می نویسم که "شب تار سحر میگردد"
یک نفر مانده ازین قوم که بر میگردد...
@shokoohsher✨
#سیدحمیدرضا_برقعی🍃
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست...
@shokoohsher✨
#مریم_سقلاطونی☘️
#محرم #شعر_عاشورایی
✨شکوهِ شعر✨
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ این سرزمین غمزده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه میده
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست
دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست!
طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده، دید سرش روی نیزههاست
یحیای اهلبیت در آن روشنای خون
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست
طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در مناست
باران تیر بود که میآمد از کمان
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست
افتاد پرده، دید به تاراج آمدهست
مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست
برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه
افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست
@shokoohsher✨
#مریم_سقلاطونی☘️
#محرم #شعر_عاشورایی
بر جان زخم خوردهام از جور روزگار
ای مهربانترین غم عالم خوش آمدی..
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند🌱
#محرم #شعر_عاشورایی
بدان امید کز این کوچه بگذرد سحری
چه آبها که نپاشیدهام به خاکِ درش...
@shokoohsher✨
#محمد_سهرابی🍃
یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش
هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش
حتی اگر تمام جهان غرق تیرگیست
چون ماه در سراسر شب روسفید باش
یک لحظه از امید، دلت را تهی مکن
اما ز هرچه غیر خدا ناامید باش
چون سرو، سرفراز میان ستمگران
در خلوت و نماز ولی مثل بید باش
بر دست اهل صدق بزن بوسه چون نسیم
بر قامت نفاق چو توفان، شدید باش
در ماتم حسینِعلی گریه کن ولی
در فکر محو این همه شمر و یزید باش
@shokoohsher✨
#افشین_علا🌱
#محرم #شعر_عاشورایی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی..
@shokoohsher✨
#حافظ🌱
آوای دوست میدارمت از زبان تو
افزون کند زیبایی مرا
گویی بی عشق تو هرگز
زیبا نبودهام...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی🍃
هدایت شده از فلانی
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این فِراق چقدر از طراوتم کم شد
چقدر بد شدهام.. خوب شد محرم شد..
چقدر یکسره محتاج گریهام شب و روز
دوباره روضه بخوان بلکه اشک مرهم شد
و بست زخم عمیق گناههایم را
و آبِ ریخته بر آتش جهنم شد
و ریخت روی خطوط سیاه نامهی من
و جوهر همه سیئات در هم شد
و راه یافت همین اشکها به عمق دلم
و جا گرفت در این شورهزار و زمزم شد
مرا گذاشت به روی صراط عاشورا
و خود مسیر تو را قطره قطره پرچم شد
ز راه توبه مرا برد تا رضاً برضاك
سپس شهادت من هم قضای مبرم شد
که عیب نیست اگر آرزو به دل دارم
مگر نبود که گریه شفیعِ آدم شد؟
بجوش چشم من امشب که خاکِ دل تشنه است
و شکر کن که بساط عزا فراهم شد
هوای شرجی و پر بغضِ ظهر عاشورا
شبانه بر دلِ سردم نشست و شبنم شد
چقدر بر مژهام جای اشک خالی بود
چقدر خوب شدم، خوب شد محرّم شد
#انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem
#ذکر_شب
گُلْ رُخَش،سَروْ قَدَش،غنچه لَبَش،نرگسْ چشم
از بهار آنچه به جا مانْد تَنی ساختهاند!
@shokoohsher✨
#عالی_شیرازی🍃
به شکل تازهای دوستت دارم
به شکل صبح، باران
و بوی گل...
@shokoohsher✨
#حمید_رها🌱