eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
126 دنبال‌کننده
197 عکس
7 ویدیو
41 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرویزن
"رمانتیسیسم نیمه‏‌سنتی نیما" دوره‏‌ی دوم در گونه‏‌شناسی شعر نیما، از سرایش افسانه در سال 1301 آغاز می‏‌شود و تا زمان آفرینش ققنوس در سال 1316 را در بر می‏‌گیرد. در این دوران، نیما تفنن و آزمون و خطا و تقلید از شگردهای تجربه‌شده‏‌ی ایرانی و ترجمه‏‌ای را در پیش گرفته و اشعارش در چهار شاخه‏‌ی اصلی قابل تحلیل است: نخست اشعاری که در قالب‏‌های سنتی به‏‌ویژه مثنوی و قطعه سروده شده و چارچوبی کهن دارد؛ دیگر اشعاری که بیانی نمادین و تمثیلی یافته‏‌ و تا حدودی تاثیرپذیری شیوه‏‌ی بیان رمانتیک‌ها در آن‏ها دیده می‏‌شود. این دسته از اشعار نیما با بسیاری از شعرهای این دوره که تحت تاثیر ترجمه‏‌ها سروده شده‏ شباهت دارد. در همین اشعار است که می‏‌توان نیما را با پروین مقایسه کرد. دسته‏‌ی دیگر اشعاری است که از منظر قالب و شیوه‏‌ی قرار گرفتن قافیه و بلند و کوتاهی مصراع‏‌ها تاحدودی نو شده‏؛ هرچند در اغلب این سروده‏‌ها تحولی اساسی در شیوه‏‌ی بیان، زبان و صور خیال نیما نمی‏‌توان دید؛ البته شعرهایی چون: شیر، خارکن، خانواده‏‌ی سرباز، شمع کرجی، گرگ، شهید گمنام، سرباز فولادین و چند شعر دیگر را تاحدودی می‏‌توان در میان این دسته متمایز دانست. در این دست از اشعار، نیما از زبانی عاطفی، ساده و گاه ترکیب‏‌ساز استفاده می‏‌کند و این نوع اشعار او را می‏‌توان زمینه‏‌ساز شکل‏‌گیری شاخه‏‌ای از رمانتیسیسم فردی در شعر دهه‏‌ی 30 و40 دانست. از این اشعار، «شهید گمنام» و «سرباز فولادین» تاحدودی زمینه‏‌ی حماسی- اجتماعی یافته‏ و با رمانتیسیسم اجتماعی دهه‏‌های قبل قابل مقایسه‏‌اند. در کنار سه شاخه‏‌ی یادشده، مهم‏‌ترین جلوه‏ ی شعر نیما در این دوران را در سروده‏‌ی آغازین او، «افسانه» می‏‌توان رصد کرد. هرچند این شعر هم در گروه اشعار تغزلی نیما قرار می‏‌گیرد، ویژگی‏‌هایی دارد که آن را به شعرهای متمایز نیما پس از «ققنوس» شبیه می‏‌کند. نیما در سرودن این شعر نیز از نمونه‏‌های فرانسوی تاثیر پذیرفته؛ نکته‏‌ای که شاید یکی از دلایل تفاوت شیوه‏‌ی بیان این شعر، با دیگر اشعار او باشد. تمایزهای شعری افسانه‏‌ی نیما، صرفا برآمده از تفنن‌طلبی و نوآوری‏‌های سطحی در صورت شعر نیست؛ بلکه با جهان‏‌بینی تازه‏‌ی نیما پیوندی مستقیم دارد. این منظومه، بیان‏گر گفتگوی درونی نیما است که بین «عشق» به عنوان، دریافت و حس بینش سنتی او و «عقل خودبنیاد» به عنوان ساحت جستجوگر و مدرن شخصیت نیما، شکل گرفته است.(ر.ک. فاموری، مهدی، مجله‌ی شعر، ش۵۸، ص ۱۳) حاصل این نگاه تازه که نیما خواسته یا ناخواسته آن را دریافته، پدیدآمدن شعری است که علاوه بر نگاه متفاوت فلسفی به هستی، توجه به بیان تمثیلی و نمادین از منظری نسبتا تازه، تمرکز بر جنبه‏‌های ذهنی و درونی در بیان عواطف فردی، استفاده از گفتگو و بیان نمایشی و استفاده از قالب ترکیبی مسمط -قطعه با مصرع پایانی خارج از نظام قوافی، از ویژگی‏‌های اصلی آن است. در این شعر که حد فاصل رمانتیسیسم نیما و سمبولیسم فردی او قرار گرفته است، زبان و تصویرسازی‏‌های نیما بی‎شباهت با اشعار شاعران رمانتیک فردگرای دهه‏‌های بعد نیست؛ البته اوج بیان تغزلی نیما در سمبولیسم فردی را پس از این در اشعاری چون «ری را» خواهیم دید. در ادامه بخشی از این منظومه را مرور می‌کنیم: افسانه در شب تیره، دیوانه‏‌ای کاو دل به رنگی گریزان سپرده، در در‏ه‏‌ي سرد و خلوت نشسته همچو ساقه‏‌ي گیاهی فسرده می‏‌کند داستانی غم‌آور. در میان بس آشفته مانده، قصه‏‌ي دانه‏ا‌ش هست و دامی. وز همه گفته‌ناگفته مانده از دلی رفته دارد پیامی. داستان از خیالی پریشان: - «ای دل من، دل من، دل من! بی‏‌نوا، مضطرا ، قابل من! با همه خوبی و قدر و دعوی از تو آخر چه شد حاصل من، جزسرشکی به رخساره‏‌ي غم؟ ...تا به سرمستی و غمگساری با «فسانه» کنی دوستاری عالمی دایم از وی گریزد، با تو او را بود سازگاری مبتلایی نیابد به از تو.» افسانه: -«مبتلایی که ماننده‏‌ی او کس در این راه لغزان ندیده آه! دیری است کاین قصه گویند: از برِ شاخه مرغی پرید مانده بر جای او آشیانه لیک این آشیان‏‌ها سراسر بر کف بادها اندر آیند رهروان اندر این راه هستند کاندر این غم، به غم می‎سرایند... او یکی نیز از رهروان بود... عاشق: « سال‏‌ها با هم افسرده بودیم سال‏ها همچو واماندگانی لیک موجی که آشفته می‏‌رفت بودش از تو به لب داستانی می‌زدت لب در آن موج لبخند..." "نیما و پیروانش/ محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از قفسه
@madras8شعر در ایران پیش از اسلام.pdf
9.48M
📚 شعر در ایران پیش از اسلام به تحقیق: • دکتر محسن ابوالقاسمی کتابخانه ادبیات | 👈 پیوستن
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی یادروز خواجو" کمال‌الدین خواجوی کرمانی (۶۸۹ تا ۷۵۰)، از شاخص‌ترین غزل‌سرایان و مثنوی‌گویان سده‌ی هشتم است که به دلیل قرارگرفتن بین دوران درخشش سعدی و حافظ، در تاریخ ادبیات فارسی کمتر به اشعارش توجه شده است. شهرت او در غزل‌سرایی به اندازه‌ای است که در اغلب جنگ‌ها و آثار منتخب سده‌های هشتم و نهم، غزلیاتی متعدد از او درج شده و در دهه‌هایی از سده‌ی هشتم، در کنار سلمان ساوجی و عماد فقیه، او را می‌توان یکی از اضلاع تشخص مثلث غزل پیش از حافظ دانست. مثنوی‌های خواجو نیز، هرچند رنگ زبان و خیال نظامی دارد؛ از منظر قوت از برترین آثار غنایی ادبیات فارسی است. از مهمترین جلوه‌های اهمیت او، جایگاهش در اشعار دینی و مضامین نزدیک به شعر شیعی است؛ به‌طوری که در سرودن معراج‌نامه و ستایش رسول(ص) و امام علی(ع) اشعاری درخشان از او باقی مانده است؛ اما مهمترین جنبه‌ی شعر دینی خواجو، ترکیب‌بندی است که در هر بند آن یکی از امامان شیعه(ع) را ستوده که از این منظر، یکی از مهمترین اشعار در تاریخ تحوّل شعر شیعی فارسی است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"او که می‌داند..." پس هر کسی سنگی می‌انداختند. شبلی موافقت را گلی انداخت. حسین منصور آهی کرد. گفتند: ازین‌همه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمی‌دانند؛ معذورند. ازو سختم می‌آید که او می‌داند که نمی‌باید انداخت. "تذکره‌الاولیا/ داستان منصور حلاج" https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"درنگی بر کتاب هشت‌رود: به بهانه‌ی زادروز" محمدکاظم کاظمی از نام‌آوران شعر و نقد انقلاب اسلامی است که تاثیر او در ساده‌کردن مفاهیم نظری شعر برای شاعران و نوجویان ادب، بر هیچ‌یک از شاعران انقلاب پوشیده نیست. این تاثیرگذاری را پیش از این در کتاب‌های "روزنه" و "ده شاعر انقلاب" به‌وضوح دیده‌ایم و کتاب "هشت رود"، از تازه‌ترین آثار نقد و نظر ایشان است که در سال ۱۴۰۰ به‌همت شهرستان ادب منتشر شده و در کتاب‌سال جمهوری اسلامی تقدیر شده است. ضمن دعوت از شعردوستان به مطالعه‌ی این اثر ارجمند، چندملاحظه درباره‌ی این کتاب مطرح می‌شود: ۱_ سطح شاعران معرفی شده در هشت‌رود در مقایسه با ده شاعر انقلاب، به‌ناچار فروتر است و این مساله، کمی نویسنده را در نقد دچار دشواری کرده است. ۲_ هشت شاعر انتخابی: عبدالملکیان، فرید، میرشکاک، سهیل، ساعد، اخلاقی، قزوه و اسفندقه، همه از نام‌آوران شعر انقلابند؛ هرچند می‌شد نام‌هایی دیگر بر این فهرست افزود و حتی یکی دو تن از شاعران را از این مجموعه خارج کرد. ۳_ عنوان فرعی کتاب" ارزیابی و نقد" است؛ اما متانت و منش جناب کاظمی و پرهیز از صراحت در نقد، سبب‌شده، بیشتر حجم کتاب صرف معرفی و توصیف و تعریف از شاعران شود؛ هرچند نقدهایی پوشیده و ظریف هم در این اثر نمود یافته است. ۳_ زبان نثر صمیمی و پیراسته و ویراسته است؛ هرچند نوع مخاطب مدّ نظر، سبب‌شده، لحن نقدها کمی روزنامه‌نگارانه شود. ۴_ نقدها کاربردی و تجربی و دیدگاه‌مند و در خدمت رشد شاعران نوجوان و جوان است. ۵_ در منابع به نقدهای متعدد موجود درباره‌ی شاعران یادشده توجه نشده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
SHISTU_Volume 15_Issue 58_Pages 125-156.pdf
3.67M
"به بهانه‌ی انتساب این روز به ابوسعید ابوالخیر" بررسی مفاهیم توسل و شفاعت در رباعیات منسوب به ابوسعید ابوالخیر و سیر انتساب آن‌ها مجله‌ی شیعه‌شناسی، شماره‌ی ۵۸، ۱۳۹۵، محمد مرادی https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
" در حلول ماه رجب" موفق پرسید که رجب چه باشد؟ و یا رجب را اصمّ چرا گفت؟ گفتم: رجب درخت گل صدبرگ است؛ اما رجب به سر زبان تو چون ربابک کلکین است که به دست بچّگان است. مردی دهقان چون دربند کشت و درود باشد، قدر زمین خوش را بداند؛ اما مردی که در آن کار که کشت و درود است، چیزی نداند؛ او را چه زمین شوره و چه زمین خوش؟ مردی هواشناس باید تا فرق کند میان هواها و معتدل را از غیر معتدل جدا کند. بر لب دریابار، نظارگیان نشسته باشند و غواصان سنگ و دُر برمی‌آرند؛ تفاوت به نزد ایشان سهل نماید؛ اما بازرگانانی که از دوردست آمده باشند آن تفاوت دُرها را می‌دانند و خوششان می‌آید. صدف که قطره آب می‌گیرد، در آنجا خداوند حال آن آب را می‌گرداند تا دُر می‌شود. پردگیان باجمال باید که آسیب آن دُر چون با گوش و بناگوش ایشان باشد، قدر آن دُر بدانند و جمال خود را به قیمت کامله بفروشند... . اکنون تعظیم کنید باری را، در این ماه، تا شما را شفیع باشد ... و اگر این هوای رجب، متسلسل شود به قوت باد بر تقطیع خاص و شفاعت می‌کند، بود آنچه عجب باشد. هرکسی را از بادهای هوا بر تقطیع خاص پرده داده‌اند تا عبارت او گردد و هریکی از عبارت یکدیگر را ندانند. ولکن لا تفقهون تسبیحهم، و اگر چنگ کوژپشت فلک که تارهای هوای او در دامن زمین بسته است اگر زخمه بادی برآن زند و او در آواز آید چه عجب که در آن آواز، نواها و معنی‌ها باشد. اکنون این ماه رجب را اصمّ از بهر آن گفت که تو کر باشی در این ماه یعنی درِ باغ درونت را باز منه تا میوه‌هات را غارت نکنند و تا بادهای مشاغل خارها و خاشاک‌ها و خسک‌ها نیارد و بر زبر سبزه خوشدلی تو و گلستان نفس تو نپاشد تا هر گامی که بنهی خسته نگردی. تو خود گل را و آب حیات را که بی‌خاشاک و خار است در خود نمی‌بینی چون خاشاک را باد به روی آب حیات طیبه افکند. بعد از آن از آن آب به جز خس به دست تو نیاید؛ زینهار! تا بوستان نفس را نیک نگاهداری تا راحت آن به تو بماند اگر کسی درآید و همچون زمستان پی کوب کند تو را چه حاصل آید؟ "معارف بهاء ولد؛ جزو اول؛ فصل چهل و هشت." پ.ن: ماه رجب رت «الشهر الأصمّ» نامیده‌اند؛ گویا به این دلیل که اعراب در این ماه جنگ و خونریزی نمی‌کردند و صدای شمشیر و رزم و جنگ در این ماه، شنیده نمی‌شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"کشف‌المحجوب هجویری: ذکر امام محمد باقر(ع) " و مِنهم حجّت بر اهل معاملت و برهان ارباب مشاهدت، امامِ اولاد نبی(ص) و گزیده‌ی نسل علی(ع)، ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب کرم‌الله وجهه و رضی عنهم. و نیز گویند کنیت وی ابوعبدالله بود و به لقب وی را باقرخواندندی؛ مخصوص بود وی به دقایق علوم و به لطایف اشارات اندر کتاب خدای عزّ و جلّ، وی را کرامات مشهور بود و آیات ازهر و براهین انور. و گویند ملِکی، وقتی قصد هلاک وی کرد. کس فرستاد بدو، چون به نزدیک وی اندر آمد، از وی عذر خواست و هدیه داد و به نیکویی بازگردانید. گفتند: ایّها الملک! قصد هلاک وی داشتی. تو را با وی دیگرگونه دیدیم. حال چه بود؟ گفت: چون وی به نزدیک من اندر آمد؛ دو شیر دیدم یکی بر راست و یکی بر چپ وی_ و مرا می‌گفتند که اگر تو بدو قصد کنی ما تو را هلاک کنیم... کشف‌المحجوب، باب فی ذکر ائمّتهم من اهل البیت @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"توکّل" عالی‌قدران عالم عشق و وفا صدرآرایان صفّه‌ی صدق و صفا هرکس ز کفِ زمانه در وااسفا ویشان زده کف که "حسبنا الله کفی" "رباعی‌ای بر گرفته از مقدمه‌ی توضیح‌الملل، ترجمه‌ی کتاب الملل والنحل شهرستانی؛ به قلم مصطفی‌بن خالقداد هاشمی عباسی ۱۰۲۱" https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی زادروز فردوسی" از حکیم ابوالقاسم فردوسی (متولد ۳۲۹) جز شاهنامه و منظومه‌‌ی منسوب یوسف و زلیخا که قطعا از او نیست؛ ابیاتی پراکنده نیز باقی مانده است. محقق ارجمند محمود مدبری، در کتاب "شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان"، ۴۴ بیت منسوب به فردوسی را از تذکره‌ها و منابع گوناگون جمع کرده‌است. (همان، صص ۳۹۹تا ۴۰۲) از منظر سندشناسی، این اشعار را می‌توان در سه‌دسته گنجاند؛ نخست قطعه‌ای با مطلع "دو چیز برِ تو بی‌خطر بینم" که در لباب‌الالباب به نام فردوسی آمده و به سبک شاعران سامانی همانندی دارد. دسته‌ی دوم اشعاری که عمدتا در مجمع‌الفصحا به نام فردوسی ثبت شده؛ هرچند با وجود شباهت سبک زبانی و ادبی و دقت هدایت در ماخذشناسی، احتمالا از فردوسی نیستند؛ به زمان حیات او نزدیکند؛ از جمله اشعاری با مطلع‌های "شبی در برت گر برآسودمی" و "بیا بگوی که پرویز از زمانه چه خورد" و "حکیم گفت کسی را که بخت والا نیست". (همچنین نقل شده در مجالس‌المومنین) البته رباعیات نقل‌شده در مجمع‌الفصحا و قطعه‌‌ی "اگر به دانش اندر زمانه لقمان وار" و "مانند خدنگ گیو در جنگ پشن" نیز محتملا پیش از سده‌ی ششم سروده شده است. دسته‌ی سوم، ابیات شیعی منسوب به حکیم در قصیده‌ی "اگر بری به خم زلف تابدار انگشت" در ستایش امام علی(ع) است که نخست‌بار در مجالس‌المومنین قاضی نورالله آمده و از طریق آن در ادبیات دوران صفویه و قاجاریه به نام حکیم شهرت یافته؛ تا آنجا که هدایت هم دو بیت آن را در مجمع‌الفصحا نقل کرده‌است. با توجه به نوع ردیف اسمی و زبان و مضامین، این شعر قاعدتا پس از سده‌ی نهم سروده شده و به تبع آن برخی شاعران متاخر (عمدتا شاعران بازگشت)، قصایدی بر همین وزن و ردیف و قافیه، در ستایش امیر مومنان(ع) سروده‌اند. https://eitaa.com/mmparvizan