"وسواس زبانی لازم است"
برای کسانی که #دغدغه ی #شاعری دارند؛ گاه کمی #وسواس_زبانی بد نیست. این ویژگی برای همه لازم و برای فعالان و منتسبان #شعر_انقلاب لازم تر از دیگران است.
#جشنواره_گرایی، اصرار غلوآميز بر محتوا و مهم تر از همه #بحران_تریبون، سبب شده به ویژه در اشعار شاعران مذهبی، ناپزهیزی هایی دیده شود که اگر در شعر #روشنفکری هم نمود داشته باشد (که دارد)، باز بتوان آن ها را #نقد و #بازبینی کرد.
برای مثال #غزلی_عاشورایی را که امروز به طور اتفاقی از #دانشنامه_شعر_عاشورا خوانده ام و گویا شاعرش، #راضیه_رجایی است؛ از منظر برخی ضعف های زبانی رایج در شعر دهه های اخیر بررسی می کنیم: (البته من ایشان را جز به اسم نمی شناسم ولی گویا از شاعران صاحب انجمن و شناخته شده ی مشهدند):
غم را ببین چگونه در آغوش میکشد
داغ هزار حادثه بر دوش میکشد
پشت زمین شکسته زمان گریه میکند
زینب حسین را چو در آغوش میکشد
هرچند کوفه تا به کنون هر چه میکشد
از زخمهای گشته فراموش میکشد
با ذو الفقار خطبهی زینب قلم شود
دستی که روی واقعه سرپوش میکشد
ای آسمان بس است دگر طاقتم شکست
زینب هنوز داغ که بر دوش میکشد ...
از همان بیت نخست، شعر با #ضعف_تالیف آغاز شده است:
دستور زبان این گونه ایجاب می کند که مخاطب شعر فاعل باشد و غم مفعول(یعنی شاعر به غم نگاه کن)، در صورتی که فاعل حقیقی در فعل "می کشد" مستتر است و نه در "ببین".(منظور شاعر این است: او غم را چگونه به آغوش می کشد). مفعول فعل دیدن، کل روایت است؛ اما جای نامناسب اجزای جمله، دستور جمله و در نتیجه زاویه ی دریافت را پریشان کرده است. درباره ی مصراع دوم نیز، به دلیل ذکر نشدن فاعل، این #ابهام غیرهنری، هرچند نه به اندازه ی مصراع قبل ادامه یافته است.
در بیت دوم نیز استفاده از "شکسته" در قالب #وجه_وصفی، با در نظر گرفتن این که فعل های تکرار شونده #مضارع_اخباری است، دست کم از زیبایی زبان شعر کاسته است.
استفاده از "هرچند" در آغاز بیت سوم، جمله را از حالت "کامل" به جمله ای "ناقص" تبدیل کرده است؛ اما پیوند معنایی بیت با قبل یا بعد به درستی در ساختار غزل مشخص نیست و این نقص معنایی حتی با خواندن بیت بعد بر طرف نمی شود. ایراد دیگر، استفاده ی همزمان از دو #حرف در ترکیب "تا به کنون" است که احتمالا شاعر متاثر از #زبان_عامیانه یا به #ضرورت_وزن، به چنین #حشوی تن داده است.
در بیت بعد نیز، شاعر گویا در #تنگنای_ردیف، به جای فعل "سرپوش گذاشتن" از "سر پوش کشیدن" استفاده کرده؛ حال آنکه دو صورت صحیح زبانی برای این مفهوم؛ یکی "رو پوش کشیدن بر چیزی" و دیگر "سرپوش گذاشتن بر چیزی" است؛ اما شاعر ترکیبی از این دو را به کار برده است.
هرچند تمام این موارد را نمی توان ایرادهایی قطعی بر چند بیت بالا دانست؛ زبان غزل یادشده چون بسیاری دیگر از اشعار آنقدر به بافتی #سهل_انگارانه نزدیک شده که نمی توان دلیلی ادبی برای این دست تسامح ها از چشم نقد تراشید.
#محمد_مرادی
هدایت شده از پرویزن
"اختتامیهی کنگرهی سراسری شعر دفاع مقدس"
باحضور شاعران برجستهی کشور
سهشنبه، سوم بهمنماه، ساعت ۸ و ۳۰ صبح
شیراز، بینالحرمین، تالار شورای شهر
#شعر_انقلاب
#ادبیات_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
"عشق و درد در شعر قیصر امینپور"
اگر در نگاهی کلی بخواهیم دو مفهوم اصلی اشعار قیصر را معرفی کنیم به "عشق و درد" میرسیم.
در 103 شعر امینپور، میتوان عشق را در جایگاه کلیدیترین محتوا یا واژه دید. مفهوم عشق در ادوار مختلف شاعری او تحولاتی خاص یافته است. این مفهوم ابتدا در کنار ارزشهای انقلابی شعر او در دفترهای «در کوچۀ آفتاب» و «تنفس صبح»، بیشتر در حاشیه است و در بسیاری از اشعار جنگ، کمککنندۀ شاعر برای جذابیت بخشیدن به کلام حماسی یا مرثیههای پایداری اوست.
عرفان این دوره از شاعری او هم بهموازات عشق، راهی برای عروج است و به مفهوم شهادت نزدیکیای خاص دارد. در این دوران، عشق، گونهای مقدس است و در این اشعار بیشتر خود مفهوم عشق مهم است و شاعر چندان اشارهای به معشوق ندارد.
در دفتر آینههای ناگهان دوم، چون اشعار آن در اوج زمان جنگ سروده شده، عشق کمترین حضور را دارد. شیوۀ حضور عشق نیز هنوز بهصورت قبل است. در دفتر اوّل آینههای ناگهان اول، اگرچه حضور عشق پررنگتر شده، چندان چشمگیر نیست و عشق، تنها کمکی برای بیان دردها و حسرتهای شاعر و غمها و اندوههای اوست.
در دو دفتر آخر امینپور، این مفهوم حضوری چشمگیر مییابد؛ بهویژه در گلها همه آفتاب گردانند که بیش از نیمی از دفتر به مفهوم عشق اختصاص داده شده است. در این دفتر، عشق، هویت پایدارانۀ خود را از دست میدهد و بُعدی فردی مییابد. در دفتر آخر هم، عشق پربسامد ترین مفهوم شعر شاعر است. در این دفتر، معشوق حضور خود را بهوضوح نشان میدهد؛ البته در کنار آن، خود مفهوم کلی عشق هم مطرح است. گاه هم شاعر به مفهومهای پیچیدهتر عرفانی در توصیف عشق روی میآورد؛ بااینحال، عشق دیگر زمینۀ پایداری اشعار اولیهی قیصر را از دست داده است.
پس از عشق، مفاهیم درد، حسرت، شکایت و غم، از منظری کلیدیترین و متفاوتترین شعرهای امینپور را تشکیل داده است؛ نوعی بیان احساسی به درد و اندوه که او را با دیگر شاعران انقلاب متفاوت کرده است؛ بهطوری که جدا از حضور پراکندۀ درد و حسرت در شعرهای جنگ و عاشقانه، میتوان 42 شعر امینپور را برگزید که درد در آنها کلیدیترین مفهوم است.
از رباعیهای در کوچۀ آفتاب که در گذریم – که به نوعی درد و حسرت خاص با نگرش پایداری و انقلابی اشاره دارند - باید اوج استفاده از این مفهوم را – چه از منظر محتوا و چه هنری - در شعرهای سالهای آغازین پس از جنگ امینپور دانست. دفتر اوّل آینههای ناگهان، بهویژه با شعرهای دردوارهها (1و2)، مهمترین جلوهگاه این مفهوم در اشعار امینپور است.
قیصر که خود را از بازماندگان میراث جنگ میداند، از یکسو دلتنگ یاران سفر کرده است و از دیگرسو نگران ارزشهایی است که سخت به آنها وابسته بوده است. از نظر او، سالهای پس از جنگ، دوران فراموشی آن ارزشهاست. در دفتر گلها همه آفتاب گردانند هم، درد و حسرت هنوز حضوری چشمگیر دارد؛ اما نوع نگاه امینپور به درد در سرودههای دو دفتر آخر، متفاوت با اشعار دوران جنگ و دهۀ 70 است.
"کتاب منشور دوم/ محمد مرادی"
#قیصر_امین_پور
#شعر_انقلاب
https://eitaa.com/mmparvizan