eitaa logo
سیره فرزانگان
1.4هزار دنبال‌کننده
455 عکس
227 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا خط سرخ مکتب ثارالله شعله عشق ولی درسینه تمارها میکشدفرهادها،حلاج ها بردارها خط سرخ مکتب ثارالله است. امتداد آن شده‌ هرم دل سنوارها برتن تفتیده صحرای پرداغ عطش مویه کن ای ابر درغمنامه سردارها شعله بال کبوترها نگردربوستان گیسوان دختران زخمی آوارها وادی ایمن ببین درغیبت موسی کلیم پرشده از گرگها،خفاش‌ها، کفتارها مکرصهیون زمان همدست بانمرودیان سر بريده کودکان بیگناه را بارها این حقوق بی بشر ارزانی جلادها قصه پر غصه از رنج بشر تکرارها شک ندارم درپس دیجوری فصل خزان تک سوارسبزپوش محفل دلدارها می‌شکافد فرق سر را تاکف فرعونیان با سپاهی با شکوه ازهیبت عمارها آن امیر یکه تاز جاده صبر و امید تا بشویدازدل ما غربت و زنگارها سید محمد سادات
🔴 تفاوت سنوار و صدام: چرا سنوار الهام بخش است؟ ⬅️ نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل پنجشنبه شب به وقت محلی در حساب کاربری خود در شبکه ایکس نوشت: «وقتی نیروهای آمریکایی صدام حسین را با آن وضعیت آشفته از سوراخی در زیر زمین بیرون کشیدند، علی‌رغم اینکه اسلحه داشت التماس کرد که او را نکشند. کسانی که صدام را الگوی مقاومت خود می‌دانستند، فرو ریختند. اما وقتی مسلمانان شهید سینوار را با لباس رزم و در وسط میدان و نه در مخفی‌گاه، در برابر دشمن می‌بینند، روحیه مقاومت تقویت خواهد شد. او الگوی نوجوانان و کودکانی خواهد شد که راهش را برای آزادی فلسطین ادامه دهند. تا اشغالگری و تجاوز وجود دارد، مقاومت زنده است چراکه شهید، زنده و الهام‌بخش است." @shafaqna_com
📌‏این تصویر در شکبه‌های اجتماعی بین جوانان در کل جهان به شدت در حال انتشاره! "قهرمانانه زندگی کرد، افسانه‌ای مرد" @kafemeydoon
سید حسن یک سید علی دیگر بود! علی شیرازی سید حسن نصرالله در بسیاری از کارهایش، شبیه حضرت آقا بود. در خداشناسی و توکل و عشق به خدا، در شجاعت و صبر و مجاهدت، مو نمی‌زد. سید حسن یک سید علی بود. در مطالعه نیز مثل مولایش خامنه‌ای، از روزهای نوجوانی با کتاب انس داشت. سید می‌گفت: از کودکی به کسب علم، علاقه داشتم. از هشت سالگی کتاب می‌خواندم. ارشاد القلوب را در همان سن خواندم. این کتاب بر زندگی‌ام اثر تربیتی داشت. از همان سن، زیاد قرآن می‌خواندم. عاشق تفسیر سید عبدالله شبَر بودم. زیاد کتاب می‌خواندم. از همان زمانی که کتاب خوانی را شروع کردم، دنبال مطالعه کتاب های اسلامی بودم. همیشه فکر می‌کردم که چگونه می‌شود در لبنان حکومت اسلامی دایر کرد. سید حسن نصرالله برای رسیدن به این مرحله، راه خودسازی را باز کرد. در یکی از جلسات گفت: من بر تلاوت قرآن مجید و نماز شب مداومت داشتم. از نوجوانی منبر می‌رفتم. مردم را به اسلام ناب و راه مستقیم الهی دعوت می‌کردم. با خود گفتم: خدا چه نعمتی به سید داده است. این شاخص‌ها اوج توجه خدا به سید بود. می‌گفت: خانواده‌ام فقیر و در عبادت معمولی بودند و من در جوانی با خدا و عبادت و خودسازی و دیگر سازی مانوس گشتم. از سید پرسیدم: استاد شما در این سیر چه کسی بود. او از امام موسی صدر، سید عباس موسوی و امام خمینی نام برد. آقا نیز استاد معرفت او بودند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
🔸عالم ربّانی حجة الاسلام والمسلمین حاج سید حسین مهاجر دلسوزترین و با اخلاص ترین عالمی بود که در مدت عمر دیدم. درد دین داشت و دغدغه انجام وظیفه و اصلاح نفوس و سوق دلها به سمت خدا. با چند لحظه درنگ در محضرش این سوز و اخلاص کاملا درک می شد. آنقدر تهذیب نفس و اهتمام به مسائل معنوی برایش مهم بود که وقتی در محضر ایشان سخن از کتاب سه جلدی یکی از فقهای بزرگ معاصر به میان آمد فرمود آن را نگاه کردم، دیدم حکایت دعواهای آخوندی و اختلافات علما است لذا آن را نگه نداشتم. 🔹و فرمود: همراه آقای کشمیری به زیارت اهل قبور رفته بودیم. گفتم: آقا این که نمی شود شما هیچ حرفی نمی زنید! سخنی یا نصحیتی بفرمایید. فقط فرمود: اینجا کجاست؟! و دوباره ساکت شد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: @bazmeghodsian https://eitaa.com/sirefarzanegan
27.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️نظر علامه حسن زاده آملی در خصوص امام خامنه‌ای دام ظلّه. 💠تهیه شده در رسانه مؤسسه آوای توحید. 🔰پخش برای اولین بار در همایش ملی علامه حسن زاده آملی رحمت الله علیه. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مکتب اسلام. https://eitaa.com/sirefarzanegan
به سخنان ایشان ایمان قاطع دارم! علی شیرازی: سید حسن نصرالله خیلی قدر شناس بود. در مقابل اساتیدش متواضع بود. همواره از حضرت آفا و عظمت ایشان می‌گفت. همه گفته‌هایش دلی بود. حرف‌های حضرت آقا را از عمق جان باور داشت. در جلسه‌ای که با حاج قاسم در محضرش بودیم، گفت: آقا همیشه درست گفتند و درست عمل کردند. من به سخنان ایشان ایمان قاطع دارم. سید افزود: در اواخر عمر حافظ اسد نگران حالش بودم. سخت بیمار بود. تصور می‌کردم، با رفتن حافظ اسد، کار حزب الله تمام است. زمانی که به ایران آمدم و خدمت حضرت امام خامنه‌ای رسیدم، گفتم: دعا کنید که حافظ اسد زنده بماند. ایشان فرمودند: من دعا می‌کنم، ولی شما بدانید که نفر بعدی برای شما و حزب الله بهتر است! وقتی حافظ اسد از دنیا رفت، بشار اسد که یک چشم پزشک بود و در لندن زندگی می‌کرد، به سوریه آمد. با طیف طرفدار آمریکا درگیر شد و به ریاست جمهوری رسید. در زمان بشار، همانطور که حضرت آقا فرموده بودند روابط ما از دوران حافظ اسد بهتر شد. حافظ هوای حزب الله را داشت؛ اما دیدار او خیلی سخت بود. بشار خودش با من تماس می‌گرفت و جلسه می‌گذاشت. هر چه می‌خواستیم، در اختیارمان می‌گذاشت. رفاقت‌مان خیلی صمیمی شد. سید گفت: در زمان حافظ اسد ارتش سوریه ما را اذیت می‌کرد و اجازه وارد کردن کلاشینکف هم به ما نمی‌داد. در زمان بشار همه چیز عوض شد. من امروز به یقین رسیده‌ام که امام خامنه‌ای درست می‌گویند. حرف‌های ایشان الهی است. امروز بر خود تکلیف می‌دانم که نگاه به معظم له را تقویت کنم. ایشان وصل به خداست. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
من دور آقا می‌چرخم و دوست دارم فدایش شوم! علی شیرازی: آن روز حاج قاسم نیز حرف‌های سید حسن نصرالله را تایید کرد. او نیز از خدمات بشار اسد به حزب الله گفت. حاجی حرف‌های قشنگی درباره آقا زد. گفت: من از حضرت آقا چیزی دیده‌ام که نمی‌توانم از ایشان جدا بشوم. هیچ کس را در ایران، مثل آقا نمی‌دانم. فاصله همه با معظم له، از زمین تا آسمان است. من امروز عاقبت به خیری همه را، در تبعیت از ایشان می‌دانم. من دور ایشان می‌چرخم و دوست دارم فدای حضرت آقا بشوم. حاجی گفت: امروز نظام ما مبتنی بر ولایت فقیه است.‌ اگر ولایت آسیب ببیند، حرمین شریفین در مکه و مدینه و حرمین در قدس و الخلیل از بین می‌روند. سید حسن هم همین نگاه را داشت. او از لابلای حرف‌های حضرت آقا به خدا رسیده بود. غرق در کلام حاج قاسم شده بودم که سید گفت: بعد از خیانت عبدالله پادشاه اردن، حافظ اسد رئیس جمهور سوریه، پای میز مذاکره با اسحاق رابین؛ نخست وزیر اسرائیل نشست. قرارداد صلح سوریه و اسراییل نوشته شد. در قرارداد آوردند که اراضی جولان به سوریه باز گردد. در عوض، حافظ اسد نیز حزب الله را خلع سلاح کند و نیروهای سوری را از لبنان خارج نماید. تقریبا همه چیز تمام شده بود. سید افزود: آقای ولایتی با من تماس گرفت و درخواست نمود که به ایران بروم. او هم به این نتیجه رسیده بود که کار حزب الله تمام است. در ایران به دیدار امام خامنه‌ای رفتیم و گفتیم: با این قرارداد صلح سوریه و اسرائیل، کار ما تمام است. فکری به حال ما بکنید. تحلیل خود را از وضعیت ارایه دادیم و منتظر پاسخ ماندیم. ادامه دارد ... سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جمله وصیتش بود... صحبت های استاد_عالی درباره وصیت سید حسن نصرالله https://eitaa.com/sirefarzanegan
شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت پرسید: در خانه‌مان مورچه زیاد است؛ آیا کشتن آنها اخلاقا پسندیده است؟ آقا فرمودند: به جای کشتن، مقداری نفت جلو لانه‌شان بریزید. وی گفت: حالا که در خانه پخش شده‌اند چه کنیم؟ آقا با تبسم فرمودند: این آیه را بخوانید: یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنّکم سلیمان و جنوده {سوره نمل، آیه ۱۸} سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: https://eitaa.com/sirefarzanegan
اگر آن طرف میز بودم! اردیبهشت سال ۱۳۷۱ اولین دیدار بین من و آقای رئیسی در دادگاه انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. آن زمان ایشان در مقام ریاست دادگاه انقلاب و من در مقام متهم بودم. بعد از گذراندن ۱۰ روز زندان انفرادی و مراحل بازجویی در زندان توحید و یا همان موزه عبرت فعلی که به جرم اعتراض به معضلات فرهنگی و کم‌کاری‌های دولت وقت و البته دستگیری تعدادی دیگر که کارشان چیزی بیشتر از اعتراض بود، به دفترشان فراخوانده شدم‌. 🔸برخلاف تصورم با روی خوش به استقبالم آمد و بعد تورق پرونده گفت: اگر جای‌مان عوض می‌شد و من آن‌طرف میز بودم، همین کارهای اعتراضی تو را می‌کردم!!! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مکارم الاخلاق، نقل خاطره از مسعود ده نمکی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
برو دفتر گمشدگان بگو تو بلندگو صدایتان کنند! آیت الله العظمی بهجت گاهی در ضمن لطایفی، نكات خیلی ظریف و دوست‌داشتنی را که متناسب با حال طرف بود بیان می‌کردند. یک روزی، شخصی در صحن مطهر حضرت معصومه (س) به آقا برخورد كرده بود. به آقا گفته بود كه حضرت آقا من خودم را گم كرده‌ام؛ می‌خواهم خودم را پیدا كنم، چكار كنم؟ آیت الله بهجت فرموده بودند: برو در آن صحن یك اتاق و دفتری است به نام دفتر گمشدگان، بگو من خودم را گم كرده‌ام، تا كه در بلندگو شما را صدا كنند، ببینید آیا پیدا می‌شوید یا نه؟! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ۱۴۰۳/۷/۲۹ https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دیدار محرمانه و جالب مرحوم آیت الله مصباح یزدی با دبیر کل حزب الله لبنان، شهید سید حسن نصرالله سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال علامه مصباح یزدی https://eitaa.com/sirefarzanegan
این پیمان صلح به جایی نمی‌رسد! علی شیرازی: سید حسن نصرالله گفت: حضرت آقا با خونسردی فرمودند: این پیمان صلح به جایی نمی‌رسد! من گفتم: حداقل احتمالش را بدهید! فرمودند: شما احتمال بدهید که این صلح به جایی نرسد. نترسید. به کارتان ادامه دهید. بروید و با اسرائیل بجنگید. ما نیز مطمئن شدیم و برگشتیم. پس از مدتی؛ نه چندان طولانی، اسحاق رابین به شمال فلسطین آمد. یک صهیونیسم تندرو به جرم صلح او را ترور کرد. قرارداد صلح منتفی شد. چقدر زیبا و با شور و شعف، سید حسن از این ماجرا سخن می‌گفت. من نیز به وجد آمده بودم. جلسه طولانی شده بود و وقت خواب بود. می‌بایست از سید حسن جدا بشویم. یک لیوان آب نوشیدم و از سید و حاج قاسم خداحافظی کردم و از اتاق بیرون آمدم. باور نمی‌کردم که یک روز من بمانم و در فراق حاجی و سید، مجبور شوم از آن روز بنویسم. روزهایی که با حرف‌های قشنگ و شنیدنی سید، تا اوج وصل به خدا و ولایت پیش رفتم و عاشق دو سید وارسته و یک سردار بزرگ شدم. کاش نشسته بودم و باز از کلاس درس سید حسن نصرالله و حاج قاسم بهره می‌بردم. آن روز نمی‌دانستم که من شاگرد مکتبی شده‌ام که درس‌های ماندگاری را در ذهن خود ثبت و ضبط کرده‌ام. کاش راهی به پهنه عمل بیابم و حرف های سید را به هدر ندهم. حالا دیگر سید حسن نصرالله، شاگردان زیادی دارد. شاگردانی مثل عماد و هنیه و سنوار و ذوالفقار و ابومهدی المهندس، حاج قاسم نیز خود را شاگرد مکتب سید می‌دانست و او را فرمانده صدا می‌کرد. سید حسن نصرالله نیز به حاجی می گفت: تو فرمانده من هستی! ادامه دارد ... سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
این شما و این متاع ما! استاد حسن رمضانی: علامه حسن زاده آملی می‌فرمود: با علامه طباطبایی می‌رفتیم تا به نزدیک منزل‌شان رسیدیم. ایشان کلید را از جیب مبارک‌شان در آوردند تا در را باز کنند در همین حال به من رو کردند و فرمودند: آقا ما هر چه داریم از سر سفره آخوند داریم. این حرفها را این علوم و این معارف را آخوند به ما یاد داد. صدرالمتألهین ما را با این متاع آشنا کرد و بعد هم از زبان آخوند خطاب به مخالفان فرمودند: ما زحمت کشیدیم و این متاع را در اختیار شما قرار دادیم. شما به ما فحش دادید و سنگ زدید و اهانت کردید، ولی ما کارمان را کرده و وظیفه خود را انجام دادیم و این متاع را در اختیار شما قرار دادیم، این شما و این متاع ما! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: حدیث سهر- بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی- ص۱۳۳، نشر بوستان کتاب قم. https://eitaa.com/sirefarzanegan
اگر علم حقیقی بود فروتنی‌ات بیشتر می‌شد! حجة الاسلام قرائتى: به علّامه طباطبائى گفتم: اول تحصيل و طلبگى‌ام وقتى عبادت مى‌كردم حال بهترى داشتم؛ هرچه علمم زيادتر شده، حال و توجهم كمتر شده است؛ دليلش چيست؟ فرمودند: دليلش اين است كه اين‌ها كه خوانده‌اى علم حقيقى نبوده؛ اگر علم حقيقى و واقعى بود، تواضع انسان زيادتر مى‌‏شد. امير المؤمنين مى ‏فرمايد:" ثمرة العلم العبوديّة" علم واقعى آن است كه هرچه زيادتر مى‌شود، خشوع و عبادت انسان زيادتر مى‏شود.» سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: ز مِهر افروخته، ص۷۷، سید علی تهرانی، نشر سروش. https://eitaa.com/sirefarzanegan
من با حاج قاسم بزرگ شدم! علی شیرازی: سید حسن نصرالله در جلسه بعدی که با دو نفر از روحانیون ایرانی به ملاقاتش رفته بودیم، گفت: از سال ۱۹۹۸ تقریبا بیست سال پیش، وقتی حاج قاسم را دیدم و ارتباطمان با هم شکل گرفت، همیشه او بود که می‌آمد و من را ملاقات می‌کرد. من فقط چندبار به دیدار او رفتم. حاجی وقتی در میدان جنگ بود، همه دوستان را ملاقات می‌نمود و به صحبت‌های بیشتر رزمندگان گوش می‌داد. او همیشه از مجاهدان حمایت می‌کرد و احترام و محبتش را به آن‌ها نشان می‌داد. حاج قاسم می‌گفت: می‌آیم و می‌بینمتان و در خدمت شما هستم. لازم نیست به دفتر من در تهران بیایید، من می‌آیم و شما را می‌بینم. این کلمات و تاثیرات اخلاقی و معنوی او روی مقامات لبنانی تاثیر داشت. این اخلاق، برایش فرصتی ایجاد می‌کرد که تمام ایده‌ها و باورهای کسانی را که می‌دید، بشنود و با کمک آنان بررسی‌های شفاف‌تر و درست‌تری داشته باشد. از بیان زیبای سید حسن لذت می‌بردم. وقتی بیانش نیز از حضرت آقا و حاج قاسم بود، لذتش بیشتر می‌شد. یک استکان قهوه با یک شیرینی لبنانی خوردم تا با شادی بیشتری به حرف‌های سید حسن گوش کنم. وی درباره حاج قاسم گفت: به میدان جنگ که می‌رفت، با همه افراد در سطوح مختلف بحث می‌کرد. به حرف دیگران بها می‌داد. سید گفت: این یک روش غیرمعمول در میان سردارها است. اما حاج قاسم از همه جلوتر بود. من حاج قاسم را دقیق می‌شناختم. با او از دوران جنگ و بعد از آن، و در نیروی قدس آشنا بودم. با حاجی بزرگ شده بودم. ادامه دارد ... سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
✍️ کشف و کرامت، کاشف از حقیقت و حقّانیت نیست! ● [مرحوم آیه الله العظمی سید جمال‌ الدّین گلپایگانى] نقل مى‌كردند: در مرحله‌اى از مراحل سیر و سلوك، حال عجیبى پیدا كردم و بدین كیفیت بود كه نفس خود را افاضه كننده علم و قدرت و رزق و حیات به جمیع موجودات مى‌دیدم، بدین قسم كه هر موجودى از موجودات از من مدد مى‌گیرد، و من مُعطى و مُفیض فیض وجود به ماهیات امكانیه و قوالب وجودیه هستم. ● این حال من بود، و از طرفى علماً و اجمالًا نیز مى‌دانستم كه این حال صحیح نیست؛ چون خداوند جلّ و علا مبدأ همه خیرات است و افاضه كننده رحمت و وجود به جمیع ما سِوَى. ● چند شبانه روز این حال طول كشید، و هر چه به حرم مطهّر حضرت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام مشرّف شدم و در باطن تقاضاى گشایش نمودم سودى نبخشید، تصمیم گرفتم به كاظمین مشرّف شوم و آن حضرت را شفیع قرار دهم تا خداوند متعال مرا از این ورطه نجات دهد. ● هوا سرد بود، به سوى مرقد مطهّر حضرت موسى بن جعفر علیهما‌السّلام از نجف عازم كاظمین شدم، و چون وارد شدم یكسره به حرم مطهّر مشرّف شدم. هوا سرد و فرش‌هاى جلوى ضریح را برداشته بودند، سرِ خود را در مقابل ضریح روى سنگ‌هاى مرمر گذاشتم و آن‌قدر گریه كردم كه آب اشك چشم من بر روى سنگ‌هاى مرمر جارى شد. ● هنوز سر از زمین بر نداشته بودم كه حضرت شفاعت فرمودند و حال من عوض شد، و فهمیدم كه من كیستم؟ من چیستم؟ من ذرّه‌اى هم نیستم، من بقدرِ پرِ كاهى قدرت ندارم؛ اینها همه مال خداست و بس، و اوست مفیض على الإطلاق، و اوست حىّ و حیات دهنده، و عالم و علم بخشنده، و قادر و قدرت دهنده، و رازق و روزى رساننده [است]. در این حال برخاستم و زیارت و نماز را بجاى آوردم و به نجف اشرف مراجعت كردم. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: معاد شناسی، ج ۹، ص ۱۱۹، سید محمد حسین حسینی تهرانی، نشر حکمت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
فقط یک سفارش! اگر پنجاه سال هم خدمت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه بودی و می‌گفتی چه کار کنیم؟ می‌فرمودند: (فاذکروني أذکرکم) همین آیه را می‌خواندند. هیچی نیست، فقط همین است: (فاذکروني أذکرکم). سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال حاج شیخ کاظم ضرّابی https://eitaa.com/sirefarzanegan
پشت هم داغ می‌رسد از راه داغ هاشم، هنیه، نصرالله... دلمان خوش به نصرت زهراست "و هم الغالبون حزب الله" https://eitaa.com/sirefarzanegan
حاج قاسم مرد خستگی ناپذیر! علی شیرازی: سید حسن نصرالله می‌گفت: حاج قاسم یک ویژگی دیگر هم داشت. او خستگی ناپذیر بود، هیچ وقت خسته نمی‌شد. ما خسته می‌شدیم و گاهی احساس می‌کردیم که مشکلات، فشار زیادی به ما می‌آورد. اما حاج قاسم ساعت‌ها به کار کردن ادامه می‌داد. اگر هم احساس خستگی می‌کرد، از کار کردن دست نمی‌کشید .قدرت ویژه‌ای در تحمل سختی‌ها و مشکلات داشت. سید تصور می‌کرد من این حرف را قبول نکرده‌ام. با تاکید گفت: اغراق نمی‌کنم. هیچ گاه کسی را ندیده‌ام که رنج و بی‌خوابی را این طور مانند حاجی تاب بیاورد. او سخت‌کوش بود. او خستگی را خسته کرده بود! یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیت حاج قاسم این بود که کارها را مدام پیگیری می‌کرد. وی بدون درنگ همه‌ فعالیت‌ها را دنبال می‌کرد. با خنده گفتم: حاجی خواب را به مسخره می‌گرفت. آقای پورجعفری یک بار بعد از یک سفر ۱۴ روزه حاجی به من گفت: حاجی در این سفر ده ساعت نخوابید. سپس یک فنجان قهوه نوشیدم و گفتم: حاجی یک انسان ویژه بود. یک روز از ساعت ۷ صبح تا ۷ شب جلسه داشتیم. همه خسته شده بودند و درخواست ادامه جلسه را به فردا داشتند. حاجی موافقت کرد. روز بعد قبل از ساعت ۷ به اتاق حاجی رفتم، وی گفت: دیشب که جلسه تمام شد، به اصفهان رفتم. از فرودگاه خود را به نجف آباد رساندم و در منزل جانباز توبه‌ایها به دیدارش شتافتم. تا سحر پیش او بودم و بعد به تهران برگشتم تا به جلسه برسم. به سید حسن گفتم: حاج قاسم مرد خستگی ناپذیر بود! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
📸 تصویری از شهید سید هاشم صفی‌الدین در لباس رزم ✅️ @Rajanews_com
🔺 قابی از حاج قاسم و شهید سید هاشم صفی‌الدین‌‌ @Tabnak
این چند روز را باید مهمان من باشید! آیت الله سید مصطفی موسوی اصفهانی: نزد مرحوم آیت الله سید محمدباقر سلطانی طباطبایی کفایه می‌خواندیم. بعد از نماز گاهی با ایشان می‌رفتم و سوال علمی یا اخلاقی می‌پرسیدم. ایشان گاهی حکایتی می‌فرمودند. یک بار داستان سفرشان به مشهد را این گونه تعریف کردند: گاراژدار، صندلیِ جلو را به دو نفر فروخته بود. به من و یک جوان، وقتی رفتم، بنشینم، جوانی آن جا نشسته بود و گفت: حاج آقا! جای من است. من هم جا را به او دادم و روی یک چارپایه در وسط اتوبوس نشستم.‌ بین راه که اتوبوس توقف کرد، آن جوان خوابیده بود. من دیدم هوا سرد است، عبایم را روی او انداختم. وقتی جوان بیدار شد و متوجه این مطلب گردید، از رفتار اولیه خود خجلت زده و خلاصه مرید ما شد و دیگر قبول نکرد که من وسط اتوبوس بنشینم. سر صحبت را باز کرد و چند سوال هم از من پرسید. وقتی به مشهد رسیدیم، از من پرسید: حاج آقا کجا می‌روید؟ گفتم: مسافرخانه! قبول نکرد و با اصرار گفت: این چند روز را باید مهمان من باشید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: آیت الله سید مصطفی موسوی اصفهانی، نقل خاطره از امیر حیات بینی، ۱۴۰۳/۸/۳ https://eitaa.com/sirefarzanegan
آیت‌ الله العظمی جوادی‌ آملی: خدا غريق رحمت كند مرحوم شيخ عباس قمی را. سرّ اين‌كه اين مفاتيح مانده، بر اساس همان اخلاص و صفایِ ضمير اين بزرگ‌مرد بود. در شرح حال خودش مي‌گويد كه من علاقه به ادبيات داشتم، رفتم به سراغ اين كتاب‌ها ديدم محتوايي ندارد! بعد گفتم چه بهتر كه من به جای اين‌كه مقامات حريری و حميدی و اين‌ها را بخوانم، بروم سراغ نهج‌البلاغه که هم ادبيات است هم عقل، هم ادبيات است هم فقه، هم ادبيات است هم معارف در نوشته‌های عربی. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: نردبان فقاهت، درس تفسیر آیت الله العظمی جوادی آملی، ۸۸/۲/۲۱ https://eitaa.com/sirefarzanegan
یا با شما زنده می‌مانم یا با شما شهید می‌شوم! علی شیرازی: غرق در تماشای چهره سید حسن نصرالله بودم و با خود می‌گفتم: زیره به کرمان می‌برم.‌ به سید از حاج قاسم می‌گویم. او بهتر از من حاجی را می‌شناسد. به سید می‌گویم: حاج قاسم، مرد خستگی‌ناپذیر است!! سید حسن نیز مردی خستگی‌ناپذیر است! سید نیز خستگی را خسته کرده است. شب‌ها تا صبح بیدار است. یکبار از خستگی نگفت. هرگز نشنیدم که بگوید: کاش از این زندگی امنیتی نجات پیدا می‌کردم. هر بار که او را می‌دیدم، بشاش، خرسند، خوشحال و خندان بود. ناراحتی و عصبانیتش را ندیدم. همچنان به چهره سید نگاه می‌کردم و از نور چهره‌اش حظ می‌بردم که وی لب به سخن گشود و گفت: یکی از بزرگ‌ترین موهبت‌های الهی برای من، آشنایی و برادری با قاسم سلیمانی است. حاج قاسم در جنگ ۳۳ روزه به لبنان آمد و به من گفت: سید! یا با شما زنده می‌مانم، یا شهید می‌شوم. تا پایان جنگ ۳۳ روزه در بیروت ماند. من در آن روزها، شجاعت و اقتدار و مدیریت او را دیدم. برادری‌اش را دیدم. عشق حاجی به شهادت را دیدم. از سخنان سید حسن به وجد آمده بودم. به او گفتم: حاج قاسم نیز عاشق شما بود. یک روز به من گفت: من در مقامی نیستم که برای کسی تعیین مقام فقهی کنم؛ اما سید حسن نصرالله، “آیت الله” است! چون خیلی از نشانه‌های خدا را در مقابل دشمن دارد و آیتِ الهی است. حاجی شما را آیت و نشانه ایستاده در برابر دشمنان خدا می‌دانست. با حرف‌هایم حال نکرد. دوست نداشت از او تعریف شود. اخلاص سید عجیب بود. کارش فقط برای خدا بود. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
چند خاطره از استاد حسن طالبیان شریف، به مناسبت ۲ آبان، سالروز درگذشت آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی رحمه الله علیه: *خاطره اول : از واعظ معروف مشهد، حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمود شفیعی سبزواری شنیدم که در منبر فرمودند: «آقا میرزا جواد آقا تهرانی به من فرمودند: اگر در مجلسی منبر رفتی و من را در مجلس دیدی، نام من را در منبر نبر و تجلیل نکن! به نظرم فرمودند: میرزا جواد آقا تهرانی در ابتدایی که منبر می‌رفتم، به من فرمودند: من چون احتمال می‌دهم که منبر شما بگیرد و معروف و مشهور شوید، از شما خواهشی دارم که اگر در مجلسی، منبر رفتی و من را در مجلس دیدی، نامی از من نبر! *خاطره دوم : مرحوم آیت الله میرزا حسنعلی مروارید تصریح کردند: «آقا شیخ مرتضی طالقانی، استاد فلسفه میرزا جواد آقا تهرانی بودند. هم استاد فلسفه ایشان بودند و هم استاد فلسفه آقا میرزا مهدی اصفهانی.». *خاطره سوم : از استاد حاج شیخ محمد آقا مروارید حفظه الله- آقازاده مرحوم آیت الله میرزا حسنعلی مروارید- شنیدم که فرمودند: پدرم در اطلاع از مبانی فلسفه و عرفان از میرزا جواد آقا تهرانی، استفاده می‌کردند. میرزا جواد آقا تهرانی آثار و تالیفات خود را قبل از چاپ به پدرم می‌دادند که آنها را مطالعه نموده و بررسی نمایند و پس از تایید ایشان، آن را چاپ می‌کردند. *خاطره چهارم : از حاج محمد آقا تهرانی- آقازاده آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی- شنیدم (نقل به مضمون): پدرم کتاب «عارف و صوفی چه می‌گویند؟»، را در اصل در نقد مطالب آقا سید جلال الدین آشتیانی نوشته بودند. چون ایشان در یکی از نوشته‌هایش به نام (هستی از نظر فلسفه و عرفان) بدون ذکر نام پدرم، نوشته‌های ایشان را در میزان المطالب به نقد کشیده بودند. پدرم آنها را مطالعه و بررسی کردند، متوجه شدند اشکالات علمی ایشان وارد نیست. پس از ایشان دعوت کردند که در جلساتی صمیمی با یکدیگر گفتگو و مباحثه علمی کنند ولی ایشان نیامدند. پدرم به ایشان گفته بودند: اگر ثابت شد که من اشتباه کرده‌ام، من از شما تشکر کرده و دست شما را می‌بوسم، چون من را به اشتباهم متذکر شدید. ولی اگر اشکال شما بر من وارد نبود، باز هم من دست شما را می‌بوسم و از شما که سید و از اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها هستید، می‌خواهم در روز قیامت من را شفاعت کنید! اما چون جناب آقای آشتیانی نیامدند، لذا پدرم نیز کتاب «عارف و صوفی چه می‌گویند؟» را در نقد ادعاهای ایشان نوشتند و منتشر کردند و چون آقای آشتیانی نام پدرم را احتراماً، ذکر نکرده بودند، ایشان هم نامی از ایشان نبردند. *خاطره پنجم: از آیت الله حاج سید جعفر سیدان حفظه الله در درس شنیدم که از کتاب عارف و صوفی چه می‌گویند؟ تالیف میرزا جواد آقا تهرانی بسیار تعریف و تمجید نمودند و آن را کتاب علمی و دقیقی معرفی کردند. *خاطره ششم: از مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی محامی شنیدم که آیت الله العظمی خویی کتاب عارف و صوفی چه می‌گویند؟ تالیف میرزا جواد آقا تهرانی را مطالعه کرده بودند. نظر ایشان را در باره این کتاب جویا شدم. آقای خویی فرمودند: این کتاب را مطالعه کردم، کتابی علمی، دقیق و محققانه است! *خاطره هفتم: از استاد حاج شیخ علی اکبر الهی خراسانی شنیدم که فرمودند: من به میرزا جواد آقا تهرانی پیشنهاد دادم که درس شرح منظومه بدهند. ایشان نیز قبول کردند و درس را شروع کردند و دو دوره تدریس نمودند که من در هر دو دوره شرکت کردم. استاد حاج شیخ مجتبی الهی- آقازاده ایشان- از پدر بزرگوارشان این نکته را اضافه کردند که ابتدا مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی مطالب را به صورت پاکیزه تبیین کرده و توضیح دادند، بعد برخی از موارد ضروری آن را نقد می‌کردند *خاطره هشتم: از استاد حاج شیخ حسین متشکری حفظه الله از اساتید حوزه علمیه مشهد شنیدم که فرمودند: من مدت کوتاهی درس شرح منظومه میرزا جواد آقا تهرانی شرکت می‌کردم.پس از مدتی درس شرح منظومه را تعطیل کردند و علت آن را این گونه بیان کردند: آیت الله بروجردی از من خواستند که این درس را تعطیل کنم! استاد متشکری فرمودند: پس از آن میزان المطالب را شروع کردند که شرکت می‌کردم. ایشان در درس به نقد فلسفه و عرفان می‌پرداختند از جمله به یاد دارم که می‌فرمودند: «از دالانِ تاریکِ مفهومِ وجود، می‌خواهند اشتراک معنویِ وجود را اثبات کنند». ایشان در نقد فلسفه و عرفان، معلوم بود اهل مطالعه و تحقیق هستند و کتب فلسفه و عرفان را مطالعه کرده و در نقد آن‌ها از آن کتب استفاده می‌کردند. مانند کتاب حکمت بوعلی تالیف علامه سمنانی و یا آثار دکتر غنی و.... کتاب عارف و صوفی چه می‌گویندِ؟ ایشان را مطالعه کرده‌ام و در آنجا نیز به آن‌ها استناد کرده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: استاد حسن طالبیان شریف، ۱۴۰۳/۸/۳ https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز که خبر شهادت امام جمعه کازرون را شنیدم خشکم زد. یک لحظه ذهنم پرتاب شد به ۵ ماه قبل. وقتی که در حاشیه سخنرانی انتخاباتی در کازرون، برای اولین و آخرین بار حجه الاسلام صباحی را در دفترش دیدم و با هم صحبت کردیم. سریع به دوستانم گفتم فیلم آن جلسه را ببینید. احتمالا از دل صحبتهای آن روز یک کلیپ خوب دربیاید. چند ساعت بعد بچه ها این ویدئو را برایم فرستادند و این بار با دیدن همان چند ثانیه اولش خشکم زد. ذهن من که اصلا یاری نمیکرد اما حالا فیلم سخنان ۵ ماه قبل امام جمعه شهید برایم تلنگر بود: "در تعداد امام جمعه های شهید، ما (کازرون) ۳ به ۲ از تبریزی ها عقبیم! آنها سه امام جمعه شان شهید شده و ما دو امام جمعه مان! منتظر سومی هستیم... اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا.‌.. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: @Sabety_ir https://eitaa.com/sirefarzanegan