eitaa logo
احمد الحسن باطل شد
175 دنبال‌کننده
411 عکس
184 ویدیو
106 فایل
روشنگری درباره جریان احمد الحسن
مشاهده در ایتا
دانلود
هٰٖوٰٖاٰٖلٰٖحٰٖڪیٰٖمٰٖ𖡼˼𖣔 سلسله‌ڪنفـرانســــهای‌ نقد‌احمد‌بصری 𖥸· ⊑.•با نام: ستیزه• ⊒ㅤ ╭═══════════════════ ꧷ 🎙استاد سیدمهدی‌مجتهدسیستانی ╰ᯓ------------------------------ 📅←یکشنبہ‌ها 📅←سه‌شنبہ‌ها 📅←پنجشنبہ‌ها ⏰زمان←٢١:۰٠ مڪان‌برگزارۍ: ڪانال شڪست مدعی یمانی →@sistanymogtahed ❍°صَلَۍاللّھُ‌عَلَیْڪ‌یـٰاصـٰاحِبَ‌الـزّمـٰان‌❍° ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌
4_5865945751669971065.ogg
23.84M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۱ ╣◆مقدمه ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ مقدمه بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلواته و برکاته علی أشرف البریة محمد و أهل بیته المنتجبین لا سیما بقیة الله روحی و أرواح ما سواه فداه. احمد بصری با راه اندازی جریانی موسوم به یمانی، و طرح دوره فترت، به مخاطبان خود چنین القا می کند که اعتقاد و عملی که پس از رخداد غیبت امام زمان علیه السلام تا سال ظهور او یعنی 2002 در جامعه شیعه وجود داشته باطل و منحرف بوده و او از جانب حضرت مهدی علیه السلام ماموریت دارد این غلطها و انحرافات را اصلاح کند تا زمینه ظهور آن امام عزیز فراهم شود! و در این باره به روایتی موسوم به حدیث وصیت تمسک می کند. وی برای اجرای سناریوی خود، روش ها و منش های زیادی در پیش گرفته که سه گزینه: عقل ستیزی، علم ستیزی و عالِم ستیزی در میان آنها جلوه خاصی دارد. جریان پیرو او، با مغالطه در معنای ثقلین، تنها منبع شناخت را قرآن و روایات می دانند و از دخالت دادن هر گونه حکم عقل در مسائل دین بر حذر داشته، پیروی از آن را دور شدن از ثقلین معرفی می کنند تا شیعه ی اهل بیت علیهم السلام را به سوی خاموش کردن شعله عقل در راه شناخت حقائق و تشخیص صحیح از باطل سوق دهند. هر چند که خود، هر جا گیر کنند حکم عقل را وسط کشیده و از آن برای اثبات باطل خویش کمک می گیرند، مثل: الف) اثبات عقلیِ ظهور برای یمانی: توضیح آنکه: وقتی ما به آنها اعتراض می کنیم که در روایات، هیچ سخنی از ظهور یمانی به میان نیامده و تنها از خروج او سخن گفته شده است، پس چگونه احمد بصری در عین ادعای یمانی بودن، ادعای ظهور و بیعت هم می کند؟ می گویند: عقل این را می فهمد که هر خروجی نیاز به ظهور و گرفتن بیعت دارد. این در حالیست که می شود یمانی قبل از قیامش شخصیتی شناخته شده و تاثیرگذار در یمن باشد که به محض اعلان جنگ علیه سفیانی، لشکری برایش فراهم گردد، لذا نیازی به ظهور و بیعت نداشته باشد. ب) اثبات عقلیِ اینکه احمد باید فرزندِ با واسطه حضرت مهدی علیه السلام و مجهول النسب باشد: توضیح آنکه: طبق روایت، یکی از خصائص قائم موعود اینست که نسبش ظاهر است: «خَفِيَّ الْوِلَادَةِ وَ الْمَنْشَإِ غَيْرَ خَفِيٍّ فِي‏ نَسَبِهِ»[1]‏، ولی یاران احمد می گویند: قائمی که فرزند امام زمان است باید مجهول النسب باشد، تا وقتی ظهور کرد و گفت من فرزند امام هستم جای پدرش امام زمان مشخص نشده و غیبتش مخدوش نگردد، و برای همین، عقل می گوید قائم باید فرزندِ با واسطه امام زمان باشد! این در حالیست که چون در تمام یازده فقره ی حدیث وصیتِ مورد استناد احمد، «ابن» به معنای فرزندِ بدون واسطه می باشد، در فقره دوازدهم نیز به همین معنا به کار رفته است. لذا بر فرض که برای امام زمان علیه السلام فرزندی به نام احمد باشد، او فرزند بی واسطه ایشان خواهد بود نه با واسطه، و شبهه ای که آنها مطرح می کنند تنها در صورتی است که احمد بخواهد قبل از امام زمان ظهور کند که نه تنها هیچ دلیلی بر آن وجود ندارد که خود حدیث صراحتاً گفته: وی به هنگام وفات امام علیه السلام به خلافت یا وصایت می رسد؛ و حتی اگر قرار باشد قبل از ظهور هم بیاید استدلالشان باطل است، چون می شود امام زمان علیه السلام بدون معرفی خود ازدواج کنند و قبل از به دنیا آمدن فرزند، از پیش همسر بروند و بدین گونه نه همسر و نه فرزند امام زمان ایشان را نشناسند و مکان حضرت هم در دوره غیبت بر ملا نگردد، سپس به هنگام بزرگیِ آن کودک، برای وی تشرفی حاصل نموده و به وی خبر دهند که پدرت من بوده ام، درست مطابق چیزی که خود احمد بصری درباره خویش ادعا می کند؛ و البته در کتاب «نبرد» صورت های دیگری هم بیان شده است. ج) اثبات عقلیِ لزوم هلاکت مدعی کذابی که به نص تشخیصی تمسک کرده: توضیح آنکه: طبق منطق احمد، اگر فرد دروغگویی وصیت حجت خدا را بر خودش منطبق داند و واقعاً هم منطبق باشد باید در جا هلاک گردد، و الا خدا باعث گمراهی کسانی شده که گول او را خورده اند. و ما می گوییم: آنها که گول خورده اند یا جاهل قاصرند یا جاهل مقصر و یا عالم به دروغگو بودن او. جاهل قاصر که معذور است و جاهل مقصر و عالم هم که عذری ندارند پس نیازی به هلاکت آنی نیست. شاید بگویید: وقتی وصیت کاملاً بر آن کذاب منطبق بوده، چه تقصیری برای جاهلی که گول خورده وجود دارد؟ اما عرض می کنیم: وصیت حجت خدا، بر مدعی کذاب انطباق کامل نخواهد داشت، پس تقصیر جاهل بوده که دقت کافی در نشانه ها نکرده و با سهل انگاری ایمان آورده است. جالب اینکه در مورد احمد بصری، هر دو مساله منتفی است؛ یعنی نه نصی در مورد احمد فرزند با واسطه امام زمان وجود دارد و نه احمد بصری بر همان نصی که ادعا می کند منطبق است. در نتیجه آنچه عقل می فهمد عدم امکان انطباق وصیت بر مدعی کذاب است نه امکان انطباق بر کذاب و هلاکت آنی او قبل از ادعا. ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇 (۱)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ د) اثبات عقلیِ لزوم نوشته شدن وصیت: توضیح آنکه: احمد بصری برای معتبر جلوه دادن حدیث وصیتِ مکتوب و تایید شدنش توسط قرآن، به آیه وصیت در سوره بقره تمسک می کند که به ادعای او درباره وجوب نوشتن وصیت سخن گفته است، ولی ما می گوییم: کجای آن آیه گفته وصیت باید نوشته شود؟ و آنها پاسخ می دهند: این را عقل می فهمد، خوب وصیت نوشتنی است دیگر! این در حالیست که اگر آیه ی بعد از آیه وصیت را می خواندند به وضوح می دیدند در آن از شنیده شدن وصیت سخن گفته شده نه دیدن: «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللهَ سَميعٌ عَليمٌ: و کسانیکه وصیت را پس از شنیدنش تغییر دهند گناهش بر همانهاست که آن را تغییر می دهند خداوند شنوای داناست»[2]؛ که می رساند آنچه آیه وصیت مطرح کرده، وصیت شفاهی بوده و لزومی در کتابت آن نیست. ممکن است اتباع احمد بصری بگویند: اینکه در آیه، از شنیدن وصیت سخن گفته شده، منافاتی با مکتوب بودن آن ندارد، چون همیشه وقتی وصیت را می گفته اند تا کسی بنویسد حاضران هم می شنیده اند دیگر. اما آنها تعقل نمی کنند که اگر وصیت مکتوب باشد، با وجود آن سند مکتوب، چگونه کسانیکه صرفاً آن را شنیده اند می توانند محتوای آن را تغییر دهند؟ بلکه این تغییر تنها در صورتی قابل فرض است که وصیت فقط شنیده شده، بدون اینکه نوشته گشته باشد، و در چنین حالتی است که چون سند مکتوبی وجود ندارد کسانیکه وصیت را شنیده اند می توانند آن را تغییر دهند و ادعا کنند ما اینجور نشنیده ایم. هـ) ابطال قدرت تکلم ائمه علیهم السلام به همه زبانها: توضیح آنکه: در روایات بسیار زیادی این حقیقت بیان شده که ائمه علیهم السلام قدرت تکلم به هر زبانی را دارند، بلکه در بعضی روایات تصریح شده که هر کس این خصلت را نداشته باشد امام نیست: (الکافی ج1 ص285 ح7)، اما یاران احمد بصری می گویند: عقل چنین چیزی را نمی پذیرد؛ چه کسی تمام زبانهای دنیا را یاد دارد تا بتواند مدعی امامت را با همه آنها آزمایش کند؟ پس تمام این روایات باطل است! و به همین راحتی، بیش از صد حدیث که در عموم کتابهای شیعه ثبت شده و سند تعداد قابل توجهی از آنها معتبر است و قطعاً دارای تواتر معنوی می باشد را انکار می کنند! این در حالیست که شبهه آنها سست تر از خانه عنکبوت می باشد زیرا درباره این روایات دو برداشت کاملاً معقول وجود دارد: (1) مراد از این نشانه، علامت اثباتی نیست که هر کس بتواند به همه زبانهای دنیا حرف بزند امامتش ثابت می شود، بلکه مراد علامت سلبی است یعنی هر کس نتواند حرف بزند امام نیست، و این دقیقاً مطابق بیان امام کاظم علیه السلام می باشد که در جواب سوال ابو بصیر مبنی بر اینکه با چه چیزی امام شناخته می شود فرمودند: (با خصلت هایی ... و اینکه با مردم به هر زبانی سخن بگوید)، بعد نمونه ای از قدرت خود را نشان داده و در ادامه فرمودند: (هر کس این خصال را نداشته باشد امام نیست): «جُعِلْتُ فِدَاكَ بِمَ‏ يُعْرَفُ‏ الْإِمَامُ؟‏ قَالَ: فَقَالَ: بِخِصَالٍ ... وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ ... فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْفَارِسِيَّةِ ... ثُمَّ قَالَ لِي: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَيْرٍ وَ لَا بَهِيمَةٍ وَ لَا شَيْ‏ءٍ فِيهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِيهِ فَلَيْسَ هُوَ بِإِمَامٍ».[3] (2) منظور علامت اثباتی است، و آن در جایی است که بدانیم مدعی امامت، هیچ تحصیلی در یادگیری دیگر زبانها نداشته، و با این حال بتواند به گونه فصیح به هر زبانی که مخاطبانش دارند صحبت کند که در این صورت روشن می شود امام است و به دیگر زبانها هم قدرت دارد، به شرطی که از تکلم به زبانهایی غیر از آن زبانها استنکاف نداشته باشد. و) ابطال علامت بودن صیحه آسمانی: توضیح آنکه: در روایات فراوان، یکی از علائم محتوم ظهور حضرت مهدی علیه السلام صیحه آسمانی معرفی گشته، تا آنجا که بیان شده: (هر چیزی از علائم بر شما مشتبه شود آن صدا از آسمان به اسم و امر او بر شما مشتبه نخواهد شد): «فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ هَذَا فَلَا يُشْكِلُ عَلَيْكُمُ الصَّوْتُ‏ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِه‏»[4]، بلکه بالاتر از این، گفته شده: (به واسطه همین صدا صاحب این امر شناخته می شود): «الصَّوْتُ؛ قُلْتُ: وَ مَا الصَّوْتُ؟ أَ هُوَ الْمُنَادِي؟ فَقَالَ: نَعَمْ وَ بِهِ‏ يُعْرَفُ‏ صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ».[5] اما پیروان احمد بصری با طرح اشکالات سبک و مضحک، این همه روایت را باطل یا دارای تاویل می دانند، از جمله می گویند: اگر صیحه علامت شناخت قائم است، خوب تکلیف انسان های کر چه می شود؟! ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇 (۲)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ و من در جوابشان می گویم: قطعاً دلیل نبوت موسی علیه السلام معجزه بوده و در این صورت، خوب تکلیف انسان های کور چه می شود؟ همچنین دلیل احمد بصری بر امامتش هر چه که باشد، تکلیف انسان های کر و کور چه می شود؟! این در حالیست که اولاً احکام و قوانین و علامت ها برای نوع افراد جامعه لحاظ می شود نه افرادی که به گونه ای دارای شرایط عادی نیستند که چنین افرادی بسته به معذوریت هایی که دارند با آنها رفتار خواهد شد و الا تکلیف انسان های دیوانه چه می شود؟ تکلیف انسان های جن زده چه می شود؟ تکلیف انسان های کند ذهن و ساده لوح و ... چه می شود؟ که همه شان به نوعی در فهم حقّ و حقیقت مشکل دارند. ثانیاً همان خدایی که قادر است صوتی آسمانی بفرستد که هر کس به زبان خودش بشنود قادر است گوش های انسان های کر را هم برای شنیدن این صدا شنوا کند. و ... . آنچه تا اینجا گذشت پیرامون گام اول جریان احمد در عقل ستیزی بود؛ اما آنها در گام دوم، علوم متداول در حوزه های علمیه را که بیش از هزار سال، علمای ربانی شیعه - که در اوج علم و تقوا بوده اند - آن علوم را تنها وسیله فهم معارف دین می دانسته اند، با انگ بشری بودن باطل دانسته و استفاده از ادبیات و منطق و اصول فقه و از همه مهمتر علم رجال را بدعتی نابخشودنی در دین تلقی می کنند. و در گام سوم، وقتی که عقل و علم را از مخاطب خود محروم داشتند، عالِم را هم از او دریغ می کنند به این بهانه که: تقلید در اعتقادات جایز نیست و اصلاً علمای آخر الزمان همگی دشمنان قائم موعود می باشند و پرسیدن از آنها حکم مراجعه به طاغوت را دارد که در روایات مورد نهی قرار گرفته است! ما در نوشتار حاضر، پیگیر نقد این سه روش و منشِ باطل شده ایم تا همه گره هایی که یهود خبیث، منظم و نا منظم روی هم زده و گلیمی بدقواره بافته را یکی پس از دیگری باز کرده و هر آنچه در این زمینه رشته است را پنبه کنیم. سید مهدی مجتهد سیستانی 24 محرم 1442 [1] . الکافی ج1 ص342 ح25 [2] . بقره: 181 [3] . الکافی ج1 ص285 ح7 [4] . تفسیر العیاشی ج1 ص65 [5] . الغيبة للنعمانی ص258 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ (۳)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: سفیانی قابل شناخت نیست! ⊹━━❁ ❁━━⊹ سفیانی قبل از ظهور شناخته نمی شود. ما روایات فراوانی داریم که ظهور مانند قیامت ناگهانی اتفاق می افتد اگر به طور مثال ۱۵ ماه قبل ظهور سفیانی بیاید و همه بفهمند سفیانی آمده دیگر ناگهانی بودن ظهور معنا ندارد چون در زمان سفیانی همه مشخص میکنند که ۱۵ ماه بعد امام ظهور می کند. در حالی که طبق روایات هیچ کس نمی تواند برای ظهور زمانی مشخص کند. سفیانی قطعی است اما اینکه همه بفهمند این فرد که قتل عام می کند و حاکم می شود سفیانی است مخالف روایات است. ما سفیانی را بعد از خروجش با عنوان سفیانی نمی توانیم بشناسیم. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم مهربان امام صادق علیه السلام می فرمایند وقتی سفیانی خروج کرد با سلاح به سمت ما بیایید، شما می گویید سفیانی قابل شناخت نیست؟! در این صورت امام چه می فرمایند؟ من بارها از همه کسانیکه درباره سفیانی سخنانی مطرح می کنند خواسته ام که فقط یک دور روایات سفیانی را مطالعه کنند تا خیلی از تصورات شخصی یا ابهامات در این‌ موضوع برطرف شود. ۱. تعداد روایات سفیانی بسیار بیشتر از تعداد روایات ناگهانی بودن ظهور است و من نمی دانم اینکه می فرمایید تعداد آنها فراوان است شمرده اید یا بر اساس تصورات ذهنی می گویید، چون حقیر فراوانی درباره آنها ندیده ام. ۲. ناگهانی بودن ظهور منافاتی با شناخت سفیانی ندارد چون در آن زمان مردم منطقه به شدت در هراس از حملات او هستند که ناگهان صیحه زده می شود. ۳. تعیین زمان توسط ما انکار شده، نه توسط خود اهل بیت علیهم السلام که خودشان گفته اند بعد از سفیانی فلان مقدار بعد، ظهور رخ می دهد. ۴. علامتی که قابل شناخت نباشد، چگونه علامت معرفی شده است؟؟؟ و اصلاً برای چه اینقدر چیزی را گفته و تکرار و اصرار کرده اند که کلاً قابل شناخت نیست؟ ما به جای دقت در الفاظ روایات اهل بیت علیهم السلام، نباید از ذهنیات خود اشکال و جواب مطرح می کنیم. امام صادق علیه السلام می فرمایند سفیانی به عنوان علامت برای شما بس است، و می گویند وقتی سفیانی خروج کرد به سمت ما بیایید، و می گویند چون سفیانی خروج کرد به مکه روید، و در آخرین توقیع به عنوان غایت نفی مشاهده ذکر گردیده، آن وقت اما ما بگوییم سفیانی اصلاً قابل شناخت نیست؟ ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: رجعت و تناسخ ⊹━━❁ ❁━━⊹ استاد وقتی به رایاتی ها می گوییم رجعت بازگشت روح به همان جسم قبلی است می گویند انسان در یک دوره زندگی خودش نیز یک جسم ندارد بلکه سلول های بدن انسان دائماً در حال تغییر است و جسم مادیِ الآن شما کاملاً با جسم دو سال پیش شما فرق می کند لذا وقتی جسم دائماً در حال تغییر است پس اصلاً درباره معاد جسمانی نیز قطعاً این جسم وارد معاد نمی شود چون این جسم همانند دو سال پیش که سلول های شما از بین رفته کاملاً از بین می رود. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم آنچه آنها درباره تغییر جسم به واسطه تغییر سلولها گفته اند عقلی است نه عرفی، و دین در مسائل عرفی، عقلی نگاه نمی کند‌. لذا چون عرف، این بدن را همان بدن می داند دین نیز آن را یکی بیشتر نمی بیند. در نتیجه چندگانگی بدن ما به جهت تغییرات سلولی هیچ ربطی به تناسخ ندارد. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5868558096808285180.ogg
3.36M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۲ ╣◆گفتار اول: ستیزه با عقل ◆جایگاه عقل در بیانات دین ◆اقسام عقل ◆احکام عقل ◆حکم عقلی، حکم عقلایی ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ گفتار اول: عقل ستیزی جریان احمد بصری، ثقلین را دارای دو شعبه می داند که عبارتند از: قرآن و روایات. برای همین وقتی می خواهند تقلید از مراجع را نزد مخاطب، باطل جلوه دهند می گویند: یک روایت معتبر بیاورید که گفته باشد در زمان غیبت تقلید کنید! و اگر در جوابشان حکم عقل مبنی بر صحت بلکه وجوب رجوع غیر متخصص به متخصص را مطرح کنید فوراً جواب می دهند: رسول خدا در حدیث معروف ثقلین نفرمود من سه چیز را برای شما به یادگار می گذارم: قرآن و روایات و عقل، بلکه فرمود: دو چیز گرانبها برای شما به یادگار می گذارم: قرآن و روایات. بنا بر این هر کس دنبال عقل خود راه بیفتد و بخواهد از این طریق چیزی که در دین نبوده را وارد دین کند، از ثقلین منحرف بوده و در جاده باطل قدم می زند! اما مغالطه آنها در این سخن کاملاً روشن است چون این خود قرآن و روایات هستند که به گستردگی، عقل را، هم به عنوان ابزار شناخت و هم به عنوان منبع شناخت معرفی کرده اند. جایگاه عقل در بیانات دین: در قرآن کریم 49 بار از ماده تعقل سخن گفته شده و شدیدترین آیه در این باره این سخن خدای متعال است که می فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ[1]: بدترین جنبدگان نزد خدا کر و لال هایی هستند که تعقل نمی کنند». همچنانکه 20 مرتبه از فقه و تفقه حرف زده و شدیدترین آیه در این باره این گفته خداوند جل جلاله است که: «... لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[2]: برای آنها قلب هایی است که با آن نمی فهمند و برای شان چشم هایی است که با آن نمی بینند و برای شان گوش هایی است که با آن نمی شنوند، آنها مثل چهارپایان بلکه گمراه تر هستند آنها همان غافلان می باشند». همچنانکه در روایات نیز به گستردگی در مورد جایگاه والای عقل سخن گفته شده تا جایی که مرحوم کلینی - معاصر نواب چهارگانه حضرت مهدی علیه السلام - اولین بابی که در کتاب شریف "کافی" تنظیم نموده کتاب عقل و جهل است. امام کاظم علیه السلام در حدیثی می فرمایند: (خدا پیامبران و رسولانش را به سوی بندگانش مبعوث نکرد الا اینکه از طرف خدا به تعقل بیایند[3]، در نتیجه، کسی از آنها به بهترین وجه استجابت نمود که معرفتش بهتر بود و کسی از آنها عالم تر به امر خدا بود که عقلش از دیگران بهتر بود و کسی که عقلش کامل تر باشد در دنیا و آخرت بلند مرتبه تر است): «مَا بَعَثَ اللهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللهِ فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا وَ أَكْمَلُهُمْ عَقْلًا أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».[4] و باز می فرمایند: (برای خدا بر مردم دو حجت است: حجتی ظاهری و حجتی باطنی، ظاهری همان رسولان و پیامبران و امامان هستند و باطنی همان عقلها می باشند): «إِنَّ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ».[5] نیز امام باقر علیه السلام می فرمایند: (خداوند روز قیامت به اندازه عقلی که به بندگان در دنیا داده است در حسابرسی آنها دقت به خرج می دهد): «إِنَّمَا يُدَاقُّ اللهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا».[6] و امام صادق علیه السلام در جواب کسی که درباره ماهیت عقل پرسید فرمودند: (عقل آن چیزی است که به واسطه آن خدای رحمان پرستیده می شود): «قُلْتُ لَهُ: مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَن‏ُ».[7] و در روایت دیگری آمده: (ثواب به اندازه عقلی است که فرد دارد): «إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْل‏ِ».[8] و باز روایت شده: (خدا هیچ نبی و رسولی را نفرستاد تا وقتی که عقلش را کامل نمود و عقلش برتر از تمام عقلهای امتش می بود): «لَا بَعَثَ اللهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ».[9] و امام کاظم علیه السلام فرمودند: (خدای تبارک و تعالی حجت ها را برای مردم به واسطه عقلها کامل نمود و پیامبران را به وسیله بیان یاری کرد و آنها را توسط ادله بر ربوبیتش رهنمود گشت): «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ».[10] ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇 (۱)