eitaa logo
احمد الحسن باطل شد
175 دنبال‌کننده
409 عکس
184 ویدیو
106 فایل
روشنگری درباره جریان احمد الحسن
مشاهده در ایتا
دانلود
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ "نماز پنج رکعتی خواندن بدعت است" و "هر بدعتی در دین حرام است" پس: "نماز پنج رکعتی خواندن حرام است". در این دو مثالی که زدیم عقل تنها ابزار شناخت است، یعنی اگر عقلی نباشد این شناخت ها هم وجود ندارد اما این عقل نبوده که گفته سنگ زدن درد دارد یا بدعت حرام است. و بعضی چیزها نیز هستند که منبع شناختشان مشترک است و مثلاً هم عقل می گوید ظلم بد است و هم دین. اصطلاحاً به دستوراتی از دین که عقل مستقلاً خودش آنها را درک می کند، اوامر و نواهی ارشادی می گویند مثل اینکه در قرآن فرموده: "از پیامبر اطاعت کنید"، که این را خود عقل می فهمد، لذا دستور دین به اطاعت از پیامبر، ارشاد به همان حکم عقل است. با این توضیح روشن شد: منبع بودن عقل مانند گستره ابزار بودن، فراگیر نیست و تنها در جایی منبع می باشد که در حیطه شناخته شدن توسط عقل باشد. مثلاً عقل نمی تواند درک کند چند امام در این امت خواهد بود، یا: آیا صراط قبل از میزان است یا بعد از آن، یا: آیا بعد از مرگ، حیات برزخی هست یا خواب برزخی یا نسبت به افراد مختلف متفاوت خواهد بود؟ بلکه اینها را دین می گوید. اصطلاحاً آنجا که حرف دین در حیطه شناخت عقل نباشد، می گویند دین "معلّم" است یعنی چیزی را به ما یاد داده که اگر نمی گفت ما نسبت به آن شناختی پیدا نمی کردیم، و اگر سخن دین همان چیزی بود که عقل هم می گفت، می گویند دین "مذکّر" است یعنی چیزی را که خودمان می دانستیم یا باید می دانستیم را یادآوری می کند، چون بسیاری از دانسته های ما به دست فراموشی سپرده شده یا در معرض فراموش شدن قرار دارد و یا بهتر است تذکر داده شود. و به عبارتی دقیق تر: مطالب قابل فهم، نسبت به شناخت عقل بر سه قسمند: موافق حکم عقل، مخالف حکم عقل، و خارج از حیطه حکم عقل. حال اگر آنچه دین آورده خود عقل می دانسته و بدان توجه هم داشته، دین «مؤکد» آن مطلب است و فایده تاکید بر کسی پوشیده نیست، و اگر عقل از آن غافل شده و یا به دست فراموشی سپرده، دین «مذکّر» آن مطلب است، و اگر نسبت به مطلبی شک داشته و دین آن را بیان نموده، اصطلاحاً «مُرشد» است و اگر عقل اصلاً در آن زمینه چیزی نمی دانسته چون خارج از حیطه شناختش بوده، دین «معلّم» است، و در همه این صورتها، دین «مبشّر» و «مُنذر» هم هست و فایده تشویق و تهدید در نظام تربیتی بر کسی پوشیده نیست. آنچه اینجا گفتیم در پاسخ به سوال از فایده دین نیز مطرح می شود. موافقت و مخالفت عقل: از سخن ما کاملاً روشن شد: عقل در ارتباط با مطالبی که در مصادر دینی بیان شده سه موضع دارد: (1) موافق، مثل اینکه حدیث بگوید: "به پدر و مادر خود نیکی کنید"، که عقل هم همین را می گوید. (2) مخالف، مثل اینکه در روایتی بگوید: "امام فرزند خود را از حقیقت مطلع نمی کند تا با جهل بمیرد و به خاطر جهلش معذور باشد و در نتیجه به جهنم نرود اما به غیر فرزندش حقیقت را می گوید هر چند بداند که آن شخص با دانستن حقیقت آن را انکار می کند و جهنمی می شود".[2] (3) ساکت، مثل عموم احکام غیر اجتماعیِ دین که عقل درباره آنها شناختی ندارد پس حکمی هم نمی دهد و حرفی هم برای گفتن ندارد. مثل اینکه چرا "سگ نجس است" یا چرا "نماز مغرب سه رکعت است" یا چرا "پوشاندن بدن در نماز برای زن واجب است" و ... . در اینگونه موارد، عقل به هیچ وجه منبع نیست و تنها ابزار شناخت است ولی ما با تسامح، سکوت عقل در این موارد را رضای او تلقی می کنیم و چنین مطالبی را هم موافق عقل می نامیم چون مخالف عقل نیست. ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇 (۲)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ پیوست جایگاه عقل: قرآن در بیش از 100 آیه از تفکر و تعقل و اندیشه سخن گفته و بر آن تاکید نموده است، پس دین ما دین تفکر و اندیشه است اما در چه محدوده ای؟ ممکن است از این جمله تعجب کنید که مگر فکر کردن هم محدوده دارد، لکن باید دانست که تفکر، هم انواع دارد و هم محدوده. لذا کسانی که قائل به تفکرِ آزاد و آزاد اندیشی به معنای بی مرز بودن فکر هستند، بر خلاف دین اسلام مشی می کنند نه مطابق آن، همانند اشخاصی که بدون توجه به انواع تفکر، همه اقشار را به فکر کردن درباره هر موضوعی دعوت می نمایند. مراد از محدوده فکر، هم از جهت اشخاص است و هم از جهت موضوع، یعنی هم در رابطه با بعضی موضوعات نباید فکر کرد و اصلاً فکر کردن نتیجه ای نمی دهد یا فایده ای ندارد، و هم بعضی افراد نباید درباره برخی موضوعات فکر کنند. توضیح آنکه: گاهی موضوع تفکر، مطلبی عمومی و همه فهم است که هر کس بهره ای از عقل داشته باشد می تواند با فکر کردن پیرامون جوانب آن به نتیجه درست برسد، و گاهی مطلبی تخصصی است که اولاً نیازمند آگاهی های مقدماتی می باشد و ثانیاً چون افراد از نظر قدرت فهم و تحلیل مسائل در یک سطح نیستند تنها کسانی صحیح است در آن مسائل اندیشه کنند که تخصص و توانایی لازم را داشته باشند. البته این نکته در مورد مسائل مادی، ضرری برای فرد ایجاد نمی کند اما جایی که پای مساله اعتقادی در میان است ورود اینگونه افراد موجب گمراهی و ضرر اخروی ایشان خواهد شد. به عنوان مثال، در رابطه با موضوع قضا و قدر و مشیّت، دو دسته روایت وجود دارد: در بعضی روایات ائمه علیهم السلام به فرد سوال کننده می گویند: مساله تقدیر دریای عمیقی است وارد آن نشو و مسیری تاریک است قدم در آن مگذار[3]، یا صریحاً می گفتند: در این باره جواب شما را نمی دهیم[4]، ولی در جایی دیگر، این مساله را توضیح داده و راه فکر کردن در آن را باز دانسته اند[5]. چرا؟ چون بعضی افراد کشش درک این مطلب را ندارند و بعضی دارند؛ او که ندارد نباید وارد شود و الا تفکرش بیشتر بر تحیرش می افزاید و او که فهم و تخصص دارد می تواند وارد شود و به نتیجه درستی هم برسد. مثال دیگر، احکام شرعی است. کسی که به قرآن مراجعه کند و آیات فکر و اندیشه را به دقت واکاوی نماید خواهد دید قرآن تماماً در رابطه با مساله اثبات خدا و ابطال عقاید انحرافی و تقلید کورکورانه در عقاید تشویق به تفکر و اندیشه می کند، اما هیچگاه نمی گوید در رابطه با حقانیت نماز و درست بودن حکم روزه و حج فکر کنید و اگر به نتیجه رسیدید آنها را انجام دهید. چون کسی که با تفکر، به وجود خدا و حقانیت قرآن عقیده پیدا کرد می داند که این احکام توسط خداوند تعیین شده، پس حتماً درست است، در نتیجه، فکر کردن در این باره نه تنها معنا ندارد که ممکن است فرد را دچار انحراف کند. بله می توان درباره حکمت این احکام با در نظر داشتن صحت اصل آنها تفکر کرد. مثال سوم، فکر کردن در ذات خداست. در قرآن درباره وجود خدا و صفات و افعال ایشان آیات فراوانی هست که مردم را به فکر کردن درباره آنها دعوت می نماید، اما هیچگاه در رابطه با فکر در ذات خدا و چه بودن او دعوت نمی کند. با این چند مثال متوجه شدیم که قرآن مشوق فکر کردن هست اما نه فکر کردنِ هر کسی در هر مساله ای، و عقل هم همین مطلب را تایید می کند. [1] . در این باره به کتاب "حرکت" مراجعه کنید. [2] . احمد بصری در کتاب عقائد الإسلام به این حدیث برای دوره فترت استناد نموده و ما بطلان آن را در کتاب "اقیانوس جهل" توضیح داده ایم. [3]. التوحيد (للصدوق) 365 ح3 [4]. «يَا جَمِيلُ لَا أُجِيبُكَ فِي الْمَشِيَّةِ». بصائر الدرجات ص240 ح17 [5]. الكافي ج‏1 ص158 ح4 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ (۳)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀 (۳۵) برای خودم نه!!! احمد بصری که با نهایت جسارت، امیر المومنین علیه السلام را مصداق انسان خاسر، حضرت سید الشهداء علیه السلام را دارای شرک نفسانی، و بدن ایشان را خورده شده توسط سگان بیابان می داند، اگر همین ها را به خودش نسبت دهند خودش و اتباعش آتش می گیرند!!! یعنی در جریان او، هر چه بی احترامی هست برای اهل بیت علیهم السلام است و هر چه قداست است برای احمد!!! می دانید چرا؟ چون احمد از اهل بیت علیهم السلام نیست. اگر هست، طبق مرام خودشان‌ احمد را اینگونه خطاب کنند: احمدِ خاسر، احمدِ مشرک، الهی مثل جدت سگ تو را بخورد که از فضیلتی باز نمانی!!! 🔻حال بنگرید مدعی کذاب کیست؟! 🖋سیّـدمہـدےمجـتہـد‌سیســتانے 🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: چرا اسم نیامده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام علیکم چرا در قرآن‌ اسمی از اهل بیت علیهم السلام نیامده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم چون طبق مبنای مشهور، اگر اسم آورده میشد انگیزه تحریف قرآن توسط غاصبان ولایت به وجود می آمد. قرآن از هیچ کس نام نبرده، نه دوست و نه دشمن. بر خلاف روایات که دقیقاً همه چیز را بیان کرده و دوست و دشمن را شناسانده اند. پس سناریوی رمزگونه بودن مهدیین واقعاً سبک و غیر قابل قبول است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن که قابل تحریف نیست که انگیزه تحریفش به وجود بیاد یا نه! اهل بیت ذکر میشدن یا نمیشدن فرقی نمیکرد، چون قرآن یکی از اعجازش غیرقابل تحریف بودنشه. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن قابل تحریف به زیاده نیست چون آیاتش معجزه است و کسی نمی تواند مثل آن بسازد. اما قابل تحریف به نقیصه هم نیست؟ کم نشدن از قرآن به واسطه تمهیدات متعددی بوده که نگذارد قرآن تحریف شود. و یکی از موارد آن اسم نبردن از هیچ شخص است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن قابل تحریف نیست تحریف به نقیصه هم یه جور تحریفه و جایی استثنایی برای تحریف قائل نشدن ⊹━━❁ ❁━━⊹ بزرگوار اینکه قرآن قابل تحریف نیست که در قرآن يا روایات به این بیان نیامده. بلکه عدم امکان تحریف به زیاده از آیات تحدی فهمیده می شود که وقتی نمی توانند آیه ای مثل قرآن بیاورند پس تحریف به زیاده ممکن نیست. اما تحریف به نقیصه، نظریه مشهور شیعه و سنی است و الا قائل به نقیصه وجود داشته و دارند و کسی به عدم امکان تحریف به نقیصه استناد نجسته جز افراد کمی. ⊹━━❁ ❁━━⊹ اون آیه که خدا میفرماید خودم نگهبان قرآنم پس معنیش این نیست که دست همه تحریفات ازش کوتاهه؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ این یک تفسیر از آیه است و البته طبق همان تفسیر، منافاتی ندارد که با همین‌گونه تمهیدات، جلوی تحریف به نقیصه را بگیرند. ⊹━━❁ ❁━━⊹ اگر قائل به نقیصه وجود داره از کجا مطمئنین که حذف نشده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ چون ما هم دلیل های دوازده گانه خودمان را داریم ⊹━━❁ ❁━━⊹ یعنی نتیجه ای که میشه از فرمایشات شما بگیرم اینه که امکان نقیصه وجود داره اما انجام نشده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ امکان عقلی، نه امکان وقوعی البته آنچه دارم می گویم طبق نظر مشهور شیعه است و الا شخص بنده، امکان عقلی آن را نیز قبول ندارم و معتقدم چیزی که معجزه است به هیچ نحو قابل تصرف بشر نیست پس همانگونه که سحره نمی توانند مانند مار حضرت موسی علیه السلام بیاورند آن را هم نمی توانند بکشند يا کور کنند. ولی برخی این دلیل را به قتل شتر حضرت صالح علیه السلام نقض می کنند که معجزه بود و کشته هم شد. و من‌ پاسخ می دهم که شتر حضرت صالح علیه السلام، صرف آمدنش از داخل صخره معجزه بود نه کل وجودش، لذا قابلیت کشته شدن داشت. اما مار حضرت موسی علیه السلام که از عصا تبدیل شده بود، کل وجودش معجزه بود لذا قابل سلطه بشر نبود و قرآن نیز کلش معجزه است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ دلایل دوازده گانه ای که اثبات میکند این امکان اتفاق نیفتاده کدامند؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ در کتب اعتقادی بیان شده و کتاب های متعددی هم در خصوص عدم تحریف نگاشته شده است از جمله کتاب استاد میلانی. از جمله دلائل، حدیث ثقلین است که در آن تصریح شده: تا وقتی به هر دو چنگ بزنید هرگز گمراه نمی شوید و چیزی که چنین خاصیتی داشته باشد امکان وقوعی تحریف به نقیصه در آن منتفی است. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀 (۳۶) بودم، هستم احمد بصری می گوید من شتر ماده بارداری بودم که برای صالح از صخره آشکار شد، من گوسفند نری هستم که عوض اسماعیل ذبح شد، من سنگی در دستان کی بودم، من انسان بی پدر مادری بودم که عوض عیسی به صلیب کشیده شد!!! خوب ما هم همین ها را به او خطاب می کنیم: ای شتر آبستن ای گوسفند نر مذبوح ای سنگ ای بی پدر و مادر ای مصلوب دست از این همه ادعاهای کذب بردار واقعاً کدام عقل است که این همه ادعاهای مسخره و ضد و نقیض را بپذیرد؟! 🔻حال بنگرید مدعی کذاب کیست؟! 🖋سیّـدمہـدےمجـتہـد‌سیســتانے 🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5882185134685295217.ogg
11.96M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۴ ╣◆گفتار دوم: ستیزه با علم ◆درباره منطق و اصول فقه ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ گفتار دوم: علم ستیزی همانگونه که در مقدمه گفتیم، جریان احمد بصری پس از کنار گذاشتن عقل، به بهانه تبعیت از ثقلین، به ستیز با علوم حوزوی -که تنها وسیله فهم معارف دین هست- رفته است، بدین بهانه که این علوم ساخته دست بشر است و اهل بیت علیهم السلام، چیزی در تایید آنها نگفته اند بلکه بعضی از آنها را رد کرده اند! و از جمله آن علوم: منطق، اصول فقه، ادبیات عرب و علم رجال است. درباره منطق و اصول فقه باید دانست که آن دو، علمی عقلی و عقلایی هستند لذا هر کس منکر آن دو باشد منکر عقلی است که دین آن را تایید کرده است، بماند که بسیاری از قواعد اصولی توسط خود دین بیان شده که علمای بزرگی همچون شیخ حر عاملی و علامه سید عبد الله شبّر آن بیانات را در کتاب های مستقلی گرد آورده اند. هر چند که این جریان، هر کجا گیر کند خود از این دو علم بهره می گیرد، از جمله: جهت تضعیف دلالت توقیع سمری که سدی بزرگ در مقابل ادعای سفارت احمد بصری است[1] می گویند: توقیع سمری گفته: «من إدعی» و نمی گوید: «کل من إدعی»، و قضیه «من إدعی» به اصطلاح علم منطق، قضیه مهمله است نه قضیه مسوّره. مهمل یعنی در آن کلیت و جزئیت تصریح نشده که آیا همه آنها یا بعضی از آنها؛ توقیع نگفته «کل من إدعی المشاهدة» و در منطق، قضیه مهمله حکم موجبه جزئیه را دارد، یعنی همه را فرا نمی گیرد. بله ممکن است اکثر و اغلب باشد ولی همه را فرا نمی گیرد. جواب اینست که: شما فرق بین «من شرطیه: هر کس» با «من موصوله: کسی که» را نمی فهمید و «کل» فقط بر سر «من موصوله» در می آید در حالیکه «من» در اینجا شرطیه است نه موصوله. از طرفی چیزی که شما گفتید مربوط به قضایای حملیه است نه قضایای شرطیه و الا همان کسانی که منطق خوانده اند می دانند «من شرطیه» مفید معنای عموم بوده و با قضیه مهمله هیچ سنخیتی ندارد. و اصلاً علم منطق به کنار، هر کس ذره ای به زبان عربی آگاهی داشته باشد می داند که در عربی، لفظ عموم، منحصر در «کل» نیست که اگر در جمله ای نبود حکم به مهمله بودن و جزئی بودن قضیه کنیم. بلکه در زبان عربی الفاظ متعددی برای عموم به کار می رود که طبق تصریح شیخ طوسی در کتاب «عدة الأصول» اولین لفظ عموم، همین «من شرطیه» است[2] و این عمومیت را سه بار دیگر نیز تاکید می کند[3]، و این در زبان فارسی هم قابل درک می باشد که اگر گفتند هر کس فلان کار را بکند فلان جایزه یا جریمه را دارد مراد، عموم مخاطبان هستند. اصلاً زبان عربی به کنار، شما قرآن را هم قبول ندارید؟ در قرآن دهها آیه وجود دارد که در آن «من شرطیه» به کار رفته و در همه آنها معنای عموم مراد است و اصلاً با مهمله بودن یا جزئی بودن سازگاری ندارد، از جمله: هر کس ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، هر کس از دین بر گردد و کفر بورزد، و از این قبیل تعبیرات. اصلاً قرآن هم به کنار، در خصوص این حدیث یقیناً مراد، عموم است و الا اینکه بعضی از افراد به دروغ ادعای مشاهده یا نیابت می کنند که گفتن ندارد و چنین دروغهایی در همه زمانها نسبت به همه حجت های خدا وجود داشته است. غیر از اینکه تعیین کردن غایت برای این دروغ که خروج سفیانی و صیحه آسمانی است کاملاً می رساند مراد نفی عمومی است و الا وجود بعضی افراد دروغگو که غایت لازم ندارد و همه می دانند که بعد از ظهور امام زمان علیه السلام دروغ و دروغگو پایان می پذیرد. بماند که توقیع سمری، آخرین توقیعی است که از حضرت مهدی علیه السلام صادر شده تا تکلیف دوره غیبت کبری را مشخص کنند لذا معنا ندارد که در آن، ابهام گویی نمایند. و اما خلاصه سخن آنها درباره ادبیات عرب اینست که این علم ساخته دست بشر می باشد و بر امام واجب نیست آن را رعایت کند لذا چه او لغت را اشتباه تلفظ کند و چه اِعراب را غلط بگوید و غلط بخواند تا زمانیکه این اشتباه، اشکالی در فهم مخاطب پیش نیاورده خدشه ای بر ساحت امام وارد نمی شود. و شاهد این سخن را نیز وجود اشتباهات ادبی در قرآن معرفی می کنند! همچنانکه خلاصه سخن آنها درباره رجال اینست که علم رجال بعد از زمان ائمه علیهم السلام وارد دین شده و بدعت است، و تنها معیار اعتبار سنجی روایات، مخالفت و موافقت با قرآن و سنت می باشد. ما در دو سخنِ جداگانه به بررسی این دو ادعا می پردازیم. [1] . توقیع سمری، آخرین توقیعی است که از حضرت مهدی علیه السلام صادر شده و در آن تصریح می کند سفارت پایان یافته چون غیبت دوم شروع گشته و هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه ادعای مشاهده بکند دروغگوی تهمت زن است. ما در کتاب "راه های ارتباط با حضرت مهدی علیه السلام" ثابت کرده ایم که مراد از این فقره، صرف ادعای رؤیت نیست بلکه ادعای مشاهده ای است که ملازم با دعوی سفارت باشد. [2] . العدة فی أصول الفقه ج1 ص274 [3] . همان ص275 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا