╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: تناقض
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام علیکم
سوال
ما می گویم که شیطان در ماه رمضان با زنجیر بسته است و خلاصه کسی را نمی تواند گمراه کند، در حالیکه طبق روایات، صیحه آسمانی توسط جبرئيل در شب بیست و سوم ماه رمضان شنیده می شود و در پایان روز ندایی از شیطان عده ای راگمراه می کند.
راه حل تناقض این دو روایت چیست؟
یک روایت میگوید شیطان به زنجیر بسته است و کسی را گمراه نمی تواند و دیگری می گوید ندایی از شیطان برای گمراهی انسان ها در ماه رمضان.
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
هیچ روایتی نگفته شیطان کسی را در رمضان گمراه نمی کند و حتی اگر هم گفته بود این همه روزه خوار که جلوی چشم هستند و این همه غیبت کن و تهمت زن و دروغگو و دزد و... در ماه رمضان، روشن می کرد که حقیقت چیست.
آنچه در روایت آمده صرفاً دست بسته بودن شیطان است که یک تعبیر ادبی است و در فارسی هم کاربرد دارد و می گوییم دستم بسته است.
و مقصود این هست که وقتی شخص روزه می گیرد حالت دوری از گناه و نزدیک شدن به خدا پیدا می کند پس گاهی کلاً توبه می کند و عوض می شود و گاهی سعی می کند کمتر گناه کند، و اینگونه دست و پای شیطان بسته است.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
4_5938360764296335246.ogg
12.71M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
╣◆کنفرانس ستیزه
╣◆جلسه ۱۳
╣◆ادامه گفتار دوم: ستیزه با علم
╣◆سخن دوم : علم رجال
◆بررسی احادیث موافقت
◆حدیث (۴)
◆حدیث (۵)
◆حدیث (۶)
◆حدیث (۷)
✎سیّـدمھدےمجـتھدسیستانے
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
حدیث (4) «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... إِذَا جَاءَكُمْ عَنَّا حَدِيثٌ فَوَجَدْتُمْ عَلَيْهِ شَاهِداً أَوْ شَاهِدَيْنِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ إِلَّا فَقِفُوا عِنْدَهُ ثُمَّ رُدُّوهُ إِلَيْنَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكُمْ»[1]:
(مردی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که خطاب به گروهی که عازم رفتن به عراق بودند فرمودند: اگر حدیثی از ما به شما رسید و یک یا دو شاهد از کتاب خدا بر آن یافتید بدان عمل نمایید و الا نسبت به آن توقف نموده و به خود ما عرضه اش کنید تا برایتان روشن شود).
بررسی: سند حدیث به جهت ارسال، نامعتبر است اما از نظر محتوا، منافاتی با معیار بودن وثاقت راوی ندارد، زیرا ممکن است در صدد بیان معیاری حاکم بر وثاقت راوی باشد بدین معنی که شرط وثاقت راوی برای قبول روایت کافی نیست و باید حدیث، شاهدی از کتاب خدا نیز داشته باشد.
و به عبارت دیگر: اگر عادلی برای شما حدیثی آورد آن را بر قرآن عرضه کرده و در صورت موافق بودن بدان عمل کنید، چون خبر فاسق که اعتباری ندارد. و با این بیان می توان مراد از موافقت را صرف عدم مخالفت دانست زیرا وقتی راوی حدیث ثقه بود و حدیثش نیز مخالف قرآن نبود معمولاً انسان بر صدور آن از معصوم اطمینان می کند. و موید این برداشت آنست که در این حدیث نامی از موافقت قرآن برده نشده و به صرف وجود شاهد اکتفا گشته است.
البته ابهامی در مضمون آن هست که اگر وجود یک شاهد برای قبول حدیث کفایت می کند چرا در ادامه، وجود دو شاهد را هم مطرح کرده اند: «شَاهِداً أَوْ شَاهِدَيْنِ»؟ لذا احتمال دارد که تردید از جانب راوی باشد و در این صورت، قدر متیقن، وجود دو شاهد خواهد بود و این کار را بسیار سخت می کند که برای هر حدیث، دو شاهد قرآنی پیدا کنیم. غیر از اینکه مگر هر چه شاهد قرآنی داشت دلیل صدورش از معصوم است؟ قبلاً پاسخ دادیم که چنین نیست.
از همه مهمتر، در این حدیث تصریح شده که حتی اگر حدیث شاهدی از قرآن نداشت، آن را رد نکنید بلکه توقف نمایید تا بتوانید در دیدار بعدی از امام بپرسید. و این بیان، با روایات قبلی سازگاری ندارد که می گفت حدیث غیر موافق قرآن جعلی است، زیرا چگونه می شود حدیثی هیچ شاهدی از قرآن نداشته باشد و با این حال باز هم از معصوم صادر شده باشد؟ مگر اینکه گفته شود: خیلی چیزها اصلاً در ظاهر قرآن وجود ندارد تا بتواند شاهد بر مضمون حدیث قرار بگیرد. اما این سخن، به نوعی اعتراف به کامل نبودن معیار موافقت و مخالفت قرآن می باشد؛ همچنانکه قبلاً توضیحش گذشت.
حدیث (5) «أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: ... انْظُرُوا أَمْرَنَا وَ مَا جَاءَكُمْ عَنَّا، فَإِنْ وَجَدْتُمُوهُ لِلْقُرْآنِ مُوَافِقاً فَخُذُوا بِهِ، وَ إِنْ لَمْ تَجِدُوهُ مُوَافِقاً فَرُدُّوهُ، وَ إِنِ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ عَلَيْكُمْ فِيهِ فَقِفُوا عِنْدَهُ وَ رُدُّوهُ إِلَيْنَا حَتَّى نَشْرَحَ لَكُمْ مِنْ ذَلِكَ مَا شُرِحَ لَنَا»[2]:
(امام باقر علیه السلام: به امر ما و چیزی که از ما به شما می رسد نگاه کنید، پس اگر آن را موافق قرآن یافتید بدان عمل نمایید و اگر موافق نیافتید ردش کنید، و اگر تشخیص آن بر شما مشتبه شد نسبت به آن توقف نموده و به ما ارجاعش دهید تا برایتان به گونه ای شرحش دهیم که برای خودمان شرح داده شده است).
بررسی: سند این روایت به خاطر عَمر بن شمر نامعتبر است و عجیب آنکه راوی آن، شیخ مفید - به یک واسطه - از شیخ کلینی است، اما نه شیخ مفید آن را در آثار مکتوبِ بر جای مانده از خودش ثبت نموده و نه شیخ کلینی.
ولی به هر حال، از نظر محتوا مخالف روایت قبل است چون می گوید: اگر حدیث را موافق قرآن نیافتید ردش کنید، با اینکه در حدیث قبلی می گفت: اگر هیچ شاهدی هم در قرآن بر آن نیافتید ردش نکنید.
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
👇👇👇👇👇(۱)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
از طرفی نکته مهمی را بیان می کند که: همیشه اینطور نیست که با مراجعه به قرآن روشن شود مضمون حدیث موافق آن هست یا نیست و چه بسا تشخیص آن بر ما مشتبه می شود: «وَ إِنِ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ عَلَيْكُمْ فِيهِ فَقِفُوا عِنْدَهُ وَ رُدُّوهُ إِلَيْنَا»، خوب در چنین صورتی چه باید کرد؟ حدیث می گوید صبر کنید تا به محضر امام برسید و ایشان برای شما آن را توضیح دهد، لکن ما که در زمان غیبت امام علیه السلام به سر می بریم و دسترسی به ایشان نداریم پس تکلیف مردم عصر غیبت نسبت به احادیثی که بر ایشان مشتبه می باشد چیست؟ غیر از اینکه دیگر ائمه علیهم السلام نیز همیشه در دسترس نبوده اند، و همین سوال روشن می کند معیار موافقت و مخالفت قرآن، معیار تام و کاملی نیست و همه خلأهای اعتبار سنجی حدیث را پر نمی کند.
حدیث (6) «عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: لَا تُصَدِّقْ عَلَيْنَا إِلَّا مَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ ص»[3]:
(امام باقر و صادق علیهما السلام: حدیثی را بر ما تصدیق نکن مگر موافق کتاب خدا و سنت پیامبرش باشد).
بررسی: این روایت کلاً بدون سند ثبت شده ولی از نظر محتوا، منافاتی با شرط وثاقت راوی ندارد زیرا ممکن است مرادش این باشد که علاوه بر وثاقت سند، باید محتوایش هم موافق دین باشد. همچنانکه قرآن را به تنهایی معیار نمی داند و در کنارش سنت ثابت پیامبر را هم جزء معیار معرفی می کند که می رساند: همه چیز در ظاهر قرآن نیست تا بتوان با عرضه هر حدیثی بر آن، صحت و بطلانش را تشخیص داد.
حدیث (7) «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ»[4]:
(امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله: بر هر مطلب حقّی حقیقتی وجود دارد و بر هر مطلب درستی نوری هست پس هر چه موافق کتاب خدا بود بدان عمل کنید و هر چه مخالف قرآن بود کنارش بگذارید).
بررسی: سند حدیث به علت وجود نوفلی و سکونی نامعتبر می باشد (هر چند حدیث آن دو طبق مبنای موثوقی قابل پذیرش است)، اما از نظر محتوا تصریح می کند: حدیث مخالف قرآن باطل است[5]، که می رساند: مرادش از مخالفت، مخالفت صریح با قرآن می باشد و به قرینه مقابله، روشن می شود مقصودش از موافقت نیز، موافقت صریح و واضح است، نه صرف عدم مخالفت؛ بلکه قبلاً توضیح دادیم که اصلاً صرف عدم مخالفت، نمی رساند این حدیث از معصوم صادر شده است. و حال که موافقت صریح ملاک قرار داده شده، این ملاک تنها شامل درصد بسیار کمی از احادیث می شود زیرا همانگونه که توضیح دادیم: نسبت به اکثر مطالبی که در روایات آمده، بیانی در ظاهر قرآن وجود ندارد.
البته باید توجه داشت مراد از موافقتِ صریح این نیست که دقیقاً همان چیزی که در حدیث آمده، در قرآن هم آمده باشد، زیرا در این صورت دیگر نیازی به حدیث باقی نمی ماند[6]، بلکه مثلاً اگر قرآن فرموده ربا حرام است روایت هم عذاب شدیدی برای ربا معرفی کند.
[1] . الکافی ج2 ص222 ح4
[2] . أمالی الطوسی ص231-232 ح2
[3] . تفسیر العیاشی ج1 ص9 ح6؛ و متن مطابق وسائل الشیعه ج27 ص123 ح47 آورده شده است.
[4] . الکافی ج1 ص69 ح1
[5] . اینکه می گویم: "باطل است"، با توجه به نگاه حدیث به زمان حضور امام می باشد زیرا در زمان حضور وی، ما مکلف به احکام واقعی هستیم لذا وقتی امام می فرماید مخالف قرآن را کنار بگذار، می رساند که واقعی نیست. بر خلاف اینکه نگاه حدیث به زمان غیبت امام باشد، زیرا در زمان غیبت ما مکلف به احکام ظاهری هستیم پس امر به کنار گذاشتن حدیث مخالف، نمی رساند که آن باطل است.
[6] . إرشاد العقول إلی مباحث الأصول ج3 ص209
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
(۲)
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع: تعصب در مهدویت
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام
اگر ما بخواهیم با تعصب به قضیه مهدویت بنگریم ممکنه روزیکه یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود ظهور بکنه ما با ایشون هم تضاد داشته باشیم. به هر حال امام قائم قرآن را تفسیر به رای خواهند کرد ممکنه خیلی از قوانین الهی تغییر بکنند چون این کتابی که در دست ماست تا زمانی که معصوم نباشه تفسیر آن برای ما غیر ممکن هست.
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
۱. نمی دانم مرادتان از تعصب در قضیه مهدویت چیست که نتیجهی آن را احتمال تضاد با حضرت مهدی علیه السلام دانستید!
قضیه مهدویت، اینقدر در کلام اهل بیت علیهم السلام روشن است که جز فریبکار خدشه ای در آن ندارد و من الآن خلاصه آنچه به تواتر و فوق تواتر برای شیعه ثابت شده را خدمتتان بیان می کنم:
اسلام یک مهدی موعود بیشتر ندارد که هم ایشان قائم موعود این امت بلکه همه امتهاست. ایشان فرزند بلافصل امام عسکری علیه السلام و تک پسر بلکه تک فرزند آن حضرت است که پس از شهادت پدر بزرگوارشان به عنوان آخرین امام، به امامت رسیده اند. آن حضرت دو غیبت کوتاه و بلند داشته اند و همینک در غیبت بلند به سر می برند و در این غیبت زنده و سالم بر روی زمین باقی می مانند تا پس از رخداد علائم محتوم، قیام نمایند.
۲. تقابل شیعه با حضرت مهدی علیه السلام تصویری است که جریان احمد برای شما ساخته است و الا طبق روایات، تنها کسانی که به مقابله با حضرت مهدی علیه السلام معرفی شده اند طرفداران عثمان و تعدادی از زیدیه بتریه هستند.
۳. اینکه قائم علیه السلام قرآن را تفسیر به رای می کند تهمتی آشکار بر ساحت امامت است. امام هرگز رای خود را در شریعت دخالت نمی دهد و آنچه هست رای خداست که به وراثت و غیر وراثت به امام رسیده است. و اگر مرادتان آوردن تفسیری غیر از چیزی است که ما فعلاً می دانیم، بر فرض قبول، این بعد از اثبات جهانی قائمیت رخ خواهد داد، نه اینکه متکبر جاهلی چون علی محمد باب و مدعی فعلی، مشتی خزعبل را به عنوان تفسیر حقیقی قرآن و دلیل بر قائمیت خویش به افراد ساده لوح ارائه دهند و مصداق انسان خاسر را العیاذ بالله العلی العظيم شخص امیر المومنین علیه السلام بدانند.
۴. اینکه ممکن است خیلی از قوانین الهی تغییر کند خلاف حدیث مجمع علیه است که حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة.
۵. اینکه کتاب حاضر، غیر قابل تفسیر برای ماست چون معصوم حاضر نیست، پس یازده معصوم قبلی چه می کردند و دهها هزار حدیثی که برای ما در تفسیر قرآن و بیان احکام و اعتقاد به یادگار گذاشته اند چیست؟!
مکتبی که چنین درباره اش تصور کنند که هباء منثور است!
توصیه می کنم به جای گوش سپردن به اینگونه حرف های عوامانه، به سخنان عالمانه گوش سپارید که بر مبنای عقلانیت و شریعت صحیح به منصه ظهور رسیده است.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
4_5956321926686183772.ogg
15.33M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
╣◆کنفرانس ستیزه
╣◆جلسه ۱۴
╣◆ادامه گفتار دوم: ستیزه با علم
╣◆سخن دوم : علم رجال
◆بررسی احادیث موافقت
◆حدیث (۸)
◆حدیث (۹)
◆حدیث (۱۰)
◆حدیث (۱۱)
◆شأن صدور این روایات
◆معیار احادیث متعارض
✎سیّـدمھدےمجـتھدسیستانے
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
حدیث (8) «مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: خَطَبَ النَّبِيُّ ص بِمِنًى فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَكُمْ عَنِّي يُوَافِقُ كِتَابَ اللهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَكُمْ يُخَالِفُ كِتَابَ اللهِ فَلَمْ أَقُلْهُ»[1]:
(امام صادق علیه السلام: پیامبر در منی خطبه خوانده و فرمود: ای مردم آنچه از من به شما رسید که با کتاب خدا موافقت داشت من آن را گفته ام و آنچه به شما رسید و مخالف کتاب خدا بود من آن را نگفته ام).
بررسی: سند حدیث معتبر است و از نظر محتوا مرادش از مخالفت، مخالفت صریح با قرآن است تا روشن کند پیامبر چنان حدیثی نگفته اند مثل اینکه قرآن تصریح نموده پیامبران ارث می گذارند و کسی حدیث نقل کند که پیامبران ارث باقی نمی گذارند، اما مرادش از موافقت چیست؟ چون در مقابل مخالفت صریح قرار داده شده، مراد، موافقت صریح می باشد.
حدیث (9) «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع: يَا مُحَمَّدُ مَا جَاءَكَ مِنْ رِوَايَةٍ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یُوَافِقُ الْقُرْآنَ فَخُذْ بِهِ وَ مَا جَاءَكَ مِنْ رِوَايَةٍ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یُخَالِفُ الْقُرْآنَ فَلَا تَأْخُذْ بِهِ»[2]:
(امام صادق علیه السلام به محمد بن مسلم: ای محمد هر روایتی به تو رسید چه از طرف فردی نیکوکار و چه بدکاره، موافق قرآن است به آن عمل کن و هر روایتی به تو رسید چه از طرف فردی نیکوکار و چه بدکاره، مخالف قرآن است بدان عمل نکن).
بررسی: این روایت کلاً بدون سند ثبت شده و از نظر محتوا تنها حدیثی است که صراحتاً وثاقت و عدم وثاقت راوی را معتبر ندانسته و فقط موافقت و مخالفت با قرآن را ملاک می داند. اما همانطور که عرض شد هیچ سندی ندارد و اصلاً صدورش از معصوم ثابت نیست تا بتواند معیاری برای سنجش دهها هزار حدیث قرار گیرد. غیر از اینکه چون مراد از مخالف قرآن، مخالف صریح می باشد به قرینه مقابله، مراد از موافقت قرآن نیز موافق بودن صریح می باشد نه اینکه فقط مخالف قرآن نباشد، و روشن است که چنین مخالفت و موافقتی نیازمند بررسی وثاقت راوی نیست.
حدیث (10) «عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ كُلَيْبِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: مَا أَتَاكُمْ عَنَّا مِنْ حَدِيثٍ لَا يُصَدِّقُهُ كِتَابُ اللهِ فَهُوَ بَاطِلٌ»[3]:
(امام صادق علیه السلام: هر حدیثی از ما به شما رسید که کتاب خدا تصدیقش نمی کرد باطل است).
بررسی: سند این حدیث قابل پذیرش است اما منظورش از تصدیق قرآن چیست؟ با توجه به اینکه می گوید اگر قرآن تصدیقش نکند باطل است، مرادش مخالفت صریح می باشد، و البته در این حدیث فقط معیار حدیث باطل بیان شده و نفرموده هر حدیثی که قرآن تصدیقش کرد حتماً از ما صادر شده است.
حدیث (11) «(الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ) جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَرَأْتُ فِي كِتَابٍ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: إِنَّهُ سَيَكْذِبُ عَلَيَّ كَاذِبٌ كَمَا كُذِبَ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلِي، فَمَا جَاءَكُمْ عَنِّي مِنْ حَدِيثٍ وَافَقَ كِتَابَ اللهِ فَهُوَ حَدِيثِي، وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللهِ فَلَيْسَ مِنْ حَدِيثِي»[4]:
(امام باقر علیه السلام: در کتاب علی علیه السلام خواندم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به زودی بر من دروغگویی دروغ می بندد همانگونه که بر افراد قبل از من دروغ بسته شد، پس هر حدیثی از من به شما رسید که موافق کتاب خدا بود آن حدیث من است و هر چه مخالف کتاب خدا بود از حدیث من نیست).
بررسی: سند روایت قابل پذیرش است و از نظر محتوا مانند حدیث شماره (8) می باشد.
شأن صدور این روایات:
همانگونه که در نسخه دوم حدیث معتبر یونس بن عبد الرحمن مشاهده نمودید، معیار موافقت و مخالفت، ناظر به همه احادیث نیست، بلکه تنها درباره مطالب کفرآمیزی است که به عنوان حدیث، توسط اهل غلو، پیرامون مقامات ائمه علیهم السلام یا نقش ولایت در سعادت، میان شیعیان پخش می شده؛ مطالبی که علناً مخالف قرآن بوده، مثل اینکه ائمه دارای مقام نبوت اند یا اینکه هر کس ولایت را قبول داشت لازم نیست نماز و روزه و دیگر اعمال عبادی را انجام دهد یا دستش در انجام هر گناهی باز می باشد. این بود که ائمه علیهم السلام، برای مقابله با این انحراف بزرگ، معیار موافقت و مخالفت با قرآن را مطرح نمودند تا مردم گول راویان ظاهر الصلاح یا تحریفی که در کتاب ها شده را نخورند.[5]
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
👇👇👇👇👇(۱)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
به این دو حدیث توجه کنید تا روشن شود افرادی مثل ابو الخطاب چه نوع احادیثی را جعل کرده بودند و چگونه با قرآن به مخالفت می پرداختند:
الف) «امام صادق علیه السلام برای کاری به بیرون از منزل رفته بودند که ناگهان کسی از پیروان ابو الخطاب صدا زد: «لَبَّيْكَ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَ» گویی ایشان خدای عالم است پس آن حضرت نرفته به خانه بازگشتند و از این کفر بزرگ به سجده افتادند و از سخن آن مرد نزد خدای متعال برائت جسته و فرمودند: خدا ابو الخطاب را لعنت کند و با شمشیر او را به قتل برساند».[6]
ب) «به امام صادق علیه السلام گفته شد: ابو الخطاب از شما نقل می کند که به او گفته اید: وقتی حق را شناختی هر کاری خواستی بکن! امام فرمودند: خدا ابو الخطاب را لعنت کند، به خدا قسم من اینگونه به او نگفتم بلکه گفتم: وقتی حق را شناختی هر کار خیری می خواهی بکن که از تو قبول می شود چون خدای عز و جل فرموده: "هر مرد یا زنی عمل صالح انجام دهند در حالیکه مومن هستند آنها وارد بهشت شده و بدون حساب روزی داده می شوند"[7] و خدای تبارک و تعالی فرموده: "هر مرد یا زنی عمل صالح انجام دهند در حالیکه مومن هستند او را به حیات طیبه زنده می داریم"[8]».[9]
خوب شما از این دو حدیث به وضوح می بینید آنچه ابو الخطاب ترویج می کرد، غلو در مقامات ائمه علیهم السلام و ادعای ربوبیت آنها و نیز غلو در نقش ولایت در سعادت بوده تا جایی که با قبول آن، همه محرمات حلال می شود.
البته باید توجه داشت که دوره پیامبر و امام باقر علیهما السلام با دوره امام صادق علیه السلام درباره وثاقت راوی فرق دارد. زیرا در دوره پیامبر صلی الله علیه و آله افراد دروغگو از افراد راستگو باز شناخته نبودند و همگی به عنوان اصحاب پیامبر، مورد اعتماد کسانی بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک نکرده بودند. لذا تنها معیاری که پیامبر صلی الله علیه و آله می توانستند جهت اعتبار سنجی حدیث معرفی کنند - با توجه به کودتای قریب الوقوع بر ضد اهل بیت علیهم السلام - موافقت و مخالفت با قرآن بود.
همچنانکه در زمان امام باقر علیه السلام نیز که تازه جامعه شیعه در حال شکل گرفتن بود، ثقه و غیر ثقه از هم باز شناخته نمی شدند، لذا اگر بر فرض، امام باقر علیه السلام سخنی از ملاک وثاقت راوی به میان نیاورده اند چون تشخیصش در دسترس مردم نبوده است. ولی در زمان امام صادق علیه السلام اینگونه نیست و بسیاری از راویان ثقه شناخته شده بودند، برای همین در کلمات این امام عزیز، معیار وثاقت به وضوح مطرح شده است که در آینده به آن کلمات خواهیم پرداخت.
معیار احادیث متعارض
اعتبار سنجی حدیث دو قسم دارد: (1) اعتبار سنجی احادیث غیر متعارض، (2) اعتبار سنجی احادیث متعارض. در گزینه اول، حدیثی به دست ما رسیده که با احادیث دیگر تعارضی ندارد و فقط می خواهیم بدانیم از معصوم صادر شده یا نه، اما در گزینه دوم، دو حدیث با سند معتبر به ما رسیده که مخالف هم سخن می گویند و می خواهیم ببینیم کدامش از معصوم صادر شده است.
احادیثی که تا اینجا ذکر کردیم، مشخص نکرده اند معیار موافقت و مخالفت با قرآن را برای سنجش تک تک احادیث بیان کرده اند یا احادیث متعارض، اما در روایات دیگری همین معیار تنها در صورت تعارض دو حدیث مطرح شده است، که می توانند بر این قرینه باشند که احادیث قبلی نیز تنها ناظر به صورت تعارض دو حدیث هستند نه تک حدیث های غیر متعارض[10]، و صرف احتمال برای بطلان استدلال، کافی است.
[1] . الکافی ج1 ص69 ح5
[2] . تفسیر العیاشی ج1 ص8 ح3
[3] . المحاسن ج1 ص221 ح129
[4] . قرب الإسناد ص92 ص305
[5] . إرشاد العقول إلی مباحث الأصول ج3 ص212
[6] . الکافی ج8 ص225-226 ح286، مرآة العقول ج26 ص157-158، شرح الکافی للمازندرانی ج12 ص287
[7] . غافر: 40
[8] . نحل: 97
[9] . معانی الأخبار ص388-389 ح26
[10] . «فهذه الروايات المتضافرة تفسر مصب الروايات السالفة، و أنّ النهي عن العمل بما خالف القرآن ناظر إلى صورة التعارض، لا صورة الإنفراد، فالخبران المتعارضان، لو كان أحدهما خاصاً مخالفاً لعموم القرآن و الآخر مدعماً به يؤخذ بالموافق، بخلاف ما إذا كان الأوّل وحده بلا معارض سواء لم يكن مخالفاً للكتاب أصلاً، أو كان مخالفاً بنحو الخصوص و العموم، فيخصص القرآن بخبر الواحد على رأي أكثر الأُصوليين». إرشاد العقول ج3 ص211
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
(۲)