32.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▦⃨⃟݊🌼🌿̸݊ ꦿ﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•
••|📽️ #فیلم #سخنرانی
••|📗تدریس خلاصه کتاب خوابنما (بررسی احادیث مهدیین و حجیت خواب)
••|🎙با ڪارشناسۍ
••| #استادسیدمهدیمجتهدسیستانی
┄┄┅━⊹༅✿༅⊹━┅┄┄
[بررسی انحرافات جریان احمد الحسن]
••|♦️جلسه پنجاه و هفتم :
آیا خواب راه شناخت حجت خداست؟!
┄┄┅━⊹༅✿༅⊹━┅┄┄
📲مڪانبرگزارۍ:
🌐#شبڪه_ثامن
شبڪهجهانیامامرضا علیه السلام
https://www.aparat.com/v/8x6Yu
┄┄┅━⊹༅✿༅⊹━┅┄┄
ڪانالعلمۍتحقیقاتۍ
شڪستیمانۍ
→@sistanymogtahed
─┄═❁🌼❥═༅༅═┅─
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع : غیبت عنوانی یا جسمانی؟
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام استاد.
ڪدام دسته از علما، غیبت جسمانی و ڪدام دسته غیبت عنوانی را پذیرفته اند؟
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
السیّـدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
غیبت عنوانی یعنی حضرت مهدی علیه السلام با نامی مستعار در کنار مردم در یک زندگی عادی به سر می برند، و غیبت جسمانی یعنی جسم ایشان دیده نمی شود.
با این توضیح می گویم:
در موضوعات مهدویتی دو نوع نگاه وجود دارد:
(1) نگاهی ڪه ابتدا از بیرون ترسیم می شود و بعد به سراغ روایات می ورد،
(2) نگاهی ڪه از درون ترسیم می گردد و ابتدا به روایات توجه می نماید و بعد نتیجه گیری می ڪند.
در نگاه اول، معمولاً اعتبارسنجی روایات مهدوی اصلاً مورد اعتنا نیست لذا هر روایتی ڪه مطابق ترسیم خود یافتند همان را مستند خویش قرار می دهند هر چند سندش ضعیف و یا حتی متعارض با روایات دیگر باشد.
اما در نگاه دوم اگر هم اعتبار سنجی روایات مورد لحاظ نباشد لا اقل عموم روایات مورد بررسی قرار گرفته و سعی می شود نتیجه گیری بر اساس جمع بین روایات باشد.
این بنده حقیر در ڪتاب "راه های ارتباط"، با پایبندی به نگاه دوم، اثبات ڪرده ام حالت عمومی غیبت امام زمان علیه السلام در دوره صغری، عنوانی بوده، و در دوره ڪبری مڪانی و جسمانی. هر چند ڪه همه انواع غیبت در هر دو دوره به اقتضای ضرورت اتفاق افتاده است.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع : بطلان علم رجال
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام استاد. اتباع احمد بصری به روایتی از امام صادق علیه السلام استناد می ڪنند ڪه می گوید حتی حدیث راوی ڪذاب را تڪذیب نڪنید هر چند محتوایش غیر قابل قبول باشد: «قلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاكَ يَأْتِينَا الرَّجُلُ مِنْ قِبَلِكُمْ يُعْرَفُ بِالْكَذِبِ فَيُحَدِّثُ بِالْحَدِيثِ فَنَسْتَبْشِعُهُ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «يَقُولُ لَكَ: إِنِّي قُلْتُ الليل [لِلَّيْلِ] إِنَّهُ نَهَارٌ، وَ النهار [لِلنَّهَارِ] إِنَّهُ لَيْلٌ؟» قُلْتُ: لَا، قَالَ: «فَإِنْ قَالَ لَكَ هَذَا إِنِّي قُلْتُهُ فَلَا تُكَذِّبْ بِهِ، فَإِنَّكَ إِنَّمَا تُكَذِّبُنِي».
مختصر البصائر ص233
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
السیّـدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم
در این حدیث دو نڪته باید مورد توجه قرار گیرد:
(1) اگر ڪذابی حدیث نقل ڪرد آیا ما بلا فاصله آن را تڪذیب می ڪنیم تا مشمول این حدیث شویم؟ خیر تنها ڪاری ڪه ما طایفه شیعه می ڪنیم اینست ڪه چون به دستور قرآن، موظف به تبعیت از برهان و حجت هستیم، تا حجیت حدیثی به اثبات نرسد آن را ڪنار و مسڪوت می گذاریم، نه اینڪه تڪذیبش ڪنیم، مگر در جایی ڪه قرائن و شواهد ڪذب آن وجود داشته باشد.
(2) با توجه به ڪلام امام علیه السلام ڪه می فرمایند: «اگر او را تڪذیب ڪنی مرا تڪذیب ڪرده ای»، روشن می شود صدور آن حدیث از امام ثابت بوده، ڪه در این صورت نه به واسطه ڪذاب بودن راوی و نه به واسطه غیر قابل پذیرش بودن محتوای حدیث، نمی توان آن را انڪار ڪرد. و ما نیز ڪاملاً با این بیان موافقیم.
توضیح آنڪه:
الف) اعتبار سنجی سند حدیث، موضوعیت ندارد بلڪه طریقیت دارد یعنی طریق اثبات صدور حدیث از معصوم است و چون نقل ڪذاب اطمینان آور نیست، هیچ عاقلی از نقل او، اطمینان به صدور فلان حدیث پیدا نمی ڪند و قطعاً امام هم روش خلاف عقل را توصیه نمی ڪنند. حال اگر ما از طریق معقول دیگری پی به صدور حدیثی از معصوم بردیم دیگر نمی توانیم به استناد ڪذاب بودن راویش آن را تڪذیب نماییم.
ب) معصوم هرگز در وضعیت عادی سخن نا معقول نمی زند پس نمی تواند به شب بگوید روز است و به روز بگوید شب، اما چه بسا از روی تقیه یا جهت خاصی ڪلامی بگوید ڪه خلاف شرع یا خلاف عقل یا خلاف علم باشد. در این صورت نمی توان راوی را تڪذیب ڪرد و گفت امام چنین چیزی نگفته است، بلڪه گفته است اما حقیقت را اراده نڪرده است. در نتیجه رابطه اینڪه امام معصوم چیزی را گفته باشند و اینڪه حقیقت را گفته باشند تساوی نیست. و این را فقط ڪسانی می فهمند ڪه مانند علامه مجلسی تخصص فراوان در علوم حدیث مخصوصاً مواضع تقیه و غیر آن داشته باشند.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع : دعای عهد
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام استاد من چند سال پیش دعای عهد را 40 روز صبح خواندم ولی امام زمان را ندیدم و خیلی افسرده شدم و دیگر آن را نخواندم. آیا این اشتباه بوده است؟
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
السیّــدمہـــدےمجـــتہـدسیســـتانے:
سلام بزرگوار.
(1) ما دعای عهد را برای تجدید بیعت با امام مان می خوانیم نه صرفاً برای دیدن. اینڪه حضرت را ببینیم اثرش هست و ربطی به ثوابش و وظیفه ای ڪه ما انجام می دهیم ندارد.
(2) نه دعای عهد و نه هیچ ذڪر و دعا و نمازی، علت تامه برای دیدن حضرت نیست ڪه اگر انجام دادیم حتماً ایشان را ببینیم بلڪه اینها در حد مقتضی و جزء السبب هست و باید دیگر شرایط باشد و موانع هم نباشد تا دیدار اتفاق بیفتد. و در کتاب راه های ارتباط، بعضی از شرایط دیدار را تذکر داده ام.
(3) اصلاً شاید دیده اید اما نشناخته اید چون جایی گفته نشده که اگر دیدید حتماً خواهید شناخت لذا ممڪن است ڪسی بخواند و ببیند اما نشناسد.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع : رجعت یا قومی از شیعه؟
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام استاد
اینڪه میگن متن وصیت ڪتاب غیبت تصحیف شده و مراد از مهدی اول رجعت امام حسین علیه السلام است، چطور با حدیث ابو بصیر جور در می آید ڪه می گوید مهدیین قومی عادی از شیعیان هستند
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
السیّــدمہـــدےمجـــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم.
ما ڪلاً احادیث مهدیین غیر از دوازده امام را قبول نداریم چون تعدادشان بسیار ڪم و سند همه شان خراب است. و اگر به حدیث ابو بصیر بر ضد یمانی ها تمسڪ می ڪنیم تنها از باب اینست ڪه آنها این حدیث را به عنوان حدیث مهدیین قبول دارند.
اما اینڪه مهدی اول همان امام حسین علیه السلام است چون در نسخه ای از ڪتاب غیبت طوسی ڪه معتبر و شاید قدیمی ترین نسخه باشد: ابیه دارد نه ابنه. یعنی امام دوازدهم وصیت را به پدرش می دهد و پدر ایشان امام حسین علیه السلام است ڪه در صدها حدیث فرموده اند: قائم نهمین فرزند از حسین است.
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع : خضر و موسی
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام استاد.
اگر موسی امام بود و امام باید اعلم مردم زمان باشد چطور خضر از او عالم تر بود؟
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
السیّـدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم.
(1) حضرت خضر علیه السلام نه در اعتقاد نه در احڪام و نه هیچ علم دیگری ڪه مربوط به شریعت باشد اعلم از حضرت موسی علیه السلام نبوده اند و هیچ دلیلی بر این ادعا در دست نیست.
(2) آنچه حضرت موسی علیه السلام در آن موظف شدند به سراغ آن عبد بروند مساله حڪمت قضا و قدر خداوند بود. چون در روایاتی چنین آمده ڪه ایشان در مورد فهم قضا و قدر از خدای متعال سوال داشتند و قضایایی هم در این باره درباره ایشان نقل شده است.
(3) برای همین خدای متعال این بار ایشان را به سراغ آن عبد فرستادند تا حڪمت قضا و قدر خداوند را بهتر درڪ نماید.
(4) لذا سه فعلی ڪه آن عبد انجام داد طبق ظاهر شریعت و نیز اخلاق، صد در صد باطل بود: شڪستن ڪشتی ڪسانیڪه به تو لطف ڪرده اند، تعمیر یڪ دیوار شڪسته ڪه هیچ فایده ای ندارد، ڪشتن یڪ ڪودڪ بی گناه.
(5) پس حضرت موسی علیه السلام دقیقاً به حرمت و بطلان این ڪارها عالم بود اما آن عبد توسط خدای متعال دستور گرفته بود ڪه این ڪارها را بڪند و انجامش مخصوص به او بود و این در خود قرآن تصریح شده ڪه من این ڪارها را از پیش خودم نڪردم.
(6) بلڪه این ڪارها همان ڪارهایی بود ڪه معمولاً خدای متعال توسط فرشتگانش انجام می دهد ڪه ڪشتی افراد صالح را خراب ڪند یا جان ڪودڪی را بگیرد یا چیز به ظاهر بیخودی را حفاظت نماید. در حالیڪه در پس این ڪارها، حڪمت های خدای متعال وجود دارد. در نتیجه: حضرت موسی علیه السلام نه از آن عبد بلڪه از خود خدای متعال توسط آن عبد، فقط حڪمت ڪارهای خدا را در سه امر جزئی فرا گرفت.
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
این حرف شما مانند این است ڪه نعوذ بالله امام زمان برای یادگیری قضا و قدر به بنده حقیر مراجعه ڪند در حالیڪه امام باید در تڪ تڪ مسائل اعلم باشد و در آیه هم آمده ڪه به خضر علم و رحمت داده شده بوده پس اعلم بوده دیگر.
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
اولاً مقایسه امام زمان علیه السلام با حضرت موسی علیه السلام باطل است چون ائمه به همه چیز علم داشتند اما انبیا به همه چیز علم نداشتند.
برای همین امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر من بین موسی و آن عبد بودم به آنها خبر می دادم ڪه از هر دوی شان عالم ترم. و شاهد قرآنیش اینڪه علم تاویل خواب فقط درباره یوسف علیه السلام مطرح شده و علم منطق پرندگان فقط درباره حضرت داود و سلیمان علیهما السلام، ڪه می رساند همه انبیا اینچنین علومی نداشتند.
ثانیاً اینڪه امام باید در تڪ تڪ مسائل اعلم باشد؛ اگر مرادتان ائمه اسلام است بله، چون در روایات متعدد تصریح شده ڪه آنها علم ما ڪان و ما یڪون و ما هو ڪائن را داشته اند اما اگر مرادتان پیامبران اولوا العزم هستند چنین نیست و علم ضروری برای آنها همان علم شریعت بوده یعنی عقاید و احڪام و اخلاق. اما اینڪه بدانم تو چرا ڪشتی را شڪستی مربوط به علم غیب است ڪه اگر خدا در اختیارشان قرار دهد می دانند و الا نمی دانند.
درست مثل اینڪه موسی علیه السلام در داستان باران، نمی دانست آن مرد گنهڪار ڪیست ڪه به خاطر وجود او در جمع دعاڪنندگان خدا دعای بارانشان را مستجاب نمی ڪند. یا نمی دانست آن فرد ڪه دارد در ڪندن قبر به او ڪمڪ می ڪند شخص عزرائیل و آن قبر هم قبر خودش هست. همچنانڪه ابراهیم علیه السلام نمی دانست آن دو مهمان، فرشته هستند و برایشان بزغاله سر برید و ڪباب ڪرد و ... .
مراد آیه از علماً من لدنا، قدری از علم غیب است نه علوم شریعت ڪه قطعاً آن عبد اعلم در شریعت نبوده است و حیطه این دو علم از هم جداست. و اینڪه چه ڪسی صاحب علم غیب است و از غیب برای حضرت موسی علیه السلام خبری آورده، فرقی بین فرشته یا عبد صالح نمی ڪند.
چون هر دو چیزی از خود ندارند و تنها مامور رساندن این علم به مقصد هستند. حضرت موسی علیه السلام چیزی از خود خضر علیه السلام یاد نگرفت بلڪه فقط سه حڪمت از سه ڪار جزئی ڪه مستقیماً توسط خدا دستور انجام دادنش آمده بود را دریافت. همین. و به عبارت دیگر: اینڪه خدا حڪمت دارد را خودش می دانست و فقط با چند مصداق آن روبرو شد.و الحمد لله رب العالمین
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹