جلال فکر کرد نیکلا یک ذره از عشقش به ماشین کم نشده بود. با ماشین معیوب مثل مریض رفتار می کرد. مکانیک نبود، انگار؛ طبيب بود. با یک نظر عیب ماشین را تشخیص میداد. پدرش از ارمنیهای مهاجر بود. آن روزها که تعمیرات فنی حرمت داشت و فقط سوار کردن یدکی نبود و لوازم یدکی هنوز در بازار کم بود و می بایست از قطعات سقط ماشینهای معیوب، کار را راه انداخت، آن وقت ها، نیکلا به ماشین عشق داشت...
📚فیل در تاریکی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#بریده_کتاب
@skybook
.
پیش شیری آهویی بیهوش شد
هستیش در هست او روپوش شد
📚 آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود
#استاد_طاهرزاده
@skybook
.
عجیب ترین مسئلهی زندگی بشر، خداست.
از آن جهت که خداوند مطلوب جان انسان است و نه از آن جهت که خالق انسان میباشد.
همه میدانند خدا وجود دارد ولی خدا را مطلوب جان دانستن و آرمان خود یافتن، چیز دیگری است، به همان معنا که او را «إله» میخوانید، یعنی کسی که تمام قطب دل را بتوان به او سپرد. این که میگویند باید زحمت کشید تا آدم دعاخوان شود؛ یعنی بتواند با تمام وجود بگويد «الهی».
📚 با دعا در آغوش خدا
#استاد_طاهرزاده
@skybook
شمعی روشن کرد و چیزی نگذشت که تصویر زنِ جوانِ گریانِ ساعتی پیش در صفحهی خیالش به روشنی درخشید. اثر این تصویر بر دل او به قدری شدید و سوزان بود، و دلش این سیمای شیرین و محجوب و منقلب از رقتدل و ترسی مرموز و غرق در اشک شوق یا ندامت کودکانه را با چنان عشقی پیش چشم خیال خود آراست که دیدگانش تار شد و گویی آتشی همهی اعضایش را سیر کرد....
📚بانوی میزبان
#داستایفسکی
#بریده_کتاب #نشر_ماهی
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. . احساس بطالت، از کمرکش هفته آغاز میشود، از سهشنبهها. سهشنبه نه مژده شروع دارد نه نشاط پايان.
...بازنشر...
در وصف سهشنبه😐
@skybook
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| دولت، مردم، آزادی
🔹 مدرسه سیاست
🔹 گفتگو درباره مسئله مردمی سازی دولت در نسبت با آزادی
🔹 با حضور #استاد_طاهرزاده
📆 سه شنبه ۲۱ تیر ماه ساعت ۱۷:۳۰
#سرای_هنر_و_اندیشه #سها
#مدرسه_سیاست
#دولت_مردم_آزادی
@soha_sima
...معمای قیام...
برای کسی که در ایران نه در جست و جوی «دلایل بنیادین» جنبش بلکه در جستوجوی شیوهای بود که جنبش زیست میشد، برای کسی که میکوشید بفهمد در سر این مردان و زنان وقتی جانشان را به خطر میانداختند چه میگذرد، چیزی در خور توجه وجود داشت؛ آنان گرسنگیشان، تحقیر شدنهایشان، نفرت شان از رژیم و ارادهیشان به سرنگونی آن را در مرز آسمان و زمین و در تاریخی ثبت میکردند که رؤیایش را در سر پرورانده بودند، تاریخی که به همان اندازه دینی بود که سیاسی.
آنان با پهلوی معارضه میکردند در نبردی که برای هر فرد مسئلهی مرگ و زندگیاش در میان بود، اما همچنین در نبردی که از خودگذشتگیها و وعدههای هزارساله مطرح بود، به نحوی که تظاهراتهای مشهوری که نقش بسیار مهمی ایفا میکردند توانستند هم پاسخی مؤثر باشند به تهدید ارتش (تا حد فلج کردن آن)، هم حرکتی مطابق با آهنگ مناسک دینی و هم ارجاع به نمایشی سرمدی که در آن قدرت سکولار همواره ملعون است. این برهم قرار گرفتن شگفتانگیز، جنبشی را در بحبوحهی قرن بیستم پدیدار کرد، جنبشی چنان قوی که توانست رژیمی تا بن دندان مسلح را سرنگون کند، جنبشی در عین حال نزدیک به رؤیاهای دیرین که غرب در گذشته با آنها آشنا بود، زمانی که میخواستند سیمای معنویت را بر زمین سیاست حک کنند....
📚آیا قیام کردن بیفایده است؟
گزیدهای از کوته نوشتها، درس گفتارها و گفتوگوها
#میشل_فوکو
ترجمه: #نیکو_سرخوش و #افشین_جهاندیده
#بریده_کتاب #تازهها
@skybook
#تازه_ها
📚همپای مسافر اردیبهشت/ روایتی از سفر استانی به کردستان
به قلم #مهدی_قزلی
#نشر_انقلاب_اسلامی
@skybook
دنیا و زندگی و مرگ و تاریخ و حوادث در نگاه علی علیه السلام همان نیست که به نظر مردم معمولی میآید، بلکه همه اینها در نظر آن بزرگ، آیینهٔحق است و اگر در آن حق را ببینند، آن شیء حكم آموزگار پیدا میکند. مفاهیمی مثل دنیا و زندگی، بسته به اینکه در چه نسبتی وارد شوند معنی متفاوت پیدا میکنند، چنان که به خود نظر کردن یا خودبینی خوب و پسندیده نیست، اما گاهی باید فارغ از غم دنیا و بود و نبود آن در آیینه وجود خویش نظر کرد و در غم خویش بود. اگر از ما و به خصوص از کسانی که پروای اخلاق دارند بپرسند آیا غمخوار خویش باید بود یا غم دیگران باید خورد، دومی را سفارش می کنند و مسلما در ساحت اخلاق درست این است که به فکر دیگران باشیم، اما ساحتی مقدم بر این ساحت اخلاقی وجود دارد که اخلاق از آنجا می روید. آنجا باید غمخوار خویش باشیم و با رجوع به آن ساحت است که حافظ گفته است:
پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست؟
📚سیاست، تفکر، تاریخ
#رضا_داوری_اردکانی
#بریده_کتاب #عید_غیر
@skybook
.
وكمیل می گوید: امام(ع) دست مرا گرفت و با خود به صحرا برد و مرا گفت:
«يَا كُمَيْل، إِنَّ هذهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا.» کمیل، «دل»ها به «ظرف» ها میمانند و آن دل که «ظرفیتی» بیش دارد، بهترین است.
...ظرفیت آدمی میان «خوف» است و «رجا». فاصله این دو هرچه کمتر باشد، لغزش و اضطراب بیشتر خواهد بود. این دو باید به تساوی و تعادل باشند.
زیادت هرکدام زیان بار است.
«خوف» اگر بیش باشد، حاصلش فقط یأس است و «رجا» اگر افزون باشد، مفسدت غرور در پی دارد.
آنکه «مأیوس» است از جا نمیجنبد و میماند بی هیچ «حرکت»،
و آن که «مغرور» است، به حرکت، احساس نیازش نیست...
📚 با علی در صحرا #آیت_الله_حائری_شیرازی
#نشر_معارف
@skybook
.
گاهی خبرها تلخ هستند
مثل همین که: رفت از دست...
حالا سوال شهر این است:
آیا کسی مانند او هست؟
📚 ما با تو سربلندیم
#حاج_قاسم_سلیمانی
#به_نشر
#کودک_و_نوجوان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
شمعی روشن کرد و چیزی نگذشت که تصویر زنِ جوانِ گریانِ ساعتی پیش در صفحهی خیالش به روشنی درخشید. ا
وقتی دوست سادهای که شاید خاصه به سبب همین ساده دلیاش دوستش میداریم ناگهان هوس کند در پوست بصیرت رود، دیگر چنگی به دل نمیزند....
@skybook
با این که وقت تنگ و کار بیانتهاست، با این که باید از حالا [به نظرم ساعت از نیم بعد از نصف شب گذشته باشد] شروع به کار کنم، و با این که هر دقیقه را باید غنیمت بشمرم، نمی توانم خودم را راضی کنم که چند سطری برایت ننویسم...
📚مثل خون در رگهای من/ نامههای #احمد_شاملو به آیدا
#نشر_چشمه
قیمت: ۱۵۰ تومان
@skybook
#درباره_کتاب
رمانی شاعرانه و دلگرم کننده که از چشم کلارا ( یک ربات کنجکاو) به دنیای پرشتاب امروز ما نگاه میکند و دنبال آن است که به این سوالهای بنیادین پاسخ دهد که عشق چیست؟ و هر آدمی چقدر منحصر بهفرد است؟
کلارا با توانایی بینظیر مشاهدهی پیرامونش، رفتار رهگذران و مشتریان را زیر نظر دارد، تا این که یک روز دختری او را برای دوستی انتخاب میکند و به خانه میبرد....
📚کلارا و خورشید
#کازئو_ایشی_گورو
ترجمه: #امیر_مهدی_حقیقت
#ادبیات_معاصر_جهان
@skybook
پادشاه، بعد از آن که بالاخره قادر شد به طرز نسبتا راحتی در صندلی زن نظافتچی جا بگیرد، پرسید؛ و آیا می شود بدانیم که این کشتی را به چه منظوری میخواهی؟ مرد پاسخ داد؛ برای رفتن به جستجوی جزیره ناشناخته.
📚قصهی جزیره ناشناخته
#ژوزه_ساراماگو
#نشر_مرکز
@skybook
دوران جنگ با همه رنجهایش دوران خوبی بود. در جنگ آدم با خدای خودش عشق بازی میکرد. جبههها از لحظات عاشقانه پر بودند. من در آن سالهای سخت، برای توصیف اوضاع جبهه، همیشه به دنبال کلمه های امیدبخش میگشتم. راحت تر بودم اگر به رزمندهها بگویم که گردان تخریب شد و از هم پاشید اما میگفتم کمی تحلیل رفته و با همت شما دوباره ترمیم خواهد شد. جنگ حسرت چیزهای زیادی را به دل ماگذاشت. حسرت جمع شدن دور یک سفره، حسرت یک ساعت خواب آرام در خنکای باد کولر، حسرت شبهای روشن...
📚مادر ایران/ خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی
#بریده_کتاب
@skybook
تمثيل به معنای چیزیست که در مقام قیاس معادل چیز دیگری گرفته شود و آن به ناچار «درافکندن» طرحیست که حامل «دوگانگی» در سرشت خویش است. تمثيل تشبیهی است که در آن وجه شبه موضوعی آشکار نبوده و راهی به معنای دقیق آن نیست و از این رو نیاز به تأویل دارد.
📚تمثیلات
#فرانتس_کافکا
@skybook
#تازه_ها
📚نکتهها از گفتهها/ گزیدهای از گفتارهای #استاد_فاطمی_نیا
#نشر_نور_معارف
قیمت دوره دوجلدی: ۱۵۰ تومان
@skybook