eitaa logo
اسناد
95 دنبال‌کننده
84 عکس
28 ویدیو
91 فایل
💠 این کانال جهت بایگانی اسناد و به صورت مکمل کانال ملاحظات و محاکمات راه اندازی شده است. ⭕️لینک کانال اصلی: @sm_javaheri ⭕️لینک کانال مکمل: @sm_javaheri2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هاشمی
جلساتی که اسم نداره مال شماست
استاد علی فرحانی001-farhang-98.08.30.mp3
زمان: حجم: 11M
💠فقه فرهنگ روابط اجتماعی 👈جلسه اول ۹۸/۸/۳۰ 🔰استاد علی فرحانی ✅موضوع: تعاریف مختلف فرهنگ @almorsalat
🌐 یک پرسش و پاسخ کوتاه: ❓سلام و عرض ادب ♦️به نظر شما مدرنیسم به پیشرفت ما کمک کرده یا نه؟ از لحاظ ساختاری ایده خوبی بوده،با توجه به رویکرد جدید خوبه که نقد بشه می تونیم بگیم که در دوران جدید به ما کمک کرده یا نه؟ پاسخ من: 📌 سلام و وقت بخیر مسأله ای که مطرح کردید یک مسأله تاریخی و مهم است که می تواند چندین جلد کتاب را به خود اختصاص دهد. بنابراین من در وهله اول سوال شما را به چند پرسش تجزیه می کنم و چند نکته را بیان می کنم ولی متوجه هستم که پاسخ این پرسش را در چند خط جمع بندی کنم تا در نهایت صرفا به طرح مسأله اکتفا نکرده باشیم. 🔻سوال اول این است که چیست؟ وقتی می گوییم مدرنیته مقصودمان یک دوره زمانی از زندگی بشر است یا اشاره به تحولی در انسان دارد یا مرادمان سبک زندگی جدید است؟ آیا مدرنیسم یک کل منسجم است یا صرفا پر رنگ شدن بعضی از معانی در ذهن بشر است؟ آیا مبانی و ماهیت مشخص دارد یا امری متحرک و متغیر و تعریف ناپذیر است؟ 🔻سوال دوم: مقصودتان از پیشرفت چیست؟ چه شاخص هایی را در معتبر می دانید که مدرنیته را کمک به آن یا مانع آن بدانیم؟ 🔻سوال سوم: مقصودتان از جامعه ایران امروز است یا انسان را فارغ از جوامع مختلف اراده کرده اید؟ در این چقدر اندیشه اسلامی و جامعه اسلامی حضور دارد؟ آیا مجموعه جریان و فرهنگ برخاسته از اون رو اراده کردید؟ 🔸همه این پرسش ها و هزاران مسأله ریز و درشت دیگر باید مطرح شود تا به جواب کامل در این زمینه برسیم ولی من برای جمع بندی مطلب به چند نکته کوتاه بسنده می کنم ✅ اولا مدرنیته علاوه بر ابعاد معرفتی و فلسفی یک سری ویژگی ها و شاخصه های جزئی و و بومی در کشورهای مدرن دارد ولی در مجموع، مدرنیته یک محسوب می شود یعنی اجزا و ابعادش با یکدیگر هماهنگ و مکمل است. پس هم معنا و مفهوم دارد هم کنش ها و واکنش های تاریخی و جزئی که یک دیالکتیک را میان کلی و جزئی تشکیل می دهد. ▪️مثلا یکی از مهمترین مولفه های زیست مدرن، است. برای انسان مدرن آگاهی یک اصل است چه این که نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی باشد و چه نسبت به مسائل علمی و... ▪️نتیجه این آگاهی، استقلال و و اختیار بشرِ مدرن است. آگاهی لازمه اش استقلال در تصمیم گیری است. این معنا مجموعه ای از کنش ها و واکنش های مختلفی را در هر یک از جوامع مدرن تولید می کند. مثلا جامعه در قبال این معنا و مفهوم به گونه ای واکنش نشان داده و جامعه به گونه ای دیگر. ▪️همین واکنش ها از سوی دیگر در تطور معنای نیز تاثیر داشته که فعلا به آن نمی پردازم. پس مدرنیته از یک سو دارای مفهوم کلی و از سوی دیگر دارای مشخصه های جزئی و خاص جوامع است. 🔹@sm_javaheri ✅ ثانیا جامعه اسلامی در طول حیات خود با مذاهب و فرهنگ های مختلف روبرو شده و توانسته هر یک از آنها را کرده و کاملا متحول کند. ▪️بهترین نمونه مواجه فرهنگ اسلامی با فرهنگ و فلسفه یونان است که از آن بهره می برد ولی آن را دستمایه استخراج معارف از خود یعنی کتاب و سنت قرار می دهد و به عنوان یک مکتب فکری و فلسفی مستقل عرضه می کند. این همان چیزی است که اصطلاحا به آن به معنای اعم می گویند ▪️ بنده متن کوتاهی در کانال المرسلات نوشته ام که به عنوان ضمیمه می توانید به آن مراجعه کنید: 📎 https://eitaa.com/almorsalat/5862 (ادامه در پست بعدی 👇👇👇)
✅ ثالثا بنظر من انقلاب اسلامی ایران واکنش جامعه اسلامی در هضم معنا و مفهوم است. هضم به معنای دفع یا مقابله نیست هضم یعنی از مواد مفید و آن را تبدیل به کردن و دفع مواد زائد. ▪️ما آگاهی عمومی و توجه خاص به انسان را در عرصه های مختلف با سبک و سلیقه خودمان باز تولید کردیم. ▪️باز تولید به معنای وصل و پینه کردن نیست به معنای تولید دوباره است ولی در بستر شرایط زمانی و مکانی خاص. البته این راه تازه شروع شده و هنوز به مقصد نرسیده. ▪️به عنوان نمونه فرهنگ مقاومت در جوامع اسلامی باز تولید واکنش به اصل آگاهی است در مقابل فرهنگ دموکراسی غربی که امروزه چیزی بیش از بازدارندگی و اهرم سیاست ورزی امپریالیستی از آن باقی نمانده. ⬅️ (کتاب دموکراسی بازدارنده نوام چامسکی رو حتما بخوانید) ✅ رابعا ما معتقدیم فرهنگ اسلامی می تواند مدرنیسم را در خود هضم کند و بالنده تر شود. در مقابل این جریان دو نحله دیگر قابل تصور است. نحله اول و نحله دوم که هر دو ریشه در به معنای جدایی دین از دنیا دارند. در این جدایی چه سمت دین بایستیم و چه سمت دنیا فرقی ندارد. دوگانه سنت و مدرنیته زاییده همین تفکر غلط است. اصل این دوگانه مخدوش و مغلوط است. ▪️انقلاب اسلامی نشان داد که اسلام ظرفیت حیات در هرگونه رشد و استکمال انسانی را دارد و علاوه بر این می تواند منشا الهام برای بیداری و آگاهی باشد برخلاف مسیحیت که پایه های حیات خود را در جهل انسان بنا می کند. ⬅️ (رجوع کنید به کتاب انسان و ایمان شهید مطهری و مقایسه نگاه اسلام و مسیحیت در نسبت علم و ایمان و تفسیر آن دو از میوه ممنوعه) 👌 👈پیشنهاد می کنم حضرت امام خمینی را در آشنایی با دو نحله و مطالعه کنید این منشور یک سند تاریخی مهم از قلم امام در اواخر عمرشان است که تمایز اسلام شناسی ایشان و خوانش برتر و پیشرفته تر از اسلام است ✅ خامسا در این مسیر جامعه ایران امروز در حال و و تجربه یک زیست متفاوت است. این مسیر باید ادامه پیدا کند تا در کتب تاریخ جای خود را باز کرده و موضوع مطالعات تمدنی قرار گیرد و شاید سال ها طول کشد که علومی متناسب با این مسیر به صورت متعارف تدوین شود. موجی که رهبری با عنوان تولید علوم انسانی بومی و اسلامی مطرح کردند ناظر بر ضرورت همین امر است ولی اگر بخواهیم در عمل دست آوردهای را مرور کنیم این تجربه زیستی جنبه های بی‌نظیر داشته و با تمام ضعف هایش توانسته نیازهای اساسی انسان امروز را برطرف کند و به زندگی او معنا ببخشد. ▪️اگر واقع بین باشیم این توفیق در کنار سیر قهقرایی جامعه مدرن، امید بخش و با ارزش است. مسائل جزئی تر و مهمی هم باقی ماند که به خاطر اطاله کلام نگفتم ولی امیدوارم توانسته باشم به سوالتان پاسخ داده باشم 🔸🔸🔸🔸🔸 ملاحظات و محاکمات (دست نوشته های سید مجتبی جواهری) 💠 @sm_javaheri
♦️ سلسله جلسات تدریس کتاب #ولایت_فقیه امام خمینی(ره) 🔰 حجت الاسلام سید مجتبی جواهری 💠💠💠💠💠 📌این جلسات در حال برگزاری است و تاکنون دو جلسه برگزار شده است. 🔉صوت جلسه اول و موضوعات مطرح شده 👇👇 🆔 https://eitaa.com/sm_javaheri/222 🔉صوت جلسه دوم و موضوعات مطرح شده 👇👇 🆔 https://eitaa.com/sm_javaheri/224 💠💠💠💠💠 👈جهت سوال از استاد جواهری و رفع اشکال به آیدی @smojtabaamin پیام دهید. #ولایت_فقیه #در_مدرسه_امام_خمینی @sm_javaheri @almorsalat
💢حکمت چگونه متعالی شد؟ 👈(همراهی با ملاصدرا از مشاء تا متعالیه) 🔰حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin 🌐🌐🌐🌐🌐🌐 🔸حتما تا به حال زیاد شنیده اید که برای تأسیس حکمت متعالیه و نظام فلسفی نوین از دست آوردهای قرآنی و میراث عرفانی بهره برد و توانست را به کمک برهان فلسفی در راقی ترین معنای ممکن تبیین کند. ولی این پرسش به ذهن می رسد که چگونه می توان معنایی را از قرآن تعقل کرد یا شهودی را از عارف تحویل گرفت و ره آورد برهان را در مسیرِ او قرار داد؟ 🔸این پرسش ما را در درک مسائل اساسی و لمس وجدانیات مرحوم ملاصدرای شیرازی کمک می کند. 🔸مسلم است که زیربنایی ترین کبرای فکری در حکمت متعالیه «نظریه اصالت وجود» است. از کجا به ذهنِ صاحب نظریه رسیده است؟ او چه تأملی در کدامین سرفصل های فلسفه می کند تا هستی شناسی خود را از زنجیرهای ماهیت رها کرده و متنِ وجود را موضوعِ قرار می دهد؟ 🔸بگذارید مروری کنیم بر آنچه از حکمت در اختیار او بوده است. حکما پیش از ملاصدرا با قانون علیت به تفسیر هستی مشغول بودند و در صفحه به صفحه کتب خود، علیت را مبدأ قرار دادند. مثلاً قیام عرض به جوهر را با علیت تفسیر کردند، مراتب عالم را با علیت توضیح دادند، از علیت برای تبیین رابطه ممکن با واجب بهره بردند و نمونه های زیادی از این قبیل که بیان آن به تفصیل این نوشتار می انجامد. 🔸مرحوم ملاصدرا با دقت در معنای نسبت به هر یک از این فصول به این نتیجه می رسد که رابطه علت با معلول در انتساب افعال به واجب با رابطه علت و معلول در انتساب معالیل متعارف به علت هایشان متفاوت است. این تفاوت در اندیشه متکلمین یعنی معتزله و اشاعره وجود نداشت از این رو آن ها نتوانستند رابطه صفات با ذات را حل کنند. آن ها یا به انکار صفات تن دادند یا صفات را معلول و مخلوق ذات دانستند و به ناچار قائل به نظریه قدمای ثمانیه شدند. 🔸در ارتکاز حکمای اسلامی همیشه واجب الوجود لایتناهی بود و هیچ محدودیت نمی توانست او را به تناهی بکشاند. این واقعیت با الهام حکما از توحید قرآنی بدست آمده است. از این رو در تبیین برهانی، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود می خوانند چون هر حدی در ذات یا صفات و افعال، نوعی از ترکب را در او ایجاد می کند. چه این که ترکب ناشی از ماهیت باشد چه ناشی از حیثیات عقلانی و حقیقی، در هر صورت پذیرش لایتناهی بودن، ملازم بساطت محض در واجب است. بنابراین برای تبیین رابطه صفات واجب با ذات به نظریه «عینیت صفات با ذات» معتقد شدند. عینیت صفات با ذات در واجب چگونه منجر به ترکب نمی شود؟ 🔸حکما همچون معتقدند واجب تنها موجودی است که برای توضیحِ صفاتش ناچاریم به رابطه ای غیر از رابطه طبیعی و فرد استناد کنیم. در رابطه طبیعی و فرد علت و معلول هر دو ماهیت هستند. مثل نفس ناطقه و علم که یکی جوهر و دیگری عرض است. اعراض معلول جواهر هستند و علیت در هر دو سو به یک ماهیت ختم می شود ولی در واجب، علیت به ماهیات ختم نمی شود ولی رابطه ضروری همچنان پابرجاست. علیت در واجب به عنوان و معنون در معقول ثانی فلسفی می انجامد و این امر خطر ترکب و کثرت در ذات را دفع می کند. 🔸حکما می دانستند که ترکب و کثرت در ذات به معنای تناهی است و لایتناهی بودن نتیجه دقت در معنای واجب الوجود بالذات است. پس آن ها دست به دامان رابطه ای غیر از طبیعی و فرد نسبت به واجب می شوند. به دیگر سخن، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود دانسته آنگاه علیت را بر او جاری می کنند و بارگاه او را از کثرات تطهیر می کنند. 🔸ملاصدرا از سویی ندای وحدت در را می شنود و از سوی دیگر مشاهدات عرفا مبنی بر وحدت در وجود را به چشم می بیند و با ظرفیتی که در حکمت نسبت به واجب و صفاتش دیده است، آن را به کل هستی سرایت می دهد. یعنی ایده نفی حدود از واقعیت را در ذهن خود پرورش می دهد. از نظر او اگر واجب عاری از حدود است باید افعال و صفاتش نیز عاری از حدود باشد و چه موجودی در عالم از دایره افعال و صفات واجب خارج است که در او حد جاری شود؟ 🔸ماهیت بنابر سنخیتی که میان علت و معلول هست نمی تواند نسبتی با واجب داشته باشد بنابراین حضور بی واسطه او در عالم واقعیت ناخواسته حکم به تناهی ذات واجب و فعل اوست. از این رهگذر تأمل بر ماهیت را آغاز می کند و اساس یک نظریه زیربنایی در حکمت را طراحی می کند. ماهیت به اعتراف حکما یعنی آنچه وجود و عدم بر او مساوی است پس هر گونه خروج از تساوی ماهیت را لاماهیت می کند. بنابراین آنچه پا به عرصه هستی می گذارد ماهیت نیست بلکه متن وجود است. او در ادامه تلاش می کند که موضوع سخن خود را متن وجود قرار داده و با تحقیق در هر یک از محمولات فلسفی مویدی بر آن بیاورد تا نشان دهد حُکمی که بر واجب و فعلش در ارتکاز حکما وجود داشته، حُکمِ سراسر هستی است و نباید این دو را از یکدیگر تفکیک کرد. 🔸پس ملاصدرا از سویی دغدغه توحید را با نور قرآن در خود مشاهده می کرد و از سوی دیگر این ظرفیت را در حکمت تعقل کرد تا توانست ضوابط رابطه واجب با صفاتش را به کل هستی سریان دهد. از این پس هر آنچه واقعیت دارد فاقد حد است و تنها اوصافی که از رابطه عنوان و معنون (معقول ثانی فلسفی) تبعیت می کنند، حکایت از متن واقعیت دارند. 🔸 در امتداد همین مسیر، جایگاه ماهیات را در نظام شناختی روشن می کند و ذیل بحث از مخصصات وجود آن ها را لغو یا خطا نمی خواند بلکه کیفیت حکایت آن ها را تبیین می کند. حدود ماهوی حاکی از اختلاف آثار واقعی است ولی مستقیم خبر از متن واقع نمی دهد. 🔸با این تفسیر یک تحول معنایی در علم فلسفه ایجاد می شود و همه محمولات فلسفی را دچار مشترک لفظی می کند. قوه و فعل، علت و معلول، واحد و کثیر، رابط و مستقل و ... همگی در صورتی فیلسوف را به متن هستی می رساند که عاری از حدود تبیین شود. 🔸نظر به مواجه اندیشه ملاصدرا با توحید قرآنی و ظرفیت های حِکمی موجود، بهترین تعبیر برای مکتب او را می توان همان «حکمت متعالیه» دانست. حکمتی که با نظر به توحید تعالی پیدا می کند و پرسش های متعدد بشر را در همان مسیر برهانی حل می کند. @almorsalat
💠 از حکمت تا سیر و سلوک 🔰 حجت الاسلام سید مجتبی جواهری تا به حال زیاد شنیده ایم که: ▫️آیا فلسفه در معنویت تأثیر دارد یا خیر؟ ▫️آیا جهان بینی می تواند راه رسیدن به سعادت را برای ما مشخص کند؟ ▫️چگونه از گزاره های حقیقی به مسیر عملی در سلوک برسیم؟ 🔹صوت های استاد علی فرحانی را پیش تر یک دور گوش داده بودم ولی بار دوم بهره دیگری برایم داشت که از مهمترین آن ها، استفاده استاد از براهین فلسفی در تبیین معارف عرفانی و است. صوت زیر نمونه ای از همین موارد است که استاد در 10 دقیقه سرفصل های بسیار مهمی را مطرح می کنند و نتیجه آن را در تبیین حرکت معنوی انسان نشان می دهند. 🔹بحث درباره معیت علت و معلول است. پس از اثبات معیت، معنای عمیقتری از علیت را مطرح می کنند که همان اضافه اشراقی معلول به علت است. در این معنا از علیت، حقیقتِ معلول عین ربط و عین فقر به علت است و هیچ استقلالی ندارد. 🔹استاد فرحانی ابتدا این معنا را از آیات قرآن تبیین می کنند: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریاتهم اشهدهم علی انفسهم فقال الست بربکم قالوا بلی» تنها در صورتی شهود نفس به تصدیق منجر می شود که حقیقت معلول عین و به علت باشد و هیچ استقلالی نداشته باشد. هر گونه استقلال بینی مانع از وصول به توحید ربوبی است. برهان اضافه اشراقی این حقیقت قرآنی را با زبان فلسفه تبیین می کند تا عقول بشر آن را درک کرده و تصدیق کنند. اضافه اشراقی مدیون متعالیه و حکمت متعالیه مدیون مشاهدات عرفانی و عرفان مدیون قرآن است. 🔹استاد از امام خمینی جمله ای را نقل می کنند که حقیقت مجاهده را به دستور خدا می دانند نه خدمت به خلق و یا انگیزه های دیگر. ایشان می فرمایند مسأله این نیست که انسان فطرتاً خدمت به مستضعفین را دوست دارد بلکه حقیقت مسأله در تعبد و تسلیم فرمان خداست. وسیله ای است برای رسیدن به تعبد. فطرت ممکن است با زنگار طبیعت آغشته شده و مرز آن با القائات شیطان مشخص نشود. 🔹مرحوم وحدت ادیان الهی را با توجه به همین نکته استفاده می کنند. ایشان می فرمایند اساس اسلام وحدت شیعه و سنی نیست بلکه ادیان توحیدی است. «قل تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله» اگر اهل کتاب هم اهل ایمان و تقوا باشند ابواب آسمان بر آن ها گشوده خواهد شد.( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) با تقوای اهل کتاب از فاسق مسلمان نزد خدا بالاتر است چون ملاک است اگر کسی در اندیشه توحیدی راسخ شود و به دلیل استضعاف فکری به شریعت دیگر ادیان در بیاید اما تعبدا و خالصا الی الله عمل کند اجرش از آدم مسلمان شیعه که در محضر خدا به راحتی گناه می کند، بیشتر است. آنچه مهم است این است که بنای بر اطاعت الهی دارد و قصد مخالفت نمی کند. 🔹عرفای ما از همین قاعده اضافه اشراقی و فنای معلول در علت، دستور العمل های سیر و سلوکی استفاده می کردند. مرحوم از همین آیه و همین برهان دستور به جمع موهومات و تفکر در عدم می دادند تا جایی که تجلی سلطان معرفت محقق شود. قسمتی از نسخه ایشان به مرحوم در نامه ذیل آمده است که می فرمایند: 📌 «و اما فکر برای مبتدی می فرمودند: در مرگ فکر بکن تا آن وقتی که از حالش می فهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فی الجمله استعدادی پیدا کرده آن وقت به عالم خیالش ملتفت می کردند تا آنکه خود ملتفت می شد چند روزی همه روز و شب فکر در این می کند که بفهمد که هرچه می کند و می بیند خودش است و از خودش خارج نیست. اگر این را می کرد خودش را در می دید یعنی حقیقت عالم مثالش را می فهمید و این معنی را ملکه می کرد. آن وقت می فرمودند که باید فکر را تغیر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد، و اگر انسان این را ملکه نماید لا بد تجلّی خواهد شد. یعنی تجلّی حقیقت خود را به و بی صورت و با کمال بهاء فائز آید، و اگر در حال ببیند بهتر است بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت. به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم اول ترقی به عالم نماید، بعد به عالم و انوار حقیقیه البته را خودتان احضر هستید. » 🔹اخلاق و زهد و عبادت همگی بدون علم ممکن است ولی از منظر امام خمینی (ره) همیشه همراه با علم و حکمت است. عرفان با تبدیل علم الیقین به از طریق ریاضات، علم را بر قلب حک می کند. این امر بدون علمِ سابق امکان ندارد. یکی از این موارد است تا ما مسیر را به ختم کنیم. رزقنا الله و ایاکم. @almorsalat 📌 👇👇
ostad farhaniاضافه اشراقی و لوازم آن در سیرو سلوک(1).mp3
زمان: حجم: 2.31M
💠 اضافه اشراقی و لوازم آن در سیر و سلوک 🔰 استاد علی فرحانی 📌 بریده ای از جلسات بدایه الحکمه @almorsalat
حجت الاسلام سید مجتبی جواهریchera-bozorgdashte-shohada@almorsalat.mp3
زمان: حجم: 3.87M
🔉🔉 ✅ چرا برای بزرگداشت میگیریم؟ 🔰حجت الاسلام سید مجتبی جواهری 📌 کتابخانه دارآباد تهران، مهر ۹۸ @sm_javaheri @almorsalat
💫 مروری بر یک اجتهاد به معنای ▫️(قسمت اول) 🔰 حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin 🌐🌐🌐🌐🌐 🔹به عبارات ذیل دقت کنید: ▪️ در این درس که اولین درس ماست لازم است دانشجویان عزیز از هم اکنون یک نکته را بدانند و در پی جستجو و تحقیق بیشتر برآیند و خویشتن را کاملًا مجهز سازند، و آن این که فرهنگ اسلامی خود یک فرهنگ ویژه و خاصی است در میان فرهنگهای جهان، با یک روح خاص و یک سلسله مشخصات مخصوص به خود. ... ▪️ اگر فرهنگی از انگیزه‌هایی ویژه برخوردار باشد، جهت و حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت سایر فرهنگها متفاوت باشد، عناصر ویژه‏ای وارد کند و آن عناصر برجستگی خاصی داشته باشد، دلیل بر این است که آن فرهنگ اصالت و شخصیت دارد. (کلیات علوم اسلامی/منطق و فلسفه/ص 18) 🔹شهید مطهری معتقد است فرهنگ اسلامی یک فرهنگ خاص، اصیل و مستقل است. ایشان رابطه این فرهنگ با فرهنگ های پیرامونی خود را به خوبی تبیین می کنند و می فرمایند: ▪️بدیهی است که برای اثبات اصالت یک فرهنگ و یک تمدن، ضرورتی ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهای دیگر بهره نگرفته باشد، بلکه چنین چیزی ممکن نیست. هیچ فرهنگی در جهان نداریم که از فرهنگها و تمدنهای دیگر بهره نگرفته باشد، ولی سخن در کیفیت بهره‏گیری و استفاده است. ▪️یک نوع بهره‏گیری آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تصرفی در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع دیگر این است که از فرهنگ و تمدن دیگر تغذی کند؛ یعنی مانند یک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجودی تازه به وجود آورد. @almorsalat ▪️فرهنگ اسلامی از نوع دوم است، مانند یک سلّول رشد کرد و فرهنگهای دیگر را از یونانی و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجودی جدید با چهره و سیمایی مخصوص به خود ظهور و بروز کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامی در ردیف بزرگ‏ترین فرهنگها و تمدنهای بشری است. این سلّول حیاتی فرهنگی در چه محلی و به دست چه کسی و از چه نقطه‌ای رشد خود را آغاز کرد؟ این سلول مانند هر سلول دیگر که در آغاز کوچک و نامحسوس است، در شهر مدینه به وسیله شخص پیامبر گرامی پایه گذاری شد و از علوم اسلامی نوع اول آغاز به کار کرد. برای آگاهی بیشتر باید به کتب مربوطه مراجعه کنید» (کلیات علوم اسلامی/منطق و فلسفه/ص 19) 🔹توضیح استاد مطهری یک کلید واژه مهم دارد و آن یا است. بهترین نمونه ای که می توان آن را به عنوان الگو معرفی کرد مواجهه ائمه اطهار (ع) با اندیشه های یونان باستان است. پیش از این مواجهه، فضا برای بازگو کردن بسیاری از حقایق فراهم نبود و یا آمادگی عمومی وجود نداشت ولی با برپایی مناظرات متعدد، مجموعه ای از میراث روایی ائمه اطهار (ع) در تاریخ باقی ماند تا منشأ الهام یکی از مهمترین مکاتب فلسفی تاریخ بشر باشد و قرن ها بعد در عصر رنسانس با ترجمه آثار (ره) به جهانیان معرفی گردد. 🔹این نقطه آغازی بود تا در حافظه تاریخ، مکتب نه به عنوان یک گرایش کلامی غیر از معتزله و اشاعره، بلکه به عنوان خوانشی برخواسته از اسلام به تفسیر انسان و هستی بپردازد. 🔹معنای واقعی اجتهاد همین است از این رو تقلید از میت جایز نیست. اجتهاد یعنی پاسداری از مرزهای فرهنگی تمدن اسلامی نه تهاجم و نه انفعال، بلکه و آن ها در فرهنگ اصیل خود. پاسداری نیاز به دارد و حیات به معنای آگاهی از لحظه به لحظه خط مقدم جبهه هاست. بنابراین شاید شرط حیات برای مرجع تقلید را همان تسلط و اشراف او بر شرایط و اقتضائات زمانه بدانیم. 🔹پس از پیروزی بر جریان ماتریالیسم با پاسداری بزرگانی همچون ، امروز نوبتِ جهاد دیگری است. سالهاست رهبری به تعابیر مختلف اولویت اصلی حوزه های علمیه و دانشگاه ها را تولید اسلامی خوانده اند. این امر همچون موارد پیشین نیاز به اجتهاد دارد. اجتهادی که با مفهوم «هضم» و «تغذیه» در ارتباط است. 🔹 ما چگونه می توانیم از علوم انسانی ایجاد شده در تمدن غرب استفاده کنیم و معارف خود را بازتولید کنیم؟ قطعا از جمله برجسته ترین شخصیت های معاصری که گام های قابل ملاحظه ای در آغاز این حرکت برداشته است کسی غیر از استاد شهید مطهری نیست. ایشان در توصیه به می فرمایند: ▪️«حوزه‌های علمیه ما اگر از محدودیتهای مصنوعی که خود برای خود به وجود آورده‌اند خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید به فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را نمایند و به پیش سوق دهند (که آمادگی تکامل و پیشروی دارد) می‌توانند از این انزوای حقارت‏آمیز علمی خارج شوند و کالاهای فرهنگی خود را در زمینه‌های مختلف معنوی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی، روانی، اجتماعی، تاریخی با کمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند.» (آینده انقلاب اسلامی ایران/رسالت های حوزه و روحانیت) 🔹در ادامه این مجموعه نوشته ها قصد داریم یکی از نمونه های اجتهاد شهید استاد در برابر یکی ازمسائل علوم انسانی را رمزگشایی کنیم تا روش ایشان را در این پیکار بیاموزیم. 💠 ادامه دارد.... @almorsalat
🅾 کلیات شاخصه های نظام آموزشی و پژوهشی مطلوب برای یک حوزه علمیه 🔰 حجت الاسلام سید مجتبی جواهری ┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄ ❓❓ 🔸سلام علیکم جناب استاد 🔸بنده مدیر یکی از حوزه‌های علمیه استان سیستان و بلوچستان هستم. 🔸می خواستم نگاه و دیدگاه حضرتعالی را به صورت مبسوط راجع به پیشرفت طلاب هم در بخش آموزشی و هم پژوهشی بدانم. یک حوزه خوب و پیشرفته در این دو مقوله چه برنامه هایی باید داشته باشد. هم طبق برنامه درسی مرسوم حوزه و هم برنامه‌ریزی فوق العاده جهت پیشرفت طلاب. جنابعالی چه طرح و برنامه ای را پیشنهاد می فرمایید؟ 🔸ممنون و متشکرم ┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄ ✅ : حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin ♦️نکاتی که به ذهن حقیر می رسد و می توانم آن را در قالب یک پیام رسان خدمت شما مطرح کنم به صورت کلی بر دو قسم است. 🔹قسم اول: مسائلی درباره محتوای آموزشی 🔹قسم دوم: مسائلی درباره روش ها و متدهای مفید در آموزش و پژوهش 💢 قسم اول: محتوای آموزشی ▫️پیرامون قسم اول که مربوط به محتوای آموزشی است باید عرض کنم که آنچه به نظر می رسد بهترین شناخت موجود از اسلام برگرفته از جریان علمی ای است که توسط حضرت امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی (ره) طرح ریزی شده است. ▫️این جریان اولاً جامع ترین خوانش موجود از اسلام است و قرائت ایشان نسبت به اسلام وحدانی بیشترین قرابت را دارد. هر کدام از طوایف و نحله های فکری در حوزه علوم اسلامی متشتت و پراکنده است و امکان سازماندهی به همه معارف اسلامی در آن ها وجود ندارد. عده ای اسلام را محدود به فقه و عده ای دیگر محدود به معقولات دانسته اند. عده ای آن را وسیله تهذیب فردی و عده ای دیگر مشغول علم زدگی و تأمین معاش یا مقاصد دیگر اجتماعی با معارف آن هستند. در حالی که امام و علامه هر دو نگاهی جامع به اسلام دارند و مقصود از آن را هدایت بشر دانسته و همه علوم را در خدمت این امر اصلی می دانند. از این رو هدایت در نگاه ایشان علاوه بر فرد و جامعه به دنیا و آخرت توأمان می پردازد. نگاه این دو عالم، اتفاقا تنها خوانشی است که می تواند نیاز انسان عصر امروز را به دین برطرف کند و برای او مسیر هدایت تعیین کند. ▫️ثانیاً ایشان معارف اسلامی را در دو جنبه حقیقت و اعتبار به خوبی و متناسب با یکدیگر تقریر کرده اند. همین امر منجر به اشاره اندیشه ایشان به اسلام وحدانی شده است که مطلوب حقیقی از دین است. ▫️آنچه موسوم به نظام فکری برای شناخت اسلام است، زائیده تفکری است که اولا همه جانبه باشد ثانیا روش مند و سازمان پذیر باشد. این ویژگی گوهر گرانبهایی است که در دست احدی از متأخرین و قدما با این دقت یافت نمی شود. ▫️برای تفصیل بیشتر مدعای فوق چاره ای ندارم الا این که شما را به لینکهایی ارجاع دهم که در آن ها به این ویژگی ها اشاره های زیادی شده است. ▫️در ابتدا "نگاهی به دریا" که نکاتی پیرامون فکر و اندیشه امام خمینی است که از دروس استاد علی فرحانی تقطیع شده: 🆔 https://eitaa.com/almorsalat/5295 ▫️و در مرتبه بعد این صوت کوتاه است که ویژگی اندیشه امام و علامه طباطبایی در آن تقریر شده: 🆔 https://eitaa.com/almorsalat/1770 ▫️مطالب دیگری هم هست که فعلا مجال بیان آن نیست و در صورت تمایل می توانم آن ها را ارائه دهم. 💢 قسم دوم: درباره روش ها ▪️نکته اول: ترکیب آموزش و پژوهش به صورت خلاصه اگر بخواهم بگویم؛ یکی از سیاست های غلط در فضای حوزه امروز که جلوی بازدهی آن را گرفته به فراموشی سپردن روش های اجتهادی قدمای ماست. متأسفانه تا اسم قدما را به زبان می اوریم غالبا گمان می کنند که مقصود، شرکت در درس های متعدد از کتب قدیمی است. حال آن که آنچه اختیار کرده ام روش اجتهاد پرور آنهاست. ▪️این روش، ترکیب آموزش و پژوهش با یکدیگر است. یعنی متعلم عمده بار آموزشی را با پژوهش های متعدد به دوش کشد. پژوهش حین آموزش و آموزش حین پژوهش. ▪️در متن درس و حین آموزش لازم است طلبه میان مفاهیمی که آموخته با حوزه مفاهیم پیشین خود ارتباط و اتصال برقرار کند و تأثیر آن ها را بر یکدیگر بداند. در این صورت طلبه دارای یک نظام معنایی از علم مورد نظر می شود. عمده آنچه مسیر اجتهاد را برخلاف سنت های پیشین حوزوی طولانی کرده است یادگیری جزیره جزیره علوم و حتی مباحث مختلف یک علم است. این جزیره ها باید با کمک پژوهش ها و زیر نظر اساتید به یک دیگر متصل و مرتبط شود. 📌(به دلیل طولانی شدن پیام از ذکر مثال خودداری می کنم) ▪️برای اجرائی شدن این سیاست می توانیم از سازوکار در کنار شرکت در درس رسمی استفاده کنیم. یعنی استاد در وقتی جداگانه و به صورت شخصی تر از طلاب بخواهد درباره ارتباط مطالب جدید با مطالب قبلی فکر کنند و با مشاوره آن ها را به مقصد برساند. توجه کنید که مشاوره در اینجا تقریر ثانی درس یا مباحثه درس یا بیان نکات جدیدتر از درس نیست. در مشاوره مبتنی بر همان نکاتی که آموزش داده شده ارتباط و اتصال میان مفاهیم و گزاره ها به بحث گذاشته می شود و نتیجه آن برای طلاب نوشتن با این رویکرد است. ▪️ حاصل نگاه سازمانی به مفاهیم زیر نظر استاد در مشاوره تحصیلی است. تقریر نویسی غیر از خلاصه کردن درس است. ▪️بنابراین توضیحات، درس، مشاوره و تقریر سه مرحله مهم در یادگیری است. نوشتن تقریر نیاز به پژوهش دارد و این پژوهش به معنای تتبع یا تلنبار کردن عبارات مختلف در کتب مختلف نیست. پژوهش در این جا به معنای تمرکز و تفکر بر مطالب مطرح شده در درس و کشف روابط و اتصالات آن ها با مفاهیم تصوری پیشین است. ▪️نکته دوم: سیر مطلب ما، مطلب هل، مطلب لم یکی دیگر از سیاست های آموزشی و تربیتی صحیح در سنت حوزوی ما رعایت مراحل آموختن یک علم است. ضروری است که دغدغه اصلی در آغاز یادگیری یک علم، شناخت مفاهیم تصوری آن علم باشد نه فهرست کردن براهین و ادله و مویدات آن. ▪️در گام بعدی یعنی پس از شناخت چیستی مفاهیم علم، طلبه به دنبال احکام و لوازم آن می رود و لوازم هر یک را از دیگری تفکیک می کند و تأثیر آن لوازم بر مفهوم را شناسایی و رصد می کند. در مرحله آخر پس از این که با یک نظام فکری، علم مورد نظر را آموخت، می تواند به اقوال دیگر رجوع کرده و نظام های مشابه را بازسازی کند. اگر مراحل ابتدایی به خوبی طی شود طلبه می تواند با آموختن چند گزاره از نظام فکری دیگر، کل آن نظام را برای خود بازسازی کند. این بود که در گذشته بزرگان و فقهای ما می توانستند فتوای فقهای دیگر یا حتی فقهای مذاهب دیگر را با توجه به مبنای آن ها به خوبی حدس بزنند و بدون رجوع به نوشته های آنان بازگو کنند. ▪️با رعایت این دو نکته در سیاست های آموزشی و پژوهشی می توانید مقدمات اجتهاد واقعی را در تربیت ذهن و فکر طلاب فراهم کنید. ┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄ 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalat