eitaa logo
اسناد
92 دنبال‌کننده
75 عکس
27 ویدیو
91 فایل
💠 این کانال جهت بایگانی اسناد و به صورت مکمل کانال ملاحظات و محاکمات راه اندازی شده است. ⭕️لینک کانال اصلی: @sm_javaheri ⭕️لینک کانال مکمل: @sm_javaheri2
مشاهده در ایتا
دانلود
سه گام منطقی.pdf
1.26M
♦️سه گام منطقی در پاسخ به شبهات ملاامین استرآبادی (مجموعه مقالات فلسفی برگرفته از آثار استاد علی فرحانی- قسمت دوم) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری) 💠 @sm_javaheri
💢حکمت چگونه متعالی شد؟ 👈(همراهی با ملاصدرا از مشاء تا متعالیه) 🔰حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin 🌐🌐🌐🌐🌐🌐 🔸حتما تا به حال زیاد شنیده اید که برای تأسیس حکمت متعالیه و نظام فلسفی نوین از دست آوردهای قرآنی و میراث عرفانی بهره برد و توانست را به کمک برهان فلسفی در راقی ترین معنای ممکن تبیین کند. ولی این پرسش به ذهن می رسد که چگونه می توان معنایی را از قرآن تعقل کرد یا شهودی را از عارف تحویل گرفت و ره آورد برهان را در مسیرِ او قرار داد؟ 🔸این پرسش ما را در درک مسائل اساسی و لمس وجدانیات مرحوم ملاصدرای شیرازی کمک می کند. 🔸مسلم است که زیربنایی ترین کبرای فکری در حکمت متعالیه «نظریه اصالت وجود» است. از کجا به ذهنِ صاحب نظریه رسیده است؟ او چه تأملی در کدامین سرفصل های فلسفه می کند تا هستی شناسی خود را از زنجیرهای ماهیت رها کرده و متنِ وجود را موضوعِ قرار می دهد؟ 🔸بگذارید مروری کنیم بر آنچه از حکمت در اختیار او بوده است. حکما پیش از ملاصدرا با قانون علیت به تفسیر هستی مشغول بودند و در صفحه به صفحه کتب خود، علیت را مبدأ قرار دادند. مثلاً قیام عرض به جوهر را با علیت تفسیر کردند، مراتب عالم را با علیت توضیح دادند، از علیت برای تبیین رابطه ممکن با واجب بهره بردند و نمونه های زیادی از این قبیل که بیان آن به تفصیل این نوشتار می انجامد. 🔸مرحوم ملاصدرا با دقت در معنای نسبت به هر یک از این فصول به این نتیجه می رسد که رابطه علت با معلول در انتساب افعال به واجب با رابطه علت و معلول در انتساب معالیل متعارف به علت هایشان متفاوت است. این تفاوت در اندیشه متکلمین یعنی معتزله و اشاعره وجود نداشت از این رو آن ها نتوانستند رابطه صفات با ذات را حل کنند. آن ها یا به انکار صفات تن دادند یا صفات را معلول و مخلوق ذات دانستند و به ناچار قائل به نظریه قدمای ثمانیه شدند. 🔸در ارتکاز حکمای اسلامی همیشه واجب الوجود لایتناهی بود و هیچ محدودیت نمی توانست او را به تناهی بکشاند. این واقعیت با الهام حکما از توحید قرآنی بدست آمده است. از این رو در تبیین برهانی، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود می خوانند چون هر حدی در ذات یا صفات و افعال، نوعی از ترکب را در او ایجاد می کند. چه این که ترکب ناشی از ماهیت باشد چه ناشی از حیثیات عقلانی و حقیقی، در هر صورت پذیرش لایتناهی بودن، ملازم بساطت محض در واجب است. بنابراین برای تبیین رابطه صفات واجب با ذات به نظریه «عینیت صفات با ذات» معتقد شدند. عینیت صفات با ذات در واجب چگونه منجر به ترکب نمی شود؟ 🔸حکما همچون معتقدند واجب تنها موجودی است که برای توضیحِ صفاتش ناچاریم به رابطه ای غیر از رابطه طبیعی و فرد استناد کنیم. در رابطه طبیعی و فرد علت و معلول هر دو ماهیت هستند. مثل نفس ناطقه و علم که یکی جوهر و دیگری عرض است. اعراض معلول جواهر هستند و علیت در هر دو سو به یک ماهیت ختم می شود ولی در واجب، علیت به ماهیات ختم نمی شود ولی رابطه ضروری همچنان پابرجاست. علیت در واجب به عنوان و معنون در معقول ثانی فلسفی می انجامد و این امر خطر ترکب و کثرت در ذات را دفع می کند. 🔸حکما می دانستند که ترکب و کثرت در ذات به معنای تناهی است و لایتناهی بودن نتیجه دقت در معنای واجب الوجود بالذات است. پس آن ها دست به دامان رابطه ای غیر از طبیعی و فرد نسبت به واجب می شوند. به دیگر سخن، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود دانسته آنگاه علیت را بر او جاری می کنند و بارگاه او را از کثرات تطهیر می کنند. 🔸ملاصدرا از سویی ندای وحدت در را می شنود و از سوی دیگر مشاهدات عرفا مبنی بر وحدت در وجود را به چشم می بیند و با ظرفیتی که در حکمت نسبت به واجب و صفاتش دیده است، آن را به کل هستی سرایت می دهد. یعنی ایده نفی حدود از واقعیت را در ذهن خود پرورش می دهد. از نظر او اگر واجب عاری از حدود است باید افعال و صفاتش نیز عاری از حدود باشد و چه موجودی در عالم از دایره افعال و صفات واجب خارج است که در او حد جاری شود؟ 🔸ماهیت بنابر سنخیتی که میان علت و معلول هست نمی تواند نسبتی با واجب داشته باشد بنابراین حضور بی واسطه او در عالم واقعیت ناخواسته حکم به تناهی ذات واجب و فعل اوست. از این رهگذر تأمل بر ماهیت را آغاز می کند و اساس یک نظریه زیربنایی در حکمت را طراحی می کند. ماهیت به اعتراف حکما یعنی آنچه وجود و عدم بر او مساوی است پس هر گونه خروج از تساوی ماهیت را لاماهیت می کند. بنابراین آنچه پا به عرصه هستی می گذارد ماهیت نیست بلکه متن وجود است. او در ادامه تلاش می کند که موضوع سخن خود را متن وجود قرار داده و با تحقیق در هر یک از محمولات فلسفی مویدی بر آن بیاورد تا نشان دهد حُکمی که بر واجب و فعلش در ارتکاز حکما وجود داشته، حُکمِ سراسر هستی است و نباید این دو را از یکدیگر تفکیک کرد. 🔸پس ملاصدرا از سویی دغدغه توحید را با نور قرآن در خود مشاهده می کرد و از سوی دیگر این ظرفیت را در حکمت تعقل کرد تا توانست ضوابط رابطه واجب با صفاتش را به کل هستی سریان دهد. از این پس هر آنچه واقعیت دارد فاقد حد است و تنها اوصافی که از رابطه عنوان و معنون (معقول ثانی فلسفی) تبعیت می کنند، حکایت از متن واقعیت دارند. 🔸 در امتداد همین مسیر، جایگاه ماهیات را در نظام شناختی روشن می کند و ذیل بحث از مخصصات وجود آن ها را لغو یا خطا نمی خواند بلکه کیفیت حکایت آن ها را تبیین می کند. حدود ماهوی حاکی از اختلاف آثار واقعی است ولی مستقیم خبر از متن واقع نمی دهد. 🔸با این تفسیر یک تحول معنایی در علم فلسفه ایجاد می شود و همه محمولات فلسفی را دچار مشترک لفظی می کند. قوه و فعل، علت و معلول، واحد و کثیر، رابط و مستقل و ... همگی در صورتی فیلسوف را به متن هستی می رساند که عاری از حدود تبیین شود. 🔸نظر به مواجه اندیشه ملاصدرا با توحید قرآنی و ظرفیت های حِکمی موجود، بهترین تعبیر برای مکتب او را می توان همان «حکمت متعالیه» دانست. حکمتی که با نظر به توحید تعالی پیدا می کند و پرسش های متعدد بشر را در همان مسیر برهانی حل می کند. @almorsalat
💫 مروری بر یک اجتهاد به معنای ▫️(قسمت اول) 🔰 حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin 🌐🌐🌐🌐🌐 🔹به عبارات ذیل دقت کنید: ▪️ در این درس که اولین درس ماست لازم است دانشجویان عزیز از هم اکنون یک نکته را بدانند و در پی جستجو و تحقیق بیشتر برآیند و خویشتن را کاملًا مجهز سازند، و آن این که فرهنگ اسلامی خود یک فرهنگ ویژه و خاصی است در میان فرهنگهای جهان، با یک روح خاص و یک سلسله مشخصات مخصوص به خود. ... ▪️ اگر فرهنگی از انگیزه‌هایی ویژه برخوردار باشد، جهت و حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت سایر فرهنگها متفاوت باشد، عناصر ویژه‏ای وارد کند و آن عناصر برجستگی خاصی داشته باشد، دلیل بر این است که آن فرهنگ اصالت و شخصیت دارد. (کلیات علوم اسلامی/منطق و فلسفه/ص 18) 🔹شهید مطهری معتقد است فرهنگ اسلامی یک فرهنگ خاص، اصیل و مستقل است. ایشان رابطه این فرهنگ با فرهنگ های پیرامونی خود را به خوبی تبیین می کنند و می فرمایند: ▪️بدیهی است که برای اثبات اصالت یک فرهنگ و یک تمدن، ضرورتی ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهای دیگر بهره نگرفته باشد، بلکه چنین چیزی ممکن نیست. هیچ فرهنگی در جهان نداریم که از فرهنگها و تمدنهای دیگر بهره نگرفته باشد، ولی سخن در کیفیت بهره‏گیری و استفاده است. ▪️یک نوع بهره‏گیری آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تصرفی در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع دیگر این است که از فرهنگ و تمدن دیگر تغذی کند؛ یعنی مانند یک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجودی تازه به وجود آورد. @almorsalat ▪️فرهنگ اسلامی از نوع دوم است، مانند یک سلّول رشد کرد و فرهنگهای دیگر را از یونانی و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجودی جدید با چهره و سیمایی مخصوص به خود ظهور و بروز کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامی در ردیف بزرگ‏ترین فرهنگها و تمدنهای بشری است. این سلّول حیاتی فرهنگی در چه محلی و به دست چه کسی و از چه نقطه‌ای رشد خود را آغاز کرد؟ این سلول مانند هر سلول دیگر که در آغاز کوچک و نامحسوس است، در شهر مدینه به وسیله شخص پیامبر گرامی پایه گذاری شد و از علوم اسلامی نوع اول آغاز به کار کرد. برای آگاهی بیشتر باید به کتب مربوطه مراجعه کنید» (کلیات علوم اسلامی/منطق و فلسفه/ص 19) 🔹توضیح استاد مطهری یک کلید واژه مهم دارد و آن یا است. بهترین نمونه ای که می توان آن را به عنوان الگو معرفی کرد مواجهه ائمه اطهار (ع) با اندیشه های یونان باستان است. پیش از این مواجهه، فضا برای بازگو کردن بسیاری از حقایق فراهم نبود و یا آمادگی عمومی وجود نداشت ولی با برپایی مناظرات متعدد، مجموعه ای از میراث روایی ائمه اطهار (ع) در تاریخ باقی ماند تا منشأ الهام یکی از مهمترین مکاتب فلسفی تاریخ بشر باشد و قرن ها بعد در عصر رنسانس با ترجمه آثار (ره) به جهانیان معرفی گردد. 🔹این نقطه آغازی بود تا در حافظه تاریخ، مکتب نه به عنوان یک گرایش کلامی غیر از معتزله و اشاعره، بلکه به عنوان خوانشی برخواسته از اسلام به تفسیر انسان و هستی بپردازد. 🔹معنای واقعی اجتهاد همین است از این رو تقلید از میت جایز نیست. اجتهاد یعنی پاسداری از مرزهای فرهنگی تمدن اسلامی نه تهاجم و نه انفعال، بلکه و آن ها در فرهنگ اصیل خود. پاسداری نیاز به دارد و حیات به معنای آگاهی از لحظه به لحظه خط مقدم جبهه هاست. بنابراین شاید شرط حیات برای مرجع تقلید را همان تسلط و اشراف او بر شرایط و اقتضائات زمانه بدانیم. 🔹پس از پیروزی بر جریان ماتریالیسم با پاسداری بزرگانی همچون ، امروز نوبتِ جهاد دیگری است. سالهاست رهبری به تعابیر مختلف اولویت اصلی حوزه های علمیه و دانشگاه ها را تولید اسلامی خوانده اند. این امر همچون موارد پیشین نیاز به اجتهاد دارد. اجتهادی که با مفهوم «هضم» و «تغذیه» در ارتباط است. 🔹 ما چگونه می توانیم از علوم انسانی ایجاد شده در تمدن غرب استفاده کنیم و معارف خود را بازتولید کنیم؟ قطعا از جمله برجسته ترین شخصیت های معاصری که گام های قابل ملاحظه ای در آغاز این حرکت برداشته است کسی غیر از استاد شهید مطهری نیست. ایشان در توصیه به می فرمایند: ▪️«حوزه‌های علمیه ما اگر از محدودیتهای مصنوعی که خود برای خود به وجود آورده‌اند خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید به فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را نمایند و به پیش سوق دهند (که آمادگی تکامل و پیشروی دارد) می‌توانند از این انزوای حقارت‏آمیز علمی خارج شوند و کالاهای فرهنگی خود را در زمینه‌های مختلف معنوی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی، روانی، اجتماعی، تاریخی با کمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند.» (آینده انقلاب اسلامی ایران/رسالت های حوزه و روحانیت) 🔹در ادامه این مجموعه نوشته ها قصد داریم یکی از نمونه های اجتهاد شهید استاد در برابر یکی ازمسائل علوم انسانی را رمزگشایی کنیم تا روش ایشان را در این پیکار بیاموزیم. 💠 ادامه دارد.... @almorsalat
♦️ معرفی رساله فارسی معراج نامه بوعلی و اشاره به جایگاه معنوی امیرالمومنین(ع) 🔰سید مجتبی جواهری 🔅🔅🔅🔅 🔹ابْن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (۳۷۰-۴۲۸ق) میراث گسترده و عمیقی از خود به یادگار گذاشت که بزرگان عرصه علم و حکمت به فهم و تفسیر آن ها افتخار کرده اند. 🔹در این چند خط قصد دارم ابتدا یکی از رساله های ایشان را معرفی کرده سپس به بهانه یک اشاره ظریف و لطیف این رساله را با یکدیگر مرور کنیم. 🔹 رساله ای در کیفیت پیغمبر اکرم (ص) به زبان فارسی به رشته تحریر درآورده که مشهور به «معراج نامه» است. او در این رساله با استناد به روایت: «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم» به دنبال تفسیری عقلانی و روحانی از معراج نبی (ص) است. از این رو بسیاری از تعابیر حدیث معراج را به مضامین روحانی و عقلانی تفسیر می کند. او معتقد است حقیقتی که پیغمبر (ص) از آن سخن می گویند امری معنوی و معقول است ولی بازگو کردن آن برای مخاطبین تنها با تجسم در عالم محسوسات ممکن بود چرا که خرد عامه مردم از محسوسات تبعیت می کند: 🔸« پس آنچه نبى دريابد از روح القدس باشد و آنچه بگويد باشد بتربيت و وهم آراسته چنانكه گفت «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم»و معقول مجرد بعقل مجرد ادراك توان كردن و آن دريافتن بود نه گفتن پس شرط انبيا آنست كه هر معقول كه دريابند در محسوس تعبيه كنند و در قول آرند تا امت متابعت آن محسوس كنند و برخوردارى ايشان هم معقول باشد ليكن براى امت نيز محسوس و مجسم كنند و بر وعد و اميدها بيفزايند و گمانهاى نيكو زياده كنند تا شرط! بكمال رسد و تا قاعده و ناموس و اساس عبوديت منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبى است پنهان نماند...» 🔹او سعادت حقیقی انسان را ثمره تربیت عقلی دانسته و شرف و کمال عقل را گذر از محسوسات می خواند: @almorsalat 🔸«... هر علمى كه بنفس رسد و هر سعادت كه از نفس پديد آيد همه ثمره تربيت عقلست و عقل براى آنست تا بواسطه او سعادت علم را بنفس ميرساند و نفس براى آنكه تا بمدد آن معقولات را از ميان محسوسات جدا كند و بعقل رساند كه عقل را با محسوسات كارى نيست زيرا هر چه محسوس است در مرتبه شرف و كمال نيست بلكه كمال و شرف و بزرگى معقول راست و عقل هميشه روى بر بالا دارد بزير ننگرد و از شريف بخسيس نيايد اما مددى داده است نفس را از خود كه مصلحت عالم زيرين و محسوسات را او تربيت ميكند و او را عقل مكتسب مى‌خوانند پس شرف آدمى بدو چيز است:بنفس ناطقه و بعقل و اين هر دو نه از عالم اجسامند بلكه از عالم علويند و متصرف بدنند نه ساكن بدن كه قوتهاى مجرد بسيط را حيز و مكان نخواهد بود و ليكن اثر ايشان بدن را بنظام ميدارد ...» 🔹فارغ از این که چه برهانی بر این مطلب داشته و مبانی آن چیست، توجه شما خواننده محترم را به این نکته جلب می کنم که او در نهایت، سفر پیغمبر اکرم(ص) در معراج را امری غیرجسمانی دانسته و آن را گذر از محسوسات و در معقولات می خواند و این نظریه را به حقیقت نیز سرایت می دهد: 🔸« ببايد دانست كه اثبات قول در آن جانب محال بود پس كلام ايزدى كشف معنى است كه روح القدس كند بوسيلت بر روح نبى پس آنچه نطق نبى است همه عين كلام گردد و حكم او بخود باطل شود نام قدسى بر وى افتد نطق او قرآن بود آنچه گويد نه از سر حقيقت خود گويد بلكه باجازت امر گويد چنانكه گفت اَلرَّحْمٰنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ و چون آن كشف نطق را مستغرق خود گرداند حقايق معانى مجمل نبى گردد ليكن امت را بر آن اطلاع نتواند بود كه حواس بند ايشان باشد و از براى مصلحت خلق نبى را اجازت دهند تا خيال و وهم را در كار آرد و بدان فيض را در عمل آرد و آن قوت را در فعل كشد و آنچه ادراك بود بوهم سپارد تا مجسم كند و بنمايد و معجزه بود و آنچه نطق بود بخيال سپارد و تا ذكر در وى تصرف كند در قول آرد كتاب شود بحكم آنكه بمدد ايزدى باشد كنند و گويند كتاب اللّه همچنانكه بيت اللّه و عبد اللّه و رسول اللّه...» 🔹نکته بسیار مهم اشاره لطیف ایشان به تجلی آن حقیقت معقول در پایان رساله است. او ابتدا به زبان آکنده به عقلانی پیغمبر(ص) تصریح کرده و می فرماید: 🔸« و چون بعاقلى رسد بعقل خود ادراك كند و داند كه گفته‌هاى نبى همه رمز باشد بمعقول آكنده و چون بغافلى رسد بظاهر گفته نگرد و دل بر مجسمات محسوس حريص و خوش گرداند» 🔹سپس در انتها پس از ذکر آیه 25 سوره لقمان « اَلْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لايَعْلَمُونَ»، مخاطب حقیقی پیغمبر اکرم (ص) در این بیان را امیرالمومنین علی (ع) می خواند و می فرماید: 🔸« و براى اين بود كه شريفترين انسان و عزيز ترين انبيا و خاتم رسولان صلى الله عليه و آله و سلم چنين گفت با مركز حكمت و فلك حقيقت و امير المؤمنين عليه السلام كه «يا على: اذا رأيت الناس يتقربون الى خالقهم بانواع البر تقرب اليه بانواع العقل تسبقهم» و اين چنين خطاب جز ما چون بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق آن چنان بود كه در ميان محسوس. گفت يا على چون مردمان در كثرت عبادت رنج برند تو در ادراك معقول رنج بر تا بر همه سبقت‌گيرى لاجرم چون بديده بصيرت عقلى مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن يك حكم دارد كه گفت لو كشف الغطا ما ازددت يقينا هيچ دوست آدمى را زيادت از درك معقول نيست بهشتى كه بحقيقت آراسته باشد بانواع نعم و زنجبيل و سلسبيل ادراك معقول است دوزخ با عقاب و اغلال متابعت اشغال جسمانى است كه مردم در جحيم هوى افتد و دربند خيال بماند و بند خيال و رنج و هم آزادى بعلم زودتر برخيزد كه بعمل زيرا كه عمل حركت‌پذير است و حركت‌پذير را انجام جزء بمحسوس نيست اما علم قوت است و آن جز بمعقول نرود چنانكه رسول صلى الله عليه و آله گفت قليل العلم خير من كثير العمل و نيز فرموده نية المؤمن خير من عمله و امير جهانيان گفت كه قدر آدمى و شرف مردمى جز در دانش نيست و چون اين مقامات در پيش افتاد درازتر نكشيم تا از مقصود باز نمانيم . 🔸مقصود از اين كتاب آن بود كه شرح دهم معراج نبى را بر موجب عقل چنانكه رفته است و بوده تا عاقلان دانند كه مقصود او از آن سير حسى نبوده است بلكه آن معقول بوده است كه مرموز بزبان محسوس بگفته است تا هر دو صنف مردم از آن محروم نمانند و اين جز بتائيد ربانى و مدد و روشنائى نور الانوار نبوده است كه خاطر مدد گيرد و آينۀ عقل روشن نمايد تا شرح اين كلمات داده شود بر طريق اختصار و رمز معراج گشاده گردد بر سبيل اسرار و اعتماد بر توفيق ايزد است عز و علا» @almorsalat
♦️یک نمونه از تأثیر علم فلسفه در انسان شناسی 🔰 از سید مجتبی جواهری 📌📌📌📌📌 🔸تا به حال سخنان زیادی از بزرگان و اساتید حکمت درباره تأثیر فلسفه بر انسان شناسی شنیده ایم. در این نوشته قصد دارم با مقدمه ای کوتاه، ذهن شما مخاطب محترم کانال المرسلات را برای استماع صوت زیر آماده کنم تا بار دیگر یکی از ثمرات در انسان شناسی و مسیر استکمال او را بنگریم. صوت زیر قسمتی کوتاه از تدریس کتاب استاد علی فرحانی است که برای استفاده شما تقطیع کردیم. 🔸و اما مقدمه کوتاه من... 🔸در علم فلسفه ذیل بحث از فصل ششم (برخی از احکام انواع)، میان نوع مادی و نوع مجرد تفکیک می کنیم. یکی از احکام اختصاصی در انواع مجرد، منحصر به فرد بودن آن هاست. یعنی برخلاف انواع مادی که می توانند مصادیق یا افراد متعدد داشته باشند، انواع مجرد تنها یک فرد دارند. یا به تعبیر دیگر هر فرد از مجردات یک نوع محسوب می شود. 🔸خلاصه این مدعی آن است که؛ «کثرت» ملازم است چون عرض مفارق ماهیت شمرده می شود و امکان استعدادی منحصر در مادیات، پس کثرت منحصر در انواع مادی است. 🔸بگذریم از برهان این مطلب... 🔹استاد علی فرحانی در ادامه به تأثیر این مبنا در اشاره می کنند و نکاتی را می فرمایند که خلاصه ای از آن ها را می نویسم: 🔹در نظام انسان "جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا" است پس در گام اول از ماده به مجرد حرکت می کند. از این رو افراد متعددی دارد ولی ادامه استکمال آن از مجرد به مجرد است به همین دلیل در گام های دیگر، هر فردِ انسان یک نوع محسوب می شود و احکام مختص به خود را دارد. 🔹اکتسابات اختیاری انسان سرنوشت نوع او را مشخص می کند. یعنی اعمال انسان، نوع (ماهیت) او را رقم می زند. از این رو ثواب و عقاب هر نوع منحصر به همان نوع است. در منابع اسلامی تعابیر مختلفی وجود دارد که انسان چیزی غیر از عملش نیست. مثل آیات: ⚜️ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ⚜️الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ⚜️كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ⚜️وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ⚜️فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ‌ لِقَاءَ يَوْمِکُمْ‌ هٰذَا إِنَّا نَسِينَاکُمْ‌ وَ ذُوقُوا عَذَابَ‌ الْخُلْدِ بِمَا کُنْتُمْ‌ تَعْمَلُونَ‌ 🔹عده ای متأسفانه به دلیل کج فهمی مقصود از «بما کنتم تعملون» در آیات فوق را «به مقدار آنچه عمل کردید» دانسته و «مقدار» را در آیه مقدر می دانند. در حالی که ظاهر آیات ملاقات همان عمل است. یا آیات دیگری مثل: ⚜️فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره فمن یعمل مثقال ذره شراً یره در روایات مقصود از قبر اشاره به همین نکته است نه قبری که در ظاهر می بینیم. 🔹اِنَّ القَبرَ رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنَّةِ اَو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ؛ 🔹با توجه به این مبنا بسیاری از مسائل مثل بحث شفاعت ، مرگ و قیامت متحول می شود. استاد این نکته را با بیانی شیوا در صوت ذیل متذکر می شوند. @almorsalat 🔊 👇
گوشه ای از ماجرای پیچیده تحقق مفاهیم فلسفی.pdf
801.2K
♦️گوشه ای از ماجرای پیچیده تحقق مفاهیم فلسفی (مجموعه مقالات فلسفی برگرفته از آثار استاد علی فرحانی- قسمت چهارم) 🔰سید مجتبی جواهری @almorsalat
💠 تفسیر نادرست از: «میزان رأی ملت است» 🔺تاکنون قرائت های مختلفی از نظریه ولایت فقیه امام خمینی (ره) و لوازم آن بیان شده است ولی هیچ یک از آثار مشهور در این موضوع، به خوبی از عهده تبیین کامل مبانی عرفانی، فلسفی و فقهی ایشان در مسأله ولایت فقیه بر نیامده اند. 🔺استاد علی فرحانی در خلال تدریس به یکی از لوازم مبنای امام خمینی (ره) در این موضوع اشاره می کنند. از نظر امام خمینی (ره) ولایت فقیه از احکام الهی است و احکام الهی اولاً و بالذات بر مدار مقبولیت مکلفین نیست از این رو عباراتی همچون: «میزان رأی ملت است» گزاره ای انشائی از سوی زعیم و ولی امر مسلمین محسوب می شود در حالی که مشهور آن را به صورت گزاره خبری تفسیر می کنند. 🔺 در علوم انسانی غربی، مادر حقوق بشر آزادی است حال آن که در معارف اسلامی، همه چیز بر مدار تکلیف و تعبد معنا پیدا می کند. افعال اخلاقی مثل خدمت به خلق نیز چون از ناحیه شارع توصیه می شود، ارزش اخلاقی پیدا می کند. این نگاه به شریعت مناسب و سازگار با توحید فعلی است. 🔺استاد علی فرحانی مسیر استکمال انسان را با توجه به این مبنا «انجام تکلیف» و توجه تام به احکام الهی می خوانند و به عنوان نمونه، توصیه های رهبری در تولید علم را متذکر می شوند. 🔺سال هاست مقام معظم رهبری (مدظله) اولویت اصلی حوزه های علمیه کشور و نخبگان علمی را تولید علوم اسلامی در مسائل مورد نیاز جامعه اسلامی دانسته و با تعابیر مختلف آن را گوشزد کرده اند. در صوت زیر استاد علی فرحانی به صورت اختصار این نکته را تشریح می کنند. به مخاطبین محترم کانال المرسلات پیشنهاد می کند این صوت را با دقت تا پایان گوش دهند. 🔰 سید مجتبی جواهری @almorsalat 📌 👇 👇
فلسفه چگونه پشتوانه منطق است؟.pdf
709.3K
♦️فلسفه چگونه پشتوانه منطق است؟ (مجموعه مقالات فلسفی برگرفته از آثار استاد علی فرحانی- قسمت سوم) 🔰سید مجتبی جواهری @almorsalat
📌 ادامه از👆 🔸آدم ها زمانی که تازه از عینک استفاده می کنند و هنوز عادت ندارند، وجود او را حس می کنند و ملتفتند که پیرامونِ خود را با آن عینک نگاه می کنند. با عینک خود را در آینه ارزیابی می کنند. گاهی آن را از چشمان خود برداشته جای آن را نوازش می کنند. اگرچه با آن عینک دیدِ بهتری پیدا کرده اند ولی همچنان حس بیگانه ای به او دارند تا این که پس از یک دوره طولانی «عینک» قسمتی از وجود آن ها می شود. بدون عینک، چهره آن ها به کلی تغییر می کند و بصیرت خود را از دست می دهند. در این دوره اگرچه همه چیز را با عینک می بینند ولی به وجود آن التفاتی ندارند. 🔸ایران پس از انقلاب اسلامی در گام اول مشغول تجربه زیستِ انقلابی بود. دائماً به نگرش انقلابیِ خود ملتفت بود و آن را می آزمود ولی امروز آن نگاه انقلابی دیگر یک حس جدید و در حال کشف نیست بلکه یکی از ارکان هویتیِ اوست. آن را مفروض گرفته و به سمت تحقق اهداف انقلاب در حال حرکت است. انقلاب اسلامی ایران در آغاز، باورهای ایرانیان را تغییر داد و در گام دوم آن را به عنوان قسمتی از هویت و نگرش بر خویشتن تثبیت کرد. طعم زندگی در این 40 سال با چهل سال های پیشین کاملاً متفاوت است و این تجربه الهام بخش آینده خواهد بود. 🔸«هویت شناسی» پرونده طویل و عریضی می طلبد که از عهده من خارج است تنها به این نکته اکتفا می کنم که یکی از ویژگی های فرامتنی بیانیه گام دوم، تثبیت همین نگرش است. این که رهبر یک جامعه خطاب به مردمش گام های آتی را با تکیه بر گام نخست تشریح کند، به نوعی بازیابی هویت اجتماعی آنهاست. با خواندن این بیانیه خود را در دلِ یک رود جاری و ساری می بینیم و این منجر به تثبیت نگرش انقلابی در خویشتن است. این نکته را در خط به خط بیانیه می توانیم حس کنیم. ♦️ماهیت گام دوم انقلاب در محور دوم یکی دیگر از ابعاد گام دوم انقلاب، تغییر نسل هاست. نسلی که در هوای انقلاب اسلامی تنفس کرده، وارد عرصه اجرا می شود و با سلیقه خود کارها را ادامه می دهد. گام دوم را می توان نقطه تغییر نسل ها دانست: 👈«درودی از اعماق دل بر این ملت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم می شود.» «... اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل می گذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم...» «.... جوانان عزیز! این ها بخشی محدود از سرفصل های عمده در سرگذشت چهل ساله انقلاب اسلامی است، انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوم را در پیشبرد آن بردارید...»👉 🔸مدتی است که رهبری تغییراتی در آرایش نیروهای سیاسی و مدیریتی کشور اعمال کردند تا نیروهای جوان و پرانرژی به بدنه مسئولین و مدیران کشور تزریق شده و آرام آرام بار اصلی حرکت انقلاب را بر عهده آن ها بگذارند. همین سیاست در مصوبات مجلس شورای اسلامی و هیئت دولت به چشم می خورد و این جریان را تبدیل به یک تحول ملی فارغ از جناح یا گرایش های خاص سیاسی کرده است. @almorsalat
هدایت شده از المرسلات
🔵کنترل غایات خیالی ذهن 🔰حجت الاسلام سیدمجتبی جواهری استاد علی فرحانی در مرحله هفتم از تدریس کتاب بدایه الحکمه ذیل مباحث علت غایی به نکته ای درباره تأثیر تصورات خیالی در انجام فعل اشاره می کنند. 🔸پیشینه بحث علامه طباطبایی معتقدند همه فواعل دارای غایت هستند حتی فاعل غیر علمی. حدوسط ایشان مسأله میان شئ و کمال اخیر اوست. ایشان به تبع حکما نظام احسن آفرینش را با روابط میان پدیده ها به سمت استکمال تبیین می کنند. 🔻عده ای معتقدند همه فواعل دارای نیستند و برای آن نمونه های مختلفی را ذکر می کنند. یکی از نمونه ها بعضی از افعالی اختیاری انسان است که بدون هیچ غرضی صورت می گیرد. مثل بازی کودکان یا عادت های مختلف رفتاری از جمله عادت به بازی کردن با تسبیح یا ریش یا راه رفتن بی جهت و ... . 🔻علامه طباطبایی در پاسخ به ایشان به مسأله علم در فعل انسان می پردازند. علمی که غایت فعل انسان است دو نوع دارد: 🔅 علم عقلانی 🔅 علم خیالی گاهی انسان بدون تروی و تفکر غایتی را از جنس تصور کرده و از او اثر می پذیرد مثل تصور غذای خوشمزه و ایجاد احساس گرسنگی. این تأثیر و تأثر در صورتی که تشدید شود می تواند منجر به انجام فعل بیرونی در او شده و بمنزله غایت در نظر گرفته شود. در تدریس این بخش به لوازم و آن اشاره می کنند. صوت ده دقیقه ای زیر مربوط به جلسه 168 تدریس کتاب بدایه الحکمه است. @almorsalaat
و 💢عدم تقدّم حکمت سینوی بر حکمت متعالیه در سیر فراگیری علم فلسفه 🔰مشاور: عباس افروزی 🆔: @A_Afrouzi133 ♻️ پست حاضر، مشاورۀ یکی از کاربران محترم با مشاور کانال حجت الإِسلام عباس افروزی است درمورد روش سلوک تحصیلی در فراگیری علم فلسفه 🌀 : با عرض سلام و احترام. بنده قصد جدّی در فراگیری علم فلسفه دارم اما نمی دانم آیا حتما قبل از حکمت متعالیه باید حکمت سینوی خوانده شود یا منطقا چنین تقدّمی در کار نیست؟ 🔶 : با عرض سلام و قدر دانی از دغدغۀ یادگیری صحیح حکمت الهی، برای جواب دادن به این سؤال، دو نکتۀ مهم را باید مد نظر قرار دهید: 🔹 : متعلّم فلسفه باید در ابتدا مشخص کند که غرضش از خواندن فلسفه چیست؟ آیا می خواهد در علم فلسفه مجتهد شده و یکی از صاحب نظران در عرصۀ فلسفه گردد؟ یا نه؛ می خواهد با علم فلسفه، یک نظام فکریِ صحیح بر ذهن خود حاکم کند تا با آن بتواند خودش را، جهانش را، خدایش را، بشناسد و به ندای «أَفلا تعقلون» های قرآن لبیک گوید؟ همان نظام تفکّری که بتواند با آن توحید، مبدء و معاد و معارف دین خود را به صحیح ترین شکل یاد بگیرد، با یقین و جزم راسخ به اصالت معارف دین خود پی برده و در نهایت با آن نظام فکری، به بنیانی مرصوص تبدیل گردد. «كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ». 🔅 اگر متعلّم فلسفه، غرض اول را مد نظر دارد، اقتضایش این است که تمامی کتب و نوشته جاتی که در موضوع فلسفه به رشته تحریر در آمده است را خط به خط خوانده و با نقد و بررسی فیلسوفانه، عمر خود را در نقض و إبرام جمیع آن کتب سپری کند. 🔻 بدیهی است که لازمۀ این سیر و این هدف، سپری شدن مدت زیادی از عمر او در سر و کله زدن با کتب و مقالات فلسفی است. و در نهایت هم به خاطر تشتّت و اختلاف نظرهای شدید فیلسوفان، معلوم نیست به آرامش رسیده و قلۀ حقیقی پیشرفت علم را فتح کند. 🔅 اما اگر متعلّم غرض دوم را در نظر دارد، لازم نیست که تمام کتب و مقالات فلسفی را زیر و رو کرده و در مسیر علمی، ذهن خود را به هزاران نظر غلط و متناقض آلوده سازد. بلکه می تواند با روشی صحیح در علم آموزی، آخرین نظرات مطرح شده در علم -که دقیقترین و صحیح ترین نظرات هستند- را بیاموزد و در مدّت مان کوتاه تر، نظام فکری منظم و منسجمی را از گزاره های صحیح فلسفی در ذهن خود به وجود بیاورد. 🔹 : علم آموزی به دو سبک امکان پذیر است: 🔅 سبک اول: آموزش علم بر اساس طول عمر و تاریخ آن علم است. به این گونه که متعلّم قدم به قدم مطابق با فراز و نشیب هایی که در طول تاریخ آن علم - از روز تولّد علم تا آخرین نظریات مطرح شده- به وجود آمده علم آموزی کند. 🔅 سبک دوم: علم آموزی بر اساس دقیق ترین و صحیح ترین نظرات مطرح شده در علم بدون آلوده ساختن ذهن به نظرات غلط و متناقض مطرح شده در طول تاریخ آن علم. 🔻در سبک دوم علم آموزی -که آن را سبک آموزشی مهندسی شده می نامند- تمام تاریخ علم را از روز تولد تا آخرین نظرات مطرح شده در آن، به دو قسمت اساسی تقسیم کرده و دو نوع متن برای علم آموزی آماده می کنند: ، و . 🔸 ؛ کتابی است که مؤلّف در آن سالیان آخر علم – که شامل دقیقترین و صحیح ترین نظرات در آن علم است- را در برای آموزش آماده کرده است. که در نظام های آموزشی صحیح ابتدئا -قبل از متون پژوهشی- آن متن آموزشی را به دانش آموز تعلیم می دهند تا ذهنش با دقیق ترین نظرات آن علم سامان یابد. 🔸 ؛ بعد از آنکه به وسیلۀ متن آموزشی دقیقترین نظرات علم را به متعلّم یاد دادند، نظرات و کتبی که در تاریخ علم مطرح شده است را به عنوان متن پژوهشی به او ارائه می کنند. 👌بدیهی است وقتی متعلم نظام صحیح تفکّری علم را به دست آورد، دیگر در دریای متون پژوهشی علم غرق نمی شود. بلکه با نظام فکری صحیح خود بر آن نظرات تاریخی سیطره پیدا کرده و آن ها را جرح و تعدیل می کند. ♨️بررسی فواید و مضرّات دو سبک علم آموزی فوق: 🔻در سبک اول علم آموزی بر فرضی که متعلّم سیر علم را تا قلۀ نهایی بالا رود، به قوی ترین شکل ممکن بر آن علم تسلّط پیدا می کند. اما در این سبک، ذهن با یاد گرفتن نظرات غلط و متناقضِ مطرح شده در تاریخ علم، دائما رنگ عوض کرده و دچار فرسودگی و خستگی مفرطی می شود. به علاوه که این سبک نیز بخش زیادی از عمر او را به خود اختصاص می دهد. 🔻اما در سبک دوم از آنجا که نظام و چارچوبۀ ذهن با دقیق ترین و صحیح ترین نظرات سامان یافته، دچار فرسایش و افسردگی نمی شود و در مدت زمان بسیار کمتری می تواند نظام فکری صحیح آن علم را به دست آورد. 👌 در پایان، با توجه به اینکه در تدریس های خود، سبک آموزشی مهندسی شده را مد نظر قرار داده و به بهترین شکل اجرا می کند، پیشنهاد می شود که برای شروع فلسفه، صوت درسی ایشان را استماع کنید. بخصوص که چنین سبک تدریسی موجب می شود شما بتوانید مفاهیم فلسفی را به خوبی تصوّر کرده و به جان و دل بسپارید. 📌 لینک دانلود صوت بدایه الحکمه استاد علی فرحانی👇 🆔:http://www.ostadfarhani.ir/morsalat/doroos/falsafe/bedaye-sadooghi-89-92-kamel-edit 🌐@almorsalaat