eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
1.2هزار دنبال‌کننده
151 عکس
30 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
(١٠) از میان تمام اهل جهان، عرشِ پایینِ پا نصیب تو شد عشق می‌داند و ادب که چقدر شوق پابوسی پدر داری
(١١) وعده‌ای داده‌ای و راهی دریا شده‌ای خوش به‌حال لب اصغر که تو سقا شده‌ای!
(١٢) ترجيع درد را، ز گريزى كه از تو داشت سر می‌‏زند هنوز به سنگ ندامت، آب‏... زينب، حسين را به گل سرخ خون شناخت بر تربت تو بود نشان و علامت: آب! @ShereHeyat
(١٣) علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواست علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر علی از شعله سوزان‌تر، علی بودن هنر می‌خواست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2958@ShereHeyat
(١۴) (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) بزرگان گِرد او هستند و می‌چرخد به آن سمتی که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را علی ماند و پی کاری همه رفتند... پیغمبر، به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را محمدحسین ملکیان
(١۵) شادیم به این مژده که آن «پیر» به ما داد: این غُده‌ی بدخیم شدیداً سرطانی‌ست عباس احمدی
(١۶) از رخوت یک سکوت هم سُست‌تر است از یک پَرِ در سقوط هم سُست‌تر است می‌گفت که کوهم و... خلایق دیدند از خانۀ عنکبوت هم سُست‌تر است! دکتر محمدرضا ترکی
(١٧) ابیاتی از یک غزل این آیه‌های سورۀ حشر است، هان! به گوش! در صور می‌دمند، هلا خفتگان، به هوش! بالابلندِ مأذنه‌ها با اذان خوش است زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش بسیار زخم دیده و سر خم نکرده است جانم به استقامت این خاک سخت‌کوش این فتح ناب، از نفحات شهادت است بوی بهار می‌دهد این دشت لاله‌پوش فائزه زرافشان
(١٨) ابیاتی از یک مثنوی گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجتِ مظلوم، روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» رضا نیکوکار
(١٩) تلنگر(١) طنین ساعت شماطه‌دار می‌خندد سبک‌سرانه به عزم سفر نداشتنم! چقدر بر سر بیهوده ماندنم، ماندم درخت بیدم و محکومِ بَر نداشتنم! ستاره‌ها همه دنباله‌دار هم بودند منم هنوز و سرِ شعله‌ور نداشتنم... تلنگر(٢) از مرگ ما و رقص تبر عکس می‌گرفت دنیا جز این نداشت هنر، عکس می‌گرفت! تلنگر(٣) بگو که صید کدام انفجاری ای کودک؟ که سر به ساحل دنیا زدی شبیه نهنگ به زیر بوسه خورشید خفته‌ای و سزاست جهان بمیرد از این زندگی، از این همه ننگ! مرتضی حیدری آل کثیر
(٢٠) پای علی ماندن، در آتش‌سوختن بود ایثار را زهرای اطهر یادمان داد هر کس که زهرا را بیازارد، مرا نیز... آری، برائت را پیمبر یادمان داد غم‌های حیدر را به جان خود خریدیم سختی‌کشیدن را ابوذر یادمان داد شکر خدا در گریه‌ی ما معرفت بود زهرا میان اشک‌ها فریادمان داد
(٢١) جمعی که زیر خاک، دلِ پاک می‌برند با خود بهشت را به ته خاک می‌برند روحی که شد لطیف چو شبنم در این چمن با صد کمند مِهر به افلاک می‌برند در حشر، سر ز روزن جنت بر آورند آنان که سر به حلقه فِتراک می‌برند «صائب» مکن ز چرخ شکایت، که عارفان از سیر گلخن، آینه پاک می‌برند