جلسه ۲۴۸
ویژه بزرگداشت مقام شهید #سیدحسن_نصرالله رحمهالله علیه
با حضور استاد
#سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
با شعرخوانی شاعران
دبیر جلسه : #جواد_هاشمی_تربت
دوشنبه ۱۶ مهرماه ساعت ۱۸ الی ۲۰
حسینیه سادات
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
بر قله اقتدار، با عزم شکار
خورشید بمان و نیزهی نور ببار!
از خلوت ماه، خواب خوش را بپران
طوفان شو و مرگ را به ساحل بسپار
مانند عقاب باش و بر صید بتاز
هرگز مهراس از شغال و کفتار
بر خصم پلنگانه بکش نعرهی خشم
چنگال بزن به سایههای بیعار
باید جبل راسخ ایمان باشی
در معرض خصم، کوه، محکم، سُتوار!
ای کوه پر از گدازه، آتش بفشان
بر دامنهها و درهها مرگ ببار
هنگام «اشداء علی الکفار» است
این آیهی اقتدار را کن تکرار
هان«موسی صدر» شد «حسن نصرالله»
ققنوستبار باش ققنوستبار
مرحب مرحب، خصم به میدان آمد
حالا رجز علی است «این عمار»
از کشته دشمنان خود پشته بساز
ایمان تو سنگر است و جان، میداندار
لبنان عزیز! غزهی عزت باش
یحییالسنوار باش، یحییالسنوار...
#سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
#یحیی_السنوار
#شهید_سیدحسن_نصرالله
#مقاومت_اسلامی
#شعر_پایداری
#مرگ_بر_اسرائیل
هدایت شده از الی الحبیب
#هنر_و_ادبیات
💠 لطافت طبع در روایت مرثیه
🔹از معیارهای بررسی شعر خوب، نوع نگرش (گسترۀ دید، زاویۀ دید، عمق نگاه) و نوع بیان شاعر در مواجهه با موضوع شعر است. اینکه شاعر:
ـ از کدام منظر و زاویه دید به موضوع نگاه میکند؟
ـ نگاه او گستره یا محدودیت دارد؟
ـ محدوده نگاه از کجا تا به کجاست؟
ـ با چه دقتی؟ آیا عمیق مینگرد یا سطحی؟
و در نهایت، دیدهها و شنیدههای خود را چگونه وصف میکند؟ جزئینگرانه یا به شیوه مرسوم، کلینگرانه و بیتأثیر؟
جزئینگاری در شعر حاصل جزئینگری، گستره نگاه و عمق نگرش شاعر است. همچنین، استفاده از نشانههای متنوع در زندگی خبر از ارتباط عمیق شاعر با پدیدههای هستی دارد. در این غزل، تمام موارد فوق قابل تحلیل و بررسی است.
🔸این شعر از نظر «موضوع و محتوا» و «شیوه بیان»، قابل تفکیک است:
▫️الف) موضوع و محتوا
شاعر در بخش اول در موضوع مدح به جزئینگاری مشاهدات خود میپردازد:
1️⃣ بخش آغازین: مدح؛ حضور حضرت زهرا(س) در عالم هستی که از زاویههای متعدد تحلیل میشود:
روشنیبخشی، زهره فلک بودن، شمس و قمر حقیقی بودن، نگاه آرامبخش، سیر دعای نیمهشب او و سبک زندگی ساده ایشان، از نمونههای این تنوع نگاه و جزئینگری است که به جزئینگاری و تنوع بیان منجر شده است.
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
2️⃣ بخش میانی: تأثیر اندوه حضرت، بر عالم هستی که اندکی حال و هوای مرثیه دارد، با محور بیان عاطفی.
این بخش نیز با همان نگرش مطرح شده است: تأثیر بر سبز شدن گل محبت، ارتباط معنوی ابر پاییزی با اشک حضرت یا با گل لاله:
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
3️⃣ بخش پایانی: طرح گزارشهای شاعرانه از تاریخ با محوریت وصف، اعتراض و تعریض:
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت...
▫️ب) شیوه بیان
نکته قابل ذکر، استفاده بهنجار از تشبیه و ظرفیتهای آن است که در بیانی خالی از تکلف و با تکیه بر قانون ساده تشبیه (ادعای شباهت) در لایههای پنهانی شعر، فضاهایی شاعرانه و تصاویری بدیع خلق نموده است:
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
(استفاده همزمان از دو تشبیه ساده و برتر، در لایه درونی شعر)
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
(تشبیه اسنادی: دعای تو پرستوی عاشق بود)
و:
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
و کاربرد تشبیه بلیغ اضافی در این بیت:
وجود پاک تو میسوخت از «شرارۀ غم»
دگر به «شعلۀ قهر و شرر» نیاز نداشت
🔹نکته پایانی که نباید آن را نادیده انگاشت، روایت مرثیه همراه با طراوت خاص و لطافت طبع، به جای خشونت لفظی یا بصری است. شاعران وارسته و لطیفطبع، این نکته مهم را در نظر دارند که شعر، ترجمان عواطف شاعر است و در بیانی لطیف ارائه میشود؛ بهویژه اگر موضوع مراثی اهلبیت باشد.
اصولا بجز در عرصه حماسه - که حاصل غلیان عاطفی شاعر و گاه تصویر بازسازی شده از خشم شاعر است- زبان و بیان شعری نباید از طراوت و لطافت دور افتد و این مهم، در این شعر با وجود بیان تعریضی رعایت شده است؛ به عبارت دیگر با وجود محوریت موضوع مرثیه، شعر هرگز از بیان ذاتی و لطیف خود دور نشده است. مرور ابیاتی از این غزل که هریک حاوی مضامین مرثیه است و تداعیگر ابعاد مختلف آن، این حقیقت را اثبات میکند:
شعلهور شدن بیت وحی:
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
اشکهای فاطمی:
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشم تر نیاز نداشت
برای سبز شدن گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شب تو به قرص قمر نیاز نداشت
و بیتی که برگی زرین از دفتر مراثی فاطمی است. در این بیت، دو تصویر همزمان از اندوه حضرت به تصویر کشیده شده است؛ با استفاده از لطیفترین و باطراوتترین شیوه! تصویری مینیاتوری و نرم چون حریر... مثل تابلوی «ذبح اسماعیل» که با وجود خشونت موضوع، در هالهای از طراوت هنر مینیاتور در نهایت ظرافت به تصویر کشیده شده است:
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
این همان جلوه حقیقی هنر مرثیهپردازی است که «آن» هنری یا شاعرانه نام گرفته و بنده طلعت آن باید بود.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۴۲)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از شعر هیأت
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹شهر دلتنگی🔹
شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر
شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر
همه از دین علی، یکسره مرتد شدهاند
شهر، خالی شده از قصۀ ایمان مادر
فتنۀ قوم یهود و تب اغوای همه
آه آه از قسم محکم شیطان، مادر
همۀ شهر یتیماند و فقیرند و اسیر
باز هم لطف کن ای سورۀ انسان، مادر
بی نبی، امت اسلام یتیم وحی است
هم فقیر است و اسیر است و پریشان، مادر
پتک سنگین شده این گریۀ تو بر سر شهر
چه خبرهاست در این گریۀ پنهان، مادر
به سپیدای سحر، ظلمت ما را بکشان
ای شب قدر خدا! نور بیفشان مادر
صف به صف خیل ملائک به تماشای قنوت
خانهمان مثل همیشه پُر مهمان مادر
تا که از برکت رزقت ببرد میکائیل
گوشهچشمی کن و دستاس بچرخان مادر
بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دلشان
آه از این چند نفر روی بگردان مادر
راز آن کوچه قرار است بماند پنهان
ولی از چشم حسن چهره مپوشان مادر
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از الی الحبیب
#هنر_و_ادبیات
💠 انواع نگرش در مدح اهلبیت (ع)
در بررسی مدح و شیوههای مدیحهپردازی در اشعار شاعران از گذشته تا امروز، میتوان به چهار نوع نگرش دست یافت.
1⃣ مدح ویژگیهای الهی ائمه معصومین؛ مثلاً «عصمتالله» یکی از صفات حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) است و مصراع «منم که عصمتاللَّه و به ساق عرش، زیورم» مدحی است در معرفی جنبه الهی یا تکوینی ائمه معصومین. بیان این نوع مدحها نشانگر تسلط محتوایی شاعر به شخصیت الهی اهلبیت است.
نمونهها:
حدیث قدسی«لولاک» معتبر سندیست
که هر چه کرد خدا خلق، از برای تو بود
#علی_انسانی
یا:
شنیدهای که نبی از ملال اوست ملول
شنیدهای که خدا با رضای اوست رضا
شنیدهای که برای شفاعت امت
رسول، فاطمه را میزند به حشر صدا
شنیدهای که اگر پا به حشر نگذارد
برات عفو به دستی نمیرسد فردا
#غلامرضا_سازگار
2⃣ معرفی و مدح رفتارهای انسانی و الگوبخش اهلبیت که قابلیت تکرار و تجربه آن در هر عصر و زمانی وجود دارد. در این نوع اشعار، ضمن روایت رفتار الگوبخش، شاعر به دنبال تحلیل رفتار و نهایتاً معرفتافزایی مخاطب است.
مثلاً اینکه حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام) سه شب بیقوت و بینان زندگی کردند و به یتیم و فقیر و اسیر طعام بخشیدند. یا موضوع پیراهنبخشی حضرت در شب عروسی که به آیه شریفه قرآن کریم عمل فرمودند؛ «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» یعنی لباس برتر و نوِ خودشان را برای اهدا به فقیر انتخاب کردند نه لباس کهنهای را. اشاره هنری و شاعرانه و حسی به این نمونه رفتارها -که در سیره ائمه اطهار نمونههای فراوانی سراغ داریم- بسیار به شعر شاعر عیار و ارزش میبخشد.
نمونهها:
چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسه کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بیتعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام میچکد از چلچراغ شیون او
#غلامرضا_شکوهی
و:
زهرا كه «اِنَّ اَكرَمَكُم» ترجمان اوست
در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است
#محمدجواد_غفورزاده
3⃣ مدحهای کلی که صبغۀ روشنگری و معرفتافزایی در آن کمرنگ یا بیرنگ است. در این نوع مدیحهها به رسم و سنت شاعران مدیحپرداز پیشین به ظواهر شخصیت اهلبیت توجه میشود:
فاطمه دارد رخی که ماه ندارد
ماه چو او حسن دلبخواه ندارد
و یا با دیگر شخصیتهای الهی و معنوی مقایسه و نهایتاً معرفی میشود بی آنکه رفتارشان جزئینگری و جزئینگاری شود:
عیسی بَرَد آرزوی بیماری
کاینجا به بهانۀ شفا آید
یا:
موساست عصا به کف شبانت
خورشید، گدای آستانت
این نوع ابیات، غرورآفرین اما خنثی است و مخاطب را در همان سطح معمولیِ آگاهی نسبی و سطحی نگه میدارد. همانگونه که ذکر شد، در این نمونه وصفها -که نوعی کلیگویی و مبهمسُرایی است- مخاطب بهره چندانی از معرفت بهدست نمیآورد.
4⃣ مدح ذوقی و استنباطی که بر پایه تحلیلهای ذوقی (شاعرانه همراه با حُسن تعلیل) و برداشتهای شخصی شاعر ارائه میشود که دو رویۀ سالم و ناسالم همراه با اغراقها یا حتی مبالغه و غلو است! تبیین، تفکیک و ارائه مدیحههای سالم و قابل دفاع، از اهداف مهمی است که در گزینش اشعار شاعران پیشکسوت در این مجموعه دنبال شده است. برخی نمونههای سالم این نمونه اشعار را در این مجموعه خواهید خواند.
بهشت روی زمين، خانۀ گِلين تو بود
که ناز فضّه خريد و به زر نياز نداشت
#محمدجواد_غفورزاده
📗 #آینه_بیغبار (دفتر اول، ص۳۶)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از شعر هیأت
دُرج ولایت؛ احادیث منظوم علوی.pdf
حجم:
761.6K
📗 «دُرج ولایت»
(چهل رباعی برگرفته از احادیث امیر بیان
حضرت مولا امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه)
✍🏻 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از حلقه شعر ولایی فرات
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
دوشنبه ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۳
سومین جلسه #ویژه_بانوان
ساعت ۱۶تا ۱۸
میدان بهارستان جنب پارک مصطفی خمینی بن بست آزرم دفتر انتشارات محمل
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
#سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
#دفتر_انتشارات_محمل
#خواهران
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مدح_و_مناجات
هلال، مُنکسر از داغ قامت خم تو
شفق، تصوّری از زخمهای مبهم تو
و ماه جلوهای از رأس توست بر سرِ نی
و شب، حکایتی از گیسوان درهم تو
هنوز از نفَست بوی زندگی جاری است
قسم به خون گلویت، در آخرین دم تو
به میهمان خودت اشک شوق هدیه کنی
خوشا به این کرَم تو، به خیرمقدم تو
شبی به کنج حرم، خواب رفتم و دیدم
تو باز کردهای آغوش و، من هم «اسلم» تو
به رغم مدعیانی که منع گریه کنند،
نشستهایم سر سفرهی فراهم تو
مقام گوشهنشینان خاک جز غم نیست
سلام لذت شیرین زندگی غم تو
حسین! کعبه ششگوشهی تو قبلهی ماست
زلال اشک محبان توست زمزم تو
شبانههای من از حس بوسه لبریز است
به خاک هیئت تو، ریشههای پرچم تو
بهار چیست همان رستخیز پرچمهاست
رسیدهایم به این جلوه از محرم تو
گذشتم از همه نیلهای شرک و نفاق
عصای معجزهام بود اسم اعظم تو
میان زخم تو «هل من معین» تو جوشید
تو خواستی شده لبیکِ اشک، مرهم تو
صدا صدای تو و، گوش گوش نامحرم
و نیست گوش دل من هنوز مَحرم تو...
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
زندگی سرریز شد بر روی من چون آبشار
لابلای سنگها برخاستم چون چشمهسار
در زلال چشمهایت خیره ماندم تا ابد
چشمهایم را تو شستی از غبار روزگار
تو مرا با چشمهای خود پر از خورشید کن
تا بگویم از نگاهت قصهای دنبالهدار
زادهی موسی! نمیخواهی کلیم تو شوم؟
در نگاهت دیدهام برق تجلی بیشمار
تا نباشم گردبادی سر به سر آشفتگی
آه ای ابر محبت! بر وجود من ببار
نیستم بیدی که از طوفان بلرزم بعد از این
چون به من بخشیدهای احساس کوهی استوار
وقتی اقیانوس تو جاریست، جاهل بودهام
دل اگر بستم به رود و هوی و های جویبار
در زمستان نیز آهنگ شکفتن جاری است
وقتی از تو میرسد حس شکفتن با بهار
از تو پنهان نیست رؤیایم خراسانی شده
فکر کوچم؛ کوچ از این شهر، از این کوچهسار
تا شنیدم که سهجا حتماً به دادم میرسی
بعد از آن نه صبر دارم، نه تحمل، نه قرار!
«تختهبند تن*...» که حافظ گفت، مقصودش منم!
راستش این روزها افتادهام فکر فرار
پیلههای وَهم دائم میتنم دور خودم...
کاش بودم چون نسیمی، در به در دنبال یار
دست خالی آمدم با کولهباری از گناه
لطف تو کرده مرا بیش از همیشه شرمسار
محو کاشیها نبودم محو چشمان توأم
تو نباشی، حوض و سقاخانه میخواهم چه کار؟
رزق من شعر است؛ آن را هر سحر تقسیم کن
آه ای باران رحمت! بر سر شعرم ببار!
شب ستاره، شب شکفتن، شب شروع روشنی است
حکمتی دارد که باشد چشم من شب زندهدار
هان، بخوان از چشمهایم راز آشوب مرا
مثل آهوها شدم در چشمهای تو شکار!
مهربان من! پر از پژمردگیها شد دلم
لطف کن بر گونهی این شعر لبخندی بکار
سایهای از نور تو افتاد بر روی سرم
تو رهایم کردهای از ظلمت شبهای تار
با حدیث سلسله، حِصن حصینی ساختی
نطق «الّا»یِ تو شد برّنده مثل ذوالفقار
راه را کج کردهام از هرطرف سمت شما
ای ولای تو صراط المستقیمِ آشکار
تا بگیرد از شما اذن تشرف شعر من
کوپه کوپه واژهها در این قصیده شد قطار
صبح جمعه، گوشهی دارالولایه؟ صحن قدس؟
تو بگو، کی یا کجا اینبار بگذارم قرار؟
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
* حافظ:«چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟
که در سراچهٔ ترکیب، تختهبندِ تنم»
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹جادۀ توحید🔹
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشۀ همین حرم است
شروع مرگ، زمان جدا شدن از تو
به پایِ عشق تو مردن، حیاتِ دم به دم است
چه دورم از تو... خدایا چه دیر فهمیدم!
تو در کنار من و سرنوشت من عدم است
تو را در آینههایم نشد نشان بدهم
چقدر ساحت این شعر کوچک است و کم است
برای جستن دُرّ حدیث سلسلهتان
زمان به حال رکوع است و پشت عرش، خم است
حدیث گفتی، حقا چه اتفاق افتاد
به حکم «اِلّا»یت، پرده از نفاق افتاد..
نفاق و کفر به حکم تو راهشان سد شد
مسیر کوی ولا غرق رفت و آمد شد
سرودی «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلّا الله»
ولایت تو نشان داد راه را از چاه
به«لا اله»، اذان را دوباره جان دادی
برائت از همۀ کفر را نشان دادی
«بشرطها»ی شما راه را به ما فهماند
حضور منتشر ماه را به ما فهماند
به«لا اله» رسیدیم و نفی غیر شما
به بارگاه ولا، حصن محکم «الا»
به حصن محکم خود راه دادهای ما را
به زیر پرچم خود راه دادهای ما را
حدیث گفتی و از حکمتت جهان پر شد
کنار دریایت، هرصدف پر از دُر شد
حدیث سلسله، تفسیر ناب توحید است
تجلیات ولایت به قاب خورشید است
به سمت جادۀ توحید میبرد ما را
به سوی خانۀ خورشید میبرد ما را
کلیموار به طور تبسم آمدهایم
به شوق «و رضیالله عنهم» آمدهایم
زیارت تو شبیه عروج تا عرش است
حریم تو ملکوت است؟ فرش یا عرش است؟
عروج عرشنشینان، هبوط در حرمت
مقام سلطانی، خوشهچینی از کرمت
به لطف نور تو هر ظلمتی سحر گردد
گناهکار بیاید فرشته برگردد
به اشتیاق نگاه تو زائرت شدهام
همین بسم که بگویی که شاعرت شدهام
تو قول دادهای ای مهربان- که همنفسی-
سهجا به داد دل شیعیان خود برسی
سهجا؟ نه در همهجا لطف تو کنار من است
تو آن امام رئوفی که بیقرار من است...
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/5763
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
ای ابر لطف! کی تو مرا میدهی عبور
از این کویر گمشده تا جلوهگاه نور
ماه و ستاره، محضر خورشید میرسند
من ابر بیقرارم و بیبهره از حضور
نقارهخانه شد دل من با خیال تو
دائم تو را صدا بزنم تا دم نشور
همدرد رنج خواهرتانم در این فراق
زیر لب: السلام علی زینب الصبور
باید دخیل پرچم سبز تو میشدم
مثل نسیم آمدم از دشتهای دور
اذن دخول خواندم و «فاخلع» به روی لب
با این تصور: آمده موسی به کوه طور
اذن دخول خواندن من، روضه خواندن است
در ذهن من مدینه چرا میشود مرور؟
این آفتاب، جلوهای از چشمهای توست
بی حس آفتاب، جهان است سوت و کور
حس میکنم جهان پُرِ لبخندهای توست
در چشم آفتاب، تو را میکنم مرور
در محضر امام دلم عرض میکنم:
دست شماست بر سر ما تا دم ظهور
گفتی حدیث و «فانفجرت اثنتی عشر»
آتش گرفت قلب همه... «فارّ التنور»...
دستی کشیدهای به روی چشمهای من
این چشمها اگر که شده سورههای نور
چشمم کویر و، در تب مرداد وَهم بود
با زمزم عنایت تو شد چنین نمور
این شعر چیست؟ ترجمهی اشکهای من
قلبم پر از تلاطم یا حیّ و یا غفور
با یاد چشم تو، قدح شعر میزنم
هر شب که از کنار دلم میکنی عبور
عمریاست «لا اله» تو را جار میزنم
باید که شعر من بشود دعبل غیور...
این روزها کسی به دلم سر نمیزند
شد دفتر قصائد من خانهی قبور
لطف تو بود و جهل من و ذرهای جنون
آقا ببخش! شعر شد این بار هم جسور...
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹راوی زخم🔹
در تب و تاب تو آتش به دلم شعلهور است
خیمهٔ عمر من از داغ غمت پرشرر است
بگذارید بگویم، که نگفتیم چهقدر
این جهان از غم بسیار شما بیخبر است
تیغها سجدهکنان نیت قربت کردند
چیست سجادهشان؟ مخمل زخم پدر است..
سنگباران شدی ای کعبه و آتشباران
آتش طعن به روی جگرت بیشتر است
ای کبوتر خبر صبح قریب آوردی
گرچه دیدند که زنجیر بر این بال و پر است
خطبه را تیغ گشودی پی خیبرشکنی
همه گفتند مگر چاره بهجز «الحذر» است؟
آن علی بن حسین بن علی تیغ به کف
این علی بن حسین بن علیِ دگر است
راوی چند سفر عُسر و اسارت؟ هرگز!
چشم تو راوی دعوت به سلام و سحر است
چشمهایت همهٔ عمر شده لجّهٔ خون
راوی زخم عمیقیست که روی جگر است
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
✅ @ShereHeyat