eitaa logo
سیدمصطفی
8 دنبال‌کننده
326 عکس
70 ویدیو
8 فایل
جهت ارتباط: 🆔 @smht63
مشاهده در ایتا
دانلود
دربارۀ «ذبح عظیم» در داستان به قربانگاه رفتن اسماعیل(ع) قرآن‌کریم با این آیه از چگونگی نجات او خبر می‌دهد: «و فدیناه بذبحٍ عظیمٍ ؛ ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم.» (صافات:107) «فِدیٰ، فَدیٰ، فِداء» یعنی نجات‌دادن کسی و رهایی بخشیدن به او از آنچه بدان گرفتار است با دادن جان یا مال (معجم اللغة العربیة المعاصرة، 3/1681) . پرسش این است: منظور از آن ذبح عظیمی که جان اسماعیل(ع) را نجات داد چیست؟ برخی پنداشته‌اند: «در روایت آمده است که آن، امام حسین(ع) است»؛ اما در هیچ روایتی «ذبح عظیم» بر امام حسین(ع) تفسیر (تطبیق) نشده است. سرچشمۀ این خطا، فهم نادرستِ روایتی است که مرحوم شیخ صدوق از امام رضا(ع) نقل می‌کند. در آن روایت آمده است که خدا در آن صحنه، خبر شهادت مظلومانۀ امام حسین(ع) را به ابراهیم(ع) داد. او از این سخن، بی‌تاب شد و دلش به درد آمد و اشک به دیدگان آورد. خداوند بار دیگر به او وحی کرد که ای ابراهیم، جزعِ تو را بر فرزندت ـ اگر او را کشته بودی ـ با جزعت برحسین و قتل او، فدیه و معاوضه می‌کنم، و برای تو رفیع‌ترین درجاتی که ثوابِ صبرِ بر مصائب است، قرار می‌دهم (ر.ک خصال، 1/58). پیداست که در این روایت، سخن از فداشدن امام حسین(ع) برای اسماعیل(ع) نیست و تنها بر جابجایی ثوابِ این دو اندوه، یکی بر مصیبت حسین(ع) و دیگری بر مصیبت اسماعیل(ع) تأکید شده است (ر.ک به توضیح مرحوم علی‌اکبر غفاری، ترجمه عیون، 1/428، پاورقی). غالب مفسّران همسو با روایت (خصال، 1/55) در اینجا گفته‌اند که مراد از «ذبح عظیم»، همان قوچی است که برای قربانی به ابراهیم(ع) داده شد و به گفته مرحوم علاّمه طباطبایی چون این ذِبح، به امر الهی بوده «عظیم» نامیده شده است (تفسیر المیزان، 17/153). چهرۀ دیگر عظمت در این آیه می‌تواند بزرگی شمار قربانی‌هایی باشد که تا قیامت در روز عیدقربان انجام می‌شود. امام رضا(ع) فرمود: تا روز قيامت، هر آنچه مردم براى تقرّب به خدا قربانى كنند، فداء و جايگزين اسماعيل خواهد بود (خصال، 1/55).
📚 شرکت در تجمعات با احتمال مبتلا شدن به کرونا 💠 سوال: حکم رفت و آمد خانوادگی و نیز حضور در که در آن احتمال مبتلا شدن به وجود دارد، چیست؟ جواب: از وارد شدن به محلی که مبتلا شدن وجود دارد، اجتناب شود مگر اینکه با ، این احتمال منتفی و یا غیر قابل توجه باشد. 🆔 @leader_ahkam 🆔@smht11014
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختری خردسال شهیدمطهری در یادداشتی برجامانده از او، داستان حضرت رقیه را یکی از تحریفات عاشورا می‌داند. او در شمار تحریفات لظی نوشته است: و. داستان طفلى از ابى عبداللَّه كه در شام از دنيا رفت و بهانه پدر می‌گرفت و سر پدر را آوردند و همان جا وفات كرد(مجموعه آثار، 17/586)؛ اما دانشمندان دیگری هستند که با این دیدگاه هم‌نظر نیستند که سخن ایشان را می‌توانید در اینجا بخوانید؛ مانند حضرت آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) که در کنار قبر آن بانو می‌گوید: برای ما به شهرت ثابت است که اینجا محل دفن دختری خردسال از امام حسین(ع) است که پس از تحمل درد و رنجِ فراوان، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد (فارس، آپارات). 🔸 در کتاب دانش‌نامۀ امام حسین(ع) پژوهش شایسته‌ای در این باره با عنوان «پژوهشى دربارۀ انتساب رُقَيّه به امام حسين‏» آمده است(ح1، ص382). بُرش‌هایی از دو کتاب پس از بازگشت ذوالجناح با زینِ واژگون و یالِ غرقِ در خون، دخترک یا ندانست که چه شد یا اگر دانست باور نکرد برای همین مدام بهانۀ پدر را می‌گرفت؛ این را همسران شهداء که فرزند خردسال دارند خوب می‌دانند. این راز که چرا پدر نمی‌آید تا او را نوازشی کند و در آغوش گیرد برای این دختر کوچک، سربه‌مُهر ماند تا کُنج خرابه. آنجا بود که اسرار هویدا شد. دخترک را خواب در رُبود و چون با عشقِ پدر خوابید خواب او را دید. پدر او را در آغوش گرفته و می‌بوسد از شدت شعف از خواب پرید. دید همان خرابه و همان خاک و همان تنهایی و همان غربت و پدری که نیست. بناکرد به گریه کردن. به گریۀ او و چرایی آن، خرابه غرق شیون و ناله شد (فضَجّوا بالبُکاء و جَدَّدوا الأحزان و لَطَموا الخُدود و حَثّوا علي رُؤُوسِهِمُ التُراب). گفتند دختر حسین(ع) بهانۀ پدر را گرفته است. طَبق را آوردند. دخترک آرام شد. آرامِ آرام. دیگر نبودِ پدر، برایش سوال نبود. سرِ پاک پدر را از طشت برداشت و در آغوش کشید و شروع کرد با پدر سخن گفتن: يا ابتاه مَن ذَاالذي خَضَبَکَ بدمائک‏؛ چه کسی موی سروصورتت را به خون رنگین کرده است؟ یا ابتاه مَن ذَالذي قَطَعَ وَريدَکَ؛ چه کسی رگ تو را بریده است؟ يا ابتاه مَن ذاالذي أيتَمَني عَلَی صِغَرِ سِنِّي‏؛ چه کسی مرا در کودکی يتيم کرد؟ يا ابتاه مِن بعدِکَ وا غُربَتَناه‏؛ پس از تو وای بر غريبی ما! يا ابتاه ليتني لَکَ الفِداء؛ کاش من فدای تو می‏شدم! آنگاه لبانش را بر لبان مطهر پدر گذاشت؛ ناله‌ای بلند سر داد و از هوش رفت. وقتی خواستند او را به هوش بیاورند دیدند روح از بدن مفارقت کرده است ؛ ثُمَّ إنَّها وَضَعَت فَمَها عَلَی فَمِهِ الشَّريف وَ بَکَت بُکاءً شَديداً حتی غُشِیَ عليها. فَلَمَّا حَرَّکوها فاذاً بِها قد فارَقَت روحُها الدنيا 📖 ر.ک به المنتخب، طریحی (م1085ق)، ج1، ص136-137. نیز کامل بهایی، طبری (م‌ح700ق)، ج2، ص179. (س)
برای ثبت در تاریخ برای پیشگیری از انتقال ویروس کرونا، پرهیز از گردهمایی و تشکیل اجتماعات فشرده به ویژه در مکانهای سرپوشیده ممنوع شد (محرم 1399 خورشیدی). برای همین مذهبی‌ها به همین شکلی که در تصویر مشاهده می‌شود جلسات روضه و عزای حسینی را به کوچه و خیابان آوردند و این چنین خردمندی و قانون‌مداری خود را نشان دادند. درست در همین روزها برخی که در ترافیک جادۀ شمال یا مراکزِ بزرگِ خرید، به سختی از میان هم رد می‌شدند در شبکه‌های اجتماعی، خواستار تعطیلی جلسات محرم شدند و برگزاری آن را مخالف عقل و قانون دانسته نگران سلامتی مردم شدند.
1.mp3
8.94M
می‌ارزد که انسان، برای آموختن زبان تُرکی عُمر بگذارد تا مرثیه‌هایی اینچنینی را بدون ترجمه و تنها با شنیدن، بفهمد.
سخنی دربارۀ حضور و شهادت فرزندان حضرت زینب(س) در کربلا عبداللّه‌بن‌جعفربن‌ابی‌طالب كه كنيه‏‌اش ابوجعفر است از صحابه بود. پدرش مشهور به ذوالجناحين (صاحب دو بال) از نخستين مهاجران به حبشه و مادرش، اسماء بنت عُمَيس بود. او در حبشه به دنيا آمد و وقتى به مدينه هجرت كرد هفت ساله بود. چون پيامبر(ص) به وى نظر افكند، لبخند زد و دستش را دراز كرد و او با پيامبر(ص) بيعت كرد. پس از شهادت پدرش در جنگ موته، پيامبر خدا(ص) تربيت وى را بر عهده گرفت. او با زينب دختر اميرمؤمنان(ع) ازدواج كرد و در جنگ صفّين، حضور داشت؛ ولى به وى اجازۀ جنگ نداده شد. وى بلندقامت، خوش‌‏سخن و از سخاوتمندانِ بنامِ عرب بود. او پس از شهادت اميرمؤمنان(ع) همراه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) بود و صادقانه از آنان پيروى می‌كرد. وى از عدم حضورش در كربلا بسيار افسوس می‌خورد؛ ولى افتخار می‌كرد كه فرزندانش به همراه حسين(ع) به شهادت رسيده‌‏اند. او در سال 80 هجرى در هشتاد سالگى در مدينه درگذشت(دانشنامه امام حسين(ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج‏4، ص431). دو تن از فرزندان او در کربلا به شهادت رسیدند یکی «محمد» که مادر او خَوصا، دختر خَصَفة بن ثقيف است و دیگری «عون» که مادرش جُمانه است (ر.ک به همان، 7/147). بر این پایه شایسته است در شب چهارم محرم که بنابر رسم دیرین، مصیبت فرزندان حضرت زینب(س) یاد می‌شود؛ مصائب خود آن بانو، بازگو شود که از شماره بیرون است. (س)
حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بانویی حدوداً 56 ساله با کوهی از مصیبت‌ و درد که دیده و کشیده و آمده تا به کربلا رسیده است. آن زمان که دختری خردسال بود جدش رسول خدا(ص) را از دست داد و به سوگ او نشست. خیلی طول نکشید که مادرش را آزردند و آن شب با بغضی حبس‌کرده در گلو و اشکی که از گوشۀ چشم روان بود و جگری که می‌سوخت غسل‌دادن مادر جوانش را نظاره می‌کرد. سالها بعد فرق شکافتۀ پدر، قلبش را دوتا کرد و بعد شاهد لخته‌های خونی بود که از گلوی برادرش امام مجتبی(ع) در طشت می‌ریخت و او حالا در کربلاست. 🔸 در این میان، چند صحنه است که آتش به خرمن هستی می‌زند: 1️⃣ عصر تاسوعا بود. عمربن‌سعد فرمان حمله را صادر کرد. حسين(ع) جلوى خيمه نشسته شمشيرش را بر گِرد پاهايش حلقه كرده سر بر روى زانوانش گذارده بود. خواهرش زينب(س) صداى حركت لشكر را شنيد. به برادر نزديک شد و گفت: برادر جان! صداها را نمی‌‏شنوى كه نزديک شده‏‌اند؟ حسین(ع) سرش را بلند کرد و گفت: رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من گفت: تو به سوی ما می‌آیی؛ فَرَفَعَ الحُسَينُ(ع) رَأسَهُ فَقالَ: إنّي رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ(ص) فِي المَنامِ فَقالَ لي: إنَّكَ تَروحُ إلَينا. خواهرش به صورت خود زد و گفت: واویلا؛ فَلَطَمَت اختُهُ وَجهَها و قالَت: يا وَيلَتا. 2️⃣ آن زمان که ذوالجناح با یال غرق به خون به خیام برگشت. با دیدن این صحنه چه گذشت بر خواهران حسین(ع) خدا می‎داند. هنگامى كه خواهران حسين(ع) و دختران و خانواده‌‏اش، كسى را روى اسب نديدند صدا به ناله و ضجّه بلند كردند؛ فَلَمّا نَظَرَت أخَواتُ الحُسَينِ(ع) و بَناتُهُ و أهلُهُ إلَى الفَرَسِ لَيسَ عَلَيهِ أحَدٌ، رَفَعنَ أصواتَهُنَّ بِالصُّراخِ وَ العَويلِ. 3️⃣ و آن لحظۀ آخر که دید گروهی به دور حسینش جمع‌اند و ... کاری از او ساخته نیست. شیخ مفید می‌نویسد: خواهر امام، زينب(س) به درگاه خيمه آمد و عمربن‌سعد را ندا داد: واى بر تو، اى عمر! آيا ابا عبد اللّه را می‌‏كُشند و تو نگاه می‌‏كنى؟! أ يُقتَلُ أبوعَبدِاللّهِ و أنتَ تَنظُرُ إلَيهِ؟! عُمَر، پاسخش را نداد. زينب(س) بانگ زد: واى بر شما! آيا مسلمانى ميان شما نيست؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد. وَيحَكُم، أما فيكُم مُسلِمٌ؟! فَلَم يُجِبْها أحَدٌ بِشَي‏ءٍ. (س)
‍ ️ آیت الله شهید دستغیب (ره) : ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﮔﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﻣﺆﻣﻨﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺳﺨﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ‏(علیه السلام) ﻣﺤﮏ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺍﺯ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ : «ﻫﺮﮐﺲ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﮑﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ ، ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ.» ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺛﻮﺍﺏ ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ اصول کافی، ج 2، ص 232، ح 6. قلب قرآن، آیت الله دستغیب، ص 4 🖤 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿﷽✿ 🌹رهبر معظم انقلاب: امت مسلمان سعی کنند اندرزگو را بهتر بشناسند ♦️شهید سیّدعلى اندرزگو، چریک مبارز مسلمان، فرزند على بود، همنام على بود، همراه و همگام على هم بود. ♦️من لازم مى‌دانم به امت مسلمان سفارش بکنم سعى کنید این چهره‌هاى عزیز و ناشناخته را بهتر بشناسید. این مرد مسلمان مبارز در طول چهارده سال که مشغول مبارزه بود، چهارده سال زندگى مخفى با نهایت شدّت، دستگاه جهنّمى ساواکِ شاه بدبخت را آنچنان حیران و سرگشته کرده بود که کارش معجزآسا مى‌نمود. ♦️براى خدا مبارزه کرد، براى خدا از پیوستن به گروه‌هاى مدّعى سر باز زد، براى خدا خطر ساواک و خطر بعضى از گروه‌هایى که مایل بودند او را به طرف خود جذب کنند و حاضر نمى‌شد به آن‌ها جذب بشود، این خطرها را براى خدا تحمل کرد و براى خدا هم شهید شد. 📝گزیده‌ای از خطبه‌های نمازجمعه تهران ۵۹/۰۵/۱۰ ⤵️خوشا به سعادت مردانی که امامشان اینچنین از آنها یاد میکند: امیرالمومنین در حکمت43در ياد يكی از ياران، خبّاب بن أرت فرمود: خدا خبّاب بن أرت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روی فرمانبرداری هجرت كرد، و با قناعت زندگی گذراند، و از خدا راضی بود، و مجاهد زندگی كرد. ⤵️ چه خوب اموختند از ولی شان که: «همانا جهاد در راه خدا، دَری از درهای بهشت است، که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا، و زره محکم، و سپر مطمئن خداوند است،» ⤵️ ومجاهدانه حق ولایت را به جا آوردند: «حقِّ من بر شما اين است که به بيعت با من وفادار باشيد، و در آشکار و نهان برايم خيرخواهی کنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و هرگاه فرمان دادم، اطاعت کنيد.» 🗓۲، سالروز شهادت حجت الاسلام اندرزگو