eitaa logo
هر روز یک‌ پرسش و پاسخ
237 دنبال‌کننده
47 عکس
60 ویدیو
6 فایل
◻️کانال های دیگر بنده: @AmirGrali @mahezeyafat ◻️ آپارات: https://www.aparat.com/amirgarali
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسش شماره : ۸ 📝 موضوع : اعتقادی 🔖 عنوان : پیامبری که قتل انجام داده است. 🗣 پرسش : در قرآن آمده است حضرت موسی(علیه السلام) با ضربه‌ای که به مرد مصری زد او را کشت. این مسئله با عصمت آن‌حضرت چگونه سازگار است؟ ✍ پاسخ: ▪️اصل ماجرا : قبل از پرداختن به پاسخ ،به بیان اصل ماجرا میپردازیم. قرآن می‌فرماید: و دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى‏ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏ فَاغْفِرْ لی‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ و به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند (موسی) وارد شهر شد ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغول‌اند، یکى از پیروان او بود (و از بنی‌اسرائیل)، و دیگرى از دشمنانش، آن‌که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود؛ موسى مشت محکمى بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد) موسى گفت: «این از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه‏کننده آشکارى است» (سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است! ▪️پاسخ: در این مورد باید گفت: یکی از درباریان فرعون(قبطی) فردی از پیروان موسی را مجبور به جمع‌آوری هیزم می‌کند و بدین سبب با هم درگیر می‌شوند و در این هنگام موسی برای کمک مشتی به سینه‌ی قبطی(فرعونی) می‌زند که در اثر آن قبطی کشته می‌شود. آنچه مفسران به بیان آن پرداخته‌اند این است که این عمل موسی ترک اولی بود. او با این عمل خود را به زحمت انداخت و برای این کار(قتل)، فرعونیان از او نمی‌گذرند و ترک اولی به معنای کاری است که ذاتاً حرام نیست، بلکه موجب می‌شود که کار بهتری ترک شود بدون آن‌که عمل خلافی انجام شده باشد. ▫️در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است که مأمون همین مسئله را از امام رضا(ع) سؤال کرد، حضرت فرمود: منظور از جمله‌ی «این از عمل شیطان بود» نزاع و جدال آن دو مرد بود؛ و منظور از جمله‌ی «پروردگارا، من به خویشتن ستم کردم» این است که من خود را در آن‌جا که نباید بگذارم گذاشتم؛ من نباید وارد این شهر می‌شدم. و منظور از «مرا ببخش» این است که مرا از دشمنان مستور بدار و پنهان کن؛ زیرا یکی از معانی غفران پنهان کردن و پوشاندن است. ▫️سید مرتضی علم الهدی در کتاب تنزیه الانبیاء این آیه را به دو وجه بیان فرمود: مراد از ظلم ترک مستحب است که تأخیر قتل آن مرد قبطی بود و موسی به جهت مبالغه در کمک به شیعه‌ی خودش در قتل آن مرد قبطی تعجیل کرد و ترک اولی کرد و از ثواب مترتب شده بر آن کار مستحبی محروم شد؛ لذا فرمود بر خودم ظلم کردم. منظور از این‌که گفت: «این عمل شیطان بود»، نزاع آن قبطی است و حضرت موسی قصد کشتن قبطی را نداشت، بلکه می‌خواست شیعه و پیرو خود را کمک کند. ▫️شیخ طوسی درتفسیر التبیان می‌فرماید: قتل آن مرد قبطی قبیح نبود و خدا موسی را امر به کشتن او کرده بود، ولی بهتر بود به جهت مصالحی موسی این قتل را به تأخیر می‌انداخت، و چون مقدم شد این ترک اولی بود و لذا موسی استغفار کرد. ▫️صاحب مجمع البیان هم به این سؤال این‌گونه جواب می‌دهد: قتل برای خلاصی مؤمن از دست آن ظالم بود و فی نفسه مقصود نبود، پس نیکو و غیر قبیح است. @soalvajavab
پرسش شماره : ۹ 📝 موضوع : امامت 🔖 عنوان : عدم ذکر نام ائمه در قرآن 🗣 پرسش : چرا نام امامان(علیه السلام) به طور صریح در قرآن نیامده است؟ ✍ پاسخ: در ابتدا باید به دو نکته توجه شود: نام امامان معصوم(علیهم السلام) به طور صریح در کلام پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) آمده است، مخصوصاً نام مبارک حضرت على(علیه السلام) که در چندین مورد، پیامبر اکرم بر جانشینى آن‌حضرت و ولایت ایشان، تصریح نموده‏اند.احادیث پیامبر (صلوات الله علیه وآله) مربوط به خلافت و جانشینى حضرت على(علیه السلام) اکثرا متواترند و به این مطلب در بسیارى از کتب عامه و خاصه اشاره شده است. در قرآن مجید به ولایت امام على(علیه السلام)، اشاره شده است، هرچند که صریحا نام ایشان نیامده است.به عنوان نمونه، عموم مفسران، چه شیعه و چه سنى، اذعان دارند که آیه 55 سوره‏ى مائده در شأن حضرت على(علیه السلام) نازل شده، و جز او مصداقى ندارد. ◻️ اما این‌که چرا نام ائمه(علیهم السلام) صریحا در قرآن ذکر نشده، چند دلیل می‌‏تواند داشته باشد: بناى قرآن بر این است که مسائل را به صورت کلى و به شکل اصل و قاعده بیان کند، نه این‌که جزئیات و ریز آنها را تشریح نماید، چنان‌که در مورد بسیارى از اصول و فروع، این‌گونه بوده است. علت پرداختن قرآن به کلیات هم روشن است زیرا قرآن به عنوان پیام هدایت الهی برای همة انسان هاست،‌ و همه زیرساخت های زندگی مادی و معنوی آدمی را در بر می گیرد و به همة‌ قلمروهای زندگی مادی و معنوی، فردی، اجتماعی، اخلاقی، دنیوی و اخروی توجه کرده است. به طور طبیعی همة این مطالب را نمی توان در یک کتاب به طور تفصیلی بیان کرد. در مانند چنین مسئله‏اى که احتمال مخالفت زیاد است، مصلحت در آن است که قرآن به صورت غیر صریح مطلب را بیان کند؛ زیرا احتمال دارد که دامنه‌ی مخالفت با مسئله‌ی امامت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) تا خود قرآن مجید نیز کشیده شود و این مسلماً به صلاح مسلمانان نبوده و نیست. پس می‌‏توان گفت که نکته‌ی اصلى در عدم ذکر صریح نام ائمه‌ی اطهار(علیهم السلام)، و یا لااقل نام امیرالمؤمنین(علیه السلام) صیانت قرآن از تحریف و کم و زیاد شدن بوده است. ما وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، می بینیم خداوند به دو طریق افراد را معرفی کرده است، گاهی افراد را به نام معرفی کرده، مانند«اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ...بعضی اوقات هم فرد مورد نظر را با اوصاف معرّفی کرده، مانند داستان حضرت سلیمان(علیه السلام)، که می فرماید:«قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب...‏»؛ چه بسا معرفی از طریق ذکر فضائل و خصوصیات، راه بهتری برای معرفی افراد باشد زیرا اسم افراد اختصاصی نیست و احتمال سوء استفاده از آن توسط دیگران می باشد«على» فقط نام حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نبوده، همان‏گونه که «ابوطالب» تنها کنیه پدر بزرگوارش نبوده است، بلکه نام و کنیه افراد متعدّدى در میان عرب «على» و «ابوطالب» بوده، بنابراین اگر نام «على» صریحاً در قرآن ذکر مى ‏شد، شاید افرادی آن را بر «على» دیگرى تطبیق مى‏ کردند» یا لااقل چنین احتمالی در اینصورت می رود و حال آنکه در روش دیگر چنین احتمالی نمی رود. اگر قرار باشد ملاک ما در رد یا اثبات چیزی، ذکر یا عدم ذکر آن در قرآن باشد، باید بسیاری از معتقدات مسلم و قطعی میان تمام مسلمانان را کنار بگذاریم. بسیاری از انبیاء نه نامی از آنها در قرآن آمده و نه یادی از آنها شده است ولی این دلیلی برای انکار آنها نمی شود. چه بسا ذکر نام ائمه سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند، آنها برای اینکه از تولد آن امامان جلوگیری کنند، هیچ بعید نبود همچنانکه درباره حضرت موسی(علیه السلام) رخ داد به نسل کشی اهل بیت دست بزنند. لذا درباره حضرت مهدی(عج) هم که در احادیث تاکید به نسب و خاندان ایشان شده بود، می بینیم حساسیت‌های فراوانی پدید آورد و خانه حضرت عسکری(علیه السلام) مدت‌ها تحت‌ نظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند».  برخی شاید فکر کنند که اگر نام ائمه(علیهم السلام) در قرآن ذکر می شد دیگر هیچ کس جرأت مخالفت با آن را نداشت و همه می پذیرفتند لذا باعث هدایت جامعه و جلوگیری از انحراف امت می شد. ولی ما معتقدیم که حتی اگر نام ائمه(علیهم السلام) هم در قرآن می‌آمد ، پیروان سقیفه حاضر نبودند بپذیرندمثلاخلیفه اول با آوردن حدیثی که تنها خود شاهد صدور آن از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بود، بر خلاف آیات صریح قرآن ارث بردن از پیامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ‏پس گرفت. @soalvajavab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسش شماره : ۱۰ 📝 موضوع : اعتقادی 🔖 عنوان : فراموشی خدا 🗣 پرسش : این‌که در بعضى از آیات قرآن آمده است که خداوند در دنیا و یا آخرت، عده‌‏اى را فراموش می‌کند، مگر خدا دچار فراموشى می‌‏شود؟! ✍️ پاسخ: ▪️ابتدا به بیان آیاتی که بر اساس آنها سؤال مذکور طرح شده می‌پردازیم، سپس با ادله‌ی عقلى، قرآنی و روایی به پاسخ سؤال می‌پردازیم: فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا امروز آنها را فراموش می‌کنیم همان‌گونه که آنها لقای چنین روزی را فراموش کردند. وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا و گفته می‌شود امروز شما را فراموش می‌کنیم همان‌گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید. قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى‏ همان‌گونه که نشانه‌های ما را نادیده می‌انگاشتی امروز تو نیز فراموش خواهی شد. نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُم خداوند را فراموش کردند و خدا هم آنها را فراموش کرد. در این آیات خدای سبحان به وضوح بیان فرموده است که عده‌ای در پیش‌گاه او فراموش خواهند شد. حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا خداوند دچار فراموشی می‌شود؟ و آیا می‌توان صفت فراموشی(به معنای عدم حضور امری در نزد خداوند) را به او نسبت داد؟ ▪️پاسخی کلی : عقاید اسلامی و باورهای دینی که البته مبتنی بر استدلال است، تمام صفات نقص(سلبیه)، از جمله فراموشی به این معنا را از خداوند سلب می‌کند و او را که درجات کمال و علم را دارد، مبرای از هرگونه نقص و فقدان می‌داند. ▪️پاسخی در خصوص فراموشی: قرآن مجبد نیز به صراحت خدای تعالی را از این نقیصه منزه دانسته، و می‌فرماید: وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا پروردگار تو فراموش کار نیست. لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى پروردگار من نه گمراه می‌شود و نه فراموش می‌کند. حال سؤال این است پس آیاتی که فراموش کردن بندگان را به خداوند نسبت داده است، به چه معنا است؟! بارجوع به روایات چنین میفهمیم که مراد از اینکه خداوند آنها را فراموش میکند این است که آنها را به حال خودشان وامیگذارد و از بهشت و ثواب و خیر بی بهره میگذارد. اینک چند روایت به عنوان نمونه ذکر میشود : در حدیثی از امام رضا(علیه السلام) در تفسیر آیه‌ی "فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ..."، آمده است: نَتْرُکُهُمْ کَمَا تَرَکُوا الِاسْتِعْدَادَ لِلِقَاءِ یَوْمِهِمْ هَذَا أی فنجازیهم علی ذلک یعنی آنان را ترک می‌کنیم؛ چون آنان قیامت و آمادگی برای آن‌روزها را رها کرده بودند، ما نیز در آن‌روز آنان را به حال خود رها می‌کنیم". امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هذَا أَیْ نَتْرُکُهُمْ فِی الْعَذَابِ کَمَا تَرَکُوا التَّأَهُّبَ وَ الْعَمَلَ لِلِقَاءِ هَذَا الْیَوْمِ بعنی همان‌طورکه آن ها آمادگی برای این روز را رها کردند آن ها را در عذاب رها می کنیم. امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: یَعْنِی بِالنِّسْیَانِ أَنَّهُ لَمْ یُثِبْهُمْ کَمَا یُثِیبُ أَوْلِیَاءَهُ الَّذِینَ کَانُوا فِی دَارِ الدُّنْیَا منظور از فراموشی این است که آنان را پاداش نداده، آن‌گونه که دوستان خود را پاداش داده است. و‌در خصوص آیه قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى ،امام صادق علیه السلام میفرمایند: الْآیَاتُ الْأَئِمَّهًُْ (فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی یَعْنِی تَرَکْتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُتْرَکُ فِی النَّارِ کَمَا تَرَکْتَ الْأَئِمَّهًَْ (فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُم. «آیات ائمّه هستند. فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی؛ یعنی همچنان‌که آن‌ها را رها کردی، امروز در آتش رها می‌شوی، چنان‌که ائمّه (را رها کردی و امرشان را اطاعت نکردی و گفتارشان را نشنیدی. @soalvajavab
📌 به جهت دسترسی آسان به سوالات و پاسخ آنها ، لینک ده سوال گذشته تقدیم میشود: 1⃣ پرسش شماره ۱ میان زهد(ساده‌زیستى) و پیش‌رفت چه ارتباطى است؟ آیا این دو قابل جمع هستند؟ 2⃣ پرسش شماره ۲ چرا خداوند اراده نکرده که همه انسان ها هدایت شوند و به این خیر نائل آیند؟ 3⃣ پرسش شماره ۳ «اضلال خداوند» در قرآن به چه معناست؟ 4⃣ پرسش شماره ۴ آیا بین حالتی که حضرت علی(علیه السلام) در نماز انگشترشان را به سائل دادند، با حالتی که تیر را از پایشان در آوردند و آن‌حضرت متوجه نشدند، تناقضی وجود ندارد? 5⃣ پرسش شماره ۵ حقیقت " تحجّر " ، عوامل به وجود آمدن آن،آثار و راه از بین بردن آن را بیان کنید؟ 6⃣ پرسش شماره ۶ آیا بین مختار بودن انسان و بین «ختم الله على قلوبهم» تنافی نیست؟ 7⃣ پرسش شماره ۷ آیا «مشکات» از القاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) است؟ 8⃣ پرسش شماره ۸ در قرآن آمده است حضرت موسی(علیه السلام) با ضربه‌ای که به مرد مصری زد او را کشت. این مسئله با عصمت آن‌حضرت چگونه سازگار است؟ 9⃣ پرسش شماره ۹ چرا نام امامان(علیه السلام) به طور صریح در قرآن نیامده است؟ 🔟 پرسش شماره ۱۰ اینکه در برخی آیات ،فراموشی به خدا نسبت داده شده است به چه معناست؟ @soalvajavab
پرسش شماره :۱۱ 📝 موضوع : اعتقادی 🔖 عنوان : مکر خدا 🗣 پرسش : خدای متعال در قرآن می‌فرماید: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین» «آنان مکر کردند، و خدا هم مکر کرد، و خدا بهترین مکرکنندگان است» آیا در این آیه خداوند با تفاخر از مکاری خود سخن نمی‌راند؟ مگر مکر چیز بدی نیست؟! ✍ پاسخ: منظور از «مکر کنندگان» در آیه‌ی مورد بحث، بنی‌اسرائیل هستند که علیه حضرت عیسى(علیه السلام) برای کشتن او توطئه کردند. ▪️برای روشن شدن معنای این آیه نخست باید دید منظور از «مکر الهى» چیست؟ «مکر» در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن می‌فهمیم تفاوت بسیار دارد؛ زیرا در فارسى امروز «مکر» به نقشه‌‏هاى شیطانى و زیان‌بخش گفته می‌‏شود، در حالی‌که در لغت عرب هر نوع چاره‌‏اندیشى را «مکر» می‌‏گویند: «المکر صرف الغیر عما یقصده» (مکر این است که کسى را از منظورش باز دارند). اعم از این‌که منظورش خوب باشد یا بد باشد. ▪️بر این اساس، مکر در اصطلاح قرآن اختصاص به نقشه‌‌‏هاى شیطانى و زیان‌بخش که در فارسى امروز استعمال می‌شود ندارد، بلکه هم در مورد نقشه‌‏هاى زیان‌بخش، و هم چاره‌‏اندیشی‌‏هاى خوب به کار می‌رود. به همین دلیل در قرآن مجید گاهى «مکر» با کلمه «خیر» ذکر شده است، مانند: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ»و گاهى با کلمه‌ی «سیئ» آمده‏ است، مانند: «اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه».‏ (دورى آنان از راه؛ به جهت استکبار و بلندپروازى در زمین و نیز به علت مکر بدى که داشتند بود، و مکر بد جز به اهل مکر برنمی‌‏گردد). ▪️منظور آیه‌ی مورد بحث که «مکر» را به خدا نسبت می‌‏دهد؛ این است که دشمنان «مسیح» با طرح‌هاى شیطانى خود می‌‏خواستند جلوی این دعوت الهى را بگیرند، اما خداوند براى حفظ جان پیامبر خود و پیش‌رفت آیینش تدبیر کرد و نقشه‌‏هاى آنها نقش بر آب شد. ▪️در همین راستا از امام رضا(علیه السلام) در مورد انتساب «خدعه»، «استهزاء» و «مکر» به خدا -که در قرآن ذکر شده است - سؤال شد؛ آن‌‌حضرت فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْخَرُ وَ لَا یَسْتَهْزِئُ وَ لَا یَمْکُرُ وَ لَا یُخَادِعُ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یُجَازِیهِمْ جَزَاءَ السُّخْرِیَّهًِْ وَ جَزَاءَ الِاسْتِهْزَاءِ وَ جَزَاءَ الْمَکْرِ وَ الْخَدِیعَهًِْ «خدای عزّ و جلّ نه استهزاء می‌کند نه خدعه و نه مکر، بلکه جزای استهزاء و مکر و خدعه را می‌دهد». ▪️پس مکر الهی مختص کسانی است که با خدا مکر و حیله می‌کنند و جزائی متناسب با عمل آنها است. این مکر درجاتی دارد که هیچ‌‌کس نباید خود را از آن در امان ببیند؛چرا که نفس انسان بسیار فریب‌کار است. ▪️برای مثال انسان موقع انجام برخی اعمال دینی به خود مغرور می‌شود و خود را برتر از دیگران می‌داند و می‌خواهد این اعمال را دامی برای جذب کردن مردمان و صید آنان قرار دهد و با این‌کار به خیال خود خدا را فریب می‌دهد و چون خدا او را به حال خود رها کند و با اسباب مختلفی مانع این فریب‌کاری نشود و این شخص را از خواب غفلت بیدار نکند در واقع جزای مکر او را با مکر داده است. بنابراین، مکر خدا مکری نیکو است؛ چرا که جزای مکر است، اما مکر انسان ریشه در پلیدی او دارد. پس در واقع این مکرِ خود انسان است که بر سر او می‌شکند و همین معنای مکر الهی است. ▪️بنابر این، مکر همیشه و در همه جا بد نیست. هنگامى که این واژه در مورد خداوند به کار می‌رود به معناى خنثا کردن توطئه‌‏هاى زیان‌بار است، و هنگامى که درباره مفسدان به کار می‌‏رود به معناى جلوگیرى از برنامه‌‏هاى اصلاحى است. @soalvajavab
پرسش شماره : ۱۲ 📝 موضوع : قرآن 🔖 عنوان : جمع آوری قرآن 🗣 پرسش : این مسئله مسلّم است که وقتى حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) آیات قرآن را براى مردم می‌خواندند، افرادى که کاتب وحى بودند، این آیات را می‌نوشتند، اما در چه زمانى جمع‌آورى آیات قرآنى و تدوین کلى آن صورت گرفته است؟ این مجموعه‌اى که هم‌اکنون به نام «قرآن» در دست ما است، در چه زمانى پیدا شده است؟ ✍ پاسخ: درباره جمع قرآن نظریات مختلفی دیده میشود که مهمترین آنها بدین شرح است : قرآن در زمان خود پیامبر اسلام(صلوات الله علیه وآله) و با نظارت آن‌حضرت و در پرتو هدایت الهى جمع‌آورى شد، هر چند خود حضرت رسول(صلوات الله علیه وآله) شخصاً قرآن را ننوشته، یا جمع‌آورى آیات را انجام نداده است. قرآن موجود از سوی حضرت على‏(علیه السلام) و بعد از رحلت پیامبر(صلوات الله علیه و آله) جمع‌آورى و تدوین شد، و این کار در دورانى که حضرت على‏(علیه السلام) خانه‌نشین بودند، انجام پذیرفت. قرآن بعد از رحلت پیامبر(صلوات الله علیه واله ) توسط برخى صحابه، غیر از امام علی(علیه السلام)، جمع‌آورى و تدوین شد. بسیارى از علماى شیعه، بویژه متأخرین و محققان معاصر، معتقدند که قرآن در زمان پیامبر(صلوات الله علیه وآله) و با نظارت ایشان جمع‌آورى شد. برخى از شیعیان نیز نظر دوم را پذیرفته و امام علی‏(علیه السلام) را گردآورنده آن دانسته اند. اما بسیارى از اهل‌سنت رأى سوم را اختیار کرده و مستشرقین نیز معمولاً همین نظر را پذیرفته و اضافه کرده‌اند: قرآنى که حضرت على‏(علیه السلام) جمع‌آورى کرد، مورد اعتناى اصحاب واقع نشد. چنان‌که روشن است، بنابر نظر اوّل و دوم، جمع کل قرآن به خداوند مستند بوده و پیدایش سوره‌ها و ترتیب آنها نیز در پرتو وحى الهى بود؛ زیرا رسول اسلام(صلوات الله علیه وآله) طبق آیه شریفه: «ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»،هر چه می‌فرمود، به خصوص در امور دینى، با راهنمایى وحى بود، و امامان معصوم‏(علیهم السلام) نیز اگر نبى نبودند، ولى ادامه دهنده راه رسالت و داراى منصب الهى عصمت، و علم لدنى بودند. کسانى که رأى سوم را پذیرفته‌اند، نه تنها نخواهند توانست الهى بودن این دو؛ یعنى پیدایش سوره‌ها و ترتیب آنها را اثبات کنند، بلکه در واقع آن‌را نفى کرده و ذوق و سلیقه شخصى اصحاب را در این مسئله دخیل می‌دانند. ▪️مرحوم آيت‏اللّه‏خويي نظریه اول را پذیرفته اند و مینویسند: جمع آوري قرآن به خلفا و دوران بعد از رحلت پيامبر اکرم (صلی‌الله‌وآله‌وسلم) امري است موهوم و پنداري است غلط و بي اساس كه با قرآن و سنت و عقل مخالف می‌باشد. قرآن در دوران خود پيامبر و به دستور و نظارت وي انجام گرفته است. ایشان برای تقویت ديدگاه خود، امور ذيل را مطرح فرموده است: احاديث دلالت‏كننده بر جمع قرآن در غير زمان پيامبر(صلوات الله علیه وآله) با هم متناقض است. در بعضي نام ابوبكر و در برخي ديگر عمر و در بعضي هم عثمان ذكر شده است. اين احاديث با احاديث دلالت كننده بر جمع قرآن در زمان پيامبر(صلوات الله علیه و آله) تعارض دارد. احاديث يادشده با حكم عقل به وجوب اهتمام پيامبر در امر جمع و ضبط قرآن مخالف است. روايات فوق با اجماع مسلمانان مبني بر ثبوت قرآن با تواتر هم مخالفت دارد. جمع متأخر، طبعا نمي‏تواند شبهه تحريف قرآن را به طور كامل از بين ببرد. ▪️جمع آوری قرآن که عثمان در زمان خود به کمک گروهی از صحابه انجام داد در حقیقت جمع آوری قرآن نبود بلکه «توحید المصاحف» بود، «توحید مصاحف» به معنای یکسان سازی نسخه‌های مصاحف قرآنی و پایان دادن به اختلاف مصاحف از نظر قرائت، ضبط کلمات و ترتیب سوره‌ها و گردآوردن مردم بر مصحف واحد است.در زمان خلافت عثمان (سال ۲۵ق) از مناطق گوناگون خبر می‌رسید که تازه مسلمانانِ غیر عرب، قرآن را با قرائت‌های مختلف می‌خوانند. از جمله حذیفة بن یمان (از اصحاب سرّ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یاران امیر مؤمنان (علیه‌السلام) و سعید بن عاص که از جنگ ارمنستان باز می‌گشتند، خود دیدند که مردم هر شهری قرآن را با قرائتی می‌خوانند و قرائت خود را از دیگر قرائت‌ها برتر می‌دانند. از این رو، از عثمان خواستند برای جلوگیری از اختلاف، چاره‌ای بیندیشد. منشا این قرائت‌ها، مصحف‌هایی بودند که برخی صحابه جمع آوری کرده بودند و با توجه به اعتبار و جایگاه اجتماعیِ گردآورندگان آنها، در میان مسلمانان جایگاهی ویژه پیدا کرده بودند.  از این رو عثمان چاره کار را در این دید که مصحف واحدی تهیه و نسخه برداری کند و در اختیار مسلمانان قرار دهد. @soalvajavab
پرسش شماره :۱۳ 📝 موضوع : امامت 🔖 عنوان : دین و کتاب جدید 🗣 پرسش : آیا امام مهدی(علیه السلام) هنگام ظهور دین جدید و کتاب جدیدی غیر از قرآن می آورد؟ ✍ پاسخ: در مرحله اول باید گفت اساساً واژه «دین جدید»در منابع روایی وجود ندارد. شاید مستشکل به این روایت از امام صادق(علیه السلام)  تمسک میکنند که حضرت فرمودند: إِذَا خَرَجَ يَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِيدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِيدٍ هنگامى که قائم خروج کند، امر تازه،کتاب جدید، روش تازه و داورى تازه اى با خود مى آورد . ▪️ قبل از بیان پاسخ،توجه به دو‌روایت دیگر ما را در فهم مراد از روایت مورد بحث کمک میکند: ▫️ابو بصیر  از ایشان چنین نقل می کند که «به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: مرا از کلام امیر المؤمنین علیه السّلام که می فرماید: «اسلام به غریبی آغاز شد و در آینده نیز بدان حال که شروع شده باشد باز خواهد گشت پس خوشا بحال غریبان» آگاه فرما، حضرت فرمود: ای ابا محمّد قائم هنگامی که قیام کند دعوت نوینی را آغاز خواهد کرد همان گونه که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دعوت فرمود. ▫️امام صادق فرمود: حضرت مهدی همان کاری را که رسول خدا انجام داد، انجام می‌دهد. بدعت‌های موجود را خراب می‌کند، چنان‌که رسول خدا(صلوات الله علیه وآله) اساس جاهلیت را منهدم نمود. ▪️حالادر توجیه این تعابیر(امر،روش،کتاب و قضاوت جدید)چند نکته را میتوان ارائه بدهیم: "جدید"، در فارسی محاوره‌ای ما، یعنی «نو، تازه»، در حالی که معنای کلمه آن "دوباره" می‌باشد، چنان که باز در همین فارسی می‌گوییم: «تجدید یک سنت قدیمی، یا تجدید بیعت، یا تجدید دیدار». پس، بازگرداندن یک امری که متغیر شده، به همان حالت و حقیقت اول را "جدید – تجدید" می‌گویند. دین اسلام از جانب خدای متعال جامع‌ترین و کامل‌ترین دین آسمانی است و تا روز قیامت ثابت و تغییرناپذیر است. همۀ اوصیای الهی و ائمه‌ی اطهار(علیهم السلام) موظف به حفظ و گسترش آن در بین مردم می‌باشند. اما از آن‌جا که در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) این وظیفه به مراجع تقلید محول شده است، و از آن‌جا که فقهاء موظف‌اند براساس ادله‌ای که در اختیار دارند، حکم خدا را بیان کنند، در این روند در بسیاری از موارد به احکام ظاهری(نه واقعی) فتوا می‌دهند؛ زیرا دست‌رسی به تمام احکام واقعی فقط برای امام معصوم ممکن و میسر است. هنگامی که امام عصر(علیه السلام) ظهور می‌کند، تمام احکام ظاهری تبدیل به احکام واقعی می‌گردد؛ از این‌رو تصور می شود که آن‌حضرت دین جدید آورده، در حالی که حضرت مهدی دین جدیدی غیر از اسلام و کتابی غیر از قرآن نمی‌آورد. علاوه بر این‌که در دوران غیبت عده‌ای از منحرفان و معاندان، احکامی از قرآن و اسلام را بر طبق میل خود تأویل و تغییر می‌دهند که بسیاری از حدود و احکام چنان فراموش می‌شوند که گویا اصلاً از اسلام نبوده است. قرائت‌های گوناگون از دین خطرناک‌ترین حربه‌ای است که در عصر غیبت با آن مواجه می‌شویم، هنگامی که امام زمان(علیه السلام) ظهور می‌کند نه با بت‌پرستان جاهل بلکه با عالم‌نمایانی رو برو می‌شود که قرآن را تفسیر به رأی می‌کنند و قرائت‌های گوناگون از دین، آن‌چنان رواج می‌یابد که همۀ مردم آن‌را می‌پذیرند. اگر امام زمان(علیه السلام) ظاهر شوند و به آنان بگوید شما از حقیقت و گوهر دین به دور افتاده‌اید و آیات قرآن و احادیث پیامبر را بر خلاف واقع تفسیر و تأویل کرده‌اید و حقیقت نورانی اسلام را رها کرده به بعضی ظواهرش قناعت کرده‌اید، چنین دین و برنامه‌ای برایشان تازگی داشته و از آن وحشت می‌کنند و آن را اسلام نمی‌دانند؛ زیرا اسلام را جور دیگری تصور کرده بودند. تازگى کتاب(کتاب جدید) به مفهوم آن نیست که کتاب آسمانى جدید بر او نازل مى شود، چرا که امام قائم است و حافظ دین، نه پیامبر و آورنده آئین و کتاب جدید; بلکه قرآن اصیل فراموش شده را چنان از زوایاى تحریف هاى معنوى و تفسیرهاى نادرست بیرون مى کشد که مى توان نام کتاب جدید بر آن گذاشت. معنای کتاب نیز الزاماً به "قرآن کریم" اختصاص ندارد، اگر چه قرآن همراه ایشان که به عموم ایفاد می‌نمایند، همان قرآنی است که امیرالمؤمنین علیه السلام، به ترتیب نزول آیات، به اضافه شأن نزول، و تفسیر و تأویل آیات تدوین نموده بودند. قضاوت کردن امام مهدی علیه السلام، به سان قضاوت حضرت داود علیه السلام، مبتنی بر علم و اشراف خودشان به حقایق امور می‌باشد،لذا از این جهت قضاوت جدیداست. مطابق برخی روایات، بخشی از احکام به جهت نبود شرایط و مقتضیات در عصر معصومان بیان نشده و تنها علمش نزد اهل بیت (علیهم‌السلام) باقی مانده است و در عصر ظهور آن احکام بیان خواهد شد. @soalvajavab
❓ پرسش شماره :۱۴ 📝 موضوع : اخلاقی 🔖 عنوان : دلیل بر حرمت استمناء 🗣 پرسش : بر اساس کدام یک از حدیث ها و آیات قرآن و... استمناء حرام گشته است لطفا کاملا شرح دهید. ✍ پاسخ: «استمناء» به معنی خود ارضایی یعنی این که انسان با خودش کاری کند که از او منی بیرون بیاید، این عمل دارای انواعی است؛ مثل بازی کردن با دست، گوش کردن به سخن و صدای زن نامحرم، رد و بدل کردن حرف های عاشقانه، در خیال آوردن و فکر کردن به مسائل شهوت انگیز، نگاه کردن به عکس یا فیلم یا مناظر شهوت آلود و....  اگر کسی با اختیار یکی از این اعمال را به قصد خروج منی انجام دهد و منجر به خروج منی از انسان بشود، استمناء و حرام است.  ▪️خداوند متعال در قرآن مجید در سوره مؤمنون و   معارج   ضمن بیان صفات مؤمنین و صفات اهل بهشت، بیان می کند: «و آنها که دامان خویش را (از بى‏عفّتى) حفظ مى‏کنند،جز با همسران و کنیزان (که در حکم همسرند آمیزش ندارند)، چرا که در بهره‏گیرى از اینها مورد سرزنش نخواهند بود!و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است! » و از این آیات حرمت استمناء استفاده می شود چرا که «استمناء» نیز بهره گیری جنسی از غیر راههایی است که در آیه مجاز شمرده شده است. ▪️علاوه روایات زیادی از ائمه معصومین(علیهم السلام) بر حرام بودن آن دلالت دارد. از این عمل در روایات با عناوین و اسامی مختلفی مثل دلک (مالیدن آلت با دست )،بازی با آلت (عَبِثَ بِذَکَرِهِ )، الْخَضْخَضَةِ، النَّاکِحُ نَفْسَهُ (ازدواج با خود) و نَاکِحُ الْکَفِّ (ازدواج با کف دست) تعبیر شده است.در اینجا به چند روایت اشاره می کنیم: ① امام صادق (علیه السلام) در باره مردی که با چهارپایان نزدیکی می کند یا از راه مالیدن آلت تناسلی با دست جنب می شود فرمود :این کارها و شبه آن زنا هستند. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی الرَّجُلِ یَنْکِحُ بَهِیمَةً أَوْ یَدْلُکُ فَقَالَ کُلُّ مَا أَنْزَلَ بِهِ الرَّجُلُ مَاءَهُ مِنْ هَذَا وَ شِبْهِهِ فَهُوَ زِنًا ② امام صادق (علیه السلام) فرمود : مردی را پیش حضرت علی(علیه السلام) آوردند که با آلت خود بازی کرده (و به این طریق خود را ارضا می کرد)، حضرت آنقدر بر روی دست های او زدند که دستانش قرمز شد و سپس با بوجه بیت المال او را متأهل نمودند. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أُتِیَ بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَکَرِهِ فَضَرَبَ یَدَهُ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ زَوَّجَهُ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ ③امام صادق (علیه السلام) در جواب مردی که در باره "خضخضه"( استمناء با دست ) از او سؤال کرد، فرمود: این کار از گناهان بزرگ است و ازدواج با کنیزان از چنین کاری بهتر است.  عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ هِیَ مِنَ الْفَوَاحِشِ وَ نِکَاحُ الْأَمَةِ خَیْرٌ مِنْهُ. ④ابو بصیر گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: خداوند در روز قیامت با سه گروه حرف نمی زند و به آنان نظر نمی کند و آنان را از گناهان پاکیزه نمی سازد و برای آنان عذابی دردناک است ، یک از آن گروه کسانی هستند که با خود نکاح ( استمناء ) کرده اند.  سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ لَا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ النَّاتِفُ شَیْبَهُ وَ النَّاکِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْکُوحُ فِی دُبُرِهِ. ⑤از امام صادق (علیه السلام) در باره خضخضه"( استمناء با دست ) سؤال شد، در جواب فرمود: گناه بزرگی است که خداوند متعال در کتابش (قرآن) از آن نهی کرده است و کسی که چنین کاری را انجام دهد مثل این است که با خود ازدواج کرده باشد و اگر من بدانم که کسی این کار را انجام داده است با او غذا نمی خورم! سؤال کننده عرض کرد: ای پسر رسول خدا نهی خداوند متعال در کتابش را برای من بیان کنید ! حضرت فرمود: این آیه که می فرماید : کسی که از غیر این (راه های مجاز های شرعی برای نیاز های جنسی خود) استفاده کند ظلم کرده است... . سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ إِثْمٌ عَظِیمٌ قَدْ نَهَى اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فِی کِتَابِهِ وَ فَاعِلُهُ کَنَاکِحِ نَفْسِهِ وَ لَوْ عَلِمْتُ مَنْ یَفْعَلُ مَا أَکَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ السَّائِلُ فَبَیِّنْ لِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ نَهْیَهُ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ ⑥پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) فرمود: کسی که با کف دست خود ازدواج کند (استمناء با دست ) از رحمت خدا به دور است.  قَالَ النَّبِیُّ نَاکِحُ الْکَفِّ مَلْعُونٌ @soalvajavab
پرسش شماره : ۱۵ 📝 موضوع : اخلاقی 🔖 عنوان : ثروت اندوزی 🗣 پرسش : اگر روایاتی که در نکوهش ثروت‌اندوزی آمده صحیح باشد، پس ثروت‌مندی انسان‌ها حتی برخی از علما چگونه قابل توجیه است؟ ✍ پاسخ: ثروت‌مندشدن اگر از راه‌­های مشروع باشد، از نظر اسلام هیچ اشکالی ندارد. شیوه‌ای که اسلام برای تعدیل ثروت می‌پذیرد جلوگیری افراد مستعد برای رسیدن به ثروت‌های زیاد نیست، بلکه برای آنها وظایف و تکالیف مالی مقرر می‌کند.  قرآن ثروت‌مندانی مانند حضرت سلیمان(علیه السلام)،حضرت داوود و ذو القرنین را نام می‌­برد که اهل ایمان بودند. و در مقابل از ثروت‌مندان کافری، مانند قارون نیز یاد می‌­کند. در قرآن آمده است: افزون‌طلبی شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل نموده است، تا آن‌جا که برای شمردن مردگان به زیارت قبور رفتید. ▪️ثروت‌اندوزی اگر انسان را از یاد خدا غافل کند، مذموم است و در اسلام از آن نهی شده است. دل‌بستن به ثروت و ایثار دنیا بر آخرت صحیح نیست. ولی اگر این ثروت فراوان در راه خدا مصرف شود، بسیار پسندیده و قابل ستایش می‌­باشد که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) از این‌گونه ثروت‌مندان بود که ثروت خود را برای پیشرفت اسلام و گسترش آن مصرف کرد. قرآن نیز کسانی را که ثروت‌اندوزی می‌­کنند و آن‌را در راه خدا مصرف نمی‌کنندبه عذاب دردناک بشارت می‌­دهد. الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ در ذیل همین آیه رسول خدا(صلوات الله علیه وآله) می‌فرماید: هر مالی که زکات آن پرداخت شود، مشمول این آیه نیست. اگر انباشت ثروت از طرق شرعی باشد و عنوان احتکار پیدا نکند و تکالیف مالی آن مانند زکات و خمس مراعات شود، هیچ اشکالی ندارد. ▪️با توجه به مطالبی که بیان شد، روشن می‌شود که اگر عالمی ثروت‌مند شد، هیچ اشکالی ندارد. آنچه مذموم است، دل بستن عالم به دنیا است. اگر دنیاپرستی و مال‌پرستی برای مردم عادی روا نباشد - که روا هم نیست - برای عالمان دینی به طریق اولی شایسته نیست؛ از این‌رو است که حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود: دینار بیماری دین است و عالم طبیب دین است، پس زمانی که دیدید طبیب بیماری را به خود چسبانده است، نسبت به او بدبین باشید و بدانید که خیرخواه دیگران نیست. الدِّينارُ داءُ الدِّينِ ، والعالِمُ طَبيبُ الدِّينِ ، فإذا رَأيتُمُ الطَّبيبَ يَجُرُّ الدّاءَ إلى نَفسِهِ فَاتَّهِموهُ ، وَاعلَموا أ نَّهُ غَيرُ ناصِحٍ لِغَيرِهِ @soalvajavab
پرسش شماره : ۱۶ 📝 موضوع : تشبیه 🔖 عنوان : تشبیه مومن به یک درخت! 🗣 پرسش : در روایات،مومن به کدام درخت تشبیه شده است؟ و وجه شبه را هم بیان کنید؟ ✍ پاسخ: در روایتی،پیامبراکرم ِ(صلوات علیه وآله)،مومن را به «درخت خرما» تشبیه کردند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلوات علیه وآله)؛ الْمُؤْمِنُ کَمِثْلِ شَجَرَةٍ لَا یَتَحَاتُّ وَرَقُهَا شِتَاءً وَ لَا قَیْظاً قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هِیَ قَالَ النَّخْلَةُ مومن به سان درختی است که برگ آن نه در زمستان میریزد و نه درتابستان. عرض شد ؛آن درخت چیست؟ فرمودند؛ درخت خرما ▪️وجه شبه: وجوهی ذکر شده است که مهمترین آنها این است که : همان‌طور که برکت و منفعت درخت خرما در تمام اجزاء آن اعم از خرما، هسته، چوب، لیف و اجزاء دیگرش وجود دارد و همان‌طور که درخت خرما در تمام احوالش از زمانی که خرما پدید می‌آید تا زمانی که خرما خشک می‌شود به انواع مختلف مثمر ثمر است، منفعت و برکات مؤمن نیز در جمیع احوال و برای همۀ افراد فراگیر است. @soalvajavab
پرسش شماره : ۱۷ 📝 موضوع : فقهی 🔖 عنوان : استفاده مردان از گوشواره 🗣 پرسش : استفاده از گوشواره برای مردان چگونه است؟ اگر جائز نیست پس چرا در روایت آمده است که در گوش امام حسن و حسین علیهماالسلام هنگامی که نوزاد بودند گوشواره بوده است؟ ✍ پاسخ: قبل از پاسخ به سوال ،روایتی که در ضمن پرسش به آن اشاره شد را ذکر میکنیم: مرحوم کلینی در کافی از حسين بن خالد نقل میکند که ایشان میگوید: از امام رضا (عليه السلام) پرسيدم: شاد باش گفتن به خاطر فرزند، چه هنگامى است؟ امام رضا (عليه السلام) فرمود: «هنگامى كه حسن بن على (عليه السلام) متولّد شد، جبرئيل (عليه السلام) روز هفتم براى شاد باش گفتن به پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرود آمد و به او فرمان داد تا بر وى، نام و كنيه بگذارد و سرش را بتراشد و برايش عقيقه‏ كند و گوشش را [براى گوشواره‏] سوراخ كند. براى تولّد حسين (عليه السلام) نيز همين گونه بود. جبرئيل (عليه السلام)‏ روز هفتم نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرود آمد و ايشان را به همين كارها فرمان داد.حسن و حسين (عليهما السلام)‏] هر دو، در سمت چپ جلوى سرشان، زُلف داشتند و سوراخ گوش راست در نرمه گوش و سوراخ گوش چپ، در بالاى آن بود. پس گوشواره‏اى كه عربْ" قُرْط" مى‏نامند، در گوش راست و گوشواره‏اى كه" شَنْف" مى‏نامند، در گوش چپشان بود». ▪️حکم استفاده از گوشواره برای مردان: استفاده مردان از گوشواره با سه شرط اشکال ندارد : از جنس طلا نباشد زیرا پوشیدن طلا به هر نحو (زینت و غیر زینت) برای مردان حرام است. از زینت هایی که مختص به زنان است نباشد. لازم به ذکر است که اختصاص یا عدم اختصاص یک زینت خاص به مرد یا به زن به عرف و عادات رایج در هر محیط و اجتماع بستگی دارد زیرا ممکن است یک زینت در یک کشور یا در یک شهر یا در یک محیط خاص اختصاص به زنها داشته باشد ولی در جاهای دیگر اینطور نباشد و مرد و زن مشترکا از آن استفاده کنند. باید جزء لباس شهرت حساب نشود. بنابراین آنچه که در روایت فوق الذکر اشاره شده است-بر فرض صحت روایت-باید حمل بر آن شود که در آن زمان گوشواره نه جزء زینتهای مختص بانوان بوده است و نه جزء لباس شهرت به حساب می آمده است اما در زمان ما باید این دو نکته احراز شود .که برخی از مراجع مانند آیت الله مکارم تصریح میکنند که در عرف فعلی در مورد پسرها معمول نیست بنابر این انجام آن اشکال دارد. @soalvajavab
پرسش شماره : ۱۸ 📝 موضوع : اعتقادی 🔖 عنوان : معنای نور بودن خداوند 🗣 پرسش : در قرآن آمده است: «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است». آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟ ✍ پاسخ: بدون شک، این‌که در قرآن از خداوند تعبیر به "نور" شده است منظور نور حسى نیست. نور محسوس، مخلوقى از مخلوقات خداوند است. اما در عین حال اطلاق کلمه "نور" بر خداوند نیز صحیح است؛ زیرا که در قرآن و روایات، چنین اطلاقى صورت گرفته است ولى باید توجه داشت که اگر می‌‏گوییم "خدا نور است"، مقصود نور حسى و مادى نیست، بلکه باید بیان دیگری داشته باشیم: به این معنا است که ذات الهى، ذات پیدا و پیدا کننده است، روشن و روشن کننده است، پیدایی و روشنایی هر چیزی از پرتو ذات او است، ولى او خود پیدا و روشن است، چیزى او را پیدا و روشن نساخته است؛ از این‌رو می‌‏توانیم بگوییم: "خدا نور است". برخی از مفسران قرآن چنین بیانی دارند که : «چون وجود و هستى هر چیزى باعث ظهور آن چیز براى دیگران است، پس مصداق تام نور، همان وجود است، و از سوى دیگر؛ چون موجودات امکانى وجودشان به ایجاد حق تعالى است، پس خداوند متعال کامل‏ترین مصداق نور است. او است که ظاهر بالذات و ظاهر کنندۀ ما سواى خویش است، و هر موجودى به وسیله او ظهور می‌یابد و موجود می‌شود. پس خداى سبحان نورى است که به وسیله او آسمان‏ها و زمین ظهور یافته‏اند». از مطالب گذشته روشن شد که اگر می‌‏گوییم "خدا نور آسمان‏ها و زمین" است، به این معنا است که خدا مُظْهِر و روشن کننده و پدید آورنده آسمان‏ها و زمین است. و تعبیر به آسمان‏ها و زمین به معناى تمام عالم هستى و همۀ مخلوقات علوى و سفلى و غیب و شهادت است.نه این‌که فقط منظور همین آسمان بالاى سر و زمین زیر پایمان باشد. پس معناى آیه این است: خداوند نور تمام جهان است. و تعبیر به "نور" و نه "پدید آورنده"، براى متوجه نمودن به این مطلب است که همان‌طور که "نور" خودش ظاهر است و نیاز به ظاهر کننده ندارد، و مُظْهِر و روشنى بخش سایر اشیا است، خداوند متعال هم، نیاز به ظاهر کننده و پدید آورنده ندارد، و موجودى ظاهر و روشن و واضح و بدیهى است، و استدلال براى وجود او، نیاز به واسطه نیست و مظهر و پدید آورندۀ سایر موجودات جهان هستى است. امام علی(علیه السلام) در دعاى کمیل می‌‏فرماید: "و بنور وجهک الذى اضاء له کل شی‌‏ء"؛سوگند به نور چهره‌ات که همه چیز به آن روشن است. اگر نور چهرۀ تو و ذات تو نباشد همه چیز تاریک است؛ یعنى هیچ چیز نیست و همه چیز در تاریکى عدم است. اگر نور ذات تو نباشد همۀ اشیا در تاریکى "نیستى" باقى خواهند ماند، نه این‌که اشیا در یک تاریکى نظیر تاریکى شب هستند. پس باید گفت: خداوند متعال نور محض است و در مقابل او هیچ چیز نور نیست و همه نورها در مقابل او "ظلمت" هستند؛ چون تنها وجودى که در ذات خود پیدا و پیدا کننده است فقط خدا است؛ سایر اشیا اگر پیدا و پیداکننده هستند در ذات خودشان تاریک هستند و خدا آنها را "پیدا" و "پیدا کننده" کرده است. یعنی هادی است برای اهل آسمانها و زمین عبّاس‌بن‌هلال گوید: از امام رضا درباره‌ی آیه: اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، سؤال کردم و امام در جواب فرمود: «خداوند، هدایت‌کننده آسمانیان و زمینیان است» @soalvajavab
پرسش شماره :۱۹ 📝 موضوع : قرآن 🔖 عنوان : تفاوت «مخلِصین» و «مخلَصین» 🗣 پرسش : «مخلِصین» و «مخلَصین» چه کساني هستند و چه تفاوتی با هم دارند؟ ✍ پاسخ: با دقت در آيات «قرآن مجيد» اين نكته مهم به دست مى آيد كه «مُخلِص» (به كسر لام) يعنى كسى كه خود و اعمال و نيت خود را خالص كرده، غالباً در مواردى به كار رفته كه انسان در مراحل خودسازى بوده است، در حالى كه «مخلَص» (به فتح لام) يعنى خالص شدگان، بر كسانى اطلاق شده كه از نظر ايمان و معرفت و عمل به مقام والايى رسيده اند كه از قلمرو نفوذِ وسوسه هاى شيطانى خارج شده و مصونيت يافته اند و ابليس در مقابل آنها سپر انداخته است، چنانكه «قرآن» از قول ابليس نقل مى كند: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعِينَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (به عزتت سوگند كه همه آنها را جز بندگان مخلصت! گمراه خواهم كرد). در حقيقت ناخالصى هاى وجود انسان بر دو گونه است: بخشى از آن قابل تشخيص و رفع است، و بخشى از آن به قدرى باريك و مخفى است كه يا بر انسان پوشيده است و يا اگر هم آشكار گردد قدرت براى برطرف ساختن آن را ندارد، هنگامى كه انسان در راه اخلاص قدم بگذارد و بخش اوّل از ناخالصى ها را كه توان اوست از روح و جان و اعمال خود برچيند، خداوند بزرگ به لطف و كرمش بخش دوّم را از او بر مى چيند، اينجاست كه شايسته نام «مخلَص» (خالص شده) خواهد بود. @soalvajavab
پرسش شماره : ۲۰ 📝 موضوع : عمومی 🔖 عنوان : وحشی شدن حیوانات 🗣 پرسش : آیا حیوانات وحشی از همان بدء خلقت ،به شکل «وحشی» آفریده شده اند یا به مرور زمان و در پی اتفاقی وحشی شده اند؟ ✍ پاسخ: در روایتی از امام صادق علیه‌السلام چنین آمده است که با کشته شدن جناب هابیل ،حیوانات هم وحشی شده اند. حضرت چنین میفرمایند: «کَانَتِ الْوُحُوشُ وَ الطَّیْرُ وَ السِّبَاعُ وَ کُلُ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُخْتَلِطاً بَعْضُهُ بِبَعْضٍ فَلَمَّا قَتَلَ ابْنُ آدَمَ (علیه السلام) أَخَاهُ نَفَرَتْ وَ فَزِعَتْ فَذَهَبَ کُلُّ شَیْءٍ إِلَی شَکْلِهِ» قبل از کشته‌شدن هابیل بدست قابیل همه‌ی حیوانات وحشی و پرندگان و درندگان و سایر حیوانات به نحو مختلط با هم زندگی می‌کردند، امّا بعد از آن از یکدیگر رمیده و وحشت کردند و هریک به‌صورت نوعی جداگانه در آمد. @soalvajavab
📌 به جهت دسترسی آسان به سوالات و پاسخ آنها ، لینک سوالات گذشته تقدیم میشود: 🔢 پرسش های ۱ الی ۱۰ 1⃣1⃣ پرسش شماره ۱۱ معنای مکر خدا چیست؟ 2⃣1⃣ پرسش شماره۱۲ قرآن چه زمانی و به دست چه کسی جمع آوری شد؟ 3⃣1⃣ پرسش شماره ۱۳ آیا امام زمان علیه السلام هنگام ظهور دین و قرآن جدید می آورند؟ 4⃣1⃣ پرسش شماره ۱۴ دلیل قرآنی و روایی بر حرمت استمناء اقامه کنید. 5⃣1⃣ پرسش شماره ۱۵ اگر روایاتی که در نکوهش ثروت‌اندوزی آمده صحیح باشد، پس ثروت‌مندی انسان‌ها حتی برخی از علما چگونه قابل توجیه است؟ 6⃣1⃣ پرسش شماره ۱۶ در روایات،مومن به کدام درخت تشبیه شده است؟ و وجه شبه را هم بیان کنید؟ 7⃣1⃣ پرسش شماره ۱۷ آیا استفاده مردان از گوشواره جائز است؟ 8⃣1⃣ پرسش شماره ۱۸ نور بودن خداوند به چه معناست؟ 9⃣1⃣ پرسش شماره ۱۹ مخلِصین» و «مخلَصین» چه کساني هستند و چه تفاوتی با هم دارند؟ 0⃣2⃣ پرسش شماره ۲۰ آیا حیوانات وحشی از همان بدء خلقت ،به شکل «وحشی» آفریده شده اند یا به مرور زمان و در پی اتفاقی وحشی شده اند؟ @soalvajavab
پرسش شماره :۲۱ 📝 موضوع : امامت 🔖 عنوان : عوامل ثابت قدمی در زمان غیبت 🗣 پرسش : با توجه به مشاهدات و همچنین إخبار ائمه علیهم السلام در روایات مبنی بر هلاکت و گمراه شدن بسیاری از کسانی که معتقد به ولایت هستند ،چه عواملی باعث ثبوت قدم میشود؟ ✍ پاسخ: در پاسخ از سوال فوق،به دو روایت اشاره میکنیم که در مجموع میتوان ۶ عامل از این دو روایات استفاده کرد. ▪️روایت اول؛ امام سجاد علیه السلام در روایتی به چهار عامل از عوامل ثبوت قدم و نجات از فتنه های آخرالزمان اشاره میکنند. حضرت مى‏فرمايند : براى قائم ما دو غيبت است : يكى كوتاه مدت و اما ديگرى : «فَيَطولُ اَمَدُها حتّى يَرجِعَ عَن هذاالاَمرِ اَكثَرُ مَن يَقُولُ بِهِ، فَلايَثبُتُ عَلَيهِ الّا مَن قَوِىَ يَقينُهُ وَ صَحَّت مَعرِفَتُهُ وَ لَم‏يَجِد فى نَفسِهِ حَرجاً مِمّا قَضَينا وَسَلّم لَنااَهلَ‏البَيتِ» به قدرى (دوره‏ى آن غيبت) طولانى خواهدشد كه بيشتر قائلين به آن از اعتقاد خود برمى‏گردند. كسى در امامت او ثابت‏قدم نمى‏ماند مگر آن كه ايمانش قوى و معرفتش (به خدا و رسول و امام و حقايق دين) صحيح بوده و در برابر داورى‏هاى ما ترديدى به خود راه ندهد و در برابر خواسته‏ها و دستورات ما كاملا تسليم باشد. ▪️روایت دوم؛ همچنین امام حسن عسكري عليه السلام نيز عنایت و توفیق الهی و دعا براي تعجيل فرج را شرط رهايي از فتنه هاي دوران غيبت دانسته، مي فرمايد: وَ اللّهِ لَيَغيبَنَّ غَيْبَةً لا يَنْجُو فيها مِنَ الْهَلَكَةِ إِلاّ مَنْ ثَبَّتَهُ اللّهُ عَلَي الْقَولِ بِإِمامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فيها للدُّعاءِ بِتَعْجيلِ فَرَجِهِ به خدا سوگند اوغيبتي خواهد داشت كه در آن تنها كساني از هلاكت نجات مي يابند كه خداوند آن ها را بر قول به امامتش ثابت قدم داشته و در دعا براي تعجيل فرجش موفق كرده است. 💠 در این دو روایت به ۶ عامل مهم و اساسى براى شخص منتظر واقعى و باثبات در عقيده‏ى به امامت آن بزرگوار تصريح شده است : تقويت يقين  صحت و سلامت معرفت ③‌ عدم ترديد در تشخيص و داورى‏هاى اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام تسليم محض بودن در مقابل اوامر و نواهى ايشان. توفیق و عنایت الهی دعا برای تعجیل فرج 🗣اگر عامل دیگری از روایات میشناسید اینجا برای بنده بفرستید تا اضافه کنم. @soalvajavab
پرسش شماره : ۲۲ 📝 موضوع : نبوت 🔖 عنوان : نگاه اسلام به مسائل جنسی 🗣 پرسش : با توجه به تاکید اسلام به استفاده کم حتی از مباحها از دنیا چطور می توان این حدیث را که پیامبر(صلی الله علیه و آله) زنان وعمل جماع را بسیار دوست می داشتند و به آن اقدام می کردند را جمع کرد؟ ✍ پاسخ: در پاسخ به این سؤال ابتدأ باید متذکر شویم که در این باب چهار گونه روایات داریم که دو به دو مقابل هم هستند: دسته اول زیاد آمیزش کردن با زنان را نیکو می داند و از اخلاق انبیا بر می شمارد حضرت رضا فرمودند: سه چیز از سنت پیامبران است :عطر زدن، زدودن موهای زائد بدن و آمیزش زیاد با همسران در مقابل دسته اول روایاتی آمیزش زیادی را منع می کند و مذمت می نماید: در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است: کسی که خواستار باقی ماندن است در حالی که بقایی در دنیا نیست [یعنی کسی که طالب بقاء نسبی و طول عمر است] صبحانه را صبح زود بخورد و کفش مناسب و خوب بپوشد و رداء خود را کوتاه کند و آمیزش با زنان را کم کند. دستۀ سوم دوست داشتن زنان را از اخلاق پیامبران بر می شمارد: امام صادق علیه السّلام فرمود: از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: روشنى چشم من در نماز، و لذّتم در زنان قرار داده شده است. در مقابل دستۀ سوم روایاتی دوست داشتن زنان را عامل معصیت می داند: امام صادق علیه السلام گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: اول چیزى که خدا به آن نافرمانى و معصیت شد شش چیز بود: دوست داشتن دنیا، دوست داشتن ریاست، دوست داشتن طعام، دوست داشتن خواب، دوست داشتن راحتى، و دوست داشتن زنان. 💠 با دقت در مفاهیم این روایات و اصول کلی دیگر که از آیات و روایات بدست می آید، می توان دو پاسخ برای اشکال مطرح شده ارائه داد: این روایات متنافی و ناسازگار با هم نیستند چون از آیات قرآن و روایات استفاده مى شود که در استفاده از نعمات دنیوی اگر به نحو «دنیا را هدف و نهایت آرزو و آمال قرار دادن و همه چیز را برای رسیدن به آن زیر پا قرار دادن» باشد دنیا به این جهت مذموم و مورد نکوهش است و باعث فراموشی خداوند و آخرت می شود لذا کثرت جماع از این قلعده مستثناء نیست و اگر به این نحو باشد مذموم است ولی توصیه به کثرت آمیزش به جهت ایجاد محبت بین زن و شوهر و ازدیاد نسل که به حسب روایات به آن توصیه شده است. همچنین به جهت شکسته شدن شهوت نفس که از آثار آن آرامش و جمع شدن حواس به جهت عبادت و دوری از گناهان ناشی از شهوت است؛ و دقیقا از این روست که دوست داشتن زنان هم می تواند عاملی در جهت خود سازی و تقرب و رضای الهی باشد، هم بزرگترین عامل برای معصیت الهی. یکى از نکاتى که در فهم و استنباط روایت باید مورد توجه قرار بگیرد فرهنگ و فضاى فکرى زمان بیان احادیث است، در فضایى که عده‏اى به لحاظ رهبانیت و سیر و سلوک، زنها را رها نموده و بدین گونه دنیا را رها کردند، سفارش به مراوده بیشتر با زنان مى‏شود و در فضایى که زنبارگى و محیط شهوانى یا اختلاط و یا فریفتگى شایع مى‏شود، درمان یا سفارش به تخفیف و تقلیل بهره‏مندى از دنیا از جمله آمیزش با زنان، صورت مى‏پذیرد. بنابراین تفسیر هر یک از دو روایت را در متن صدور آن باید سنجید و چه بسا هر دو، یک معنا را افاده کنند و آن اعتدال است؛ یعنى، نفى زیاده‏روى مورد توصیه یکى و دوری از تفریط مورد توصیه دیگرى است. ▪️بنابراین از مجموع روایات وارده در متون دینی در این باب این اصل کلی استنباط می گردد که باید به قدری با لذت های حلال خود را ارضاء و اشباع کنیم که از فکر هرگونه لذت حرام مصون بمانیم، اما از سوی دیگر این اصل کلی را نیز داریم که باید مراقب حفظ سلامتی خود باشیم و از افراط گری دوری کنیم. و باید با توجه به این اصول که خطوط اصلی و جهت گیری اسلام را نشان می دهند و حاکم بر سایر مواردند، این احادیث را معنا کرد. البته میزان و حد کثرت آمیزش عرفی است و به حسب حالات اشخاص در پر شهوت و کم شهوت بودن و به حسب سنین مختلف متفاوت خواهد بود ولی روشن است که زیادی آمیزش نباید در حد افراط باشد. @soalvajavab
پرسش شماره : ۲۳ 📝 موضوع : اخلاقی 🔖 عنوان : حق الناس مانع از شهادت 🗣 پرسش : آیا این مطلب صحت دارد که امام حسین(عليه السلام) در روز عاشورا عده ای از همراهان خود را به خاطر حق الناس داشتن از حضور در سپاهشان بازداشتند؟ ✍ پاسخ: در این رابطه دو روایت وجود دارد: ▪️موسى بن عمير از پدرش نقل مى كند كه امام(عليه السلام) (در روز عاشورا) به من فرمود: «نادِ أَنْ لا يُقْتَلَ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ نَادِ بِها فِي الْمَوالي فَإِنّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»؛ ميان همه يارانم اعلام كن هر كس دَيْنى بر عهده دارد با من كشته نشود ؛ زيرا كه من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم فرمود: «هر كس از دنيا برود و دَيْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قيامت برداشته مى شود». ▪️در نقل ديگرى آمده است كه عمير انصارى گفت: امام(عليه السلام) به من فرمود: «نادِ فِى النّاسِ أَنْ لا يُقاتِلَنَّ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَجُل يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لا يَدَعُ لَهُ وَفاءً إِلاّ دَخَلَ النّارَ»؛ ميان مردم اعلام كن هر كس بدهكار است در ركاب من پيكار نكند، زيرا هر كس از دنيا برود در حالى كه دينى بر عهده اش باشد كه چاره اى براى آن نكرده باشد گرفتار دوزخ مى شود مردى برخاست و گفت: همسرم پذيرفت كه از طرف من بپردازد. امام(عليه السلام) پاسخ داد: وَ ما كِفالَةُ امْرَأَة، وَ هَلْ تَقْضي إِمْرَأَةٌ»؛ كفالت آن زن چه فايده اى دارد؟ آيا او قدرت دارد چنين كند؟! راستى عجيب است كه انسانى در بحرانى ترين شرايط، حتّى به بدهكارى هاى اصحاب و ياران خود به مردم توجّه داشته باشد و راضى نشود بدهكاران همراه او پيكار كنند و شهيد شوند ؛ مبادا حقوق مردم از دست برود. @soalvajavab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسش شماره : ۲۴ 📝 موضوع : امامت 🔖 عنوان : احادیث حضرت زهراء سلام الله علیها 🗣 پرسش : آیا احادیثی از حضرت زهراء هم به دست ما رسیده است؟ و عدد آنها چقدر است؟ ✍ پاسخ: متاسفانه طوری که باید و شاید به کلمات نورانی حضرت زهراء سلام الله علیها پرداخته نشده است. اهل منبر کمتر روی منبر به احادیث فاطمی اشاره میکنند و شاید اگر در منابع دینی بگردید کتب کمتری را پیدا کنید که به کلمات نورانی حضرت زهراء سلام الله علیها به سان کلمات سایر ائمه علیهم السلام پرداخته باشد. حتی کتاب شریف تحف العقول که احادیث همه ائمه علیهم السلام را آورده است اشاره ای به احادیث حضرت زهراء سلام الله علیها نکرده است! 📚در اینجا دو کتاب در زمینه احادیث حضرت زهراء معرفی میکنیم تا عزیزان برای مطالعه منبعی در دسترس داشته باشند. 1⃣ کتاب «فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها» 👤 مولف : محمد دشتی 📌 لینک دانلود PDF کتاب 📖 معرفی اجمالی کتاب : نویسنده آن محمد دشتی است مرحوم محمد دشتی همان کسی است که نهج البلاغه با تحقیقات ایشان به دوره جدیدی از استفاده و استقبال وارد شد؛ تا جائیکه رهبر انقلاب مرحوم دشتی را و تحقیقات دقیقش را ستوده و آن را به عنوان الگویی بی‌نظیر معرفی فرمودند. او با حفظ سیاق مرحوم سید رضی مدون نهج البلاغه، اقدام به تدوین کتابی از بیانات و احادیث حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نموده است.ایشان در این کتاب راه و رسم زندگی را از سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها) استنباط می‌کند. 2⃣ کتاب«۷۳ حدیث از حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها» 👤 مولف :واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 📌 لینک دانلود PDF کتاب 📱لینک دانلود نرم افزار ۷۳حدیث از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها| اندروید @soalvajavab
پرسش شماره : ۲۵ 📝 موضوع : اعتقادی 🔖 عنوان : بلند کردن دو دست به سمت آسمان 🗣 پرسش : سرّ این‌که در هنگام دعا دو دست را به طرف آسمان بلند می‌کنیم، چیست؟ با این‌که خداوند در همه جا و در هر طرف می‌باشد. ✍️ پاسخ: آنچه از روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) بدست می‌ آید این است كه فلسفه بلند کردن دست به سوی آسمان چند دلیل دارد: 1⃣آسمان معدن رزق چون غالب ارزاق انسانها از آسمان است (باران، نور آفتاب، هوا و ...) آسمان به عنوان معدنى از برکات و ارزاق الهى معرفى شده، و به هنگام دعا به آن توجه مى شود، و از خالق و مالک آن همه رزق و روزى تقاضاى حل مشکل مى شود. از طرف دیگر نعمت های الهی از عالم بالا سرچشمه می گیرد و نازل می شود و توجه و بلند کردن دست ها به سوی بالا در وقت دعا در واقع نوعی تشبیه آسمان عالم مادی و محسوس به عالم ملکوت است و در واقع درخواست نزول رحمت الهی و سرازیر شدن نعمت های ربانی از عالم ملکوت به عالم ماده و از جمله نزول رحمت حق بر فرد دعا کننده است. ▪️به دو روایت در این زمینه اشاره میکنیم: امام امیرالمۆمنین على (علیه السلام): اذا فَرِغَ اَحَدُکُمْ مِنَ الصَّلوةِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ اِلَى السَّماءِ، وَ لِیَنْصَبَّ فى الدُّعاء: «هنگامى که یکى از شما نماز را پایان مى دهد دست به سوى آسمان بردارد و مشغول دعا شود».مردى عرض کرد: اى امیرمۆمنان! مگر خداوند همه جا نیست؟فرمود: آرى همه جا هست.عرض کرد: پس چرا بندگان دست به آسمان برمى دارند؟فرمود: آیا (در قرآن) نخوانده اى: وَفى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوْعَدُوْنَ «در آسمان رزق شما است و آنچه به شما وعده داده مى شود» پس از کجا انسان روزى را بطلبد جز از محلّش، محل رزق و وعده الهى آسمان است. «هشام بن حکم» مى گوید: زندیقى خدمت امام صادق (علیه السلام)آمد و از آیه الرّحمنُ عَلَى الْعَرشِ اسْتَوى سۆال کرد. امام (علیه السلام) ضمن توضیحى فرمود: خداوند متعال، نیاز به هیچ مکانى و هیچ مخلوقى ندارد، بلکه تمام خلق محتاج او هستند.سۆال کننده عرض کرد: پس تفاوتى ندارد که (به هنگام دعا) دست به سوى آسمان بلند کنید یا به سوى زمین پائین آورید؟!امام (علیه السلام) فرمود: این موضوع، در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است (وهیچ تفاوتى نمى کند) ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده که دستهاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بردارند، چرا که معدن رزق آنجا است، ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا(صلى الله علیه وآله)اثبات کرده است، تثبیت مى کنیم، آنجا که فرمود: دستهاى خود را به سوى خداوند متعال بردارید، و این سخنى است که تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند 2⃣خضوع در پیشگاه خداوند از بعضى از روایات، فلسفه دیگرى براى این کار استفاده مى شود، و آن اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه خدا است چرا که انسان به هنگام اظهار خضوع، یا تسلیم، در مقابل شخص یا چیزى، دستهاى خود را بلند مى کندو این حالت، تضرّع و التماس و خود را كوچك شمردن در مقابل خداست. در حديثى از امام محمّد باقر عليه السلام در تفسير آيه فَمَا اسْتَكانُوا لِرَّبِهمْ وَ ما يَتَضَرَّعُوْنَ «امّا آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرّع مى كنند» مى خوانيم كه فرمود: «استكانت به معناى خضوع است و «تضرع» به معناى بلند كردن دست‌ها و اظهار تذلل در پيشگاه خدا است. ▪️نكته قابل توجّه ، اين است كه: بلند كردن دست به سوى آسمان ، در صورتى ادب و ارزش شمرده مى شود كه نيايشگر ، با معرفت ، دست خود را بالا ببرد و بداند كه خدا همه جا هست . تنها در اين صورت است كه دست به آسمانْ بلند كردن ، ادب شمرده مى شود ، وگرنه كسى كه مى پندارد خدا در آسمان است و دست به سوى او دراز مى كند ، دست بلند كردن او ارزشى ندارد . همچنين است چشم دوختن به آسمان در هنگام دعا ، و لذا امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوار خود ، نقل كرده است : گذر پيامبر صلى الله عليه و آله بر مردى افتاد كه هنگام دعا چشمش را به سوى آسمانْ دوخته بود. پيامبر خدا به وى فرمود : «چشمت را فرو بند كه تو هرگز او را نمى بينى» و فرمود : گذر پيامبر بر مردى افتاد كه در حال دعا ، دستانش را به سوى آسمانْ بلند كرده بود. پيامبر خدا فرمود : «دستانت را پايين بياور كه تو هرگز به او نمى رسى» . @soalvajavab
پرسش شماره : ۲۶ 📝 موضوع : اعتقادی 🔖 عنوان : معنای «بَرِئْتُ إلَى ...» 🗣 پرسش : این جمله زیارت عاشورا که «بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ» بیزاری به سوی خدا یا به سوی معصومین به چه معناست؟ مگر برائت به سوی کس خاصی است؟ ✍ پاسخ: ماده برائت دو جور استعمال میشود: ▪️با حرف «مِنْ» : در این صورت به معانی جدایی، دوری و بیزاری از کسی یا چیزی است. ▪️با حرف «إلَى» : در این صورت علاوه بر معنای بیزاری  در بردارنده معنای التجاء و پناه بردن نیز می باشد. بنابراین وقتی گفته میشود «برئت مِنْ آل امیه إلَى الله و الی الائمه» معنی این است: بیزاری می جویم از بنی امیه در حالی که به سوی ذات حق تعالی و شما اهل بیت (علیهم السلام) پناه می آورم. @soalvajavab
پرسش شماره : ۲۷ 📝 موضوع : فقهی 🔖 عنوان : دروغ گفتن شخص روزه دار 🗣 پرسش : آیا دروغ گفتن روزه را باطل میکند؟ ✍ پاسخ: قبل از پرداختن به پاسخ سوال،مطلبی را به عنوان مقدمه تقدیم میکنیم: ▪️فرق بین «صحت»،«قبولی»و«کمال»اعمال عبادی به طور کلى در عبادات سه شرط مطرح است: شرط صحت،شرط قبولى و شرط کمال شرایط صحت نماز، شرایطى مى باشند که در صورت فقدان یکى از آنها نماز باطل بوده و اصل تکلیف نماز از انسان ساقط نمى شد و در صورت عدم جبران، مکلف عذاب مى گردید.به عنوان مثال از جمله شرایط صحت نماز روبه قبله بودن نمازگزار،باطهارت بودن،انجام واجبات نماز،ترک مبطلات آن است. شرایط قبولى نماز گاهی عمل عبادی اگرچه شکل ظاهرى آن صحیح و شرایط صحیح بودن را دارا مى باشد و انسان تکلیفش را انجام داده و از عقاب خدا رهایى پیدا کرده - ولى رشد آور و تعالى بخش نیست. مقصود از شرایط قبولى نماز، شرایطى است که رعایت آن ها، علاوه بر درستى عمل، موجب قرب به خدا و کسب پاداش الهى مى شود. ممکن است نمازى صحیح باشد ولى سبب رشد و تزکیه روح نشود، همچون دارویى که شفابخش نباشد، یا جنسى در بازار بى مشترى باشد. عبادت هم، گاهى تنها در حدّ نجات بخشى از کیفر است، ولى گاهى انسان را محبوب خدا و عمل را مقبول درگاهش مى سازد.. شرایط کمال شرایط کمال آنهایى است که در صورت نبود آنها نماز از ثواب و پاداش کمترى برخوردار مى باشد و اگر این شرایط را دارا باشد ثواب آن بیشتر خواهد بود. 💠 پس از بیان این مقدمه،به پاسخ از سوال مطرح شده میپردازیم. دروغ گفتن شخص روزه دار اگرچه میتواند یکی از موانع «قبولی و کمال»روزه شود و چه بسا چنین روزه ای نزد پروردگار مورد قبول واقع نشود اما مانع از صحت روزه نیست درنتیجه آن روزه صحیح بوده و نیازی به اعاده ندارد. مگر یک نوع دروغ که علاوه بر مانع شدن از قبولی روزه،موجب بطلان آن هم میشود و شخص باید آن روز را اعاده کند و آنهم دروغ بستن به خدا و اهل بیت علیهم السلام است.توضیح مطلب آنکه: هرگاه روزه‌دار دروغى به خدا و پيغمبر اكرم صلی‌الله عليه و آله و جانشينان معصوم او علیهم‌السلام نسبت دهد خواه با گفتن باشد، يا نوشتن، يا اشاره و مانند آن، روزه‌اش باطل می‌شود، هرچند بلافاصله توبه كند.(تفصیل این مطلب در احکام مبطلات روزه آمده است به رساله های عملیه مراجعه شود). @soalvajavab
پرسش شماره : ۲۸ 📝 موضوع : اعتقادی 🔖 عنوان : معنای عدل 🗣 پرسش : منظور از «عدل» در اصول دین چیست؟ ✍️ پاسخ: در علم کلام عدل به معناى رعایت استحقاق‌ها در مقام تشریع و قضاوت و حساب‌رسى و اعطاى پاداش یا اعمال مجازات و عقاب در مقابلِ ظلم به معناى کم نهادن از دست‌مزد مناسب استحقاق، یا عقاب بیش از مقدار مناسب با جرم و عصیان است. در قرآن کریم نیز واژه عدل در معانى لغوى و اصطلاحى مختلف آن به کار برده شده است، لکن اکثر موارد آن، به صورت نفى ظلم از خداوند در مقام ثواب و عقاب در دنیا یا آخرت است.در سایر موارد، قسط و عدل را هدفى مهم براى بعثت انبیا دانسته و انبیا و سایر مردم را به رعایت عدالت و احترام به حقوق یکدیگر و عدم تجاوز به حقوق دیگران دعوت نموده و یا به قضاوت عادلانه و منصفانه دستور داده است. به علاوه؛ خلقت آسمان‌ها و زمین و انسان را متعادل و متوازن معرفى می‌نماید. عدل الهی در مقام ثواب و عقاب بیش از بقیه مورد بحث و بررسى و نقد واقع شده است. اشاعره(پیروان ابوالحسن اشعرى) معتقدند: هیچ چیزى بر خداوند ضرورى و واجب نیست و اعتقاد به وجوب چیزى بر خداوند، مستلزم تحدید او و تعیین تکلیف براى او است، در حالی‌که هیچ بنده‌اى حق تعیین تکلیف براى خدا و محدود کردن دایره قدرت و اراده و فعالیت آن ذات اقدس را ندارد؛ از این‌رو کسى حق ندارد که بگوید «صدور عدالت بر خدا لازم و انجام قبیح مثل ظلم بر او ممتنع است»، بلکه هر آنچه خدا انجام دهد، عین عدالت است، اگرچه تمامى مؤمنان را به جهنم و تمامى کفار را به بهشت بفرستد ! و این محال نیست. منشأ اشتباه این گروه، نحوه بیانى است که معتزله در مورد ضرورت عدالت بر خداوند دارند؛ زیرا معتزله(پیروان واصل بن عطاء) با تمسک به حسن و قبح عقلى و ذاتى، رعایت عدالت در دنیا و آخرت را بر خداوند واجب می‌دانند که بیان آنها با نوعى تحدید و تعیین تکلیف براى خداوند همراه است! در این میان امامیه(شیعیان دوازده امامی) معتقدند: با توجه به حسن و قبح ذاتى و عقلى، و با توجه به اقتضائات کمالى ذات خداوند، صدور قبایح از جمله: خلف وعده و کذب و ظلم از خداوند ممکن نیست، و وقتى که صدور قبایح از خدا محال باشد، هر آنچه از خداوند صادر شود، حَسَن و عین عدالت خواهد بود. بنابراین، با توجه به وعده‌هایى که قرآن کریم داده، و با توجه به این‌که خلف وعده از او محال است، امکان ندارد که کفار و منافقان و مشرکانى را که بر کفر و نفاق و شرک مرده‌اند، به بهشت ببرد و بر عکس انبیا و اولیا و مؤمنان را به جهنم بیفکند.به عبارت روشن‌تر؛ صدور عدل و صدق و وفاى به عهد «از خدا» ضرورى و واجب و صدور قبایح «از خدا» محال است، نه این‌که صدور عدل «بر خدا» واجب و صدور ظلم «بر خدا» حرام باشد. «وجوب» در این‌جا به معناى «ضرورت فلسفى» در مقابل محال و ممتنع است، نه به معناى وجوب عقلى و یا شرعى به عنوان حکمى لازم بر خداوند؛ از این‌رو نقش عقل در این‌جا کاشفیت از واقع و نفس الأمر است، نه صدور حکمى بر خداوند. عقل تشخیص می‌دهد که حتماً خدا عادل است و هرگز بر کسی در دنیا یا آخرت ظلم روا نداشته و نخواهد داشت، اما توان تعیین تکلیف براى خداوند و تحدید او را ندارد. در پى این نزاع؛ امامیه و معتزله به عدلیه معروف شدند و عدل را به عنوان یکى از اصول مذهب به اصول دین اضافه کردند، در حالی‌که اشاعره همچنان تنها توحید و نبوت و معاد را از اصول دین می‌دانستند. البته بین ایده معتزله و شیعه نیز تفاوت‌هاى فراوانى است، و نظر شیعه از افراط معتزله و تفریط اشعرى دور است. ▪️لوازم اعتقاد به عدل: لازم به ذکر است که عدل به این معنا، داراى لوازمى است که در فقه یا کلام یا هر دو، مورد استفاده و بررسى واقع شده‌اند. آنها عبارت‌اند از: ① عدل در تکوین: هر مخلوقى متعادل و متوازن خلق شده است و اجزاى آن به گونه‌اى تعبیه شده‌اند که بتوانند در مجموع، آن موجود را به کمال لایق برسانند. از آن‌سوى به هر موجودى در عالم آفرینش نقشى خاص داده شده، تا کل عالم هستى نیز به صورت منسجم و هماهنگ به سوى هدفى از پیش مقرر شده، حرکت نماید. ② عدل در عالم تشریع: عدل تشریعى دو ملازمه دارد: 1)قبح عقاب بلا بیان: خداوند کسى را به خاطر ترک تکلیف از روى جهل، (البته اگر قاصر باشد نه مقصر) عقاب نخواهد نمود؛ 2)قبح تکلیف بما لا یطاق: خداوند بیش از توان انسان از او تکلیفى نخواسته و عُسر و حَرَج را از کسانى که معذورند، برداشته است. ③ عدل در محشر: خداوند در روز قیامت با توجه به موارد فوق به عدالت حکم می‌کند. ④ عدل در اجراى حکم: خداوند در اجراى حکم نیز به عدالت عمل می‌کند؛ نیکان را پاداش و بدکاران را عقاب می‌نماید. @soalvajavab