هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گلبرگ های یاسمنت زیرو رو شده
باغی از آه شعله زنت زیرو رو شده
پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند
پیراهنی که شد کفنت زیرو رو شده
یک دشت سنگ بوسه بر روی گونه ات زده
یک دشت نیزه دور تنت زیرو رو شده
با من بگو به دست که افتاد کاکلت
اینطور زلف پر شکنت زیرو رو شده
تقصیر استخوان سر راه مانده است
شکل نفس نفس زدنت زیرو رو شده
این نعل های تازه چه کرده اند ، وای من
چشمت، لبت ، رخت ، دهنت زیرو رو شده
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یارب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت
من یادگار کرب و بلایم که روز و شب
با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت
مي سوخت بين تب تن بابا به خيمه ها
صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت
هنگامه ی غروب که غارت شروع شد
هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت
یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت
چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت
معجر دگر به روی سر دختری نماند
دیدم که موی خواهرم آتش گرفت و سوخت
خنده دگر ندید کسی بر لب رباب
تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت
در کوفه تا كه راس حسين شهيد را
دیدم به نیزه ، حنجرم آتش گرفت و سوخت
آتش به جان آل پيمبر شد آشنا...
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت...
رضا رسول زاده
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم...
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم...
قبول کن عملم را ، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم...
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم...
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم
میان روضه دلم میرود همان جا که ،
دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم...
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم
بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس...
ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس... میر و سردارم»
پوریا باقری
#عرفه
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
یادش بخیر عطر خوشِ باغ سیب ها
یادش بخیر شهرِ رسولِ نجیب ها
دلتنگِ چشمهایِ قشنگِ توأم حسین
بستم دخیلِ اشک به أمن یُجیب ها
کمتر کسی دلش ز غمت شور می زند
در کوفه اندک اند شبیه حبیب ها
فتوا به قتل و غارتِ آل نبی دهند
بالای منبر پدر تو ، خطیب ها
مثل علی محاسنم از خون خضاب شد
در کوفه شُهره ایم به شیب الخضیب ها
قتلم بهانه ای شده تا متحد شوند
گودال می کَنَند برایم رقیب ها
کار از هجوم نیزه و شمشیر هم گذشت
با سنگ می زنند مرا نانجیب ها
با کشتنم به تجربه هاشان اضافه شد
برگرد سویِ مکه امام غریب ها
وحید قاسمی
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
رسيده نوبتمان ، بايد امتحان بدهيم
خدا كند بگذارد خودی نشان بدهيم
رسيده وقت نماز رشادت و مردی
نمی شود كه من و تو فقط اذان بدهيم
اگر كه داد دوباره جواب سر بالا
بگو چگونه جوابی به اين و آن بدهيم ؟
بيا كه عهد ببنديم و قول مردانه…
…به هم دهيم كه قبل از حسين ، جان بدهيم
به حاجت دل خود می رسيم اگر او را
قسم به پهلوی بانوی قد كمان بدهيم
بخند و غصه نخور ، چون به قلبم افتاده
اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهيم
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیهما
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
سه شعبه ای که میان بگو مگو انداخت
دوباره ولوله در لشگر عدو انداخت
همان که خیره به دست حسین شد... آری
چرا نگاه به باریکیِ گلو انداخت؟
نشست و... تیر میان کمان گرفت و کشید
نشست تیر و سرش را ز رو به رو انداخت
امید بود که رحمی کند ولی افسوس
میان این همه امید و آرزو انداخت
تو را حسین چه ناباورانه می نگرد
که بود غنچۀ او را زِ رنگ و رو انداخت؟
تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را
به یاد علقمه و قصه ی عمو انداخت
تو آبروی فراتی که گفته بابایت
برای آب به این قوم پست رو انداخت؟
حسین خون گلو را به آسمان پاشید
سپس عبای خودش را به روی او انداخت
به پشت خیمه همین دفن کردنش بس بود
به نیش نیزه یکی را به جستجو انداخت
خدا به گریه کنان تو آبرو بخشید
و آب بود که خود را از آبرو انداخت
هادی ملک پور
#مرثیه_علی_اصغر علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872