گر جگر خشک شود، خشکی لب ها حتمی ست
رفتن ناله ی لب تشنه به بالا حتمی ست
آب اگر یافت نشد، مرگ ربابِ بی شیر
بر سر درسِ جگر سوز الفبا، حتمی ست
قطره ی آب اگر نذرِ سر او بکند
بر علی اصغرمان معجزه ای سا، حتمی ست
بدنِ غیرت اگر که عرق سرد کند
خیس تب هم بشود، شعله ی رگ ها حتمی ست
دختر شاه بخواهد، احدی مانع نیست
طلب آب کند، حلّ معما حتمی ست
العطش باز اگر بر جگری لطمه زند
مشک اگر پاره شود، مُردن سقا حتمی ست
آب اگر موج زند باز هم ایمان دارم
این که او لب نزده بر لب دریا حتمی ست
بی کُله خود اگر بر سر او ضربه زنند
از روی اسب، زمین خوردن آقا حتمی ست
ناله ی ابنیَ العباسِ زنی ثابت کرد
این که او شد پسر حضرت زهرا، حتمی ست
تیرانداز هر آن قدر که ناشی باشد
تیر خوردن به تو با این قد و بالا حتمی ست
دست دادی و به تو بال بهشتی دادند
لفظ طیّار تو در جنت اعلی حتمی ست
گر روی خاک بلا پا بکشی
به حسین بن علی، خنده ی اعدا حتمی ست
اگر آقا نبَرد پیکرتان را به حرم
تکه تکه شدن این قد رعنا حتمی ست
گر نیایی به حرم، ای همه غیرت، بی تو
آتش شعله ور و دامن زن ها حتمی ست
سعید توفیق
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم
این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم
اذن ورود ما به بهشت خداست اشک
ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم
اشک غم حسین بُود، خود بهشت ساز
ما بعد روضه زندگی از سر گرفته ایم
آنکه شنید نام حسین و نریخت اشک
دوری از او به امر پیمبر گرفته ایم
ما در کفن ز تربت او نور می بریم
رزق سفر ز خاک همین در گرفته ایم
ما بی حسین پست ترینِ خلایقیم
با نام اوست رتبه ی برتر گرفته ایم
ما در میان روضه ی او تحت قُبه ایم
حاجات خود به روضه مکرر گرفته ایم
تا آب می خوریم صدا می زنیم حسین
این امر از سکینه ی اطهر گرفته ایم
جواد حیدری
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
من نشستم روی تل ، چشمم به سوی نیزه ها
مادرم آمد دقیقا روبروی نیزه ها
نیزه ای زد نعره ی : حی علی قلب الحسین
سرخ شد طرز عجیبی ، رنگ و روی نیزه ها
عضو عضو پیکرت را ماهرانه دوختند
بر زمین داغ مقتل با رفوی نیزه ها
ای ذبیح تشنه لب ، از برکت خون تنت
در هیاهوی عطش ، تر شد گلوی نیزه ها
چند مقتل ، اختصاصی باید از نیزه نوشت
روضه ی مکشوفه ات سر مگوی نیزه ها
عطر سیبت بر کمال همنشین کرده اثر !
گم شده بوی تنت ، در عطر و بوی نیزه ها
با نگاه نیمه بازت وقت تاراج حرم
رفته تا روز قیامت آبروی نیزه ها
دخترت از ناقه افتاده زمین ، در خواب ناز
نازنینم ، رفته ای بالا به روی نیزه ها ؟
صوت قرآنت چه زیبا داد دلها را تکان !
بعد از آن تغییر کرده خلق و خوی نیزه ها
نیزه ها هم با مناجاتت مسلمان گشته اند
خون حلقومت شده مسح وضوی نیزه ها
این سر کوچک گناهش چیست با ما آمده ؟
این سخن در قافله شد گفت و گوی نیزه ها
یدالله شهریاری
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هر چند پاي بي رمق او توان نداشت
هر چند بين قافله جانش امان نداشت
بار امانتي که به منزل رسانده است
چيزي کم از رسالت پيغمبران نداشت
جز گيسوان غرق به خون روي نيزه ها
در آتش بلا به سرش سايه بان نداشت
آيا به جز حوالي گودال، ساربان
راهي براي رفتن اين کاروان نداشت؟
يک شهر چشم خيره به ... بگذار بگذريم
شهري که از مروّت و غيرت نشان نداشت
آري هزار داغ و مصيبت کشيده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
ديگر لب مقدس قرآن کربلا
جايي براي بوسهی آن خيزران نداشت!
یوسف رحیمی
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چشمش گریست دشت به آتش کشیده را
بی تـاب گشت ســـــرخی حلـــق بریده را
آرام بر لبــــان عطشـــناک بوســـــــه زد
در بر گرفـت قامـــــــت در خون تپیــــده را
زینب ! عمود خیـــمه عالم شکسته شد
وقتی که کوفه بر تو فرو بســـت دیده را
زینب ! به گوشه گوشه صحرا صبور باش
گلهای نوشکفتـــــه از شاخه چیـــده را
پیراهنــــی که بوی حسین تو می دهد
زینب ! صبـــــور باش دو دست بریـده را
آنک بگو به پســـــتی و نامردمـــی بگو
آن سینه سرخهای به مقصد رسیده را
زینب بگو به پستــــی و نامردمـی بگو
این گرگــــهای وحشی یوسف دریده را
زینب بگو که از پس این شام می رسد
یک دست مهـــربان که بر آرد سپیده را
الهام امین
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مادرِ گریه! مادرِ غم ها!
جانِ از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین!
السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور
چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد
بس که زخم دلت فراوان است
بین بستر که روضه میخوانی
وسط گریه میروی از حال
وسط روضه ی در و دیوار
وسط روضه ی سر و گودال
رو به کرببلا بکن بانو
لحظه های وداع سنگین است
درد دل کن تو با برادر خود
روضه بی شک دلیلِ تسکین است
خاطرم مانده ای برادر من
زلف هایت به چنگ گرگ افتاد
گره در بین زلف تو می خورد
روی سینه نشست یک صیاد
حُرمَتت را حرامیان بردند
غارت پیکر تو یادم هست
دست و پا می زدی مقابل من
شمر بالا سر تو یادم هست
نیزه ای میخ را به یاد انداخت
ناله ی مادر تو درآمد
آن قدر سعی کرد خواهر تا
نیزه از پیکر تو در آمد
ازتو سر ولی زخواهرتو
پیش چشمت غرور میبردند
دل من را که خوب سوزاندند
سر تو تا تنور می بردند
محسن حنیفی
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
زود میپیچد به هر سو بویِ مویِ سوخته
بر مشامم ميرسد هر لحظه بویِ سوخته
رَدّی از سیلی نمیماند به رویِ آفتاب
محو میگردد کبودیهایِ رویِ سوخته
آبله سر وا کند میسوزد از هر قطره آب
کار ِ آتش میکند آب وضویِ سوخته
سعی ِ بیجا ميکند وضع ِ گره را کورتر
دستِ شانه میکَنَد از ریشه مویِ سوخته
جامه يِ آتش گرفته سخت میچسبد به تن
دردسر ساز است دفن و شستشویِ سوخته
سوخت لبهایت شبیه ِ موی و رویت نیمه شب
تا گرفتی بوسهای از آن گلویِ سوخته
(محمد رسولي)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
با غم ِ هجر ِ جگرسوز مدارا بد نيست
شبِ بيداري و امّيد به فردا بد نيست
دو سه باري شده يك جور پريدم از خواب
چون عمو نيست نخوابيدنِ اينجا بد نيست
با همين گريه تورا پيش خودم آوردم
عمه ميگفت كه گريه نكن اما بد نيست
دستگيرم شده ديوار به استقبالت
ياري ام گر بكند زانويِ اين پا بد نيست
چه كسي گفته كه نشناختمت بابايي!
از تعجب كه دگر پرسش آيا بد نيست
زخم هايِ سر ِ تو مثل تمام تن من
همه كاريست وگرنه كه مداوا بد نيست
كهنه پوشي ِ مرا دختركي زد به رُخَم
نرسيدم به خودم، پيش ِ تو حالا بد نيست؟
بعد از آن ضربه دگر حرف بدي نشنيدم
وسطِ دشت بيفتي تك و تنها بد نيست
گره يِ روسري ام هرچه كه زد باز نشد
تا بدانند همه دختر بابا بد نيست
خُب دلم تنگ شده باز كه سرسنگيني
لحظه اي سوخته پلكَت بشود وا بد نيست
مدتي هست كه يك بوسه بدهكار ِ مني
از روي ناز طلبكاري و دعوا بد نيست
خيزران كار ِ خودش را همه جوره كرده
به زبانت بگذارم لبِ خود را بد نيست
تپش قلبِ من آرام و پُر از درد شده
عمه را با خبرش كن كه تنم سرد شده
(حبيب نيازي)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
(مهدی مقیمی)
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دوباره از حرم او فراق سهم من است
خوشم به اینکه دلم از اهالی قرن است
منم که کعبه سیار روضه اش هستم
لباس نوکری ام نذر شاه بی کفن است
سبک پریدن اگر شرط رستگاری ماست
در این معامله برده است هر که سینه زن است
اگرچه فاطمه شبهای جمعه زائر اوست
حسین زائر شبهای جمعه حسن است
همان حسن که همهْ عمر داغ دید اما
اگر گریست دلیلش همان سر است و تن است
تنی که آه! چه گویم؟ تنی که بی سر شد
سری که آه چه گویم؟ سری که بی بدن است
هزار و نهصد و پنجاه بار می میرم
هزار و نهصد و پنجاه زخم روی تن است
حسین صیامی
#مناجات_با_امام_حسین علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بي تو در بين حرم بانگ عزا افتاده
واي قاسم، عوض ِ وا عطشا افتاده
چاره اي كن كه نمانند به رويِ دستم
عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده
گيسويِ مادر ِ تو باز شده در خيمه
تا كه گيسويِ تو در دستِ بلا افتاده
كار، كار ِ نظر شوم ِ حراميها بود
اگر اين لاله ي انگشت نما افتاده
به دلم ماند عمو نَه، كه بگويي بابا
لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟
خيز شايد كمكِ لرزش پايم باشي
كارم از رفتن اكبر به عصا افتاده
شده دشوار تماشاي تو از سمت حرم
چقَدَر سنگ ميانِ تو و ما افتاده
لشگري قصد طواف تو رسيد و رد شد
بدني حال در اين سعي و صفا افتاده
دست در زير ِ تنت برده ام و ميپرسم
بين اين ساقه چرا اين همه تا افتاده؟
قد كشيدي كمي از پا و كمي از سينه
بين ِ اندام تو اين فاصله ها افتاده
هركجا تاخته اسبي كمي از تو رفته
لخته خونت همه جا در همه جا افتاده
كاكُلَت قطع شد و حرمله در مُشتَش بود
اثر پنجه ي او در سر و پا افتاده
ميبرم تا در ِ خيمه قد و بالايت را
چند عضوي ز تو اي واي كجا افتاده؟
شيشه يِ عمر ِ من آرام نفس كِش بدجور
استخوانهايِ شكسته به صدا افتاده
اي ضريح ِ حسنم، زود مُشَبَّك شده اي
در حرم با تو دم ِ واحسنا افتاده
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
این سنگ ها كه دور و برت را گرفته اند
چون تیغ تیز بر بدنت جا گرفته اند
دیدند بی زره چو تن نازك تو را
با شدت تمام تورا پا گرفته اند
چشمت زدند بس كه حَسن صورتی عمو!
زیبایی تو را به تماشا گرفته اند
آنان كه تیر گوشه ي تابوت میزدند
حالا تو را شبیه به بابا گرفته اند
گفتند كوچه باز كنید از سپاهیان
یاد حسن به كوچه ی زهرا گرفته اند
كم دست و پا بزن نفسم بند آمده
خون تو را به صفحه ي صحرا گرفته اند
تشییع میكنند تنت را به اسب ها
جسم تو را مباح بر آن ها گرفته اند
(حسن كردي)
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسین منجلی شد
گهی زهرا شد و گاهی علی شد
ندیدم زینب کبری تر از این
ندیدم زینت باباتر از این
ندیدم دختر زهراتر از این
حسینی مذهبی غوغاتر از این
به پیش پای ما راهی گذارید
بنای زینب اللهی گذارید
اگر چه غصه دارد آه دارد
به پایش خستگیِ راه دارد
به گِردش آفتاب و ماه دارد
به والله که ای والله دارد
همین که با جلالت سر نداده
به دست هیچ کس معجر نداده
پس از آن که زمین را زیر و رو کرد
سپاه کوفه را بی آبرو کرد
به سمت کربلا خوشحال رو کرد
کمی از خاک را برداشت بو کرد
رسیدم کربلا ای داد بی داد!
حسین سر جدا، ای داد بی داد!
چهل روز است گریانم حسین جان!
چو موی تو پریشانم حسین جان!
چهل روز است می خوانم حسین جان!
حسین جانم حسین جانم حسین جان!
تویی ذکر لبم الحمدلله
حسینی مذهبم الحمدلله
همین جا شیرخواره گریه می کرد
رباب بی ستاره گریه می کرد
گهی بر گاهواره گریه می کرد
گهی بر مشک پاره گریه می کرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
مرا بیچاره کرده، پیر کرده
همین جا دور اکبر را گرفتند
ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند
ولی از من دو دلبر را گرفتند
هم اکبر هم برادر را گرفتند
"به تو گفتم که ای افتاده از پا
ز جا بر خیز ور نه معجرم را..."
همین جا بود که سقای ما رفت
به سمت علقمه دریای ما رفت
پناه عصمت کبرای ما رفت
پی او گوشواره های ما رفت
فقط از علقمه یک مشک برگشت
حسین بن علی با اشک برگشت
همین جا بود که دل ها گرفت و ...
کسی روی تن تو جا گرفت و ...
سرت را یک کمی بالا گرفت و...
و از پشت سرت سر را گرفت و...
همین که بر گلویت خنجر آمد
صدای ناله ی زهرا در آمد
همین جا بود الف را دال کردند
تنت را بارها پامال کردند
ته گودال را گودال کردند
تو را با سم مرکب چال کردند
اگر خواندم قلیلت علت این بود
که یک تصویری از تو بر زمین بود
تو ماندی و کبوتر رفت کوفه
تو را کشتند و خواهر رفت کوفه
خودم در راه و معجر رفت کوفه
چه بهتر زودتر سر رفت کوفه
و گر نه دردها می کشت ما را
نگاه مردها می کشت ما را
بهاری داشتم اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دست ساربان شد
طلای من نصیب کوفیان شد
خبر داری مرا بازار بردند
میان مجلس اغیار بردند
همین جا بود افتادند تن ها
همین جا بود غارت شد بدن ها
تمامی کفن ها، پیرهن ها
بدون تو کتک خوردند زن ها
همین جا بود گیسو می کشیدند
به هر سو دخترانت می دویدند
همین جا بود تازیانه باب گردید
رخ ما در کبودی قاب گردید
ز خجلت خواهر تو آب گردید
که معجر بعد تو نایاب گردید
سکینه معجر از من خواست اما
خودم هم بودم آن جا مثل آن ها...
ز جا برخیز غم خواری کن عباس!
دوباره خیمه را یاری کن عباس!
برای عزتم کاری کن عباس!
علم بردار علم داری کن عباس!
سکینه می کند زاری ابالفضل!
چه قبر کوچکی داری ابالفضل
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام
یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده ام
یک اربعین، به ضربه ی شلّاق ساربان
بر روی خــارهای مغــیلان دویده ام
یک اربعین، تمام تنم درد می کند
با ضـرب تـازیانه ز جـایم پریده ام
یک اربعین، رقیّه ی تو مُرد از غمت
اکنون بدون او به کنارت رسیـده ام
یک اربعین، به شام و به کوفه حماسه ها
با خطــبه های حیــدری ام آفـریده ام
یک اربعین، ز چوبه ی محمل سرم شکست
همچـون پـدر ببیـن تـو جبین دریــده ام
یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای!
بس جورِ طعنه های فراوان کشیده ام
یک اربعین، به ضربه سیلی ببین حسین
رویم کبود گشته و قامــت خمیــده ام
***مجید لشکری***
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خیلی برایت ای برادر گریه کردم
با هر حسینم وایِ مادر، گریه کردم
خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید
از تو که پنهان نیست، آخر گریه کردم
می خواستم اشک مرا هرگز نبینی
در خلوتم بر عون و جعفر گریه کردم
هر جا که خوردم تازیانه گریه کردی
هر جا که خوردی سنگ، خواهر، گریه کردم
در بینِ صحرا باد از هر سو می آمد
از نیزه که افتاد اصغر، گریه کردم
در کوفه خیلی ناسزا گفتند بر ما
هر جا که آمد نامِ حیدر گریه کردم
پیرِزنی که چنگ بر موی تو می زد
هر وقت آمد سمت معجر گریه کردم
تو روی نی بودی و من بالای نیزه
با زخم های مانده بر سر گریه کردم
هر دفعه که از نیزه افتادی، برایت
با خنده های شمر کافر گریه کردم
دروازه ی ساعات، آهم شعله ور شد
بر غیرتِ ساقیِ لشگر گریه کردم
یادت می آید با تو یک لحظه نباشم؟
خولی تو را که برد، مضطر گریه کردم
یادم نرفته لحظه ای که شمر آمد
با بوسه ی خنجر به حنجر، گریه کردم
رضا باقریان
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
از همان ابتدا غزل هایم
نذر چشم پر آب زینب بود
ضربه ی آخر مراثی من
دل از غم کباب زینب بود
هرچه باشد رسالتم این است
راوی روضه های جانسوزم
بیت بیت دل من از آغاز
همگی از کتاب زینب بود
گوشه ای از خرابه ی تاریک
دل آزرده خاطرش جا ماند
جای خالی کودکی معصوم
غصه ی بی حساب زینب بود
سهمش از شام غیر ماتم نیست
دردهایش یکی دو تا هم نیست
داغ بعدی، نبود یک مَحرم
غم بعدی حجاب زینب بود
آنچه اشک مرا در آورده
فقط این است، هر چهل منزل
بعد هر پرسش نگاه ترش
تازیانه جواب زینب بود
به هوای مرور خاطره ها
ناخود آگاه گریه سر میداد
روزگاری حوالی کوفه
پای سقا رکاب زینب بود
زینب و فکر تشنگی؟ ابدا
آب در خیمه ها فراوان بود
“جرعه آبی به من بده سقا”
حاجت مستجاب زینب بود
دین خود را به دین ادا کرد و
دو گل اش زیر دست و پا پژمرد
تا چهل روز کربلا مست
عطر و بوی گلاب زینب بود
بعد مرثیه خوانی اش بر تل
بی رمق کنج خیمه اش افتاد
باز شکر خدا دم آخر
مادری در غیاب زینب بود
بدترین شکنجه ها روحی ست
همه اش کعب نی که نیست فقط
خنده ی ابن سعد و شمر و شبث
مایه ی اضطراب زینب بود
سر خورشید روی نیزه نشست
سینه اش زیر نعل تازه شکست
وای از آن ساعتی که نامردی
درکمین نقاب زینب بود
اهل قرآن! مراد از “یاسین”
سر بر روی نی اگر باشد
شک ندارم حقیقت “والفجر”
مه از خون خضاب زینب بود
شاعرانه کمی نظر کردم
و به روح قیام پی بردم
هر سر رفته بر نوک نیزه
علم انقلاب زینب بود
اربعین ها بیاید و برود
همچنان با شکوه بنویسم
ما رأیتُ… به غیر زیبایی
اوج تفسیر ناب زینب بود
علیرضا خاکساری
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
روز و شب غبطه می خورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بی قرار و بی تابند
دست و پای تو را که می بوسند
دیدن تو به من نمی آید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب می آیی؟
نکند عاق کرده ای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!
بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو هم قدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است
در حرم روضه خوان خودت هستی
روضه ی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند می گویی:
به فدای تو عمه جان زینب…
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یابن علی
السلام علیک یا عریان
ای برادر نمی برم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه،خسته،جان دادی
ای برادر نرقته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمه ها وا شد
به خدا ای عزیز لب تشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریه های اهل حرم
گریه های رباب کشته مرا
غرق گریه رباب می گوید
که دل پاره پاره را بردند
با سه شعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند
پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه می فشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من
گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نارم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بی تاب است
مجتبی شکریان
#اربعین_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872