eitaa logo
صبح حسینی
473 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
ای فدای دلِ منوّرتان ای به قربان چشم کوثرتان وای بر حال جبرئیل، اورا گر برانید ، روزی از درتان تو سلیمان و موری آمده است تا مشرّف شود به محضرتان من کیم؟دوره گردِ چشمانت زینبم من همان کبوترتان کودکانم چه ارزشی دارند؟ جانِ عالم، تصدق سرتان کرده ام یا اخا دو آئینه نذر چشم علی اصغرتان ظهر دیدی چگونه خوش بودند در صفوف نماز آخرتان به امیدی بزرگشان کردم تا به دستم شوند ، پرپرتان گر بگویی بمیر ، میمیرند دست بر سینه اند و نوکرتان پای تفسیر ، شیرشان دادم پای تفسیر ِگریه آورتان پای تفسیر سوره ی مریم سوره ی زخمهای پیکرتان تا که راضی شوی و اذن دهی پر بگیرند در برابرتان یادشان داده ام، قسم بدهند بر ضریح کبود مادرتان بگذار اینکه ذبحشان سازم پای رگهای سرخ حنجرتان علی اکبر لطیفیان سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نه به اندازۀ علی اکبر ولی آن قدرها جگر داریم تو به روی خودت نیاوردی ما که از قلب تو خبر داریم به همین ذکر یا علی، مادر که نوشتیم روی پیشانی همۀ آرزوی مان این است بر تن ما کفن بپوشانی تو به خیمه بمان مراقب باش داییِ ما غم تو را نخورد آن قدر غُصه خورده، حداقل غُصۀ ماتم تو را نخورد دو برادر کنار هم بهتر می توانند یاورش باشند می توانند در مقابل سنگ روی نی حامیِ سرش باشند آن قدر تیر و نیزه می بارد خم به ابرویمان نیاوردیم مادرم! تو دعا کن آخر کار لا اقل تکه تکه برگردیم محسن ناصحی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
این هم از جنس آسمانی هاست حیدری از عشیره ی زهراست یاکریم است و با کریمان است رود نه برکه نه خودش دریاست خون خیبر گشا به رگ هایش او که هست؟ از نژاد شیر خداست با جوانان هاشمی بوده آخرین درس خوانده ی سقاست می نویسد عمو و  بر لب او وقت خواندن فقط فقط باباست مجتبی زاده ای شبیه حسن شرف الشمس سید الشهداست عطری از کوی فاطمه دارد نفسش بوی فاطمه دارد کوه آرامشی اگر دارد آتشی هم به زیر سر دارد موج سر میزند به صخره چه باک دل به دریا زدن خطر دارد پسر مجتبی است می دانم بچه ی شیر هم جگر دارد همه رفتند  او فقط مانده حال تنهاست و یک نفر دارد آن هم آن سو میان گودالی لشگری را به دور و بر دارد آرزو داشت بال و پر بشود دست خود را رها کند بدود جگرش بی شکیب میسوزد نفسش با لهیب میسوزد می وزد باد گرم صحرا و روی خشکش عجیب میسوزد بین جمع سپاه سیرابی یک نفر یک غریب میسوزد دست بردار از دلم عمه که تنم عن‌قریب میسوزد روی آن شیب گرم میبینی؟ روی شیب الخضیب میسوزد سینه اش را ندیدی از زخمِ… …نوک تیری مهیب میسوزد چشم بلبل که خیره بر گل شد ناگهان دست عمه اش شل شد دید چشمش به آسمان وا بود تشنه بود و میان خون ها بود لحظه های جسارت و غارت در دل قتلگاه بلوا بود رحم در چشم نا نجیبی نیست بین خولی و شمر دعوا بود دید دست جماعتی نامرد تکه های لباس پیدا بود لبه ی تیغ ها که پائین رفت ساقه ی نیزه ها به بالا بود داد زد حرام زاده نزن پسرش را ز دست داده نزن خنده بر اشک های ما نکنید این چنین با غریب تا نکنید دست های مرا جدا سازید تار مویی از او جدا نکنید پیرمرد است بر زمین خورده نیزه ی خویش را عصا نکنید با خدا حرف میزند آرام جان زهرا سر و صدا نکنید دستش از کتف او جدا تا شد باز هم پای حرمله وا شد حسن لطفی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گُل ِ پژمرده پژمردن ندارد ز پا افتاده پا خوردن ندارد مرا بگذار عمو برگرد خیمه تن پاشیده که بردن ندارد بیا شوق مرا ضرب المثل کن تمام ظرفهایم را عسل کن برای آنکه از دستت نریزم مرا آهسته آهسته بغل کن لبم بوی پدر دارد عمو جان سرم شوق سفر دارد عمو جان تمام سنگها بر صورتم خورد یتیمی دردسر دارد عمو جان علی اکبر لطیفیان علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حالا برای خنده که دیر است گریه کن بابا نخواب… موقع شیر است گریه کن درمانده ام میان دو راهی کجا روم چشمم که رفته است سیاهی کجا روم جان رباب من به همه رو زدم نشد دنبال آب من به همه رو زدم نشد عمه تو را ز دور نشان می دهد نخواب هی شانه رباب تکان می دهد نخواب شد وقت بازی ات کمرت را گرفته ام با احتیاط زیر سرت را گرفته ام همبازی تو ساقه تیر است گریه کن بابا نخواب موقع شیر است گریه کن قنداقه ات که بست لبت باز شد علی خندید مادرت چقدر ناز شد علی افسوس مادر تو شب شادی ات ندید چشم رباب حجله دامادی ات ندید در خیمه گرم کرده خودش مجلست علی جای نفس بلند شده خس خست علی تا پشت خیمه کار پدر سر به زیری است تازه زمان دیدن دندان شیری است دیدی که دید حرمله هم ناامیدی ام لبخند می زند به محاسن سفیدی ام خون تو را به چهره که پاشید وای من تا خیمه صوت قهقهه پیچید وای من با این لبی که مثل حصیر است گریه کن بابا نخواب موقع شیر است گریه کن قنداقه ات هنوز به بازوست مانده است اما سر تو بند به یک پوست مانده است خشکش زده دهان تو پیداست نای آن بیرون زده سه شعبه ای از لابلای آن تیری که چشمهای عمو را گرفته است با قطر خویش راه گلو را گرفته است تیری چنان کشید که گفتم کمان شکست تقصیر تیر بود اگر استخوان شکست رویت عجیب مثل کویر است گریه کن بابا نخواب موقع شیر است گریه کن رحمی به من بکن جگرم تیر می کشد بعد از برادرت کمرم تیر می کشد سر درد مادر تو مرا آب کرد و کشت وقتی به عمه گفت سرم تیر می کشد با پنجه قبر می کنم و خواهرت رسید دارد ز حنجر پسرم تیر می کشد گودال توست کوچک و گودال من بزرگ بعد از تو عمه از جگرم تیر می کشد لختی گذشت پیرزنی غرق درد گفت یک پیرزن به گریه به یک پیرمرد گفت رفتی حسین جسم تو را بوریا گرفت وقتی که تیر بچه ما را ز ما گرفت تازه شروع ضجه ما بعد از این شده دیدم جماعتی همگی دست چین شده با نیزه بلند زمین شخم می زند دنبال راس هجدهمین شخم میزند دیدم که غربتت سندش روی نیزه است یک شیرخواره با لحدش روی نیزه رفت بال و پرش جدا شد و افتاد بر زمین از نی سرش جدا شد و افتاد بر زمین در حرم زاری مکن از بهر آب چون خجالت می کشم من از رباب غم مخور ای کودک دُردی کشم من خودم تیر از گلویت می کشم شاعر ناشناس علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خنده و هلهله بر چشمِ تَرم رَحم نکرد به غریبیِ من و اشکِ حرم رَحم نکرد هیچ کس حُرمتِ این مویِ سفیدم نگرفت نفسی بر من و سوزِ جگرم رَحم نکرد لشکرِ بغضِ علی دقِ دلی خالی کرد به سرش ریخت و بر یک نفرم رَحم نکرد دستِ مِقراض بُرش داد حریرِ بدنش هر چقدر پا به زمین زد پسرم، رَحم نکرد همه ی فاصله را داد زدم نیزه بس است نزن اینقدر من آخر پدرم رَحم نکرد سندِ سخت ترین لحظه ی عمرم این است داغِ او بر دل و چشم و کمرم رَحم نکرد پسرم از روی زین بَد به زمین افتادی نیزه بر پهلویت آمد به زمین افتادی چقدر فرقِ دو تایِ تو به هم ریخته است زیرِ پا زُلفِ رَهایِ تو به هم ریخته است زَجر کُش شد به خدا بس‌که زدی پا به زمین پیرِمردی که به پایِ تو به هم ریخته است دیگرم نیست توقع که جوابم بدهی در گلو تیر صدایِ تو به هم ریخته است اِرباً اِربا شده زین پس چه صدایت بزنم؟ تیغ از بس که هجایِ تو به هم ریخته است غُصه ات با دلِ لیلا چه کند وقتی که گیسوی عمّه برایِ تو به هم ریخته است چه کنم، تا به حرم بینِ عبا می برمت زخم ها قدِ رَسایِ تو به هم ریخته است علیرضا شریف علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چگونه صبر کنم رفتن تورا بینم  نوای وا عطشا گفتن تورا بینم  در این طرف تو صدا می زنی «انا المظلوم»  جواب......هلهله دشمن تورا بینم  بپوش زیر زره دست دوز مادر را  مباد لحظه ای عریان تن تورا بینم  چگونه معجر خودرا به سر نگه دارم  چگونه لحظه جان دادن تورا بینم  کویر واین همه لاله حسین خیز وببین  میان دشت فقط گلشن تورا بینم  شود به سم ستوران تن تو حلاجی  میان گرد و غبار، خرمن تورا بینم  چگونه حفظ کنم چادرم که در مقتل  به دست چند نفر جوشن تورا بینم  خداکند که نیفتی به زیر پای کسی  به چشم خویش لگد خوردن تورا بینم  (قاسم نعمتی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
شمشیر و تیغ و نیزه ی خود را گذاشتند خورشید را مُقَطَّعُ الاَعضا گذاشتند وحشی شدند و موقع تقسیم ِ غارتش بر مُصحَفِ شریفِ تنش پا گذاشتند چرخی زدند با سر ِ بر نیزه رفته اش داغی عجیب بر دلِ زهرا گذاشتند دیگر به نعل ِ تازه زدن احتیاج بود؟! جایی برای تاختن آیا گذاشتند؟ از قتله گاه راضی و دستِ پُر آمدند سهمی برایِ زینب کبری گذاشتند؟ لرزید عرش ِ اعظم و بارانِ خون چکید آتش مگر به گیسوی حورا گذاشتند؟ زینب به گریه گفت عَلیکُنََّ بالفِرار با ترس و لرز پای به صحرا گذاشتند شمشیر و کعبِ نِی وَ سَنان تازیانه شد بی داد کینه را به تماشا گذاشتند حتی فرشته دست به شیون گرفت و سوخت تا دست رویِ چادر زنها گذاشتند از روسری گرفته و تا گوشواره را در خیمه ها به مَعرض ِ یغما گذاشتند خورجین به دست ها سر ِ یک ذره بیشتر حتی میانِ خود سر ِ دعوا گذاشتند مستِ غرور لشگر ِ عشرت عقب کشید و ما بقیِ ظلم به فردا گذاشتند شب را برایِ آن همه نیلوفری شده یک خیمه نیم سوخته را جا گذاشتند دلهای سوخته شان تازه گُر گرفت بر گِردِ آب روضه ی سقا گذاشتند علیرضا شریف http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
پروانه در  آتش که  بال و پر ندارد دلداده غیر از  میلِ  خاکستر ندارد اى تشنه لب ، داغِ جگرسوزِ تو کم نیست عاشق  اگر ‌ باشد ، جگر دیگر ندارد! این چشم را کورش کُن امّا ، چشمه را نَه بیچاره  هرکس چشم هاى  تر ندارد! اى کاش که سینه زَنَت یک روز آخر… سر  که به  تربت  میگُذارد  برندارد! با مادرت  زهرا  سلامُ الله علیها… هرگز  غلامت  غصّه ى محشر ندارد اربابِ   ما  که  نیّتش  خیرات  باشد فرقى  برایش شاه  با نوکر  ندارد! اینجا حسینیّه ست ، آقایش حسین است جبرئیل هم جایى از این  بهتر ندارد! زیرِ   لَحَد  بهتر ‌ گلویم  پاره  باشد بهتر که بى سر باشم  آقا  سر  ندارد از  ساربان  روزِ  قیامت  شِکوه  دارم دستت چرا انگشت و انگشتر ندارد؟! گودال   یادم آمد  و شعرم  بِهَم ریخت با پا نزن  بر  پهلویش ، مادر ندارد!! حاج حبیب نیازی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند خدا به خیر کند -سنگ های بی احساس- برای کـودک مـان روی نی خطـر دارند بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم ز ایل و طایفه مان کوفیان خبر دارند؟! درست لعل لبت را نشانه می گیرند چقـدر سنـگ زن ماهـر و قـدر دارند دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شمر نـگاه کـن هـمه ی دختـران پـدر دارند بس است گریه برای جراحت چشمت نگفته بودم عمو اشک ها ضرر دارند شاعر:وحید قاسمی http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هرچند فاتح همه ی جنگها شدم خیلی میان کوفه اسیر بلا شدم ابروی من شکست سر کوچه ای شلوغ زخمی سنگ بازی این بچه ها شدم همسایه ی قدیمیمان داد زد سرم آزرده از نگاه بد آشنا شدم خیلی سرت مقابل من خورد بر زمین افتاد زیر پا و من از غصه تا شدم پایبن نیزه ی تو به من پشت پا زدند دست خودم نبود که از تو جدا شدم ام‌ حبیبه آمد و‌ نشناخت زینبم! من تا نبینمش دو قدم جابجا شدم لب باز کردم‌ و همه کوفه لال شد من‌ ناخدای کشتی کرببلا شدم سید پوریا هاشمی http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
درد بسیار ، مداوا گریه ارث جامانده زهرا گریه روزها ناله و شبها گریه آب میخورد ، ولی با گریه گریه بر آب وضویش میریخت خون دل بر سر و رویش میریخت گریه بر شاه شهیدان خوب است گریه بر کشته ی عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است خواسته هر سحرش گریه کند در فراق پدرش گریه کند  گریه بر ناله آن مادرها گریه بر گریه آن دخترها گریه بر غارت انگشترها گریه بر واشدن معجرها رنگ مهتاب ، زمینش میزد دیدن آب ، زمینش میزد گریه بر ناقه نشسته سخت است گریه با پیکر خسته سخت است گریه با بال شکسته سخت است گریه با گردن بسته سخت است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد آنکه را هست پیاده نکشید تشنه را بر لب باده نکشید طفل را اینهمه ساده نکشید ذبح را آب نداده ........ هیچکس آب به گودال نبرد پدرم ذبح شد و آب نخورد آمد و دید تنی افتاده کشته بی کفنی افتاده شه بی پیرهنی افتاده پاره پاره بدنی افتاده همه پروانه و شمعش کردند بوریا آمد و جمعش کردند آمد و دید کنارش پر نیست بدن افتاده ولیکن ، سر نیست چند انگشت ، و انگشتر نیست این حسین است ولی دیگر نیست بسکه با نیزه قلیلش کردند ذبح کردن قتیلش کردند علی اکبر لطیفیان علیهم‌السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دوباره بوی بلا برمشام می آید نوای هلهله ازاهل شام می آید به گوش قافله سلار شاهدان شهید صدای شادی مردم مدام می آید به هرکه مینگری با کمال بی شرمی برای سنگ زدن روی بام می آید بریده باد زبانی که گفت ای مردم شمیم خارجیان برمشام می آید کسی که بوی بهشتی شنیده میداند که عطر گلشن خیرالانام می آید سلامشان نکند گرکسی چه غم دارند که ازخدای بر آنان سلام می آید برای تابش صبح سپیده، جانب شا م یگانه بانوی صبروقیام می آید هنوز ازسرنی با ترنم قرآن به گوش مردم عالم پیام می آید ز درد غربت آل علی«وفائی» باز صدای گریه ز هر خاص و عام می آید سید هاشم وفایی علیهم السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
وقتی دلی شکست، یقینأ بها گرفت در سرسرای عرش معلا سرا گرفت قربان عاشقی که دلش بیقرار شد بعد از نماز شب ز خدا کربلا گرفت یادم نمی رود که به اعجاز تربتت وقت اذان صبح ،مریضی شفا گرفت حال و هوای هیئتتان خوشتر از بهشت با چای روضه بود که دل ها جلا گرفت بال مگس کلید معمای چشم ماست چشمی که اعتبار ز آب بقا گرفت "صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین" ارباب ما شِفای مسیح از خدا گرفت زهرا نوشت نامه، خدا هم قبول کرد باید وجود گریه کنان را طلا گرفت بال ملک به زیر قدم های زائرش اما خودش ز دار جهان بوریا گرفت تفسیر سوره ای که به نیزه نشسته است باید فقط ز دختر شیر خدا گرفت تن های کشتگان همه در زیر سُم اسب خورشید اهل بیت ، روی نیزه جا گرفت وقتی فضای روضۀ مکشوفه گشته باز خواهی بگویمت که چرا دل نوا گرفت؟ مادر میان قتلگه و شمر هم رسید مویش کشید و بعد برید و هوا گرفت لرزید دست و پای کَریهش ولی به عمد سر را مقابل حرم و بچه ها گرفت خورشید هم تحمل این صحنه را نداشت فورأ غروب کرد وَ عالم عزا گرفت محسن پالیزدار علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872