eitaa logo
ساخت ایران|حسین مهدیزاده
3.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
292 ویدیو
115 فایل
طلبه درس خارج مدیر میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم @ho_mah کانال آپارات https://www.aparat.com/hosseinmahdizade
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تعلیقات
عباسی ولدی پدیده این روزهای هیئات 🔻 گاهی عادت داریم انسان‌هایی که نزدیک مان هستند را قدر ندانیم، کار آن‌ها را ترجمه و تحلیل نکنیم و خیلی ساده از کنار آن عبور کنیم. 🔻 قریب به یک دهه است با نگارش ده‌ها جلد کتاب در زمینه‌های تربیتی به‌تنهایی اندازه یک مؤسسه عریض و طویل کار کرد. متن تولید کرد، منبع و مرجع فکری تولید کرد، به‌سمت ایجاد حرکت کرد هرچند شاید هنوز با آن فاصله دارد. 🔻 فکر کنم آثارش امروز به بیش از 50 جلد رسیده است. آثاری که هم تنوع در محتوا دارد، هم جذابیت در طراحی و گرافیک و هم ایجادکننده نوعی تغییر نگرش در مخاطب است که همه جای مطالعه و دارد. 🔻 اما آنچه امروز اهمیت دارد کاری است که این روزها در قالب شروع کرده است. حرکت او امروز واقعاً ویژه است، جای مطالعه و و تقدیر دارد. به چند ویژگی کار او اشاره می‌کنم: 1⃣ قبل از منبر استاد برای نوجوانان منبر می‌رود. کاملاً جدی به‌نحوی که بچه‌ها احساس می‌کنند در یک برنامه مهم و اختصاصی خودشان شرکت کرده‌اند. 2⃣ فعلاً نسبت به محتوای نظر نمی‌دهم شاید نقدی داشته باشم. اما به‌لحاظ قالب، منبر است. این مدل از ارائه منبر به‌شدت برای بچه‌ها جذاب است. 3⃣ زبان، و بیان به‌شدت صمیمی، دوستانه و دوست‌داشتنی است. این احساس جذابیت دوچندانی برای منبر ایجاد می‌کند. 4⃣ فضای جلسه با قالب‌های مرسوم متفاوت است. بچه‌ها از اینکه بین منبر صحبت کنند، سؤال بپرسند، شوخی کنند، منعی ندارند و آزادانه در هیئت می‌نشینند. سخنران آغوشش به‌روی اقتضائات این سن باز است. 5⃣ منبر او، است. سخنران سوال می‌کند، برای روز بعد به بچه‌ها تکلیف می‌دهد تا بنویسند، فکر کنند و بعد جواب خود را به بدهند و درباره آن صحبت کنند. 6⃣ اما یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کار بعد از منبر است که می‌آید و ساعتی بین بچه‌ها می‌نشیند و با آن‌ها می‌کند. از سر و کولش بالا می‌روند و با او ساده و راحت گفتگو می‌کنند. این بخش شاید اثرگذارترین قسمت این پکیج است. 6⃣ اما آنچه کار را ویژه کرده است او در تعامل با بچه‌ها است. افراد زیادی دیدم که کار کودک و نوجوان می‌کنند ولی بسیاری از رفتارها و خنده‌ها و بازی‌ها است. اما عباسی ولدی با همه وجود بچه‌ها را دوست دارد، صادقانه و پدرانه و این را بچه‌ها با وجودشان درک می‌کنند. ♻️ مهم هستند، باید احساس کنند که آن‌ها را مهم می‌دانیم و جدی می‌گیریم. این احساس را به آن‌ها منتقل کنیم و با همین جدیت برای شان وقت بگذاریم. اما با امثال این 🆔 @taalighat
0⃣ از کودکی عاشق بودم. اما در دانشگاه با گوش دادن نوارهای شرح سروش، مثنوی‌خوان شدم. یکی از بحران‌های آن دورانم شنیدن دعوا و اختلافات سعدی و و رفتار تحقیرآمیز مولوی با سعدی بود. فکر می‌کردم باید از بین این دو، یکی را انتخاب کنم و دیگری را کاملا کنار بگذارم. تا اینکه طلبه شدم و نگاه مجموعه‌نگری که از استاد یاد گرفتم این بحران را برایم حل کرد. تازه فهمیدم نیاز نیست یکی از این دو را تماما کنار بگذارم و مرید دربست آن دیگری باشم. از او یاد گرفتم که چگونه باید و میز ذهنی‌ام را با نگاه فقهی بچینم و بعد از حفظ جهت، از هر اندیشه‌ای، در منزلت مناسب خودش استفاده کنم. 1⃣ خودم را «خانه شاگردش» می‌دانم. از ۲۰ سال پیش، یعنی سال سوم طلبگی‌ام، پایم به خانه‌اش باز شد؛ بعضی درس‌ها را در خانه برگزار می‌کرد. علاوه بر شاگردی، در بعضی کارها کمکی می‌کردم. چندین سال، از صبح تا شب در محضرش بودم و خیلی از اوقات در جلساتمان، خودم بودم و خودش. اما با این‌حال همیشه شاکی بودم که چرا این همه از وقتش را در اختیار مردم و رسانه‌ها و هیئات و ... می‌گذارد. انگار دوست داشتم یک‌جا بایستد و من همیشه در اش باشم، درست مثل این عکس (عکس مربوط است به آبان ۱۴۰۱). اما او فیضش عام و بیشتر شبیه خورشید بود تا سایه‌بان. این روزها که برخی روزنامه‌ها به او می‌گویند «» ناخودآگاه می‌خندم. 2⃣ در انتخابات سال 92 می‌خواست موضع رسمی بگیرد. منظورم مخالفت با نظرشان نبود، اما می‌خواستم چیزی را که شنیده‌ام به گوششان برسانم. گفتم: «ایشان در کلاس‌هایش، اندیشه شما را جزء اندیشه‌های باطل و خطرناک دسته‌بندی می‌کند.» گفت: «مگه من برای اینکه ایشان با من خوب است یا من را قبول دارد می‌خواهم ازشون حمایت کنم؟! باید مراقب باشیم که منافع شخصی، کوچکترین تأثیری در مواضع ما نداشته باشد». این روزها که می‌بینم به او می‌گویند «مقتدای فکری » تعجب می‌کنم!!! 3⃣ برای رفع یک مشکل شخصی از ایشان کمک خواسته بودم. همان روزها شهید شدند و بازار دعوت از ایشان برای کاندیداتوری ریاست جمهوری داغ شد. موقع مناسبی نبود؛ اما از سر اجبار با خجالت و شرمندگی پیام دادم و آن کار شخصی را یادآور شدم. چند دقیقه بعد زنگ زد و گفت: «صبح پیگیر شدم و با فلانی تماس گرفتم، ان‌شاءالله تا عصر قسمتی از کار انجام میشه. الآن هم دارم میرم کربلا، ان‌شاءالله برگردم پیگیر بقیه کار هم خواهم شد». خیلی‌ها اگر در موقعیت او بودند به چیزی جز خودشان و رؤیای ریاست فکر نمی‌کردند، اما او فکرش درگیر حل مشکلات مردم بود. از اینکه یک نادان می‌گوید: «برای رهبر شدن در خواب رؤیا دیده»؛ خنده‌ام می‌گیرد. 4⃣ دیشب یکی از دوستان از حسین پرسید: «عکس‌العمل خود حاج آقا نسبت به تخریب‌ها چیه؟» گفت: «وقتی بهشون می‌گیم فلان مطلب رو علیه شما پخش کرده‌اند، فقط لبخند می‌زند». 😮‍💨 چه روزگاری شده! کسی مثل من، که پشت سیم‌های خاردار نفسش اسیر است و هر کاری می‌کند برای خودش و نفسش است، باید دست به قلم ببرد و برای اثبات اینکه او ندارد، مطلب بنویسد. نمی‌دانم از شوری این آش، باید بخندم یا به حال خودمان گریه کنم؟ https://eitaa.com/s_h_taba مِـنّـــا؛ تلاشی برای یافتن خویش در فراگیر امام 【فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي】