eitaa logo
سُلالہ..!
260 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
💢سفر به آینده تاریخ شماره ۲۰💢 💠آنان با "طی الارض" و در شب قبل از ظهور به مکه 🕋 آمده اند. آنها در واقع، فرماندهان لشکر امام هستند و در آینده ای نزدیک⌛️ هر کدام از طرف امام، حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد.🔜 ولی این ده هزار نفری که در راه مکه هستند سربازان لشکر امام می باشند، آنها می آیند تا قائم آل محمد (علیهم السلام) را یاری کنند.💯 🔹شیران بیشه ایمان می آیند کم کم لشکر ده هزار نفری کامل می شود. آنها با یکدیگر بسیار مهربان هستند گویی که همه با هم برادرند.🤝 همسفرم❗️آیا اجازه می دهی من در مورد ویژگی افراد این لشکر سخن بگویم❓ 👌آنان در مقابل دستور امام تسلیم هستند و سخنان امام را با گوش جان می پذیرند. افرادی شجاع ودلیری که ذرّه ای ترس در دل ندارند. آری، امام یارانی شجاع وبا یقین کامل می خواهد، افراد ترسو و سست عقیده چه کمکی به این حرکت عظیم می توانند بکنند❓ لشکریان امام چنان در عقیده وایمان خود استوارند که شیطان 👹 هرگز نمی تواند آنها را وسوسه کند. اینان شیران بیشه ایمان و یاوران راستین حق وحقیقت هستند. اگر شب ها به کنارشان بروی، می بینی که مشغول عبادت هستند وصدای گریه😢 و مناجات آنها شنیده می شود و در روز چون شیران دلیر به میدان می آیند واز هیچ چیز واهمه و ترس ندارند. برای شهادت دعا می کنند 🤲 آرزویشان این است که در رکاب امام به فیض شهادت برسند. به راستی که چه سعادتی بالاتر از اینکه انسان جان خویش را فدای مولای خود کند🤗 آیا در این دنیای فانی، آرزویی زیباتر از این سراغ داری❓ خوشا به حال کسانی که چنین آرزوی زیبایی دارند❗️ و واقعاً که زندگی انسان با داشتن این چنین آرمانی، چقدر لذت بخش می شود. به هر حال، یاران امام همواره دور امام ❤️ حلقه زده و در شرایط سخت، یار و یاور او هستند. کافی است امام به آنان دستوری بدهد، آن وقت می بینی که چگونه برای انجام آن دستور سر از پا نمی شناسند.😊 خداوند نیروی جسمی💪 بسیار زیادی به آنها داده است تا بتوانند به خوبی از امام دفاع کنند. وقتی که آنها از زمینی عبور می کنند آن زمین به سرزمین های دیگر فخر می فروشد و از اینکه یکی از یاران امام زمان از روی او گذشته است به خود مباهات می کند☺️ همه از یاران امام فرمانبرداری می کنند حتّی پرندگان وحیوانات وحشی 🔚......
–خوش اومدی ثمین جون. ثمین:ممنون گلم. با ثمین رفتیم توی اتاق من. ثمین:خوبی؟ –شکر،بد نیستم. ثمین:باشه،ولی اگه خوب بودی بهتر بود.‌‌‌... لبخند آرومی زدم. یکم بعد صدای در بلند شد. –بله؟ مامان وارد شد. مامان:بفرمایید دخترا براتون چای با شیرینی آوردم. ثمین:ممنون خاله مهناز. مامان:خواهش میکنم، نوش جان. –چه خبر داداش هات خوبن ثمین؟ ثمین:خداروشکر خوبن. –چقدر دلم برای روحام تنگ شده. ثمین:آره اونم میگفت. –می آوردیش! ثمین:برو بابا.... –آقا کیوان خوبن؟ ثمین:آره،اونم خوبه.....همش سرش توی کتاب و درس. ثمین دوتا داداش داشت کیوان و روحام.....روحام ۴سالش بود و کیوان ۱۸سالش. بعد که چایی خوردیم از اتاق خارج شدیم. من سینی چایی رو بردم توی آشپز خونه و لیوان ها رو شستم. مامان هم برای ثمین میوه برد. ثمین:پارمیس بیا بشین،فیلم آوردم فیلم ببنیم. با ثمین و مامان دوتا فیلم نگاه کردیم. ساعت 10به مامان کمک کردم و میز رو چیدیم. بعد از خوردن شام رفتیم توی اتاق من‌. ثمین:هفته دیگه تولدمه... –به به مبارکه. ثمین:شما هم دعوتی.... –مرسی گلم،حتما میام .فقط چند شنبه؟ ثمین:جمعه. –چشم. ساعت 11کیوان اومد دنبال ثمین و بردش خونه شون. ادامه دارد...... @dokhtarane_mahdavi313