eitaa logo
سلطان نصیر
2.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { پاسخ به سوالات 83 } { مسبحات و چاکراها 80 } ادامه ...👇 حال عزیزان به آیات 7 الی 10 سوره مبارکه شمس توجه نمایید : 👇 { وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد (۷) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد (۸) قَدْ أَفْلَحَ مَن👈ْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾ كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد (۹) وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾ و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت (۱۰) } عزیزان ابتدا به شباهت دو جمله « قد افلح من تزکی = رستگار آن کس که خود را پاک گردانید /14 سوره اعلی » و آیه « و قد افلح من زکاها = هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد /9 سوره شمس » توجه نمایید . شباهت این دو آیه خود دلیلی دیگر بر ارتباط سوره اعلی و شمس می باشد . در هر دو آیه حق تعالی رستگار شدن را منوط به پاک شدن می داند . اما پاک شدن چه چیزی ? در سوره مبارکه شمس حق تعالی پاک شدن گوهر نفس انسان را باعث رستگاری و آلودگی آن را موجب هلاکت می داند . اما در آیه 14 سوره مبارکه اعلی و سایر آیات این سوره مستقیما اشاره به پاک شدن نفس نشده است . اما با توجه به سیاق آیه و ارتباط سوره اعلی و شمس می توان از آیه 14 سوره مبارکه اعلی نیز اشاره به پاک شدن گوهر نفس را استنباط نمود . به طوریکه هر کسی این گوهر را پاک نماید بهشتی و هر کسی ناپاک نماید اهل جهنم خواهد بود . نکته : در احادیث یکی از معانی آیه « قد افلح من زکاها » (14 سوره اعلی ) ، زکات عید فطر دانسته شده است . پیشتر در دروس اشاره شد که هم بر طبق حدیث امیرالمومنین (ع) و هم بر طبق نظر حکما ، کبد با نفس نباتی در ارتباط است و همچنین این اندام (کبد) با چاکرای سوم (خورشیدی) و برج اسد نیز مرتبط است . همچنین اشاره شد که در سوره اعلی به شکل غیر مستقیم و در سوره شمس به شکل مستقیم اشاره به پاک کردن گوهر نفس شده است . همچنین در سوره مبارکه شمس که با سوره مبارکه اعلی در ارتباط است . مستقیما به خلقت نفس اشاره شده است . نفسی که بنا به نظر حکما مجرد است و بدن مرتبه نازله آن است . البته علمای تفکیکی نظری بر خلاف حکمای متأله دارند و به تجرد نفس اعتقاد ندارند . اینکه نفس و مسائل آن چیست در این مختصر نمی گنجد هر عزیزی که طالب آگاهی به مسائل نفس از دید حکمای متأله می باشد می تواند به کتاب سرح العیون فی شرح العیون علامه حسن زاده آملی و کتاب دروس معرفت نفس ایشان و همچنین کتاب دروس شرح اشارات و تنبیهات ایشان (علامه حسن زاده ) نمط سوم مراجعه نماید . نکته 2: در دانش چاکرا سیستم شرقی ، چاکرای خورشیدی نقش مهمی در ساخت بدن اتری دارد و بدن اتری در نزد حکمای هندو به روح بخاری در نزد حکمای اسلامی شباهت دارد . و روح بخاری در حکمت اسلامی شأنی از شئونات نفس ناطقه مجرد می باشد . در کتاب چاکرا سیستم در باب ویژگی های چاکرای سوم اینگونه آمده : 👇 { ساختار و عملکرد چاکرای سوم : 👇 چاکرای سوم حیطه اختیارات متعددی دارد . همان طور که در مورد محل آن اختلاف نظر وجود دارد . در حقیقت ، با هر چاکرای اصلی ما با چندین چاکرای فرعی سر و کار داریم اما چون عملکرد هایشان به هم نزدیک است از اینرو به همان یک چاکرای اصلی توجه می کنیم . بنابراین عملکرد چاکرای سوم خیلی پیچیده است . به عنصر آتش نسبت داده شده است ، و آتش جایگاه نور ، گرما ، انرژی و فعالیت ، و در سطح👈 معنوی حالت👈 تزکیه است . چاکرای شبکه خورشیدی نشانگر خورشید ماست ، مرکز قدرت مان ، اینجا انرژی خورشیدی را که 👈 پرورش دهنده 👈 بدن اتری است جذب می کنیم ، بدین ترتیب به بدن فیزیکی حیات می بخشیم و از آن حفاظت می کنیم . در چاکرای سوم وارد حوزه فعالیت و ارتباط با دیگران در دنیای مادی می شویم . این بخشی از بدن ماست که انرژی احساسات از آن ساطع می شود . ارتباط ما با دیگران ، دوست داشتنها و نفرتها و توانایی داشتن ارتباط طولانی با دیگران از مهم ترین بخش های تحت کنترل این مرکز هستند . برای انسانهای معمولی ، چاکرای سوم نمایانگر بنیاد خصوصیات فردی آنها است . در اینجا هویت اجتماعی مان را پیدا می کنیم و در جستجوی اثبات آن هستیم ، چه از راه پافشاری و اصرار شخصی ، با اراده برای کسب موفقیت ، تلاش برای قدرت و یا اینکه از راه سازگاری با الگوهای اجتماعی . مهم ترین وظیفه چاکرای سوم تطهیر و پاکسازی امیال و آرزوهای چاکراهای پایین تر است ، آگاهانه کنترل می کند و انرژی خلاقش را به کار می برد و نهایتا غنای معنوی چاکراهای بالاتر را ممکن می سازد تا به عنوان وسیله ای برای دستیابی به بیشترین احساس رضایت خاطر ممکن در تمام سطوح وجود در دنیای مادی متجلی می شود . چاکرای سوم 👈 مستقیما در ارتباط با 👈 بدن اختری است ... } ادامه دارد .. @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 84} { مسبحات و چاکراها 81 } ادامه ...👇 { چاکرای سوم مستقیما در ارتباط با 👈 بدن اختری است که به عنوان مرکز آرزوها و امیال نیز شناخته شده است ، و حامل احساسات ما است . اینجا آرزوهای حیاتی ، آرزوها و احساسات چاکراهای پایین تر درک می شود ، به کلام در می آید ، و به قالب انرژی بالاتر تبدیل می شود که با تلفیق با انرژیهای چاکراهای بالاتر به بودن ما شکل می دهد . طبق اصل خود در سطح فیزیکی خود را در 👈 کبد نشان می دهد . در مجموعه دستگاه گوارش کبد وظیفه تجزیه غذا را ( بعد از فرو بردن ) به عهده دارد ، قبل از اینکه مواد به بخشهای مربوط منتقل شوند مواد مفید را از مواد غیر مفید جدا و آنها را به مواد قابل استفاده تبدیل می کند . باور و یکپارچگی احساسات ، آرزوها و تجربیات ما کمک می کنند تا چاکرای سوم رلکس و باز شود ، بدین ترتیب نور درونی افزایش یافته و اوضاع و احوال زندگی نیز شفاف می شود . حالت اصلی خلقیات ما در حد وسیعی بستگی دارد به میزان شفافیت و نوری که اجازه می دهیم در درون ما بدرخشد وقتی چاکرای سوم باز باشد احساس روشن بینی ، شعف و رضایت درونی می کنیم . اگر چاکرای سوم قفل و یا مختل باشد یأس و اندوه و تا حدودی عدم تعادل احساس می کنیم . همزمان با این حالت در جهان بیرون هم همین حالتها را حس می کنیم یا زندگی خیلی روشن به نظر می آید و یا تاریک . میزان نور درون ما تعیین کننده شفافیت تصویر و چگونگی آنچه می بینیم است . با افزایش یکپارچگی و وحدت درونی ، چاکرای سوم به تدریج از نور زرد روشنفکرانه به رنگ زرد طلایی خرد و کثرت تبدیل می شود . از راه چاکرای شبکه خورشیدی مستقیما امواج دیگران را دریافت می کنیم و طبق آن واکنش نشان می دهیم ، اگر با امواج منفی مواجه شویم انقباض ناگهانی چاکرای سوم وضعیت خطر را هشدار می دهد . این یک وسیله حفاظتی موقت است ، وقتی که نور درون به اندازه ای قوی باشد که بتواند بدن ما را همچون غلافی محافظ بپوشاند دیگر ضرورتی نخواهد داشت . } ( کتاب چاکرا درمانی صفحات 104 و 105) همچنین در این کتاب در باب بدن اتری آمده است : 👇 { بدن اتری از نظر شکل و ابعاد همانند بدن فیزیکی است ، و گاهی « جفت اتری » یا « بدن فیزیکی درونی » نامیده می شود . عهده دار نیروهایی مثل شکل دادن به بدن فیزیکی ، انرژی حیاتی و خلاق و تمام حسهای فیزیکی است . بدن اتری با هر تناسخی دوباره فرم می گیرد و بعد از سه تا پنج روز پس از مرگ فیزیکی تجزیه می شود . ( در هر تناسخی بدن اختری ، ذهنی و روحانی به خروجشان بعد از مرگ ادامه می دهند ، و دوباره با فرم جدید بدن فیزیکی یکی می شوند ). بدن اتری انرژی های حیاتی را از راه چاکرای شبکه خورشیدی از خورشید و از راه چاکرای ریشه از خاک می گیرد . این انرژی ها را نگه می دارد و تقویتشان می کنند و به طور مستمر از راه چاکراها و نادی ها به طرف بدن فیزیکی جریان دارد . این دو فرم انرژی ، زندگی متعادلی را برای سلولهای بدن تضمین می کنند . وقتی اندام های بدن انرژی کافی دریافت کردند بدن اتری انرژی اضافی را از راه چاکراها و منافذ پوست به بیرون می فرستد . انرژی که از پوست خارج می شود حدود 2 اینچ (5 سانتی متر ) طول دارد ، از اینرو کسانی که مهارت در دیدن هاله ها دارند اولین هاله ای که می بینند شکل کله هاله اتری است . این تشعشعات ، بدن فیزیکی را مثل لایه ای محافظ در بر می گیرد . از ورود میکربهای بیماری زا و مواد زیان آور به بدن جلو گیری می کنند و همزمان جریان پایداری از انرژی حیاتی را به اطراف ساطع می کنند . این ایمنی طبیعی به این معناست که هیچکس اساسا به دلایل خارجی بیمار نمی شود . دلایل بیماری ها همیشه در درون نهفته هستند . افکار و احساسات منفی و همچنین عدم هماهنگی شیوه زندگی با آنچه بدن به طور طبیعی نیاز دارد ( استرس ، رژیم غذایی ناسالم ، نوشیدن زیاد الکل ، سیگار و مواد مخدر ) استفاده بیش از حد از نیروی حیاتی اتری ، از قوت و شدت تشعشعات انرژی می کاهد ، و بدین ترتیب دامنه هاله ضعیف خواهد بود . با ترک جریان انرژی بدن خمیده به نظر می آید و در ارتباط با دیگران شیوه درستی حاکم نخواهد بود . در این صورت استاد « حفره » یا شکاف هایی در هاله می بیند که اجازه ورود امواج منفی یا باکتری های بیماری زا را به بدن می دهند . در عین حال ممکن است از راه جراحات موجود در پوشش لطیف انرژی حیاتی به بیرون تراوش کند . به دلیل ارتباط نزدیک بین شرایط فیزیکی و تشعشعات انرژی بدن اتری اغلب به عنوان هاله سلامت خوانده می شود . بنابراین بیماری قبل از اینکه در بدن فیزیکی عارض شود در هاله اتری خود را نشان می دهد . به هر حال در این سطح قابل پیشگیری و درمان است . از راه عکسبرداری kirilan که این تشعشعات انرژی موجود در همه را ایجاد می کند و ... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir {پاسخ به سوالات 85} { مسبحات و چاکراها 82} ادامه ..👇 { ایجاد می کند و بر روی کاغذ قابل دیدن است . با این اختراع ، بیماری در مراحل ابتدایی یعنی زمانی که هنوز نهفته است کاملا قابل تشخیص است. بدن اتری و بدن فیزیکی هر دو نسبت به افکار بدن ذهنی به شدت واکنش نشان میدهند و به همین دلیل تفکر مثبت تاثیر زیادی در سلامتی دارد . با به کارگیری تلقینهای مثبت به روشهای خاص می توانیم سلامتی بدنمان را افزایش دهیم . یکی دیگر از عملکردهای مهم بدن اتری نقش آن به عنوان رابط بین بدنهای انرژی بالاتر و بدن فیزیکی است . اطلاعاتی که از راه حواس فیزیکی دریافت می کنیم به بدنهای ذهنی و اختری و همزمان انرژی و اطلاعات را از بدنهای بالاتر به بدن فیزیکی میفرستد . اگر بدن اتری ضعیف شود ، این ارسال انرژی و اطلاعات اشکال پیدا میکند ، و شخص ممکن است از نظر احساسی و ذهنی بی تفاوت شود . در این زمینه جالب است که به گیاهان مخصوصا گلها و درختان توجه شود . انرژی آنها شبیه به انرژی بدن اتری انسان است . می توانید با این تشعشعات 2 هاله خود را دوباره سرشار از انرژی کنید . همین طور این انرژی در روغنهای اتری که شرح آن در بخش آینده خواهد آمد ، نیز موجود است . به هر حال می توانید وارد حوزه انرژی گیاهان شوید . به این منظور زیر هر درختی که دوست دارید بنشینید ، پشت به درخت ، یا به صورتی که تمام بدنتان با آن تماس داشته باشد . حالا نیروی درونتان را کاملا با انرژی درخت هماهنگ کنید همین طور میتوانید روی چمن یا زیر شکوفه های عطر آگین دراز بکشید و اجازه دهید تا امواج ملایم گلها شما را در بر گیرند و به درونتان نفوذ کنند .حتی اگر کنار شاخه های چیده شده گلها هم باشید به شما انرژی حیات بخش و هماهنگ کننده خواهند بخشید .گیاهان نسبت به عشق شما واکنش نشان می دهند و با ساطع کردن انرژی از خودشان از شما قدردانی میکنند چون یکی از عملکردهای آنها کمک به انسان است که به این صورت انجام می گیرد . } ( کتاب چاکرا درمانی صفحات 18 الی 20) نکته1: دقت نمایید در توضیحات اینگونه آمده بود که انرژی خورشیدی و چاکرای خورشیدی در پرورش بدن اتری موثرند . بدن اتری در نزد حکمای هند تا حدی مشابه روح بخاری در نزد حکمای اسلامی است . در حکمت اسلامی روح بخاری توسط اندام هایی نظیر کبد و قلب ساخته میشود . و می دانیم که کبد از اندام های مرتبط با چاکرای خورشیدی است . بین این دو داده تناقضی وجود ندارد . در واقع روح بخاری در جسم انسانی توسط،کبد و قلب شکل میگیرد و به موازات آن در بعد اختری توسط چاکرای شبکه خورشیدی که بر کبد تأثیر مستقیم دارد . نکته 2: دقت نمایید که در توضیحات آمده چاکرای خورشیدی در سطح فیزیکی خود را در کبد نشان میدهد . نکته 3: مسئله تناسخ نه تنها مورد پذیرش شرع مبین نیست . بلکه بر خلاف عقل و برهان می باشد . در واقع آنچه که در تناسخ مورد ادعای هندوان اتفاق می افتد انتقال بار کارمیک از روحی به روحی دیگر است و این با تناسخ که نسخ جسم است متفاوت است . هر کسی طالب مطالعه در باب نفی تناسخ است به کتاب اسفار اربعه ملاصدرا مراجعه نماید . و براهین نفی تناسخ را در دانش استدلالی علم النفس مطالعه نماید . بر خلاف حکمای اسلامی که دانش علم النفس را بر اساس براهین عقلی و نقلی استوار ساخته اند . در نقطه مقابل حکمای هندی با استدلالات برهانی نسبتا بیگانه اند . و تنها به معرفت شهودی در این راه اکتفا نموده اند . نکته 4 : اینکه بدن اتری انرژی را به بیرون پوست میفرستد و انرژی هاله اتری را تشکیل میدهد که در جلوگیری از بیماری ها موثر است . در طب اسلامی نیز متعادل بودن روح بخاری نقش مهمی در پیشگیری از ابتلا به بیماری ها دارد . نکته 5 : انتقال انرژی هاله اتری به اشیاء امری است که در قرآن مجید نیز در داستان یوسف (ع) بدان اشاره شده : 👇 { اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ (۹۳)وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ (۹۴)قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَالِكَ الْقَدِيم ِ(۹۵)فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(۹۶)اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود و همه كسان خود را نزد من آوريد (۹۳)و چون كاروان رهسپار شد پدرشان گفت اگر مرا به كمخردى نسبت ندهيد بوى يوسف را مى شنوم (۹۴) گفتند به خدا سوگند كه تو سخت در گمراهى ديرين خود هستى (۹۵) پس چون مژده رسان آمد آن [پيراهن] را بر چهره او انداخت پس بينا گرديد گفت آيا به شما نگفتم كه بيشك من از [عنايت] خدا چيزهايى مى دانم كه شما نمی دانید (96) } @soltannasir 🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 86 } { مسبحات و چاکراها 83} ادامه ...👇 ادامه نکته 5: همانگونه که ملاحظه می نمایید در قرآن مجید به این نکته اشاره شده که پیراهن یوسف(ع) حاوی رایحه معنوی یوسف (ع) بوده که شامه معنوی یعقوب (ع) از راه دور این رایحه معنوی را تشخیص می داده است ! می دانیم که عبادات انسان دارای نور و نیروی لطیفی می باشند که بر روی روح بخاری یا به اصطلاح هندوان بدن اتری و به تبع آن بر سایر مراتب وجود انسانی تا نفس ناطقه مجرد موثر می باشد . در توضیحات بدن اتری آمده بود که انرژی لطیف این بدن از منافذ بدن بیرون می رود و هاله اتری بدن انسان را می سازد . که تنها اندکی با جسم عنصری فاصله دارد . و از آنجایی که لباس شخص نیز دقیقا در محل هاله اتری بدن انسان قرار می گیرد . بیشترین تاثیر را از عبادات و حالات معنوی و تفکرات شخص دریافت می نماید . و اینگونه لباس یوسف (ع) در درمان بیماری یعقوب (ع) موثر بود . در علوم غریبه و فن طلسمات نیز ، برای طلسم نمودن شخص تکه ای از لباس یا مو و یا ناخن شخص را به کار می گیرند . زیرا هر سه در ارتباط تنگاتنگ با هاله اتری شخص بوده است . بدین خاطر حفاظت از لوازم شخصی نظیر لباس و مو و ناخن برای اهل علوم غریبه واجب است . شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه خویش مانند بسیاری مواردی که داد سخن داده است . در باب انتقال نیروی معنوی به اشیاء و اشخاص می گوید : 👇 { سریان حال از راه لمس کردن و یا در آغوش کشیدن : 👇 از آن جمله اینکه : آنان چون بخواهند شخصی را حالی از احوالاتی که خودشان دارند ببخشند ، چون حال در تحت سلطه و غلبه خودشان می باشد ، استعداد آن شخص را یا از راه کشف و یا از راه آگاهانیدن الهی می نگرند ، لذا یا آن شخص را لمس می کنند ( مثلا دستشان را به دست او می سایند ) و یا در آغوشش می کشند و یا او را می بوسند و یا پیراهنی از پیراهنهایشان و یا لباسشان را بدو می بخشند ، و یا بدو می گویند : پیراهن و یا لباست را درآر و بگشا (پهن کن ) سپس آنچه را که می خواهند ( از حال ) بدو عطا کنند ، برایش ( مانند دوزندگان ) می برند ، و حاضران می بینند که آنان در هوا می برند و در لباس و یا پیراهنش _ به مقدار آنچه که برایش برش کرده اند _ می گذراند ، سپس بدو می گویند : _ اطراف پیراهن و یا دامانت را جمع کن و به سینه ات بگذار ! و یا اینکه آن را در بر کن ! این عمل را به مقدار حالی که دوست دارند بدو ببخشند انجام می دهند ، بنابراین هر یک از اینها را که انجام دهند ، آن حال در آن شخص مأمور ( که هر چه گفتند انجام داد ) که مراد از آن وقت وی بوده است _ بدون تأخیری _ ساری می گردد . و ما این کار را از بعضی مشایخمان مشاهده کرده ایم ، بعضی از مردم عادی را می دید به من می گفت : نزد این شخص استعداد است و بدو نزدیک می شد ، و چون او را لمس می کرد و یا به سینه اش و یا پشتش دست می زد و مرادش آن بود که آنچه را در نظر دارد بدو ببخشد ، در حال ، آن حال در وی ساری می گشت و از آنچه که در آن (پیش از این ) بود بیرون می رود و به سوی پروردگارش انقطاع و تمایل پیدا می کرد . آن کس که این حال را داشت مکی واسطی _ شاگرد و مرید ازدشیر _ بود و در مکه مدفون است ، وچون حالش می گرفت ، به آن کس که نزدش حاضر بود می گفت مرا در آغوش گیر ! و یا کارش و حالش را به شخص حاضر اطلاع می داد ، و چون او را متلبس به حال خودش می دید ، در آغوشش می گرفت ، لذا آن حال در این شخص جاری می گشت و بدان متلبس می شد . جابربن عبدالله (انصاری ) به رسول خدا صلی الله علیه و سلم شکوه کرد که وی بر پشت اسب استوار نیست ، آن حضرت (ص) به دست مبارک بر سینه اش زد ، پس از آن از پشت هیچ اسبی نیفتاد ، و رسول خدا صلی الله علیه و سلم ، اسب بعضی از صحابیان که بسیار کند حرکت می کرد و او را در آخرین افراد قرار می داد ، سک زد ، پس از سک زدن آن حضرت ، صاحبش توان نگهداشتنش را نداشت و بر تمام سوراران پیشی داشت ، و نیز رسول خدا صلی الله علیه و سلم روزی که بر هجوم آورده شده بود بر اسب کند روی ابی طلحه سوار بود ، درباره آن اسب فرمود : انا وجدناه بحرا ، یعنی : ما آن اسب را دریایی می بینیم ، پس از آن اسبی از او پیشی نگرفت . ابوهریره از فراموشی به رسول الله صلی الله علیه و سلم شکوه کرد ، آن حضرت بدو فرمود : ای اباهریره ! عبایت را باز کن ! ابوهریره عبایش را گشود ، رسول خدا صلی الله علیه و سلم از هوا یک و یا سه قطعه برید و آنها را در عبای ابوهریره افکند و بدو فرمود : عبایت را به سینه بچسبان ! او آن را بر سینه اش چسباند ، و پس از آن هر چه را که می شنید فراموش نمی کرد ، تمام اینها از این مقام می باشد . } (ترجمه فتوحات مکیه جلد 3 باب 37 معرفت اقطاب عیسویین صفحات 42 و 43) ادامه دارد ... (ع) (ع) @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 87 } { مسبحات و چاکراها 84} ادامه ...👇 در باب تأثیر گذاری و انواع آن سخن بسیار است . اما یکی از انواع طرق تأثیر گذاری که امروزه در جامعه ما طرفداران بسیاری دارد . روش انرژی درمانی است . انرژی درمانی روشی است که حقیقت دارد و تأثیر آن انکار ناپذیر است . (البته اگر شیادانی که در این وادی به مانند سایر وادی ها وجود دارند را به حساب نیاوریم ) اما مکانیسم چگونه است ? عزیزان دقت نمایید هنگامی که نقطه ای از بدن ما بیمار می شود . در بدن اتری یا همان روح بخاری نیز بیماری بروز و ظهور پیدا می نماید و به تبع آن در هاله اتری اطراف بدن در نقطه بیمار نیز تغییرات ایجاد شده خود را نشان می دهد . این تغییرات ممکن است به شکل حفره هایی در هاله اتری خود را نشان دهد . گاه ممکن است این تغییرات خود را در بدن اختری نیز نشان دهد . در درمان به روش طبیعی و پزشکی معمول ، طبیب ، با تجویز اغذیه و اطعمه و داروهای مناسب ، سعی می نماید که بیماری را درمان نماید . گاه نیز ممکن است . نیاز به جراحی وجود داشته باشد . در روش درمان طبیعی ، درمان معطوف به پایین ترین سطح وجود انسان یعنی بدن عنصری می شود . در این روش درمانی اگر از روش طب سنتی استفاده شود . چون در روش طب سنتی ، دلیل بیماری ها را عمدتا ناشی از غلبه یکی از اخلاط اربعه میدانند . سعی بر این است که خلط مورد نظر را با اطعمه و داروهای طبیعی مناسب متعادل نمایند . با متعادل شدن خلط مربوطه در خون بیماری هم درمان می شود . در روش درمانی طب مدرن بعضا ممکن است بیماری را ناشی از کمبود یک ماده شیمیایی بدانند . و با تجویز ماده مربوطه اقدام به درمان عضو مربوطه می نمایند . نکته : روش طب مدرن پیچیده تر از چنین تقسیم بندی ای می باشد . و آنچه گفته شده کلی می باشد . در باب طب سنتی نیز کم و بیش اینگونه است . اما در روش درمانی به روش انرژی درمانی یک انرژی درمانگر ، انرژی کالبد اختری خویش را توسط ذهن و کالبد ذهنی به سمت نقطه ای که بیماری در آن وجود دارد هدایت می نماید . با افزایش انرژی در محل بیماری ، ابتدا تغییراتی ظریف در آن نقطه از که بیمار است ایجاد می شود . و به تبع آن تغییراتی نیز در هاله اتری رخ می دهد . و تغییرات بر روی بدن اتری یا روح بخاری نیز تأثیر می گذارد . و تغییرات بدن اتری یا بر روی عضو مربوطه تاثیر میگذارد و موجب بهبود بیماری عضو میشود . به واقع در این روش منشأ بیماری را وجود حفره هایی در هاله بدن شخص میدانند . و این حفره ها در اثر کمبود انرژی در آن نقطه از هاله شخص بوجود می آید . در این روش سعی می نمایند با افزایش انرژی در نقطه بیمار ، اقدام به درمان بیماری نمایند . مسئله بسیار مهم که باید مورد توجه قرار گیرد : 👇 هاله اتری و اختری و ذهنی هر شخصی متاثر از عوامل متعددی نظیر : 👇 1: طعامی که شخص مصرف می نماید . که هم از مال حلال تهیه شده باشد و هم از غذاهایی که شریعت آنها را حرام می داند نباشد . و شخص خمس و زکات مال خویش را نیز پرداخته باشد . 2: عبادات اعم از نماز و روزه و تلاوت قرآن و ذکر و مراقبه و ... 3: اعتقادات شخص در باب توحید نبوت و امامت و عدل و معاد و ... 4: افکار و احساسات روزانه شخص و عوامل دیگر بستگی دارد . نکته اساسی اینجاست که شخصی که خود را به دست یک انرژی درمانگر برای درمان میسپارد . در واقع بدن اتری و اختری و ذهنی و حتی جسم خویش را به وی سپرده است . زیرا همانگونه که گفته شد . انرژی درمانی بر همه سطوح مورد نظر تأثیر دارد . حال شما عزیزان در نظر بگیرید که شخصی که مبادرت به انرژی درمانی نماید . قائل به حلال بودن مال نباشد و بخشی از درآمدش را از طریق ربا بدست بیاورد و یا قائل به حرمت اطعمه و اشربه حرام نباشد و از گوشت خوک و یا مشروبات الکلی استفاده نماید و یا به نماز و روزه و ذکر ملتزم نباشد و تنها به مانند هندوان مدیتیشن نماید . و یا قائل به نبوت رسول الله (ص) و وصایت امیراامومنین (ع) نباشد و یا به جای آنکه به معاد اعتقاد داشته باشد به تناسخ باور داشته باشد . یا در روزی که مبادرت به انرژی درمانی می نماید . دعوایی نموده و یا مشکلی برایش پیش آمده باشد و ترس و اضطراب و عصبانیت داشته باشد و موارد دیگر . همه موارد ذکر شده در هاله اتری و اختری انرژی درمانگر موثر است . به واقع اگر شما یک سالک مسلمان باشید و با زحمت بسیار و پرهیز از حلال و حرام و نماز و روزه و ذکر و فکر و مراقبه در مسیر سلوک الی الله پیش می روید . اگر خود را بدلیل بیماری به چنین انرژی درمانگری بسپارید . هاله ذهنی و اختری و اتری و روح بخاری و جسم شما با انرژی ای ترمیم می شود که نه تنها همراستا با انرژی شما نیست . بلکه در نقطه مقابل انرژی کالبد اختری و اتری شما است . ادامه دارد. @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پیام بازرگانی 9 } { ماه گرفتگی در باورهای عامیانه } به مناسبت ماه گرفتگی امشب : 👇 { در زندگی هندیان زمان ماه گرفتگی یا خورشید گرفتگی از جهت اساطیر بسیار مهم است . گویند علت خسوف ، دیو راهو است . زمانی که خدایان و دیوان ، اقیانوس را برای گرفتن آب حیات به هم زدند ، چون آب حیات به دست آمد ، راهو آن را چشید و هنگامی که ماه و خورشید جریان را به اطلاع « ویشنو » می رساندند ، سر راهو از تن جدا کرد ، اما چون سر ، آب حیات را چشیده بود زنده ماند و در آسمان قرار گرفت و حالا گاه گاه برای انتقام به خورشید و ماه نزدیک می شود و جسم آنها را کثیف می کند و در نتیجه شمس و قمر تاریک یا لاغر می شوند . از این رو هندوان وقت کسوف و خسوف را هنگام کثافت می پندارند و در آن وقت در رودخانه های مقدس هندوستان شست و شو می نمایند و تن شان را می شویند و در زمان خسوف ، مهره طبل می نوازند و آوازه های مذهبی می خوانند و زنان هنگام استحمام جیغ می کشند و می پندارند به وسیله این شست و شو جیغ زدن و طبل نواختن ، ماه و خورشید را رها می سازند . (جلال نائینی ص 503) گفتم از خط تو فغان است خلق را گفت از خسوف ماه بود خلق را فغان (انوری ) خسوف یعنی این که ماه را خواب فرا می گیرد و اژدهای آسمان او را غافلگیر می کند ( بختیاری ، کتاب هفته ، ش . 12 ، یکشنبه سوم دی ماه 1340) هنگام خسوف ، ماه به دهان اژدهای فلکی می رود و مردم بر بام خانه ها رفته و با زدن طبل و تشت سعی بر این داشتند که اژدها را بترسانند تا ماه را رها کند . مه که سیه روی شده در زمین تشت تو رسواش نکرده چنین (نظامی. ، مخزن الاسرار ) تو بتم گر رب و سلطان می زنند مه گرفت و خلق پنگان می زنند می زنند آن طاس و غوغا می کنند ماه را زان زخمه رسوا می کنند (مثنوی مولوی ، ج .1 ، ص .112) اژدهای بلعنده ماه یعنی کاهش ماه و قی کردن آن یعنی افزایش ماه . از نظر علم اختر شناسی سر و دم اژدها ، عقد قمر است ، یعنی نقاطی که خسوف در آن واقع می شود و از آن جا نمادگرایی چینی در مورد اژدهایی که قمر را هم می درد و همچنین نمادگرایی اعراب از دم اژدها به عنوان منطقه تاریک به دست می آید . ( شوالیه ، ص . 1 ، 129 ) نظامی در ابیاتی گوید : 👇 به تیغ افسر و گاه خواهم گرفت بدین اژدها ماه خواهم گرفت (شرف نامه ) دید دودی چو اژدهای سیاه سر بر آورده در گرفتن ماه (هفت پیکر ) و خاقانی هم در ابیاتی به این موضوع اشاره می کند : 👇 ای ماه گرفته نور دانش در عقده اژدهات جویم (دیوان قصاید ) بر کردن آن عمل رضا داد مه را به دهان اژدها داد (تحفه العراقین ، 213) مه به آواز تشت رسته ز میغ نه به تشت تهی به تشت و به تیغ (هفت پیکر ) اگر خسوف یا کسوف شود ، روی تشت می کوبند و با تفنگ رو به آسمان تیر اندازی می کنند که اژدها خورشید یا ماه را نبلعد و رها کند . ( کندلوسی ، 179) علت کسوف و خسوف را در دهان اژدها بودن ماه و خورشید می دانند و مس را می زنند تا از دهان اژدها در آید ( آباده ای 260) هنگام وقوع خسوف ، معتقد بودند که اژدهایی ماه را در دهان خود گرفته و به این خاطر با چوب یا سنگ روی اشیای فلزی می زدند تا به علت صدای آن اژدها ماه را رها کند . ( کردی ، کرمانشاهی ، 183) در هنگام کسوف یا خسوف به پشت بام یا حیاط خانه می رفتند و بر ظروف مسی یا شئ دیگر که کوبیدن بر آن سر و صدا ایجاد می کرد می کوبیدند و باور داشتند که ماه یا خورشید از دست گرفتگی و اسارت نجات خواهند یافت ( آملی ،22) در ایل مسمنی عقیده دارند هنگام خسوف و کسوف اجنه و پریان ، ماه و خورشید را گرفته اند و برای رهایی آن ها نقاره می زنند و تیر شلیک می کنند . اگر کسوف شود از زیادتی گناه مردان است و اگر خسوف شود از زیادتی گناه زنان . ( شکور زاده ص . 344) بختیاری ها معتقدند وقتی مردی بزرگ از عالم روحانیت اسلام زندگی را بدرود بگوید ، خورشید یا ماه می گیرد وچند لحظه از نور افشانی باز می ایستد . ( بختیاری ، کتاب هفته ، ش . 12، یکشنبه سوم دی 1340) در لرستان معتقدند پیرزنی عاشق ماه است و چون ماه خورشید را دوست دارد . پیرزن به خورشید حمله می برد و وقتی روی خورشید می نشیند خورشید می گیرد و باید با سر و صدا پیرزن را از خورشید دور کرد . گاهی پیرزن موفق می شود ماه را در بغل بکشد و این زمانی است که ماه می گیرد و باید برای نجات ماه بر مس و طبل کوبید . ( لرستانی ، 126) همچنین خسوف و کسوف را نشانه بد یمنی آن سال می دانند ( آملی 22) } ادامه دارد ... @soltannasir 🌚🌚🌚🌚🌚🌝
@soltannasir { پیام بازرگانی 10 } { ماه گرفتگی در باورهای عامیانه 2} ادامه ...👇 شاهرودی ها گرفتن ماه را نشانه افزونی گناه مردان می دانند . ( شاهرودی ، 234) اما بیرجندی ها می گویند اگر ماه بگیرد از بسیاری گناه زنان است . ( بیرجندی ، 629) اما به طور کلی معتقدند هنگامی که ماه یا خورشید گرفته شود نشانه این است که مردم مرتکب گناه شده اند . در نتیجه این گناهان به صورت اژدهایی در آمده است و می خواهد ماه یا خورشید را ببلعد . در این هنگام از وحشت و ترس آن قدر تیراندازی می کنند و طاس و تشت مسی را با قاشق می کوبند و به صدا در می آورند تا به گوش اژدها برسد و از بلعیدن ماه یا خورشید صرف نظر کنند . ( تنکابنی ، 68 ، لرستانی ، 126 ،و...... کردی ، کرمانشاهی ، 183) ساز و دهل می زنند و به آسمان تیراندازی می کنند .( رودباری 150، لرستانی ، اطلاعات 2905) مردم عقیده داشتند به علت ازدیاد گناهان اژدها ماه را در دهان گرفته است . پس باید مردم آن قدر نماز بخوانند تا اژدها ماه را رها کند . ( گزستانی ، 84) نصف ماه در دهان اژدهاست . باید اذان گفت و طبل زد تا اژدها ولش کند . ( سروستان فارس ،303) چون بندگان خدا با التماس و زاری در آیند و از هر سو بانگ تکبیر برخیزد ، خداوند متعال اژدهای دیگری را مامور رهانیدن ماه می کند ( بختیاری ، کتاب هفته ، ش . 12 یکشنبه سوم دی ماه 1340) ماه گرفتگی ها از نظر دوانی ها یعنی این که از ما بهتران گردن ماه را چسبیده و ول نمی کند ، لذا دوانی ها هنگام ماه گرفتگی همگی با زدن حلب روغن از ما بهتران را از ما دور می کنند و این عمل تا زمانی که ماه گرفتگی پایان پذیرد ، ادامه دارد . ( دوانی ، 93) تبریزی ها می گویند هنگام ماه گرفتگی ، بشقاب مسی را به طرف آن بگیر ( تبریزی ، 21) و نیز هنگام ماه گرفتگی پشت بام می روند و به چوب یا چکش به تشت مسی می زنند تا دشمن ماه بترسد و او را رها کند . ( پیر سواران ، 316) همچنین هنگام گرفتن ماه مس میراثی می زنند و معتقد هستند که گرفتگی ماه زودتر باز می شود . ( دامغانی ، 108) در ممسنی ، بر این باورند که از ما بهتران ، ماه و خورشید را گرفته اند ، برای رهایی آن ها نقاره می زنند ، تیر شلیک می کنند ، کل و گاله و هو می زنند . ( ممسنی ، 458) دزفولی ها معتقدند خورشید و ماه هر دو در دست زن پدر گرفتارند . هنگامی که ماه یا خورشید می گیرند ، یعنی زن پدر گلویشان را گرفته است و می خواهد خفه شان کند . برای این که زن پدر ، خورشید و ماه را رها کند ،پشت بام می رفتند و آتش روشن می کردند و طبل می زدند و بالاخره کلی سر و صدا راه می انداختند تا زن پدر بترسد و گلوی هر کدام را گرفته رها کند . ( دزفولی 82) مردم لرستان ، دیوها را مسبب گرفتگی ماه و خورشید می دانند . دیوها بدخواه مهر و ماه اند و آن گاه که مجال یابند راه را بر مهر و ماه می بندند و گلوی آنان را فشار می دهند تا خفه شوند ، در چنین هنگامی است که چهره ماه یا مهر سیاه می شود . برای رهایی شان باید بر طبل یا تشت مسی کوبید که دیوان از صداها می هراسند و مهر و ماه را رها می کنند . ( لرستانی ،125) در خسوف و کسوف ، اگر خورشید یا ماه 👈سرخ باشد در آن سال👈 خون خواهد ریخت . ( ماسه ، 315) تفرشی ها معتقدند اگر ماه یا خورشید بگیرد ، جنگ و خونریزی و پلیدی در پیش خواهد بود . ( تفرشی ، 318) و مردم آباده می گویند اگر ماه یا خورشید هنگام ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی سیاه باشند درد می آید و اگر قرمز باشد جنگ می شود . میزان شدت یا کمی این دو بستگی به میزان ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی دارد . ( آباده ای ، 260) در سنندج این باور وجود دارد که اگر ماه سیاهی خسوف کند و گرفته شود قحطی و گرانی می شود 😳و اگر در قرمزی گرفته شود جنگ و خونریزی می شود . ( سنندجی ، 377) هنگام ماه یا خورشید گرفتگی نباید صلوات فرستاد یا مستقیم به ماه و خورشید نگاه کرد . ( خراسانی ، 135) و زن باردار نباید به خسوف ماه نگاه کند ، چون لکه سیاهی در بدن بچه ظاهر شود . ( کلاردشتی ، 301, سوسنگردی ، اطلاعات 2526 ، لرستاتی ، ایلامی 305) و بعد از نگاه کردن به ماه هنگام ماه گرفتگی ، باید به سرعت به زمین نگاه کنند وگرنه جایی از بدن بچه ای که در شکم اوست لک می افتد . ( سیاهکل گیلان ،اطلاعات 3107 ، دلیجانی 310 و ...بختیاری ، 62) می گویند چون شب خسوف ماه جو توان کاشت بکارند و نان وی دیوانگان را دهند سود دارد . ( خیام نوروزنامه ، 33) } «بر گرفته از کتاب باورهای عامیانه مردم ایران ، دکتر حسن ذوالفقاری مدخل ماه گرفتگی صفحات 993 الی 996» @soltannasir 🌚🌝🌜🌛
تصویر راهو که در حال بلعیدن قرص خورشید می باشد . @soltannasir
تصویری دیگر از راهو در حال بلعیدن قرص خورشید که به باور. هندوان در اساطیر وی و کتو همواره به دنبال خورشید و ماه هستند تا از آنان انتقام بگیرند . @soltannasir
‌ 🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔 { پیام بازرگانی 11 } ☆ماه گرفتگی در اساطیر هند ☆ { کتو و راهو از تن اهریمنی پدید می آیند که در گذشته سواربهانو نام داشته است. ماجرا چنین است که پس از کره گیری اقیانوس شیر و زمانی که موهینی از برابر صف خدایان می گذرد و به هر یک از آنان جرعه ئی امریت می دهد دایتیائی دارای چهار دست و یک دم خود را بین سوریا ( ایزد خورشید ) و چاندره (چندره) ( ایزد ماه ) جای می دهد و جامی اَمریت می نوشد. سوریا و چندره ویشنو را از این ماجرا آگاه می سازد و ویشنو بی درنگ سر سواربهانو را از تن او جدا می سازد. اما از آنجا که این اهریمن با نوشیدن امریت در شمار نامیریان درآمده است نمی میرد و از سر او راهو و از تن او کتو هستی می یابد و در شمار ستارگان آسمانی در می آیند. کتو در این هیأت دارای دمی چون دم اژدها و بر گردونه ئی که آن را هشت اسب باد پا می کشند آسمان را در می نوردد و راهو بر گردونه ئی که هشت اسب سیاه آن را می کشند در آسمان می گردد و سری چون سر اژدها دارد. راهو هنوز نفرت خود را از سوریا و چاندره از یاد نبرده و همیشه با دهان گشوده در پی خورشید و ماه روان است و هرگاه مجالی بیابد آن را در کام می کشد و در چنین موقعیتی است که خسوف و کسوف پدید می آید . } ( کتاب اساطیر هند : ورونیکا ایونس صفحات 214 و 215) @Soltannasir 🌒🌒🌒🌒🌒🌒
توضیحات استاد صمدی آملی در باب👆👆 روح بخاری و نحوه شکل گیری آن @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 88} { مسبحات و چاکراها 85} ادامه ...👇 عدم هم راستایی انرژی ، انرژی درمانگر با بیمار ، نه تنها که می تواند باعث عقب افتادن شخص از نظر معنوی شود . بلکه می تواند باعث اختلال نوری و انرژی در وجود شخص شود . اساتید عرفان و سلوک ، وقتی به سالک دستور سلوکی می دهند از وی می خواهند که به ذکر و دستور و ختومات دیگری مبادرت نورزد . این امر علل مختلفی دارد . نظیر : 👇 1: تفاوت نوری اذکار با یکدیگر 2: تفاوت طبعی اذکار با یکدیگر 3: تفاوت در تاثیر اذکار و دستورات با یکدیگر و ... اگر سالک به سخن استاد عمل ننماید .و علاوه بر دستور استاد ، بدون اجازه به ختمی مشغول شود . علاوه بر تخطی از استاد ، که خود این امر فی نفسه دارای اشکال است ، دچار اختلالات روح و روان نیز می شود . که بخشی از آن نتیجه اختلال نوری و انرژیایی ناشی از تأثیرات متفاوت ( نوری ، طبعی ، تاثیری ) دستورات است . حال شما در نظر بگیرید که اختلال سلوکی ناشی از انجام دو دستور متضاد ، در حیطه انوار و نیروی عالم اسلام ایجاد می شود . یعنی سالک دو دستور سلوکی متفاوت را که هر دو دارای انوار اسلامی است را انجام می دهد . و تفاوت انوار دو دستور اسلامی ، بسیار کمتر از تفاوت انوار دو دین مختلف است . حال اگر شخصی بیست جلسه خود را به دست انرژی درمانگری بسپارد .که عملا ممشای فکری و اعتقادی و سلوکیش غیر اسلامی است . در نظر بگیرید که چه اتفاقی می تواند بیفتد . شاید بیماری جسمی این شخص درمان شود . اما با اینحال ، این شخص از نظر سلوکی به جای پیشرفت عقب گرد خواهد داشت . زیرا با انرژی ناهمگون درمان شده است . نکته : اختلال نوری ، و انرژی ناهمگون در وجود شخص می تواند خود را به طرق مختلفی نشان دهد . مانند بی علاقگی به دستورات سلوکی و نمازهای یومیه ، یا تغییر کوچک یا بزرگ در افکار و اعتقادات شخص که خود بر کیفیت اعمال عبادی موثر است و سایر تاثیرات . نکته 2: اختلال تنها مختص به سالکین مسلمان نمی باشد . بلکه اگر یک سالک هندو نیز توسط یک مسیحی ، انرژی درمانی شود . همین اختلال در مسیر سلوکی وی برایش بوجود خواهد آمد . از مبحث انرژی درمانی بگذریم و به دروس باز گردیم . گفته شد که بین آیه « قد افلح من تزکی » در سوره مبارکه اعلی و آیه « قد افلح من زکاها » در سوره مبارکه شمس تشابه وجود دارد . و در سوره مبارکه شمس اشاره به خلقت نفس شده است . و اینکه هر شخصی گوهر نفس را پاک نماید رستگار و در غیر اینصورت معذب خواهد شد . در ادامه شواهدی آورده شد که چاکرای خورشیدی در روند ساخت بدن اتری تا حدی نقش دارد . و همچنین بر بدن اختری تاثیر گذار است . همچنین گفته شد که روح بخاری_ که به بدن اتری در نزد هندوان شباهت بسیار دارد . _از شئونات نفس ناطقه انسانی می باشد . در نزد حکما و اطبای اسلامی روح بخاری با دخالت کبد و قلب ساخته می شود . در نزد هندوان نیز بدن اتری با دخالت چاکرای شبکه خورشیدی ساخته می شود که با اندام کبد در بدن ارتباط دارد . حکما گفته اند که ارتباط نفس ناطقه مجرد با روح بخاری در پایین ترین سطح تجردش یعنی تجرد خیالی می باشد . و همچنین حکما بدن را مرتبه نازله نفس می دانند و قائل به تاثیر و تاثر نفس و بدن بر یکدیگر می باشند . حکمای اسلامی انسان را دارای مراتب چهارگانه « طبیعی ، مثالی ، عقلی و الهی می دانند .» (عیون مسائل نفس عین 44) همچنین از وجهی دیگر انسان را دارای مقامات چهارگانه « مقام روح ، مقام قلب ، مقام خیال ، و مقام طبع » می دانند . ( عیون مسائل نفس عین 55) حکمای هندو نیز قائل به وجود بدن اتری و اختری و ذهنی و روحی می باشند . که می توان بدن اتری را با مرتبه طبیعی و مقام طبع . و بدن اختری را با مرتبه مثالی و مقام خیال و بدن ذهنی را با مرتبه عقلی و مقام قلب و بدن روحی را با مرتبه الهی و مقام روح یکی دانست . بنابراین با توجه به نکات گفته شده نفس و بدن بر یکدیگر تاثیر می گذارند و واسط مهم این تأثیر روح بخاری یا بدن اتری است . که بنا به نظر حکمای اسلام با دخالت کبد و قلب ساخته می شود و اندام کبد با چاکرای خورشیدی مرتبط می باشد . و بنا به نظر حکمای هندو با کمک چاکرای شبکه خورشیدی ساخته می شود . و در قرآن مجید نیز در سوره مبارکه شمس به خلقت نفس اشاره شده بود . و این خود ارتباط دیگری بین سوره اعلی و شمس با کوکب شمس و چاکرای خورشیدی می باشد . نکته 3 : به نظر فقیر سوره مبارکه شمس نیز با چاکرای خورشیدی مرتبط است منتهی قرائت این سوره باعث افزایش فعالیت چاکرای خورشیدی می شود . و قرائت سوره مبارکه اعلی باعث پاکسازی این چاکرا می شود . @soltannasir ☀️🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 89 } { مسبحات و چاکراها 86} ادامه ...👇 نکته 4: سوره مبارکه اعلی با صیغه امر شروع می شود . « سبح اسم ربک الاعلی » اگر در دیگر سور مسبحات از صیغه ماضی و مضارع استفاده شده است . در این سوره از فعل امر استفاده شده ، یعنی به پاک دانستن امر شده است ! و با توجه به ارتباط این سوره با چاکرای شبکه خورشیدی و ارتباط آن با گوهر نفس انسان علت این اهمیت را ، در امر نمودن به پاک دانستن می دانیم . البته این یکی از علل بیشمار این مسئله است نه تنها علت ! مبحث مسبحات و چاکراها علی القاعده باید اینجا به پایان برسد . در این دروس : 👇 سوره الاسراء به چاکرای هفتم منسوب شد و کوکب آن زحل . سوره حدید به چاکرای اول منسوب شد کوکب آن مریخ . سوره حشر به چاکرای چهارم منسوب شد و کوکب آن مشتری . سوره صف به چاکرای پنجم منسوب شد و کوکب آن عطارد . و سوره جمعه به چاکرای دوم منسوب شد و کوکب آن زهره . سوره تغابن به چاکرای ششم منسوب شد و کوکب آن قمر . سوره اعلی به چاکرای سوم منسوب شد و کوکب آن شمس . دلایل هر کدام از این تطابق ها و منسوبات مفصل در دروس بیان شد . اما ممکن است سوال پیش بیاید که شما گفتید که تعداد چاکراها 9 است نه 7 . پس چاکرای هشتم و نهم چگونه است ? آیا این دو چاکرا سوره ای ندارند ? در پاسخ باید بگویم که بعضی از دانشمندان علوم قرآنی معاصر نظیر آیت الله معرفت در کتاب التمهید فی علوم القرآن قائل به این هستند که تعداد مسبحات 9 است . و ایشان سوره مبارکه فرقان و سوره مبارکه ملک را که با کلمه تبارک شروع می شود را جزء مسبحات غیر معروفه می دانند : 👇 { تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴿۱﴾ بزرگ [و خجسته] است كسى كه بر بنده خود فرقان [=كتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود تا براى جهانيان هشداردهنده اى باشد (۱) }( آیه 1 سوره مبارکه فرقان ) و همچنین : 👇 { تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾ بزرگوار [و خجسته] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست (۱) } ( آیه 1 سوره مبارکه ملک ) بنابراین این دو سوره می تواند با دو چاکرای 8و9 منطبق باشد . دقت نمایید پیشتر در دروس گفته شد که سوره الاسراء با کلمه سبحان شروع می شد . بر طبق نظریه ارتباط مسبحات و چاکراها ، معنایش ( سبحان ) آن بود که چاکرای هفت ذاتا پاک است. حال اگر تطابق سوره فرقان و ملک را با چاکرای 8 و 9 بپذیریم . این دو چاکرا متبارک است . وهمانگونه که چاکرای 8 و 9 کمی متفاوت است. سور مرتبط با آن نیز یعنی فرقان و ملک کمی متفاوت است . و با تبارک شروع می شود . اما اینکه هر کدام از این سور با کدام چاکرا منطبق می شود ? پیشتر گفته شد که چاکرای 8 با فلک ثوابت یا فلک هشتم در فلکیات قدیم تطابق دارد و چاکرای 9 با فلک اطلس . در توضیح فلک ثوابت آورده اند : 👇 { اختر شناسان قدیم اختران آسمان را به دو بخش ثوابت و سیارات تقسیم می کردند . باور منجمان بر این بوده اختران ثابت همه در فلکی واقع اند که آن را فلک ثوابت خوانند و جایگاه آنها در میان افلاک فلک هشتم و یا آسمان هشتم است ، اما هر یک از سیارات را ساکن فلکی خاص می گفتند . بنابراین هفت سیاره در هفت فلک جای گرفته و افلاک سبعه و یا هفت فلک را تشکیل می دادند . } (کتاب نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی صفحه 53 ) ادامه دارد ... @soltannasir 🌈🌈
@soltannasir { پاسخ به سوالات 90} { مسبحات و چاکراها 87} ادامه ...👇 { عدد انجم بسیار سپهر هشتم بود چندان که برو چیره نمیشد مقدار راست گویی که ز بسیاری انجم هستی درگه خواجه ز بسیاری شاهان گه بار انوری ( دیوان: 1/156) تعداد ستارگان آسمان هشتم به قدری بود که در شمار نمی آمد گویی که انبوه ستارگان مانند انبوه شهریارانی بود که در هنگام بار در مجلس حاضر آمده بودند . خواجه چارم بلاد خسرو هفتم قرآن آن که ز هشتم فلک همت او راست عار خاقانی( دیوان :184) گر به وهم از محل خویش به گردون نگرد فلک ثابته برج آید و خورشید سها عثمان مختاری ( دیوان :7) ۲-شمار ستارگان ثابت در آینه چشم ناظر زمینی منجمان قدیم در رصدهای خود ستارگان ثابت را بین ۱۰۲۲ تا ۱۰۲۷ ستاره یافته اند . بطلمیوس قلوذی در آسمان ۱۰۲۵ ستاره رصد کرده و در کتاب مجسطی آنها را در صورتهای فلکی جای داده است . و عبدالرحمن صوفی در آسمان ۱۰۲۷ ستاره تا قدر ششم دیده و در کتاب صور الکواکب جایگاه آنها را در صور فلکی تعیین کرده است . عبدالجبار خجندی در مدخل منظوم تعداد ثوابت را ۱۰۲۲ کوکب ذکر کرده است و شیخ محمود شبستری در گلشن راز شمار آنها را ۱۰۲۴ اعلام کرده است . ( برای مراعات اختصار به این اندک بسنده شد ) حکما پیش از این به حکم رصد اختران را گرفته اند عدد یک هزار است و بیست و نه به شمار هفت از ایشان کواکب سیار ثابتات است نام دیگرها که از ایشان کنند پیکرها خجندی ( مدخل منظوم؛ ۱۷۰) ثوابت یک هزار و بیست و چارند که بر کرسی مقام خویش دارند شیخ محمود شبستری (گلشن راز ؛ ۷۳۴) شایسته توجه است که عبدالرحمن صوفی افزون بر ۱۰۲۷ کوکبی که در صورتهای مختلف و بیرون از آنها رصد کرده است از کواکب بی حد و حصر در میان صورتها سخن گفته اما به سبب خردی و انبوهی آنها ، از تحقیق بیشتر درباره آنها صرف نظر کرده است . ۳- توضیح چند نکته درباره فلک ثوابت الف : پاره ای از دانشمندان ایرانی وجود فلک ثوابت را آن گونه که مورد استفاده منجمان بوده است باور نمی کردند ، از جمله ابن سینا گفته است که : « تاکنون برای من ثابت نشده است که کره ثوابت یک کره است یا کراتی بر روی یکدیگر قرار گرفته است . » و امام فخر رازی در تفسیر خود بر گفته های علمای هیئت در توجیه حرکات سماوی خرده گرفته و گفته است : «اقوال ایشان ( عالمان هیئت ) احتمالی و ظنی است نه برهانی و یقینی ، و عقل بشری راهی برای رسیدن به حقیقت امور ندارد . » مثلا گفته است که هیچ چیز ما را ناگزیر از آن نمیکند که فاصله همه ستارگان ثابت را از زمین برابر با هم بدانیم ، بلکه بعید نیست که بعضی از آنها نزدیک تر از بعضی دیگر به زمین یا ماه بوده باشند . ب : بعضی ها آسمان هشتم را فلک البروج نیز گفته اند ، این تسمیه در بادی امر اندکی شگفت انگیز می نماید اما بررسی آیاتی از قرآن کریم که در آنها لفظ بروج یاد شده است این وجه تسمیه را توجیه می کند . در قرآن کریم لفظ بروج در اصطلاح نجومی در سه آیه نازل شده است . در آغاز سوره بروج به آسمان دارای بروج سوگند یاد شده است : « وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ  =سوگند به آسمان آكنده ز برج ها /1بروج » در سوره فرقان برای تأمل در شگفتی های آفرینش خدای تعالی آمده است که خداوند متعال در آسمان برج ها برپا کرد و در آن خورشید نوربخش و ماه منیر قرار داد : « تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا  =[فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد ./61فرقان » و در سوره حجر نیز برای بر انگیختن مومنان بر اعتراف به قدرت پروردگار از قرار دادن برجها در آسمان و زینت بخشیدن آسمان برای ناظران سخن در میان است : « وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ = و به يقين ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آنرا براى تماشاگران آراستيم /16حجر » مفسران در شرح و تفسیر این آیات افزون بر ذکر برجهای دوازده گانه منطقة البروج از قول عالمان سده های نخستین تعابیر دیگری نیز برای برج ها نقل کرده اند ; گاهی از قول برخی بزرگان گفته اند : مراد از برجها ستارگان بزرگ اند ، مانند : زهره و سهیل و مشتری و سماک و عیوق و غیره . از بعضی یگر نقل کرده اند که مراد از بروج کوشک ها و قصرها هستند و برای تبیین آن از آیه دیگری از قرآن کریم استفاده کرده اند که می فرماید : هر جا که باشید مرگ به شما می رسد هر چند در حصن ها و کوشک های بسیار بلند و استوار باشید ، آیه شریفه آن را «بروج مشیده» گفته است . .. } ادامه دارد ... @soltannasir 🌎🌍🌏🌕🌖🌗🌘🌑🌜🌛🌞🌝🌚🌔🌓🌒🌙💫⭐️🌟✨⚡️☀️☄
@soltannasir { پاسخ به سوالات 91 } { مسبحات چاکراها 88 } ادامه ...👇 { « أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي 👈بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا  = هر كجا باشيد شما را مرگ درمی يابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد میگويند اين از جانب خداست و چون صدمه اى به ايشان برسد میگويند اين از طرف توست بگو همه از جانب خداست [آخر] اين قوم را چه شده است كه نمى خواهند سخنى را [درست] دريابند . /78نساء » این بحث ها نشان می دهد که زینت بخشیدن به آسمانها توسط روشنان فلکی بوده است و اطلاق فلک البروج بر ثوابت پذیرفتنی است . از منظر نجومی نیز می توان به این نتیجه رسید با این توضیح که اگر فلک البروج را منطقة البروج فرض کنیم یک سوال بدون پاسخ خواهد ماند ، و آن پرسش این است که آیا ستارگان صورتهای فلکی منطقة البروج از کواکب صورتهای فلکی شمالی و جنوبی روشن تر ند ، پاسخ این سوال منفی است چرا اخترشناسان برای روشنایی و فروغ ستارگان قدرهای مختلف و متفاوت قائل اند . و منجمان قدیم در رصدهای خود تنها پانزده ستاره پر فروغ تر از دیگران مشاهده میکردند و آنها را ستارگان قدر اول میخواندند . بنا به گفته های عبدالرحمن صوفی و بسیاری دیگر از اخترشماران ، پانزده ستاره پر فروغ قدر اول در آسمان ملاحظه می شود که تنها ستاره های قدر اول پنج گانه «دبران» در صورت فلکی ثور و «قلب الاسد» و «صرفه» در صورت فلکی اسد و « سماک اعزل» در صورت فلکی سنبله و «فم الحوت» در صورت فلکی دلو قرار دارند و ده ستاره روشن قدر اول دیگر در صورتهای فلکی شمالی و جنوبی روشنی بخش آسمان اند و در میان آنها شباهنگ و سهیل از همه روشن ترند . پس تنها ستارگان منطقة البروج نمی توانند زینت بخش آسمان باشند ، بلکه انجمن ستارگان آسمان تزیین آسمان را بر عهده دارند و اطلاق فلک البروج بر فلک ثوابت می تواند قابل توجیه باشد . } ( کتاب نجوم قدیم و بازتاب آن در ادبیات پارسی صفحات 53 الی 56 } عزیزان توضیحات فلک ثوابت یا فلک البروج را که از کتاب نجوم قدیم و بازتاب آن در ادبیات پارسی نقل شد را ملاحظه نمودید . پیشتر در دروس به نقل از کتاب تشریح الافلاک گفته شد که دانشمندان نجوم قدیم فلک اطلس را از آن جهت اطلس می گویند که خالی از کواکب است و چون اطلس بی نقطه است نام این فلک اطلس میباشد که به آن فلک الافلاک و یا فلک عرش نیز می گویند . در نتیجه همانگونه که پیشتر گفته شد . فلک ثوابت با چاکرای هشتم و فلک اطلس با چاکرای نهم مرتبط میباشد . اگر اینچنین باشد . باید در دو سوره فرقان و ملک به این مسئله اشاره شده باشد . حال با این توضیحات نگاهی به آیات دو سوره ملک و فرقان مینماییم : 👇 { الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ﴿۳﴾ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ ﴿۴}وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ ﴿۵﴾ = همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمى بينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مى بينى (۳) باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد (۴) و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [= قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كرده ايم (۵ ) } (آیات 3 الی 5 سوره ملک ) و { الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ﴿۵۹﴾وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ﴿۶۰﴾ تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾ = همان كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره اى بپرس [كه مى داند] (۵۹) و چون به آنان گفته شود [خداى] رحمن را سجده كنيد مى گويند رحمن چيست آيا براى چيزى كه ما را [بدان] فرمان مى دهى سجده كنيم و بر رميدنشان مى افزايد (۶۰) [فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان  برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد (۶۱) } ( فرقان آیات 59 الی 61) @soltannasir 🌝🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 92} { مسبحات و چاکراها 89} ادامه ...👇 با دقت به آیات سوره ملک و فرقان متوجه این نکته می شویم که در هر دو سوره به نوعی به فلک ثوابت👈 بر اساس فلکیات قدیم 👉 اشاره شده است ! در آیه 5 سوره ملک آمده : {👈 وَلَقَدْ 👈زَيَّنَّا👈 السَّمَاءَ الدُّنْيَا👈 بِمَصَابِيحَ ...» =و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم .} و در آیه 61 سوره مبارکه فرقان آمده : 👈 { تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ 👈 بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾ » = [فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد (۶۱) } نکته 1: در آیه 5 سوره ملک اشاره به مزین بودن آسمان دنیا به کواکب شده است . بنا به فلکیات قدیم در نزد حکما و عرفا این آسمان دنیا که به زینت کواکب مزین شده همان فلک ثوابت است . البته این نکته جای سوال دارد که اگر فلک ثوابت آسمان دنیا باشد . بنا به قاعده باید سایر آسمان ها بالای این آسمان باشد . یعنی هفت فلک پایین ثوابت همه جزء آسمان دنیا محسوب شود . و آسمان دوم یا از محل فلک اطلس شروع شود یا فلک اطلس برزخی بین آسمان دنیا و آسمان دوم باشد . در حالی که بیشتر حکما و عرفا ، افلاک هفتگانه را منطبق بر آسمان های هفت گانه می دانند ! و این خود خالی از اشکال نیست ! نکته 2: منظور از سماء دنیا ، آسمان پایینی می باشد . نکته 3: عده ای از معاصرین ما نیز آسمان دنیا که مزین به کواکب می باشد را در حیطه بیگ بنگ می دانند !!! که اشکال این برداشت بیش از برداشت حکما و عرفا می باشد . زیرا می توان برداشت حکما و عرفا را که بر اساس نظام فلکیات بطلمیوسی می باشد را با فرض تصحیحی که بدان اشاره نمودیم پذیرفت . اما مسئله بیگ بنگ و آسمان دنیا دارای اشکال است . در قرآن مجید معمولا هر جا سخن از آسمانها رفته آن را حقیقتی مقابل زمین دانسته است . نظیر آیه : 👈 { الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا (59) فرقان } اما در مدل بیگ بنگ ، زمین ذره ای کوچکی از همین آسمان دنیا یا فضای کیهانی می باشد ! بنابراین چنین تفاسیری نه تنها که با خود این آیه در تضاد است . بلکه با مجموع سایر آیات قرآن در باب آسمان ، در تضاد می باشد ! نکته 4 : در آیه 61 سوره فرقان نیز حق تبارک تعالی اشاره به بروج در آسمان شب نموده است . که با فلک ثوابت در فلکیات قدیم انطباق دارد . در کتاب تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر قمی در ذیل آیه 61 سوره الفرقان اینگونه آمده است : 👇 { تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾ بزرگ و بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى را آفرید و در آن چراغ و ماهى تابنده پدید آورد (۶۱) علی بن ابراهیم ( با سند خود ) از ابوالجارود روایت کرده است ، که گفت : امام باقر(ع) درباره فرمایش خداوند تبارک و تعالی : « تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا » ، فرمود : « بروج » ستارگان هستند همان ستارگانی که برای ( علامت ) بهار و تابستان می باشند ، عبارتند از : حمل ، ثور ، جوزا ، سرطان ، اسد و سنبله . و ستارگان پاییز و زمستان عبارتند از : میزان ، عقرب ، قوس ، جدی ، دلو و سمکه ، که مجموعا دوازده برج و ستاره می باشند . نکته 5 : علامه بزرگوار طباطبائی در کتاب تفسیر گرانسنگ المیزان در تفسیر آیه « وَالسَّمَاءِذَاتِ الْبُرُوجِ = سوگند به آسمان آكنده ز بروج /آیه ۱ سوره بروج » می آورد : 👇 { کلمه « بروج » جمع برج است ، و « برج » به معنای هر چیز پیدا و ظاهر است ، و اگر بیشتر در کاخهای عالی استعمال می شود ، برای این است که کاخها در نظر تماشاکنندگان و بینندگان ظاهر و هویدا است ، ساختمان استوانه ای شکلی که در چهار گوشه قلعه ها برای دفاع می سازند نیز برج نامیده می شود ، و همین معنا منظور آیه است چون می فرماید : « وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ  وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ =و به يقين ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم . و آن را از هر شيطن رانده شده اى حفظ كرديم . (16 و 17 سوره مبارکه حجر ) با این بیان روشن می شود اینکه بعضی از مفسرین بروج را به دوازده برج اصطلاحی علم نجوم معنا کرده اند ، درست نیست . و در آیه مورد بحث سوگند به آسمانی یاد شده که به وسیله برجها محفوظ می شود . } ( ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحات 413 و 414) ادامه دارد ... @soltannasir 🏰🏰🏰
@soltannasir { پاسخ به سوالات 93 } { مسبحات و چاکراها 90 } ادامه ...👇 در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیات 16 و 17 سوره حجر آمده : 👇 {... هر آینه در آسمان برج هایی را آفریدیم _ منظور منازل خورشید و ماه می باشد « و زینها للناظرین » _ و آسمان را برای بینندگان ( دقیق بین ) آراسته ایم _، که منظور از آن زینت ها ، ستارگان می باشند . } همانگونه که ملاحظه می نمایید . در تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر قمی هم در ذیل آیه 61 سوره فرقان و هم آیات 16 و 17 سوره حجر ، بروج را همان بروج اصطلاحی و منازل خورشید و ماه دانسته است . اینکه حضرت علامه طباطبایی چه اصراری بر این مسئله دارند که بروج را بر خلاف حدیث معصوم به شکل دیگر تفسیر نمایند برای فقیر مشخص نیست ! ایشان به جای نفی تطابق بروج با بروج اصطلاحی که حدیث موید آن است می توانستند اینگونه بنویسند که ممکن است منظور از بروج تنها بروج اصطلاحی نباشد . بلکه این بروج ممکن است شامل سایر ستارگان نیز بشود ! به هر حال ایشان بزرگ هستند و در سلسله اساتید فقیر در حکمت از دو سو قرار دارند . ( دو تن از اساتید فقیر شاگرد ایشان بوده اند ) به تطابق سور باز گردیم . همانگونه که ملاحظه نمودید در هر دو سوره فرقان و ملک به نوعی اشاره به فلک ثوابت _ از منظر نجوم قدیم و فلکیات بطلمیوسی _ شده است . اما در سوره فرقان ، علاوه بر اشاره به زینت بخشی آسمان با بروج ، به خلقت عرش نیز در آیه 59 اشاره شده است : 👇 { الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى 👈الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا (59) = همان كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره اى بپرس [كه می داند ] (59) } و پیشتر گفته شد که حکما و عرفا فلک الافلاک یا فلک اطلس را فلک عرش نیز می دانند . و شاید وجود این آیه دلیل بر ارتباط سوره فرقان با چاکرای نهم باشد . بنابراین چاکرای هشتم نیز با سوره ملک مرتبط می شود . نکته 1 : باید دقت نمود تطبیق چاکرای هشت و نهم بسیار مشکل است زیرا تقریبا اطلاعات ما از حیطه این دو چاکرا اندک است . و با توجه به اینکه این دپ چاکرا به کوکبی نیز منسوب نمی باشند . کار تطابق مشکل تر نیز می شود . بنابراین ممکن است تطابق یادشده اشتباه باشد و سوره فرقان مرتبط به چاکرای هشت و سوره ملک مرتبط با چاکرای نهم باشد . نکته 2: اینکه فلکیات بطلمیوسی تا چه حد با فلکیات قرآنی تطابق دارد خود نیاز به تحقیق جداگانه دارد که در این مختصر نمی گنجد . اما در آینده بدان خواهیم پرداخت . پایان ... @soltannasir 🌎🌍🌏🌕🌖🌗🌘🌑🌜🌛🌞🌝🌚🌔🌓🌒🌙💫⭐️🌟✨⚡️🔥💥☄☀️
@soltannasir {درد و دل سلطان نصیری 10} . { مسبحات و چاکراها } مبحث تطابق مسبحات و چاکراهای 9 گانه به پایان رسید ! اکنون تصمیم دارم کمی در باب این دروس با شما عزیزان درد و دل نمایم . فقیر هنگامی که در دروس سوء استفاده دشمنان از قوانین معنوی و شرح خطبه مولانا زین الدین ، به تطبیق دوره چاکراهای 9 گانه با زندگی رسول الله(ص) پرداختم . این دروس مورد توجه بعضی از عزیزان قرار گرفت هر چند که عده ای اندک نیز به مخالفت با این نظر پرداختند . فقیر بر خلاف آنچه که ممکن است عده ای تصور نمایند چندان ذوق چاکرا سیستم ندارم . سالها پیش به وادی عرفان های شرقی پرداخته ام . و اکنون سالهاست از آن وادی خارج شده ام. وجود چاکراها از منظر علم جدید تقریبا اثبات شده است و قابلیت عکس برداری از آن نیز وجود دارد . بنابراین برای فقیر جای سوال بود که آیا در قرآن مجید به چاکراها اشاره مخفی و باطنی شده است ? یا خیر ? فقیر اعتقاد داشتم که باید اشاره شده باشد ولی ، این اشاره را نمی یافتم . هنگام نوشتن دروس تطابق چرخه چاکراها با زندگی رسول الله (ص) به سه کتاب چاکرا درمانی و اطلس چاکرا و کندالینی یوگا نگاه می نمودم . از تقسیم بندی های متناقض این کتب در باب انتساب چاکراهای هفت گانه به کواکب و بروج کلافه میشدم . و همواره برای فقیر این سوال وجود داشت که انتساب درست چاکراها به کواکب چگونه است ? در کتاب اطلس چاکراها در باب انطباق ها اینگونه آمده : 👇 { چاکرای اول : کوکب عطارد ، فلز مربوطه سرب 😳 چاکرای دوم : کوکب زهره چاکرای سوم : کوکب مریخ چاکرای چهارم : کوکب مشتری چاکرای پنجم : کوکب زحل چاکرای ششم : کوکب اورانوس چاکرای هفتم : کوکب نپتون } در کتاب چاکرا درمانی اینگونه آمده : 👇 { چاکرای اول : برج حمل (مریخ ) و برج ثور (زهره )و برج عقرب(زهره ) و برج جدی (زحل ) چاکرای دوم : برج سرطان ( قمر ) و برج میزان ( زهره ) و برج عقرب ( زهره ) (پلوتون) چاکرای سوم : برج اسد (شمس) و برج قوس(مشتری ) سنبله (عطارد ) و همچنین کوکب آن مریخ !!! چاکرای چهارم : برج اسد (شمس ) و میزان (زهره ) و کوکب آن کیوان (زحل) 😳 چاکرای پنجم : برج جوزا (عطارد ) کوکب مریخ 😳 برج ثور (زهره ) و برج دلو ( اورانوس ) چاکرای ششم : عطارد و برج قوس (مشتری ) و برج دلو ( اورانوس ) و برج حوت ( نپتون ) چاکرای هفتم : برج جدی ( زحل ) و برج حوت (نپتون ) } همانگونه که شما خواننده عزیز ملاحظه می نمایید این تقسیم بندی ها دارای اشکال است . و این مسئله ذهن فقیر را درگیر نموده بود ! ممکن است شخصی بپرسد که شما گفتید که ذوق چاکرا سیستم ندارید . پس چرا ذهنتان درگیر این مسئله شده بود ? در پاسخ باید بگویم کشف و شناخت عالم مهمترین دلیل درگیری ذهنی فقیر بوده و هست ! کیمیاگران جمله معروفی دارند . که آنچه در بالا هست در پایین نیز می باشد . و آنچه در پایین هست در بالا نیز می باشد ! یعنی عالم صغیر ( بدن انسان) نسخه ای از عالم کبیر می باشد . کیمیاگران بر همین اساس به تفسیر رمز گونه از عالم و بدن انسان می پردازند ! گاه کیمیاگران مسلمان از آیات قرآن نیز برای این تفسیر رمز گونه کمک می گیرند . کیمیاگران غیر مسلمان نیز گاه به تفسیر رمز گونه کتاب مقدس می پردازند . از آنجایی که فقیر مدتی از روی تفنن و کنجکاوی به مانند سایر علوم به مطالعه متون کیمیاگری مشغول بوده ام . با تفسیر رمز گونه این متون تا حدی خو گرفته ام . و نگرش کیمیاگران مسلمان در باطن فقیر نشسته است . بنابراین فهم دقیق چاکراها و کوکب منسوب به آنها به نظر فقیر می توانست به فهم ملکوت عالم با توجه به شباهت عالم صغیر و کبیر کمک نماید . شاید کسی بگوید که راه فهم دقیق شناخت ملکوت عالم تنها از راه. سیر و سلوک و کشف و شهود ممکن است. در پاسخ به این نظر باید همان جمله ای را بگویم که بارها گفته ام مگر عارفانی نظیر ابن عربی و مولوی و سعدالدین حمویه و نجم الدین کبری و علالدوله سمنانی و روزبهان بقلی شیرازی و شاه نعمت الله ولی و غیره هم بر طبق نظر صوفیه و عرفا و هم بر طبق نظر علمای ربانی شیعه نظیر سلسله معرفت نفس آخوند ملاحسینقلی همدانی ، از کاملین نبوده اند ?! پس چرا با مطالعه آثار این بزرگان علی رغم جایگاه بالای شهودیشان نمیتوان به تببین دقیقی از عالم ملکوت باطن دست یافت . هر چند که بعضا آثار این بزرگان در بعضی مسايل رهگشاست ! ممکن است کسی بگوید که این بزرگان علی رغم جایگاه رفیعشان به احادیث تشیع دسترسی نداشته اند وگرنه بهتر داد سخن می دادند ! در پاسخ می گوییم . علمای ربانی شیعه و حتی اقطاب مدعی سلاسل عرفانی شیعه از معاصرین ما چرا بدین امر مبادرت نورزیدند ?! این بزرگان که هم بر خوان گسترده احادیث شیعه و هم آثار صوفیه و عرفای متقدم نشسته اند و هم پیشرفت های علوم جدید را مشاهده نموده اند ? ادامه دارد... @soltannasir ☀️🌞
@soltannasir { درد و دل سلطان نصیری 11} { مسبحات و چاکراها 2 } چرا این بزرگان به تبیین شکل ملکوت عالم و حتی شکل ظاهری عالم واقع نپرداخته اند ? حتی میتوان آثار متقدمین از صوفیه و عرفا را نسبت به آثار عرفای معاصر شیعه که بر چنین خوان گسترده ای از معارف و علوم نشسته اند را در باب تبیین عالم بسیار برتر دانست . بنابراین تنها کشف و شهود کافی نیست ! همانگونه که تنها علوم ظاهری و باطنی نیز کفایت نمیکند ! باید بین علم ظاهری و باطنی و کشف و شهود جمع نمود . ضمن اینکه باید در باب مسائل شهودی نیز تفکر نمود . تا بتوان آنها را با علوم مختلف به شیوه ای نسبتا منطقی تبیین نمود . هیچ کدام از بزرگان معاصر از علمای ربانی و پیران سلاسل و اساتید علوم غریبه و حتی بعضی اولیاالله را که فقیر دیده ام . و از محضرشان استفاده نموده ام . به شناخت دقیقی از عالم دست نیافته بودند . همانگونه که اولیای پیشین نیز به چنین شناخت کاملی دست نیافته بودند . از مبحث مسبحات و چاکراها دور نشویم در آینده برای شما عزیزان بیشتر درباره دغدغه فقیر در باب تبیین عالم ظاهر و باطن سخن خواهم گفت . پس از دغدغه تفکر در باب نسبت چاکراها با کواکب تصمیم گرفتم که شنبه ها به بعضی سوالات در باب ذکر و دستورات پاسخ بگویم به طور خاص مشغول پاسخ به سوال در باب علم شدم که سوال بعضی از طلبه های خواننده کانال بود . مبحث طهارت را شروع نمودم زیرا تا طاهر نشوی صاحب علم حقیقی نخواهی شد و شروع به نوشتن دستوراتی که از استادان خویش به یادگار داشته ام و خود مدتها بدان مبادرت ورزیده بودم نمودم . که به مسبحات رسیدم . یکی از مسائلی که از مدت ها پیش برای فقیر سوال بوده تعداد حقیقی مسبحات بوده است ? اینکه مسبحات اصلی پنج است یا شش و یا هفت ?! هنگامی که به مبحث مسبحات اشاره نمودم . بار دیگر این سوال در ذهن فقیر تداعی شد ! در این هنگام این فکر در خاطر فقیر آمد که چون مسبحات برای پاکسازی و طهارت بوده است آیا ممکن است سور مسبحات با چاکراهای هفتگانه و به تبع با کواکب هفتگانه در ارتباط باشد ? باطن فقیر این نظر را پذیرفت ? اما اگر این ارتباط درست است ! پس کدام سوره با کدام چاکرا در ارتباط است ? پاسخی برای این سوال نداشتم . در این باب فکر مینمودم ، اما اندیشه ام ره به جایی نمیبرد ! در این مدت دروس سوءاستفاده دشمنان را مینوشتم و به مبحث سرزمین رباب میپرداختم . تا اینکه در شب نیمه شعبان عزیزی از ادمین ها به فقیر پیام داد که عده ای از خوانندگان از فقیر عیدی می خواهند . باطنا به حضرت سلطان نصیر متوسل شدم . پس از ساعاتی جذبه و حالی خوش بر باطن فقیر وارد شد که مربوط به سور مسبحات بود ! و سر انطاباقات بر باطن فقیر نشست بی آنکه بدانم . کدام سوره با کدام چاکرا و چگونه منطبق می شود . به سراغ قرآن مجید و سور مسبحات رفتم . تطبیق ها یک به یک نمایان می شد . شگفت زده شدم نه تنها تطبیقات نمایان شد بلکه اولین در از درهای دنیای اساطیر برای فقیر گشوده شد .که بخش کوچکی از آن را برای شما خوانندگان در این مجموعه دروس آوردم ‌. و ان شاالله بخشی دیگر در ادامه دروس آورده خواهد شد و بخشی دیگر هم در دروس تخصصی اساطیر می آید . پیش از وارد شدن حال خوش بر باطن فقیر ، تصمیم نداشتم که دروس سوءاستفاده را به مانند بعضی دروس دیگر نیمه کاره رها نمایم . اما چون آن حال خوش وارد شد میدانستم که اگر به مبحث مسبحات نپردازم . درک آنچه را که به طور مجمل برایم گشوده شده بود هرگز به مرحله تفصیل نخواهد رسید . بنابراین تصمیم به نوشتن مبحث مسبحات نمودم . ابتدا برای بررسی تطابق ها و نقاط قوت و ضعفشان نیاز به وقت داشتم . زیرا حجم اطلاعات جدیدی که با آن روبرو شده بودم بسیار زیاد بود . به ناچار از خوانندگان خواستم تا تا دوشنبه به فقیر فرصت دهند . به تدریج شروع به نوشتن نمودم . در ابتدا به نظر می آمد که دروس در طی حداکثر یک ماه تمام شود . فقیر فکر نمینمودم که دروس تطابق تا این حد طولانی شود . البته بخشی از طولانی شدن این دروس بخاطر حاشیه های دروس نظیر مطلب مربوط به ادریس(ع) و الهه نانایا و .. بود . هر چقدر که بیشتر میگذشت دروس شکل فرسایشی به خود میگرفت . قبول دارم که در این اواخر دروس در بعضی جاها فرسایشی و یا حتی خسته کننده شده بود . اما باید مینوشتم چون تصمیم داشتم که این دروس را به هر شکل که شده به سرانجام برسانم . و ان شاالله در آینده با تغییر در نگارش این دروس ، آن را به شکل کتاب منتشر خواهم نمود . ادامه دارد ... @soltannasir 🌑🔴
@soltannasir { درد و دل سلطان نصیری 12} { مسبحات و چاکراها 3 } اما عده ای از خوانندگان در طی نگارش این مجموعه دروس ، فهم آن را به دلیل استفاده از دانش های گوناگونی نظیر نجوم و طب و اسطوره و ... ، مشکل دانستند ?! در پاسخ باید بگویم این دسته از عزیزان باید تنها به دروس اکتفا ننمایند و به مطالعه جانبی در حیطه دروس بپردازند تا درک درستی نسبت به دروس داشته باشند . عده ای نیز اساسا تفسیر باطنی قرآن را پذیرا نیستند !! و به این مسئله اعتراض داشتند ! در پاسخ باید بگویم . از ابتدای سلطان نصیر توجه به تفاسیر باطنی آیات مورد توجه فقیر بوده و تا انتها نیز این شیوه را حفظ خواهم نمود و ساختار سلطان نصیر را تغییر نخواهم داد . اعتراضات دیگری نیز بود که وارد نبود و فقیر برای احترام به معترضین از نقل آنان در کانال خودداری مینمایم . امیدوارم این مجموعه دروس برای عده ای از خوانندگان تغییر نگرش به حقایق قرآنی و نجوم احکامی و اسطوره ها و جسم انسان را به وجود آورده باشد ! دروس مسبحات به اتمام رسید . و نسبت چاکراها به کواکب تصحیح شد . اگر شخصی از علاقه مندان به دانش چاکرا سیستم باشد . اکنون میداند که میتواند برای تقویت چاکرای قلب در روز پنج شنبه که منسوب به کوکب مشتری است در ساعت مشتری لباسی به رنگ سبز بپوشد که رنگ چاکرای قلب است و با توجه به آنکه مشتری گرم و تر است از بخورات گرم و تر استفاده نماید و به مراقبه و یا قرائت سوره مبارکه حشر بپردازد . و اینگونه می تواند سریع تر این چاکرا را تقویت نماید . اگر شخص از ارباب فن طلسمات است و بخواهد توان شهود و مکاشفات کسی را ببندد ?! می تواند نام شخص به همراه نام مادر شخص را با سوره حشر که مربوط به چاکرای قلب است . یکبار از آتشی( تمام سور قرآنی مجموع حروفشان آتشی می باشد ) به بادی کسر دهد و به وفق کشد و یکبار از بادی به خاکی کسر دهد و به وفق بکشد . همین کار را با سوره تغابن که مربوط به چاکرای ششم ( آجنا ) بود . برای شخص میتوان انجام داد . و اینگونه با تضعیف چاکراهای قلب و چشم سوم ، توانایی شهود شخص را میتوان کاهش داد . و یا حتی به طور موقت و یا حتی دائمی از بین برد . و قس علی هذا روش هایی که آشنایان با علوم غریبه میتوانند در راه تضعیف و ترفع معنوی از آن استفاده کنند . برخلاف بسیاری از بازخوردهایی که تاکنون داشته ام . فقیر به عنوان نویسنده باید عرض نمایم این دروس تاکنون بهترین نوشته فقیر در کانال سلطان نصیر بوده است . بنابراین آن را جدی بگیرید . 😊 اما همان گونه که گفته شد . درست است که تطابق ها به پایان رسید . اما این مجموعه دروس دارای اضافات و تعلیقاتی خواهد بود که بخشی از آن در باب مهدویت و بخشی در باب دشمن شناسی و نفوذ دشمن 😊 و بخش اعظم آن در باب اسطوره شناسی عالم و شباهت عالم صغیر و کبیر و ... خواهد بود . ان شاالله از یکی دو روز آینده بخش دوم تعلیقات متنوع این دروس شروع میشود که احتمالا جذاب تر از بخش اول دروس خواهد بود . ان شاالله با پایان یافتن بخش دوم دروس باید به ادامه دروس سوء استفاده و شرح خطبه مولانا زین الدین بپردازیم . تا آن دروس را نیز به پایان رسانم . ان شاالله در دروس سوءاستفاده مسائلی در باب عالم مثال و سلوک باردیگر مطرح خواهد شد . و به بعضی سوالات و اشکالات در باب سنت دینی و سنت سینه به سینه علوم غریبه و در باب قیاس و در باب عوالم موازی و عالم مثال پاسخ خواهم داد و اشکالات را رفع خواهم نمود . نکته : سوالی که در باب عالم موازی و عالم مثال بود به بخشی کوچک از آن ان شاالله در سال جاری پاسخ خواهم داد و بخش اعظم آن را در دروس تخصصی عوالم بررسی خواهم نمود . که زمان نوشتن آن مشخص نیست ! در باب نظریه زمین تخت و کروی هم هر چند که در سال جاری نمیتوانم به این مبحث بپردازم اما با اینحال در دروس پیش رو ( تعلیقات ) نکاتی در حیطه اسطوره شناسی آسمان و قرآن و موارد دیگر خواهد آمد که مطمئنا برای این دوستان بسیار جذاب خواهد بود . پس از پایان یافتن دروس تعلیقات و سوءاستفاده ان شاالله باب درد و دلی را باز خواهم نمود . و شاید بخشی از ناگفته های خویش را در باب جنگ باطنی بگویم . علت به تاخیر انداختن این مسئله تاکنون فقط و فقط امنیت کانال بوده است . اما ان شاالله با اجازه گرفتن از اساتید خویش بدان نیز خواهم پرداخت پس از درد و دل ها مبحث عاملیت علوم غریبه و وادی فرومایگان را خواهیم داشت. که ممکن است . ناتمام بماند و در سال آینده بدان بپردازیم . البته اگر بار دیگر مسئله ای نظیر مسبحات پیش نیاید . 😊 منتظر دروس تعلیقات بر مبحث مسبحات باشید و شنبه ها هم به ادامه دستورات و طهارت خواهیم پرداخت . @soltannasir ⚪️⚫️🔴🔵
@soltannasir { مسبحات و چاکرا ها 91} { تعلیقات } { در تطابق عالم صغیر و کبیر } { در تطابق قرآن با قلب و لوح محفوظ با ریه ها } ادامه ...👇 پیشتر در دروس اشاره شد که بنا به احادیث قلب در بدن انسان به منزله عرش الرحمن است . همچنین اشاره شد که بنا به آیات قرآن مجید ، 👈 قرآن بر 👈 قلب رسول الله(ص) نازل شد : 👇 { «وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (192)👈نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلَى 👈قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ(194) بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) =و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است (192)روح الامين آن را بر دلت نازل كرد (193) تا از [جمله] هشداردهندگان باشى (194)به زبان عربى روشن (195) /(آیات 192 الی 195سوره مبارکه شعرا ) » همچنین : 👇 «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ👈 نَزَّلَهُ عَلَى 👈قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (97) = بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى] پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است (97) /( آیه 97سوره مبارکه بقره )» } همچنین حق تعالی در سوره مبارکه بروج جایگاه قرآن را در لوح محفوظ می داند : 👇 { إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ ﴿۱۳}وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ﴿۱۴﴾👈ذُو الْعَرْشِ 👈الْمَجِيدُ ﴿۱۵﴾فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ ﴿۱۶﴾ ..... بَلْ هُوَ 👈قُرْآنٌ👈 مَجِيدٌ ﴿۲۱﴾👈فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ ﴿۲۲﴾ = هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مى كند و بازمى گرداند (۱۳) و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان] (۱۴)صاحب ارجمند عرش (۱۵)هر چه را بخواهد انجام مى دهد (۱۶) ... آرى آن قرآنى ارجمند است (۲۱)كه در لوحى محفوظ است (۲۲) } ( آیات 13 الی 16 و آیات 21 و 22 سوره بروج ) در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیات 21 و 22 سوره بروج آمده : 👇 { لوح محفوظ دارای 👈دو طرف می باشد : یک طرف آن به سمت عرش و طرف دیگر ش به سمت پیشانی اسرافیل است و چون پروردگار جلیل کلامی را به عنوان وحی بیان نماید ، آن لوح بر پیشانی اسرافیل زده می شود و در آن نگاه می کند و آن کلام وحی را بر جبرئیل می فرستد . } نکته 1 : همانگونه که بین قلب انسان در عالم صغیر و عرش الرحمن در عالم کبیر ارتباط و شباهت وجود دارد . بین قلب انسان در عالم صغیر و قرآن مجید در عالم کبیر نیز هم ارتباط معنا دار و هم شباهت وجود دارد . قرآن بر قلب رسول الله (ص) نازل شد . و این ارتباط قلب و قرآن است . از سویی دیگر حق تبارک تعالی در قرآن مجید می فرماید که 👈 قرآن در👈 لوح محفوظ قرار دارد . و در حدیث داریم که لوح محفوظ 👈دو طرف دارد . حال اگر به 👈جایگاه قلب در بدن انسان نگاه بنماییم . متوجه این نکته میشویم که قلب درون صدر (قفسه سینه ) و بین 👈 دو ریه قرار دارد . اگر به ساختار ریه ها در بدن انسان دقت نمایید .آن را به مثابه کتابی گشوده می یابید . که توسط استخوان های قفسه سینه 👈محافظت می شود . بنابراین در اینجا قلب به مانند قرآن است و ریه ها به مانند لوح محفوظ می باشد . نکته 2 : اسم مجید به معنای صاحب مجد و شکوه و عظمت و از اسمای آبی { « م » 4 آتش « ج » 7 آب « ی » 5 باد « د » 7 خاک = 3 آب و 2 خاک یا 5 سرد و 1 تر } می باشد . در آیات سوره بروج قرآن با صفت 👈مجید توصیف شده است . و همچنین پروردگار صاحب عرش نیز مجید و ارجمند دانسته شده . از طرفی پیشتر در تشابه عرش الرحمن و قلب گفته شد که همانگونه که عرش الرحمن بر روی آب قرار دارد ، قلب انسان نیز توسط لایه ای دو جداره به نام پریکارد محافظت می شود . که درون پریکارد مایعی قرار دارد که قلب توسط این مایع در برابر ضربات محافظت می شود ضمن اینکه این مایع نقش بسیار مهمی در 👈 خنک کنندگی قلب دارد . حال با توجه به این مسئله اگر بپذیریم که هم عرش الرحمن و هم قرآن مجید در عالم صغیر به مثابه قلب انسان می باشد . می توان اینگونه نتیجه گرفت که اسم 👈 مجید که از اسمای آبی حق تعالی است در خنک کنندگی قلب ( عرش الرحمن ) نقش دارد . 😊 نکته 3: در کتاب مصباح الانس ابن حمزه فناری در باب لوح محفوظ آمده : 👇 { چهارم ام الکتاب مبین است ، و آن لوح محفوظ است که نزد اهل نظر به نام 👈نفس کلی نامیده می شود و محل تعینش از اجسام ، 👈 فلک کرسی _ کرسی کریم _ است که در آن تفاصیل تعینات مظاهر کاملان ، از کتاب ها و سوره ها و کلمات و آیات است . } ( مصباح الانس صفحه 345 ) ادامه دارد ... @soltannasir 📖📖📖
تصویر قلب که به مثابه قرآن است و در بین دو ریه که به مثابه لوح محفوظ است قرار گرفته است . « بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ » @soltannasir
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 92 } { تعلیقات 2 } { در تطابق عالم صغیر و کبیر 2} { در تطابق قرآن با قلب و لوح محفوظ با ریه ها 2} ادامه ...👇 نکته 4 : گفته شد که ساختار ریه ها در قفسه سینه ( صدر ) در عالم صغیر به لوح محفوظ در عالم کبیر شباهت دارد . اما یکی دیگر از دلایل این شباهت این است که الله تبارک تعالی در قرآن مجید صدر ( سینه ) را محل آیات روشن خویش دانسته است . نظیر آیات : 👇 { بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي 👈صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ﴿۴۹﴾بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است؛ و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی کنند. (۴۹) } همچنین از این آیه اینچنین برداشت می شود که صدر (سینه ) محل علم است . و چرا اینگونه نباشد همانگونه که در عالم کبیر لوح محفوظ محل علم 👈 محفوظ الهی است . در عالم انسانی نیز صدر ( سینه ) محل انوار علوم الهی می باشد . همانگونه که ملاحظه نمودید حکما و صوفیه محل لوح محفوظ را _ که محل علم الهی است _ در عالم کبیر ، فلک کرسی یا همان فلک ثوابت و یا فلک البروج می دانند . که بر طبق نظام فلکیات قدیم جملگی علوم عالم در آن مرتسم می شود . همچنین آنان ( حکما و صوفیه ) قلب را محل فلک عرش یا فلک اطلس و یا فلک الافلاک می دانند . و صدر ( سینه ) را محل فلک کرسی و یا ثوابت و یا فلک البروج می دانند . بنابراین بین صدر (سینه ) و فلک ثوابت و لوح محفوظ و انوار علم الهی ارتباطی ناگسستنی وجود دارد و صدر ( سینه ) یا به عبارت دیگر همان ریه ها در ساختار بدن انسان به مثابه لوح محفوظ الهی می باشد که علوم الهی در آن مرتسم می شوند . هر چند که علم جدید محل رسم علوم را مغز می داند . اما بر طبق آیات قرآن و احادیث و مکاشفات عرفای شامخ امت محل انوار 👈 علوم الهی نه علوم مادی زمینی صدر و سینه است نه مغز . و اینکه علم جدید نتوانسته این مسئله را ثابت نماید . تغییری در این حقیقت الهی ایجاد نمی نماید . در فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا ذیل ماده لوح اینچنین آمده : 👇 { لوح : به معنای صفحه و صحیفه ای است که قابل ترسیم صور و کتابت بر روی آن باشد و لوح صحیفه نفس را گویند که محل ارتسام صور اشیاء و یا انطباع و یا تمثل و غیره است . بنابر آرا و عقاید مختلف که در وجود ذهنی هست و👈 لوح نفوس سماوی ، 👈محل ارتسام صور کلیه موجودات این عالم است . صدرا گوید اما لوح محفوظ عبارت از 👈نفس کلیه فلکی به ویژه 👈فلک اقصی است زیرا آن چه در عالم محقق شده و خواهد شد مکتوب و ثابت است در نفوس فلکیه و آن ها عاملند به لوازم و حرکات خود چه آن صور موجودات از عالم عقل بر وجه کلی در نفوس فلکیه مرتسم می شوند و بالاخره محل صور کلیه نفوس فلکیه و به ویژه نفس فلک اقصی ( فلک الافلاک ) است که 👈قلب عالم است که صوفیه انسان کبیر نامند . و لوح محفوظ گویند از آن جهت که صور کلیه موجودات در آن محفوظ و منضبط اند که فیض علی الدوام از خزاین فیض خدا بدان افاضه می شود و لوح محفوظ را ام الکتاب گویند و در مرتبت بعد از نفوس کلیه فلکیه و علی الخصوص نفس کلی فلک اقصی منتقش می شوند در نفوس جزئیه منطبعه فلکیه صور جزئیه متشخصه با اشکال و هیأت خاص آن ها که مقدرند و مقارن اند با اوقات معینه آن ها مطابق با آن چه در مواد خارجیه اند و آن صور با جزئیت خود متبدلند و متجددند و این نفوس را الواح قدریه و الواح محو و اثبات می نامند . و لوح قضا عبارت از علم عقول است و عقول عرضیه الواح قدریه الهیه اند . بعضی از 👈منجمان و فلاسفه گفته اند که در هر سال الهی که سیصد و شصت هزار سال نجومی است . آنچه در الواح قدریه و محو و اثبات است پایان یافته و محو شود و مجددا به واسطه قلم اعلای الهی صور اشیای مقدرة الوجوه مرتسم می شوند . و به حکم « یوم نطوی السماء کطی السجل » و « یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة » و این است معنی کور و دور. و مثال مناسب برای روشن شدن معانی لوح و قلم و قضا و قدر نشآت انسانی است همان طور که برای انسان و افعال آن از ابتدا صدور و بروز از مماکن غیب تا مظاهر شهادت چهار مرتبت است که ابتدا در ممکن عقلش می باشد که غیب الغیوب است و در غایت خفا است و بعد تنزل کند به قلب عند استحضار آن ها به فکر و اخطار به بال که در این مرتبت برای هر انسانی تصورات کلیه حاصل می شود که تعبیر به قلب می کنند و مرتبت بعد تنزل به خیال است که موطن تصورات جزئیه است که باعث بر عزم جازم می شود و بعد حرکت اعضا است . همان طور است حال موجودات که از ممکن غیب نزول ، تا به جهان ظهور و بروز رسیده اند . } ادامه دارد ... @soltannasir 💫💫💫💫💫