eitaa logo
سلطان نصیر
2.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
سمت چپ تصویر انلیل خدای باد ها در تمدن بابل و سمت راست خدای انکی یا اآ خدای زمین (بعضی وی را به نام خدای دریاچه ها وآب ها می شناسند) در کنار درخت زندگی . @soltannasir
تصویر تپه باستانی حسنلو با قدمتی بیش از 8000 سال در شهرستان نقده در استان آذرباییجان غربی که البته تا حدی شباهت به شکل ستاره دارد . @soltannasir
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 54} { زوهر و زاهاو3} { نگاهی مجدد به واژه زوهر } نکته جالبی در باب واژه زوهر وجود دارد . و آن اینکه این واژه با کمی تغییر در تلفظ در ایران باستان نیز رایج بوده است . واژه «زوهر » از آن در اوستا زَاُثرَzaothra و در پهلویzavrو زوهر zohr است. امروزه زردشتیان آن را آب «آب زور» می نامند که معنی دهش و نذر آشامیدنی و مایع را می دهد. زوهر پیشکش یا نثاری است که به منظور تقدیس و برکت بخشی به👈« آتش» 👉 یا 👈«آب» 👉می دهند . در آیین زرتشتی به دو نوع زوهر , یعنی 👈« آتش زوهر»👉 و 👈«آب زوهر»👉 بر می خوریم . «آتش زوهر » نثار و پیشکشی به آتش است . که پیه یا چربی و روغن برای سوختن آن می نهند . رسم نهادن چربی حیوانی بر آتش به عنوان زوهر از 50 سال پیش در ایران منسوخ شده است . معمولا هنگام نشاندن آتش بهرام , زوهر نثار می شود . آتش زوهر را می توان به آتش های دیگر نیز داد . آتش واسطه رسانیدن قربانی به خدایان تمدن آریایی (هند و ایران) است . که بقایای آن به شکل دادن زوهر به آتش تا امروز پابرجا است . (نکته : در آیین یهودیت نیز قربانی حیوانی را طی مراسم خاصی می سوزانند . و همچنین در آیین های باستانی خدایان میان رودانی نیز چنین عملی انجام می شود) زوهر گوسپند و بز و گاو و خر و خوک نیز جایز است . در قرن های بعد از اسلام بتدریج زوهر خوک و گاو ترک شد . زوهر همچنین در مورد گوشت قربانی که به ایزدان اهدا می شده به کار رفته است . این رسم در میان زرتشتیان ایران بسیار رایج است . و در میان پارسیان هند نیز اثری از آن را می یابیم : گوسفندی را می کشند . و سرخ می کنند و قطعه کوچکی از آن موبد در هنگام اجرای مراسم یزش خاص می خورد . بخشی از آن را به فقرا می دهند و بقیه به موبد می رسد . آب زوهر , آب تقدیس شده است . که در مراسم مذهبی مانند یسنا , ویسپرد و وندیداد از آن استفاده می شود . تهیه آب زوهر مراسم خاصی دارد و معمولا ترکیب آب با هوم , شیر و یا انار است که با دعا خوانده شده و گیاه دیگری آمیخته می شود . در کتاب مینوی خرد یکی از تاثیرات آب زوهر نابودی حیوانات موذی دریایی ذکر شده است . نکته : مقدس بودن آب و آتش و آیین های مربوط به آن در نزد ایرانیان سابقه ای بسیار طولانی دارد . آیین پیشکشی زوهر آب مربوط به ایزد «اردوی سورا آناهیتا» است . . زیرا ایزد آناهیتا ایزد آب است که با کوکب زهره مرتبط است به همین دلیل این کوکب در ایران ناهید نامیده می شود .و عنصر کوکب زهره در نجوم آب است . و زوهر آتش پیشکشی به ایزد مهر است . که ایزد کوکب خورشید است و عنصر کوکب خورشید آتش است . آنچه اینجا برای ما اهمیت دارد این است که چرا به پیشکشی قربانی زوهر گفته می شود . ما در روایت شفاهی داریم که مردمان تمدن باستانی ساکن در اطراف دریاچه ارومیه برای الهه «زوهر» و اله «زاهاو» قربانی می نمودند . و الهه «زوهر» نیز الهه کوکب زهره است و با عنصر آب مرتبط است . و اله «زاهاو » نیز اله کوکب شمس است و با عنصر آتش مرتبط است . آیا ممکن است قربانی هایی که در دریاچه ارومیه به این دو خدای باستانی پیشکشی می شده است . باعث این شده باشد که در دیانت زرتشتی به پیشکشی به درگاه ایزدان و علی الخصوص پیشکشی آب و آتش , زوهر بگویند . اگر تاریخ زندگانی زرتشت در حدود سه الی چهار هزار سال پیش بوده باشد. این احتمال وجود دارد . نکته دیگر آنکه واژه زوهر به صورت زور در می آید و امروزه زرتشتیان به آب زوهر «آب زور» می گویند . و واژه «زاهاو» در پارسی به صورت «زر» در می آید . بنابراین دو واژه آشنا در ادبیات عامیانه مردمان ایران یعنی دو کلمه «زر» و «زور» که همواره در کنار هم بکار می رود , شاید ریشه در داستان الهه «زوهر »و اله «زهاو» داشته باشد . {ادامه روایت شفاهی 2} 👇👇👇 { ادامه روایت شفاهی ..... طراحی ستاره شش پر و طلسمات آن برای اولین بار توسط این دو خدای کیمیاگر { «زوهر » و «زاهاو»} انجام شد . این دو خدای کیمیاگر در دوران سلطنت شاه فریدون افسانه ای از خدمت گزاران وی بودند . و در دانش کیمیاگری و طلسمات و افسونگری بسیار به وی کمک نمودند . ... ادامه دارد } نکته :حکیم نظامی گنجوی در کتاب شرفنامه در بخش رفتن اسکندر به کوه البرز بدنبال گنج فریدون آورده :👇👇 باید ساقی آن شیر شنگرف گون که عکسش در آید به سیماب خون به من ده که سیماب خون گشته ام به سیماب خون ناخنی رشته ام بر آنم من ای همت صبح خیز که موج سخن را کنم ریز ریز به زرین سخن گوهر آرم به چنگ سر زیر دستان در آرم به سنگ 👈زر 👉آن👈 زور👉 و زهره کی آرد به دست که دارای دین را کند زیر دست در ادامه به داستان فریدون می پردازیم @soltannasir ☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃
دریاچه کنار تپه حسنلو که اکنون تبدیل به سد شده و بر طبق شواهد باستانشناسی قربانگاه بوده است . @soltannasir
تصویر قدیمی ترین عشاق جهان در حال بوسیدن یکدیگر با قدمتی نزدیک به 3000 سال در تپه حسنلو شهرستان نقده استان آذرباییجان غربی @soltannasir
مجموعه مقالاتی👆👆👆 در باره تپه حسنلو و تمدن مانایی ها عزیزان حتما برای آشنایی بیشتر با این تپه باستانی این مقالات مختصر را مطالعه نمایید . @soltannasir 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران55} { مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی} { نگاهی به آنچه تا کنون گفته شد} پیش از شروع داستان فریدون یک مقدمه کوتاه در باب دوره تاریخی زندگی فریدون را نقل می نماییم: پیشتر از شباهت های شخصیت طهمورث با سلیمان(ع) گفتیم . عده ای از محققین نظر بر این دارند که طهمورث با داوود(ع) همسان است . و جمشید با سلیمان(ع) و بر طبق همین نظر فریدون کوروش کبیر است . و آژی دهاک همان ایشتوویگو یا آستیاگ آخرین پادشاه ماد است . داستان فریدون بدون شک با داستان کوروش کبیر و آستیاگ آخرین پادشاه ماد تشابهاتی دارد. اما ما در ادامه دروس ثابت خواهیم کرد که داستان فریدون و آژی دهاک داستانی تاریخی است . و بازه زمانی فریدون پیش از دوران کوروش کبیر بوده است . و ایرانیان به دلیل اینکه در تاریخ خود آژی دهاک را مظهر ظلم و ستم می دانستتد . آستیاگ پادشاه ماد را که شخصی بی کفایت بود . را به آژی دهاک باستانی شبیه می دیدند و شاید کوروش چون بر آستیاگ غلبه یافت برای آنان نشانی از فریدون باستانی داشت . به نظر شخص فقیر نه داوود (ع) و نه سلیمان(ع) هیچ کدام طهمورث باستانی نیستند . و جمشید نیز سلیمان(ع) نیست . و شخصیت طهمورث و جمشید بسیار کهن تر از بازه زمانی 3000سال پیش می باشد . چنانچه در متون تاریخی دوره اسلامی طهمورث را بر دین ادریس (ع) می دانند . یعنی بازه تاریخی که وی در آن دوران زندگی می نمود پیش از طوفان نوح بوده است .(البته چنین داستان هایی دارای سند تاریخی معتبر نیست بلکه روایات شفاهی است که مورخین آن را نوشته اند ) همانگونه که گفته شد عده ای از معاصرین ما را نظر بر این است که داوود(ع) با طهمورث و سلیمان (ع) را با جمشید نسبتی هست . این دسته از محققین چون در متونی مانند شاهنامه این ابیات را دیده اند :👇👇👇👇 {گرانمایه جمشید فرزند او (طهمورث) کمر بست یکدل پر از پند او بر آمد بر آن تخت فرخ پدر به رسم کیان بر سرش تاج زر کمر بست با فر شاهنشهی جهان گشت سر تاسر او را رهی زمانه بر آسود از داوری به فرمان او دیو و مرغ و پری } (ملاحظه می کنید که در ابیات بالا جمشید جانشین طهمورث می شود و بر مرغ و دیو و پری فرمان می راند . و این دسته از محققین را نظر بر این است که چون بر طبق آیات قرآن{ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ...} (16سوره نمل) و سلیمان (ع) وارث ملک داوود(ع) شد . پس جمشید , سلیمان (ع) است و طهمورث داوود(ع) می باشد . حال آنکه بر طبق متون باستانی طهمورث دیو بند بود و ایزد باد (وای) را مسخر خویش نمود که تطابق کامل با سلیمان (ع) در قرآن دارد . و داوود(ع) فقط کوه و مرغان مسخر وی شدند . و سلیمان(ع) ملک داوود(ع) را به ارث برد چه مادی و چه معنوی . پس کوه هاو مرغان مسخر شده و دانش تسخیر آنان از داوود(ع) به سلیمان(ع) ارث رسید والباقی را سلیمان خود مسخر نمود . از این ماجرا چون بگذریم . به این ابیات شاهنامه در باب جمشید می رسیم . 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 { به فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت(نشاخت: نشاندن نصب کردن ) که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون بر افراشتی چو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمان روا جهان انجمن شد بر آن تخت او شگفتی فرو مانده از بخت او } بنابراین جمشید جانشین طهمورث تختی داشت که بر هوا حرکت می نمود . که این ویژگی در قرآن مجید برای سلیمان(ع) روایت شده است . و این شباهت باعث شده که عده ای گمان بر این داشته باشند که طهمورث , داوود(ع) و جمشید سلیمان(ع) می باشد . البته اسطوره شناسان و مورخین در جامعه دانشگاهی نظر بر این دارند که یک شخصیت یا چند شخصیت تاریخی وجود داشته است و ایرانیان در باب وی افسانه ها ساخته اند . و این شخصیت های افسانه ای را طهمورث و جمشید و غیره نامیدند . و عبرانیان و اعراب آنان را نوح (ع) و داوود(ع) و سلیمان(ع) نامیدند . (در آینده به شباهت روایت ور جم با کشتی «نوح ع»خواهیم پرداخت ) نظریه ای که اسطوره های ملل از یکدیگر گرفته شده است . و با خرافات در آمیخته است . حتی اساتید ایرانشناس و عاشق و آشنا به تاریخ ایران باستان نیز , برای رفت و روب داستان های اوستا و بندهش و شاهنامه و سایر متون دست به تفاسیری بر خلاف متون می زنند . تا بقول خویش متون با دانش امروز منطبق شود و خدشه ای به نیاکان باستانی وارد نشود . چنانچه یکی از اساتید فقیر , در نوشته های خویش اژدهای باستانی را به معنای آتشفشان گرفته است . زیرا از نظر ایشان موجودی به نام اژدها وجود خارجی ندارد . (فقیر عمیقا به وجود اژدها ایمان دارم امروزه در سینمای هالیوود نیز بر روی بازگشت این موجود اسطوره ای بسیار مانور می دهند ) ادامه 👇👇👇 (ع) (ع) (ع) @soltannasir ❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 56} { مقدمه ای بر داستان فریدون وضحاک و درفش کاویانی2} ادامه ...👇👇👇 از نظر ایشان دوران هزار ساله ای حکومت آژی دهاک بر خاک ایران (بنا به نقل بعضی متون نظیر شاهنامه ) .همان دوران هزار ساله فوران آتشفشان دماوند است که از 7000سال پیش شروع و در حدود 6000سال پیش پایان یافته است . که هنوز این مسئله از نظر دانش زمین شناسی به اثبات نرسیده است . اما فقیر برخلاف اسطوره شناسان و اساتید تاریخ باستان و ایرانشناس , داوود(ع) و سلیمان (ع) را اشخاص حقیقی و تاریخی می دانم . و اساسا شاکله فکری فقیر در باب مسائل تاریخی و ماوراء با آقایان متقاوت است . اما در باب ماجرای سلیمان (ع) , آنچه که ما از روایت شفاهی در وادی این موجودات در اختیار داریم . پس از وفات سلیمان (ع) در بنی اسرائیل پسر وی رهبعام جانشین سلیمان (ع) شد . اما سلیمان(ع) همسر و فرزندی در ایران نیز داشته است . فرزندی که وارث بخشی از دانش وی شد . و حکومت وی نیز بر بخشی از خاک ایران علی الظاهر مانند برادرش در فلسطین چندان دوام نیاورد . و وی بدست گروهی از مغان سیاه کار (جادو گران سیاه ) و همکاران جحودشان که به دنبال یافتن امانات سلیمان(ع) بودند . به قتل رسید . این فرزند , به قالیچه پرنده و تخت پرنده دسترسی داشته , که در شاهنامه بخشی از داستان زندگی وی با جمشید باستانی خلط شده و در هم آمیخته شده است . بعضی را گمان بر این است که مغان ایرانی هنگام حضور سلیمان(ع) به وی قالیچه پرنده اهدا نمودند . و یا دانش بافتن قالیچه پرنده را به سلیمان (ع) آموختند . اما در روایت شفاهی از این موجودات اینگونه نقل است که قالیچه با نقش ستاره ایرانی شش پر با تمام ریزه کاری ها توسط سلیمان (ع) طراحی شد . و جنیان این قالیچه را برای وی بافتند . قالیچه ای که تاکنون در کف دریاچه تخت سلیمان مدفون است . از این دوران به بعد ظاهرا سنت وجود قالیچه پرنده در ایران زمین سنتی ادامه دار بوده است زیرا در داستان های هزار و یک شب و سایر افسانه های ایرانی به وجود چنین قالیچه هایی اشاره شده است . نکته : مهمترین امانات سلیمان(ع) انگشترین سلیمانی است که شامل انگشتری نرینگی و انگشتری مادگی می باشد . و همچنین مهر جداگانه سلیمانی که با انگشترین متفاوت است . و همچنین گردنبند سلیمان(ع) که همگی توسط سلیمان (ع) به مغان مهری ایرانی(نحله مغان سفیدرنگ و الهی) تحویل داده شد . و این امانات در عوالم خاص حفظ می شده تا از دست اندازی تشنگان قدرت محفوظ بماند . جحودان از همان دوران بخوبی از این نکته اطلاع دارند . که امانات سلیمان هرگز حتی به انبیای بنی اسرائیل نرسید . جحودان برای بدست آوردن این امانات با مغان سیاه کار ایرانی وارد معامله شدند . و بر سر اهداف مشترک به توافق رسیدند و با یکدیگر همکاری نمودند . در واقع یهودیان به سرزمین ایران پس از وفات سلیمان (ع) وارد شدند . به طمع یافتن امانات وی و بدست آوردن قدرت در جهان ماوراء . شاید اکنون پاسخ این سوال که در تمام دوران پس از سلیمان(ع) انگشتری وی کجا بوده و چه سرنوشتی داشته تا حدودی روشن شود . ان شاء الله در آینده بیشتر بدان خواهیم پرداخت. نکته2: در باب روایت شفاهی باید بگویم تعدادی از جنیان و پریان عصر سلیمان(ع) هنوز زنده می باشند . و تعداد زیادی نیز با یک واسطه عصر وی را درک نموده اند . چنانچه ملکه قیطون , ملکه خاندان خدام مسکنیة , از جنیان شیعه , که 42 سال پیش به رحمت حق رفت . و 17 سال هم همسر سلمان فارسی بوده است . مادر وی ملکه قنطونه از همسران سلیمان(ع) بوده است . نکته3 : در کتاب اسوه عارفان صفحه 111 آمده 👇👇 علامه طباطبائی می‌فرماید؛ برادر ما به وسیله شاگردش از حضرت قاضی سوال کرده بود که: قالیچه حضرت سلیمان که آن حضرت روی آن می‌نشست و به مشرق و مغرب عالم می‌رفت؛ آیا روی اسباب ظاهریه و چیز ساخته شده‌ای بود؟ و یا از مُبدعات الهیّه بود و هیچ گونه با اسباب ظاهریه ربطی نداشت؟   آن شاگرد چون از مرحوم قاضی سوال می‌کند، ایشان فرموده بودند: فعلا چیزی در نظرم نمی‌آید و لیکن یکی از موجوداتی که در زمان حضرت سلیمان بودند و در این کار تصدّی داشتند الان زنده‌اند، می‌روم و از او می‌پرسم. در این حال مرحوم قاضی روانه شدند و مقداری راه رفتند، تا آنکه منظره کوهی نمایان شد چون به دامنه کوه رسیدند یک شبحی در وسط کوه که شباهت به انسان داشت دیده شد. آن شاگرد از مکالماتشان هیچ نفهمید، ولی چون مرحوم قاضی برگشتند، گفتند: می‌گوید از مبدعات الهیه بود و هیچ‌گونه اسباب ظاهریه در آن دخالتی نداشته است. نکته :نظر فقیر همان است که در بالا گفته شد و این که قالیچه بدون هر نوع دخالت اسباب ظاهری ایجاد شده برخلاف ممشای الهی و روایت شفاهی است . 😊 @soltannasir ❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 استاد رائفي پور: 💠 عبري آموزش بديد 💠 جان مادرتون بيايد عبري آموزش بديد. 💠 من اگه پول داشته باشم شبكه عبري ميزنم.... 👇👇كانال آموزش زبان عبري👇👇 💥 https://telegram.me/joinchat/De13sUEzH5n9wYe3_6e09A
🌹🌹🌹🌹🌹 با ما همراه باشید 🌹🌹🌹🌹🌹 👇👇👇👇👇👇 مجموعه کانالهای سلطان نصیر @soltannasir @soltan313nasir @learnhebrew313 @ganjineelahi
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 57} { مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی3} { جمشید } { وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا (80) و بگو پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى بخش قرار ده (80) } چون با جمعی از عزیزان خویش در باب این که داستان فریدون و ضحاک را چگونه آغاز نمایم . سخن گفتم . آنان را نظر بر این بود که داستان را از کمی پیشتر یعنی خلاصه ای از داستان جمشید آغاز نمایم . و فقیر نمی دانم که با دانش اندک خویش به درستی از عهده نقل این داستان بر می آیم یا که خیر . امیدوارم خوانندگان گرامی کم و کاستی ها را به بزرگی خویش بر بنده ببخشایند . آنچه فعلا در دروس بدان اشاره خواهد شد . پیش زمینه ای است . برای نظریاتی خامی که در باب دنیای باستان شاید حدود یک سال دیگر در کانال ارائه شود . نظریات خامی که شاید برای تکمیل آن به ده الی پانزده سال تحقیق مستمر و حفاری های دامنه دار در کشور نیاز است . ان شاء الله {داستان جمشید } نام جمشید , در زبان اوستایی به گونه ییم خش ات (yima khsha eta ) یا (yimaxsaeta ) آمده است . که خود از دو بخش «ییم»(yima) و «خش ات» (khsh eta) تشکیل شده است . «ییم» در زبان اوستایی به معنای «همزاد » یا «دوقولو» معنی می دهد . است . (فرهنگ واژه های اوستایی جلد نخست صفحه 181) این واژه در زبان سنسکریت (yama) و سپس از زبان اوستایی به زبان پهلوی بگونه «یم » (jam) تغییر شکل داده است . (آشنایان با علم زبان شناسی و زبان های آریایی می دانند که واک «ی» و «ج» گاه به یکدیگر تبدیل می شوند چنانچه واژه یاتو به جادو تبدیل شده است .} و در بعضی نقاط ایران زمین همچنان به همان صورت اولیه با «ی» تلفظ می شود . چنانچه در استان کرمان دو فرزند همزاد را «یومولو» می نامند . در زبان مردمان میناب و همچنین بخش هایی از تاجیکستان نیز کم و بیش اینگونه است . در بجستان استان خراسان این واژه بگونه «جملی » و در زبان لری بویر احمدی «جومو جومو» می خوانند . همچنین در زبان کوردی به آن «جمیک » و «جمک » و « جه وی » می گویند و در زبان شیرازی این واژه به صورت «جومولی» یا «جومولو» تلفظ می شود . در ارومیه به گونه «جمیل » و در خوی و ماکو«جمیک» و در یزد «جملی» خوانده می شود . در زبان فرانسه نیز که شاخه ای از درخت بزرگ زبان های آریایی است . این واژه بگونه «jumelle» تلفظ می شود . همچنین واژه «gemini» در زبان انگلیسی که نام صورت فلکی جوزا یا دو پیکر است ریشه در این نام دارد . {کتاب مانی و مانویان نوشته دکتر ایرج وامقی صفحه 268و 269} نکته : نام صورت فلکی جوزا نام سومین برج از صور فلکی دایره البروج می باشد . که در فارسی امروز دو پیکر نامیده می شود . و در زبان یونانی باستان ظاهرا (didymoi) خوانده می شود . که جزء دوم واژه یعنی ymoi بی شباهت به( yima) در زبان اوستایی نیست . نکته 2: عزیزان به ریشه ها در فرهنگ کهن خویش توجه نمایند . @soltannasir ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
تصویر صورت فلکی جوزا یا دو پیکر @soltannasir
تصویر صورت فلکی جوزا یا دو پیکر یا gemini @soltannasir
@soltannasir {جغرافیای علوم غریبه در ایران 58} {جمشید2} در ادامه شناخت ریشه واژه جمشید 👇 واژه جام نیز از ریشه جم می باشد . در زبان پهلوی جام به صورت : «jam» و «jamak» و «yam» و«yamak» خوانده می شود . زیرا جمشید را بر طبق اساطیر جامی جهان بین بود که در آن عالم را مشاهده می نمود . عده ای از محققین داستان جام جم را متاخر می دانند . اما خود به کار بردن واژه جام برای شیئی که در ایران باستان ساختن آن سابقه ای بس طولانی دارد . آن هم با گرانبها ترین فلز یعنی فلز طلا , نشان از این دارد که هر چند که در داستان های متاخرتر برای جمشید جام جهان بین ذکر شده است . منتهی چون نام این شئ جام نامیده شده , و از ریشه واژه جم می باشد . نشان دهنده این حقیقت می باشد که داستان جام جهان بین برای جمشید ریشه در دوران کهن تر دارد . (ان شاء الله در آینده به جام در آیین های کهن ایرانی و آیین های باستانی اشاره خواهیم نمود) اما بر طبق متون کهن ودایی و همچنین برخی متون ایرانی و پهلوی , جم را خواهری بوده همزاد و دوقولو که «یمی» «yami» یا «جمی» «jami» یا به فارسی میانه جمیک « «jamig» نامیده می شده است . بنابراین علت اینکه« جم» یا «yama» در زبان های کهن آریایی (هند و ایران) , به معنای دوقولو یا همزاد است . از زایش این برادر و خواهر به شکل دوقولو ناشی می شود . اما لقب جم همانگونه که پیشتر گفته شد در اوستا «خش ات » «khsha eta» یا«xsaeta» است . که به معنای درخشش و تابناکی است . این واژه بعد ها در زبان پهلوی با حذف واک اول یعنی «خ» و تغییر تلفظ «الف » به گونه «ی» تبدیل به «شیت» یا «shate» شده است . این واژه بعد ها در فارسی امروز به گونه «شید» یا «sheed» در آمده است . که در واژه هایی نظیر «خورشید» و «فرشید » و همچنین «جمشید» بکار می رود . و «خورشید » یعنی «خور» درخشان و فرشید یعنی «فر» درخشنده و جمشید یعنی دوقولوی درخشان . بی آنکه سعی بر تطبیق نمایم . به شباهت واژه «شیت » «shate» در زبان پهلوی که صفت جم و جمک خواهر وی است .با واژه شیث (ع) توجه نمایید . که نام وی در کتاب مقدس «شت» یا «שת» می باشد . که این واژه در زبان عربی به صورت شیث در آمده است . و علی الظاهر شیث (ع) نیز بر طبق روایات اسلامی (در کتب تاریخی و اهل سنت) , مانند سایر فرزندان آدم(ع) خواهری دوقولو داشته که توامان با او بدنیا آمده است و نام وی عزورا بوده است . شیث را به معنای هبة الله (خدا داد) بخشیده شده توسط الله ترجمه نموده اند . البته این واژه در ادبیات عبرانی به معنای رکن و پایه و اساس و کفل و سرین نیز معنا می دهد . و عزورا احتمالا از ریشه «עזר»به معنای« کمک داد خدا»است . و وقتی ماجرا جالب تر می شود که بدانیم بر اساس متون ودایی یمه (جم) و یمی(جمک) نیز برادر و خواهری هستند که با ازدواج آنان نسل انسان بوجود می آید . نام پدر «یمه» در اوستا به نام«وی ونگه » و یا «ویونگهان» و یا« وی ونگهن» «vivanghana» و «vanghana» است . واژه «وی ونگهن » در اوستا از یک پیشوند «وی» به معنای (جدا کننده, دور کننده , نشانه جدایی و دوری ) به همراه «ونگهن» به معنای «لباس» «پوشش» و «جامه» است. و در مجموع این واژه به معنای «بی جامه » و « بی لباس» و «برهنه » معنی می دهد . نکته : دقت نمایید نام پدر جمشید در شاهنامه طهمورث ذکر شده است . همچنین از جمشید در بعضی متون متاخر به عنوان برادر طهمورث یاد شده است . اما در متون کهن همانگونه که ملاحظه نمودید نام پدر جمشید «وی ونگهن » آمده است . و این همان احتمال وجود دو شخصیت است که با یکدیگر خلط شده اند . یکی جمشید باستانی در نزد آریایی ها (هندو ها و ایرانی ها ) . و دیگری جمشیدی که متاخر است و نشانی از جمشید باستانی دارد . نکته2: معنای نام پدر جمشید« وی ونگهن»«بی جامه» که در بعضی بخش های وداها به عنوان انسان اولیه از وی یاد شده است . به داستان برهنه بودن آدم (ع) و حوا(س) در بهشت شباهت دارد . نکته3: با وجود شباهت «وی ونگهن » به آدم(ع) و «جم» و «جمک» به شیث(ع) و عزورا و شباهت هایی که در ادامه دروس از نظر خواهید گذراند . فقیر اعتقادی به تطبیق این شخصیت ها با یکدیگر ندارم . (ع) @soltannasir 👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 59} { جمشید 3} نام پدر جم در متون ودایی به صورت «martanda » یا «marttanda» نیز آمده است . که به معنای «خورشید» و «پرنده » و «پرنده ای در آسمان » و از همه مهمتر 👈 «خلق شده از تخم بی جان » و همچنین «دل مرده»👉 آمده است . توضیح : علت این معانی برای این کلمه به داستان خلقت پدر جم «martanda»بر می گردد که در متون ودایی وی از نسل خدایان است . آدیتی یا آدیتا «aditya» به معنای «آزاد یا بی انتها » در ازمنه ای بسیار دیرین که آریایی ها یعنی « هندوها و ایرانی ها » در کنار یکدیگر می زیستند و اسطوره ها و باورهای مشترکی داشتند . یک خدای بزرگ و اصلی و مادر خدایان یا حداقل مادر برخی از خدایان آریایی ها علی الخصوص اسوراها یا خدایان ایرانیان بوده است . (پس از جدایی هندوها و ایرانی ها از یکدیگر«اسوراها »خدایان ایرانی ها شدند و «دواها » خدایان هندوها . و از این تاریخ به بعد هر گروه خدایان طرف مقابل را شیطانی و پلید می دانستند . ) آدیتیا نگهدارنده آسمان و حامی زمین و شهبانوی این جهان است . در بعضی متون از وی به عنوان مادر «ویشنو » و در بعضی متون به عنوان همسر وی یاد شده است . در « ریگ وداها» برای آدیتیا شش 6 فرزند و در «اتهره ودا » هشت و در متن براهمانا دوازده عدد است . که عدد 12 اشاره ای به بروج آسمان دارد . بر اساس «اتهره ودا »هشت فرزند آدیتا به ترتیب : 👇👇👇👇👇 1:«وارونا»2: «میترا » 3: «آریامان» 4: «ایندرا» 5: «سویتری» 6: «بهاگه» 7: «آنشه» نام دارند . از این میان «بهاگه » و «آنشه» هیچ گاه به مقام والایی دست نیافتند . هشتمین پسر «آدیتی» که مورد بی مهری مادر قرار گرفت مارتاندا » نام داشت . او را معمولا با لقب «ویوسوت» می نامند . «آدیتی» پس از زاده شدن هر یک از هفت پسر خویش آنان را مورد نوازش قرار داد . اما نسبت به هشتمین پسر خود که به هیأت👈 توده بی شکلی👉 زاده شد بی مهر بود . و او را به دور افکند . «خدای توشتری »«خدای صنعتگر آسمان » «ویوست » را شکل داد . و بخش اضافی آن را به زمین افکند و فیل ها از این بخش اضافی هستی یافتتد . و بدین دلیل است که در نزد آریاییان علی الخصوص هندوها بخشی از سرشت فیل آسمانی است . اما لقب «ویوسوت» «vivasavat» که برای پدر «یمه» و «یمی » آمده است . در زبان سنسکریت برای آن معانی نظیر «درخشان» , «با شکوه» , «تابناک» و «پراکندن نور »و«به وقوع پیوست صبح» ذکر شده است. نکته : عزیزان به شباهت معانی واژه با صفت پسوند «شید » در نام جمشید توجه نمایید . که جمشید به معنای دوقولوی درخشان معنی می دهد . که شاید علت آن در این باشد که بر طبق متون ودا «ویوسوت» یکی از چندین ایزد کوکب خورشید می باشد . نکته 2: به معنای «پرنده» و «پرنده ای در آسمان» برای نام «ویوست » دقت نمایید . وی از خدایان خورشید می باشد . و با پرنده ارتباط دارد . همچنین بی آنکه نظر فقیر بر تطبیق باشد . خدای میترا نیز که از خدایان خورشید می باشد را کلاغی همراهی می نماید و خدای« رع » نیز که رئیس خدایان مصری می باشد . با سری به شکل شاهین توصیف شده است که گاه این شاهین در آسمان قلمرو وی به حرکت در می آید . به نظر فقیر این شباهت ها بیشتر ناشی از این است که خدایان نامبرده شده ریاست خدایان را در تمدن های تحت تسلط خویش بر عهده داشته اند. و پرنده موجودی است که سمبلی از خبر رسانی می باشد . و در قلمرو سلطنت این خدایان به پرواز در می آمده و آنان را از آنچه در قلمرو تحت تسلط آنان می گذشته خبردار می نموده است . چنانچه بر طبق آیات قرآن سلیمان(ع) نیز توسط هدهد از ماجرای ملکه بلقیس و پرستش 👈خدای خورشید 👉 و وجود عرش عظیم وی خبردار می شود . (ع) @soltannasir 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 60} { جمشید 4} «ویوست » خدای نیرومند و خورشید بر خاسته در آسمان در مقام شوهری نیز , چون هنگام زایش که مورد بی مهری مادر قرار گرفت , چندان شادمان نیست . «ویوست» دختر «توشتری» خدای صنعتگر , «سارانیو» را به زنی گرفت و «توشتری » جشن ازدواج بزرگی برپا ساخت و همه خدایان را به این جشن دعوت کرد . پس از انجام مراسم ازدواج عروس ناپدید شد . و «توشتری» به ناچار عروس دیگری همانند سارانیو برای داماد خود خلق کرد . از این ازدواج دو زنه , دو جفت دو قولوی «آشوین» ها و «یمه » و «یمی» به وجوو. آمد . این اسطوره بعدها به دیگر خدای خورشید هندو یعنی سوریا نسبت داده می شود . اما «یمه» و خواهر همزاد او «یمی» نخستین زن و مرد جهان بودند . آنان فرزندان «ویوست» خورشید برخاسته در آسمان و «سارانیو» دختر «توشتری» بودند . «یمه » و «یمی» به تمنای «یمی» و در حالی که «یمه» , از ناخشنودی «وارونا» و «میترا» بیمناک بود . زن و شوهر شدند و نسل انسان از آنان تولد یافت .(یمی عاشق برادر خود یمه می شود . و تمنای وصال او می نماید و یمه در آغاز نمی پذیرد . اما در نهایت بدلیل ناخشنودی خدای وارونا و میترا تن به این ازدواج می دهد) با پیدایی انسان ها «یمه» پی گرد آنان گردید . «یمه» نخستین کاشفی بود که 👈قلمرو های نهان 👉 را شناخت . و راهی که به راه نیاکان مشهور شد کشف کرد . راه نیاکان راهی بود که مردگان را به بهشت هدایت می کرد . ; و «یمه» بعد از کشف راه نیاکان نخستین انسانی بود که مرد . (فوت نمود) و بعد از مرگ به پادشاهی مردگان دست یافت . در آغاز همه مردگان همانند «یمه» راه نیاکان را پیاده طی می کردند . و وقتی با گذشت زمان راه نیاکان ( پیتری) (pitri ) (پدران )در قلمرو «آگنی»(خدای آتش) قرار گرفت . گفته شد که مردگان پس از برگزاری مراسم مرده سوزی نیک و بدشان از یکدیگر مجزا می،شود . و آنچه خاکستر و بر خاک می ماند همه بد و ناکامل و آنچه در آتش می سوزد و با آتش بالا می رود . چون پوست و بقیه اعضاء همه پاک و بی عیب است . آنچه از مرده با آتش پالوده می شد . رخشان چون خدایان به تن مرده باز می گشت . و بدین سان مرده شادمان و بال زنان یا که با گردونه ای به دیار یمه راه می یافت . و مورد خوش آمد نیاکان قرار می گرفت . پس زندگی بعد از مرگ در قلمرو دلپسندی ارائه می شد . و از هر نظر بی عیب بود : در این روایات گاه راه بارگاه خدایان از جایگاه نیاکان و قلمرو «یمه» متمایز و راه هر دو بهشت یا آسمان از قلمرو «آگنی» می گذرد ; و مدخل زمینی هر دو راه برای مردگان از آتش قربانی و توده هیزم مرده سوزی می گذرد . (منبع :کتاب اساطیر هند نوشته ورونیکا ایونس صفحات 30و31 و 52و53) @soltannasir ⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰⚰
@soltannasir {جغرافیای علوم غریبه در ایران 61} {جمشید 5} با این همه تمام مردگان را اجازه ماندگار شدن در بهشت « یمه»نیست . در روایت بعدی «یمه» داور مردگان و «درمه راجه» «dharma raja» ,حقیقت یا درستکاری, نام می گیرد . و مردگانی که به قلمرو او راه می یابند . با معیاری چون قانون مرموز خدای «وارونا» یعنی «ریتا» [قانون یا نظم اخلاقی] مورد داوری قرار می دهد . و بدان سان که «وارونا» پیش از این تخطی کنندگان از ریتا را کیفر می داد . «یمه» نیز گناهکاران و بدکاران را به قلمرو نیستی و تاریکی می راند . در این روایت ایزد «وارونا» یاور «یمه» است . و هر دو در زیر درختی در سرزمین نیاکان(ارواح) نشسته اند . و داوری می کنند . «یمه» چون چوپانی فلوت می نوازد و با خدایان دیگر به «سومه» نوشی می نشیند . و نیکوکارانی که به او نزدیک می شوند . با نوشانیدن جرعه ای سومه جاودان می سازد . نکته 1: روایت فلوت زنی و یا نی زنی در بهشت به دوره اسلامی نیز منتقل شده است . چنانچه مولونا جلال الدین , کتاب مثنوی معنوی خویش را با این ابیات آغاز می نماید :👇👇👇 بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند کز نیستان تا مرا ببریده اند در نفیرم مرد و زن نالیده اند نکته 2: گیاه سومه یا هوم نوشابه مقدس و انرژی زای خدایان که امروزه آن را معادل افدرین می دانند که احتمالا این نظر نادرست است . یاور «یمه » در این کار کبوتر و جغد پیامبر «یمه» و نیز دو سگ گندم گون نگاهبان اوست . سگ های «یمه» چهار چشم دارند . در روایت کهن در آغاز بهشت «یمه» قلمرو ای است سرشار از نور و شادمانی و خنده و نواهای بهشتی . بارگاه شکوهمند «یمه» توسط ایزد «توشتری » و از زر ناب ساخته شده است . و چون خورشید رخشان است . «یمه» در بارگاه خود همانند (شهریار نیاکان) بر تخت نشسته است . و ملازمان او از ریشی ها و پیتری ها و خادمان ملبس به لباس سفید و آراسته با زیور های زرین تشکیل می شوند . و بارگاه او از صداهای دلنواز , عطریات و گل های رخشان سرشار است . بهشت «یمه » بی همانند نیست . و بهشت «وارونا »و «ایندرا » با او رقابت می کنند . «وارونا» جز در چند روایت , و از آن جمله در روایتی که در بهشت یمه در کنار او در زیر درختی نشسته است , داور مردگان نیست و غالبا خدای اقیانوس است . «بهشت وارونا » توسط ایزد «توشتری» و ایزد «ویشوا کرمه » در درون دریا بنا شده و بارگاهی است . با دیوار های سپید و محصور با درختان بهشتی از گوهر های رخشان و پر شکوفه و بر شاخسار آن پرندگان آواز می خوانند . در این بارگاه ایزد «وارونا» با ملکه خویش آراسته به گوهر و زیورهای زرین و گل بر مسند نشسته و خادمان بارگاه او از خدایان فرودست , «آدیتیاها» , «ناگاها » (اژدر مارها) , «دایتاها » و «دانوه » (اهریمن اقیانوس ها) , ارواح رودها (موکل یا اله یا الهه های رودها) ارواح دریاها و آب های دیگر (موکلین یا اله یا الهه های دریاها و دریاچه ها) و خدایان چهار جهت اصلی و خدایان کوه ها(موکل یا اله یا الهه های کوه ها) تشکیل می شوند . (منبع کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس ص 53 و 57) @soltannasir 🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰
تصویر «یمه» از منظر هندوان @soltannasir
تصویر «یمی» خواهر همزاد « یمه » که عاشق برادر خویش شد . @soltannasir
تصویر «یمه» در محل جایگاه قضاوت , و یک ریشی در کنار وی در دو طرف تصویر دوزخ و عذاب مردمان در آن به تصویر کشیده شده است . نقش یمه بعدها به عنوان پادشاه قلمرو دوزخ تغییر پیدا می نماید . @soltannasir
@soltannasir {جغرافیای علوم غریبه در ایران 62} {جمشید 6} بهشت «ایندرا» را نیز توشتری بنا نهاده و «سورگ» نام دارد . «سورگ» در 👈کوه مرو 👉قرار دارد و به گونه ای است که چون گردونه ای به هر جا کشیده می شود . «سورگ » نیز چون بهشت های دیگر باروئی از درختان بهشتی دارد و پرندگان خوشنوا بر شاخسارش آواز می خوانند و از بوی گل ها سرشار است . «ایندرا » در بارگاه خود با ملکه خویش بر مسندی با شکوه نشسته و با جامه های سفید و تاج گل و گردن بند های رخشان آراسته است . خادمان بارگاه ایندرا از ماروت ها , خدایان بزرگ , فرزانگان عارف , قدیسان و کسانی که ارواح پاک و بی گناه آنان چون آتش می درخشد تشکیل می شود . و هنوز از بهشت «ایندرا» با چنین ویژگی هایی یاد می شود . بهشت «ایندرا » دیاری بدون اندوه , بی نشان از رنج و ترس , مأوای ارواح نیکبخت , مردان دین , و پیروان شادمان , فرزانه و وفادار است . در این بهشت جلوه های طبیعت چون باد , تندر , آتش , آب ابرها , نباتات , ستارگان و سیارات نیز وجود دارند . و شادمانی ساکنان این دیار را «آپسره ها » و «گند هروها» , ارواح بهشتی و قهرمانان و جنگجویان آسمانی با خواندن سرود و نواختن ساز و برپا کردن مراسم آئینی و مقدس فراهم می آورند . در این بهشت پیامبران آسمانی پیوسته در گردونه های بهشتی از این سوی به آن سوی می روند . و بهشت توسط خدای جنگ اداره می شود . در بسیاری از روایات بهشت ایندرا جایگاه همیشگی یا موقتی جنگجویان است . در کتاب «مهابهاراته » پسر ایندرا , آرجونا جنگجوی بزرگ ساکن کوه «مرو» کس است که ورود قهرمانان دو لشکر و کسانی را که وظایف جنگی خود را انجام داده اند . به بهشت خوشامد می گوید . برخی از کسانی که به بهشت «ایندرا» وارد می شوند . از امتیازات خاصی برخوردار می گردند . که از آن جمله بهیشما که به مقام مشاوری ایندرا دست می یابد . با پیدایی بهشت های دیگر نقش «یمه» تغییر می یابد. و بهشت به جای آنکه جایگاه هم مردگان باشد پاداش فضیلت و تقوا و نیز افراد بد اقبالی است . که بی فرزند مرده اند و کسی نیست که برای آنان فدیه و قربانی بدهد . به تدریج آرزوی رفتن به 👈سرزمین نیاکان👉 به آرزوی رفتن به 👈دیار خدایان 👉تبدیل می گردد . و پس از آن اندک اندک قلمرو یمه به دوزخ و جایگاه شکنجه گناهکاران تبدیل می شود . «یمه » در این نقش سیمایی وحشت بار دارد و در روایات مختلف از چندین دوزخ سخن می رود . برخی تعداد دوزخ ها را صدها هزارها و برخی از «28» و یا «7 »دوزخ سخن می گویند . در این دوزخ ها شکنجه ها مختلف و در خور گناهکاران است : انسان های ظالم را در 👈 روغن👉 می جوشانند ; آنان که به حیوانات ستم روا می دارند . به دوزخی می روند که آنجا هیولایی آنان را تکه تکه می کند . و این شکنجه جاودان ادامه دارد ; آنکسی که برهمنی را بکشد به اعماق دوزخی فرستاده می شود . که دهانه آن چون ماهیتا وه ئی است . شاهان ستمگر میان دو غلتک خرد می شوند و این شکنجه آنان همیشگی است ; آن کسی که پشه ای را بکشد به شکنجه بی خوابی گرفتار می شود . آن کسی میهمان نواز نیست به دوزخی می رود که به کرم بدل می شود و کرم های دیگر او را می خورند ; کسی که با فردی خارج از کاست خود ازدواج کند محکوم می شود هیأت انسانی آتشین را در آغوش کشد ; فرامانروایان و وزیرانی که به مراسم آیینی بی اعتنا بوده اند در رودی از وحشتبار ترین ناپاکی ها افکنده می شوند تا طعمه حیوانات خبیث آبزی شوند . این نظریه های استادانه درباره زندگی پس از مرم توسط بسیاری از فیلسوفان دوره برهمنی مورد تایید قرار گرفت و تعمیم یافت . اکنون برهما نزد عامه مردم همانا آفریننده بود و رشد و گسترش اعتقاد برهمنی اعتقاد به تناسخ , مهاجرت روح و ادامه زندگی بعد از مرگ را پدید آورده بود . اعتقادی که از اعتقاد به زایش دیگر باره , سمسارا [دایره وجود] و پیوند روح فرد با روحی جهانی بود که عامه مردم به درستی آن را درک نمی کردند . اعتقاد بر این بود که گناهکاران پس از مردن به هیأت کرم , شب پره , اژدرمار سمی و جز آن در می آمدند و در جنوب و در یکی از دوزخ های «یمه» مأوا می گزیدند ; و نیکوکاران به سرزمین نیاکان در جنوب شرقی می رفتند . و از آنجا از طریق 👈ماه👉 به شمال و سرزمین خدایان و سرانجام به 👈خورشید👉 راه می یافتند . بدان سان گناهکاران را به گروه های مختلف تقسیم می کردند نیکوکاران نیز چنین بودند . بدین سان با گذشت زمان سرزمین نیاکان از قلمرو «یمه» به بهشت های دیگر منتقل شد . و تنها کسانی به دیار نیاکان راه می یافتند که پیرو «درمه» خویش و مطیع باشند و به هنگام زنده بودن به مراسم قربانی , بخشندگی و ریاضت کشیدن وفادار و به عبارت دیگر پیرو سنت ها باشند . {کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس صفحات 56و58} ادامه دارد ...👇 @soltannasir 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴?