eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی31 } { شرح بعضی از فقرات سخنان مولانا زین الدین 13} { ...هدف معنویت را محصور کوهستان ها نکن ، بلکه آن را متوجه رسیدن به دامن خدا کن . اگر 👈 سخت بکوشی ، به آنجا خواهی رسید . } ( کتاب زندگینامه یک یوگی نوشته پاراماهانزا یوگاناندا ترجمه فریبا مقدم نشر آویژه فصل 13 عارف بیدار صفحات 175 الی 183) نکته : عزیزان از این کتاب ترجمه دیگری نیز تحت نام سرگذشت یک یوگی وجود دارد که خانم گیتی خوشدل زحمت این ترجمه را کشیده اند . اما به نظر فقیر ترجمه خانم فریبا مقدم بسیار روان تر است . متاسفانه ترجمه خانم فریبا مقدم مدت هاست که تجدید چاپ نشده است . اخیرا کتاب زندگینامه یک یوگی با ترجمه فریبا مقدم به شکل زیر زمینی چاپ شده است و عزیزانی که به طهران و خیابان انقلاب دسترسی دارند . این ترجمه را تهیه نمایند . پس از مطالعه تفاوت دو ترجمه را در خواهید یافت . نکته 2 : اینکه رام گوپال به یوگا ناندا می گوید که کوه ها نمی توانند گوروی تو باشند . بدین خاطر است که به دعای یوگاناندا استادی که دولت عرفانی یوگاناندا در دستان وی بود . یعنی شری یوکتشوار به وی معرفی شده بود . و یوگاناندا به جای تبعیت از استاد خویش به دنبال رفتن به هیمالیا بود . شکی در این نیست که هیمالیا سرزمینی مقدس است علی الخصوص در بخش هایی از آن سرزمین های خاصی وجود دارد . که هر کسی را بدان راه نیست . اما سخن رام گوپال مبنی بر این است که بسیاری از افراد هم به هیمالیا رفتند و به اشراق نرسیدند . و تو ( یوگاناندا ) باید بدانی که دولت اشراق تو در گرو پیروی از دستورات استادت شری یوکتشوار است . نه در رفتن به هیمالیا نکته 3 : همانگونه که ملاحظه نمودید رام گوپال شاگرد مکتب لهیری ماهاسایا پس از سالها مراقبه به سامادهی رسید و پس از رسیدن به اشراق نیز مراقبه را ترک ننمود . و عمل خویش را کافی نمی دانست . در سیره سلوکی عرفای بزرگ جهان اسلام نیز ذکر و فکر و مراقبه تا آخر عمر ترک نمی شود . در کتاب احوال و سخنان خواجه عبیدالله احرار صفحه 145 به نقل شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی آمده است : 👇👇👇 { می فرمودند ( خواجه عبیدالله احرار ) که : حضرت شیخ محی الدین اعرابی فرموده اند که همگی همت و اوقات باید که مصروف اذکار و طاعات باشد و خود را مغلوب و محکوم احکام مشاهدات نگرداند ، زیرا مقتضا و حکم این موطن وظایف اعمال و بندگی است ، مشاهدات و احکام آن از قبیل نتایج است . موطن نتایج آخرت است . اگر بعضی اوقات مشغول و مغلوب مشاهدات باشد به مقدار اشتغال تعطیل در اعمال که مقتضای این موطن است واقع گردد و تعطیل وظایف اعمال مقتضی تنقیص نتایج شود . پس باید که سعی و اهتمام نماید که در هر موطن به حکم آن عمل نماید . } یعنی همگی همت سالک باید وقف اذکار و طاعاتی باشد که دستور دارد . و اگر مشاهده ای برای سالک پیش بیاید . نباید بگذارد که مغلوب مشاهدات شود و از عمل نباید باز بماند . زیرا این عالم محل بندگی و طاعت است و مشاهدات نتیجه اعمال است که محل اصلی آن آخرت می باشد نه دنیا . پس اگر بعضی اوقات مشغول و مغلوب مشاهدات شود . و به مقداری که مغلوب این مشاهدات شود از اعمال باز بماند و در نتیجه به آن مقدار که از اعمال باز ماند . در نتیجه حاصل از اعمال نیز نقص حاصل می شود . پس بر طبق نظر شیخ اکبر ابن عربی نتیجه می گیریم که حتی پس از وصل نیز از عمل فارغ نخواهیم بود . چنانچه در سیستم سلوکی کریا یوگا نیز رام گوپال پس از رسیدن به اشراق و سالها مراقبه از اعمال دست نکشید . همچنین عارف بزرگ دیگر شیخ ولی تراش نجم الدین کبری در رساله فوائح الجمال و فواتح الجلال می فرماید : 👇👇👇 { مسأله : آیا تکلیف از بندگان خدا ساقط می شود ? : آری تکلیف از کلفت گرفته شده و آن به معنی مشقت است ، خدای بزرگ را بی رنج و کلفت می پرستند و از آن لذت می برند و شاد می شوند ، چون نماز مناجات است ، ولی گاهی عابد موافق شیطن و مخالف رحمن است ، لذت مناجات را در نمی یابد بلکه مناجات برای او مشقت و ناگوار است ، چون مناجات مخالف برای بدن دشوار و مشقت آور است ، اما وقتی با رحمن موافق و با شیطن مخالف شد ، نماز در حق وی مناجات دوست داشتنی و لذیذترین چیزها خواهد بود. از حضرمی حکایت است که گفت : مردم می گویند : من حلولی و نیز معتقد به سقوط تکلیف از بندگان خدا هستم . چگونه حلولی باشم که در وجود جز خدا را نمی بینم و چگونه به سقوط تکلیف معتقد باشم که مرا وردی است که از کودکی تا این زمان از من فوت نشده است . اما می گویم : در عبادت بندگان خاص خدا رنج و مشقتی نیست . } ( نسیم جمال دیباچه جلال نجم الدین کبری ترجمه قاسم انصاری صفحه 27 و 28 انتشارات طهوری ) ادامه دارد ... @soltannasir 🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی32 } { شرح بعضی از فقرات سخنان مولانا زین الدین 14 } ادامه ...👇 همانگونه که مطالعه نمودید شیخ نجم الدین کبری ساقط شدن تکلیف را در مراحل کمال اینگونه معنا می نماید که سختی و مشقت عبادت از سالک برداشته می شود . و نظر ایشان بر خلاف نظر بعضی جهال صوفیه و رهزنان طریق است که به بهانه واصل بودن از انجام تکالیف شرعی شانه خالی می نمایند . در کتاب مرآة الحق اثر حاج محمد جعفر کبودرآهنگی ( مجذوب علیشاه ) به نقل از کتاب مجلی عالم ربانی ابن ابی جمهور احسائی در باره یکی از این به اصطلاح مدعیان وصل اینگونه آمده است : 👇 { و متشبه مبطل ( کسانی که خویش را به زی صوفیان در می آورند اما از آنان نیستند ) جماعتی می باشند که خود را در زی صوفیان اظهار کنند و از حلیت عقاید و اعمال و احوال ایشان ، عاطل و خالی باشند . و ربقه طاعت از گردن برداشته ، خلیع العذار در مرتع اباحت می چرند ، و گویند : تقید به احکام شریعت وظیفه عوام است که نظر ایشان بر ظواهر اشیاء مقصور باشد ، اما حال خواص و اهل حقیقت از آن عالی تر است که به رسوم ظاهر مقید شوند تا این جا از کلام نفحات بود. ( به نقل از مقدمه نفحات الانس مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی ) ضعیف ( محمد جعفر کبودرآهنگی ) عرض می کند که موافق قول ایشان حکایتی است که فاضل محقق صاحب مجلی ( کتاب مجلی مرآه المنجی فی الکلام و الحکمتین و التصوف اثر عالم ربانی شیعه ابن ابی جمهور احسائی) گفته است : 👇 [ در اوقاتی که توقف اتفاق افتاد مرا در درعیه از ارض نجد ، شنیدم که در این کوه شخصی می باشد منزوی ، ومنقطع از معاشرت مردم ، واصل او از اهل یمن بود . من رفتم به موضع او و سلام به او نمودم ، و جواب سلام مرا گفت . پس دیدم شخص خوش کلامی ، بر او بود اثر صلاح ، گفتگو نمودم با او در فنون علم ، دیدم که شخصی است با ذوق خوب . پس گفتم چه خوش است آنچه تو به او می باشی از انقطاع از مردم ، مگر این که شنیده ام که تو نماز شرعیه را به آن روش که آورده است او را شرع محمدی _ صلی الله علیه و آله _ به عمل نمی آوری ، با این که علتی نداری. گفت بلی عمل نمی آورم این صورت ظاهره را . چه او حجاب است از جهت شخص واصل به مرتبه حضور ، آیا نمی دانی که صلات ظاهره ، مشتق است از صله ، و به او متوسل می شود محجوب به صورت ، هرگاه ملاحظه نماید به او قرب معنوی را ? گفتم : بلی چنین است. پس گفت : چه احتیاج است کسی را که واصل به باب او شده است ، به اسبابی که باعث وصلت بشود .چه او مستغنی شده است به وصول اط موصول ، چنانچه حجاج بعد از وصول به مکه وبه عمل آوردن مناسک حج را و قصد داشتن مجاورت را ، در این هنگام مستغنی می شود از راحله . من ( ابن ابس جمهور احسائی ) گفتم : تو از اهل وصول و اتصالی به حضرت ذوالجلال ? گفت : بلی من گفتم : بر تقدیر واصل بودن تو ، آیا وصول تو اتم است از وصول پیغمبر تو محمد _ صلی الله علیه و آله ? و آیا اتصال تو اعلی است از اتصال او ? او گفت : حاشا و کلا ! بلکه واصل حقیقی او است و بس ، نه غیر او ، و به سبب او متصل می شوند کمل سلاک ، و جمیع خاصه ، و خاصه خاصه اخذ نموده اند مراتب و مقامات خود را از او در هر دو نشأة . پس گفتم : چگونه او با وصول تام و اتصال کامل ترک ننمود این صورت ظاهره را ، و هیچ یک از عبادات شرعیه را ،بلکه همیشه و علی الدوام محافظت او را می نمود ، و به شدت تمام اعتناء به او می نمود ? او گفت : آن _ صلی الله علیه و آله _ وصول هم رسانید و مردود شد ، و من وصول به هم رسانیده ام و مردود نشده ام . من تعجب نمودم از کلام او ، و حمل نمودم کلام او را بر ظاهرش ، و مخفی شد بر من در اول وهله مراد او . پس گفتم که : نظر به حرف تو لازم می شود تو را که افضل از او باشی ، زیرا که شک ندارد هیچ عاقلی این که غیر مردود افضل می باشد از مردود . پس به خنده آمد از نفهمیدن من کلام او را که مراد او از مردودی نه آن است که من فهمیدم. پس گفت : ضم نمودی جهلی را به جهلی . پس گفتم : بیان کن از برای من مقصود خودت را تا این که عذر جهل خود را از تو بخواهم . پس گفت : او رد شد از جهت تکمیل خلق ، و رسانیدن مردم را به خالق ایشان بر نهج پسندیده چه جناب الهی ، عالم بود که در او قوه ملکیه و نفس قدسیه (ای) هست به مرتبه ای رسیده است که در کمال ، به حدی که قدرت به هم رسانیده است بر تکمیل و ارشاد خلق ، و جمع نمودن میان دو جانب و مانع نمی شود او را اشتغال به تکمیل خلق از حضور به نزد او ، و اخذ نمودنش از او آنچه محتاج الیه خلق است در اغلب اوقاتش . و مانع نمی شود حضور او ، او را از اشتغال به خدمتی که از جهت او قرار داد فرموده بوده است از هدایت خلق و کامل گردانیدن ایشان از جهت آنکه در او قوتی بود که جامع هر دو امر را می نمود . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌬🌬
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 33 } { شرح بعضی از فقرات سخنان مولانا زین الدین 15 } ادامه ...👇👇 { و اما من مسکین نمی باشم در این مرتبه ،بلکه نمی باشم قریب از بعض بعض این مرتبه ، لهذا نگردیدم از مردودین و نه از مستحقین او ، بلکه شأن من و منتهای مقتضای قول من لازم شدن عتبه ملک است و در حضور او بودن و قبول نمودن نفحات او را . و این که گفتم پیغمبر _ صلی الله علیه و آله _ وصول هم رسانید و مردود شد ، مراد من این بود ، نه آنچه وهم پست تو آن را فهمید. پس گفت : هرگاه دانستی که آن جناب _ صلی الله علیه و آله _ از جمله مردودین بود از جهت تکمیل خلائق ، و رسانیدن ایشان به او به طریق شریعت و طریقت و حقیقت علی مراتبهم ، نیکو نبود از او ، بلکه جائز نبود از برای ترک نمودن صورت ظاهری صلات ، و نه ترک هیچ یک از اعمال بدنیه را ، چه او مقتدا به و متبوع است اثر او . پس نماز او و عبادات او ، نه از جهت تقرب به اوست ، چرا که او فی الحقیقه واصل قریبی است ، بلکه قربی است که نیست ورای قرب او قربی و نه بعد از وصولش وصولی . بلکه مقصود از نمازش این بود تا این که اقتدا نمایند به او عامه ، و متوسل بشوند به آثار و اطوار او خاصه ، و اما من احتیاجی به این صورت ظاهره ندارم از جهت منقطع شدن من از صورت ، و به مشاهده کردن من حقایق را . پس من بعد از شنیدن این سخن مسخر او شدم ، و مبهوت شد عقل من به زخارف تقریرات او به مرتبه ای که غالب شد بر وهم من این که او محقق است ،یا قریب به تحقیق است . پس تأیید نمود مرا جناب اقدس الهی به فضل و کرم خودش ، پس رجوع نمودم به عقل خود و ثابت شد به عقل من . و به او گفتم در همان زمان که : به وصول عمل منقطع نمی شود و نه از جهت او ترک می شود اوامر شرعیه ، این خیال شیطنی است ، چرا که وصول نزد اهل وصول ترک نمودن است ملاحظه عمل را ، نه خود عمل را . پس ساکت شد و منقطع شد از جواب و ساعتی متفکر شد ، پس گفت : ای مرد ! باز داشتی مرا از آنچه در او بودم ، با من بسیار حرف مزن ، برخیز و بزودی برو ، من به این مغازه نیامده ام ، مگر از جهت ترسیدن از امثال تو . پس بیرون رفتم از نزد او ، و منقطع شد حجت او و ظاهر شد عجز او ، و دانستم که وهم ردی خبیث او را به این وادی انداخته است و هلاک نموده است . چه حقیقت صلات همان اقبال و توجه و انسلاخ نفس است از بدن ، و متعلقات او چنانچه در قرآن مجید فرموده است : {  فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (4) الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ(5) } (سوره مبارکه ماعون آیات 4 و 5) { پس وای بر نماز گزارانی که از نمازشان غافلند } و فرموده است جناب پیغمبر : « لاصلوة الا بحضور القلب » ([هیچ نمازی] نماز نیست مگر با حضور قلب ) لیکن به محض توجه و اقبال و حضور معنوی بدون اعمال صوریه ظاهریه اکتفا نمی توان نمود ،بلکه باید مقرون ساخت آن توجه را با عمل صوریه بدنیه تا تکلیف عقلی و شرعی هر دو به عمل آید } { کتاب مرآة الحق حاج محمد جعفر کبودر آهنگی (مجذوب علیشاه ) تصحیح و تحقیق : دکتر حامد ناجی اصفهانی انتشارات حقیقت صفحات 80 الی 86 } عزیزان همانگونه که ملاحظه نمودید برای وصول به حق باید زحمت کشید و تنها مداومت بر اعمال است که سالک را به حق و حقیقت می رساند . و پس از وصول نیز اعمال ظاهری ترک نمی شود . بنابراین این تفکر که با نیم ساعت مراقبه می توان رسید . از اساس اشتباه است و همچنین افرادی که به بهانه های مختلف دنبال روش های میان بر می باشند . تا سریع تر به مقصود برسند نیز باید بدانند که پس از رسیدن به مقصود نیز مبادرت به اعمال همچنان ادامه خواهد داشت . پس بهتر است به اعمال مبادرت ورزند چون در نهایت کار از اعمال نباید دست کشید . پس در بدایت هم فقط با مداومت به اعمال می توان به مقصود رسید . هنگامی که جوانان ما حکایات و حالات عرفای متقدم را مطالعه می نمایند . یا آن را بعید و غیر ممکن می دانند و یا می گویند که مربوط به دوران گذشته بوده است . نظیر این حکایت از بایزید بسطامی که در کتاب تذکره الاولیا آمده است : 👇👇👇 {نقل است که بايزيد را گفتند: «از مجاهدات خود ما را چيزی بگوی ». گفت: «اگر بزرگتر گويم طاقت نداريد، اما از کمترين بگويم: روزی نفس را کاری فرمودم. حرونی کرد. يک سالش آب ندادم. گفتم: ياتن در طاعت ده، يا از تشنگی جان بده » } فقیر نیز نظر بر این دارم که چنین ریاضت هایی _اگر داستان آن درست باشد _وجهی ندارد و با شرع و سنت و عقل همخوانی ندارد . اما با اینحال در پاسخ به جوانانی که برای تنبلی خویش بهانه تراشی می نمایند . باید بگویم آیا آیت الله العظمی بهجت فومنی هم متعلق به دوران گذشته بود یا معاصر ? یادتان هست به نقل از پسرشان شیخ علی بهجت نقل نمودیم که اذکار روزانه ایشان مجموعا 12ساعت طول می کشید . ادامه دارد ... @soltannasir 🌾🌾🌾🌾
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 34} { شرح بعضی از فقرات سخنان مولانا زین الدین 16 } ادامه ...👇👇👇 علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در مجموعه دروس سیر و سلوکی که برای دکتر سجادی داشته اند و در کتابی تحت عنوان آیین رستگاری به چاپ رسیده است در باب «سکوت » و حالات آیت الله العظمی بهجت و علامه طباطبایی اینچنین می گویند : 👇👇👇👇 { سوم : سکوت کردن و حرف بیجا نزدن و زیاد صحبت نکردن ، بلکه از صحبت های عادی اجتناب کردن برای سالک جزء دستورات حتمی است . سالک باید صحبت نکند ، نه اینکه بگوید : مثلا دو نفر رفیق با همدیگر می نشینیم ، از این طرف و آن طرف صحبت می کنیم ، از زمین و آسمان و شرق و غرب و سیاست و این طرف و آن طرف ، و به عنوان اینکه مثلا ما دو نفر رفیق هستیم و هم دل و هم مسلک ، اینها ضرر ندارد ، نه خیر ! خیلی ضرر دارد ! و به کلی ساقط می کند و از بین می برد من حیث لا یشعر ! آیة الله حاج شیخ محمد تقی بهجت فومنی (که الان الحمدلله در قید حیات هستند و در قم مشرفند ) ایشان از شاگردان مرحوم قاضی بودند و در همان زمان جوانی و صباوت که در مدرسه «سید» حجره داستند _ و ظاهرا هفت سال هم در همان مدرسه بودند _ به قدری در مراقبت و سکوت رعایت داشتند که طلبه ای در مدرسه شان ایشان را نمی دید ! آقای حاج شیخ عباس قوچانی _ رحمة الله علیه _ که یک سال و چند ماهی است به دار ابدی رحلت کرده اند ، می فرمود که : ما در مدرسه «سید » با ایشان حجره داشتیم ( البته دو حجره ) و وقتی که آقا شیخ محمد تقی خدمت مرحوم قاضی _رحمة الله علیه _ رسید و دستورات گرفت ، ایشان دیگر همیشه وقتی که می خواست از مدرسه برود برای درس و برگردد ، عبا را به سر می کشید که در راه کسی اصلا با او برخورد نکند و صحبت نکند و او را به سلام و علیک مشغول نکند . و بعد می فرمودند : به قدری ایشان در این مراقبه شدید بود که وقتی می خواست به مدرسه بیاید و به حجره اش برود ، از آن دری که دالان پشت مدرسه به طرف اطاق بالا و فوقانی پله داشت ، از آنجا می رفت نه از دخل صحن مدرسه ، که به کسی برخورد نکند .و اینها هم مال یکی و دو روز نیست ، مال هفت سال تمام است ، ایشان این کار را می کرد ! خب نتیجه اش را هم خودشان می بردند. ما در این چند ساله اخیر در طهران یک روز با یکی از علما برخورد کردیم که سابقه داشتیم ، یکی از علمای تبریز بود که در طهران ساکن شده بود و دارای پست و مقامات هم بود ، و البته ارتباطات ما را با علامه طباطبایی کاملا می دانست . او به عنوان شکایت و گلایه از حضرت علامه می گفت که : ما با اینکه با ایشان همشهری بودیم و در نجف هم تحصیل می کردیم ، و لیکن اصلا ایشان و برادرش راه به ما نمی دادند و سرشان را می انداختند پایین . وقتی برای درس می خواستند در بازار بروند یا برگردند ، به این طرف و آن طرف نگاه نمی کردند ، پایین را نگاه می کردند ، مثل اینکه اصلا ما آدم نیستیم. بله ! او به عنوان گلایه می گفت ، یعنی به عنوان شکایت یا مثلا تعریض . ولی خب او چه می داند که آن کسی که خودش و برادرش در آن وقت در آنجا طلبه هستند و سنشان در حدود بیست و چند سال هم بیشتر نیست _ آن برادرشان آ سید محمد حسن هم (الهی ) که از ایشان پنج سال کوچک تر بود _ اینها چرا با این و آن صحبت نمی کنند ? چرا این طرف و آن طرف را تماشا نمی کنند ? چرا خودشان را مشغول نمی کنند ? با اینکه نفس انسان دوست دارد که این طرف و آن طرف را تماشا کند ، صحبت کند ، اختلاط کند ، ... اینها یک دردی دارند که می بینند دوا نمی شود مگر به این مسئله . به کسی هم بی احترامی نمی کنند . احترام هر کس تماما به جای خود محفوظ ، و لیکن این مستلزم این نیست که انسان این طرف و آن طرف را نگاه کند و با این گرم بگیرد و با آن سلام و علیک کند و از این طرف و آن طرف صحبت کند و در مجالس و محافل برود و گعده های بیجا( گعده : دور هم نشستن یا دوره گرفتن که بین روحانیون در دوران قدیم رایج بوده است . ) و اختلاط های بیجا کند . سکوت یکی از دستورات اساسی این راه است . اگر انسان سکوت نکند مطلقا تمام دارائی های نفس و مکتسبات نفس از بین می رود . نفس زحمتی کشیده ذکری می گوید ، عبادتی دارد ، من باب مثال شبی تا به صبح احیاء داشته ، خب ، این نفس کسب می کند ، اگر سکوت کرد آن برایش محفوظ می ماند ، و این مکتسبات نفسش همان طور محفوظ می ماند ، و آرام و با سکینه ،دنبال مکتسبات جدیدی می رود ، و اما اگر سکوت نکرد ، تمام نفسش به هم می خورد ، آشغال و هر کثافاتی که در نفسش هست دو مرتبه به هم می خورد و آب صافی نفس و روحش دو مرتبه آلوده می شود ، و خودش هم به حسب ظاهر نمی فهمد و می گوید : چه کنیم که پیشرفت نداریم ? چه کنیم که ترقی نداریم ? چه کنیم تکامل نداریم ? } ادامه دارد ... @soltannasir 🍀🍀🍀🍀🍀
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 35 } { شرح بعضی از فقرات سخنان مولانا زین الدین 17 } ادامه ...👇👇👇 { چه کنیم تکامل نداریم ? این برای همین جهت است که آنچه را که کسب می شود از یک جای دیگر هدر می رود . مثل مخزن دو سوراخه است که از یک سوراخ آب وارد می شود و از یک سوراخ هم آب خارج می شود ، خب اگر در تمام مدت عمر در این مخزن آب وارد بشود چیزی نمی ماند . جان همه روز از لگد کوب خیال وز زیان و سود و از خوف زوال نی صفا می ماندش نی لطف و فر نی به سوی آسمان راه سفر } ( کتاب آیین رستگاری چاپ انتشارات مکتب وحی صفحات 160 الی 162) عزیزان همانگونه که ملاحظه نمودید اینگونه است که شخصیت های بزرگی نظیر آیت الله العظمی بهجت به مقامات برجسته می رسند و ما اندر خم یک کوچه می مانیم . ایشان در ابتدای سلوکشان هفت سال مراقبه و ذکر و فکر مداوم و پیوسته داشتند و منازل ابتدایی و میانی سیر و سلوک را در این هفت سال به سرعت طی نمودند . ( آیت الله بهجت در این هفت سال به کمال نرسیدند و مراحل ابتدایی و میانی را طی نمودند . زیرا هنگامی که آیت الله بهجت در قم ساکن بودند آیت الله سید علی قاضی در نامه ای که به سید محمد حسن الهی نوشته اند . می گویند که شیخ محمد تقی گیلانی ترقیات فوق العاده نموده است . که نشان دهنده این است که هنگامی که آیت الله بهجت از نجف به ایران آمدند هنوز منازل سلوکی را کامل طی ننموده بودند . هر چند بعضی بزرگان نظیر علامه طهرانی اعتقاد داشتند که آیت الله العظمی بهجت به مقام فناء تام دست پیدا ننمودند . البته تا زمانی که ایشان علامه طهرانی در قید حیات بودند . زیرا آیت الله بهجت چندین سال پس از علامه طهرانی دار فانی را وداع گفتند . ) در فرمایشات علامه طهرانی اشاره ای هم به علامه طباطبائی و برادرشان جناب سید حسن الهی شده است . اینجا نکته بسیار جالبی وجود دارد . که باید بدان دقت نمود . هر سه این بزرگان از شاگردان مرحوم آیت الله سید علی قاضی بودند . و از بین این بزرگان آیت الله العظمی بهجت فومنی بیشتر عمرشان را صرف اعمال و ذکر و فکر و مراقبه نمودند . و در بعد علمی بیشتر به علوم رسمی حوزوی نظیر فقه و اصول پرداختند . اما در عوض علامه طباطبایی و برادرشان جناب الهی علاوه بر پرداختن به سیر و سلوک و علوم نقلی بخشی از عمر خویش را صرف مطالعه علوم عقلی( فلسفه و حکمت ) نمودند . و در ضمن به یادگیری علوم ریاضی ( حساب و هندسه ) و ارثماطیقی ( اعداد ) و هیئت و نجوم و اوفاق و جفر و حروف و رمل و غیره نیز پرداختند . در این بین علامه طباطبائی به تدریس علوم عقلی و نوشتن کتب و رسائل مختلف نیز مبادرت ورزیدند . و کتاب تفسیر گرانسنگ المیزان نتیجه بیست سال تلاش ایشان است . علامه طباطبائی علاوه بر این بخش زیادی از عمر خویش را صرف تأملات عقلی فلسفی نمودند . و در این امر توفیقاتی نیز کسب نمودند . و ایشان ( علامه ) شاگردانی نیز در سیر و سلوک داشتند . در عوض برادر ایشان جناب الهی در تبریز ماندند و مسئولیت رسیدگی به امور املاک پدری را بر عهده گرفتند . و نتوانستند چندان به کار علمی بپردازند . جناب الهی بخشی از زمان خویش را صرف رسیدگی به امور املاک پدری می نمودند و بخشی را صرف اعمال و عبادات خاص سلوکی و بخشی را صرف تحقیق در قسمت های مختلف علوم غریبه می نمودند . علامه طباطبایی در مورد برادر خویش جناب الهی گفته اند : 👇👇 « من خود از اخوی استفاده می کنم » همچنین استاد سید جلال الدین آشتیانی در باره جناب الهی گفته اند که : 👇 « دست آقا سید محمد حسن در مراتب سیر و سلوک از برادرش علامه بازتر بود » ( کتاب الهیه انتشارات شمس الشموس صفحه 127) این در حالی است که جناب الهی پنج سال از جناب علامه کوچکتر بودند . همچنین استاد محمد حسن قاضی فرزند آیت الله سید علی قاضی در کتاب آیت الحق اینچنین آورده اند : 👇 { ... در اینجا بد نیست این واقعه را هم بگویم در مراسم تشییع و تدفین اخوی مرحوم سید مهدی قاضی هم علامه و هم آیت الله بهجت و هم آیت الله حسن زاده آملی همگی حضور داشتند ، ولی با اصرار علامه ( رضوان الله علیه ) همه به امامت آیت الله بهجت نماز خواندند . زمانی که می خواستند جنازه را به طواف ببرند چند قدمی آیت الله بهجت پشت سر جنازه حرکت کردند و در این وقت بود که علامه پشت سر ایشان حرکت کردند و زمانی که می خواستم عبای ایشان را مرتب کنم فرمودند دستت را کنار بکش می خواهم چند قدم پشت سر شیخ حرکت کنم ، در حالی که هر دو از شاگردان و ملازمان نزدیک مرحوم قاضی بوده اند . ( لازم به توضیح است که معرف آیت الله العظمی بهجت به آیت الله قاضی حضرت علامه طباطبائی بوده اند و.}( کتاب آیت الحق جلد اول سید محمد حسن قاضی انتشارات حکمت صفحه 226 ) ادامه دارد .... @soltannasir 🌵🌵🌵🌵🌵
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 36 } { شرح بعضی از فقرات سخنان مولانا زین الدین 18 } { صفت و } ادامه ... هدف از مقایسه این سه بزرگ ( آیت الله بهجت و علامه طباطبایی و برادرشان جناب الهی ) این بود که شما عزیزان ببینید که هر کدام از این بزرگان در طول زندگی خویش در همان بخش هایی که تلاش کردند و عمر خویش را صرف نمودند موفق شدند . آیت الله بهجت فومنی با وجود مقام معنوی در علوم عقلی و علوم غریبه تبحر نداشتند . یا علامه طباطبایی بیش از همه در علوم عقلی و تعقلات فلسفی و تفسیر موفق شدند و با وجود آشنایی با علوم غریبه تسلط کامل بر این علوم به مانند بعضی اهل فن نظیر سید مهدی قاضی نداشتند . در عوض جناب الهی بر عکس برادرشان علامه در علوم غریبه متبحر بودند و جزء سرحلقه های علمای علوم غریبه شهر تبریز می باشند . اما با وجود اینکه فلسفه می دانستند خیلی به تعقلات عمیق فلسفی مبادرت نورزیدند . ( چنانچه آیت الله سید موسی زرآبادی یکی از مهمترین سرحلقه های علمای علوم غریبه قزوین بودند .) عزیزان این مسئله از آن جهت برای ما مهم است زیرا شما بخوبی می توانید دریابید که در هر بابی در دوران زندگیتان زحمت بکشید در همان زمینه تخصص و تبحر خواهید یافت . اگر شما بخش زیادی از وقتتان را صرف پرورش افکار بلند و تعقلات فلسفی نمایید در این راستا موفق خواهید شد . اگر صرف ذکر و مراقبه نمایید . در سلوک به میزان کیفیت توجه در ذکر و مراقبه موفق خواهید شد . اگر بخشی زیادی از زمانتان را صرف توجه به جسم خویش ( نظیر ورزش و یا توجه به زیبایی و پوست و مو و ناخن و .. ) نمایید در آن راستا بنا به میزان توجه و عمل خویش موفق خواهید شد . بنابراین انتظار نداشته باشید که با رسیدن به مقامات عالیه عرفانی و یا کارکردن با چاکرا ها شما به علوم مختلف دست پیدا نمایید . ( البته اگر کسی من باب مثال به مقامات عرفانی عالی دست یابد و با علوم مختلف نیز آشنایی لازم را داشته باشد ممکن است با بعضی روش های کار کردن با چاکرای هشتم کیفیت فرا آگاهی خویش و هم راستایی با آگاهی علوم مختلف را بالا ببرد . اما اینکه شخص بتواند صرف کار نمودن با چاکرای هشت به چنین توانایی هایی دست یابد مورد قبول فقیر نیست . ) عزیزان کمال دو کمال هست . یک کمال روحی است که شخصی تمامی منازل سلوکی را پشت سر بگذارد و به مقام قرب قاب قوسین اوءادنی نایل شود . این کمال در سیر طولی بدست می آید . و دیگری کمال از منظر علمی است . که هر اندازه شخص علوم مختلف بیشتری را در خود جمع نماید . کمال وی بیشتر خواهد بود . و چنین شخصی دارای صفت جامعیت خواهد بود . و چنین کمالی در اثر سیر عرضی ایجاد می شود . ( البته این سیر عرضی در هر کدام از مراتب ترقی روحی وجود دارد ) در طول تاریخ بزرگان کمی بودند که توانستند هر دو کمال را در وجود خویش به نحو کامل جمع نمایند . عزیزان فکر می نمایید که چرا چنین اشخاصی در طول تاریخ نادر بودند ? مطمئنا پاسخ این مسئله را می دانید 👈زمان 👉 زمان مهمترین مشکل انسان است . زمان است که برای ما محدودیت ایجاد می نماید . تا به حال دقت نموده اید که چرا حضرت (ع) و یا الیاس (ع) در توصیفات قرآن مجید و احادیث و توضیحات عرفای شامخ امت اسلام بسیار عالم توصیف شده اند . اگر پاسختان این است که هر دو ایشان دارای لدنی هستند . پاسختان اشتباه است . زیرا علم لدنی بنا به فرمایش عرفا در طور ششم دل بدست می آید . اما چرا عرفای بزرگ امت اسلام علم و جامعیت ایشان را ندارند حال آنکه ممکن است مقامشان بالاتر از ایشان باشند . پاسخ آن مشخص است هر دو ایشان جاودان هستند . جاودانگی و سالها حضور در زمین به هر دو بزرگ فرصت تکمیل صفت کمال را در سیر عرضی در تمام مقامات و منازل داده است . تا کنون دقت نموده اید که چرا یکی از مهمترین القاب امام عص(ع)ر ، (ع ) است . چرا جمله علوم بشری تا زمان ظهور حضرتش به میزان دو حرف خواهد بود . و 25 حرف باقیمانده توسط حضرتش آشکار خواهد شد . حضرتش از سن 5 سالگی به مقام امامت رسیدند . پس سیر روحی و طولی حضرتش ظرف پنج سال به اتمام رسید . اما سیر عرضی و کمالی حضرتش همچنان ادامه دارد . و کمال حضرتش هنگام ظهور در علوم مختلفه و تکمیل نفوس بشری بیش از هر شخصیتی دیگری در طول تاریخ خواهد بود . مأموریتی که هیچ نبی ای و ولی ای از ابتدای تاریخ تا کنون موفق به انجامش نشده توسط حضرتش انجام خواهد شد (در زمان ظهور حضرتش برای اولین بار در طول تاریخ دولت نور در سرتاسر زمین ما حاکم خواهد شد . ) بنابراین ظهور حضرتش تنها به معنای ظاهر شدن جسم مبارکش نیست بلکه هر آنچه از علوم ظاهری و باطنی مختلف که در باطن اجداد طاهرینش پنهان ماند و زمان فرصت ظهورش را نداد توسط حضرتش ظاهر خواهد شد . @soltannasir 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@soltannasir {سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 37} { شرح بعضی فقرات سخنان مولانا زین الدین 19 } ادامه ...👇 دوستان غربی ما آمال و آرزوهای خویش را در فیلم ها و سریال هایشان نشان می دهند . ساختن موادی که بتوان با تزریق آن به مغز 100% دست یافت یا ساخت ماشین زمان و غیره . و متاسفانه عده ای از جوانان ما نیز خوش بینانه هر آنچه غربی ها به خورد آنان می دهند باور می نمایند . من باب مثال عده ای می گویند غربی ها ماده cph4 را ساخته اند و فقط بر روی تاثیر آن در عمل در حال آزمایش هستند. یا ماشین زمان ساخته شده و در اختیار آزمایشگاه های سری غربی می باشد. عزیزان شکی نیست که غربی ها تحقیقات بسیار ارزنده ای در باب علوم ماوراء دارند و همچنین مسلم است که آنان در آزمایشگاه های پیشرفته خویش از علوم معمول جهانی جلوتر می باشند . اما این پیشرفت ها دلیل بر این نیست که آنان موفق به ساخت ماده cph4 یا ماشین زمان شده اند . موفقیت غربی ها و تلاششان جدا ستودنی است . اما با این وجود اگر آنان تاکنون به چنین توانایی هایی دست یافته بودند . مطمئن باشید که اعلام حکومت جهانی می نمودند . عزیزان غربی ها با وجود استفاده از تکنیک های شرقی نظیر کریا یوگا و انواع دانش تانترای هندی و تبتی و چی کونگ و دائویین چینی و تمامی روش های باستانی و کهنی که در شرق وجود دارد . و احیای بخشی از جادوی کهن باستانی و آیینی با بازخوانی الواح کهن از تمدن های باستانی و با ترکیب علوم جدید فیظیک و کوانتوم و شیمی و ژنتیک و نجوم و موسیقی غیره با علوم کهن و علوم غریبه و خفیه هنوز موفق به باز نمودن بسیاری از علوم الهی نشده اند . آنان برای باز نمودن کامل علوم اسرار نیاز به پیدا نمودن اشیای مقدس کهن و پیدا نمودن استعداد های خاص متولد شده در جهان اسلام دارند . نکته : از اشیای مقدس می توان به جام جم و درفش کاویانی و جام عیسی (ع)و انگشترین سلیمانی و گردنبند سلیمانی و مهر جداگانه اش و عصای موسی (ع) و تابوت عهد و گهواره مریم ، چراغ علاالدین ( که تا سال 1382 در یک عتیقه فروشی در لندن بود و اکنون سرنوشت آن نامشخص است . البته فقیر اطلاع ندارم ) ، چراغ خاص خورشیدی شیخ بهایی ، تیرک کشتی نوح (ع) ، مسند مکتوبه اسرار ، لوح و کتیبه پر رمز و راز ، جفر و جامعه ، جفر احمر ، «مسند و مصحف» حضرت فاطمه زهرا (س) ، ذوالفقار علی (ع) ، مجموعه کتب چرمی و طومارهای مغان ایران باستان ، جام شراب طهور ، آب شفابخش هر بیماری ، پارچه بافته شده بدست ادریس (ع) و تنی چند از بزرگان دیگر ، شمشیر اردوان پنجم ، جام زرین ... ، تکه ای بالای هفت آسمان را نام برد . همچنین کتب کهن چینیان باستان ، و کتب و رسائل خاص در جهان اسلام یا خارج از مرزهای جهان اسلام و اشیای کوچک و بزرگ دیگر ، اشیائی هستند که آنان بدنبال آن می گردند . اشیای خاص در صورت توان استفاده از دانش کهن به جای مانده در آن شئ ، می تواند زحمت دارنده شئ را تا حد زیادی کم نماید . فرض نمایید شما به دنبال مسخر کردن جملگی شیاطین و باد به مانند سلیمان(ع) هستید . داشتن انگشتری سلیمان به شرط توان استفاده از آن می تواند زحمت شما را در مسخر نمودن کم نماید . در غیر این صورت شما باید توانی به مثابه سلیمان (ع) داشته باشید تا بتوانید دست به چنین مسخراتی بزنید . و تا به امروز کسی به غیر از وی موفق به چنین امری نشده است . و این همان معنی دعای وی است که می فرماید : { قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي وَ هَبْ لي مُلْكاً لا يَنْبَغي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ «سورة ص، آیة 35»} پس اشیاء خاص معنوی توانایی خاص معنوی را به دارنده آن می دهند و مسیر را برای صاحبش در زمینه ای که آن شی خاص کاربرد دارد کوتاه می نماید . اما استعداد های خاص معنوی متولد شده در جهان اسلام ، به طور خاص افرادی هستند که علوم اسرار بدستشان باز خواهد شد . و جسم و جانشان توانایی سفر به عوالم خاص را دارد . تعداد آنان به طور خاص 53 نفر می باشد . اسامی و محل تولدشان نامشخص است . اما مهمترین راه کاربردی برای پیشرفت های معنوی و غلبه بر محدودیت زمان 👈 جغرافیای معنوی زمین و 👈سفر به عوالم این موجودات است . در زمین مادی ما مکان های خاصی هستند که محل تجمع نیرو یا نیروهای خاصی می باشند . و اگر شخصی در زمان های خاص نجومی_ بنا به زایچه که برای هر فرد متفاوت است_ در آن مکان حضور یابد می تواند از نیروی خاص معنوی _ که آن مکان محل تجمع آن می باشد _ استفاده نماید و اینگونه پیشرفت خویش را سرعتی چند برابر ببخشد . برای مثال برای هر کدام از جادوهای سفید و خاکستری و سیاه مکان های خاصی در زمین ما وجود دارد که حضور در آن مکان ها در زمان نجومی خاص نیروی جادو را در شخص چند برابر می نماید . ادامه دارد ... (ع) (ع) @soltannasir 💟💟💟💟
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت هایی از فیلم 👆👆👆 صعود ژوپیتر به کارگردانی واچوکوفسکی ها ( کارگردانان سه گانه ماتریکس ) که در آن نشان می دهند که چگونه نسلی فرازمینی انسان هارا برای کشت ژنتیکی خلق نموده اند تا این نسل فرازمینی زمان بیشتری را برای زیستن در کهکشان در اختیار داشته باشند. نظراتی که مشرکین عصر جدید به طرق مختلف به خورد جوانان ما می دهند . @soltannasir 🐁🐁🐁🐁🐁🐁🐁🐁🐁🐁🐁🐁
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 38 } { شرح بعضی فقرات سخنان مولانا زین الدین 20 } { شاه مکان ها } ادامه ...👇👇👇 ممکن است چندین مکان برای تقویت هر کدام از جادوهای سفید و خاکستری و سیاه در جهان وجود داشته باشد . اما از این بین چند مکان خاص تر می باشند و یک مکان شاه مکان جادوی مورد نظر می باشد . فرق شاه مکان با مکان های خاص در این است. که مکان های خاص یک یا چند مورد از ویژگی های جادو را بیشتر تقویت می نماید . و به صفاتی از صفات متعین می باشند . اما شاه مکان جادو به هیچ صفتی از صفات متعین نیست . و نیروی آن خالص است . بلکه می توان گفت در شاه مکان جادو ، هر کس بنا به قابلیت های درونی خویش نیروی جادو را کسب می نماید . نکته : تمام شاه مکان های( مکان اصلی ) جادوهای سفید و خاکستری و سیاه از دسترس مردمان خارج هستند . زیرا دروازه ورود به آن بسته شده است . نکته 2 : در عصر زرین که مرز عوالم باز بود این سه شاه مکان هم در دسترس ساحران کهن بودند . اما با اینحال در همان دوران نیز با طلسماتی خاص این سه شاه مکان از چشم افراد عادی پنهان بود . با بسته شدن مرز عوالم هر سه عالم ناپدید شد . و در دل تاریخ گم شد . نکته 3 : شاه مکان جادوی سفید در شرق ، جادوی سیاه در غرب و جادوی خاکستری در مرکز 👈جهان اصلی 👉می باشد . اما در مورد مکان دقیق هر کدام از این سه جادو ، حدس و گمان هایی زده می شود . ّنکته 4 : از هنگام بسته شدن مرز عوالم تا کنون تنها عده اندکی _بنا به روایات شفاهی در میان ساحران_ موفق به سفر به این شاه مکان ها شده اند . که البته آن هم در حد روایت شفاهی است. و صحت و سقم آن چندان مشخص نیست . نکته 5 : جهان اصلی را در دروس آینده جغرافیای معنوی شرح خواهیم داد . نکته 6 : فقیر تعداد دقیق مکان های مربوط به هر جادو را نمیدانم . اما تا آنجایی که اطلاع دارم برای جادوی سیاه مکان های بیشتری به نسبت جادوی سفید در جهان وجود دارد . نکته 7: هر چند که شاه مکان جادوی سه گانه از دسترس خارج است . اما با این حال برای مکان های خاص هنوز امکان دسترسی _ ولو به شکل محدود_ وجود دارد . اما همانگونه که برای جادوی سفید و خاکستری و سیاه امکنه ای در جهان وجود دارد . برای بسیاری از علوم معنوی کهن نظیر نجوم کهن و کیمیا و سیمیا و اکسیر و نیروی مبارزه روحی و نیروی شیطنی و غیره نیز امکنه ای به همان ترتیب نام برده شده در جهان وجود دارد . نکته 8 : تنها برای علوم و فنون کهن باستانی ، در جهان ما شاه مکان وجود دارد . برای علمی نظیر جفر و حروف به شیوه ای که اکنون در جهان اسلام وجود دارد . تا آنجا که فقیر اطلاع دارم عالم خاصی به شکل شاه مکان جادوی های سه گانه وجود ندارد . شاید علت این امر را باید در ماجرای خلقت جستجو نمود . زیرا که شاه مکان ها در دوران پیش از خلقت آدم صفی الله بر روی زمین تشکیل و مورد استفاده قرار می گرفتند و بیشتر با علوم و فنون کهن مرتبط هستند و علم جفر و حروف به شیوه کنونی آن در تمدن اسلامی شکل گرفته است . و برای این علم ( جفر و حروف )بستری مناسب تر از وجود انسان در هستی موجود نمی باشد . از امکنه خاص برای تسریع در پیشرفت معنوی سخن گفته شد . اما یکی از مهمترین راه های عملی ای که غربی ها در موارد محدود موفق شده اند که از آن برای غلبه بر زمان استفاده کنند . سفر با جسم مادی به عوالم این موجودات یا بعضی عوالم دیگر است . در بعضی عوالم شخص سالک مدت ها زندگی می نماید . و چون به عالم ما باز می گردد . تنها ممکن است چند دقیقه یا چند ساعت یا چند روز غیبت داشته باشد . نکته 9 : میزان غیبت به نسبت زمان در عالم مقصد با عالم مبدأ و همچنین میزان حضور در عالم مقصد بستگی دارد . نکته 10 : در چنین سفرهایی سالک باید بتواند جسم مادی خویش را با خود به همراه ببرد . و جسم سالک در هنگام ورود به عالم مربوطه تطابق لازم را با آن عالم کسب می نماید . یعنی باید بدن عنصری سالک در عالم مادی ناپدید شود . اگر بدن عنصری سالک در عالم ما وجود داشته باشد . و سالک با جسم اثیری سفر نماید . اگر در اثنای سفر مشکلی برای بدن عنصری پیش بیاید و قلب بدن عنصری از کار بیفتد رشته ارتباط قطع خواهد شد و سالک سفر نموده در آن عالم خاص محبوس می شود . و این سالک دیگر مرکبی برای بازگشت با عالم مادی در اختیار ندارد . البته در اینجا نیز ساحران کهن در جادوی سیاه با آیین های خاص قربانی ، شخصی مستعد را به شیوه ای خاص قربانی می نمودند . و روح محبوس شده را به جسم قربانی فرا می خواندند تا در جسم قربانی به حیات خویش ادامه دهد . در انجمن های مخفی اروپایی به طور محدود موفق به انجام این کار شده اند . ادامه دارد ... @soltannasir ⚫️⚪️🔘⚫️⚪️🔘⚫️⚪️🔘
@soltannasir { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 39 } { شرح بعضی فقرات سخنان مولانا زین الدین 21 } ادامه ...👇👇👇 یکی از شخصیت های معروفی که سخن از زنده نگه داشتن وی با کمک آیین های قربانی می باشد . شخصیت معروف  کنت دو گاگلیوسترو (Count Alessandro di Cagliostro) یا ژوزف بالساموی معروف است . که از جادوگران معروف قرن 18 میلادی و از سران فراماسونری اروپایی می باشد . همانگونه که گفته شد . جاودانگی یا عمر طولانی برای تکمیل علوم مختلف به شخص کمک می نماید . و گفته شد مهمترین روش آن سفر به عوالم با بدن عنصری است . و برای سفر به عوالم باید با دوعلم کیمیا و سیمیا آشنایی داشت . یکی از دلایلی که در اروپای قرون وسطی ( فراماسونری و قبالای مسیحی یهودی و جادوی مراسمی و آیینی ) به فن کیمیا توجه بسیاری می شده است . دست یافتن به اکسیر جاودانگی و کیمیاگری جسم برای سفر به عوالم بوده است . آری درست است برای اینکه بدن عنصری بتواند آمادگی سفر به عوالم را کسب نماید . باید آن را با فنون کیمیاگری آماده این سفر نمود . روش های مختلفی در جهان میان آشنایان با علوم خفیه برای کیمیاگری بدن عنصری وجود دارد . این روش ها با یکدیگر شباهت ها و تفاوت هایی دارد . از جمله روش های کیمیاگری بدن عنصری برای سفر به عوالم می توان به روش سلوکی چینیان باستان( تائویست ها ) و روش سلوکی لامائیسم های تبتی و یوگی های هندی و مغان ایران باستان و کیمیاگران علوم غریبه و خفیه اسلامی و کیمیاگران اروپایی در دوره قرون وسطی که برخلاف ادعاهای بی اساس اروپاییان بیش از همه از آثار کیمیاگران مسلمان نظیر رسائل جابربن حیان متاثر بوده اند و شمن های آمریکایی اشاره نمود . با کمک فنون کیمیاگری بدن عنصری مستعد سفر به عوالم می شود و با کمک علم سیمیا این سفر انجام می شود . چون پیشتر در دروس سخن از علم سیمیا و ارتباط آن با پری ها نمودیم ( موجودات خلفت از آب ) یکی از اساتید فقیر که از سرحلقه های بزرگ علمای علوم غریبه استان قزوین است . یعنی حضرت آیت الله سید ... این خطبه را در باب علم سیمیا خواندند : 👇👇👇 { سیمیا علمی است که در میان انسان ها پیشرفتی اندک دارد و اساس آن خیالات باشد و با فعال شدن قوای مخیله فعال گردد و با آن از خیال به واقعیت حادث میگردد . و کلیات آن ذهنی است . اکثر مسایل آن را علما خلاف شرع می دانند چون به آن و جزئییات آن دسترسی ندارند . سیمیا بر سه اصل استوار است عظام و رماد و مداد و چند ناموس دارد که تدفین و تدخین و تزیین اهم آنها هستند. و بر چند قسم است که 👇 اطلاع از خواطر طی الارض مشی بر آب طیران از شهر به شهر امطار بیوقت و خود تدخین بر چند نوع است جذب و فرمان بر اشجار تبدیل هیزم اشجار و ترکیب آنان به شکل سرمه و ساختن اکسیر های پریان که دواهایی بر علاج هر نوع مرض هستند . ناموس اطعمه که خود ترکیب گیاهان و خوراکی هاست به شکلی که انسان حتی میتواند در جلوی جماعتی غیب گردد . و ناموس سهر و انواع خواب ها و بی خوابی ها را بر هر جانداری عارض نمودن است . چنان که حتی شخص صاحب این علم قادر است تلقینات خود را بر شخص و یا اشخاصی توسط خواب هایی که خودش میخواهد شما و اشخاص ببیند وارد کند . یعنی بخواهد شما شخصی را خواب ببینی و بگوید پیامبر است و نورانی باشد و به شما دستور جنگ با فلانی یا حتی آشتی با فلان شخص یا دادن فلان قدر پول به کسی را بدهد . و ناموس اکحال نیز ساخت انواع و اقسام سرمه هایی است که هر کدام درب عوالمی مختلف است . و بدین سبب است که چون 👈پریان تنها موجوداتی هستند که می توانند با ساخت اکحال مختلفه به عوالم گوناگون سفر نمایند و عمری ما بین 1800 تا 5500 سال دارند علوم مختلفی از عوالم مختلف کسب نموده اند که 👈عالم ترین موجودات میان 👈نفوس مختلفه هستند . } نکته 1 : عزیران می توانند برای اطلاعات بیشتر در باب علم سیمیا می توانند به فصل اول کتاب اسرار قاسمی مراجعه نمایند . نکته 2 : توجه نمایید علت دانش زیاد پریان سفر به عوالم مختلفه است نه فقط سفر به یک عالم خاص . اگر شخصی با فنون کیمیاگری به یک عالم سفر نماید و ساکن آن عالم شود و دیگر باز نگردد . نمی تواند علوم مختلف را کسب نماید . زیرا هر عالم ویژگی ها و علوم و محدودیت های خاص خود را دارد . نکته 3: اگر فرایند کیمیاگری بدن به طور کامل صورت نگیرد . به بدن شخص ممکن است آسیب هایی در طی اسفار وارد شود . به طوریکه ممکن است بعضی از این آسیب ها جبران ناپذیر باشد ادامه دارد... @soltannasir 🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊