eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir (جغرافیای علوم غریبه در ایران 12) (قزوین و علوم غریبه 10) (تلنگر ) { حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب در خطبه «متقین» در نهج البلاغه می فرماید : 👇 «فَقالَ: یَا هَمّامُ! المُؤمِنُ هُوَ الكَیِّسُ الفِطن» «فرمودند ای همام! مومن، زیرك و باهوش است»} «با ورود حضرت آقای مجتهدی به ایران و سکونت زود گذر ایشان در 👈کرمانشاه 👉و 👈ایلام 👉و 👈تبریز 👉 سلوک بی وقفه این سالک الی الله وارد مراحل جدید می شود و سپس با اقامت ممتد خود در مشهد مقدس و👈قزوین 👉 و شهر قم _عش آل محمد (ص)کشف و کرامات بیشماری از ایشان به منصه ظهور می رسد . .....» (در محضر لاهوتیان جلد 1 صفحه 40) شیخ جعفر آقا مجتهدی یکی از سالکین معاصر زمان ما بودند که با علوم غریبه آشنایی کامل داشتند . هر چند شاگرد ایشان جناب محمد علی مجاهدی در مجموعه دو جلدی کتاب در محضر لاهوتیان این بخش از زاویه وجودی و سلوکی ایشان را عامدانه پوشانیده اند . و چهره ناقصی از ایشان ارائه داده است .جعفر آقا مجتهدی در کتاب «در محضر لاهوتیان »جعفر مجتهدی به روایت محمد علی مجاهدی است . نه جعفرمجتهدی کامل و حقیقی ! 😊 جعفر آقا مجتهدی همانگونه که در دروس گذشته گفته شد ملک الموکلین سوره حمد را مسخر داشتند . حال عزیزان به مناطق اسکان موقتی ایشان دقت نمایید ! کرمانشاه و ایلام و تبریز ! عزیزان به این مسايل جزئی دقت نمایید ایشان در شهر قم و مشهد و قزوین سکونت دائمی داشتند . شهرهای مشهد و قم دو شهر مقدس و زیارتی هستند . که می توان پی برد که چرا ایشان در آن ساکن شدند . اما براستی ایشان چرا شهر قزوین را برای سکونت انتخاب نمودند ?!!! ایشان در شهر قزوین با عده ای از علمای علوم غریبه این شهر مراوداتی داشتند . از این نکات به سادگی عبور ننمایید . من باب مثال منطقه الموت در استان قزوین پایگاه حکومت اسماعیلیه و حسن صباح بوده پیشتر گفتیم که دوستان فراماسونی ما 😉 اعتقاد دارند که الموت یکی از دروازه های جهان موازی است . و این دوستان ماسونی چه از داخل کشور و چه از خارج کشور همیشه به این منطقه سفر می نمایند . تا دروازه ورودی این جهان موازی را پیدا نمایند . والبته یکی دیگر از دلایل رفت و آمد این دوستان و عده ای دیگر از دوستان داخلی (علوم غریبه کاران نوپا و جویندگان گنج ) پیدا نمودن مجموعه گنج های عظیم اسماعیلیان است . که خوشبختانه به علت وجود اساتید بزرگ علوم غریبه در حیطه الموت و استان قزوین تمامی تلاش دوستان(در پیدا کردن دروازه و گنج ) تا کنون ناموفق بوده است . نکته 1: عزیزان از حالات و مقامات جناب سید موسی زرآبادی برایتان گفتیم . بدانید که امروزه نیز شخصی با مقامات ایشان و یا حتی برتر از ایشان در میان علمای حوزه و جود دارد که در منطقه ای روستایی و در گمنامی به سر می برد . (جهانی بنشسته در گوشه ای ) و فقط عده ای از خواص علمای علوم غریبه کار حوزه _که آنان نیز خود گمنام هستند_ ایشان را می شناسند . هر موقع آقایان (علمای بزرگ علوم غریبه ) در مسئله ای دچار مشکل می شوند به حضرتش رجوع می نمایند . نکته 2: عزیزان با توجه به اینکه از فقیر خواسته شده بود . که نام اساتید استان و شهر قزوین را اعلام نمایم . باید بگویم که فقیر تمام این اساتید را به نام نمی شناسم اما آنهایی را نیز که به نام میشناسم . اسامی شان را اعلام نخواهم نمود . زیرا این بزرگواران با وجود داشتن شاگردین و تدریس این علوم اسامی شان در محیط مجاز وجود ندارد . بنابراین راضی نیستند که در میان عموم جامعه نامشان مطرح شود . شما می توانید با سفر به قزوین به جستجوی آنان بپردازید . در مورد حکمای صدرایی علوم غریبه کار قزوین نیز عزیزان می توانید به مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی بر کتاب «شواهد الربوبیه» ملاصدرا و اثر دیگر ایشان (آشتیانی )مجموعه چهار جلدی «منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران» (چاپ انتشارات بوستان کتاب ) مراجعه نمایید . ایشان اسامی اکثر حکمای صدرایی دو قرن اخیر را در این کتب آورده و طبیعتا اسامی حکمای صدرایی شهر قزوین را نیز آورده اند .نوادگان همان اساتید امروزه در قزوین جز اساتید علوم غریبه می باشند . @soltannasir 🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎🔎
@soltannasir {پیام بازرگانی 7} { پیشنهاد ازدواج جنیان به سالکین و امتحان سلوکی } یکی از افرادی که در دوره سلوکی خویش پیشنهاد ازدواج از سوی این فرومایگان به وی داده شد حاج شیخ جعفر آقای مجتهدی بوده است که داستان وی در جلد اول کتاب در محضر لاهوتیان آمده است . که متاسفانه این داستان به صورت درست در کتاب نیامده است . پیشتر گفته شد که فقیر با وجود ارادت به جناب آقای مجاهدی و زحمتی که ایشان در باب ثبت زندگانی جعفرآقای مجتهدی و همچنین احیای گنجینه اشعار آیینی نموده اند . اما با این حال چهره ای که ایشان از جناب شیخ جعفر مجتهدی نشان داده اند . فقط یک جنبه از وجود ایشان است . و ایشان تعمدا بعضی از جنبه های شخصیت ایشان را پنهان نمودند . شاید بدلیل بعضی انتقادهایی که به ایشان (جعفرآقا) و شیوه سلوکی ایشان می شده است . همچنین فقیر پیشتر گفته ام که شیوه سلوک توحیدی بزرگانی نظیر آیت الله سید علی قاضی و حاج سیدهاشم حداد را بر سایر معاصرین ترجیح می دهم . یکی از مسائلی که در باب ثبت زندگی نامه بزرگان بخصوص (اهل سلوک ) به چشم می خورد . این است که هر شاگردی زندگی استاد را از دید خویش روایت می نماید . و متاسفانه فکر می نماید که بر تمام جنبه های شخصیت وجودی استاد خویش اشراف دارد . حال آنکه چنین چیزی درست نیست ! برای مثال علامه طهرانی در کتاب مهرتابان در مورد علامه طباطبایی می گوید که ایشان به علوم غریبه وارد بودند ولی دیده نشد که استفاده نمایند ! خب علت این امر علاقه خاص علامه طهرانی به مباحث سلوکی و عرفانی بوده است . و ایشان (علامه طباطبایی) با علامه طهرانی بیشتر در این باب صحبت می نمودند . حال آنکه فقیر شخصی از شاگردان علامه طباطبایی را از نزدیک دیده ام که در بعضی از علوم غریبه و خفیه , چندین سال شاگرد ایشان بوده است . بنابراین بعضی زوایای شخصیتی بزرگان ممکن است از دید بهترین شاگردان ایشان پنهان بماند . در مورد داستانی که در ادامه خواهید خواند فقیر اطلاع ندارم که این داستان توسط جعفرآقای مجتهدی برای جناب مجاهدی یا شخصی دیگر بدین گونه نقل شده است . یا اینکه جناب مجاهدی اصل داستان را می دانسته اند و تعمدا در آن تغییراتی داده اند . اما تا آنجا که فقیر اطلاع دارم . جعفر آقای مجتهدی در این داستان پیشنهادی از سوی دختران ملوک جنی داشته اند و پیشنهاد آنان را نپذیرفتند . اما نویسنده محترم داستان را نصفه و نیمه نقل نموده است . و با خواندن داستان خواننده محترم فکر می نماید که شش مرد شیخ جعفر را با شش دختر جوان که ناموس آنها یا ناموس شخص دیگری است تنها گذاشته اند و شیخ جعفر با پیشنهاد عشق آنان مواجه شده است . و دست رد به خواست ودلبری های این دختران زیبا رو زده است . شما خواننده محترم در نظر بگیرید که آیا ممکن است که شخص یا اشخاصی که عاشق امام زمان هستند برای امتحان یک سالک جوان شش دختر جوان را وسیله قرار دهند و از این دختران بخواهند که این سالک را به خود دعوت نمایند ? آیا چنین امتحان یا امتحاناتی شرعی می باشد ? در واقع نویسنده محترم جناب مجاهدی بهتر بود که این داستان را نقل نمی نمود و اگر تصمیم بر نقل داشتند حقیقت را کامل بیان می نمودند . اما داستان به نقل از مقدمه کتاب در محضر لاهوتیان جلد اول 👇👇👇 { یک حادثه عجیب } { حضرت آقای مجتهدی از حادثه ای شگرف و امتحان عجیبی که بر ایشان در نجف اشرف پیش آمده بود چنین گفتند: در هنگام حضور در حرم نورانی حضرت امیر علیه السلام و در اثنای زیارت، صدای محبوب عاشقان، مولایم علی علیه السلام را شنیدم که فرمود: جعفر! هم اکنون به جانب مسجد سهله حرکت کن، در آن جا چند تن از شیفتگان لقای حضرت صاحب الامر (عج) را خواهی دید که از فرط بی قراری بر روی خاک می غلطند، وظیفه تو رسیدگی به وضیعت آنها است . ... } ادامه در 👇👇👇 @soltannasir ❤️💛💚💙💜💖❤️💛💚💙💜💖
@soltannasir { درد و دل 63} {حکایت مرتبط با دروس 2} حضرت آقای مجتهدی در اوایل ورودشان به شهر مقدس قم چند روزی را در منزل مرحوم حاج حسین آقا مصطفوی کتابفروش به سر می بردند و در آن ایام کرامات عدیده ای از ایشان به منصه ظهور پیوست که فقط به نقل یکی از آنها بسنده میکنم . مرحوم مصطفوی برای من تعریف کردند : 👇👇 { روزی حضرت آقای مجتهدی پس از ساعتی گفتگو که با هم داشتیم به من فرمودند : مرا تنها بگذارید ! می خواهم خلوتی داشته باشم . من حسب الامر به اتاق خودم رفتم و سرگرم مطالعه شدم . پس از مدتی صدایی به گوشم رسید و احساس کردم که آقای مجتهدی تنها نیستند و با کسی صحبت میکنند ! حس کنجکاوی ام تحریک شد .از شیشه به داخل اتاق نگاه کردم .دیدم که ایشان با حالتی خاص دراز کشیده سرگرم صحبت اند ولی قراین امر از به خواب رفتن آن ولی خدا حکایت می کند ! ضبط صوت را برداشتم و داخل همان اتاق شدم تا صحبت های آقای مجتهدی را بر روی نوار ضبط کنم ! حدود سه ربع ساعت آقای مجتهدی در حالت بیخودی و بدون وقفه به زبانهای مختلف صحبت میکردند گاه به زبان فصیح عربی گاه به زبان فارسی و آذری و گاه به زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی ! با خود گفتم : آقای مجتهدی زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی را مانند زبان مادری صحبت میکنند انگار سال ها در انگلیس و فرانسه و آلمان زندگی کرده اند ! این سخنان در آن حالت بیخودی به حدی متین و استوار و در عین حال بدون وقفه و به صورت رگبار بر زبان ایشان جاری میشد که حیرت مرا برانگیخت ! از آن اتاق بیرون آمدم و در اتاق خودم سرگرم شنیدن سخنانی شدم که بر روی نوار ضبط کرده بودم .دقایقی گذشت و پسرم آمد و گفت : آقا با شما کار دارند ! به خدمت آقای مجتهدی شرفیاب شدم . به نظرم رسید در عرض این مدت کوتاه خیلی لاغر شده اند !و سراپای ایشان در عرق غوطه ور بود . همین که نگاه ایشان به من افتاد فرمودند : المجالس بالامانه! ما شما را امین میدانیم و حیف است که در امانت داری شما خللی وارد شود لطفا نواری را که پر کرده اید به من مرحمت کنید ! رفتم و نوار را آوردم و به ایشان دادم .حضرت آقای مجتهدی نوار را خرد کردند و فرمودند : قرار نیست که این گونه سخنان در جایی ثبت و ضبط شود ! گفتم : تعجب من در این است که شما انگلیسی و فرانسه و آلمانی را به راحتی زبان فارسی و آذری صحبت میکردید و .... آن مرد خدا سخن مرا برید و فرمود : "از تو زین پس پرده داری می سزد "} (در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره پنجاه و نهم صفحات 274 و 275) حکایتی دیگر از تذکرة الاولیا عطار نیشابوری : 👇👇👇 {نقل است که ابوحفص حداد را عزم حج افتاد . و او عامی بود و تازی نمی دانست . چون به بغداد رسید ، مریدان با هم گفتند که شینی (زشتی ، عیب) عظیم باشد که شیخ الشیوخ خراسان را ترجمانی باید تا زبان ایشان را بداند . پس جنید مریدان را به استقبال فرستاد و شیخ بدانست که اصحابنا می اندیشند . در دم تازی گفتن آغاز کرد چنانکه اهل بغداد در فصاحت او عجب ماندند . } @soltannasir 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
@soltannasir {درد و دل 64 } { حکایت مرتبط با دروس 3}  آقای مهندس احمد حسنی طباطبائی که پس از پایان تحصیلات متوسطه در قم برای ادامه تحصیل عازم کشور آلمان شده بود در طول اقامت پانزده ساله خود در آنجا سه بار به زیارت حضرت آقای مجتهدی نایل آمد. این سه دیدار به اندازه ای عجیب و شگفت انگیز است که باورکردن آنها برای کسانی که با آن ولی خدا آشنا نبوده اند ، بسیار دشوار است ولی افرادی که از قدرت روحی ایشان آگاهی دارند در صحّت این ماجراها تردید نمی کنند. ایشان برای من تعریف کردند :هنگامی که در شهر »آخن« اقامت داشتم، روزی از روزها که از دانشگاه به آپارتمان خود مراجعه کردم یادداشتی در پشت در افتاده بود . در آن یادداشت ، حضرت آقای مجتهدی نوشته بودند که برای انجام کاری به آلمان آمده ام و می خواهم شما را هم ببینم و محلّ ملاقاتی را که تعیین کرده بودند کوه اَیفل، منطقه ییلاقی واقع در غرب آلمان بود!  شبانه به راه افتادم تا به دامنه کوه اَیفل رسیدم. برف سنگینی باریده بود به طوری که برف تا زانوی مرا فرا می گرفت و راه عبور به خاطر بارش برف مشخص نبود و من در دامنه کوه حیران و سرگردان در جستجوی راهی بودم . تا خود را به محل ملاقات برسانم ولی کوشش های من به جایی نرسید ، دلهره و اضطراب امانم را بریده بود ، در همان اثنا صدایی از بالای کوه شنیدم که می گفت:احمد آقا! یا علی بگو و بیا بالا! و همزمان با شنیدن این صدا دو نور مانند نورافکن دامنه کوه را روشن کردند. تردیدی نداشتم با اطمینان به اینکه این صدا، صدای آقای مجتهدی است زیرا از قبل با لحن صحبت ایشان در مدتی که در خانه پدری من در قم سکونت داشتند ، آشنایی داشتم . مسیر تابش نور را در پیش گرفتم و یا علی گویان خود را به بالای کوه اَیفل رسانیدم. و در آن جا آقای مجتهدی را دیدم که ایستاده اند و انتظار مرا می کشند ! سلام کردم و ایشان ضمن جواب سلام و خوشامدگویی ، صورتم را بوسیدند . خواستم دست آن ولی خدا را ببوسم ، اجازه ندادند و مرا با خود به کلبه کوچکی که در آن حوالی بردند که زن سالخورده ای در آنجا بود.  پیرزن که با قهوه داغ از ما پذیرایی می کرد ، پسری داشت که به سرطان حنجره مبتلا شده در همان کلبه بستری بود. می دیدم که آن زن مسیحی پروانه وار به دور آقای مجتهدی می چرخد و نسبت به ایشان علاقه شدیدی نشان می دهد و من از ماجرایی که ساعتی پیش میان او و آن مرد خدا اتّفاق افتاده بود، اطّلاعی نداشتم. حسّ کنجکاوی ام تحریک شده بود. پس از دقایقی استراحت و صرف چند فنجان قهوه، از آن پیرزن مسیحی پرسیدم: شما این آقا را قبلاً دیده بودید؟و گفت: چند ساعت پیش او را برای اوّلین بار در اینجا دیدم و فکر می کردم که پسر حضرت مریم به کمک من آمده است!  گفتم: شما چه مشکلی داشتید؟  گفت: حدود سه ماه پیش تنها پسرم به سرطان حنجره مبتلا شد و غدّه بزرگی که در ناحیه بیرونی گلوی او رشد کرده بود، تارهای صوتی فرزندم را فلج کرده و نمی توانست صحبت کند. فرزندم روز به روز ناتوان تر می شد تا حدّی که از چند روز پیش قادر به راه رفتن نبود و پزشک معالج او نیز که از درمان او ناامید شده بود به من سفارش کرد که او را در کلبه کوهستانی خود بستری کنم. و بیش از این با تزریق آمپول و خوراندن دارو آزارش ندهم ! فهمیدم که کار از کار گذشته و فرزندم را جواب کرده اند .  دو روز پیش به هنگام غروب، طبق اعتقاداتی که ما مسیحیان داریم دست به دامان حضرت مریم شدم و شفای فرزندم را از او خواستم. برای چند لحظه خوابم برد. در عالم رؤیا حضرت مریم به دیدن من آمد و گفت: پرونده عمر پسر تو بسته شده است و از دست من کاری برنمی آید!  گفتم: فرزند شما حضرت عیسای مسیح، مرده ها را زنده می کرد، فرزند من که هنوز نمرده است! از او بخواهید که کمکم کند. او تنها فرزند من است و من بی او زنده نمی مانم!  فرمود: از دست فرزند من هم در این مورد کاری ساخته نیست! گفتم : پس راهی جلوی پای من بگذارید ! مستأصل و درمانده ام و به راهنمایی شما نیاز دارم .      ادامه ...👇👇👇 (ع) (ع) (س) @soltannasir
@soltannasir {درد و دل 66} { حکایت مرتبط با دروس 5} عالم ربانی و عارف صمدانی مرحوم آیت الله آقا سید عبدالکریم کشمیری برای من تعریف کردند : روزی در خدمت آقای مجتهدی بودم طلبه ای از در وارد شد و پس از لحظاتی درنگ ، سوال دشواری را در رابطه با یکی از موضوعات فلسفی عنوان کرد و از آقای مجتهدی خواست تا در آن مورد توضیح دهند ! من با خود می گفتم : جای طرح این سوال که اینجا نیست ! باید طلبه برود و از فلسفه دان های حوزه سوال کند ، آقای مجتهدی را با فلسفه چه کار ?! اینجا جای حال است نه قال ! آقای مجتهدی پس از چند لحظه تأمل ، آن سوال دشوار فلسفی رابا احاطه و اشراف کامل با بیانی ساده و دور از حشو و زواید به گونه ای پاسخ گفتند که موجب اعجاب من شد ! گویی سال ها در حوزه فلسفه تدریس کرده و با مبانی فلسفه الهی آشنایی کامل دارند ! و من که مطالعاتی در این زمینه داشتم ، مطالب ایشان را بسیار جامع و مانع می دیدم و به خود می گفتم که باید ملاصدراها بیایند و شیوه تبیین مسایل فلسفی را از آقای مجتهدی یاد بگیرند ! چه قدر ساده و راحت معضلات فلسفه را حل می کنند ! 😳 (کتاب در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره 88 صفحه 361 ) همچنین مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد ، که در حالات موحد کبیر جناب مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی نوشته اند . آورده اند که : 👇👇👇 {... حالات‌ آقا در اين‌ سفر بسيار قويّ بود. يعني‌ مقامات‌ و مراتب‌ توحيديّه‌ به‌ باطن‌ نشسته‌ و در نفس‌ متمكّن‌ شده‌ بود. بروزات‌ و ظهورات‌ خارجيّه‌ بسيار كمتر گرديده‌ بود. «فتوحات‌ مكّيّة‌» محيي‌ الدّين‌ عربي‌ ايشان‌ در اين‌ مسافرت‌ بسيار به‌ مطالعۀ كتاب‌ « فتوحات‌ مكّيّة‌ » محيي‌الدّين‌ عربي‌ مي‌پرداختند؛ نه‌ به‌ طوريكه‌ بخواهند از آن‌ استفاده‌ كنند، بلكه‌ براي‌ انطباق‌ محتويات‌ آن‌ با حالات‌ خودشان‌. در بعضي‌ از جاها ميگذشتند، و چون‌ در آن‌ اشكالي‌ نميديدند عبور مي‌نمودند؛ و غالباً چنين‌ بود. و امّا در بعضي‌ از جاها هم‌ ديده‌ مي‌شد كه‌ احياناً به‌ وي‌ اعتراض‌ داشتند و مطلب‌ وي‌ براي‌ ايشان‌ مورد پسند واقع‌ نمي‌شد. و بعضاً در اينگونه‌ مطالب‌ زود نمي‌گذشتند، و چند روز ميگذشت‌ تا آن‌ مطلب‌ با واردۀ حالي‌ ايشان‌ اندازه‌گيري‌ شود، و ردّ و يا قبولش‌ مورد امضا قرار گيرد و تثبيت‌ شود. از جمله‌ مطالب‌ وي‌ كه‌ براي‌ ايشان‌ در آن‌ روزها قابل‌ قبول‌ بود و وي‌ را بر اين‌ مطلب‌ مي‌ستودند، حقيقتي‌ بود كه‌ براي‌ ايشان‌ ايضاً مكشوف‌ افتاده‌ بود كه‌ حقيقت‌ تمام‌ قوا نور است‌؛ و نور امر واحدي‌ است‌ كه‌ بر حسب‌ موارد و عوالم‌، أسماءِ مختلفه‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. همانطور كه‌ محيي‌الدّين‌ آورده‌ است‌ كه‌👇 «بدان‌ ـ كه‌ خدايت‌ مويّد بدارد ـ حقيقت‌ امر چنين‌ به‌ دست‌ ميدهد كه‌: اگر نور نبود هيچ‌ معلوم‌ و يا محسوس‌ و يا متخيّلي‌ أصلاً ادراك‌ نمي‌شد. و نور برحسب‌ اختلاف‌ اسامي‌ كه‌ براي‌ قواي‌ انساني‌ وضع‌ شده‌اند، اختلاف‌ اسم‌ پذيرفته‌ است‌. چرا كه‌ آن‌ أسماء در نزد عامّۀ مردم‌ عبارت‌ است‌ از اسمهائي‌ براي‌ قوا؛ و امّا در نزد عارفان‌ عبارت‌ است‌ از اسمهائي‌ براي‌ نوري‌ كه‌ بواسطۀ آن‌ ادراك‌ شده‌ است‌. بنابراين‌ چون‌ تو ادراك‌ كني‌ شنيدنيها را، آن‌ نور را سمع‌ و شنوائي‌ ميگوئي‌. و چون‌ ادراك‌ كني‌ ديدنيها را آن‌ نور را بَصَر و بينائي‌ نام‌ ميگذاري‌. و چون‌ ادراك‌ كني‌ لَمس‌ شدنيها را آن‌ نور را لمس‌ ميگوئي‌؛ و همچنين‌ است امر در متخیلات . بناءً عليهذا همان‌ نور است‌ كه‌ قوّۀ لامسه‌ است‌ نه‌ غير آن‌، و قوّۀ شامّه‌ و ذائقه‌ و متخيّله‌ و حافظه‌ و عاقله‌ و مفكّره‌ و مصوّره‌ است‌ نه‌ غير آن‌. پس‌ هر چيزي‌ كه‌ ادراك‌ انسان‌ بدان‌ انجام‌ گيرد غير از نور چيزي‌ نمي‌تواند بوده‌ باشد.» و از اين‌ فقرۀ دعاي‌ كميل‌: وَ بنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي‌ أَضَآءَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ. «من‌ از تو سوال‌ ميكنم‌ به‌ نور وجهت‌ كه‌ از آن‌ تمام‌ أشياء و موجودات‌ روشن‌ شدند.» (کتاب روح مجرد صفحات 310الی 313 ) در کتاب نفحات الانس جامی در باب مربوط به شیخ ابوالعباس قصاب آملی عارف بزرگ قرن چهارم آمده است . 👇👇👇👇👇👇 { وی امی بوده ،اما کلام و نکته های عالی داشته . یکی از ایمه (علمای)طبرستان گفته که از افضال خدای تعالی یکی آن است که کسی را بی تعلیم و تعلم چنان گرداند که چون ما را در اصول دین و حقایق توحیدی چیزی مشکل شود ، از وی بپرسیم ، و آن ابوالعباس قصاب است} (نفحات الانس جامی صفحه 293) در ادامه شرح و نقد مختصری بر این حکایات ارائه خواهد شد . زیرا فقیر بسیار دیده ام که بعضی از سالکین و طلاب با خواندن این حکایات اشتباه می نمایند . با ما همراه باشید ... @soltannasir 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
@soltannasir { درد و دل 67 } عزیزان حکایات مربوط به علم مرحوم جعفر آقای مجتهدی از دید مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری و علم مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی از دید مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی را مشاهده نمودید . که به اعتقاد فقیر هر دو این روایات از عنصر غلو خالی نبوده است . ما در توضیح و شرح این روایات به دو جنبه باید توجه داشته باشیم . ابتدا اینکه همانگونه که پیشتر گفته شد . اولیاء الله ، دراثر توانایی هم راستایی با آگاهی مربوط به یک علم توانایی صحبت نمودن در باب آن علم خاص را تا حدی (بنا به میزان رشد روحی خویش ) پیدا می نمایند . همچنین اولیاء الله توانایی صحبت به زبان هایی غیر از زبان مادری خویش را نیز دارا می باشند . بدون آنکه آن زبان را با تعلیم و تعلم ، آموخته باشند . در ادامه فرق است بین آنکه شخص بتواند ، در باب تمامی انواع علوم ، آگاهی علمی مربوط به آن علم را در اثر هم راستایی دریافت نماید . با اینکه بتواند در علوم مختلف مفتاح باشد و معارف و نکات بکر و اسرار را برای جهان بشری به ارمغان بیاورد . من باب مثال آنان که با علم حکمت و فلسفه سر و کار دارند . بخوبی می دانند که اقامه یک برهان جدید در مورد یک موضوع فلسفی تا چه حد مشکل می باشد . چه برسد به اینکه شخص، یک کاخ رفیع نظیر حکمت متعالیه بر پا نماید . در حکایت مرحوم مجتهدی ، آیت الله کشمیری گفتند که ملاصدراها باید بیایند و شیوه تبیین مسائل فلسفی را پیش مرحوم مجتهدی ها یاد بگیرند !!!😳 باید بگویم « ان هذا لشئ عجاب» آیا واقعا چنین است ?! سخنان جناب مجتهدی و شرح ایشان توسط جناب کشمیری نقل نشده است و طبیعتا نمی توان در مورد آن قضاوت نمود . اما کاش ایشان (مرحوم کشمیری ) سخنان جعفر آقای مجتهدی را نقل می نمودند ، تا فقط یک ادعای بدون مدرک نباشد .! عزیزان فرق است بین هم راستایی یک سالک با آگاهی موجود در علم فلسفه صدرایی و پاسخ دادن به سوالات علمی مربوط به آن(فلسفه) با بنا نمودن کاخی رفیع نظیر حکمت متعالیه ملاصدرا . کسی که زحمت سالها مطالعه و تفکر در باب یک موضوع علمی را نکشیده است . بروز و ظهوری در باب آن علم خاص نخواهد داشت . آنان که نظری برخلاف فقیر دارند نشان دهند . که کدام عارفی تاکنون بی تعلیم و تعلم علوم ظاهری و بعضی علوم باطنی(جفر و حروف و رمل و نقطه و نجوم و ..) توانسته است . تنها بوسیله سلوک الی الله ، معارف و اسرار بیشمار را برای جهان بشری به ارمغان آورده باشد . این سخن برای آن دسته از سالکینی نقل می شود . که به صرف خواندن داستان هایی اینچنینی ، دست از مطالعه و تفکر می کشند . و با خود می گویند ، که اگر جعفر آقای مجتهدی یا حاج سید هاشم حداد و یا شیخ ابوالعباس قصاب آملی بدون تحصیل علم اینگونه بودند . پس چرا ما به تحصیل علم و تفکر بپردازیم . و فقط با سلوک الی الله می توان به تمامی این علوم رسید . 😳 عارفی امی نظیر شیخ ابوالعباس قصاب آملی ، صاحب مقام قطبیت در دایره اولیاءالله و مورد رجوع تمامی عرفای بزرگ زمان خویش نظیر شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ ابوالحسن خرقانی بود . اما از ایشان هیچ بروز و ظهور علمی ای مشاهده نشده است . همچنین عارف بزرگ و امی شیخ ابوالحسن خرقانی که پس از شیخ ابوالعباس قصاب آملی به مقام قطبیت در 👈دایره اولیاءالله 👉می رسد . با وجودی که مورد رجوع بسیاری از بزرگان زمان خویش نظیر شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و شیخ ابوعلی فارمدی و شیخ الرئیس بوعلی سینا و امام ابوالقاسم قشیری صاحب رساله قشیریه در تصوف و حکیم ناصر خسرو بود . از ایشان با وجود مقامات عالیه عرفانی وسخنان بلندی که داشتند هیچ اثر علمی ای و بروز و ظهور علمی ای مشاهده نشده است . پس عزیزان بدانید که شاید بدون دانستن کامل علوم ظاهری ، رسیدن به مقامات عالیه عرفانی ممکن باشد ، منتهی به صرف داشتن مقامات عالیه ، نمی توان در جهان اندیشه منشأ اثر بود . و حرفی نو و جدید برای گفتن داشت . فرزند علامه طهرانی ، آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی که در شهر مقدس قم ساکن هستند از حاج سید هاشم حداد نقل مستقیم دارند که به ایشان می گفتند که آقا سید محمد محسن ، سالکی که این علوم را (حکمت و عرفان ) بداند عجیب می شود . عجیب !!! یعنی خود ایشان قائل به این مسئله بودند که عارف کاملی که عالم به علوم مختلفه ظاهری و باطنی است . بر عارفی که عالم به این علوم نیست برتری دارد . ادامه دارد ... @soltannasir 📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔