eitaa logo
سلطان نصیر
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
425 ویدیو
245 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir (جغرافیای علوم غریبه در ایران 6) (قزوین و علوم غریبه 4) عالم ربّانی حضرت حاج سید ابوالحسن حافظیان به سال ۱۳۴۸ هـ به همراه مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی به محضر سیّد عالی تبار مرحوم آیت الله العظمی حاج سیّد موسی زرآبادی قزوینی مُشرّف شد. استاد محمد رضا حکیمی در این باره می نویسد:👇👇👇👇👇👇👇 «… آقای حاج سیّد ابوالحسن حافظیان مشهدی، از انسان های ممتاز و بسیار کم مانند روزگار، و از اساتید مسلم انواع «علوم غریبه»، و صاحب تصرّفات مهمّه و طیّ الارض قطعی، و مقامات روحی عالیه بود. شیخ استاد (مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی) می فرمود: چون در مشهد مقدس، با آقای حافظیان آشنا شدم، دیدم سیدی شریف و ریاضت کشی بسیار کوشا و زحمتکش است. و حیف است که چنین استعدادی، محضر آقا سید موسی زرآبادی را درک نکند. از این رو، با ذکر مقامات و علوم و اسرار مرحوم آقا، ایشان را متوجه آن قبله معنویت و کرامت کردم، و واداشتم که سفری به قزوین کنند و به حضور آقا برسند. و آقای حافظیان پذیرفتند. می دانیم که آقای حافظیان بجز استادانی چند، سالها خدمت استاد بزرگی، مانند حاج شیخ حسنعلی نخودکی را درک و استفاده بسسیار کرده بودند، اما در سفر قزوین و مدت کوتاهی که در خدمت مرحوم آقا سید موسی بودند به مراحلی نایل می گردند که خود در این باره – در نوشته ای مختصر که شرح حال خود را برای مؤلف فاضل و پرکار حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عزیز الله عطاردی قوچانی می نویسد – چنین می گوید: در سال ۱۳۴۸ قمری به اتفاق مرد بزرگ، حاج شیخ مجتبی مدرس قزوینی – طاب ثراه – برای ملاقات و زیارت استاد بزرگ و سید جلیل، حضرت سید موسی زرآبادی – طلب ثراه – به قزوین مسافرت نمود… آنچه در مدت گذشته به آن موفق شده بود،(یعنی در اثر شاگردی شیخ حسنعلی نخودکی ) گویا مقدمه بود از برای رسیدن به آن سید بزرگوار. بعد از آن به شرف یابی کاملی موفق گشت، صاحب مکاشفات و ضمیری روشن شد، و قوه ارادی او قوی گردید، که آثار و علائمش بر همه ظاهر گشت؟ سالی یک مرتبه به سفر قزوین موفق می شد. این پگاه روحانی و معنوی، اثری عجیب بر روح و روان سیّد مشهدی گذاشت. سرمایه عمر ادمی همین یک نفس است   آن یک نفس از برای یک هم نفس است با هم نفســــی گر نفســــی بنشینی مجموع حیات عمر آن یک نفس است خانم سیّده قدسیه (فیروزه) حافظیان نقل می‌نمودند: «علّامه حافظیان بعد از رحلت سیّدموسی سالی یک بار به قزوین آمده و مشرف به زیارت قبرعلّامه زرآبادی می‌شدند. یک سال ایشان همراه با دایی‌ام سیّدابوالقاسم شریفی برای زیارت قبرسیّدموسی زرآبادی به قزوین آمده بودند. هنگام ورود به صحن امامزاده، جمعی در حال تشییع جنازۀ پیرزنی بودند، دایی‌ام به دلیل حضور در کنار پدرم لحظه‌ای پرده‌ها کنار رفته، مشاهده می‌کنند که پیرزن در حال عذاب کشیدن و فریاد زدن است همین که از کنار مزارعلّامه زرآبادی می‌گذرند، ناگهان آرامشی بر وی غالب می‌شود. دایی بی‌اختیار چندبار تکرار می‌کنند: آقا! آقا! پدرم به ایشان می‌فرمایند: «آرام باش! آنچه تو می‌بینی من نیز می‌بینم! آرامشی که حاصل شد، به برکت حضور روح طیّبۀ آقاسیّدموسی زرآبادی است.» خانم حافظیان نقل می‌کردند بعد از این حادثه بود که دایی‌ام منقلب شده، گوشۀ عزلت اختیار نموده و از دنیا دست کشیدند که البته با نصایح پدر دوباره زندگی خود را از پیش گرفتند. @soltannasir 🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
@soltannasir (جغرافیای علوم غریبه در ایران 7) (قزوین و علوم غریبه 5) مرحوم علامه حاج سید ابوالحسن حافظیان، شرح این ماجرای شگرف و اثر گذار را در یک مثنوی زیبا به بند کلمات کشیده است که بدان اشاره می گردد:👇👇👇👇👇👇👇 بعد حمد خدا و نعت رسول یا درود و سلام های قبول از بزرگان دین نمایم یاد حق کند روح آن بزرگان شاد ای جوان خدمت بزرگان کن نفس اماره را به فرمان کن بهر خدمت همیشه حاضر باش گر قبولت کنند شاکر باش این نخود خود به خود نخود نشده تا نه بی خود شده است خود نشده گوش بگشا روایتی گویم روح افزا حکایتی گویم مجتبی شیخ عالم و استاد صاحب معرفت قرین سداد اگه از حکمت ائمه دین واقف رازهای شرع مبین واجدسر حکمت ایمان اوستاد معارف قرآن در جوار رضا به فیض خفی گشته آگه زحکمت رضوی برگذشت از علوم عرفانی وز رسوم و فنون یونانی جان سوی مطلع حقایق داشت سر به درگاه علم صادق داشت از خراسان چو خور فروزان گشت چون فروزان زعلم قرآن گشت بد مربی به جمع اهل صفا راه اموز سر ملک بقا روزگاری که یار من بودی متوجه به کار من بودی روزی از روی لطف و مرحمتی بعد شرحی و مدح و منقبتی گفتی از گفته های گاه و گهی که نگویند کسی به سال و مهی دادی از جان ودل جوانی را حضرت شیخ اصفهانی را خدمتش کردی از دل و از جان پنج سالت گشت قدر بدان هر چه باید از او رسد برسید دهمت از صمیم قلب نوید حالیا یک سفر به قزوین کن قلب پاکیزه را تو تزیین کن یک تن از اولیاء بیا و ببین اوستادی بزرگ و پیر مبین بین چه دریای علم و فضل و کمال واقف رازها زقبل سؤال متخلق به خلق و خوی نبی(ص) هر چه خواهد دلی از او شنوی اولین، نیت زیارت کن پس به شاگردیش اطاعت کن نه سری و جُنید بغدادی سیّد موسی که بود زرآبادی راد مردی بزرگوار و علیم صاحب نفس مطمئن و حکیم متّحد، متّفق، شدیم روان تا رسد دستمان بر آن دامان سال هجرت رسیده به چهل و هشت که چنین روز آمد و بگذشت چون رسیدم به خدمتش حیران شدم از آن فرشته انسان نور از صورتش بدی ساطع لمعاتٌ لوامعٌ لامع خُلق او خِلقتی زخُلق عظیم نفس او بهجتی ز نفس کریم در حقیقت نمونه ای ز امام گه رکوع و سجود و گه به قیام گه به درد عوام همدرد او گه به هر جمع همچو یک فرد او بگرفته است ز سر تعظیم از خدای علیم او تعلیم موسوی دست و عیسوی مسند به شریعت، شریعت احمد(ص) حامی علم و عدل و رفق و داد ما حی ظلم و جور و استبداد علم او را چنان کنم تعریف که نگردد حقیقتی تحریف من زعلمش کجا توانم گفت خاصه زان علم ها که بود نهفت من زخور آفتاب می دیدم در حقیقت حجاب می دیدم بگذرم از بیان حال او ندرم پرده مقال او من و سلوی ز سفره اش خوردم ظرف خود را پرنمودم و بردم لوح «صد در صد» از یکی وردش بردم از یک نظر ز شاگردش یک نگه او نمود و گفت بگو وحده لا اله الا هو @soltannasir 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟