eitaa logo
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
703 دنبال‌کننده
240 عکس
60 ویدیو
54 فایل
✅مکتب اهل بیت علیهم السلام=مکتب تفکر و تدبر ارتباط با ادمین(لطفا فقط پیشنهادات و انتقادات): https://harfeto.timefriend.net/16750254869358 کانال تلگرام: t.me/sonnat_voice
مشاهده در ایتا
دانلود
عامل دوم:اعتقاد به انقطاع عذاب در جهنم مقدمه: «معاد بر طبق نظریه ملاصدرا قائم به نفس می باشد و بهشت و جهنم در روز قیامت از صور خياليه و از منشئات نفس است پس در حال حاضر موجود نمی باشد، در حالی که اگر به آیات و روایات مراجعه شود روشن میگردد که جنت و جحیم دو واقعیت مستقل و حقیقتي ما وراء انسان و تخیلات او دارند و هم اکنون موجود می باشند و خداوند آن دو را برای کیفر عاصین و پاداش مطیعین آفریده و هیچگونه ارتباطی با قوه خیالیه انسان ندارند و هر گونه ای که او خیال نماید تغییری در حقیقت آن دو رخ نخواهد داد. باید دانست اصل و اساس نظریه وی در باب معاد،اصالت الوجود و تشکیک در وجود است و این نظریه با عدالت حق تعالی ناسازگار است چرا که هدف از برپایی قیامت اجرا عدالت و جزاء دادن به بندگان است واین اعضا و جوارح بدن دنیوی اطاعت و عصیان کرده و باید ثواب و عقاب به تعلق بگیرد ولی ملاصدرا متعلق جزا را بدن دیگری غیر از بدن دنیوی که نابود شده می داند و معتقد است خداوند توسط نفس انسان در قیامت بدن دیگری خلق کرده و آن بدن را کیفر و پاداش می دهد ولی ملاصدرا از نظریه تشکیک در وجود عدول کرده و نظریه صوفیه را برگزیده حال با پذیرش این قول بحث وی در معاد منتفی می شود چرا که وقتی در دار تحقق جز خدای متعال نیست پس موضوعی برای بحث جسمانیت معاد و کیفیت آن باقی نمی ماند..»1️⃣ 📚منبع: 1️⃣نقدی بر تصوف(حوزوی) ص۲۰۸/سید محمود هاشمی نسب/ناشر:خسرو خوبان/تهران اصل مطلب: ملاصدرا در «اسفار»این موضوع را طرح می کند که«چگونه اعمالی که در زمان محدودی انجام شده است، می تواند پاداش و مجازات دائمی داشته باشد؟» و می گوید: «فعل جسمانی که در زمان متناهی انجام می شود، چگونه می تواند منشاء جزا برای زمان غير متناهی شود؟ و مثل چنین مجازات کردنی به ویژه در جهت عذاب، لایق خداوند حکیم نیست، و کلام الهی است که «من، نسبت به بندگانم بیدادگر نیستم» وی در «اسفار»به مسئله خلود عذاب در جهنم اشاره کرده و موضع متکلمین و اهل شرع با عرفا و حکما را در این موضوع مشخص میکند. ملاصدرا در مسئله خلود در جهنم دست به توجیه و تأويل نصوص دینی می زند و بر این اساس، معنای دوام عذاب در جهنم را همچون معنای دوام نعمات و لذات در بهشت ندانسته و می گوید: «ما به اصولی معتقدیم که دلالت بر آن دارند که همان گونه که بهشت، نعمتها و خیراتش برای اهل بهشت، دائمی است، آتش و رنجها و بدی هایش برای اهل آتش دائمی است، جز آن که مقصود از دوام برای اهل بهشت با اهل جهنم،متفاوت است» وی معتقد به خلود لذات در بهشت و خلود عذاب در جهنم است، با این تفاوت که لذت در بهشت، دائمی است، اما در جهنم، فرد مشرک فقط به تعداد سالهای عمرش، درد کشیده و عذاب میشود و سپس به دلیل انطباق جهنم با سرشتش، در جهنم باقی مانده و این بار از عذاب های آن جا لذت می برد. البته این تغییر درد به لذت، آن زمانی اتفاق می افتد که در جهنم کاملا بسته شود و اهل جهنم اطمینان یابند که دیگر خروج آنها از جهنم، امکان پذیر نیست: «پس درهای جهنم قفل می شوند و بر سر آتش، طبقی گذاشته می شود. در این هنگام، راحتی، اهل جهنم را در بر میگیرد، و آنها از خروج از جهنم، مأیوس می شوند، چرا که قبلا دیده بودند که خداوند ارحم الراحمين، عده ای را از دوزخ خارج ساخته است. و تا کنون این نگرانی را داشتند که ممکن است ایشان نیز از جهنم خارج شوند. در حالی که خداوند، طبع باقی ماندگان در جهنم را به گونه ای قرار داده است که صلاحیت سکونت در آن سرا را داشته باشند و به همین دلیل، خروج از آتش، به زیان آنهاست. پس هم اکنون که از خروج مأیوس شدند، خوشحال می شوند، و برخورداری و نعمت آنها همین قدر است؛ و این اولین نعمتی است که آن را می یابند و (بعد از این) حالشان در جهنم بدین گونه خواهد بود که از مشقت و سختی، رها شده، و عذاب برایشان عذب و شیرین می گردد، رنجها زائل می شوند، و غذوبت عذاب باقی می ماند و به این دلیل، به عذاب، عذاب گفته شده است؛ زیرا نهایتا احساس شیرینی می کنند؛ و این موضوع، مثال کسی است که بیماری گری دارد و اگر او را بخارانند، برایش گوارا و شیرین خواهد بود» ملاصدرا در «تفسير القرآن الكريم» نیز با افتخار، پایان یافتن عذاب كفار در جهنم را در مقابله با اعتقاد فقها و متکلمین مبنی بر دوام درد و آلام مخلدین در آتش، اظهار می کند و ادله خود در عذاب را غیر قطعی و معارض با کشف صحیح می شمارد و می گوید: «اگرچه به خاطر نصوص قرآنی در جاودانه بودن عذاب، و همچنین اجماع امت در این باب، این قول که مدت عذاب کفار پایانی دارد، نزد جمهور فقها و متكلمين، باطل و بدعت و ضلالت به شمار می آید، اما به این دلیل که سخن ایشان با کشف صریح و برهان روشن صحیح تعارض دارد، لذا گفتارشان، قطعی الدلاله نیست» در ادامه:روایت معاد بدن دنیوی @sonnat_voice
ادله استحاله حشر بدن دنیوی و جواب آن مقدمه: قبلاً راجع به روایات معاد بدن دنیوی سخن گفته شد حال ملاصدرا و اتباع او در بحث معاد ، ادله ای را برای استحاله معاد بدن عنصری اقامه کرده اند تا در این باب اصل و مرجع آنان باشد سپس تمام آیات و روایاتی که دلالت بر حشر بدن دنیوی می کند را حمل بر خلاف ظاهر می نمایند و اگر آیه یا روایتی به جهت صراحت غير قابل توجیه باشد، ادله ای که برای استحاله معاد بدن دنیوی اقامه کرده اند را مقدم بر نقل می نمایند. ولی چنانچه خواهیم دید استحاله عقلی در بین نیست و آنچه ادعا شده توهم استحاله می باشد چنانچه این گونه توهمات در آراء فلاسفه ، سابقه دیرینه دارد: مرحوم شهید صدر درباره بعضی از براهین به ظاهر عقلی فلاسفه می گوید: «وقد كان قديما يبرهن على استحالة التسلسل ببرهان التطبيق أي تطبيق العلل على المعلولات... وقد كان هذا برهانهم على استحالة التسلسل فترة طويلة من الزمن اعتمادا على بديهية ان الكل لا يكون أكبر من الجزء حتى جاءت الرياضيات الحديثة فأنكرت بداهة هذه القضية في الكميات اللامتناهية وجعلتها مختصة بالكميات المتناهية إذ ينعدم في غيرها معنى الكل والجزء وهذا خلاف قضية أولية»1⃣ در موضعی دیگر می گوید: «ما أقامته الفلسفة القديمة من البرهان على العقول العشرة المبتني على افتراض ان العالم ذات سبعة أفلاك متغايرة سنخا وذاتا فلا بد وأن تكون متغايرة منشأ وعلة لأن الواحد لا يصدر منه إلا الواحد فحيثما ثبت بطلان قصة الأفلاك السبعة زال البرهان المذكور»2⃣ بسیاری از براهینی که فلاسفه برای دعاوی خود اقامه کرده اند مغالطه آن با مقداری تفحص و تدبر آشکار می شود و روشن می گردد که آنان ، نام برهان عقلی را بر گفتار خود نهاده اند و تنها شمایل و ظاهر برهان را دارا است و در حقیقت کاشفیتی از واقع ندارد زیرا آنچه که مشوب به وهم است فرسنگها از حکم عقل فاصله دارد. اکنون برای آنکه به خوبی مغالطی بودن براهين آنان بر استحاله معاد جسمانی عنصری آشکار گردد هر یک از ادله آنان را نقل کرده سپس جوابش را بیان می نمائیم : در ادامه: ادله ملاصدرا و اتباع وی بر استحاله بدن دنیوی و جواب آنها 📚منابع: 1⃣بحوث فی علم الاصول ج۴ ص۱۳۴طسید محمد باقر صدر/ناشر:موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی/قم 2⃣همان ص۱۲۸ @sonnat_voice