eitaa logo
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
703 دنبال‌کننده
240 عکس
60 ویدیو
54 فایل
✅مکتب اهل بیت علیهم السلام=مکتب تفکر و تدبر ارتباط با ادمین(لطفا فقط پیشنهادات و انتقادات): https://harfeto.timefriend.net/16750254869358 کانال تلگرام: t.me/sonnat_voice
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ملاصدرا و هنر مبرهن کردن مکاشفات صوفیه.. ۱-آقای حسن حسن زاده آملی در کتاب عرفان و حکمت متعالیه خود می نویسد: (ان طریقة صاحب الاسفار هی اقامة البرهان علی مکاشفات مشایخ العرفان) ترجمه:روش کار ملاصدرا اقامه برهان برای اثبات مکاشفات مشایخ اهل عرفان می باشد.1⃣ و همچنین می نویسد: دأب صدر المتألهین در اسفار اینست که در فاتحه هر مسأله به ممشای قوم در مسیر فلسفه رائج مشی می کند و در خاتمه از آنها فاصله می گیرد و در پی تحقیق نکات دقیق عرشی عرشیان بر می آید. لذا اگر کتاب کبیر أسفار را مدخل و یا شرح فصوص وفتوحات بدانیم ناطق به صوابیم. و هرگاه فرضا تحقيقات ولطائف ذوقی و وجدانی این مکاشف بزرگ محيي الدين وبراهين أستوار صدر المتألهین در پیرامون آنها از اسفار برداشته شود دیگر أسفار، حکمت متعالیه نخواهد بود و همان مسائل رائج می ماند.2⃣ ۲-آقای عبدالله جوادی آملی می گوید: «حکمت متعالیه هم خود را مصروف این مهم داشته است تا آنچه را که مشهود عارفان است در محور مفهوم های حصولی در ظرف برهان ارائه دهد ».3⃣ ۳-ملاصدرا خود نیز در اسفار می نویسد:ان مجرد الکشف غیر کاف فی السلوک من غیر برهان،کما ان مجرد البحث من غیر مکاشفة نقصان عظیم فی السیر.4⃣ ۴-سید جلال الدین آشتیانی می نویسد: «تأثیر افکار محيي الدين در آراء و عقاید ملاصدرا اظهر من الشمس است ».5⃣ 📚منابع: 1⃣عرفان و حکمت متعالیه ص۲۶/حسن حسن زاده آملی /ناشر:الف لام میم. 2⃣همان ص۳۵-۳۶ 3⃣ تحرير تمهيد القواعد ۳ج ص ۳۱۵/صائن الدین علی بن محمد الترکه/مقدمه:آشتیانی /ناشر:وزارت فرهنگ و آموزش عالی. 4⃣الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة ج۷ ص۳۲۶/ملاصدرا /ناشر:دار احیاء التراث 5⃣رسائل فلسفی به تصحیح و مقدمه آشتیانی ص۳۸/ناشر:دفتر تبلیغات اسلامی @shia_page
نظر قائلین به وحدت شخصی وجود (صوفیه)درباره نظریه تشکیک در وجود ۱-محمد حسین لاله زاری (طهرانی): گویا صدرالمتألهین از لوازم صرافت که وحدت و تشخص در وجود است، اغماض فرموده، و بر اساس صرافت روی مسأله تشکیک در وجود مسائل خود را سوار نموده است. و این را می توان خبط و اشتباه از وی گرفت زیرا بالأخره مسأله تشکیک سر از وحدت عددی بودن حق در می آورد، و قائل شدن به تشکیک که بالأخره از وحدت عدديه جدا نیست، با قائل شدن به صرافت بحقيقتها أبدأ سازش ندارد، و کسی که به مغزی و معنای واقعی صرافت در وجود پی ببرد، نمی تواند قائل به تشکیک باشد که بالمآل سر از وحدت عددیه بیرون می زند... مرحوم صدرالمتألهین و مرحوم سبزواری قدس الله أسرارهما، هر دو نفر از حکمای شامخ و الهیين راسخ می باشند ولیکن هیچ کدام به مقام أعلای عرفان الهی نرسیده اند ». پ ن:در آینده کلام ملاصدرا را نقل خواهیم کرد که در نهایت رای صوفیه-وحدت شخصی وجود -را پذیرفته است. 📚منبع:توحید علمی و عینی در مکاتب حکمی و عرفانی میان آیتین علمین ص۲۱۳/شرح و گردآوری:محمد حسین حسینی طهرانی/ناشر:علامه طباطبایی /مشهد @shia_page
...و نیز(محمد حسین طهرانی) در جای دیگر از کتاب توحید علمی و عینی درباره نظریه تشکیک در وجود می گوید: «در حقیقت شما قسمتی از وجود صرف را واجب الوجود پنداشته اید، آن قسمتی که خواه ناخواه محدود و متعین است گرچه هزار کلمه صرف و لفظ محض را بر سر آن در آورید اینها درد را دوا نمی کند و با پیوند عبارت محض و محض محوضت و بسط بساطت، مرتبه اعلا را که متمایز است از سایر مراتب ، و محدود است به حد سایر مراتب، وجود حضرت حق واجب جل و علا را غير محدود و صرف نمی سازد، و كفي في ذلك منقصة وحدا وتركيبا وافتقارا وحدوثا».1⃣ 1⃣توحید علمی و عینی در مکاتیب حکمی و عرفانی میان آیتین علمین ص۱۹۷/گردآوری:محمد حسین حسینی طهرانی /ناشر:علامه طباطبایی /مشهد @shia_page
⛔️نظر ملاصدرا درباره ماهیت خارجیه 👈(به خاطر تهمت تفسیر به رای عین متن گذاشته می شود و از ترجمه پرهیز می شود) ملاصدرا در مسأله كثرات و ماهیات خارجيه سه دوره را طی نموده است: ۱- در برهه ای از زمان قائل به اصالت ماهیت بوده و ماهیات و کثرات را حقیقی محاسبه می کرده و وجود را امری اعتباری تلقی می نموده . می گوید: « اني قد كنت شديد الذب عنهم في اعتبارية الوجود و تأصل الماهيات حتى أن هداني ربي وانكشف الى انكشافة بينا أن الأمر بعكس ذلك».1⃣ ۲- در دوره دوم از نظریه اصالت ماهیت عدول می نماید و وجود را أصيل می شمارد و قائل به تشکیک در وجود می شود. می گوید: «إن كل وجود له خصوصية معنى لازم له، من غير جعل يتعلق به الذات بل جعله تابع لجعل ذلك الوجود ان كان مجعولا وذلك المعنى هو المسمى عند اهل الله بالعين الثابت وعند الحكماء بالماهية وليس هو موجودة بل الموجود هو الوجود وذلك المعنى كأنه عکس لذلك النحو من الوجود وحكاية عنه والوجودات في ذاتها لا تختلف بالذات إلا بالشدة والضعف والكمال والنقص والتقدم والتأخر .»2⃣ 📚منبع: 1⃣حکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة/ملاصدرا /ناشر:دار احیاء تراث 2⃣المبدا و المعاد/ملاصدرا /ناشر:انجمن حکمت و فلسفه ایران ⁉️ان شاالله به زودی نظر نهایی وی که همان قول وحدت شخصی وجود (صوفیه) است در کانال قرار می گیرد. @shia_page
⁉️آقای سید محمد حسین طهرانی:ملاصدرا و سبزواری به مقام اعلای عرفان نرسیده اند! (📷توضیح در تصویر) 📝پ ن:ایشان حتی نظر ملاصدرا و ملاهادی سبزواری را در باب توحید نمی داند! حال آنکه بزرگان این عرصه(سید علی قاضی،جلال الدین آشتیانی و..)ملاصدرا را تحت تاثیر و مقلد آرا ابن عربی می دانستند و ملاصدرا نیز در نهایت نظریه صوفیه(وحدت شخصی وجود)را پذیرفته است. ملاصدرا در برهه ای از زمان قائل به اصالت ماهیت بوده و ماهیات و کثرات را حقیقی می دانسته و وجود را امری اعتباری تلقی می کرده2️⃣ و در دوره دوم از نظریه اصالت الماهیة عدول کرده و وجود را اصیل شمرده و قائل به تشکیک در وجود می شود3️⃣ و در مرحله سوم از نظریه تشکیک در وجود عبور کرده و نظریه صوفیه را می پذیرد4️⃣ ملاصدرا همچون صوفیه عالم را وهم،مجاز،عدمی می پندارد و صراحتا ماهیات را از امور عدمیه معرفی می‌کند5️⃣ نکته جالب توجه این است علت تاسیس فلسفه مقابله با تفکر سوفسطائیان و افرادی که قائل بودن ماورا اندیشه انسان امر حقیقی وجود ندارد هست ولی هنگامی که ملاصدرا فلسفه را برای اثبات مکاشفات صوفیه به خدمت گرفت سرانجامش عالمی خیالی و پوچ شد یعنی همان ادعایی که فلاسفه مشاء آن را نفی و نقد می کردند. 📚منابع: 1️⃣توحید علمی و عینی در مکاتیب حکمی و عرفانی ص۲۱۳/محمد حسین طباطبایی/شارح و گردآورنده:محمد حسین طهرانی/ناشر:علامه طهرانی/مشهد 2️⃣الحکمة المتعالیه فی الاسفار الاربعة ج۱ ص۴۹/ملاصدرا شیرازی/ناشر:دار احیاء التراث العربی/بیروت 3️⃣المبداء و المعاد ص۱۹۴/ملاصدرا/ناشر:انجمن حکمت و فلسفه ایران 4️⃣الحکمة المتعالیه فی الاسفار الاربعة ج۱ ص۷۱/ملاصدرا شیرازی/ناشر:دار احیاء التراث العربی/بیروت 5️⃣همان ص۳۳۹-۳۴۲ @sonnat_voice
صوفیه و تقدیس ابلیس ۱۴-ابن عربی بزرگترین تئوریسین و نظریه پرداز صوفیه در قرن هفتم هجری پا به عرصه میدانگذاشت و با در آمیختن تصوف در فلسفه توانست عقائد و آراء مشایخ صوفیه را لباس عقلانیت بپوشاند. لذا جهان بینی که ارائه داد دیگر به بی گناه و عاشق جلوه دادن ابلیس ختم نمی شدبلکه تمام لشکریان شیاطین انس و جن مهره های خدا دانسته می شدند از قضای روزگار باید نقش خود را در طول زندگی ایفا می کردند. ابن عربی با مطرح کردن موضوع اعیان ثابته و استعداد های آنها، قدمی تازه در نحوه مجبور بودن مخلوقات برداشت. همچنین با طرح دیدگاه وحدت شخصیه وجود مدعی شد که در عالم، یک وجود و موجود بیشتر نیست و آن هم خدا میباشد و خدا هم خیر محض است. هرچه در عالم قرار داد تجلیات و ظهورات خدا می باشد و این ظهورات و تجلیات نیز عین ذات حضرت حق است. این آموزه شر را از سراسر نظام هستی طرد می کند و همه موجودات را دارای شرافت، طهارت و علو ذاتی می گرداند. بر اساس این آموزه تفاضل و تقابل به هیچ وجه در نظام هستی راه ندارد چه برسد به اینکه شر وجود داشته باشد. ابلیس نیز تجلی صفت قهر و جلال خدا و خیر محض است.طبق این جهان بینی، صراط غیر مستقیم سالبه به انتفاء موضوع است و تمام شرایع حق می باشند. وی می گوید : «و كانوا في السعي في أعمالهم على صراط الرب المستقیم لأن نواصیهم كانت بید َمن له هذه الصفة»1️⃣ یعنی:پس مجرمین (که سعی آنها انجام کار زشت است) بر صراط مستقیم الهی اند چون سرنوشت آنان به دست کسی است که او بر این صفت (صراط مستقیم) می باشد. همچنین می گوید:«فكل ماش فعلى صراط الرب المستقیم. فهو غیر مغضوب علیهم من هذا الوجه و لا ضالون.هر رونده ای بر صراط مستقیم خدایی است»2️⃣ سعادت و کمال هر موجودی متناسب با عین ثابته اوست یعنی ابلیس با اغوای مردم و ابن ملجم با کشتن امیرالمؤمنین علیه السلام و شمر با بریدن سر مبارک سیدالشهدا علیه السلام به کمال خود دست می یابند. ملاصدرا مروج تفکر ابن عربی در میان شیعیان چنین می گوید : «لکل نوع کمال یختص به و سعادته ... و للشیطان فی اغوائه و اضلاله لاقرانه و اعوانه»3️⃣ یعنی:برای هر نوع از موجودات کمال و سعادتی مخصوص به اوست.... و کمال و سعادت شیطان دراغوا و اضلال یارانش است. ممکن است برای خواننده تعجب بر انگیز باشد و بپرسد که طبق این دیدگاه پس عقاب و عذاب موجودات شرور در جهنم چه می شود ؟ پاسخ ابن عربی و هم اعتقادات او در این رابطه چنین است :«و أما أهل النار فمآلهم إلى النعیم، و لكن في النار إذ لا بد لصورة النار بعد انتهاء مدة العقاب أن تكون برداً و سلاماً على من فیها. و هذا نعیمهم»4️⃣ یعنی:اما اهل آتش که عاقبتشان به نعیم است لکن در آتش، زیرا صورت نار بعد از انتهای مدت عقاب بر هر کس که در آن است برد و سلام می شود و این نعیمشان است. ملاصدرا می گوید :«فهم یتلذذون بما هم فیه من نار و زمهریر و ما فیها من لَدغ الحیّات و العقارب کما یلتذ اهل الجنة بالاظلال والنور و لثم الحسان من الحور»5️⃣ یعنی:جهنمیان در جهنم از آتش و زمهریر و نیش مارها و عقرب ها لذت می برندهمانگونه که اهل بهشت از سایه ها و نور و همسران بهشتی لذت می برند! 📚منابع: 1️⃣فصوص الحکم ج۱ ص۱۰۸/محی الدین ابن عربی/ناشر:دار احیاء الکتب العربیة/قاهره۱۳۶۵ 2️⃣همان ص۱۰۶ 3️⃣شرح اصول الکافی ج۱ ص۱۶۵/صدرالمتالهین شیرازی/ناشر:وزارت فرهنگ و آموزش عالی/تهران۱۳۶۶ 4️⃣فصوص الحکم ج۱ ص۱۶۹/محی الدین ابن عربی/ناشر:دار احیاء الکتب العربیة/قاهره۱۳۶۵ 5️⃣الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة ج۹ ص۳۴۹/صدرالمتالهین شیرازی/ناشر:المکتبة المصطفوی/قم @sonnat_voice
برخی از عوامل مخالفت علمای شیعه با ملاصدرا عامل اول:اعتقاد به معاد روحانی عامل دوم:اعتقاد به انقطاع عذاب در جهنم عامل سوم:اعتقاد به عشق به امردان و جوانان(عشق مجازی) عامل چهارم:اعتقاد به وحدت وجود عامل اول:اعتقاد به معاد روحانی ملاصدرا در ظاهر امر منکر معاد جسمانی نیست ولی این اعتقاد مهم را به گونه ای توجیه و تفسیر می کند که برای آن هیچ سابقه ای در کتب حکما و متکلمین یافت نمی شود. ملاصدرا می نویسد: موضوع معاد جسمانی، از آن مواردی است که خداوند به من الهام فرمود و مرا بر کثیری از خلقش به واسطه این مطلب، برتری بخشید، و من در این موضوع در کلام هیچیک از اهل اسلام و حکمای سابق و لاحق، مطلبی نیافته ام که بیمار را شفا و تشنه را سیراب سازد. آری این مطلب را از کتاب خدا و حدیث پیامبر و عترتش و بهره مند شدیم، و بارقه های پراکنده ای از این مطلب را در کتابهای اکابر صوفیه که خداوند از ایشان راضی باشد و ایشان از خداوند راضی باشند، نیز یافتیم.1⃣ توضیح: بر اساس نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، تمام عالم مادی دارای حرکتی تدریجی از مادیت به سمت تجرد کامل است. نفس انسان نیز دارای همین حرکت جوهری است. وی نفس انسان را، جسمانية الحدوث و روحانية البقا می داند. انسان در ابتدای خلقت، موجودی جسمانی است و جنبه روحی و نفسانی ندارد، اما در این دنیا، به تدریج مراحل تکامل خود را طی می کند و صاحب نفس در مراتب مختلف می شود.2⃣ وقتی جنین در رحم مادر، تكون پیدا می کند، نفس نباتی ایجاد می شود. وقتی طفل از شکم مادر خارج می شود تا هنگامی که به بلوغ ظاهری برسد، نفس حیوانی نیز در او ایجاد می شود و او در حکم یک حیوان به شمار می آید. بعد از بلوغ، نفس انسانی نیز در این موجود، ایجاد می شود و لذا می تواند مدرک کلیات شود و به درجه ناطقیت برسد. این سیر تکاملی می تواند تا درجه نفس قدسیه ارتقا یابد که این امر در حدود چهل سالگی که اوان بلوغ عقلی و معنوی اوست، میسر می شود. البته از میان هزاران نفر، یکی از انسانها چه بسا به مرتبه قوه قدسیه برسد.3⃣ پس نفس انسان پس از خلقت در اثر حرکت جوهری بدن، مراحل تکاملی خود را طی می کند تا این که واجد تمام ادراکات حسی، خیالی، وهمی و در نهایت عقلی شود، و از مادیت به تجرد برسد، حصول ادراک عقلی برای نفس به معنای آن است که انسان دارای بالاترین مرتبه نفس، یعنی قوه عاقله است. وقتی انسان به تجرد کامل رسید، دیگر به وقوف در جهان ماده نیازی ندارد و زمان رحلت و عزیمت او به جهان آخرت فرا می رسد. ملاصدرا معتقد است که نفس انسانی، اعم از سعید و شقی، هنگامی که به مرحله معینی از کمال طبیعی خود برسد، از بدن عنصری و مادی بی نیاز می گردد و آن را رها می کند، و مرگ در این زمان فرا می رسد. بعد از جدا شدن نفس از بدن، حرکت جوهری برای نفس ادامه نخواهد یافت، زیرا حرکت جوهری در این جهان مادی، و مختص موجودات مادی و زمان مند است. بعد از مرگ، نفس مجرد از ماده، می تواند به کمک قوه تخیل که واجد آن است، بدن جدیدی برای خود بسازد که به آن، بدن مثالی گفته می شود. بدن جدید، صورت هایی واقعی با اعراض مادی نظیر بعد و کیفیت و مکان و زمان می باشند، اما ماده نداشته و در عین حال می توانند منشأ اثر باشند. این بدن، بر خلاف بدن های دنیوی است که با ویژگی هایی از قبیل بیماری، تزاحم حجمی، رشد، فرسودگی و مرگ شناخته می شوند. موجودات برزخی و اخروی، که واقعی می باشند، مخلوق همین قوه تخیل اند وحركات و انفعالات و لذت ها و رنجها و همه عوامل رنج آور و آسایش بخش برزخ و قیامت از فرآورده های همین قوه می باشند.4⃣ پس آنچه در معاد محشور می شود صورت انسان است نه ماده و در واقع ملاصدرا بدن مثالی را اثبات می کند نه بدن اخروی مادی را. ملاصدرا به منظور آنکه با ظاهر شریعت همراهی کرده باشد به معاد جسمانی اقرار می کند ولی آنچه وی از معاد جسمانی بیان میکند در واقع همان معاد روحانی است و این سبب شده است حتی جمعی از فلاسفه نیز با دیدگاه ملاصدرا در موضوع معاد همراه نشوند. دیدگاه برخی فلاسفه راجع به معاد ملاصدرا.. 📚منابع: 1⃣ مجموعه رسائل فلسفی ص۲۹۰/محمد بن ابراهیم شیرازی/ناشر:انتشارات حکمت۱۳۷۵ 2⃣مقاله«مبدأ و معاد انسان در پرتو حرکت جوهری ملاصدرا» ص۶۷_۸۸/قدرت الله قربانی/ناشر:پژوهش های فلسفی کلامی/۱۳۸۵ 3⃣الشواهد الربوبیةص۲۲۹/محمد بن ابراهیم شیرازی/ناشر:المرکز الجامعی للنشر/مشهد۱۳۶۰ 4⃣مقاله«مبدأ و معاد انسان در پرتو حرکت جوهری ملاصدرا» ص۶۷_۸۸/قدرت الله قربانی/ناشر:پژوهش های فلسفی کلامی/۱۳۸۵ @sonnat_voice
دیدگاه برخی فلاسفه راجع به معاد ملاصدرا ۱-آیت الله محمد تقی آملی(م۱۳۹۱ ق) از بزرگان فلسفه و استاد آقایان جوادی آملی و حسن زاده آملی در کتاب(دررالفوائد) پس از نقل نظر ملاصدرا پیرامون معاد می نویسد: «انصاف آن است که آنچه ملاصدرا در باب معاد و با عبارات غير واضح گفته است، بیانگر معاد روحانی است ... و قسم به جانم که این معاد، مخالف است با آن چه شرع مقدس، بیان فرموده است؛ و خداوند، فرشتگان، پیامبران و رسولان الهی را در این ساعت، که ساعت سوم از روز یک شنبه چهاردهم شعبان سال ۱۳۶۸ ه ق است، گواه میگیرم که درباره معاد جسمانی، به آن چه قرآن کریم فرموده است و حضرت محمد و ائمه معصومین علیهم السلام به آن اعتقاد داشته اند و امت اسلام بر قبول آن اجماع کرده اند، اعتقاد دارم و ذره ای از قدرت خداوند را منکر نمیشوم» 📚منبع: دررالفوائد ج۲ ص۴۶۰/محمد تقی آملی/ناشر: اسماعیلیان۱۳۷۷ @sonnat_voice
دیدگاه برخی فلاسفه راجع به معاد ملاصدرا ۳-آیة الله میرزا احمد آشتیانی (م ۱۳۵۴ ش) از مدرسان به نام فلسفه، در لوامع الحقائق فی اصول العقائد» می نویسد: «این معاد به صورت بدن مثالی که اصولی [اصول یازده گانه صدرایی] برای اثبات آن تأسیس گردید و قواعد آن را محکم ساختید و بنیان آن را استوار داشتید و افکار خود را در تبیین آن خسته کردید، به هیچ روی با بدنی که در رستاخیز بزرگ محشور می گردد منطبق نیست؛ اگر چه در ظاهر کار با قالب های مثالي عالم برزخ ممکن است انطباق داشته باشد. بنابراین [انکار معاد جسمانی» و بازگشت روحها به بدنها که عقل سلیم نیز با آن مساعد است مخالف نص قرآن و مخالف همه ادیان است و انکار یک امر ضروری در اسلام می باشد. خدای متعال خود ما را از لغزش های همی و آراء بزک کرده به وسیله شیطان، محفوظ نگاه دارد.» 📚منبع: لوامع الحقائق ص۴۲-۴۴/احمد آشتیانی/ناشر:چاپخانه بهمن۱۳۵۳ @sonnat_voice
دیدگاه برخی فلاسفه راجع به معاد ملاصدرا ۴-آية الله شیخ جعفر سبحانی که در درس اسفار علامه طباطبایی شرکت می کرده است، درباره نظر علامه در مورد معاد اسفار مینویسد: «ایشان (علامه)، هیچ وقت معاد را تدریس نمی کرد. به خاطر دارم، هنگامی که خدمتشان منظومه می خواندیم، وقتی به مبحث معاد رسیدیم، درس را تعطیل کردند. علت را هم هیچ وقت بیان نکردند. فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه طباطبایی، معاد مرحوم صدرالمتألهين را قبول نداشت، چون با ظواهر آیات تطبيق نمی کرد. البته صدرالمتألهین خیلی تلاش کرد که بگوید معادی را که آورده، عین قرآن است و از قرآن استخراج شده، و آیات را بر آن تطبیق داد. با این حال، معاد مرحوم آخوند (ملاصدرا ) با اکثر آیات قرآني تطبيق نمی کند. معادی را که مرحوم صدرالمتألهين گفته، در واقع نوعی معاد برزخی است (نه معاد حشرى)؛ جسم، جسم برزخی (یعنی تمثلی و تخیلی بدون جرم) است. میوه، میوه برزخی است و خلاصه یک سلسله صور غيبيه هستند که ماده ندارند و فقط صورت دارند. مرحوم علامه طباطبایی این معاد را قبول نداشت، و اگر بنا بود تدریس کند، ناگزیر به رد آن قسمت از اسفار بود. به این جهت به این معاد را تدریس کرد و نه حاشیه ای بر آن نوشت، ... همین قدر می دانیم که معاد صدرالمتألهین ایشان را راضی و قانع نکرد و آنها را موافق نمی دید.» 📚منبع: مقاله «مقام علمی و فرهنگی علامه طباطبایی» ص۶ مصاحبه با شیخ جعفر سبحانی/گردآورنده:مجله کیهان فرهنگی/شماره۶۸ آبان۱۳۶۸ @sonnat_voice
دیدگاه برخی فلاسفه راجع به معاد ملاصدرا ۵-استاد مرتضی مطهری درباره اعتقاد ملاصدرا به معاد جسمانی می نویسد: «امثال ملاصدرا گفته اند معاد، جسمانی است، اما همه معاد جسمانی را برده اند در داخل خود روح و عالم ارواح، یعنی گفته اند این خصائص جسمانی در عالم ارواح وجود دارد.. البته این مطلب هم مشکل را حل نکرده است یعنی ما این را با مجموع آیات قرآن نمی توانیم تطبیق کنیم، با اینکه خیلی حرف خوبی است، و آن را با دلایل علمی هم می شود تأیید کرد، ولی معاد قرآن را با این مطلب نمی شود توجیه کرد؛ چون معاد قرآن روی تنها انسان نیست روی همه عالم است. قرآن اساسا (در امر معاد و بازگشت)، راجع به عالم ماده بحث می کند، نه تنها انسان» 📚منبع: مجموعه آثار ج۴ ص۷۹۲/مرتضی مطهری/ناشر:انتشارات صدرا/تهران @sonnat_voice
دیدگاه برخی فلاسفه راجع به معاد ملاصدرا ۶-آیة الله محمد تقی مصباح یزدی در نقد نظریه ملاصدرا پیرامون معاد می نویسد: «یکی از مهم ترین مخالفت های این نظریه با ظواهر کتاب و سنت، این است که ایشان «إحياء بعد الموت» را به همان انتقال نفس از «عالم ماده» به «عالم مثال» و بعد به «عالم عقلی»، و خروج انسانها از قیود را به خروج از عالم طبیعت، تفسیر کرده اند ... و اساسأ «إحياء» را به این معنا تفسیر کرده اند؛ یعنی: قطع تعلق از ماده. پس إحیاء چیز دیگری غیر از موت نمی شود. همین که نفس از این عالم قطع تعلق کرد، یعنی حیات پیدا کرده به حیات برزخی و حیات اخروی؛ در صورتی که ظواهر آیات و روایات این نیست... مشکل دیگر در این است که طبق آیات و روایات، عالم برزخ غیر از عالم قیامت است. ایشان چگونه می توانند فرق بگذارند بین عالم برزخ و عالم قیامت؟» 📚منبع: مقاله«نقد نظریه ملاصدرا درباره معاد» ص۱۲/محمد تقی مصباح یزدی/ناشر:سمات ۱۳۸۹ پایان «عامل اول:اعتقاد به معاد روحانی» 👈«عامل دوم:اعتقاد ملاصدرا به انقطاع عذاب در جهنم» @sonnat_voice
عامل دوم:اعتقاد به انقطاع عذاب در جهنم مقدمه: «معاد بر طبق نظریه ملاصدرا قائم به نفس می باشد و بهشت و جهنم در روز قیامت از صور خياليه و از منشئات نفس است پس در حال حاضر موجود نمی باشد، در حالی که اگر به آیات و روایات مراجعه شود روشن میگردد که جنت و جحیم دو واقعیت مستقل و حقیقتي ما وراء انسان و تخیلات او دارند و هم اکنون موجود می باشند و خداوند آن دو را برای کیفر عاصین و پاداش مطیعین آفریده و هیچگونه ارتباطی با قوه خیالیه انسان ندارند و هر گونه ای که او خیال نماید تغییری در حقیقت آن دو رخ نخواهد داد. باید دانست اصل و اساس نظریه وی در باب معاد،اصالت الوجود و تشکیک در وجود است و این نظریه با عدالت حق تعالی ناسازگار است چرا که هدف از برپایی قیامت اجرا عدالت و جزاء دادن به بندگان است واین اعضا و جوارح بدن دنیوی اطاعت و عصیان کرده و باید ثواب و عقاب به تعلق بگیرد ولی ملاصدرا متعلق جزا را بدن دیگری غیر از بدن دنیوی که نابود شده می داند و معتقد است خداوند توسط نفس انسان در قیامت بدن دیگری خلق کرده و آن بدن را کیفر و پاداش می دهد ولی ملاصدرا از نظریه تشکیک در وجود عدول کرده و نظریه صوفیه را برگزیده حال با پذیرش این قول بحث وی در معاد منتفی می شود چرا که وقتی در دار تحقق جز خدای متعال نیست پس موضوعی برای بحث جسمانیت معاد و کیفیت آن باقی نمی ماند..»1️⃣ 📚منبع: 1️⃣نقدی بر تصوف(حوزوی) ص۲۰۸/سید محمود هاشمی نسب/ناشر:خسرو خوبان/تهران اصل مطلب: ملاصدرا در «اسفار»این موضوع را طرح می کند که«چگونه اعمالی که در زمان محدودی انجام شده است، می تواند پاداش و مجازات دائمی داشته باشد؟» و می گوید: «فعل جسمانی که در زمان متناهی انجام می شود، چگونه می تواند منشاء جزا برای زمان غير متناهی شود؟ و مثل چنین مجازات کردنی به ویژه در جهت عذاب، لایق خداوند حکیم نیست، و کلام الهی است که «من، نسبت به بندگانم بیدادگر نیستم» وی در «اسفار»به مسئله خلود عذاب در جهنم اشاره کرده و موضع متکلمین و اهل شرع با عرفا و حکما را در این موضوع مشخص میکند. ملاصدرا در مسئله خلود در جهنم دست به توجیه و تأويل نصوص دینی می زند و بر این اساس، معنای دوام عذاب در جهنم را همچون معنای دوام نعمات و لذات در بهشت ندانسته و می گوید: «ما به اصولی معتقدیم که دلالت بر آن دارند که همان گونه که بهشت، نعمتها و خیراتش برای اهل بهشت، دائمی است، آتش و رنجها و بدی هایش برای اهل آتش دائمی است، جز آن که مقصود از دوام برای اهل بهشت با اهل جهنم،متفاوت است» وی معتقد به خلود لذات در بهشت و خلود عذاب در جهنم است، با این تفاوت که لذت در بهشت، دائمی است، اما در جهنم، فرد مشرک فقط به تعداد سالهای عمرش، درد کشیده و عذاب میشود و سپس به دلیل انطباق جهنم با سرشتش، در جهنم باقی مانده و این بار از عذاب های آن جا لذت می برد. البته این تغییر درد به لذت، آن زمانی اتفاق می افتد که در جهنم کاملا بسته شود و اهل جهنم اطمینان یابند که دیگر خروج آنها از جهنم، امکان پذیر نیست: «پس درهای جهنم قفل می شوند و بر سر آتش، طبقی گذاشته می شود. در این هنگام، راحتی، اهل جهنم را در بر میگیرد، و آنها از خروج از جهنم، مأیوس می شوند، چرا که قبلا دیده بودند که خداوند ارحم الراحمين، عده ای را از دوزخ خارج ساخته است. و تا کنون این نگرانی را داشتند که ممکن است ایشان نیز از جهنم خارج شوند. در حالی که خداوند، طبع باقی ماندگان در جهنم را به گونه ای قرار داده است که صلاحیت سکونت در آن سرا را داشته باشند و به همین دلیل، خروج از آتش، به زیان آنهاست. پس هم اکنون که از خروج مأیوس شدند، خوشحال می شوند، و برخورداری و نعمت آنها همین قدر است؛ و این اولین نعمتی است که آن را می یابند و (بعد از این) حالشان در جهنم بدین گونه خواهد بود که از مشقت و سختی، رها شده، و عذاب برایشان عذب و شیرین می گردد، رنجها زائل می شوند، و غذوبت عذاب باقی می ماند و به این دلیل، به عذاب، عذاب گفته شده است؛ زیرا نهایتا احساس شیرینی می کنند؛ و این موضوع، مثال کسی است که بیماری گری دارد و اگر او را بخارانند، برایش گوارا و شیرین خواهد بود» ملاصدرا در «تفسير القرآن الكريم» نیز با افتخار، پایان یافتن عذاب كفار در جهنم را در مقابله با اعتقاد فقها و متکلمین مبنی بر دوام درد و آلام مخلدین در آتش، اظهار می کند و ادله خود در عذاب را غیر قطعی و معارض با کشف صحیح می شمارد و می گوید: «اگرچه به خاطر نصوص قرآنی در جاودانه بودن عذاب، و همچنین اجماع امت در این باب، این قول که مدت عذاب کفار پایانی دارد، نزد جمهور فقها و متكلمين، باطل و بدعت و ضلالت به شمار می آید، اما به این دلیل که سخن ایشان با کشف صریح و برهان روشن صحیح تعارض دارد، لذا گفتارشان، قطعی الدلاله نیست» در ادامه:روایت معاد بدن دنیوی @sonnat_voice
ادله استحاله حشر بدن دنیوی و جواب آن مقدمه: قبلاً راجع به روایات معاد بدن دنیوی سخن گفته شد حال ملاصدرا و اتباع او در بحث معاد ، ادله ای را برای استحاله معاد بدن عنصری اقامه کرده اند تا در این باب اصل و مرجع آنان باشد سپس تمام آیات و روایاتی که دلالت بر حشر بدن دنیوی می کند را حمل بر خلاف ظاهر می نمایند و اگر آیه یا روایتی به جهت صراحت غير قابل توجیه باشد، ادله ای که برای استحاله معاد بدن دنیوی اقامه کرده اند را مقدم بر نقل می نمایند. ولی چنانچه خواهیم دید استحاله عقلی در بین نیست و آنچه ادعا شده توهم استحاله می باشد چنانچه این گونه توهمات در آراء فلاسفه ، سابقه دیرینه دارد: مرحوم شهید صدر درباره بعضی از براهین به ظاهر عقلی فلاسفه می گوید: «وقد كان قديما يبرهن على استحالة التسلسل ببرهان التطبيق أي تطبيق العلل على المعلولات... وقد كان هذا برهانهم على استحالة التسلسل فترة طويلة من الزمن اعتمادا على بديهية ان الكل لا يكون أكبر من الجزء حتى جاءت الرياضيات الحديثة فأنكرت بداهة هذه القضية في الكميات اللامتناهية وجعلتها مختصة بالكميات المتناهية إذ ينعدم في غيرها معنى الكل والجزء وهذا خلاف قضية أولية»1⃣ در موضعی دیگر می گوید: «ما أقامته الفلسفة القديمة من البرهان على العقول العشرة المبتني على افتراض ان العالم ذات سبعة أفلاك متغايرة سنخا وذاتا فلا بد وأن تكون متغايرة منشأ وعلة لأن الواحد لا يصدر منه إلا الواحد فحيثما ثبت بطلان قصة الأفلاك السبعة زال البرهان المذكور»2⃣ بسیاری از براهینی که فلاسفه برای دعاوی خود اقامه کرده اند مغالطه آن با مقداری تفحص و تدبر آشکار می شود و روشن می گردد که آنان ، نام برهان عقلی را بر گفتار خود نهاده اند و تنها شمایل و ظاهر برهان را دارا است و در حقیقت کاشفیتی از واقع ندارد زیرا آنچه که مشوب به وهم است فرسنگها از حکم عقل فاصله دارد. اکنون برای آنکه به خوبی مغالطی بودن براهين آنان بر استحاله معاد جسمانی عنصری آشکار گردد هر یک از ادله آنان را نقل کرده سپس جوابش را بیان می نمائیم : در ادامه: ادله ملاصدرا و اتباع وی بر استحاله بدن دنیوی و جواب آنها 📚منابع: 1⃣بحوث فی علم الاصول ج۴ ص۱۳۴طسید محمد باقر صدر/ناشر:موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی/قم 2⃣همان ص۱۲۸ @sonnat_voice
عرفان و عشق مجازی ملاصدرا در بیان عشق به پسر بچه های بانمک و زیباروی در عرفان اسلامی می نویسد: «بدان که نظرات فلاسفه در این عشق، و پسندیده و ناپسند بودن آن متفاوت است. آنچه که با نظر دقیق می توان گفت این است که چون که این عشق در وجود بیشتر ملت ها به نحو طبیعی موجود است پس ناگزیر باید نیکو و پسندیده باشد. به جان خودم قسم، این عشق نفس انسان را از دردسرها و سختی ها نجات می دهد و همت انسان را به یک چیز مشغول و معطوف میکند که آن عشق زیبایی انسان است که در آن مظهر خیلی از زیبائیهای خداوند است. و به همین دلیل برخی از مشایخ و بزرگان عرفان پیروان خود را أمر می کردند که در اول این راه باید عاشق شوند. زمانی نهایت آرزوی عاشق برآورده می شود که به او نزدیک شود و با او هم صحبت گردد و با حصول این مطلب چیز بالاتری را می خواهد و آن این است که آرزو میکند ای کاش با معشوق خلوت کرده و بدون حضور شخص دیگری با او هم صحبت گردد، و باز با برآورده شدن این حاجت می خواهد که با او هم آغوش گشته و او را بوسه باران کند، تا می رسد به جایی که آرزو میکند که ای کاش با معشوق دریک لحاف و رختخواب قرار گیرد و تمام اعضای خود را تا جایی که راه دارد به او بچسباند، و با این حال آن شوق اولیه وسوز وگداز نفس بر جای خود باقی است، بلکه به مرور زمان اضافه نیز می گردد کما این که شاعر نیز بر این مطلب اشاره کرده است: با او معانقه (در آغوش گرفتن کردم باز هم نفسم به او مشتاق است و آیا نزدیک تر از معانقه و در آغوش گرفتن چیزی تصور دارد؟! ولب های او را مکیدم شاید حرارت درونی من از بین برود اما با این کار فقط هیجان درونیم افزایش یافت. گویا تشنگی من پایان پذیر نیست مگر که روح من ومعشوقم یکی شود»1⃣ پاسخ: اولا:ابن فارس از لغویین مشهور عشق را به معنای محبت شدید و مفرط می داند. «العین و الشین و القاف اصل صحیح یدل علی تجاوز حد المحبة»2⃣ ثانیا:ملاصدرا و اتباع وی برای چند امر در اثبات عشق مجازی دلیل شرعی اقامه کنند: 👈امر اول: اقامه دلیل شرعی بر مطلوبیت عشق به مطلق زیبارویان ، چه نوجوان أمره و چه زن اجنبيه چنانکه سخنان ملاصدرا و ابن عربی دلالت بر این مدعا دارد. 👈امر دوم : باید از نظر شرعی اثبات شود که «المجاز قنطرة الحقيقة» آیا عشق به زیبارویان از نظر آیات و روایات موجب سیر صعودی و كمال نفس و رسیدن به معرفة الله است ؟! اگر عشق به زیبا رویان دارای این خاصیت است چرا در آیات و روایات که هر دو بیان کننده کمالات بشرند ذکری از آن نیست و چرا هیچ یک از انبیاء عظام و ائمه اطهار علیهم السلام به اصحاب و یاران خود چنین دستوری را نداده اند. بلکه بر عکس - به جهت اینکه انسان پیوسته در معرض شيطان و هوای نفس است - ادله متعددی بر منع و ردع شارع از مقدمات عشق مجازی به مانند نگاه کردن مشاهده می شود. 👈امر سوم: اقامه دلیل شرعی بر جواز«تقبیل و معانقه و دخول فی لحاف واحد و الاتزام بجمیع الجوارح اکثر ما ینبغی»که در سخنان ملاصدرا گذشت. 👈امر چهارم:اقامه دلیل بر ایمنی از دخالت شیطان و هوای نفس در عشق به زیبا رویان. ملاصدرا برای اینکه لذات و شهوات حیوانی را از عشق مجازی خارج نماید عنوان «عشق عفیفه» را استخدام می کند اما آیا با این قید ذهنی و فرضی، دیگر در خارج عشق به زیبارویان بدون دخالت شیطان و هوای نفس، امکان پذیر می شود؟! اگر بگوئيد: تحقق عشق مجازی بدون هوای نفس و وسوسه شیطان قابل وقوع است. میگوئیم: بنابراین، می بایست برای سالک عاشق مقام عصمت قائل شوید چون تنها معصوم از شیطان و هوای نفس در امان است و غیر معصوم هیچ گونه ایمنی از آن دو ندارد. و بدیهی است مریدی که مشایخ صوفیه او را امر به عشق مجازی می کنند معصوم نیست. در ادامه نقد و بررسی روایات صوفیه در مشروعیت بخشیدن به عشق مجازی.. 📚منبع: 1⃣الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة ج۷ ص۱۷۱-۱۷۹/صدرالدین محمد بن ابراهیم  شیرازی/ناشر: دار إحياء التراث العربي‌/بیروت 2⃣معجم مقاییس اللغة ج۴ ص۳۲۱/احمد بن فارس زکریا/ناشر:مکتب الاعلام الاسلامی @sonnat_voice
روایت صوفیه برای مشروعیت بخشیدن به عشق مجازی و نقد ۱-روایاتی که مردم را ترغیب به آراستگی و زیبایی می نماید. ۲-روایاتی که ظاهر انسان ها را حاکی از باطن آنها می داند. ۳-روایاتی که دلالت بر محبت و شفقت به فرزند،پدر و مادر و.. دارد. ۴-روایاتی که از محبت به زنان سخن فرموده. ۵-روایاتی که حکایت از لذت نگاه کردن به طبیعت،آب و چهره زیبا می کند. صوفیه برای عشق مجازی توجیهاتی را ذکر کرده اند: ۱-فائده آن تلطيف سر و باطن است. ۲-عشق مجازی تمرین برای ورود به عشق حقیقی می باشد. ٣-یکی دیگر از فوائد عشق مجازی ، آشنائی با زبان عارفان است، از آن جهت که عرفا در بیان حالات خود، از تمثیل و مجاز گوئی بهره جسته اند. ۴- عشق مجازی باعث می شود که عاشق ، هموم مختلف خویش را، هم واحد سازد باین معنی که از علایق دیگرش بگسلد و تنها به معشوق خویش توجه کند و نتیجه این کار آن است که اگر بخاطر توجه به آستان قدس معبود حقیقی ، بخواهد از ما سوای او دل بردارد، کارش آسانتر خواهد بود»1⃣ جواب: دو اشکال به استدلال به همه اقسام روایات مذکور وارد است: اول: محل بحث ، عشق مجازی است یعنی محبت مفرط و شدید - به طوری که به قول ملاصدرا تنها یک هم پیدا کند - نه محبت معتدل و روایات مذکور دلالت بر محبت معتدل دارد نه عشق و محبت شدید. دوم: اقسام روایات ذکر شده هیچ گونه دلالتی بر مدعا - امور چهارگانه - ندارد اگر بار دیگر به دعاوی ملاصدرا که در چهار امر ذکر شد توجه شود روشن می گردد که روایات مذکور حتى اشاره ای به آنها ندارد. و اما اشکال خاص به استدلال به قسم اول روایات این است: شکی نیست که زیبایی و آراستگی ظاهری مؤمن عقلا و شرعا ممدوح است ولی این امر، ربطی به عشق به زیبارویان و « المجاز قنطرة الحقيقة » ندارد. و ابدا آن را اثبات نمی کند. واما اشکال به استدلال به قسم دوم روایات آنکه روایت مذکور تنها دلالت میکند که ظاهر، حاکی از باطن است، و هیچ نحوه دلالتی بر ترغیب بر عشق به حسان الوجوه ندارد. و اشکال به استدلال به قسم سوم روایات این است که محبت به فرزند و پدر و مادر و.. در نزد عقل و نقل امری نیکوست چرا که موجب امنیت روانی و استحکام بنیان خانواده می شود و این مسأله به هیچ وجه ، عشق به حسان الوجوه را اثبات نمی کند. اما اشکال به استدلال به قسم چهارم روایات این است که بدون شک نبی مکرم اسلام علیه و آله السلام و محبت به زنانی که با ایشان محرم بوده اند را داشته اند نه زنان اجنبيه زیرا مسلم است که پیامبر اعظم علیه و آله السلام عامل ترین فرد به قرآن کریم بوده است و هنگامی که قرآن می فرماید:«قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ»(نور:۳۱) یقینا از نگاه کردن به زنان اجنبيه خودداری می فرموده و دیگر صحیح نیست محبت او به زنان را - که در روایت مذکور وارد شده - بر محبت ، به زنان اجنبيه حمل نمائیم و این گونه شأن و منزلت او را هک کنیم. و روشن است که محبت ایشان به زنانی که با او محرم بوده اند عشق به زیبارویان را اثبات نمی کند. اشکال به قسم پنجم روایات این است که بنابر فتوای فقهاء عظام نگاه به چهره شخص با لذت شهوانی حرام است پس مراد از روایت قطعا، نگاه بدون لذت جنسی است. در ادامه...کلام ملاهادی سبزواری در توجیه برای جواز عشق مجازی 📚منبع: 1⃣فلسفه عرفان ص۳۳۵-۳۳۸/یحیی یثربی/ناشر:بوستان کتاب/قم @sonnat_voice
کلام ملاهادی سبزواری در توجیه برای جواز عشق مجازی ملاهادی سبزواری در حاشیه اسفار می نویسد: (به خاطر وجود الفاظی از ترجمه عبارت معذوریم) «إن قلت المشايخ يلتزمون التوفيق بين أوضاع الشريعة و الطريقة و المحققون منهم في هذا الجمع متوغلون و بهذا الأصل الشامخ متصلبون و هذا الأمر كيف يوافق الشريعة المطهرة - قلت لعلهم وجدوا رخصة من رموزها و دقائقها و لعلهم جوزوا اجتماع الأمر و النهي - كما جوزه كثير من المتشرعة فالخروج من الدار المغضوبة مأمور به و منهي عنه لأن هذا الخروج بعينه تصرف في مال الغير بدون إذنه و إخراج الزاني حشفته من فرج المرأة مأمور به و منهي عنه نظير ما مر فشيء واحد مبغوض و مطلوب للشارع المقدس من جهتين و بسطه موكول إلى موضعه و الله تعالى هو العالم بالأسرار»1⃣ جواب اولا : اجتماع امر و نهی در مواردی است که از شارع امری وارد شده باشد و از جانب دیگر نهی به عنوان دیگر تعلق گرفته باشد سپس مکلف به سوء اختيارش در مجمع واحد مأمور به و منهي عنه را محقق نماید مثل صلوة در دار غصبی و لكن این ملاک و ضابطه در عشق به حسان الوجوه نیست زیرا در هیچ یک از ادله شرعيه امر به عشق به مظاهر وارد نشده است. البته ممکن است که مشایخ صوفیه مدعی استكشاف امر شرعی به وسیله مکاشفه باشند ولی بحث عدم حجیت مکاشفات در گذشته ذکر شد. ثانيا: در مسأله اجتماع امر و نهی ، مکلف به سوء اختیارش مأمور به و منهي عنه شرعی را در مجمع واحد جمع می نماید ولی در محل بحث مرشد امر به کاری میکند که مورد تعلق نهی شرعی است. چنانکه سبزواری حرمت و مبغوضیت عشق مجازی را در نزد شارع پذیرفته است. پس در حقیقت باید گفت: مرشد امر به معصیت شارع می نماید پس داخل در مورد روایت «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»2⃣می باشد. به عبارت دیگر: بر فرض که امر شرعی به طبیعت عشق به مظاهر داشته باشیم و نیز قائل به جواز اجتماع امر و نهی باشیم ولی مرشد نباید امر به فردی نماید که مبارک با حرام است زیرا این کار در حقیقت امر به معصیت است چنانکه فقیهی که مبنایش جواز اجتماع امر و نهی است صحیح نیست به جهت این مبنا به مقلدینش امر نماید نمازشان را در دار غضبی بخوانید. ⛔️بعضی از صوفیه نقل شده که می گوید: مرشد به جهت دفع صفات رذیله مانند کبر و حسد، امر به عشق مجازی می کند چون مرید هیچ راهی جز عاشق شدن برای رفع این گونه صفات ندارد، این مورد مانند موارد تزاحم دو تکلیف و تقديم أهم است. در محل بحث نیز چون مفسدة صفات رذیله بیش از مفسده عشق مجازی است پس حرمت عشق مجازی از فعلیت ساقط می شود. جواب: اولا: تزاحم در موردی است که دو تکلیف در یک زمان به مكلف توجه پیدا کند که او قدرت بر امتثال هر دو را نداشته باشد. در این صورت باید تکلیف أهم را امتثال کند اما در محل بحث، امر به عشق مجازی از طرف شارع صادر نشده است پس تزاحم آن با امر به رفع صفات رذیله منتفی است. ثانيا : این گفته که تنها راه زدودن صفات رذیله عشق مجازی است نیز ادعایی بدون دلیل است زیرا تمام توصیه های قرآن و عترت علیهم السلام از قبیل توکل، تسلیم و رضا، خوف از خدا، یاد مرگ و قیامت و... به جهت از بین بردن صفات رذیله است. 📚منابع: 1⃣الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة ج۷ ص۱۷۳/صدر الدین محمد بن ابراهیم شیرازی/محشی:هادی بن مهدی سبزواری/ناشر:مکتبة المصطفوی/قم۱۳۶۸ 2⃣من لا يحضره الفقيه‏ ج۲ ص۶۲۱/تصحیح:علی اکبر غفاری/ناشر:جامعة المدرسین فی الحوزة العلمیة/قم @sonnat_voice
آیت‌الله العظمی خویی (رضوان الله علیه) و ترک تدریس اسفار إني كنت برهة من‌ الزمان مشتغلا بتدريس الأسفار ثم تنبهت بعون اللّه و منه بأن أدنى الضرر و الفساد الناشئ منه أن الإنسان المشتعل به لا يهتم بالآثار النبوية و الأحاديث الإمامية و يزعم أنها قشريات موهونة فتركت تدريسها تمسكا بالأئمة الطاهرة (صلوات اللّه عليهم أجمعين) از مرحوم آیت الله خویی نقل شده که می فرمودند: مدتی اسفار می گفتم سپس آگاه شدم که کمترین ضرر و فساد ناشی از آن،بی اعتنایی به آثار نبوی و احادیث امامان علیهم السلام است تا آنجا که انسان می پندارد آنها(احادیث ائمه علیهم السلام)قشریانند. به این خاطر تدریس اسفار را رها نمودم و به ائمه طاهرین صلوات الله علیهم متمسک شدم. 📚منبع: أصول مهذبة ص۲۸-۲۹/غلامحسین مجتهد تبریزی/ناشر:چاپخانه طوس/چاپ اول مشهد @sonnat_voice
ورود ملاصدرا به سلسله ذهبی از زبان مجد الاشراف(قطب فرقه ذهبیه) مجد الاشراف در باب ذهبی بودن ملاصدرا  می گوید: چنانچه خود جناب صدرالمتالهین در اسرار الایات بخط خودشان که نزد فقیر است مرقوم فرموده که بسالهای دراز در علوم حکمیه حرکت می کردم ولی منظورم رسیدن به حدیث حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله سلم بود که فرموده اند جذبة من جذبات الحق توازى عمل الثقلين و صورت نمی بست ابدا و بمحض صورت حکمت و برهان هر چه کردم نشد ناچار رو به تصفیه نفس و ریاضات کرده پنجاه اربعین بل ازيد مشغول گردیدم تا آنکه وقتی در سفر هرات رسیدم در دو فرسخی بر سر مقبره جناب شیخ ابی احمد کاشانی ذهبی قدس سره العزير باصحاب خود گفتم که این مرد بزرگی است بزیارت ایشان تطییب و تطهیر کرده میباید رفت بلکه از باطن فیض بواطنش فیض برده باشیم شما جدا من جدا داخل بقعه شویم مزاحم یکدیگر نباید بود فبنا علیه خود را مصمم کرده داخل بقعه متبرکه گردیدم به محض سلام کردن حالتی دست داد که سالها آن را میخواستم از فیض روح آن شیخ دیدم انچه در ایام ریاضت علمیه و اوقات تصفیه قلب پنجاه اربعینی ندیده بودم وقتی که از بقعه بیرون امدیم نیک برخوردم که همان فقره جذبة من جذبات الهيه مطلوب بسالها موجود است در من دانستم که شخص محض قول برهانی به عبث حکیم الهی نمی شود بعدها از برکت خاک آن ولی بزرگ با قدم یقین حرکت می کردم. 📚منبع: رساله نوریه ص۶۰ به نقل از آیات الولایه ج۲ ص۴۸/جلال الدین محمد شریفی مقلب به مجدالاشراف @sonnat_voice