eitaa logo
به سوی سماء
933 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
464 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
جهان، شبکه هوشمند هستی است. همه آن‌چه در بیرون جدا و پراکنده‌اند، پیوندی درونی دارند. می‌توان دست بر رود گذاشت و کوه را نوازش کرد. می‌توان در گوش گلبرگی نجوا کرد و با آهویی در دوردست سخن گفت. و می‌توان خود شبکه را نگریست و با معدن هوشیاری رویارو شد. پروردگار محمود، در پس هر رویدادی هویدا و گویاست. پرده‌ها را بگشا و ژرف بنگر. جهان پیکری است که از تراکم روح هشیاری، پدید آمده است. @sooyesama
خدا را برخی انکار می‌کنند و نقش آن‌را به طبیعت می‌دهند. اما نمی‌دانند که خدا انکارناپذیر است، همان اندازه که هستی انکار نمی‌پذیرد. آیا طبیعت آن‌گاه که هست، این هنرها دارد؟ یا آن‌گاه که نیست؟ این هستی است که هنرمند است و طبیعت تنها نقش اوست. هستی، روح طبیعت و هر چیز دیگر است که تنها با او، هر چیزی، آن چیز است. این هستی، آن‌گاه که از هر تعینی پیراسته و در هیچ مرزی نگنجد خداست. آیا کسی هست که هستی را انکار کند؟ حتی شکاکان، دست‌کم به هستیِ شک و شکاک، باور دارند. هستی با دمیدن آگاهی، طبیعت را به تکاپو می‌کشاند تا هنرهای نهفته خویش را آشکار کند. مهم نیست نامش چیست؛ خدا، اوم، روح طبیعت، هستی بی‌کران و... مهم آن است که هست. هم خودش در جهان بی‌کران و هم باورش در کنج دل مردمان. باور را بکاوید تا رشد کند. بپویید تا ببالد. آن‌گاه خود بیابید که چیست؟ باور را بکارید و کشت دهید تا از میوه آن بهره‌مند شوید. نگران نتیجه نباش. بگذار آگاهی راه را پیدا کند. آگاهی موهبت هستی است و فرع، اصل خود را می‌یابد. با خیال‌های پریشانت مزاحم آگاهی هستی. کنار برو. راه باز خواهد شد. @sooyesama
یوهانس اکهارت در سال ۱۲۶۰ میلادی در آلمان، زاده شد. در ۱۵ سالگی به صومعه‌ای متعلق به فرقه دومینیکن پیوست و آموزش‌های اساسی مسیحیت را فرا گرفت. سپس در شهرهای گوناگون به کسب دانش پرداخت. پس از رسیدن به درجه استادی (مایستر) به تعلیم الهیات مسیحی در شهرهای مختلف آلمان پرداخت. اما کلیسا او را برای باورهای عارفانه‌اش به کفر محکوم کرد. اندکی بعد در سال ۱۳۲۸ درگذشت و مکان دفنش نامشخص است. کتاب‌هایی چون "مکاشفات" و "مواعظ" از او به‌جا مانده است. برخی سخنان وی چنین است: خدا با افزودن چیزی در روح، یافت نمی‌شود. بل‌که با روند کاستن است که یافته می‌شود. اگر می‌خواهی لطف و رحمت خدا را دریافت کنی، نخست وابستگی خود به اشیا را بیرون بریز. آن‌چه قرار است پر شود، باید ابتدا خالی شده باشد. نفس، باید خود را از همه پاک و برهنه کند، آن‌گاه می‌تواند خدا را چنان‌که در خویشتنِ خویش برهنه است، بیابد. شبی خواب دیدم که آبستن‌ام. من آبستنِ نیستی بودم. و دیدم از این نیستی، هستی به دنیا آمد. برای برخورد با تمایلات، راهی بهتر از آزار دادن خود [ریاضت‌های افراطی] هست. آزار دادن خود، به‌جای این‌که از نفسانیات ما بکاهد، آن‌ها را فربه‌تر می‌کند. برای مهار تمایلات، عشق بهترین لگام است. آن‌کس که عشق را یافت، دیگر به چیزی نیاز ندارد. آن‌ها که تنها ریاضت می‌کشند در ظاهر قدیس‌اند، اما در باطن مانند چارپایی هستند با بار کتاب؛ زیرا آن‌ها درباره خدا بسیار می‌دانند اما او را اصلاً نمی‌شناسند. @sooyesama
هستی اشیاء بر چه‌چیز بودن آن‌ها مقدّم است و چه‌چیز بودن آن‌ها مقدّم بر تجسّد آن‌هاست... چه‌چیز بودن می‌تواند باشد، می‌تواند نباشد. اگر یکی از این‌ها را جداگانه تصوّر کنیم، تصوّر هستی در خلأ است. برای بودن، چه‌چیز بودن آن لازم است. طراحی اصل و اساس اشیاء در آفرینش بالاتر از آن است که به "نیروی کنش در هستی" اندیشه شود‌. آفرینش آن‌ها مستدل است. کاربرد و دلیل وجود هر پدیده وابسته به ضرورت وجود آن‌هاست و این نیز وابسته به آن است که این قابلیت تا چه‌اندازه مقدّر شود. هستی به هیچ طریقی به‌طور کامل از بین نمی‌رود. (دین‌کَرد، کتاب چهارم، موبدان موبد آذرفَرنَبغ فرّخ‌زادان، بند ۷۶، پژوهش مریم رضایی) (متن، از پهلوی باستانی به فارسی روز ترجمه شده است) @sooyesama