eitaa logo
به سوی سماء
867 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
405 ویدیو
35 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی وخودبینی می رهاند دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند… اینها همه و همه از تجلیات عشق است. به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنایی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم. (وصیتنامه به امام موسی صدر) @sooyesama
از افلاطون در "سیر حکمت در اروپا"ی فروغی نقل شد: هم‌چنان‌که عشق مجازی سبب خروج جسم از عقیمی و مولد فرزند و مایه بقای نوع است، عشق حقیقی هم روح و عقل را از عقیمی رهایی داده، مایه ادراک اشراقی و دریافتن زندگی جاودانی یعنی نیل به معرفت جمال حقیقت و خیر مطلق و زندگانی روحانی است. (هزار و یک نکته، نکته ۳۱۵) @sooyesama
وادی عشقِ حق، وادی عجیبی است. صدها در آن افتند و یکی به مقصد پی بَرَد. با آن‌که جَذَبات حق در هر حال، او را از انحرافات و اِدبارها به سوی خود می‌کشد، لکن جهل، ما را بدان دارد که گرفتار نهنگ‌ها و آتش‌ها و... شویم. وگرنه حق، دستِ عنایت خود را از سَرِ کسی بر نداشته و نخواهد داشت. (رسائل عرفانی، ص ۲۲۴) https://eitaa.com/sooyesama
گاه می‌اندیشی و گاه نی. اما راز همیشه در هر رویدادی هست؛ همچون گوهری در صدف. اندیشه، غوص فکر برای جستن صدف است. گاه نتیجه می‌دهد و گاه نی. بااین‌همه، آن‌چه غلاف را می‌گشاید و گوهر را می‌نماید، اندیشه نیست، عشق است. محبت، کلیدی است که قفل‌های اسرار را می‌گشاید. محبت، هسته عالم هستی است. برای دیدار مغز، باید با مغز، راه سپرد؛ زیرا که هر چیز تنها با هم‌سنخ خود، جفت می‌شود. @sooyesama
آب که از دل کوه می‌جوشد، دو راه پیش‌رو دارد: یا در گوشه‌ای انباشته می‌شود و عکس آسمان را منعکس می‌کند. و یا چون سیل خروشان از همه چشم می‌پوشد و به‌سوی دریا راه می‌سپارد. حکیمان ژرف‌اندیش، برکه‌های زلال‌اند که با غور در خویشتن، از رازهای آسمان پرده برمی‌دارند. و عاشقان بی‌سر و پا، سیل‌های خروشانند که به‌دستور دل، جاری می‌شوند بی‌آن‌که بدانند به‌کجا؟ چرا؟ و چگونه؟ یکی بر قرارگاه عقل، پشت می‌دهد و یکی با دلی بی‌قرار، جاری می‌شود. آن دارنده حکمت است و این بازنده دنیا و آخرت. اکنون دل عزیزم، تو چه می‌خواهی و چه می‌جویی؟ به حصار عقل پناه می‌بری یا به بی‌باکی عشق دل می‌سپاری؟ هریک را که برگزینی سرانجام متفاوتی در انتظار توست. @sooyesama
یوهانس اکهارت در سال ۱۲۶۰ میلادی در آلمان، زاده شد. در ۱۵ سالگی به صومعه‌ای متعلق به فرقه دومینیکن پیوست و آموزش‌های اساسی مسیحیت را فرا گرفت. سپس در شهرهای گوناگون به کسب دانش پرداخت. پس از رسیدن به درجه استادی (مایستر) به تعلیم الهیات مسیحی در شهرهای مختلف آلمان پرداخت. اما کلیسا او را برای باورهای عارفانه‌اش به کفر محکوم کرد. اندکی بعد در سال ۱۳۲۸ درگذشت و مکان دفنش نامشخص است. کتاب‌هایی چون "مکاشفات" و "مواعظ" از او به‌جا مانده است. برخی سخنان وی چنین است: خدا با افزودن چیزی در روح، یافت نمی‌شود. بل‌که با روند کاستن است که یافته می‌شود. اگر می‌خواهی لطف و رحمت خدا را دریافت کنی، نخست وابستگی خود به اشیا را بیرون بریز. آن‌چه قرار است پر شود، باید ابتدا خالی شده باشد. نفس، باید خود را از همه پاک و برهنه کند، آن‌گاه می‌تواند خدا را چنان‌که در خویشتنِ خویش برهنه است، بیابد. شبی خواب دیدم که آبستن‌ام. من آبستنِ نیستی بودم. و دیدم از این نیستی، هستی به دنیا آمد. برای برخورد با تمایلات، راهی بهتر از آزار دادن خود [ریاضت‌های افراطی] هست. آزار دادن خود، به‌جای این‌که از نفسانیات ما بکاهد، آن‌ها را فربه‌تر می‌کند. برای مهار تمایلات، عشق بهترین لگام است. آن‌کس که عشق را یافت، دیگر به چیزی نیاز ندارد. آن‌ها که تنها ریاضت می‌کشند در ظاهر قدیس‌اند، اما در باطن مانند چارپایی هستند با بار کتاب؛ زیرا آن‌ها درباره خدا بسیار می‌دانند اما او را اصلاً نمی‌شناسند. @sooyesama
عشق دردی است بی‌درمان، از سوی حضرت جانان. تا آن به آن، خودیت عاشق صادق را از وی بگیرد. تا جمله معشوق باشد و بس. پس قدر عشق بدان‌که تو را به حال و مقام محو و فنا واصل می‌گرداند. @sooyesama
عشق کسی را به خود راه ندهد و به همه جايی مأوا نکند و به هردیده، روي ننماید! و اگر وقتی نشان کسی یابد که مستحقِ آن سعادت بُوَد، حُزن را که وکیلِ در است، بفرستد تا خانه پاک کند و کسی را در خانه نگذارد، و از آمدن سلیمان عشق، خبر کند. (مونس العشاق) @sooyesama