هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
در تدبر قبل تبیین شد عرصهای که عرصه مجاز برای تجسس است آنجایی است که حکومت وظیفهای که برای حفظ جامعه و جلوگیری از آسیب زدن به نظم و امنیت عمومی دارد؛ و تفاوت مهم اسلام با نظامات دیگر این است که اسلام اجازه نمیدهد کارگزاران حکومت برای انجام هرگونه اطلاعاتی به تجسس در احوال مردم برخیزند.
این عدم اجازه اسلام برای #تجسس، ناظر به مسائل #اخلاقی و #احکام_شرعی هم میشود؛ یعنی اگرچه #حکومت_دینی نسبت به تحقق و ارتقای اخلاق انسانی و احکام شریعت (همان احکام ارشادی و مولوی که در تدبر ۱۲ تبیین شد) مسئولیت دارد،
اما حق تعرض به خلوت و حریم خصوصی انسانها و تجسس از احوال غیرعلنی آنها را ندارد؛
و این مساله بقدری در اسلام مهم است که اثبات گناهان خلاف عفت عمومی (همچون زناکاری) که اجرای حد شرعی در پی دارد، را منوط به شهادت چهار شاهد عادل کرده است، که حتی اگر یک یا دو یا سه نفر شهادت دهند همه آنها مجازات میشوند؛
یعنی در این گونه موارد هم باید بشدت علنی شده باشد تا حکومت بخواهد مداخله کند.
🤔پس اگر افراطی در این زمینه از برخی از مدعیان دینداری مشاهده میشود، خلاف صریح تعالیم اسلامی است؛ به نحوی که حتی اگر کسی که خود را حاکم جامعه اسلامی میداند به این کار اقدام کند مسلمانان حق دارند وی را از این تجسس نهی کنند.
مثلا خلیفه دوم بارها این آیه را زیر پا گذاشت ولی هربار از جانب مسلمانان (حتی از جانب گناهکارانی که با تجسس وی، گناهشان برملا شده بود) بشدت مورد مذمت واقع شد؛ و فضای جامعه دینی در جدی گرفتن حرمت تجسس چنان بود که این کسی که بر مسند خلافت نشسته بود چارهای جز عقبنشینی نمیدید. و این واقعهای است که مورد اذعان شیعه و سنی بوده است،
و به همین مناسبت، علاوه بر حکایتی که در تدبر قبل گذشت چند حکایت دیگر از کتب معتبر شیعه و سنی تقدیم میشود:
📜حکایت ۲
💢الف. به عمر بن خطاب خبر دادند که ابامحجن ثقفی همراه با عدهای از دوستانش در منزلش مشغول شرابخواری هستند. عمر راه افتاد تا بر او وارد شد و فقط یک نفر را نزد او دید.
ابومحجن گفت: یا امیر! این کار برایت حلال نبود چرا که خداوند تو را از تجسس نهی کرده بود.
عمر گفت: این چه میگوید؟
زید بن ثابت و عبدالله بن ارقم گفتند: راست میگوید.
پس عمر بیرون آمد و از آنجا رفت.
📚تفسير عبد الرزاق، ج3،/ص 223 ؛
📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳؛
📚مجمع البیان، ج9، ص203 ؛
📚قریب به این مضمون در الأمالی (للطوسی)، ص130 هم روایت شده است.
💢ب. عمر شب در حال گشت زدن در شب بود که صدایی شنید. مظنون شد. از دیوار بالا رفت. زن و مردی را در کنار بساط شراب دید. گفت: ای دشمن خدا! آیا گمان میکنی که تو معصیت میکنی و خدا تو را میپوشاند؟
گفت: ای امیر! اگر من یک مورد معصیت خدا کردم تو در سه مورد معصیت کردی: خداوند متعال فرمود «و لا تجسسوا» (حجرات/۱۲) و تو تجسس کردی؛ و فرمود: «به خانهها از درشان وارد شوید» (بقره/۱۸۹) و تو از دیوار وارد شدی؛ و فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید وارد خانهای غیر از خانه خودتان نشوید مگر اینکه ابتدا انس برقرار کنید و بر اهل خانه سلام کنید» (نور/۲۷) و تو بدون سلام وارد شدی. ...
📚البصائر والذخائر (ابوحیان توحیدی)، ج6، ص137 ؛
📚شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج1، ص182 ؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
💢ج. عبدالرحمن عوف حکایت کرده که یکبار همراه با عمر بن خطاب شبانه مشغول گشت زدن بودند که دیدند چراغی در خانهای روشن است. سراغش رفتند وقتی نزدیک شدند صداهای بلند و نامناسبی میآمد. عمر گفت: آیا میدانی خانه کیست؟
گفتم: نه.
گفت: خانه ربیعةبن امیة بن خلف است و الان مشغول شرابخواریاند؛ به نظرت چه کنیم؟
گفتم: آیا میدانی که ما کاری کردهایم که خداوند ما را از آن نهی کرده و فرموده: «تجسس نکنید» (حجرات/۱۲) و ما تجسس کردیم. پس عمر از آنجا برگشت و آنها را رها کرد.
📚مصنف عبد الرزاق، ج10، ص231 ،
📚الثقات لابن حبان، ج4، ص267؛
📚مسند الشاميين للطبراني، ج3، ص60؛
📚المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج4، ص419 ؛
📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10163