eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
421 دنبال‌کننده
5 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
. آتشِ وصل تو تا جانبِ گُلپَر برود دودِ آه است که از سینه‌ی مجمَر برود شرحِ هجران تو از حَدِّ سخن بیشتر است واعظِ لال چگونه روی منبر برود؟! طاقت عَقربه از دوری تو طاق شده تا به کِی حوصله‌ی ثانیه‌ها سر برود؟! شوقِ تنهاییِ من زیرِ سرِ غربت توست میل دلداده همین است: به دلبر برود گره کورِ ظهور تو اگر من هستم حاضرم پای تو جان از بدنم در برود چه غلط‌ها که از این بی سر و پا سر نزده کاشکی آبرویم پیش تو کمتر برود نَفْسِ من بانیِ حبس پرِ پروازِ من است آرزوی قفس این است: کبوتر برود خواهشاً اشکِ دمِ مشکِ مرا قطع مکن چشم من کاش که از روضه‌ی تو تَر برود بی پناهم منِ سرخورده..، پناهم زهراست طفلِ آزُرده فقط خانه‌ی مادر برود خادمِ فاطمه‌ام..، صاحبِ من شخصِ علی‌ست می‌روم سمت همان راه که قنبر برود مستی‌ام گردن انگورِ ضریح نجف است این خُمار آمده میخانه‌ی حیدر برود چاره‌ی این همه بیچارگی‌ام کرببلاست... پیش ارباب، غم از خاطرِ نوکر برود جانِ آن کُشته‌ی لب‌تشنه‌ی بی سر..، برگرد قبل از آن که ورقِ عُمر به آخر برود * * ما ندیدیم به غیر از حرمِ حَلقِ حسین خنجری کُند به پابوسی حنجر برود نکند موقعِ غارت، به حرم‌ها برسند نکند فکر سنان در پِی معجر برود... @stayashura313 .
رو بگرداني زِ ما دنيا جهنم مي شود روزيِ ما روز و شب اندوه و ماتم مي شود پلكهايت باز كن درهاي رحمت را نبند بي نگاه تو دل ما خانه غم مي شود عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه در حريم آيه تطهير ، مَحرم مي شود در سر و رويم شده پيدا دگر موي سپيد فرصت ديدار دارد روز و شب كم مي شود چون خَمِ گيسوي تو اي ليليِ صحرا نشين قامت چشم انتظاران شما خم مي شود با كمان ابرُوانت زود مي ريزد به هم نبض عالم با نگاه تو منظم مي شود يا ولي اله راضي مي شوي از دست من ؟ ! با رضاي تو رضاي حق فراهم مي شود هر كه زهرا مادرت را الگوي راهش كند وقت لبخند تو مشغول دعا هم مي شود خاك پاي مادر تو سرمه چشمان ماست دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم مي شود شك ندارم كه حسين هم با دعاي مادرش صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم مي شود گريه ما باعث تسكين قلبِ فاطمه است اين حسين جانها به زخم سينه مرهم مي شود فاطميه كربلا شبهاي جمعه ديدني ست مادرت صاحب عزاي ذبح اعظم مي شود اين پسر هم مثل مادر جاي تنگي گير كرد دنده ها اينگونه شكلش نا منظم مي شود روضه گودال مثل روضه مسمار شد ماجراي كوچه زير چكمه ها تكرار شد @stayashura313
خون پاک شهدا منتظر توست بیا سرِ مصباحِ هدا منتظر توست بیا وارث خون خدا و پسر خون خدا به خدا خون خدا منتظر توست بیا صبح هم منتظر صبح ظهور تو بوَد روز ما و شب ما منتظر توست بیا بر سر گنبد زرین «حسین بن علی پرچم کرب و بلا منتظر تو است بیا علم و مشک و لب خشک جگرسوختگان دستِ افتاده جدا منتظر توست بیا فرق بشکستۀ زینب، سر خونین حسین که جدا شد ز قفا منتظر توست بیا بر سر نی سر جدّت به عقب برگشته طفل افتاده ز پا منتظر توست بیا آفتابی که چهل جا به سر نی تابید در دل طشت طلا منتظر توست بیا آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید ناله زد «یا ابتا» منتظر توست بیا بر ظهور تو دعا بر لب «میثم» تا کی؟ تو دعا کن که دعا منتظر توست بیا @stayashura313
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده‌ام خسته، هراسان نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دل حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله‌ها را چه کنم ؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله من سود نبخشید بیا کور شد دیده گریان، نگرانم به خدا کوچه پس کوچه این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می‌نگری دین خودش را دارد ! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا خواهری لحظه آخر به برادر می‌گفت : بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت ! به کجا راحتی جانم؟ نگرانم به خدا پدرم گفت : به کوفه گذرت می‌ افتد من از آن کوفه ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه سادات ، بیا خم شد از غم کمر عمه سادات ، بیا @stayashura313
جَلد هر بامی شدن جز دردسر چیزی نداشت بی عبورت ازگذرها هرگذر چیزی نداشت خیر یعنی نوکری پس میتوان آسوده گفت بی دعای عهد ما حتی سحر چیزی نداشت چون تو آن سوی دری ما اینطرف در میزنیم جز دراینجا، پشت درهای دگر چیزی نداشت حرص و جوش ما برایت آبرو هم می‌شود پس دل بیتاب، بی خون جگر چیزی نداشت غصه ى بی سرپرستی کُشت ما را العجل عمر ما بی سایه ى لطف پدر چیزی نداشت پای ما را جمکران بستند و پابندش شدیم سائل از وابسته بودن بیشتر چیزی نداشت درد پای زائران داروی قلب فاطمه است بهتر از این خیرِ روزافزون، سفر چیزی نداشت چشم ما وقف عزای حضرت ارباب شد سوختن جز بر حسین از هر نظر چیزی نداشت @stayashura313
چِشایِ خیس من گواه این غمه هرچی صدات کنم دلم میگه کمه نگاه کنی به من تو این شلوغیا تورو قسم میدم به مادرت بیا + بدون تو چه بی کس و کارم خرابه حال این دل زارم طبیبی و منم که بیمارم بقیة الله + بیا و یک نظر به حالم کن به شوق دیدنت دچارم کن به خاطر حسین حلالم کن بقیة الله، بقیة الله _________ گذشته عمرمو ندیدمت هنوز ولی دلم آقا روشنه مثل روز میای و می‌بری دلامونو حرم تو روضه‌خون میشی به جای محتشم + میگی برامون از غم زینب ز سوز و آه و ماتم زینب روضه‌ی قامت خم زینب بقیة الله، بقیة الله @stayashura313
ذکر دلبرش، هرآن که شب سحر کند به سود هم اگر رسد، حقیقتا ضرر کند همیشه دست و پا زدم به یک امید و آرزو که صاحب الزمان دمی به نوکرش نظر کند کسی که طالب رضایت عزیز فاطمه است از ارتکاب معصیت، به عشق او حذر کند در این زمانه که همه به فکر حاجت خودند فقط دعای اوست که برای ما اثر کند دلم عجیب پر زده برای صحن مرتضی یکی نجف رَود ابوتراب را خبر کند بگو به شیر حق که در غم غریب ماندنش دل شکسته ی مرا، خودش شکسته تر کند نمی کنم بسنده بر دو قطره اشک روضه اش نصیب گریه ی مرا بگو که بیشتر کند چگونه بعد فاطمه نظر کند به بسترش چگونه از درِ شکسته مرتضی گذر کند کسی که نیست بشنود غم غریب شهر را شبانه تا سحر، کنار چاه، دیده تر کند نوای العطش که از لب حسین می رسد دل شکسته ی علی به کربلا سفر کند به مقتلش حسین هم برای ما دعا نمود همیشه اقتدا به سیره ی پدر، پسر کند اگرچه روز جمعه شد مِنَ القَفا سرش جدا دل حسین را غم دوشنبه شعله ور کند @stayashura313
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است لب تشنه اگر آب نبیند سخت است ما نوکر و ارباب توئی مهدی جان نوکر رخ ارباب نبیند سخت است @stayashura313
حسرت روز و شبم روی شما را دیدن چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟! به روی صورت ما زلف رهایی برسد اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است بی خبر بودنِ از حال نگارم سخت است سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است یا که می میرم و جسم و کفنم میپوسد یا که روزی لب من پای تو را میبوسد آشنای دل ویرانه ی من تنها تو پس مصفی شدن کلبه ی این دل با تو دل نبستم به کسی جان خودم الا تو سائلم...بی سرو پایم به خدا اما تو شهریاری و فقط "عادتکم احسان" است شرح این جمله خودش چند سری دیوان است ای که دریای کرم، معدن حکمت هستی صاحب تیغ دوسر صاحب شوکت هستی دو جهان واسطه ی بارش رحمت هستی در سیاهی زمان راه سعادت هستی راه گم کرده ام ای شاه بیا کاری کن من پناهنده شدم... باز مرا یاری کن به رسولی که شد از غصه لبالب سوگند به نواهای علی در دل هرشب سوگند به قد فاطمه که گشت مورّب سوگند به پریشانی و حیرانی زینب سوگند منجی آخر هر بی سر و سامان برگرد یوسف فاطمه بر مردم کنعان برگرد @stayashura313
ای کاش که آه دلم این بار بگیرد من منتظرم دست مرا یار بگیرد تا قلب مرا از همه اغیار بگیرد درد از تن این خسته ی بیمار بگیرد در هجر رخش سیل ز چشمم شده جاری عاشق شده ام عاشق و مجنون نگاری قلبم به خدا خون شده از دست زمانه دل بهر وصال تو گرفته است بهانه دنبال تو گشتم همه جا خانه به خانه در ارض و سما هست ز روی تو نشانه یک گوشه ی چشمی به من بی سروپا کن از بار گنه نوکر خود را تو رها کن بستند دلم را به سر طره ی مویت هر چند دویدم نرسیدم سر کویت ولله منم تشنه ی یک جرعه سبویت با بار گنه دور شدم از مه رویت من منتظرم تا ز رخت پرده بر افتد دیوانه شوم گر به رخت یک نظر افتد سرمایه ز کف دادم و عشق تو خریدم افسوس که روی تو به این دیده ندیدم هرچند دویدم به وصالت نرسیدم تنها صفت وصف تو ای یار شنیدم تا زنده ام ای دوست به من هم نظری کن مُردم اگر از سوی مزارم گذری کن @stayashura313
عاشقی دردسری بود نمی‌دانستیم حاصلش خون جگری بود نمی‌دانستیم پرگرفتیم، ولی باز به دام افتادیم شرط، بی بال و پری بود نمی‌دانستیم آسمان از تو خبر داشت، ولی ما از تو سهممان بی خبری بود نمی‌دانستیم آب و جاروی در خانه ما شاهد بود از تو بر ما گذری بود نمی‌دانستیم این‌همه چشم به راهی نگرانم کرده عاشقی دردسری بود نمی‌دانستیم تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه از جمعه‌ ی بی تو گله داریم آقا رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟ عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید ما برای خودمان این همه گفتیم بیا؟ نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا... تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا ما که مُردیم بیا پس تو کجایی؟ آقا مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی از به خود آمدن این قافله را گم کردیم وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم دست برداری از این غیبت طولانی اگر من به پای تو بریزم طلبی جان دگر از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است فقط از هجر، سرودن نکند سهم من است من شب جمعه قرار تو دلم می خواهد صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد به خدا منتظر آمدنت میمانم پای این عشق اویس قرنت میمانم تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد تا به اندازه ی شرمی که ز سر می سوزد پر پروانه به امید سحر می سوزد خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم @stayashura313
دل رمیده حوالی آستانه ی اوست تمام دلخوشی ام جشن شادیانه ی اوست ترانه ی لب من از غزل ترانه ی اوست ” رواق منظر چشم من آشیانه ی اوست “ “اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی ست زبان خموش و لیکن دهان پر از عربی ست “ ستاره های درخشان به جلوه آمده اند شبیه ماه فروزان به جلوه آمده اند بسان یوسف کنعان به جلوه آمده اند ” اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند “ ” کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد به دلپذیری نقش نگار ما نرسد” پیمبران الوالعزم بی گمان جمع اند کنار اهل زمین اهل آسمان جمع اند به شوق آمدن صاحب الزمان جمع اند ” حضور خلوت انس است و دوستان جمع اند “ ” وان یکاد بخوانید و در فراز کنید معاشران گره از زلف یار باز کنید “ برای عرض ارادت به ساحت نرگس رسیده حضرت مریم به خدمت نرگس عزیز عسگری و جان حضرت نرگس نظر به چهره ی ماهش عبادت نرگس حَسن جمال و حَسن سیرت و حَسن سکنات به شادی دل مهدی و مادرش صلوات وقار و شان سلیمان شرافت یعقوب نگاه رحمت نوح و تحمل ایوب مِلاحت و نفَس و حُسن یوسف محبوب شمیم ناب مسیح از شمال تا به جنوب تمام نور محمد به چهره اش پیداست چکیده ای ز تمام پیمبران خداست شبیه پرچم در حال اهتزاز آمد امیر مُطلَقِ از خلق بی نیاز آمد علی و جعفر طیار و حمزه باز آمد قسم به تیغ دو دم فارس الحجاز آمد ز نسل احمد مختار و رونوشت علی ست سرشت مهدی کرار از سرشت علی ست شعور جاری در هر شعار اباصالح بهانه ی غزلی ماندگار اباصالح پر از جلال و شکوه و وقار اباصالح ترانه ام صد و سی و سه بار اباصالح قسم به هر گره ابرویش که حساس است چقدر خَلقا و خُلقا شبیه عباس است نگاه مرحمتش خلق را کفاف کند به خوبی اش همه ی شهر اعتراف کند به زیر سایه ی الطافش اعتکاف کند میان عرش ملک دور او طواف کند همیشه از سر دلتنگی اند محتاجش فرشته ها همه چشم انتظار معراجش قلم برای سرودن دوباره گرم وضوست سرودن از پسر فاطمه همیشه نکوست ” سر ارادت ما و استان حضرت دوست که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست “ دمی که صحبت یار است صحبت از ” من ” نیست سرور شیعه که تنها به ریسه بستن نیست خدا کند که بیابم نشان مهدی را نشان دهم به همه دوستان مهدی را به عالمی ندهم قرص نان مهدی را دوباره زنده کنم گفتمان مهدی را ز جور جعفر کذاب هایمان فریاد که سال های پیاپی ظهور عقب افتاد نگاه روشن و بیدارمان عوض نشود بیان محکم گفتارمان عوض نشود مسیر و موضع و کردارمان عوض نشود نظام و نحوه پیکارمان عوض نشود به غیر میل شهادت نبوده در دل مان مسیر ماست مسیر امام راحل مان قسم به کرببلا حریّت فروشی نیست وفا و غیرت و انسانیت فروشی نیست ولایت و شرف و امنیت فروشی نیست به خون نوشته شد این مملکت فروشی نیست هنوز مشی شهیدان مان به خاطر هست بقای نهضت ایران گران تمام شده ست عنان قافله را از اُسامه می دزدند به اسم خود غزل از هر چکامه می دزدند نکرده کار ولی کارنامه می دزدند چقدر ساده عبا و عمامه می دزدند خلاف حکم پیمبر حدیث می خوانند روایت از غضب انگلیس می خوانند نه وقت حرف اضافه نه حوصله داریم هنوز بر سر برجام مسئله داریم چرا ز مکتب اسلام فاصله داریم ز تهمت و دغل و افترا گله داریم به پای آن همه وعده همه شهید شدیم به لطف دولت امید نا امید شدیم یگانه منجی عالم که حق ضمیمه ی اوست و شیعه تشنه ی یک نَظرَهً رَحیمه ی اوست وجب وجب وطن ما هماره بیمه ی اوست زمانه منتظر دولت کریمه ی اوست گره گشایی در مشکلات با مهدی ست نوای شیعه ی مظلوم ذکر یا مهدی ست علیرضا خاکساری @stayashura313
این صورت توحید و یا آیه ی نور است این قامت طوباست و یا نخله ی طور است داود نبی را به لب آیات زبور است یا بر لب مهدی سخن از روز ظهور است گوش همه بر زمزمهی یارب مهدی است ای منتظران مژده که امشب شب مهدی است ای منتظران یافته غم خاتمه امشب تبریک که روشن شده چشم همه امشب بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب گل از گل لبخند بنی فاطمه امشب مرغان بهشتی شـده آواره ی مهدی گردند به دور و برِِ گهواره ی مهدی مهدی است که احیاگر قانون حسین است مهدی است که شمشیرش مدیِِون حسین است او وارث پیراهن گلگون حسین است والله قسم منتقم خون حسین است بر پرچمش این نقش عیان با خط نور است ای منتظران مژده که هنگام ظهـور است غلامرضا سازگار @stayashura313
شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست کُشت من را چشمِ گریانی که نیست آی مردم! یار را گم کرده ام خیمه دارم در بیابانی که نیست از عذاب بچهء نااهل خود نوح شد سرگرم طوفانی که نیست ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم خانه ها ویران شده خانی که نیست جای من را بر کس دیگر مده چون که می ترسم از الآنی که نیست مورم و جاروکش این روضه ام کار دارم با سلیمانی که نیست چون که مجنون حسینم شیعه ام! بی خیال هر مسلمانی که نیست در میان سفرهء ارباب مان بی رقیه خیر و احسانی که نیست دستهای زخم و با زحمت کشید... شانه بر موی پریشانی که نیست گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟ آخرش با آن دهان خونی اش بوسه زد بر جای دندانی که نیست رضا_دین_پرور @stayashura313
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی نامد گه آن آخر کز پرده برون آیی آن روی بدان خوبی در پرده نهان تا کی در آرزوی رویت ای آرزوی جانم دل نوحه کنان تا چند، جان نعره‌زنان تا کی بشکن به سر زلفت این بند گران از دل بر پای دل مسکین این بند گران تا کی دل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چند خون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کی ای پیر مناجاتی در میکده رو بنشین درباز دو عالم را این سود و زیان تا کی اندر حرم معنی از کس نخرند دعوی پس خرقه بر آتش نه زین مدعیان تا کی گر طالب دلداری از کون و مکان بگذر هست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کی گر عاشق دلداری ور سوختهٔ یاری بی نام و نشان می‌رو زین نام و نشان تا کی گفتی به امید تو بارت بکشم از جان پس بارکش ار مردی این بانگ و فغان تا کی عطار همی بیند کز بار غم عشقش عمر ابدی یابد عمر گذران تا کی @stayashura313
ای کعبه ی عالم که بی تو غرق دردیم کی میرسد روزی که دور تو بگردیم ای قدر من چون گیسویت پریشانم سرو خرامانم ببین سر گردانم از سائلان سهله و جمکرانم الغوث و الغوث ، الامان یاابن الزهرا ادرکنی یا صاحب زمان یاابن الزهرا _ سودای تو شد در قنوتم جاودانه تسبیح من نام تو شد دانه به دانه تو دلربای عاشق دلخسته ای تو دلگشای غنچه ی سر بسته ای تو آرزوی هر دل بشکسته ای الغوث و.........___________ من از نفس افتاده ی این کاروانم پشت در بسته نشسته دیدگانم صحرا به صحرا رهسپارم کن مولا در کعبه ی خود بی قرارم کن مولا مهمان چو ابن مهزیارم کن مولا الغوث و ......__________ مولای من قلب شقایق دردمند است از کربلا فریاد ششماهه بلند است از چشم طفلان حرم خون می بارد در پشت خیمه ها پدر گل می کارد گهواره ی قبری به لب لا لا دارد میثم_مومنی_نژاد @stayashura313
رسیده ماه رمضان،نیامدی عزیزجان نمازوروزه ات قبول،حضرت صاحب الزمان چه سخت بگذردفراق،کجابگیرمت سراغ کاش که ازتوداشتم،عزیزفاطمه نشان خدا کند دعاکنی،خدا خدا خدا کنی تاکه شودظهورتو،جمعهٔ ماه رمضان لحظهٔ افطاروسحر،چونکه کنددعا اثر بُوَدهمیشه ذکرمن،خدافرج را برسان بارفراق کشیده ام،حیف توراندیده ام چراعزیز فاطمه، تو رخ نمی کنی عیان ای مهربان ای خوب خوب،ای آفتاب بی غروب کی بشود زدیده ات،نوربگیرداین جهان خوشابحال شهدا،به عشق توشدند فدا الهی که یه روزبیاد،منم شوم فدایتان غزّه شده کرب و بلا، منتظر تواند بیا مردو زن و کودک وپیر،بگیر انتقامشان بیاازآن دوتن بپرس ،چه بودجرم فاطمه که پشت درشکسته اند،پهلوی مادر جوان بیازکوفیان بپرس،علی چه کردبا شما مگرنبوده همدمِ یتیم و یار بی کسان بیا عزیزعالمین،بپرس زقاتل حسین چرا بریده از قفا، سر ز تـن امام مان بیـا کنـار علقـمه، بپرس عزیز فاطمه چرابریده انددودست،زپیکرعموی تان بگوکه رنج وغم ودرد،بادل زینبت چه کرد مهدی فاطمه بیا،روضهٔ عمه جان بخوان علی اکبر اسفندیار مداح @stayashura313
ای کاش می‌شد با تو قرآن سر بگیرم در آسمانیِ نگاهت پر بگیرم ای کاش می‌شد امشب ای قرآنِ ناطق دست شما را جای قرآن سر بگیرم ای کاش می‌شد لااقل یک‌بار در خواب با دست آغوشم تو را در بر بگیرم ای کاش در تقدیر من، امشب نویسند پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم @stayashura313
ذکر استغفارهایم بی‌اثر مانده هنوز یک‌نگاهی‌کن گدایت‌پشت‌در مانده‌هنوز گریه‌ها کردم ز دوری‌ات، ولی آقای من بندهٔ بیچاره از تو بی‌خبر مانده هنوز دارد آقا ماه مهمانی به پایان می‌رسد حسرت‌دیدارتان در یک‌سحر مانده‌هنوز قول دادم نوکر خوبی شوم اما نشد هی شکستم توبه و این‌دردِ سر مانده‌هنوز رو زدم بر غیر تو، حالا زمین خوردم ببین این دل زار من آقا در خطر مانده هنوز دگر از دست خودم خسته شدم پاکم بکن تا که یک فرصت برایم مختصر مانده هنوز نکند روزیِ امسال من آقا نشود اربعین پای پیاده یک سفر مانده هنوز کَرَمی کن برسان نوکرتان را به حرم بوسه‌بر شش‌گوشه با چشمان تر مانده هنوز ته گودال صدا زد: خواهرم گریه نکن ماجرای خیزران و تشت زر مانده هنوز روح الله پیدایی @stayashura313
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو سال ها می شود از خویش سؤالی دارم من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم من از این زندگیم سود نبردم بی تو گذری کن به مزارم به خدا محتاجم من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو @stayashura313
هر چند که ما را نوشتند از گداها اصلاً نمی آید گدا بودن به ماها ما روسیاهان ارزش خاصی نداریم ماها کجا و نوکری دلرباها؟! ما هر چه قدر اصرار کردیم او نیامد اصلاً چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟! ماها که هیچ … این خوب ها در انتظارند کی می رسد روز وصال آشناها؟! از دوریش بدجور حال ما خراب است رونق گرفته باز هم دارالشفاها من که بدم پس دیدنش روزی من نیست ای خوش به حال خوب ها … حاجت رواها باشد درست … آقای ما خیلی کریم است امّا دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟ طبق احادیث رسیده … ناظر ماست بد نیست پیشش ذرّه ای شرم و حیاها از بس که بر اعمال بد اصرار داریم رنگی ندارد پیش او دیگر حناها! یک راه حل باقی است آن هم نام زهراست نامی که باشد از تبار کیمیاها محمد فردوسی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
آقا سلام، روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد تا ریشه های چادر خاکی مادرت آتش گرفت،روضه معجر شروع شد فریادهای مادر پهلو شکسته ات تا شد فشار در دو برابر شروع شد این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب بی اختیار گریه حیدر شروع شد وقتی رسید قصه به اینجای شعر من ایام خانه داری دختر شروع شد ... دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر یک ماجرا به قافیه سر شروع شد _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
صاحب عزای حضرت خیرالنسا،بیا ای بانی شکسته دل روضه ها،بیا درد فراق تو به خدا می کشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا،بیا از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم دل می رود به سمت گناه و خطا،بیا ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم آقا نجاتمان بده از این بلا،بیا مشغول خویش و بنده ی دینار و درهمیم فکری به حال نوکر زهرا نما،بیا لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم ای سفره دار واسعه ی هل اتا،بیا ای آخرین نگار دل آرای فاطمه حدّاقل برای رضای خدا،بیا آقا به حقّ چادر خاکی مادرت آقا به حقّ داغ دل مرتضی،بیا _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
اگرچه بر دلم گناه، چهره ی ممات داد ولی دعای صاحب الزمان مرا حیات داد فدای آن طبیب که به هر محله سر زد و ... دوای هر مریض را به لطف و التفات داد زمان لغزشم کنار منجلاب معصیت به پای سست و بی ثباتِ این گدا ثبات داد نداشتم لیاقتِ غلام پنج تن شدن به لطف خود، جواز نوکریِ آن ذوات داد همین که خواب غفلت از امام، بست دیده ام صدای زنگ ساعت نجف مرا نجات داد خدا نویدِ فتح مرتضی میان جنگ را به حضرت رسول با نزول عادیات داد نگو چرا دلت همیشه مست خاک حیدر است به خاک خلقتم ابوتراب مختصات داد بساط رزق کربلا به دست های مادر است همیشه لطف فاطمه به دست ما برات داد دو ماه و نیم دیده اش کبود بود و تار دید همان زنی که نور بر تمام کائنات داد به پهلوی شکسته، هر تکان عذاب آور است چه رنج ها به فاطمه اقامه ی صلاة داد _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نیست به سوز هجر تو سوگند ، ای امید بشر! دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست اسیر عشق تو این غم کجا برد، که دلش محیط غم بود و ، طاقت بیانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو ، حاجت به این و آنش نیست کسی که روی ترا دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند فیض با تو بودن را بحق حق، که عنایت به دیگرانش نیست بهار زندگیم ، در خزان نشست بیا! (بهار نیست به باغی که باغبانش نیست) کنار تربت زهرا تو گریه کن، که کسی بجز تو ، با خبر از قبر بی نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بیخبر از مادر جوانش نیست! بجز ولای تو ، ای ماه هاشمی طلعت! (شفق)، ستاره به هر هفت آسمانش نیست ✍محمدجواد غفورزداه _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد ما را چه نیازی است که دنیا بپسندد قنبرشدن این است که هر لحظه بگویی من راضی‌ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و ما را بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟ نه یک بار بیاید به تماشا... بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمده‌ایم اُمّ ابیها بپسندد بگذار بخندند به این زارزدن‌ها می‌ارزد اگر زینب کبری بپسندد مجید تال _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
این روزها برای شما غصه میخورم دلداده ام به پای شما غصه میخورم وقتی تو نیستی دل من شور میزند جان سوز تر برای شما غصه میخورم با گفتن از فراق شما گریه میکنم با خواندن دعای شما غصه میخورم یاران به کوی وصل شما غرق شادی اند دورم من از سرای شما غصه میخورم گاهی پیاده عازم صحرای غم شوم دنبال خیمه های شما غصه میخورم با هر گناه دور ز من میشوی و من با شرم در وفای شما غصه میخورم پرونده گناه مرا کم مرور کن آقا خودم به جای شما غصه میخورم وقتی حضور گرم تو در روضه حس شود من هم به اقتدای شما غصه میخورم هنگام نوحه خوانی و شور حسینیان در حسرت صدای شما غصه میخورم گاهی که حنجرم ز عطش خشک میشود بر جدّ سر جدای شما غصه میخورم تو دیده ای آنچه فقط ما شنیده ایم با یاد کربلای شما غصّه می خورم احسان محسنی فر _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
هيچ اميدي نباشد بر من و احوال من مستحق هيــچ پروازي نباشد بال من كارهاي من وصالت را به تاخير افكند بوي هجران مي دهد پرونده اعمال من من دگر آن نوكر خوب و قديمي نيستم اين لباس نوكري گريد بر اين احوال من بارها دستم گرفتي و نمـك گيرت شدم بارها شد ، جاي من تو آمــدي دنبال من بارها خوردم زمين از جا بلندم كرده اي شكر يك نعمـت نكرد آخر زبان لال من ياد آن حال و هواي خلوت با تو بخيــر با دعاي خويش ده تغيير سوء حـال من تا دم آخر منم شرمنده احسـان تو من گنه كردم تو كردي گريه براحوال من شاعر : اسماعیل فتحی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
به این بغض پنهان شده در گلویم به این اشک های روان از سبویم به جز دیدنت آرزویی ندارم شب آرزوها تویی آرزویم به جز از تو خواندن به جز از تو گفتن چه دارم بخوانم چه دارم بگویم نسیمی ز کوی تو می آمد ای کاش که من هم گل نرگست ببویم بیا تا که در آبشار نگاهت خودم، این دلآلوده را هم بشویم تو انقدر خوبی که عمری بدی را نیاورده ای هیچ گاهی به رویم شب جمعه ها تیر دلتنگی آرد غم دوری از کربلا را به سویم شب آرزوها دعا کن ببینم که با قبر شش گوشه در گفت و گویم محمدعلي بياباني _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
اگر فقیر و یتیم و اسیر آمده ایم به آستانه ی نعم الامیر آمده ایم دوباره با سبد دست های خالی مان به شوق آن کرم دستگیر آمده ایم سر قرار تو هستی همیشه آن ماییم که یا نیامده یا اینکه دیر آمده ایم به غیر اشک، کلافی نداشتیم... ببخش پر از غمیم اگر سر به زیر آمده ایم مجیر مردم دنیا! برای آمدنت به گریه نزد خدای مجیر آمده ایم حسین ساده ترین راه بردن دل توست و ما به سوی تو از این مسیر آمده ایم بیابانی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313