eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
421 دنبال‌کننده
5 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند فزون ز حد توان بر علی جفا کردند به جای لاله و گل بار هیزم آوردند شراره هدیه به ناموس کبریا کردند هزار مرتبه خشم خدا بر آن امت که قصد سوختن خانه ی خدا کردند به جای مزد رسالت زدند فاطمه را نه از خدا نه ز پیغمبرش حیا کردند غلاف تیغ گواهی دهد که سنگدلان چگونه فاطمه را از علی جدا کردند چهار کودک معصوم در دل دشمن به مادر و پدر از سوز دل دعا کردند خدا گواست که از بیم آه فاطمه بود اگر ز بازوی مولا طناب وا کردند چه اتفاق عظیمی به پشت در رخ داد چه شد که محسن شش ماهه را فدا کردند علی ولی خدا را که جان احمد بود پی رضایت شیطان دون رها کردند خدا گواست قلم شرم می کند میثم از اینکه شرح دهد با علی چه ها کردند ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
رفتی علی بدون تو بی بال و پر شود؟ بعد از تو کیست تاکه برایم سپر شود؟ الان مغیره آمد از اینجا عبور کرد می خواست تا دوباره حسن خون جگر شود یادم نمی رود که همه داد می زدند طوری لگد بزن که علی بی پسر شود رنجی کشیده ای که خودم دانم و خودت رفتی بدون اینکه کسی باخبر شود حالا برای نبش مزار تو آمدند تا زخم کاری جگرم بیشتر شود زهرا قرار بود بمانی کنار من نه اینکه بی تو شوهر تو دربدر شود این ذوالفقار بی تو برایم عصا شده رفتی که ذوالفقار علی بی اثر شود ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
صدام می‌لرزه تکون بده دستتو، دست و پام می‌لرزه ببین تن تموم بچه‌هام می‌لرزه سَرت شکسته مگه چجوری زدنت؟ پَرت شکسته می‌بارم مثل آسمون برات می‌کشی منو با اشک بی‌صدات علیه نشسته بالای سرت کَلِمینی بگو تو کوچه چی اومد به سرت کَلِمینی؟ شبای فاطمیه از غربتت صورتم کبوده مثل صورتت _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در می نشیند منتظر بانوی محشر پشت در خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی بعد دق الباب خندان می شود در پشت در آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود سجده کرد و اشهدش را گفت کافر پشت در در زدند و با خودش می گفت حتما سایل است باز هم با کیسه نان رفت مادر پشت در در کمال حیرت اما دید بانوی کرم جای سائل آمده اینبار لشکر پشت در در زدند و در زدند و در زدند و در شکست آه شد آغاز، جنگی نا برابر پشت در با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله برد پا نهاد ابلیس بر آیات کوثر پشت در غنچه یاس و هجوم آتش و مسمارِ داغ شد گل نشکفته سادات پرپر پشت در نیست پاسخ همچنان این پرسش تاریخ را از چه بابت رفت فضه جای حیدر پشت در کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود ناگهان از پا می افتد مرد خیبر پشت در گر هزاران بار برگردد به دنیا باز هم می رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود یک لات هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود دیگر کسی به چهره ی قبلش نمی شناخت پایین پلک فاطمه از بس سیاه بود از شدت خجالت از هم در این سه ماه راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه تنها کسی که گوش به او داد چاه بود رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش راه عبورش از وسط قتلگاه بود _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
تو کوچه‌ها خدا خدا کردم من التماسِ بی‌حیا کردم مادر من زیر کتک‌هاش بود مادرمو ازش جدا کردم نشد نذارم بزنه بد زد وقتی شنید علی ، مجدد زد خودم رو روی مادر انداختم با گریه بابا رو صدا کردم چشاش سیاهی رفت و اُفتادش چشام سیاهی رفت و اُفتادم میون گرد و خاکای کوچه تا نفسش بیاد دعا کردم فایده نداشت که قد کشیدم آه چه حرفایی نگم شنیدم آخ چادرشو از زیر پاهای مغیره وقتی که رها کردم چشام دیگه دو کاسه‌ی خونه دلم خوشه بابا نمی‌دونه داغی نشسته روی این شونه شونمو تا براش عصا کردم روضه‌ی کوچه درد ِسر داره کی از دل حسن خبرداره مادر دلش خوشه پسر داره روضه‌مو تو سینه به پا کردم حسن لطفی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
هزاران سالِ نوری راه ِدرکِ ماست تا زهرا خدا حق داشت فرماید وَ ما اَدراکَ ما زهرا ملالش نیست از برزخ خیالی نیست از دوزخ هرآنکه کار و بارِ او گره خورده‌است با زهرا اگر دستاس می‌چرخاند در فکرِ من و تو بود مراقب بوده از اول به آب و نانِ ما زهرا و ما منظورِ او بودیم و ما همسایه‌اش بودیم اگر قبل از خودش کرده به همسایه دعا زهرا یهودی را پَرِ چادر سیاهِ او مسلمان کرد برای بچه‌های خود چه‌ها کرده چه‌ها زهرا به ما آموخت پیروز است هرکس فاطمی باشد به ما آموخت جان دادن به پای مقتدا زهرا چهل سال است می‌بینیم لطف مادری‌اش را نمی‌سازد رها ما را در این آشوب‌ها زهرا خودش اصلِ ولایت بود و در پای ولایت سوخت نزن که بر نخواهد داشت دست از مرتضی زهرا مُغیره از نفس اُفتاد و قُنفد هم نفس می‌زد علی را حفظ کرد اما به زیرِ دست و پا زهرا سرِ مویی نشد کم از علی اما سرش را زد به در نامرد به در خورد و زمین خورد و... مکرر ، بی هوا زهرا زمین اُفتاد اما هیچ‌کس یاری نکرد او را حواسش هست بعد از آن زمین اُفتاده را زهرا حسن لطفی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
گریه کنید گریه ، که میراث فاطمه است هرکس که اشک داشت ز وُرّاث فاطمه است گریه برای فاطمه مهر تولی است مهر تولی است و نشان تبری است گریه کنید فاطمیه فصل ماتم است این فاطمیه است که باب محرم است گریه کنید فاطمه بسیار گریه کرد تا زنده بود بهر علی زار گریه کرد گریه کنید بر غم و اندوه فاطمه گریه کنید بر تن مجروح فاطمه گریه کنید آه جوان بود مادرم سنی نداشت گرچه کمان بود مادرم گریه کنید دست به دیوار میگرفت در خانه رو زحیدر ‌کرار میگرفت گریه کنید بر ورم روی بازویش بعد از سه ماه خوب نشد زخم پهلویش گریه کنید مادر ما بی قرار بود گریه کنید مادر ما باردار بود گریه کنید حوریه و دیو و دد کجا ریحانه الرسول کجا و لگد کجا گریه کنید پشت در جای علی نبود زهرا نیاز داشت به مادر ولی نبود گریه کنید شعله در اطراف باغ بود پهلوش که گرفت به در میخ داغ بود گریه کنید در غم او های های های پا میشد و دوباره می افتاد وای وای گریه کنید فاطمه را بی هوا زدند او را مقابل در و همسایه ها زدند گریه کنید بازوی زهرا شکسته شد آنقدر زد مغیره به دستش که خسته شد گریه کنید دور و بر او شلوغ بود ای کاش روضه هاش تمامش دروغ بود اینجای روضه داد بزن مثل دخترش هی داد میزدند سرش پیش شوهرش گریه کنید کشتن زهرا حلال بود طوری زدند زنده بماند محال بود گریه کنید روز در خانه کشتنش غربت ببین که نیمه شب دفن شد تنش گریه کنید که نتوانست دخترش آن شب بلند گریه کند بهر مادرش گریه کنید ، اشک بگیرید از همه نذر ظهور منتقم آل فاطمه ✍عبدالزینب موسوی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
آقا سلام، روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد تا ریشه های چادر خاکی مادرت آتش گرفت،روضه معجر شروع شد فریادهای مادر پهلو شکسته ات تا شد فشار در دو برابر شروع شد این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب بی اختیار گریه حیدر شروع شد وقتی رسید قصه به اینجای شعر من ایام خانه داری دختر شروع شد ... دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر یک ماجرا به قافیه سر شروع شد _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
صاحب عزای حضرت خیرالنسا،بیا ای بانی شکسته دل روضه ها،بیا درد فراق تو به خدا می کشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا،بیا از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم دل می رود به سمت گناه و خطا،بیا ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم آقا نجاتمان بده از این بلا،بیا مشغول خویش و بنده ی دینار و درهمیم فکری به حال نوکر زهرا نما،بیا لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم ای سفره دار واسعه ی هل اتا،بیا ای آخرین نگار دل آرای فاطمه حدّاقل برای رضای خدا،بیا آقا به حقّ چادر خاکی مادرت آقا به حقّ داغ دل مرتضی،بیا _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(زبانحال حضرت زهرا به حضرت علی) بزرگ مدینه بزرگ همه دعای قنوت شب فاطمه بیا خانه را آب و جارو زدم به عشقت خودم پشت درآمدم خودم آمدم تا سلامت کنم به جای همه احترامت کنم بیا احترامت فقط با من است جواب سلامت فقط با من است تو خورشید زهرای این خانه ای عزیزم تو آقای این خانه ای مهیای تو خانه را ساختم علی جان بیا سفره انداختم بیا سیر امشب نگاهت کنم تماشای رخسار ماهت کنم نگاه تو را از خدا خواستم من از دار دنیا تو را خواستم تمنای دستان سرد منی تو دل گرمی من تو مرد منی بیا چاره ی حال پروانه کن بیا گیسوان مرا شانه کن اگر گیسوانم به هم ریخته کمی کار خانه سرم ریخته سرم اگر پیش تو بستم اگر گریه کردم کمی خسته ام خیال تو راحت رویم زرد نیست اگر گریه هم کردم از درد نیست که این گونه دلگیر کرده تو را چه کس این چنین پیر کرده تو را به امر پیمبر عمل می کنی بمیرم که زانو بغل می کنی ببینم تو را رو به راهی علی بمیرم برایت الهی علی غمت را روی شانه ام برده ام نگو از غریبی مگر مُرده ام مدینه اگر نیست گریان تو من و بچه هایم به قربان تو به دنیا پرستی عمل می کنند شنیدم تو را کم محلی می کنند اگر بی قراری به مسجد نرو اگر غصه داری به مسجد نرو کنار من و بچه هایت بمان همین جا نماز جماعت بخوان تو مولای والا مقام منی بدان تا قیامت امام منی اگرچه در خانه ات هم شکست علی خانه ی تو بهشت من است یل خیبر انقدر گریه نکن جلوی در این قدر گریه نکن من از اشک مردانه دق می کنم همین گوشه ی خانه دق می کنم مگر مُرده باشم تو گریه کنی زمین خورده باشم تو گریه کنی تو به حدِّ کافی پریشان شده ای همان کوچه بس بود گریان شدی زمین خوردن من فدای سرت کتک خوردم اصلاً فدای سرت بر آن خون دیوار خیره نشو به تیزی مسمار خیره مشو به جان علی پهلویم بهتر است عزیزدلم بازویم بهتر است تو حرف از مدینه شنیدی علی سر من خجالت کشیدی علی حلالم کن از غم شکستی علی تو آیا زمن راضی هستی علی ببین رفتنیم به زحمت نیفت جواب کسی را نده هر چه گفت نمی مانم انقدرها همسرم به زودی از این کوچه ها می پرم همین صبح تابوتم آماده شد لباس حسینت هم آماده شد ( حالا از زبان حضرت علی) ببین می توانی بمانی بمان اگر راه دارد بمانی بمان ببین می شود می توانی بمان چه کم دارد این زندگانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان بمان ...... _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
اگرچه بر دلم گناه، چهره ی ممات داد ولی دعای صاحب الزمان مرا حیات داد فدای آن طبیب که به هر محله سر زد و ... دوای هر مریض را به لطف و التفات داد زمان لغزشم کنار منجلاب معصیت به پای سست و بی ثباتِ این گدا ثبات داد نداشتم لیاقتِ غلام پنج تن شدن به لطف خود، جواز نوکریِ آن ذوات داد همین که خواب غفلت از امام، بست دیده ام صدای زنگ ساعت نجف مرا نجات داد خدا نویدِ فتح مرتضی میان جنگ را به حضرت رسول با نزول عادیات داد نگو چرا دلت همیشه مست خاک حیدر است به خاک خلقتم ابوتراب مختصات داد بساط رزق کربلا به دست های مادر است همیشه لطف فاطمه به دست ما برات داد دو ماه و نیم دیده اش کبود بود و تار دید همان زنی که نور بر تمام کائنات داد به پهلوی شکسته، هر تکان عذاب آور است چه رنج ها به فاطمه اقامه ی صلاة داد _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
با کینه و آزار زدند مادرمان را پیوسته و بسیار زدند مادرمان را بی شَرم و حیا پیش نگاه حَسن او در کوچه و بازار زدند مادرمان را فریاد کشان یاس غریبانه زمین خورد بَس قوم ستمکار زدند مادرمان را گردید کبود صورت او از پَس سیلی آنروز که اَشرار زدند مادرمان را در پُشت درش آتشی از فتنه به پا شد در خانه اش این بار زدند مادرمان را با یک لگد محکم و از روی حسادت بین در و دیوار زدند مادرمان را گل تاب خراشی به تَنش نیست ولیکن با تیزی مسمار زدند مادرمان را با بَندی که بَر گردن و بَر دست علی بود گویا که دگر دار زدند مادرمان را _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
وقت نفس کشیدنم ندادن یکی دو تا نیستن که زیادن به جون خونه ی علی افتادن مقتل می نویسه دور و بر مادرم شلوغه ان شاءالله که دروغه محسن و که کُشتند خیلی سخت میبینه دیگه چشماش بی فروغه ان شاءالله که دروغه کار زنونه شد فضه رو صدا کرد به علی نگفت مادرم حیا کرد میخ در چیکار با یه پا به ماه..... وای از دل علی ، وای از دل علی..... با دست پُر به خونه تا رسیدن خونه رو با اهلش آتیش کشیدن فاطمه می سوخت اونا می خندیدن مقتل می نویسه ساقه های یاس و بد شکستن ان شاءالله که دروغه با اینکه میدیدن زهرا پشت در بود در رو با لگد شکستن ان شاءالله که دروغه آه کشید علی ، روز من سیاه شد دست رو دست می زد محسنم فدا شد وای از دل علی ، وای از دل علی..... _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
زبانحال حضرت علی با حضرت زهرا تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی این‌روزها مجروح جنگ غربتم برخیز آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا کی من به دوری تو عادت می‌کنم زهرا از بی‌ملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز جای همه از تو عیادت می‌کنم زهرا تو شاه‌بانوی بهشتی پس بگو از من کی قصری از فیروزه و یاقوت می‌خواهی از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟ حس میکنم آرام جانم رفتنی هستی دست تو را در دست خود هر بار می‌گیرم دیروز اگر تو می‌گرفتی دست بر دیوار حالا منم که دست بر دیوار می‌گیرم سید میلاد حسنی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(به سبک: سینم بوی تربت داره) السلام ای - قدر و کوثر حالم با تو - خوبه مادر ای چادرت - حبل المتین محشر با تو - میشه تضمین مادر اسمت گره گشا / مادر ای نورِ هل اتی از تو چه پنهون که بازم / دلتنگم واسه کربلا ای مادر بی حرمم این کوچه س یا - قتلگاهه آخ مادرم - پا به ماهه آخ مادرم - چشماش تاره دست خستش - رو دیواره دستاش رد شد از رو سرم / افتاد رو خاکا مادرم هر جوری هس مادرمو / باید تا خونه ببرم ای مادر بی سپرم پشت خونه - جمع ان اوباش نامرد در رو - وا کرد با پاش هرچی کینه - داشت از حیدر جمع کرد تو پاش - کوبید رو در در افتاده روی پرش / داره می‌سوزه معجزش فضه خودت رو برسون / از دست رفت دیگه پسرش ای مادر بی سپرم هر چی کوچه - باریک تر شد دنیا واسم - تاریک تر شد هر چی دستاش - می رفت بالا سیر میشدم - از این دنیا اومد راه کوچه رو بست / غرورم توو کوچه شکست یادم مونده که مادرم / روی خاکِ کوچه نشست ای مادر بی سپرم خواب می‌بینم - یا بیداریم عمه پاشو - مهمون دارم مهمون من- غرق دوده انگار پیش - خولی بوده بابا موهات سوخته چرا / رگهات از تن جدا جدا میدونستم میای ولی / اما نه تو طشت طلا ******* به نیزه دار بگو که مرام بگذارد کنار ما بسرت احترام بگذارد نشسته ام دم دروازه تا نگات کنم اگر که خولی لقمه حرام بگذارد _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ریشه دارم لابلای ریشه‌های چادرت نذر کردم تار و پودم را برای چادرت آسمانم باش؛ حالا که کبوتر نیستم می‌پرم مثل غباری در هوای چادرت کودکی هستم که زیر چترِ مادر رفته‌ام در امانم از بلایا؛ لابلای چادرت سوره‌ی «وَالشَّمس»، تفسیرِ نماز صبح توست سوره‌ی «وَالَّیل» هم شمسُ‌الضُّحای چادرت روز اول رشته‌ی حبل‌المتین را بافتند از کنار ریشه‌های نخ‌نمای چادرت با یهودی‌های شهرِ نامسلمان‌پروران اهل اسلامیم، با نورُالهُدای چادرت سایه‌سارِ پرچمت روی سر محجوبه‌هاست مکتبت جاری‌ست، در دارُالحَیای چادرت بر سر زن‌های بزمِ روضه‌های خاکی‌ات چادر مشکی‌ست، یا رخت عزای چادرت ؟ پشت پایت چشمِ تنگِ کوچه هم خون گریه کرد از خجالت سرخ شد با ردّ پای چادرت از درِ غم‌خانه‌ات باب جسارت باز شد خیمه‌ها آتش گرفت از کربلای چادرت رضا قاسمی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا زدند پیش نگاهم زن جوان مرا به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند صبور بودم و صبر مرا محک زده اند زن رشیده ی من را خمیده کردند آه میان خانه ام او را شهیده کردند آه چقدر مردم شهر مدینه نامردند مقابل حرم وحی، هیزم آوردند چگونه فاطمه ام زیر دست و پا افتاد به درب خانه لگد خورد و بی هوا افتاد چهل نفر گل باغ مرا لگد کردند به آیه های الهی چقدر بد کردند میان کوچه می آمد برای یاری من مغیره طعنه زد آنجا به بی قراری من به جای هر که در آن روز هم نبود، زدند برای آنکه شود بازویش کبود، زدند همین که زنده ام اکنون، نشان صبر من است مقابلم به خدا قبر او نه! قبر من است… علی میرحیدری _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علی مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه ها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه ها افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود غلام رضا سازگار _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(هنگام وداع حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها) صنوبری خمیده خدا نگهدارت خوشی ز عمر ندیده خدا نگه دارت قرار بعدی ما ظهر روز عاشورا کنار راس بریده خدا نگه دارد _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
شمع خموش ما را، از خانه بردند تابوت مادرم را شبانه بردند ای لاله پرپر، مظلومه مادر مــــدینه در نـوای اَمّن یُجیب است مادر به خانه برگرد، بابا غریب است ای لاله پرپر، مظلومه مادر شهر مدینه دگر، زهـــــرا ندارد باغی که گل ندارد، صفا ندارد ای لاله پرپر، مظلومه مادر _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است شرط پیغمبر شدن بوسه به دست فاطمه است تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است مى شود فهمید از طرز مناجات شبش هرکه شد عبد خدا پروردگارش فاطمه است فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
( زبانحال حضرت علی علیه السلام) خوردی زمین/پیش چِشَم/دم نزدم/فاطمه جانم (چرا) مامورِ به/صـــٓــبر بودم/دم نزدم/فاطمه جانم حلالم کن / پهلوتو شکستن بخاطر من حلالم کن / اگه راهتو بستن بخاطر (یا: مقابل) من حلالم کن ای خانومم حلالم کن / اشکات چکیده میون کوچه *《جایگزین(نفست بریده میون کوچه)》 حلالم کن / قامتت خمیده میون کوچه حلالم کن ای خانومم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( زبانحال امام حسن علیه السلام) بین مسیر/ چند نفری / میزدنت / ای مادر حق داری که / نتونی ببینی.../ منم حسنت/ ای مادر حلالم کن / اگه قدم کوتاه بود دستش رد شد حلالم کن / من بودم و سهم تو یک لگد شد حلالم کن ای مادرجان حلالم کن / شده صـــــورتت پر از کبودی حلالم کن / روی من حسآب کرده بودی ... *(جایگزین : من بودم و زمین افتاده بودی) حلالم کن ای مادر جان علی حاجیان فر _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
گریه کنید گریه ، که میراث فاطمه است هرکس که اشک داشت ز وُرّاث فاطمه است گریه برای فاطمه مهر تولی است مهر تولی است و نشان تبری است گریه کنید فاطمیه فصل ماتم است این فاطمیه است که باب محرم است گریه کنید فاطمه بسیار گریه کرد تا زنده بود بهر علی زار گریه کرد گریه کنید بر غم و اندوه فاطمه گریه کنید بر تن مجروح فاطمه گریه کنید آه جوان بود مادرم سنی نداشت گرچه کمان بود مادرم گریه کنید دست به دیوار میگرفت در خانه رو زحیدر ‌کرار میگرفت گریه کنید بر ورم روی بازویش بعد از سه ماه خوب نشد زخم پهلویش گریه کنید مادر ما بی قرار بود گریه کنید مادر ما باردار بود گریه کنید حوریه و دیو و دد کجا ریحانه الرسول کجا و لگد کجا گریه کنید پشت در جای علی نبود زهرا نیاز داشت به مادر ولی نبود گریه کنید شعله در اطراف باغ بود پهلوش که گرفت به در میخ داغ بود گریه کنید در غم او های های های پا میشد و دوباره می افتاد وای وای گریه کنید فاطمه را بی هوا زدند او را مقابل در و همسایه ها زدند گریه کنید بازوی زهرا شکسته شد آنقدر زد مغیره به دستش که خسته شد گریه کنید دور و بر او شلوغ بود ای کاش روضه هاش تمامش دروغ بود اینجای روضه داد بزن مثل دخترش هی داد میزدند سرش پیش شوهرش گریه کنید کشتن زهرا حلال بود طوری زدند زنده بماند محال بود گریه کنید روز در خانه کشتنش غربت ببین که نیمه شب دفن شد تنش گریه کنید که نتوانست دخترش آن شب بلند گریه کند بهر مادرش گریه کنید ، اشک بگیرید از همه نذر ظهور منتقم آل فاطمه ✍عبدالزینب موسوی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
كبوديِ بدنِ مادرم مرا كشته سياه كرده جهان را سفيديِ مويش فدايِ چادرِ آتش گرفته ات زهرا درونِ شعله چه آمد به روزِ گيسويش چه ضربه اي، چه صدايي، چه دستِ سنگيني سه ماه فاطمه پوشيه بسته بر رويش شبيه كِشتيِ پهلو گرفته مي ماند شكسته شد به لگد، دنده ها و پهلويش "رويِ گُل كه با پا نميزنن چهل نفري يك زن رو تنها نميزنن اي قنفذ! بس كن، با تهِ غلاف اينجوري رويِ بازويِ زنها نميزنن مادرم رو كُشتيد، ولش كنيد اي حروميا چي سرش آوُرديد، كه يهو داد زد: فضه بيا با چه دستي زده كه جايِ كبودي از گوش يكسره تا به لبِ توست، خدا رحم كند" و يك غلاف كه دستِ چهل نفر چرخيد همين غلاف گرفته توانِ بازويش فدايِ دخترِ مادر، گريزِ روضه زدم ببين به دستِ زنِ حرمله، النگويش _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
میان کوچه ها،در پُشت درها..،گریه‌ها کردم تمام شهر را با اشک هایم زابرا کردم شباهنگام با پروانه از بال و پرت گفتم... سحر خاکسترش را از کنارِ شمع..،ها کردم تویی آن ذات افلاکی،تویی مستوجب پاکی که من با چهره ای خاکی،به نامت اقتدا کردم پدر در فاطمیه یاد دارم بارها می گفت: من این فرزند را نذر حسن جان شما کردم زمانی که برای گریه چشمم بی رمق می شد به یک "یا فاطمه" در روضه،تجدید قُوا کردم همیشه ذکر تو از شرِّ عصیان‌ها خلاصم کرد قدم برداشتم..،گفتند:"یا زهرا"..،حیا کردم بگیرم دامنت را صدهزاران بار می گویم خطا کردم خطا کردم خطا کردم خطا کردم نمی از روضه ات را ریختم در عُمق اقیانوس تمام ماهیان را هم به داغت مبتلا کردم از آن وقتی که پی بُردم دلت پُر بود از دنیا تمام لذت بی حدِّ دنیا را رها کردم قنوت بی تعادل خواندنت محراب را سوزاند... چِقَدر این روزها یا ربّنا یا ربّنا کردم برای گونه و بازو و پهلوی کبودِ تو... برای دردهای بی شمارِ تو دعا کردم چُنان از عالم ذَر مِهر تو در سینه ی من بود که تا نام تو را بُردم..،تو را مادر صدا کردم اگرچه نیستم "سیّد"،به فرزندی قبولم کن که من پیش تمام خلق این را ادعا کردم منِ بی تاب آنقَدر از "بُنَیَّ" ات سوختم تا که تمام این محل را با حسین ات آشنا کردم . . به جای اهل آن دِه در خیال خود هزاران بار خودم با دستم هایم بر تن او بوریا کردم ✍بردیا محمدی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
لِماذا سُمّیَت زهراءُ بِاالزّهرا، نمی‌دانم شب قدر است او یا لیلةُ الاسری نمی‌دانم من از سُبّوح و از قدّوس گفتن‌های یک انسان به ساق عرش، قبل از خلقت دنیا نمی‌دانم رموز کاف و ها و یا و عین و صاد را حتی اگر دانسته باشم، راز أعطینا نمی‌دانم من از إنسیّه و حوریّه می‌فهمم عباراتی ولی معنایی از إنسیّةُ الحَورا نمی‌دانم امامان "حجّةُ اللهِ علَی خلقند"، سلّمنا "وَ زهرا حجّة اللهِ علینا" را نمی‌دانم نمی‌بود آفرینش هم علی را، هم محمّد را حدیث قدسی لولاک را اصلا نمی‌دانم "به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طرّه بگشاید" چه خون افتاد در دل‌ها و محمل‌ها، نمی‌دانم بجز این است که عکس کسی در آب افتاده‌است؟ وگرنه تشنه ماندن بر لب دریا... نمی‌دانم کنار خانه‌ی "لا تَرفعوا اصواتَکم" یارب دلیل اینهمه بلوا و غوغا را نمی‌دانم دلیل خلقت است او، معنی "عجّل وَفاتی" را به هر تعبیر و هر تفسیر و هر معنا نمی‌دانم شبانه دفن کردن را علی دانست، سلمان هم شبانه غسل دادن را علی حتی... نمی‌دانم چرا باید گلی مانند زهرا پشت در باشد خداوندا خداوندا خداوندا نمی‌دانم ندانم‌های بسیار است در صدّیقه‌ی کبری نمی‌دانم نمی‌باید بدانم یا نمی‌دانم! _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(زبانحال حضرت زهرا با حضرت علی) زهرا شدم که روشنی خانه‌ات شوم با افتخار خادم کاشانه‌ات شوم تو شمع عشق باشی و پروانه‌ات شوم سنگ صبور آه غریبانه‌ات شوم پیش خدا ملاک عزیز تو بودن است بالاترین مقام کنیز تو بودن است ای ماه فاطمه به شب تار اباالحسن هستم ز هرکه غیر تو بیزار اباالحسن پای تو قبل میثم تمار اباالحسن من سر نهاده‌ام به روی دار اباالحسن دل را فقط به سوی تو پر می‌دهم علی لب تر کنی برای تو سر می‌دهم علی امروز جای تیغ تو زهرا بایستد کاری کنم زمین به تماشا بایستد حاشا که فاطمه به مدارا بایستد باید به احترام تو دنیا بایستد کعبه ملاک ردّ و قبول نماز نیست تو قبله‌ای به قبله دیگر نیاز نیست آماده‌ام که رفع گرفتاری‌ات کنم در این هوای درد هواداری‌ات کنم لشکر نیاز نیست، خودم یاری‌ات کنم در کوچه‌های شهر علمداری‌ات کنم پشت و پناه محکم تو دست فاطمه است تا روز حشر پرچم تو دست فاطمه است یک روح در وجود من و تو دمیده شد زهرا برای یاری تو آفریده شد حتی اگر که باد مخالف وزیده شد از این به بعد کار به هر جا کشیده شد بنشین و جان فاطمه سوی خطر مرو در را اگر زدند علی پشت در مرو در را زدند و فاطمه از جا بلند شد آتش به جنگ آمد و دریا بلند شد در پشت در نشست، در امّا بلند شد ای روزگار ناله زهرا بلند شد از آن به بعد بود که ماتم شروع شد از پشت درب خانه محرم شروع شد علی ذوالقدر _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
( دو بیتی) انا لله و انا الیه راجعون کشته شد زهرا انا لله و انا الیه راجعون علی شد تنها انا لله و انا الیه راجعون روضه میخونن همه یا یوماه یوماه یوماه _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ای تکیه گاه علی تکیه به دیوار نکن با این بازوی کبود جان علی کار نکن خانمم به رفتن اثرار نکن جلو چشم حسنت گریه نکن سر قبر محسنت گریه نکن چهل و پنج روزه که دلم میسوزه صدای خنده زهرا نمیاد چهل و پنج روزه که دلم میسوزه دستای شکسته بالا نمیاد چهل و پنج روزه که دلم میسوزه محسنم دیگه به دنیا نمیاد ویلی علی المظلومه ... جون به لب شد حیدر از حرفای روی لبت دفنی باللیل ها وصیت امشبت خانمم دق میکنه زینبت روضه ای به پا میشه گریه نکن زخم سینه وا میشه گریه نکن چهل و پنج روزه که دلم میسوزه نمیگی چی شد که گوشواره شکست چهل و پنج روزه که دلم میسوزه خاک غربت روی چادرت نشست چهل و پنج روزه که دلم میسوزه روی صورت تو مونده جای دست ویلی علی المظلومه ... دوختی یک پیرهن برا بی کفن کربلا میمونه عریان تنش زیر سُم مرکبا ای وای از تشنه لب سر جدا شب آخری بیا گریه کنیم برا داغ کربلا گریه کنیم چهل و پنج روزه که دلم میسوزه باز دوباره این آتیش به پا میشه چهل و پنج روزه که دلم میسوزه میخ در خنجر کربلا میشه چهل و پنج روزه که دلم میسوزه پسرت راهی کربلا میشه سوختم تا که این پیرهن رو دوختم میکشم از ته دل آه یا حسین فی امان الله _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313