.
شـــعـــر... 🌹
.
.
.
فریاد منم شما دهــــان میخواهید 👄
آزادی از نـــــــــــــــوع بیان میخواهید 💬
گالیله چنین گفت بـــه شاگردانش 👨🏻🏫
بیچاره شما که قهرمان میخواهید 😒
.
.
.
#شعر
#با_دهان_بسته_گفتن
#عباس_صادقی_زرینی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 داســــــــتــــــــــان راســــــــــتـــــــــــــان
📜 رسول اکرم و دو حلقه جمعیت
.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله وارد مسجد مدینه شد چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشکیل داده سرگرم کاری بودند.
.
یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته دیگر به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند. هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد.
.
به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود: «این هر دو دسته کار نیک میکنند و بر خیر و سعادتند.» آنگاه جمله ای اضافه کرد: «لکن من برای تعلیم و دانا کردن فرستاده شده ام.» پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه آنهانشست
.
.
.
#داستان
#داستان_راستان
#شهید_مطهری
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
مسافرت دریایی (پارت سوم).mp3
2.9M
.
📚 رابینسون کــروزو
✍ دانـــیـــل دفـــــــــــو
.
📜 مسافرت دریایی
3⃣ پــــــــــــــــارت سوم
.
👤 حسین امیدزاده
🎙 حسین امیدزاده
.
.
.
#داستان
#رابینسون_کروزو
#دانیل_دفو
#کتاب_صوتی
#پادکست
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
پـــنـــد... 🌹
.
.
.
آزادی یعنی اینکه میخواهم
نه برده باشم و نه برده دار 👌
«آبراهام لینکلن»
.
.
.
#پند
#آیه_های_زمینی
#عباس_صادقی_زرینی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 سه دقیقه در قیامت
📜 مــــــــــقـــــــــــدمــــــــــــــــــه
.
دوستان گروه فرهنگی شهید ابراهیم سالهاست که در زمینه شهدا فعالیت دارند. ده ها عنوان کتاب که هر کدام به نوعی با موضوع شهدا در ارتباط است توسط این مجموعه منتشر و مورد استقبال مردم قرار گرفته است.
.
سال ۱۳۹۶ سفری به اصفهان داشتیم. آنجا از یک دوست عزیز که از فرماندهان سپاه بود شنیدم که ماجرای عجیبی برای همکارشان اتفاق افتاده ایشان میگفت همکار ما جانباز و از مدافعین حرم است.
.
او در جریان یک عمل جراحی برای مدت ۳ دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی بر می گردد.
.
اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است همکار ما برای چند نفر از رفقای صمیمی، ماجرایش را تعریف کرد اما خیلی نمی خواست ماجرایش پخش شود.
.
در ضمن از زمانی که این اتفاق افتاده و از آن سوی هستی برگشته اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده مشتاق دیدار این شخص شدم.
.
تلفن تماس او را گرفتم و چندین بار زنگ زدم تا بالاخره گوشی را برداشت. نتیجه چندین بار مصاحبه و چند سفر و دیدار و .... کتابی شد که در پیش روی شماست.
.
البته ساعت ها طول کشید تا ایشان را راضی کنیم که اجازه چاپ مطالب را بدهند. در ضمن شرط ایشان برای چاپ کتاب عدم ذکر راوی ماجرا بود.
.
لذا از بیان جزئیات و مشخصات و نام ایشان معذوریم سعی بر اختصار گویی بوده و برخی موارد که ایشان در این کتاب راضی به بیانش نبوده را حذف کردیم.
.
این کتاب در درجه اول بر روی اعضای گروه بسیار تأثیر گذار بود. امیدواریم که ما حصل پیگیری ما در بهبود اوضاع معنوی ما مؤثر باشد.
.
.
.
#داستان
#سه_دقیقه_در_قیامت
#گروه_شهید_ابراهیم_هادی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
معتمد محله ما.mp3
2.49M
.
📚 ترکشهای ولگرد
✍ داوود امـــیــریـــان
.
📜 معتمد محله مــا
1⃣ پــــــــــــــــــــارت اول
.
👤 حسین امـیدزاده
🎙 حسین امـیدزاده
.
.
.
#داستان
#ترکش_های_ولگرد
#داوود_امیریان
#کتاب_صوتی
#پادکست
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
شـــعـــر... 🌹
.
.
.
استخر نرفته یک شبه نـــــــاجی شد 🏊🏻♂
او سجده نکرده بود و معراجی شد ✨
در شهرک سینمایی فـــــــــــــــارابـــــی 🎬
فرمانده نورانی ما حــــــــــــــاجی شد 🕋
.
.
.
#شعر
#کلمات_موجی
#عباس_صادقی_زرینی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
آمـــــوزش... 🌹
.
.
.
📚 الفبای قصهنویسی
📜 پــــیــــشــــگــــفــــتــــار
.
بین زمان نگارش جلدهای اول و دوم این کتاب، نزدیک به هشت سال فاصله افتاد حال آنکه زمانی که من از تدوین جلد اول فراغت یافتم هرگز تصور نمیکردم که این وقفه این مقدار طولانی شود.
.
به هر حال از این بابت از خوانندگان جلد اول پوزش می خواهم هر چند میان جلدهای مختلف این کتاب آنچنان پیوستگی ای وجود ندارد که در خواننده، حتماً احساس نیاز و انتظاری نسبت به جلدهای بعدی ایجاد کند یعنی بحث های این کتابها تا آنجا که ممکن بوده است طوری مطرح شده اند که هر یک به تنهایی خود کفا باشد.
.
بنابراین مطالب هر جلد، در واقع به مطلبهای جلدهای پیشین افزوده شده اند نه اینکه مثلاً حتماً دنباله طبیعی آنها باشند. به همین سبب هم هست که آن ترتیب رایج در چنین کتابهایی در نگارش و قرار گرفتن بحثها، رعایت نشده است.
.
با این همه در هر جلد ترتیبی نسبی بین مطالب برقرار است. ضمن آنکه در نظر است که چنانچه توفیق رساندن کار به انجام نهایی آن دست دهد، در پایان ترتیب فعلی به هم بخورد و ترتیبی واحد مشابه آنچه در کتابهای از این نوع مرسوم است بین کل مطالب جلدهای مختلف برقرار شود اما على الحساب اگر کسی اصرار داشته باشد در مطالعه دو جلد فعلی از ترتیبی خاص پیروی کنند می تواند مطلب حکایت و مختصات آن را در پی مقاله گزارش خاطره سفرنامه آمده در جلد اول بخواند.
.
نکته دیگر در مورد نام کتاب است. بویژه با تعریفی که در جلد دوم از قصه مطرح شده است قاعدتاً می بایست نام کتاب الفبای «داستان» نویسی میبود ضمن آنکه در جلد نخست نیز هر جا که تعبیر قصه مترادف داستان آمده است، تبدیل به داستان می شد.
.
بی شک این ایرادها بر این دو جلد کتاب وارد است. اما امیدوارم این توضیح سبب شود که این موضوع مشکلی جدی برای خوانندگان ایجاد نکند.
.
در عین حال که اگر کتاب به چاپ مجدد برسد این موردها به خواست خداد اصلاح خواهند شد. این پیشگفتار را با این آرزو به پایان می رسانم که هر چه زودتره توفیق تدارک جلد یا جلدهای بعدی این مجموعه را بیایم.
.
.
.
#آموزش
#الفبای_قصهنویسی
#محمدرضا_سرشار
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
مشاهیر خندان - ابوعلی سینا.mp3
3.62M
.
📚 مشـــــاهیر خندان
✍ حمید عبداللهیان
.
📜 ابـــــــــــــوعلی سینا
1⃣ پـــــــــــــــــــــارت اول
.
👤 حسین امـــیدزاده
🎙 حسین امـــیدزاده
.
.
.
#داستان
#ابوعلی_سینا
#حمید_عبداللهیان
#کتاب_صوتی
#پادکست
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
پـــنـــد... 🌹
.
.
.
به آینده آن طور کـــــــــه
فکر میکنید نگاه کنید. 🤔
.
.
.
#پند
#رژه_واژه_ها
#عباس_صادقی_زرینی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 تـــــــــلـــــــــــخـــــــــــون
📜 تـــــــــلــــــــــــخــــــــــون
.
مــــــــــــــن اینجا بـــــــــــس
دلــــــــــــــــــــــم تنگ است ❤️🩹
و هر سازی کــــــــــــــــــــــه
میبینم بدآهنگ اســت...
بیا ره توشه بـــــــرداریم 🛣
قدم در راه بـــــــــــــــــــــی
بــــــــــــــرگشت بگذاریم 👞
ببینیم آسمان هر کجا
آیـــا همین رنگ است؟ 🤔
✍ م.امید
تلخون به هیچ یک از دختران مرد تاجر نرفته بود. ماه فرنگی ماه سلطان ماه خورشید ماه، بیگم ماه ملوک و ماه لقا، شش دختر دیگر مرد تاجر هر یک ادا و اطوارهائی داشت تقاضاهایی داشت.
.
وقتی می شد که به سروصدای آنها پسران همسایه به در و کوچه می ریختند. صدای خنده شاد و هوسناک دختران تاجر ورد زبانها بود.
.
خوش خوراکی و خوش پوشی آنها را همه کس می گفت بدن گوشتالو و شهوانیشان آب در دهن جوانان محل می انداخت. برای خاطر یک رشته منجوق الوان یک هفته هر هر میخندیدند یا توی آفتاب میلمیدند و منجوقهایشان را تماشا می کردند.
.
گاه میشد که همان سر سفره غذا بیفتند و بخوابند. مرد تاجر برای هر یک از دخترانش شوهری نیز دست و پا کرده بود که حسابی تنه لشی کنند و گوشت روی گوشت بیندازند.
.
شوهران در خانه زنان خود زندگی میکردند و آنها هم حسابی خوش بودند. روزانه یکی دو ساعت بیشتر کار نمیکردند. آن هم چه کاری سرزدن به حجره مرد تاجر و تنظیم دفترهای او بعد به خانه بر می گشتند و با زنان تنه لش و خوشگذرانشان تمام روز را به خنده و هر وکر میگذراندند.
.
.
.
#داستان
#تلخون
#صمد_بهرنگی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
مقدمه - شعر چیست؟.mp3
3.08M
.
📚 آشنایی با قالبهای شعر فارسی
✍ محمدرضا عـــبـــدالـــمـــلـــکــــیـــــــان
.
📜 مـــــقــــــدمــــه - شـــــعـــــر چیست؟
1⃣ پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارت اول
.
👤 حــــــــســـــــــیـــــــــــن امــــــیـــــــدزاده
🎙 حــــــــســـــــــیـــــــــــن امــــــیـــــــدزاده
.
.
.
#آموزش
#آشنایی_با_قالب_های_شعر_فارسی
#محمدرضا_عبدالملکیان
#کتاب_صوتی
#پادکست
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 مـــــربــــــای شــیـــریــــــن
📜 بخش اول (پارت اول)
.
زبانش را در آورده بود، یک وری کجش کرده بود. دندان هایش را فشار میداد روی زبان هی زور میزد. هی زور میزد. سرخ شده بود؛ چه جورا را نمیشد. هر چه زور میزد باز نمی شد.
.
_ عجب، بالاخره وازت میکنم
.
زانو زد کف آشپزخانه شیشه را گذاشت بین دو تا پاش با دست چپش شیشه را چسبید انگشتهای دست راستش را گذاشت دور شیشه هر چه زور داشت آورد تو بازوهاش در شیشه را پیچاند... نه نشد! یعنی چه؟
.
_ در شیشه ی مربا وا نمی شود. خیلی سفت است.
+ حالا ولش کن دیرت میشود. الان زنگ مدرسه تان می خورد.
.
جلال همان جور که زور میزد تا در شیشه ی مربا را باز کند گفت:
_ مربا را خریده ام که بخورم تا درش را وا نکنم ول کن نیستم
.
مادر آمد تو آشپزخانه
+ چه کار میکنی؟ بده من پسر به این گندگی نمی تواند درشیشه مربا را باز کند فقط بلدى هى الدورم بلدرم کنی. هي خيال ببافی زورت را به رخ بکشی... اهه در این شیشه هم که باز نمی شود.
.
جلال خندید. مادر حرف زد و زور زد که در شیشه را باز کند
+ حالا نمیشود امروز مربا نخوری؟ لجبازی، لجباز
.
.
.
#داستان
#مربای_شیرین
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 مشاهیر خندان - ابوریحان بیرونی
📜 مــــــــــــــــــــــقـــــــــــــــــــــــــدمــــــــــــــــــــــــــــــه
.
سلام دوستان من نامی هستم و از کتاب بیزارم. این بار میخواهم ببرمتان به سراغ یک دانشمند خسته کننده ی دیگر تا از روی زندگی و کتاب هایش ثابت کنیم که کتاب چقدر چیز بدی است.
.
پس زنده باد هر بچه ای که از کتاب بیزار است اگر آماده اید بزنید برویم از این که همسفریم خوشحالم.
.
لطفاً به تنظیمات صندلی خود دست نزنید و در هنگام خواندن این کتاب تا جایی که میتوانید هله هوله بخورید.
.
این بار سراغ دانشمندی میرویم که همه ی عمرش دنبال یاد گرفتن بود یک آدم خسته کننده ی واقعی کسی که تا لحظه ی مرگ چیز یاد می گرفت.
.
اصلاً غیر قابل تحمل بود بله درست حدس زدید. این شما و این دانشمند ما
.
ابـــــوریـــــحـــــان بـــــیـــــرونـــــی
.
دانشمندی که از این شهر به آن شهر در به در دنبال علم رفت و هیچ وقت خسته نشد وامصیبتا خسته کنندگی هم حدی دارد.
.
.
.
#داستان
#ابوریحان_بیرونی
#حمید_عبداللهیان
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
رنجر (صحنه اول و دوم).mp3
3.06M
.
📚 فیلمنامه سینمایی «رنجر»
✍ بـــــــــهـــــــزاد بــــهــــــزادپـــــــور
.
📜 صــــــحــــــنـــــــــه اول و دوم
1⃣ پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارت اول
.
👤 حـــســـیـــــن امـــیـــــــدزاده
🎙 حـــســـیـــــن امـــیـــــــدزاده
.
.
.
#داستان
#رنجر
#بهزاد_بهزادپور
#کتاب_صوتی
#پادکست
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
شـــعـــر... 🌹
.
.
.
هی ضربه از این ضربه از آن خورد درخت 🌲
خندید اگر زخم زبان خورد درخـــــــــــــــــــــت 🌳
با اینکه تبر خورد ولی درد نـــــــــــداشـــــــــت 🪓
چون تازه به درد دیگران خورد درخـــــــــــت 🪵
.
.
.
#شعر
#با_دهان_بسته_گفتن
#عباس_صادقی_زرینی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 داســـتـــــان راســـــتـــــــــان
📜 مردی که کمک خواست
.
به گذشته پرمشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد که چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم نماید.
.
با خود فکر میکرد که چگونه یک جمله کوتاه - فقط یک جمله که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض کرد و او و خانواده اش را ازفقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد.
.
او یکی از صحابه رسول اکرم بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند.
.
با همین نیت رفت ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد "هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز میکند."
.
آن روز چیزی نگفت و به خانه خویش برگشت باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود روبرو شد. ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید "هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز میکند"
.
این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه خویش برگشت و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت باز هم لبهای رسول اکرم به حرکت آمد و با همان آهنگ که به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید - همان جمله را تکرار کرد.
.
این بار که آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد. حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئنتری راه میرفت با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت به خدا تکیه میکنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده میکنم و از او میخواهم که مرا در کاری کهپیش میگیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد.
.
با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟ به نظرش رسید عجالتاً این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشهای عاریه کرد و به صحرا رفت هیزمی جمع کرد و فروخت لذت حاصل دسترنج خویش را چشید روزهای دیگر به این کار ادامه داد تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد.
.
روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود نگفتم هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میدهیم ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند.
.
.
.
#داستان
#داستان_راستان
#شهید_مطهری
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
تجارت و اسارت (پارت اول).mp3
2.1M
.
📚 رابینسون کــروزو
✍ دانـــیـــل دفـــــــــــو
.
📜 تجارت و اســارت
3⃣ پـــــــــــــــــــارت اول
.
👤 حسین امیدزاده
🎙 حسین امیدزاده
.
.
.
#داستان
#رابینسون_کروزو
#دانیل_دفو
#کتاب_صوتی
#پادکست
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
پـــنـــد... 🌹
.
.
.
بــــــه همه اعتماد داشتن خطرناک است
به هیچ کس اعتماد نداشتن خطرناکتر ☠
«آبراهام لینکلن»
.
.
.
#پند
#آیه_های_زمینی
#عباس_صادقی_زرینی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 سه دقیقه در قیامت
📜 این متن را بخوانید...
.
یکی از بزرگ ترین رازها و ناشناخته ترین پدیده ها، مرگ است. مرگ واقعیتی است غیر قابل انکار و آدمی از اولین روزهای حیات فکری خویش به تأمل در ماهیت مرگ پرداخته و این کاوش همچنان ادامه دارد.
.
ادیان به طرق مختلف سعی کرده اند که این پدیده را برای انسان ها روشن تر سازند اما برای دانشمندان، هنوز مرگ عرصه ای اسرار آمیز است.
.
ولی برای برخی انسانها اتفاقاتی رخ میدهد که اصطلاحاً به آن اتفاق، تجربه نزدیک به مرگ میگویند. یعنی خروج روح از کالبد مادی و گشت و گذار در عالم معنی آنچه در این تجربه ها روی می دهد، سست شدن ارتباط روح و بدن مادی است که در پی ضعف این رابطه روح آزادی مییابد و به مشاهداتی نائل می شود که پیش از آن برایش میسر نبوده در سالهای اخیر نظر دانشمندان به خصوص در کشورهای غربی به بررسی پدیده ای به نام تجربه های نزدیک به مرگ جلب شده است.
.
حتما شما داستانهایی را از کسانی که از آستانه مرگ به زندگی برگشته اند شنیده یا خوانده اید؟
مثلا برخی افراد دچار ایست قلبی شده و روحشان از بدن خارج گردیده و سپس در اثر یک اتفاق یا شوک، روح دوباره به بدن بر گردد.
.
این سؤالی است که برای بسیاری مطرح است. تجربه های نزدیک به مرگ
Near-death- Experience
NDE یا به طور مخفف
چیست؟ آیا آن گونه که شکاکان ادعا می کنند؛ این تجربه ها توهم بوده و زائیده ی فعالیتهای غیر عادی مغز است که تعادل شیمیائی خود را در حال بحرانی هنگام مرگ از دست داده؟
.
.
.
#داستان
#سه_دقیقه_در_قیامت
#گروه_شهید_ابراهیم_هادی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
معتمد محله ما (پارت دوم).mp3
4.34M
.
📚 ترکشهای ولگرد
✍ داوود امـــیــریـــان
.
📜 معتمد محله مــا
1⃣ پـــــــــــــــــــارت دوم
.
👤 حسین امـیدزاده
🎙 حسین امـیدزاده
.
.
.
#داستان
#ترکش_های_ولگرد
#داوود_امیریان
#کتاب_صوتی
#پادکست
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
شـــعـــر... 🌹
.
.
.
دل دادهای ای دوست بیا پـــــا بده تا 🦵
این درد بزرگ است به دل جا بده تا 🫀
با نیت رشد ذوب آهــــــــــــــــن گفتیم 🔧
جــــــــــــــــــانباز عزیز ترکشت را بده تا...
.
.
.
#شعر
#کلمات_موجی
#عباس_صادقی_زرینی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
آمـــــوزش... 🌹
.
.
.
📚 الفبای قـــصـــهنـــویــسی
📜 حکایت و مختصات آن
.
مقدمه
در فرهنگهای لغت حکایت را با داستان، سرگذشت، قصه، - حتی - افسانه و نقل کردن مطلب یا داستانی مترادف آورده اند.
.
حتی در بسیاری از متنهای کهن ادبی رسمی و مشهور نیز این موضوع به چشم میخورد به این معنی که گردآورندگان یا نویسندگان این گونه کتابها، گاه حکایت را در معنای عام آن که همان نقل کردن مطلب یا داستانی است به کار برده اند.
.
حال آنکه حکایت در معنی فنی و ادبی اش یک گونه مستقل ادبی است که دارای ویژگیهای خاص خود است؛ و تفاوتهایی قابل توجه با دیگر گونه های ادبی، همچون قصه و داستان دارد.
.
حکایت یکی از قدیمی ترین گونه های ادبی رایج در کشور ماست که به طرز وسیعی جای خود را در اجتماع و میان طبقات مختلف مردم نیز گشوده بود؛ و همچنان در میان نسل کهنتر ما که با حکمت و اندیشه بیگانه نیست و نیز سخنرانان مذهبی، طرفدار دارد.
.
.
.
#آموزش
#الفبای_قصهنویسی
#محمدرضا_سرشار
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 داستان راستان
📜 خواهشِ دعـــــــا
.
شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت:
.
«درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد که خیلی فقیر و تنگدستم.»
.
امام: «هرگز دعا نمیکنم.»
.
_ چرا دعا نمی کنید؟!
.
«برای اینکه خداوند راهی برای این کار معین کرده است. خداوند امر کرده که روزی را پی جویی کنید و طلب نمایید. اما تو میخواهی در خانه خود بنشینی و
با دعا روزی را به خانه خود بکشانی.»
.
.
.
#داستان
#داستان_راستان
#شهید_مطهری
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.
.
داســـتـــان... 🌹
.
.
.
📚 سه دقیقه در قیامت
📜 این متن را بخوانید...
.
۱. برخی کارشناسان این تجربه ها را زائیده ی توهم و فعالیت های غیر طبیعی مغز در لحظات بحرانی قبل از مرگ دانسته و یا آن را نتیجه ی نرسیدن اکسیژن به مغز در اثر ایست قلبی و تشویش و به هم ریختگی شیمیائی مغز خوانده اند.
.
در پاسخ به این گروه باید به این واقعیت اشاره کرد که از نظر دانش پزشکی، مقدار فعالیت مغزی افراد را در هر لحظه می توان با نوار مغزی ای ای جی اندازه گیری کرد بسیاری افراد در حالی تجربه ی نزدیک به مرگ داشته اند که نوار مغزی آنها یک خط صاف را نشان میداده از نظر پزشکی این هنگامی اتفاق می افتد که سلول های مغزی هیچ فعالیت الکتریکی ندارد.
.
در چنین شرایطی مغز توانائی تشکیل فکر و ایجاد تصور و تجسم را نخواهد داشت. در حالی که اغلب افراد تجربه خود را بسیار شفاف و زنده می خوانند و سطح درک و هوشیاری خود را در حین تجربه به مراتب بالاتر از آگاهی و هوشیاری در حال بیداری در زندگی روزمره توصیف کرده اند پیمون لومنت پزشک متخصص قلب در طول ۲۰ سال به طور علمی و اصولی و با دیدی محققانه تعداد زیادی از بیماران را که دچار ایست قلبی شده بودند مورد بررسی قرار داده و نتایج آن را در سال ۲۰۰۱ در مجله ی علمی لاست منتشر نمود.
.
نتیجه ی تحقیقات او نشان میدهد که هیچ نوع ارتباطی بین تجربه های NDE و طول زمان ایست قلبی یا بیهوشی ،مریض داروهای استفاده شده یا ترس قبلی شخص از مردن وجود ندارد.
.
همچنین مطالعات نشان میدهند که ارتباطی بین زمینه های فرهنگی شخص، نژاد، طبقه اجتماعی تحصیلات، و حتی آگاهی و اطلاع قبلی از این پدیده یا عدم آن در این تجربه ها وجود ندارد. ون لومنت از تحقیقات خود نتیجه گیری می کند که ضمیر یا روح ما بعد از مرگ باقی خواهد ماند.
.
.
.
#داستان
#سه_دقیقه_در_قیامت
#گروه_شهید_ابراهیم_هادی
.
.
.
شهر شعر و داستان 📚
🆔 | @story_city
.