eitaa logo
تبیین منظومۀ فکری رهبری
37.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
394 فایل
کانال رسمی مجموعۀ مستقل و مردمی تبیین (ارائه دهنده و مجری اولین سیر مطالعاتی آشنایی با منظومۀ فکری رهبر انقلاب) پایگاه اطلاع‌رسانی: http://tabyinmanzome.ir پشتیبانی فنی: @support_tabyin روابط عمومی: ۰۹۱۰۲۵۸۸۸۱۸ @ertebat_tabyin
مشاهده در ایتا
دانلود
📗بریده‌ای از جلسۀ هجدهم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن نخستین نغمه‌های دعوت انبيا در شروع انقلاب و رستاخيز اجتماعى و عقيدتى، با مردم مجامله نكردند هرگز. چنين نبوده است كه يك مدت زمانى مردم را سرگردان كنند با يك حرف‌‌هاى ديگرى، با يك شعارهاى ديگرى، و بعد از آنى‌كه يك مقدارى موفقيت پيدا كردند، بعد آن شعار اصلى را در ميان بگذارند، نه؛ از اول با صداقت و با درستى و راستى، آن هدف واقعى و نهايى خود را بيان كردند، و آن چه بود؟ آن هدف، عبارت بود از . همان‌‌طورى‌كه در روزهاى گذشته تشريح كرديم، توحيد همه‌چيزِ مكتب انبياعليهم‌‌السلام است. توحيد و معرفت خدا هم مايۀ تكامل و تعالى روح انسان است، كه اين هدف عالى و نهايى انبيا است، و هم طرح توحيد به‌معناى ايجاد يك محيط الهى، يك جامعه و نظام الهى، يك نظام عادلانه، يك نظام بى‌‌طبقه، يك نظام بدون استثمار، يك نظام بدون ظلم، به‌معناى تشكيل يك‌چنين نظامى‌ست و اين همان محيط متناسبى‌ست كه ديروز مى‌‌گفتيم براى پرورش موجود انسانى، لازم و ضرورى‌ست. توحيد همه‌چيز مكتب انبيا است. اعتقاد به توحيد و وجود خدا و وحدانيت خدا هم تأمين‌‌كنندۀ هدف نهايى و غایى انبياست، و هم اینکه آن محيطى را که براى انسان‌‌سازى لازم مى‌‌دانند، براى پياده‌‌كردن كارخانۀ آدم‌سازى؛ توحيد بهترين و گوياترين شعار است؛ براى خاطر اینکه جامعۀ توحیدی يعنى جامعه‌‌اى كه در آن، خدا فقط آقايى و خدايى مى‌‌كند. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ نوزدهم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن گروه‌های معارض باوجود اینکه انبيا با سلطان مبين، با حجت آشكار آمدند، همه‌جا نور با خود همراه داشتند، همه‌جا انسان‌‌‌ها را روشن كردند، هيچ‌وقت مغلق‌‌‌گويى نكردند، هيچ‌وقت اصطلاحات فيلسوف‌مآبانه به مردم تحويل ندادند، فلسفه‌بافى نكردند براى مردم، صاف و راست و صريح حرف زدند با مردم؛ با‌وجود اين، مردم بايد خيلى زود قبول مى‌‌‌كردند، مردم بايد خيلى زود صحت و اِتقان سخن پيغمبران خدا را درك مى‌‌‌كردند. علت چیست كه اين‌قدر عناد و تعصب و لجاجت به خرج داده مى‌‌‌شد، و دعوت انبيا به‌زودى و آسانى پذيرفته نمى‌‌‌شد؟ چرا؟ همين كَهَنِه و احبار و رهبان و همان طبقه‌‌‌اى كه قرآن از آنها به نام احبار و رهبان ياد مى‌‌‌كند، اينها مانع مى‌‌‌شدند. مردم را مى‌‌‌خواندند به پايبندىِ هرچه بيشتر به سنت‌‌‌هاى فكرى غلط و پندارهاى خرافى موروثى. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیستم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن فرجام نبوت (1) انبیا همه‌جا امکان موفقیت داشته‌اند، پیروان انبیا هم همه‌جا امکان موفقیت دارند، مسلّم هم موفق خواهند شد؛ اما به ، دو تا شرط دارد، ـ اینجاست که گفتم ارادۀ انسان دخیل است در ساختن آینده تاریخ ـ این دو شرط اگر وجود داشته باشد، همۀ نهضت‌هایی که بر اساس دین، بر اساس فکر قرآنی و اسلامی، در طول تاریخ انجام گرفته و انجام خواهد گرفت، تا ابد موفق خواهند شد و پیروز خواهند شد؛ احتیاج به معجزه هم نیست. لازم نیست تا معجزه‌ای حتماً انجام بگیرد تا طرفداران دین موفق و پیروز بشوند، نه؛ بدون اینکه دستی هم از غیب بیاید، اگر این دو شرط وجود داشته باشد، اسلام و قرآن و دین و افکار قرآنی، امکان اصلی موفقیت را خواهند داشت؛ آن دو شرط چه هستند؟ یکی از آن دو شرط است، اعتقادی از روی آگاهی است، باوری است همراه با تعهدپذیری، قبولی همراه با تلاش و حرکت؛ این شرط اول. شرط دوم ، صبر یعنی چه؟ یعنی مقاومت، از میدان در نرفتن، کار را در لحظۀ حساس و خطرناک رها نکردن. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌ویکم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن فرجام نبوت (2) چرا در آن روز پيغمبر خدا آن‌جور پيشرفت كرد و چرا در زمان اميرالمؤمنين كارها آن‌جور متوقف ماند؟ چرا؟ اميرالمؤمنين دارد بيان مى‌‌كند سِرّش را. مى‌‌گويد چون آن روز ما صبر كرديم در ميدان‌‌هاى جنگ، آن روز بر سوزش درد صبر كرديم، آن روز حاضر شديم از توى رختخواب بياییم توى ميدان، آن روز حاضر شديم از منافع مادى و كسب و كارمان بگذريم براى خدا، اما امروز شما حاضر نيستيد. آن روز پيش رفتيم، امروز عقب مى‌‌مانيم. يك مسئلۀ خيلى ساده و روشن؛ دو دوتا، چهارتا. اين تحليل اجتماعى اميرالمؤمنين است. بارى، خلاصۀ مطلب اين مى‌‌شود كه پيغمبران الهى، علاوه‌بر‌آنکه در سلسلۀ نبوت‌‌ها كارشان توأم با پيروزى‌ست، در پايان كار، فتح و فرجام ابدى و نهايى با آنهاست؛ در همين دنيا هم پيغمبران، فتح و پيروزى و دست يافتن بر خواسته‌‌هاى خود و خواسته‌‌هاى مكتبشان برايشان مسلّم است، اما به‌شرط اینکه پيروانشان، همراهانشان، بياورند، ايمان واقعى به خرج بدهند، كمك بكنند و در ميدان‌‌هاى مبارزه و جهاد كنند؛ به‌شرط ايمان و صبر، اين حاصل كلام است. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌ودوم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن تعهد ایمان به نبوت آيا اينکه من در تشهد نمازم مى‌‌‌گويم «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ الله»، در مأذنۀ شهر و ولايتم به‌عنوان يك شعار عمومى، به‌عنوان نمايشگر سيماى كلى اين جامعه، گفته مى‌‌‌شود «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ الله»، اين شهادت به نبوت، اين ايمان به نبوت و اعلام اين ايمان، بر دوش من مُتشهِّد، بر دوش آن جامعه‌‌‌اى كه اين تشهد به‌عنوان شعار او گفته مى‌‌‌شود، مى‌‌‌گذارد يا نمى‌‌‌گذارد؟ سؤال اين است. جواب اين است كه بلى، مى‌‌‌گذارد. چه تعهدى بر دوش پيرو پيغمبر و پذيرندۀ دعوت مى‌‌‌گذارد؟ در يك كلمه، اين تعهد را من خلاصه مى‌‌‌كنم؛ تعهدى كه، مسئوليتى كه انسانِ معتقد به نبوت نبى، بر دوش مى‌‌‌گيرد، عبارت است از و قبول مسئوليتِ به منزل رساندن بار نبى. خيلى آسان ادا مى‌‌‌شود اين كلمات، اما خيلى مسئوليتش سنگين است؛ و اساساً امت نبى و شاهد نبوت بودن هم همين است. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌وسوم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن ولایت 🔸 پيغمبر وقتی‌که می‌آيد، براي اينكه بتواند جامعۀ مورد نظر را كه همان ، تشكيل بدهد؛ براي اين كار احتياج دارد به يك ، دارای ایمانِ راسخ، از اعماق قلب مؤمن و معتقدِ به اين مكتب، با گامِ استوار، پويا و جويای آن هدف. یک‌چنين جمعی را پيغمبر اول كار لازم دارد. لذا پیغمبر بنا می‌‌‌‌‌کند اين جمع را فراهم آوردن و درست كردن. با آيات قرآن، با مواعظ حسنه، «اُدعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَة» 🔸 ..اینها در میان چه جامعه‌‌‌‌‌ای دارند زندگی می‌‌‌‌‌کنند؟ در میان جامعۀ جاهلی. مثلاً مسلمانان صدر اسلام در ميان جامعۀ جاهلي مكه، اینها آنجا دارند زندگی می‌‌‌‌‌کنند. اگر بخواهند اين جريان باريك، كه به نام اسلام و مسلمين به‌وجود آمده، در ميان آن جامعۀ جاهلی پُرتعارض و پُرزحمت باقي بماند، اگر بخواهد همين جمعيت و همين صف و همين جبهه نابود نشود، از بين نرود، هضم نشود، حل نشود، بايستي اين عده مسلمان را . اين مسلمان‌‌‌‌‌ها را بايد آن‌چنان به‌هم متصل و مرتبط كنند كه هيچ عاملی نتواند اينها را از يكديگر جدا كند. 🔸 ..این پیوستگیِ مسلمانان جبهۀ آغازِ دین، که به همدیگر جوشیدند، به همدیگر گره خوردند، از هم جدایی‌‌‌‌‌پذیر نیستند، با دیگر جبهه‌‌‌‌‌ها به‌کلی منقطعند، با خودشان هرچه بیشتر چنگ‌‌‌‌‌درچنگ و دست‌‌‌‌‌دردستند، آیا در قرآن و حديث نامی دارد يا نه؟ بله؛ اين نام، است، ولایت. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌وچهارم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن پیوندهای امت اسلامی 🔸 اگر بخواهد یک جامعه‌‌ای و یک امتی، که ولایت قرآنی را به‌این‌معنا داشته باشد، یعنی بخواهد تمام نیروهای داخلی‌‌اش در یک ‌جهت، به‌سوی یک هدف، در یک خط به راه بیفتد و بخواهد تمام نیروهای داخلی‌‌اش علیه قدرت‌‌های ضد اسلامی در خارج بسیج بشود، احتیاج دارد به یک نقطۀ در متن جامعۀ اسلام، به یک نقطه‌‌ای احتیاج دارد که تمام نیروهای داخلی به آن نقطه بپیوندد، همه از آنجا الهام بگیرند و همه از او حرف بشنوند و حرف گوش کنند، و او تمام جوانب مصالح و مفاسد را بداند تا بتواند مثل یک دیده‌بانِ نیرومند قوی‌دستی و قوی‌چشمی، هرکسی را در جبهۀ جنگ، به کار مخصوص خودش بگمارد. لازم است یک رهبری، یک فرماندهی، یک قدرت متمرکزی در جامعۀ اسلامی وجود داشته باشد که این قدرت بداند از شما چه برمی‌‌آید، از من چه برمی‌‌آید، از انسان‌‌های دیگر چه برمی‌‌آید، تا به هرکسی آن کاری را که برای او لازم است، بگوید عمل بکن. 🔸 .. البته شرایطى هم دارد. بايد خيلى آگاه باشد، بايد خيلى بداند، بايد خيلى باتصميم باشد، بايد چشمش داراى يك ديد ديگرى باشد، بايستى از هيچ چيزى در راه خدا نهراسد، بايستى وقتى لازم شد خودش را هم فدا كند؛ ما اسم يك‌چنين موجودى را چه مى‌‌گذاريم؟ . امام يعنى آن حاكم و پيشوايى كه از‌طرف پروردگار در جامعه معين مى‌‌شود. اينی‌كه مى‌‌گويم از‌طرف خدا يعنى چه؟ يعنى يا خدا به نام و نشان معين مى‌‌كند، مثل اینکه اميرالمؤمنين را، امام حسن را، امام حسين را، بقيۀ ائمه را معين كرده؛ خود پيغمبر هم يك امام است؛ خود پيغمبر هم يك امام است؛ «اِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً»، خداى متعال به ابراهيم مى‌‌گويد، من تو را امام قرار دادم. امام يعنى آن پيشوا و حاكم و رهبر در يك جامعه. يك‌وقت اين امام را خدا با نام و نشان معين مى‌‌كند، مى‌‌گويد بعد از پيغمبر بايد على‌‌بن‌‌ابي‌طالب عليه‌السلام مثلاً باشد. يك‌وقت امام را خداى متعال به نام معين نمى‌‌كند، به نشان معين مى‌‌كند. مثل چه؟ مثل فرمايش امام عليه‌السلام، «فَاَمّا مَن كانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائِناً لِنَفسِهِ حافِظاً لِدينِهِ مُخالِفاً عَلَى هَواهُ مُطيعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلعَوامِّ اَن يُقَلِّدوهُ»؛ امام معين كرد ديگر، اين‌هم امام است. آن فقيهى كه جانشين امامِ منصوص است، خود امامى‌ست، منتها امامى‌ست كه با نام معين نشده، با نشان معين شده، هر‌كسى‌كه اين نشان بر او تطبيق كرد، او مى‌‌شود امام. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌وپنجم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن بهشت ولایت 🔸 عده‌‌‌ای خیال می‌‌‌کنند که دارای ولایت بودنِ یک آدم به این است که آدم در مجالس اهل‌‌‌بیت گریه کند فقط. خیال می‌‌‌کنند که دارای ولایت بودن به این است که وقتی اسم اهل‌‌‌بیت علیهم‌السلام می‌‌‌آید، پشتِ سرش حتماً «علیهم‌السلام» را بگوید؛ فقط همین و بس. خیال می‌‌‌کنند که دارای ولایت بودن به این است که محبت اهل‌بیت در دل انسان باشد، همین و بس. بله، محبت اهل‌بیت را داشتن، واجب و فرض است. نام این بزرگواران را با عظمت بردن، بسیار جالب و لازم است. به نام اینها مجلس به‌پا کردن و از عزا و شادی آنها درس گرفتن، عزای آنها را گفتن، شادی آنها را گفتن، گریستن بر بزرگواری‌‌‌های آنها، بر شهامت‌‌‌های آنها، بر مظلومیت‌‌‌های آنها، همة اینها لازم است، اما همۀ اینها ولایت نیست؛ 🔸 ..ولایت در یک انسان، به‌معنای هرچه بیشتر و روزافزون‌‌‌تر با ولیّ‌ست. ، ، آن‌کسی‌که او ولیّ حقّانی جامعۀ اسلامی‌ست، او را مشخص کن، بعد از آنی‌که مشخص کردی، شخصاً از لحاظ فکر، از لحاظ عمل، از لحاظ روحیات، از لحاظ راه و رسم و روش، خودت را به او کن، مرتبط کن، ، حرکت بکن. اگر تلاشِ تو تلاشِ او، جهادِ تو جهادِ او، دوستیِ تو دوستی او، دشمنیِ تو دشمنی او، جبهه‌‌‌بندی‌‌‌های تو جبهه‌‌‌بندی‌‌‌های او باشد؛ تو دارای ولایتی. دو کلمه و آسان. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌وششم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن در پیرامون ولایت (1) 🔸 آيۀ قرآن مي‌‌‌‌گويد «اَطيعُوا اللهَ»، از خدا اطاعت كنيد، «وَ اَطيعُوا الرَّسولَ» از رسول اطاعت كنيد، «وَ اُولِي‌الاَمرِ مِنكُم» صاحبانِ فرمانِ از ميان خودتان. صاحبان فرمان يعني چه؟ آن جاهلِ نادانِ مسلمان‌‌‌‌نام، خيال مي‌‌‌‌كند صاحب فرمان، يعني هركسي كه مي‌‌‌‌تواند فرمان بدهد، هركسی كه زورش می‌چربد برای فرمان دادن؛ می‌‌‌‌گوید این اولی‌الامر است. 🔸 كه شيعه معتقد است، آن اولی‌الامری‌ست كه منشور فرمان را، خدا به نام او كرده باشد، اين را می‌‌‌‌خواهیم ما. آن انسانی‌ست كه اگر چه «مِنكُم» است، جزو انسان‌‌‌‌های دیگر است، اما گرفته باشد، كه صاحب ولايت كبری خداست، از خدا گرفته باشد. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌وهفتم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن در پیرامون ولایت (۲) 🔸 در قرآن كريم، هر ولايتي غير از ولايت خدا را به‌عنوان معرفي كرده‌‌‌‌‌اند. آن‌كسي‌كه تحت ولايت خدا نباشد، تحت ولايت طاغوت است. طاغوت يعني چه؟ طاغوت از مادۀ است. طغيان يعنی ، از آن محدوده و دايرۀ طبيعی و فطری زندگیِ انسان فراتر رفتن. مثلاً فرض بفرماييد انسانیت براي كامل شدن پديد آمده است، آن‌كسی‌كه انسانیت را از كامل شدن بيندازد، طاغوت است. فرض بفرمایید انسان‌‌‌‌‌ها بايد با آيين خدا زندگی كنند، اين يك امر فطریِ طبيعی و مطابق با سرشت انسان‌‌‌‌‌هاست، اگر كسی انسان‌‌‌‌‌ها را جوری بار بياورد، كاری با آنها بكند، تصرفی روی آنها انجام بدهد كه اينها با آيين غير خدا زندگي بكنند، این آدم طاغوت است. انسان بايد دائماً در جِدّ‌و‌جهد و تلاش باشد، براي اينكه وجود خود را به ثمر برساند. هر عاملی كه انسان را به عدم جديت، به عدم تلاش كردن، به تنبلی، به راحت‌‌‌‌‌طلبی، به عافيت‌‌‌‌‌جويی، تشويق و ترغيب بكند، او طاغوت است. انسان‌‌‌‌‌ها بايد باشند، هر‌چيزي كه انسان را از فرمان خدا کناری ببرد، خارج بکند، موجب شود انسان در‌مقابل خدا عصيان بورزد، او طاغوت است. @t_manzome_f_r
📗بریده‌ای از جلسۀ بیست‌وهشتم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن در پیرامون ولایت (۳) (هجرت) 🔸 چیست آقا؟ مسلمان زيستن، يعني تمام امكانات و انرژی‌ها و نيروها و قدرت‌ها و استعدادهای یک انسان، دربست . همه‌چیزشان، مالشان در اختيار خدا، جانشان در اختيار خدا، فعالیت و حرکت روزانه‌شان در اختیار خدا، خواب شب‌شان در اختیار خدا، انديشه و فكرشان در اختيار خدا. 🔸 ..شيعه به ظاهر در نظام طاغوتی زندگی می‌کرد، اما در باطن درست در جهت ضد نظام طاغوتی حركت می‌كرد. ‌مثل آن گروه بسيار اندكی كه با حسين‌بن‌علي صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه بودند در کربلا. اينها درست این سيل را شكافته بودند و آمده بودند در خلاف مسيری كه سيل آنها را هدايت مي‌كرد. بنابراین در تاریخ یک نمونه‌هایی داریم. هم در جامعه، هم در گروه‌ها. اما افراد معمولي، به‌طوركلی فرد، نمی‌تواند مسلمان باشد؛ به‌طور‌کلی وجودش، امكاناتش، انرژی‌هايش، همۀ قوّه‌ها و نيروهایش و استعدادهايش، تحت فرمان خدا باشد؛ در‌حالی‌كه در آن‌چنان جامعه‌ای که قبلاً ترسیم کردم ـ جامعۀ طاغوتی ـ زندگی بکند، چنین چیزی ممکن نیست. اگر در و نظام طاغوتی، يك نفر زندگی بكند، یک است، یک بخشی از زندگی‌اش بالاخره بندۀ طاغوت است، صد‌در‌صد بندۀ خدا نمي‌تواند باشد. @t_manzome_f_r