eitaa logo
تعلیقات
1.1هزار دنبال‌کننده
360 عکس
52 ویدیو
25 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (طلبه حوزه علمیه قم) 📝مسیر ارتباط: @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
چراغ راه.pdf
2.93M
📌 | وصیت‌نامه حضرت آیت الله مصباح یزدی که لحظاتی دیگر در مراسم بزرگداشت هفتمین روز ارتحال ایشان قرائت خواهد شد. 🏴 @mesbahyazdi_ir
💢 گذری بر حیات سیاسی انقلابی آیت الله مصباح _ 4 ❇️ آیت‌الله مصباح، بود. من شهادت می‌دهم خودش و فرزندان صالحش یک سر سوزن آلودگی دنیایی نداشتند. مگر ندیدید آقازاده‌ها چه آبرویی بردند. آیت‌الله فرمودند که یک روز خدمت مرحوم آیت‌الله رفته بودم ـ همه رفتند؛ ما هم باید به آن‌ها ملحق شویم ـ گفتند که دیدم آقای منتظری گریه کردند و گفتند که مردم از وضع ما روحانیان ناراحت هستند. از وضع زندگی و تشکیلات و تجملات ما ناراحت هستند. گفتم آقای منتظری! از دست من «مؤمن» ناراحت هستند که عبایم عبای پانزده سال قبل است و خانه‌ام همان خانه پدری‌ام است؟ یا از دست فلانی که طرفدار شماست و با بنز در خیابان‌ها ویراژ می‌دهند؟ از دست من ناراحت هستند یا از دست آن‌ها. ❇️ واقعاً اگر این تقوایی که آقای مؤمن، آقای یزدی، آقای و آقای امینی می‌خواستند در جامعه پیاده شود، برقرار بود، الان این وضع در جامعه نبود. آقای امینی در مجلس خبرگان نشستد. اقای رئیس‌جمهور بودند و به خبرگان شام می‌دادند. آقای امینی آن‌جا گفتند که آقای خامنه‌ای از من خواسته‌اند چند دقیقه مزاحمت کنم. سرش را پایین انداخت و گفت: آقایان! بزرگواران! به مردم گفتیم کنید، و بچه من همان‌جایی سربازی می‌رود که بچه شما رفته است. من همان نانی را می‌خورم که شما می‌خورید. من همان پنیر کوپنی را می‌خورم که شما می‌خورید. مثل این سید یعنی آقای خامنه‌ای که وقتی پنیر کوپنی‌اش تمام می‌شود، پنیر آزاد نمی‌خورد. گفتند ما با مردم همان‌طور که قول دادیم، رفتار کردیم؟ ولی آقای امینی همان‌طور رفتار کرد. ما در خانه آقای امینی بودیم. اخوی بنده داماد ایشان بود. شب خواستگاری برای اخوی در منزل آقای امینی، اگر هرکدام می‌خواستیم یک سیب و یک پرتقال و خیار بخوریم، نمی‌شد. این، زندگی ایشان بود. این‌ها رفتند. آقای یک وجب فرش دست‌باف نداشت. خانه‌اش هست و می‌توانید بروید و ببینید. ما که خانه‌زاد بودیم... ❇️ آقای مصباح نه آلودگی دنیایی داشت نه مشکلی با امام داشت، نه مشکلی با جنگ داشت؛ بلکه همراه بود و در تشییع جنازه شهدا حضور می‌یافت. ما برادرمان شهید شد و دیدیم ایشان برایش چه کار کرد. ما برادرمان از بوسنی می‌آمد و می‌دیدیم برای او چه می‌کرد. ما اخ‌الزوجه‌مان در بوسنی بود و وقتی می‌آمد و به دیدن ایشان می‌رفت، می‌دیدیم که چطور او را تحویل می‌گرفت؛ چطور رزمنده‌ها را در زمان جنگ و بعدها تحویل می‌گرفت؛ چطور قاسم سلیمانی را تحویل می‌گرفت. چطور را تحویل می‌گرفت و سید حسن نصرالله چطور ایشان را تحویل می‌گرفت. ❇️ علامه سید محمد به من گفت که وقتی مرا از ایران برای اجلاس‌های بین‌المللی دعوت می‌کنند، می‌بینم آیا آقای در بین سخنرانان هست یا نه. اگر باشد، دعوت را می‌پذیرم و اگر نباشد، نمی‌پذیرم. می‌گفت رفتم خدمت آقای خامنه‌ای و گفتم گرفتارِ جوانان هستیم. چه فکری و طرحی برای پیران و جوانان دارید. گفتند اگر برنامه‌ای باشد، پیش آقای مصباح است. بروید پیش ایشان. 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat
💢 گذری بر سوابق سیاسی انقلابی آیت الله مصباح یزدی ❇️ سعه صدر، انتقادپذیزی و تحمل مخالف 🔻🔻 مگر من به مشی سیاسی آقای مصباح اعتراض نداشتم؟ ولی خدا را شاهد می‌گیرم؛ الحمدلله همه چیز ضبط می‌شود؛ به جز احترام و عزت از استادم در طول چهل سال گذشته از ایشان نشنیده‌ام. دوستانی مثل آقای جعفرطیاری و آقای شریعتمداری و دوستان دیگر در جلسات خصوصی قبل از فوت آقای مصباح، صد بار این سخنان را از من شنیده‌اند. من زمان حیات‌شان هم این حرف‌ها را می‌زدم. پدرخانم ما فوت کردند، آقای مصباح تشریف آوردند. والده‌مان فوت کردند، آقای مصباح آمدند. ما ارتباط‌مان علنی بود. اختلاف نظر هم طبیعی است. 🔻🔻 آقای مصباح می‌فرمودند آقای به من می‌فرمودند که من شاگردِ بز نمی‌خواهم که هرچه گفتم، سرش را بیندازد زیر پایش. شما مواضع خودتان را داشته باشید، استقلال و عزت خودتان را داشته باشید. ما راحت اعتراض‌های‌مان را به ایشان می‌گفتیم و حرف‌مان را می‌زدیم و مواضع‌مان را می‌گفتیم. این معنایش این نیست که وقتی با کسی اختلاف نظر دارد، دروغ بگوید که جشن نیمه شعبان گرفتند و جبهه نرفتند. در حالی‌که من ایشان را جبهه بردم. تشویق شاگردان برای حضور در جبهه 🔻🔻 شاگردانش با تشویق چه کسی به جبهه رفتند؟ اگر می‌خواستند بگویند نروید، به شهید یزدانی‌پور و شهیدان میثمی و شهید شهاب و من و دامادشان می‌گفتند. پس به چه کسی گفتند جبهه نرو؟ مرد باشید. «ان لم تکن لکم دین و کنتم لا تخافون یوم المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم». ‫ تواضع و فروتنی مثال زدنی 🔻🔻 من دیدم که آقای طباطبایی چه احترامی برای ایشان قائل بود، امام و مقام معظم رهبری را دیدم که چه احترامی برای ایشان قائل بودند و ایشان چه احترامی به بزرگان قائل بودند و چقدر احترام می‌کردند. دیدم که ایشان خم شد تا دست آقای مطهری را ببوسد، اما نگذاشتند؛ خم شد تا دست آقای موسوی اردبیلی را ببوسد، اما نگذاشتند؛ خم شد تا دست آقای محمدی گیلانی را ببوسد، نگذاشتند. عکسش هست که دست آقای شیخ موسی زنجانی را بوسیده‌اند. فروتنی در برابر اقران 🔻🔻 می‌گفتند آقای مطهری دریای معلومات است و ما یک جویِ کوچک هستیم. می‌گفتند آقای جوادی آملی رئیس فلسفه است. تعبیرات را ببینید. چقدر به بزرگان احترام می‌گذاشت. ایشان فقط دست آقای خامنه‌ای را می‌خواست ببوسد؟ ایشان دست همه استادان و بزرگان را می‌بوسید. آیت‌الله که از اقران ایشان است. می‌گوید آقای جوادی، رئیس فسفه است؛ بزرگ فلسفه است. درحالی‌که داماد آقای مطهری یعنی آقای علی لاریجانی می‌گفتند که آقای مصباح، دقت‌نظرشان از شهید مطهری بیشتر است. وسعت معلوماتش را نمی‌گوییم ولی دقت نظرش بیشتر است. البته آقای مطهری به قول آقای مصباح، یک نهر است. این‌قدر بزرگان را احترام و تجلیل کرد. 🆔 @taalighat
☘ دلم هوای کرد آمدم حرمت... 🆔 @yadhaa
☘ ما چه تصوری از و مجلس روضه داریم؟ چرا باید روضه خواند؟ روضه خوب چه روضه ای است؟ روضه با ما چه می کند؟ روضه در زندگی +شیعی چه اثری دارد؟ در ارتقای معنوی چه نقشی ایفا می کند؟ روضه در و نزدیک شدن به لایه های چقدر اثر دارد؟ آیا کسی بدون روضه می تواند در مراتب ولایی رشد کند؟ ☘ این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر از این دست را باید در فرصتی مستقل پاسخ گفت اما همین قدر بگویم که نیاز به در حیات شیعی داریم. به مناسبت و شب های حزن علوی و فاطمی چند شبی با موضوع مطالبی تقدیم می شود. 🆔 @yadhaa
💢 یادی از روضه خوان با اخلاص، حاج اصغر زنجانی ❇️ رفقایی که پیگیر مطالب بودند، دیدند به چه عشق و حرارت و حلاوتی از نوشتم و می نویسم. چون خاص سیدالشهدا بود. اصلا پیر غلام ها یک جذبه و لطافت خاصی دارند. یکی از پیر غلام های کم نظیری که هنوز در بین ما است و شاید بعد از فوتش از او بسیار بگویند و بعدها تأسف بخوریم که ای کاش چنین را قدر می دانستیم، است. ❇️ حاج اصغر، اصطلاحی نیست که روضه بخواند تا مخاطب گریه کند. حاج اصغر برای دل خودش روضه می خواند و از فوران مخاطب سوز می گیرد. قلبش از روضه گداخته شده و ما در می سوزیم. روضه خوان یعنی این. ❇️ ، نابینا است ولی چشم دلش باز است چنان دیده است و عاشق شده است که در اش، عاشق ها ساخته. حاج اصغر، نه مثل خیلی از مداح های امروزی صدای خوش دارد و دستگاه های بلد است تا در فلان دستگاه بخواند نه قیافه ای آن چنانی دارد تا از او جوان پسند بسازند. ولی صدای خوش در دستگاه سیدالشهدا صدایی است که از دل برآید و دل را بلرزاند. ❇️ قیافه زیبا در این دستگاه قیافه ای است که با حزن و غم ارباب عجین شده باشد. این ها یعنی ما خیلی از و معیارهای اصیل دستگاه اهل بیت علیهم السلام فاصله داریم که دنبال مداح های جذاب و امروزی و هستیم. 🆔 https://eitaa.com/taalighat
☘ حسینیه آیت الله مرعشی نجفی مراسم بود. حاج آقا سخنران بودند و حاج اصغر مداح جلسه. مخاطب هم بیشتر طلاب و روحانیون بودند. اواخر منبر آقای صدیقی بود که حاج اصغر وارد شد و کنار منبر نشست. آقای صدیقی دست نوازش و محبت بر سر حاج اصغر می کشید و با گریه می گفت: آیت الله فرمودند: حاج اصغر هر جا می رود با اربابش می رود... ☘ شنیدم زمان بسیاری از شهدای معروف امروز، پای حاج اصغر برات شهادت گرفتند. حاج اصغر واسطه خیلی از شهدا شده بود. 🆔 https://eitaa.com/taalighat
☘ تصویری از شب حضرت سلام الله علیها، در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها.... ☘ توی راه حرم بودیم، گفت بابا کجا میریم؟ گفتم: حرم حضرت معصومه. ☘ دخترم پرسید بابا: حضرت زهرا کجاست؟؟؟ 🆔 @yadhaa
1⃣ خودش از اون انسان های با مرام و داش مشتی بود. توی قاموس آدم های با مرام، جایگاه ویژه ای دارد. اصلا خودش یک معیار ارزش گذاری است‌. 2⃣ هرسال ظهر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منزلش داشت. مجلس خاصی بود. از قبل نماز ظهر شروع می‌شد تا حوالی 4 عصر ادامه داشت. گاهی بیش از ده مداح روضه می خواندند. اصطلاحا روضه بزمی بود. 3⃣ گاهی حالش چنان دگرگون می‌شد که دیدنی بود. همه وجودش بود و روضه بی بی هم روضه غیرت. اصلا آدم های خیلی باغیرت، خیلی بیشتر از روضه بی بی اذیت می شوند. 4⃣ حالش بود. گفت: من می خوام بدانم تو اصلا مسلمان نبود، ولی یک هم نبود نذاره کسی دست روی یک بلند کنه.... 🆔 @taalighat
شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید خودت بگو که مگر چند سال داری تو جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید هزار بار نگفتم نیا به دنبالم میان کوچه دویدن به تو نمی آید فقط بلند مشو چونکه زود می افتی  بدون بال پریدن به تو نمی آید تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی  چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد  چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد   نفس بلند کشیدن به تو نمی آید بمان که دخترمان را خودت عروس کنی به آرزو نرسیدن به تو نمی آید چه با دو دست رئوفانه ات, چه با یک دست  بباف پیرهنت را, حسین منتظر است 📌 علی اکبر لطیفیان 🆔 @yadhaa
باز هم اي دختر پيغمبرِ اكرم بمان مرهم درد علي، اي درد بي مرهم بمان زندگي رو به راهي داشتم چشمش زدند كوري چشم همه با شانه هاي خم بمان دست هاى تو شكسته ش هم پناه مرتضي ست تكيه گاه محكم من، پشت من محكم بمان اين نفس ها شكسته قيمتش جان من است زنده ام با يك دمت پس لطف كن يك دم بمان با همين دستى که دارى باز دستم را بگير پيش اين مظلوم اى مظلومه عالم بمان كم ببوس اين دست هايم را خجالت مي كشم من حلالت مي كنم اما تو هم يک كم بمان آه آه تو مرا به آه آه انداخته جاي كم كم رفتن از پيش علي كم كم بمان آب ها از آسياب افتاد، خوبت مي كنم تو فقط يک چند روزي بيشتر پيشم بمان از تو و از ديدن تو توشه كم برداشتم يار هجده ساله! هجده سال ديگر هم بمان روي تو گر چه ورم كرده ولي با آن خوشم با همين روي بهم پيچيده و مبهم بمان رفته رفته كار من دارد به خواهش مي كشد التماست مي كنم، چيزي نمي خواهم بمان 📌 علی اکبر لطیفیان 🆔 @yadhaa