هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 امام عقلانیت
🔸حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) مفسر عقل و تبیینگر عقلانیت اسلامی است و در کلامی مفصل، متکلم و حکیم شیعی، هشام بن حکم (۱) را از حقیقت عقل و عقلانیت آگاه کرده است.
🔹 امروزه ما به این کلام مفصل و معجزه آسا بسیار نیازمندیم و ای کاش محور سازماندهی و بارسازی حوزه و دانشگاه شود.
----------------++++----------------
۱. «هشامبن حَکَم، ابومحمد، از اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم«علیهماالسلام» است. وی دارای آراء و اندیشههای کلامی منحصر به فرد و از متکلمین برجسته شیعه در قرن دوم میباشد. وی پرچمدار حق ائمه، مؤید صدق، مدافع ولایتِ اهل بیت و اثباتکننده بطلانِ دشمنانِ آنان است. هشام با قلب و زبان و دست یاور ائمه«علیهمالسلام» بود»
#امام_کاظم
#عقل
#عقلانیت
#علم
#حوزه
#دانشگاه
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1602
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
تأملات اجتماعی
📌در جست و جوی نظریه ی اجتماعی شهید مطهری ( بخش سی و هفتم) 🔹جمع بندی و نتیجه گیری۲ ۳. استاد شهید م
📌در جست و جوی نظریه اجتماعی شهید مطهری ،(بخش سی و هشتم).
🔹فرعیات
▪️📌جایگاه روش تاریخی در اندیشه ی اجتماعی شهید مطهری۱
۱. بکارگیری تاریخ در علوم اجتماعی از دیرباز مورد مناقشه بوده است.
غیر از آنکه برخی (مانند پوزیتیویست ها) اساسا منکر علمی بودن گزاره های تاریخی بودند، اشکال عمده در استخدام روش تاریخی تقابل آن با عینیت (بعنوان غایت اصلی علم) بوده است.
بر همین منوال کسانی که درهای تحقیق اجتماعی را به روی تاریخ گشودند و از او استقبال کردند، بسیاری از لوازم آن -مانند نسبیت- را هم پذیرفتند و در نتیجه از علم بودن و کلی بودن علوم اجتماعی نیز تا حد زیادی دست کشیدند. (مانند جریانات تفسیری و هرمنوتیکی)
اکنون نیز در فضاهای علمی، تاریخ همچنان جایگاه نااستواری دارد.
بحث درباره ی علمی بودن یا نبودن تاریخ هنوز هم داغ و پر فایده است.
۲. یکی از نکات جالب توجه در روش شناسی اندیشه ی اجتماعی استاد شهید مطهری آنست که ایشان از سویی با اصرار بر بنیانهای فلسفی علوم اجتماعی، در اثبات مبادی علوم اجتماعی، رشته ای از مسائل فلسفی را بکار می گیرد، اما همو در لایه های دیگر برای اثبات مدعیات اجتماعی، بطور گسترده از روش تاریخی بهره می گیرد.
سوال بحث برانگیز آنست که علوم اجتماعی در نظر استاد شهید چه ماهیتی دارد که از سویی پذیرای قواعد فلسفی است، (که ذاتا ضروری و کلی است و هیچ گونه نسبیت و جزئیتی را بر نمی تابد) و از سوی دیگر بستری است برای عرضه ی گزاره های تاریخی(که مثار کثرت و نسبیت است) ؟
به عبارت دیگر چطور است که بکارگیری توامان فلسفه و تاریخ در علوم اجتماعی به تناقض و آشفتگی منجر نمی شود؟
آیا استاد شهید فلسفه را تاریخی می بیند یا تاریخ را فلسفی؟ 🤔🤔🤔🤔🤔
#نظریه_اجتماعی_شهید_مطهری
#روش_علوم_اجتماعی
#تاریخ
@taamollat
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
تأملات اجتماعی
📌گزارش
▪️جلسه ی شب گذشته ی درس اسفار استاد یزدان پناه (چهارشنبه،۱۸بهمن)، بمناسبت مرور مقدمه ی جلد ششم، بیشتر ناظر به روش علمی صدرالمتالهین ره در مطالعات دینی و نقد جریانهای دیگر بود.
اول آنکه استاد تصریح داشتند که مقدمه ی جلد ششم در اصل باید مقدمه ی بخش دوم اسفار تلقی شود، چه اینکه تا قبل از آن یک فضاست و ازین پس فضایی دیگر.
دو آنکه: استظهار پایه ی فهم متن دینی است.
و اسنظهار از بسیاری از معارف قرآن و حدیث وابسته به حکمت است و بدون آن سر از ناکجاآباد در می اورد، چنانکه بسیاری از فقها و متکلمان را به زمین انداخته، یا به سکوت کشانده و یا به تناقض واداشته.
این، مطلبی است که خود صدرالمتالهین در این مقدمه آن را اظهار می کند.
نکته ی مهم در اینجا این است که بنابردیدگاه صدرا (کما قال به الاصولیون)، در برداشت از متن دینی گاهی ظواهر الفاظ کافی نیست و چنانکه الفاظ برای روح معنا وضع شده اند، برای فهم دقیق متن، باید به آن روح دست یافت و این جز از طریق حکمت حاصل نمی شود.
سه آنکه بر همین اساس علاوه بر دانش حکمت، صفای باطن و قلب نیز در فهم حقایق تاثیر تام دارد و شخص متتبع «تا ریاضت باطنی نکشد، بعضی مسائل حل شدنی نیست». صفای باطن انسان را به لازمه ی دوم فهم می رساند، یعنی «اتصال به ماوراء».
چنین روحانیتی لازمه ی حتمی درک متون دینی است و بدون اینها نمی توان از ظواهر فراتر رفت.
پ.ن: استادبزرگوارمان حاج آقای عصاری، حین بحث های اصولی در قم تصریح داشتند که هدف غایی همه ی مباحث علم اصول همان استظهار است.
و استظهار خود متوقف بر مقدماتی است.
و فیه مطالب کثیرة لا مجال لذکرها
(درباره ی روش اصولی استادناالاکرم، حاج آقای عصاری، گفتنی بسیار است، و امیدوارم فراغتی برای نوشتن)
پ.ن: استاد شهید مطهری ره نیز در بخشی از کتاب خاتمیت، بمناسبت بحث از ویژگیهای عالمان عصر خاتمیت، با تمسک به عبارتی از نهج البلاغه تصریح دارند که عالم واقعی کسی است که به سطحی از الهام و ارتباط با ماوراء مجهز شده باشد، و فیه مطالب کثیرة، لا أطیل بذکرها، فعلی الطالب ان یراجع.
🔻فتحصل: نظام فکری حکمت متعالیه، فقط فلسفه نیست، بلکه پایه و مبنایی برای فهم دین است. والله اعلم بالصواب
@taamollat
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
📌خاطره ی تلبس بدست سیدالقائد حفظه الله که بمناسبت تلبس جمعی از دوستان قلمی کردم، را در اینجا هم می گذارم:
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
ما نسیت، اذا حضرت محضر السید القائد فی شهر رمضان ۸۸، و کنت فریدا وحیدا عنده، قبل نماز ظهر چند دقیقه ای در همین سالن دیدارها منتظر بودم، خادم آقا کلی برایم صحبت و نصیحتم کرد. سپس مرا قبل از آقا به داخل حسینیه ی امام فرستادند، در میان شعارهای مردم (ای گل زهرا بیا، منتظر تو هستیم) وارد حسینیه شدم، در حالیکه قبا و عبا پوشیده و عمامه بر سر نداشتم و به گمانم کچل هم بودم.
مردم از دیدن من کلی به وجد آمدند و بر شور شعارها افزودند 😂
جایی در صف اول ایستادم و پس از نماز زودتر از آقا صدایم کردند و دوباره رفتم داخل حیاط و منتظر سیدالقائد ایستادم.
آقا که آمدند من تنها طلبه ی آن روز بودم و اطرافه جمع کثیر من المسئولین و وزرا و...
آقا از داخل سینی عمامه را برداشتند و بر سرم گذاشتند و به گمانم چندبار گفتند ماژاالله 😂
در اغوششان رفتم و دست مجروحشان را بوسیدم، قدری صحبت شد که هیچ یادم نمانده.
آقای حقانی پاکت هدیه ای دادند به مبلغ ۵۰ تومان، و قبل تشرفنا و بعدها حکایات و وقایع کثیرة، در فرصتی دیگر نوشتن خواهم کرد.
کتبت هذالمقدار لکی تبقی فی التاریخ.😍
@taamollat
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
مقام معظم رهبری:
بیستودوّم بهمن، عید حقیقى براى ملّت ما است؛ بیستودوّم بهمن براى ملّت ما در حکم عید فطرى است که ملّت در آن از یک دوران روزهی سخت خارج شد، دورانى که محرومیّت از تغذیهی معنوى و مادّى را بر ملّت ما تحمیل کرده بودند؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید قربان است زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملّت ما اسماعیلهاى خودش را قربانى کرد؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید غدیر است [زیرا] در آن روز بود که نعمت ولایت -اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى- براى ملّت ایران صورت عملى و تحقّق خارجى گرفت؛ در حکم نوروز واقعى براى ملّت ما است زیرا که حقیقتاً از دوران سخت و سیاه یک زمستان تلخ، ملّت ما خارج شد؛ عید واقعى است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ١٣۶٨/١١/٠۴
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
امروز (۲۲بهمن۰۲) در کنار مبارز نستوه آقای عزت شاهی (مطهری).
از آن نمونه های برجسته ی ایمان آگاهانه و ثبات قدم، همان چیزی که آقا در طرح کلی، بعنوان ویژگیهای «ایمان» واقعی مطرح می کنند.
قدر و قیمت این آدم و امثال او در بین همه ی مبارزان را آدم وقتی می فهمد که کتاب های خاطرات آن دوره را دیده باشد.
ببینید حتما کتاب خاطرات ایشان را و بخوانید.
یادداشت زیر اثر قلم فرزندم علی است که این روزها دارد کتاب خاطرات عزت شاهی را می خواند و مدام از من درباره ی تاریخ ایران و کمونیسم و چپ و مجاهدین و.... سوال می پرسد.
همانطور که حدس می زدم در فصل پنجم (مرز بندی های ایدئولوژیک) گیر افتاده و مدام می گوید نمی فهمم.
این فصل مهمترین فصل کتاب است درباره ی اتفاقات سال ۵۴ و تغییرات فکری مجاهدین خلق و حوادث پس از آن.
این فصل را که بخوانید می بینید بعضی حرف ها و افکار چقدر آشناست و جریانات فکری و سیاسی چقدر آرام و ناخودآگاه تغییر جهت می دهند. واقعا مایه ی عبرت و بصیرت است.
@taamollat
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
تأملات اجتماعی
بسم الله الرحمن الرحیم
افتخار ملی:
امروز ٢٢بهمن سال ١۴٠٢است
من محمد علی کرباسچی در کنار اقای عزت مطهری (شاهی) هستم.
هرچه درمورد این شخصیت خستگی نا پذیر بگوییم کم گفته ایم.
اوسال های زیادی رنج دیده است ولی باعث نشد خم به ابرو بی اورد.
من تاکنون کتاب های زیادی همچون:
پایی که جاماند، نورالدین پسر ایران و دا و... اما شخصی به صبوری عزت مطهری ندیده ام. سرمایه واقعی این انقلاب همچین انسان هایی هستند.
انقلابی که مفت و مجانی به دست ما نرسیده است. ما باید قدر این انقلاب را بدانیم. کشور های زیادی سعی کردند این انقلاب را از بین ببرند. نتوانسته اند که هیچ، ضربه هم خورده اند. کسانی هم تلاش کردن تا این انقلاب را بهانه بیچارگی و بدبختی و وضیعت اقتصادی بدانند اما باز هم زمین خوردند.
خدایا سایه همچین انسان های مثل عزت شاهی و به ویژ رهبر معظم انقلاب اسلامی را بر سرمان نگه بدار.
برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب خاطرات (عزت شاهی) مراجعه کنید.
پی نوشت:
عزت شاهی: عزت در سال ١٣٢۵در شهر خوانسار به دنیا امد. او در زمانی به دنیا امد که پر رنگترین چیزی که در کودکیش دیده می شد فقر بود. پدرش کارگاه ساخت قاشق های چوبی داشت واوضاع برای خانواده اش خوب پیش نمی رفت.
او در کودکی شاهد بیماری پدر ومادرش بود. به همین دلیل مجبور شد در طویله و خانه های مردم شروع به نظافت کند و پول دعوا و درمان پدر ومادرش را بدهد. او درسش را در خوانسار شروع کرد و برای ادامه تحصیل به تهران روی نهاد.
بعد ها در بازار مشغول کار شد.
بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی، صفحه ٣٠، ورود به بازار سیاست، بودن در محیط بازار برای من خیلی مغتنم بود و هروز بیش از پیش بر سطح اگاهی های من نسبت به جامعه و حکومت و دنیای پیرامونم افزوده می شد.
او سال های بعد وارد مؤتلفه شد. او در انجا مشغول چاب اعلامیه شد. به همین دلیل توسط ساواک به کمیته مشترک افتاد. با اینکه او بسیار شکنجه شد ولی حاضر نشد حتی اطلاعات کوچکی از اسرار رفیقانش بگوید.
او توسط حسینی، ارش، محمدی و رسولی (که کار خود را با سیاست پیش می برد) بسیار شکنجه جسمی و روانی شد. بعد به زندان قصر رفت وبسیار در اوین ماند.
با ارزوی موفقیت و سربلندی ایران.
٢٢بهمن مبارک باد
#انقلاب
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@taamollat
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
تأملات اجتماعی
📌در جست و جوی نظریه اجتماعی شهید مطهری ،(بخش سی و هشتم). 🔹فرعیات ▪️📌جایگاه روش تاریخی در اندیشه ی
📌بعدالتحریر
❓بکارگیری تاریخ در علوم اجتماعی با چه اشکالی روبروست؟
🔹 گزاره های تاریخی آنقدر جذاب هست که در تحلیل های تاریخی نتوان آنها را نادیده گرفت.
تاریخ و گذشته ی پدیده ها معمولا فهم بهتری از وضع امروز آنها به دست می دهند.
علاوه بر این با رجوع به تاریخ است که سیر تطورات یک پدیده روشن می شود.
اما در دهه های اخیر و با غالب شدن نگاه علمی، اعتبار گزاره های تاریخی با اشکالاتی مواجه شد.
اشکال اول که عمدتا از سوی پوزیتیویست ها مطرح می شد، عبارت بود از عدم آزمون پذیری گزاره های تاریخی.
گزاره های تاریخی مربوط به گذشته اند و نمی توان صحت آنها را ارزیابی کرد، در نتیجه از اعتبار ساقط هستند.
اشکال بزرگتر، جزیی بودن گزاره های تاریخی و در نتیجه عدم امکان تعمیم آنها بود.
مثلاً اگر در یک جایی فلان قضیه علت وقوع انقلاب بود، این امکان وجود ندارد که در موارد مشابه هم همین قانون حاکم باشد، بلکه هر پدیده ی تاریخی علت خاص خود را دارد و با مشاهده ی موارد واقع شده در گذشته حوادث آینده را تبیین و پیش بینی نمود.
در نتیجه تاریخ به درد همان فهم گذشته می خورد و در تحلیل وقایع روز کاری ازو بر نمی آید.
نتیجه ی وارد کردن تاریخ به عرصه ی فهم اجتماعی نیز چیزی جز تحمیل پیش زمینه های تاریخی بر واقعیت اجتماعی موجود نیست.
به عبارت دیگر ما پدیده ی موجود را بر اساس فهمی که از گذشته و بوسیله ی تاریخ به ما القا شده فهم می کنیم و در نتیجه از فهم حقیقت پدیده ی اجتماعی باز می مانیم.
ما با کنار گذاشتن فهم تاریخی از جهت دار شدن فهم مان نسبت به پدیده ها جلوگیری می کنیم.
گویا تفصیلات کارل پوپر در کتاب «فقر تاریخی گری» نیز ناظر به همین اشتباه روش شناختی در علوم اجتماعی است.
ناگفته نماند در حالیکه پوزیتیویست ها به هیچ عنوان زیر بار پذیرش تاریخ در علوم اجتماعی نمی روند، جریانات هرمنوتیکی و تفسیری در علوم اجتماعی، با داعیه ی گذر از ظاهر پدیده ها و «فهم» نیات کنشگران، راه را بر ورود تاریخ در علوم اجتماعی هموار کرده و هدف اصلی علوم اجتماعی را نیز «تفهم» معرفی کرده اند.
آنان مدعی هستند که با شناخت تاریخی و فرهنگی است که می توان به وضعیت کنونی پدیده ها پیبرد.
اما با اینهمه، مطهری چگونه تاریخ (بعنوان یک معرفت نسبی و جزیی) را در کنار فلسفه (بعنوان یک دانش قطعی) می نشاند و در دانش اجتماعی به کار می گیرد؟
#روش_تحقیق_در_علوم_اجتماعی
@taamollat
۲۳ بهمن ۱۴۰۲