eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
15.7هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 حسین جان 😭 بس است دیگر انتظار 😭 ارجِعِی إِلی رَبِّکِ...رَاضِیَةً مَّرضِیَّةً ☝️ 🌷حسین جان 🌷از اینـجا به بعد 🌷جبرانهای‌خدا برایت آغازمیشود @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
روزی عده ای از چرچیل خواستند که سیاست را برای آنان تعریف کند. چرچیل از آنها خواست تا خروسی بیاورند. سپس دایره ای کشید و خروس را در آن انداخت و گفت خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود بگیرید. هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون میرفت. آخر از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد. چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند! آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد، و در پاسخ گفت: این سیاست است. و آن همان سیاستی است که انگلستان قرن‌هاست از آن بهره میبرد ... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
‍ یک هیئت از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بود. بعد از جلسه استالین متوجه شد که پیپ اش گم شده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجی پیپ او را برداشته یا نه. بعد از نیم ساعت، استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و فهمید که از اول اشتباه کرده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست که هیئت گرجی را آزاد کند. رئیس «کا.گ.ب» گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیئت اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و بقیه هم موقع بازجویی مردند! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔴 ... 🌕 آقا امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «گروه‌هايى از مؤمنان جنّ‌ به محضر امام حسين عليه‌السلام آمدند و عرض كردند: «اى مولاى ما! ما از شيعيان و ياران تو هستيم، آنچه را بخواهى به ما فرمان بده؛ اگر در همين جا باشى و به ما دستور نابودى همۀ دشمنانت را بدهى، ما قبل از اينكه از اينجا حركت كنى، آن را اجرا مى‌كنيم.» امام براى آنها دعاى خير كرد، و به آنها فرمود: «آيا قرآن را كه به جدّم رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله نازل شده نخوانده‌ايد كه مى‌فرمايد: «بگو اگر هم در خانه‌هايتان بوديد، آنهايى كه كشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، قطعا به سوى آرامگاه‌هاى خود بيرون مى‌آمدند. (آل‌عمران/۱۵۴)، اگر من در وطن خود بمانم اين مردم واژگون شده به وسيلۀ چه كسى آزمايش مى‌گردند، و چگونه آنها امتحان مى‌شوند، و چه كسى در قبر من سكونت گزيند؟ با اينكه خداوند هنگام «دحوالارض» (كشيده شدن و گستردگى زمين) آن قبر را براى من برگزيده است، و آن قبر را و پناهگاه شيعيان و دوستان ما نموده است؛ خداوند اعمال و نمازهاى آنها را بپذيرد و دعاهاى آنها را اجابت كند، و شيعيان ما در آنجا ساكن گردند، تا آنجا مايۀ ايمنى آنها در دنيا و آخرت از عذاب باشد؛ ولى شما در روز شنبه كه روز عاشورا است و به قولى فرمود: در روز جمعه كه روز عاشورا است، در آنجا حاضر گرديد و در پايان آن روز كشته مى‌شوم، و بعد از من كسى از اهل و خويشان و برادرانم و اهل بيتم (كه دشمن با آنها بجنگد) باقى نخواهد ماند، و سر بريده‌ام را براى يزيد بن معاويه بفرستند... 📗اللهوف، ج ۱، ص ۶۶ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬✍♡••♡••♡••♡••♡ @jomalate10rishteri ☝️
🔸داستان شهیدی که سر بی‌تنش سخن گفت. 🌷 *شهید علی اکبر دهقان* @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
تقویت کردن مغز در صبح 🕰 با آرامش صبحانه بخوریم 🕰 حداقل ۵ دقیقه ورزش کنیم 🕰 حداقل ۵ دقیقه کتاب بخوانیم 🕰 حداقل ۵ دقیقه بازی فکری انجام دهیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هنگامی که «راجر بانیستر»ورزشکار انگلیسی بیان کرد که میخواهد طی ۴دقیقه یک مایل بدود،همه خندیدند و گفتند برای انسان این کار غیر ممکن است.دکترها از لحاظ علمی آن را رد کردند.دنیا،اطرافیان،علم و همه چیز بر علیه او بود. اما او ثابت کرد که همه آنها در اشتباهند. راجر بانیستر ،ادامه داد ،ادامه داد،… تا اینکه همه از شاهکار او متعجب شدند. رویای او آنقدر بزرگ و مهم بود که حتی حقایق علمی پزشکی نیز نتوانست او را از رسیدن به رویایش باز بدارند. رویای شما چیست؟؟؟ آیا حاضرید برای رسیدن به رویای خود هر گونه فداکاری را انجام دهید؟؟ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
روزی ملانصرالدین وارد یک آسیاب گندم شد. دید آسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و آسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود. از آسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟ اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند... ملا دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟ آسیابان گفت: ملا خواهشا این پدرسوخته بازی هارو به الاغ یاد نده! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
ذوالجناحا ... از چه رنگـــت باختي ؟ جانِ ، زیـــنب را ڪجا انداختي ؟ 😭 ▪سَلامٌ عَلی قَلبِ زَینَبَ الصَّبور ديشب از همهمه باد خزان خواب نداشت.. ز فراغ نظر يار سفر كرده به خود تاب نداشت... آنچه در خلوت خود گفته دگر بار نداشت.. ديشب او بود و سياهی شب كه غم خوار نداشت... او در آن دشت پر از خون به جز از اطفال نداشت.. او در آن دشت پر از لاله يكی يار نداشت... ▪سلام بر زینب کبری، ▪سلام بر قافله اسیران کربلا که در شب پر مصیبت عاشورا هم نمازشبش ترک نشد .. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سلام به ماه محرم 🏴 سلام به حسین (ع) 🖤 سلام به گنبد طلاش 🕌 سلام‌به‌همه‌عزاداراش😔 سلام من به کربلا به 🕌 قبرشش گوشه ارباب🖤 سلام به‌دوستان عزیز🖤 روز تون حسین پسند🖤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
خالی بستن! در زمان رضاشاه به دلیل کمبود اسلحه، بعضی از پاسبان‌هایی که گشت می‌دادند فقط غلاف خالی اسلحه،یعنی همان جلدی که اسلحه در آن قرار می‌گیرد را روی کمرشان می‌بستند و در واقع اسلحه‌ای در کار نبود ! دزدها و شبگردها وقتی متوجه این شدند برای اینکه همدیگر را مطلع کنند به هم می‌گفتند که طرف «خالی بسته» و منظورشان این بوده که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی اسلحه را دور کمرش بسته و روی همین اصل بود که واژه «خالی بندی» رواج پیدا کرد @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامٌ علی قلب زینب الصّبور و لسانها الشّکور، سلامٌ علی من تظافرت علیها المصائب والکروب و ذاقت من النّوائب ما تذوب منها القلوب ▪ الهی بحق زینب کبری _س در روزگار اسیر گرفتاری درلحظه ها اسیرغم درشیرینی عمر اسیر مریضی ودر زندگی اسیرچه کنم چه کنم نشوید ▪التماس دعا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴آجرک الله یا بقیه الله... 🏴اعظّم الله اجورنا و اجورکم... 🏴حتما جهت تسکین قلب نازنین امام عصر عجل الله فرجه الشریف امروز صدقه کنار بگذارید... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شنیدنی از معجزه حضرت عباس در بین الحرمین 👤 زیبای « داستان معجزه اباالفضل » با روایتگریِ حاج‌مهدی تقدیم نگاهتان 📥 دانلود با کیفیت بالا ▪️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💚امام حسین علیه السّلام فرمودند: ▪️فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة ▪️مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً؛ ▪️همانا من مرگ را جز سعادت نمی بینم ▪️و زندگی در کنار ظالمان را جز ننگ و عار نمی دانم 📕تحف العقول ، ص 245 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌀 عدم توانایی مالی درانجام نذر 🌀 ❓سوال: 💠 اگر شخصی نذری 🙌🏻 کرده باشد به صورت شرعی ، مثلا محرم 🏴 هر سال یک گوسفند 🐑 قربانی کند ولی بعد از چند سال توانایی خرید نداشته باشد 🙁 ،آیا باید قرض 💰 یا وام 💵 بگیرد یا تکلیفی ندارد؟ 👇🏼 پاسخ: 👤 آیت الله خامنه ای: اگر صيغه مخصوص نذر را ـ كه در رساله‌هاى عمليه ذكر شده است ـ نخوانده‌ايد، عمل به آن لازم نيست. 👤 آیت الله مکارم : اگر توانايى ندارند، ساقط مى شود و اگر بتوانند وام یاقرض را به راحتى ادا كنند، وام یا قرض بگيرند. 👤 آیت الله فاضل: اگر در بعضی از سال ها قدرت مالی برانجام نذر نداشته باشد واجب بودن نذر در آن سال ساقط می شود و ادا کردن نذر واجب نیست و لازم نیست برای انجام نذر قرض یا وام بگیرد. 👤 آیت الله سیستانی: لازم نیست و اگر قدرت نداشته باشد نذر منحل می شود. 👤 آیت الله وحید:‌ هر سالی که قدرت و تمکن مالی ندارد در آن سال چیزی به عهده او نیست. ⌨ استفتا از سایت مراجع عظام @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 و أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعينَ و نماز را بر پا دارید ، و زکات را بدهید ، و با رکوع کنندگان رکوع کنید. بقره/43 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎مرد دانا صبح زود از مقابل مغازه نانوایی عبور می کرد. دید نانوا عمدا مقداری آرد ارزان جو را با آرد مرغوب گندم مخلوط می کند تا در طول روز به مردم به اسم نان مرغوب گندم بفروشد و سود بیشتری به دست آورد. مرد دانا از مرد نانوا پرسید:" آیا دوست داری با آن بخش از وجودت که به تو دستور این کار را داد و الآن مشغول انجام این کار است تمام عمر همنشین باشی!؟" 💎مرد نانوا با مسخرگی پاسخ داد:" من فقط برای مدتی اینکار را انجام خواهم داد و بعد که وضع مالی ام بهتر شد اینکار را ترک می کنم و مثل بقیه نانواها آدم درست و صادقی می شوم!؟" 💎مرد دانا سری تکان داد و گفت:" متاسفم دوست من!! هر انسانی که کاری انجام می دهد بخشی از وجود او می فهمد که قادربه این کار هست. این بخش همه عمر با انسان می آید. در نگاه و چهره و رفتار و گفتار و صدای آدم خودش را نشان می دهد. 💎کم کم انسان های اطراف ات هم می فهمند که چیزی در وجود تو قادر به این جور کارهای خلاف است و به خاطر آن از توفاصله می گیرند. تو کم کم تنها می شوی و این بخش که تو دیگر دوستش نخواهی داشت همچنان با تو همراه خواهد شد و نهایتا وقتی همه را از دست دادی فقط این بخش از وجودت یعنی بخشی که قادر به فریب است در کلک زدن مهارت دارد با تو می ماند و تو مجبوری تمام عمر با تکه ای که دوست نداری زندگی کنی و حتی در آن دنیا با همان تکه همراه شوی! سعی نکنید با کلک زدن به دیگران روزی حرام تهیه کنیم.... 〰〰〰〰〰〰 🌹لطفأ دوستان خودتان را به کانال دعوت کنید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
وکمک به درمان دیابت فیبرموجوددربامیه،قندخون رابه سرعت جذب کرده وقند را کاهش داده وبه حفظ قندخون کمک می کند،بنابراین برا افرادمبتلا به دیابت مفیداست. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ از سختی ها نترس.↯ سختی آدم را سرسخت می کند، ⇦میخ‌‌هایی در دیوار محکم‌تر هستند که ضربات سخت‌تری تحمل کرده باشند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
! ❤️ جوانی پیش پدرش آمد و گفت دختری رادیده ام و می خواهم با او کنم من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام پدر با خوشحالی گفت بگو این دختر کجاست تابرایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تادختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت ببین پسرم این دختر، هم تراز تو نیست و تو نمی توانی او را خوشبخت کنی او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد، سرپرستی کند، تا بتواند به او تکیه کند پسر حیرت زده جواب داد امکان ندارد پدر، کسی که با این دختر ازدواج می کند من هستم نه شما پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند افسر، دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسند که می خواهد با کدامیک از این دو، ازدواج کند افسر پلیس با دیدن دختر، شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت این دختر مناسب شما نیست، بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است این بار، سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند .. قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر امیر نیز مانند بقیه گفت این دختر فقط بامن ازدواج می کند بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد وگفت راه حل مسئله نزد من است من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسرپلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او ناگهان، هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند دختر جلو آمد و از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا می دانید من کیستم من هستم من کسی هستم که مردم به دنبالم می دوند و برای بدست آوردنم، با هم رقابت می کنند و در راه رسیدن به من از دینشان غافل می شوند تا زمانی که در گودال ( ) گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمی رسند!! 👌اميرالمؤمنين علی - علیه السّلام - فرمود: إنكم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفْنَیْتُمْ أَعمارَكُم فیما لا تبقُونَ له و لا یَبقی لكم. «غرر الحكم، ص 142» براستی اگر شما به دنیا رغبت كنید، تان را در چیزی كه برای آن باقی نمی مانید و آن نیز برای شما باقی نمی ماند، فنا كرده اید. ❤️💝❤️💝❤️💝 پس بياييد حواسمون به گودالهاي پيش رومون باشه!!! در حدیث ديگری هم هست که دنیا بعد از آفرینشش گفت که خاصیت من این است که از هر کسی که به دنبال من است فرارمیکنم و به دنبال هر کسی هستم که از من فرار میکند...... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 ☘ گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. ☘ گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. ☘گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند ! ☘چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
اگر آن زن شما را بخشید من هم شما را بیامرزم زن در تاريكى شب راهى را پيش گرفت و رفت تا صبح به دهى رسيد، ديد مردى را به دار كشيده اند و هنوز زنده است. علت به دار كشيدن او را پرسيد، گفتند: او بيست درهم قرض دارد و قانون ما اين است كه هر كس ‍ بيست درهم قرض داشته باشد او را بر دار مى كشند و تا ادا نكند او را پايين نمى آورند. زن بيست درهم خود را داد و آن مرد را خلاص كرد. مرد كه از بالاى دار به زمين آمده بود نفس راحتى كشيد و گفت: اى زن هيچ كس به اندازه تو بر من حق ندارد تو جان مرا نجات دادى، هر جا كه مى روى من در خدمت تو مى آيم تا كمى از لطف تو را جبران كنم. او همراه زن آمد تا به كنار دريا رسيدند، مى خواستند به آنطرف دريا بروند ولى نه پولى داشتند و نه كشتى. در كنار دريا كشتيهاى زيادى بود و مردمى كه مى خواستند بر آن كشتيها سوار شوند و كالاهاى خود را بار بزنند و به آن طرف دريا بروند. مرد به زن گفت: تو همين جا بمان تا من بروم و براى آن مردمى كه مى خواهند كشتى خود را بار بزنند كار كنم و پولى بگيرم و مقدارى غذا بخرم و پيش تو آورم و بعد مى خوريم و از اين جا مى رويم. مرد نزد كشتيبانها رفت و گفت: در كشتى شما چه كالايى است ؟ گفتند: انواع و اقسام كالاها، جواهر، مشك، عنبر، حرير و... و اين يك كشتى خالى است كه ما خود سوار آن مى شويم. گفت: قيمت اين كالاها چند مى شود؟ گفتند: خيلى مى شود و ما الآن حساب آن را نداريم. مرد گفت: من يك متاعى دارم كه از همه آن چه شما در كشتى تان داريد با ارزشتر است. گفتند: آن چيست ؟ گفت: كنيزى دارم كه شما هرگز به آن زيبايى و حسن و جمال نديده ايد. گفتند: به ما بفروش. گفت: مى فروشم ولى به شرط آن كه اول يكى از شما برود او را ببيند و خبر بياورد كه چه تحفه اى است تا ارزان نخريد و بعد پول آن را به من بدهيد و من كه از اينجا رفتم مال شما باشد، آنها قبول كردند، كسى را فرستادند او خبر آورد كه هرگز كنيزى به آن زيبايى نديده ام و آن مرد ده هزار درهم پول زن را گرفت و رفت. ✍ ادامه دارد.... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔘داستان کوتاه "عاقبت قاتلان حسین(ع) زرعة بن اَبان بن دارُم" از عناصر خیبث سپاه عمربن سعد که در کربلا، مانع دسترسی حسین بن علی علیه السلام به آب شد. روز عاشورا سال ۶۱ هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران روبروی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین، ریخت، تشنگی زیادی بر او غالب شد، از این رو به طرف رود فرات روان شد هرچند که عمروبن حجاج با چند صد سوار اطراف آنجا را محاصره کرده بودند. کوفیان می‌دانستند که اگر آن حضرت جرعه‌ای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها بکشد و بسیاری قلع و قمع کند. همین جا بود که «زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم» دستور داد که میان حسین و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین حسین علیه السلام و آب مانع شدند. امام حسین او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را تشنه گردان. زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آنحضرت زد امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد. آنگاه گفت: خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام می‌دهند سوی تو شکایت می‌کنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یکنفر از آنها را باقی مگذار. چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن اَبان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمی‌شد. پایان زندگی ننگین او؛ اکثر مقاتل نوشته‌اند که زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونه‌ای که از سرما و گرما فریاد می‌زد گویا آتشی از شکمش شعله می‌کشید و پشتش از سرما می‌لرزید. هرچه آب می‌خورد سیراب نمی‌شد.! آب را برای او سرد می‌کردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او می‌دادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد می‌زد «آبم دهید» یک کوزه آب به او می‌دادند، می‌خورد و کوزه دیگر می‌رسید و او بر پشت می‌افتاد و باز تشنه می‌شد و فریاد می‌کرد که تشنگی مرا کشت. قاسم بن اصبغ بن نباته روایت می‌کند که گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری می‌کردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش می‌آوردند آمیخته با شکر و قدح‌های پر از شیر و کوزه‌های پر از آب او می‌گفت: وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی می‌میرم کوزه‌ها یا کاسه‌ای پر از آب به او می‌دادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود. او می‌آشامید و همین که لب خود بر می‌داشت، لحظه‌ای دراز می‌کشید و مجددا می‌گفت آبم دهید... اصبغ می‌گوید: به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!! منابع: منتهی الامال تاریخ طبری بحارالانوار مجلسی @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟ ❌ ملعون در روز دستور کوچ از به سوی را می‌دهد و زنان و حرم ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند. ▪در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش عبور دادند که از سوز دل می‌نالید. 💚 امام سجاد علیه‌السلام می فرماید: من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم. ▪(گویا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفع عصر عاشورا و یکدفعه روز ۱۱ محرم ، و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست به ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی  داده باشد. 🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh