🏷 #دریافت_مقاله بررسی لزوم و حدود حجاب در فقه اهل تسنن
🌐 https://www.sid.ir/FileServer/JF/48713863701.pdf
✔️ #چکیده
يكي از احكام ثابت اسلام كه همه #مذاهب_اسلامی بر آن #اتفاق دارند، دستور رعايت حجاب برای بانوان است و از آنجا كه بخش قابل توجهی از جهان اسلام را #اهل_تسنن، تشكيل میدهند، اين مساله در تمام جهان اسلام مطرح است، در اين نوشتار ديدگاه مفسران و فقهای اهل تسنن در زمينه #اصل_لزوم پوشش و #محدوده آن با توجه به آيات، روايات و استنباطهای فقها مورد بررسی قرار گرفته و دلايل و مبانی آن مطرح شده است و در ادامه به اين سوال پاسخ داده شده كه از منظر فقهای اهل تسنن آيا #نظام_اسلامی و #حكومت_مشروع_دينی در زمينه حجاب و پديده #بیحجابی مسووليت دارد؟
دلايل و راهكارهايی كه بر بستر فقه در اين زمينه میتوان فرض نمود، نيز مورد بررسی قرار گرفته است، از دلايل مهم اين مساله میتوان به #تعزير_گناهكار، #امر به معروف و نهي از منكر و #حفظ_شعائر مسلمانها، اشاره نمود.
🌐 https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=79062
@tafaqqoh
تفقه
🖊 #مقالات_فارسی زیادی در موضوعاتِ مختلفِ مرتبط با #حجاب نوشته شده که از بین آنها ۶ مقاله #انتخاب و
🏷 #دریافت_مقاله با موضوع #فقه_حجاب
✔️ بررسی فقهی و حقوقی حجاب شرعی با رویکردی بر آرای امام خمینی (س)
https://eitaa.com/tafaqqoh/1743
✔️ تشریع حجاب در اسلام و حدود فقهی آن
https://eitaa.com/tafaqqoh/1744
✔️ تحلیل آرای نادر فقهی شیعه درباره حجاب زن مسلمان
https://eitaa.com/tafaqqoh/1745
✔️ حکم فقهی پوشش زنان بر اساس آیه ۵۹ سوره احزاب
https://eitaa.com/tafaqqoh/1746
✔️ مطالعه تطبیقی پوشش کنیز در فقه و تفسیر شیعه و سنی
https://eitaa.com/tafaqqoh/1747
✔️ بررسی لزوم و حدود حجاب در فقه اهل تسنن
https://eitaa.com/tafaqqoh/1748
@tafaqqoh
شناسنامه_کوتاه_مجموعه_آثار_عین_صاد.pdf
457.8K
◾️ بیست و یکمین سالگردِ ارتحالِ عین صاد ◾️
📚 شناسنامه کوتاهِ مجموعه آثار استاد علی صفایی حائری رحمهالله (درگذشته ۲۲ تیر ۱۳۷۸)
🖊 عزیزالله حیدری (شاگرد استاد صفایی قدس سره)
✔️ در این نوشته، کتبِ مرحوم #صفایی هر کدام در چند سطر معرفی شدهاند که برای شروعِ آشنایی با آثار #عین_صاد سودمند است.
@tafaqqoh
emtedad.rar
8.41M
📚 امتدادِ «چشمهی جاری»
✔️ در این فایلِ فشرده ۱۰ عنوان کتاب از آثارِ شاگردان استاد صفایی حائری رحمهالله ارائه شده که امتدادِ فکر #عین_صاد به حساب میآید.
خواندن این کتابها علاوه بر آثار مرحوم صفایی برای #آشنایی و #قضاوت پیرامون اندیشهی ایشان بسیار مفید است.
🔹 این کتب به همتِ مؤسسه تحقیقاتی لیلة القدر (مرکز حفظ و نشرِ آثار عین صاد) منتشر شدهاند:
۱. اندیشههای پنهان ٫ رویکرد سیستمی به حیات معنوی انسان / علاء الدین اسکندری
۲. انسانِ جاری ٫ حدیثِ رویش و بالندگی انسان / مسعود پورسیدآقایی
۳. بینشهای قرآنی ٫ برداشتهای استاد علی صفایی رحمهالله در سوره بقره / سید عبدالمجید فلسفیان
۴. چشمه صاد ٫ نگرشی بر مکتبِ تفسیری استاد صفایی رحمهالله در سوره بقره / سید عبدالمجید فلسفیان
۵. دین و نظامسازی در نگاهِ استاد صفایی حایری رحمهالله / مسعود پورسیدآقایی
۶. ردّپای نور در خاطراتِ من ٫ سیری در مکتبِ تربیتی استاد صفایی رحمهالله / سید عبدالرضا هاشمی ارسنجانی
۷. رندانِ بلاکش ٫ تطبیق و مقایسهی اندیشهی عرفانی حافظ و استاد صفایی رحمهالله / سید مجید سلیمانپناه
۸. علی و استمرارِ انسان ٫ شرحی بر نامه ۳۱ نهجالبلاغه، نامه امام علیه السلام به فرزندش / فلسفیان
۹. علی و جاری حکمت ٫ دفتر دوم: شرح ۴۰ حکمتِ دوم نهجالبلاغه ٫ سید عبدالمجید فلسفیان
۱۰. مشهورِ آسمان / عزیزالله حیدری
🏷 @einsad
🔖 @einsadtehran
🔉 @einsad_abook
🌐 www.einsad.ir
🌐 www.zekraa.ir
@tafaqqoh
📚 پژوهشی در مراتب حکم
🖊 استاد حسین بهادر دام عزه
🔹 مقدمه
یکی از مباحثی که در علم اصول از اهمیتی خاص برخوردار است و ثمرات نسبتاً مهمی نیز بههمراه دارد، مسئله «مراتب حکم تکلیفی» است که در مواردی تنها راهحل مشکلات آن، التزام به وجود مراحل و مراتبی برای حکم است. البته واضح است که بحث از مراحل حکم تکلیفی غیر از بحث در «حقیقت حکم تکلیفی» است و چه بسا اختلاف در بحث حقیقت حکم تکلیفی در مواردی موجب اختلاف در مراحل یا تفسیر خاصی از هر یک از مراحل آن شود.
غرض اصلی این مقاله، بررسی مسئله مراتب حکم تکلیفی و موارد استفاده از آن در مباحث اصولی است، در ضمن در مواردی که حکم موجب تفسیرهای مختلفی از مراتب آن است به تفسیر «حقیقت حکم» نیز اشاره میشود.
شاید بتوان گفت اولین کسی که به این مسئله بیش از دیگران توجه کافی داشته و در جوانب مختلف آن، بحث و تحقیق نسبتاً بیشتری دارد و همچنین سعی بر آن داشته که از آن در حل پارهای از مشکلهای علم اصول استفاده کند، مرحوم «آخوند خراسانی» است. البته این بدان معنا نیست که این مسئله قبل از وی در کلمات اصولیان مطرح نبوده است، بلکه چنانکه خواهد آمد، در کلمات شیخ انصاری نیز در مواردی به مسئله مراحل حکم اشاره شده است، لکن تحقیق در آن منحصر به مرحوم آخوند است. به عنوان مثال، مرحوم شیخ انصاری در بحث امکان تعبد به ظن در مبحث «جمع بین حکم واقعی و ظاهری» در جواب از اشکال مثلین (در مواردی که حکم ظاهری بر خلاف حکم واقعی باشد) قائل به تعدد مرحله برای حکم شده و فرموده است: در مواردی که حکم ظاهری بر خلاف حکم واقعی قائم شده است، آنچه برای مکلف فعلی و واجب الامتثال است، همان حکم ظاهری است و حکم واقعی فعلیت ندارد.[۱]
پرواضح است که با قائل شدن به مرتبه فعلی و غیرفعلی برای حکم است که شیخ انصاری میتواند چنین جوابی را به اشکال بدهد. ولی چنانکه گفته شد بحث مفصل را در این رابطه صاحب کفایه کرده است، لذا ما نیز بحث را از نقل و تحقیق در کلمات ایشان شروع میکنیم. به رغم اینکه صاحب کفایه در مباحث متعددی از بحث مراتب حکم تکلیفی استفاده کرده[۲] و اشاراتی نیز به بعضی مراتب آن داشتهاند، لیکن بحث جامع و مبسوط در تعریف و تقسیم هر یک از مراتب را در حاشیهای که بر رسائل شیخ دارند تحت عنوان درر الفوائد في الحاشیة علی الفرائد مطرح کردهاند.
همچنین در فوائد الأصول چندین مطلب اصولی و فقهی را تحت عنوان «فائدة» مطرح و گاه به بحث مراتب حکم تکلیفی در بعضی فوائد اشاره نمودهاند.
⬇️⬇️⬇️
@tafaqqoh
تفقه
📚 پژوهشی در مراتب حکم 🖊 استاد حسین بهادر دام عزه 🔹 مقدمه یکی از مباحثی که در علم اصول از اهمیتی خ
⬆️⬆️⬆️
🔹 کلام مرحوم آخوند در درر الفوائد[۳]
آخوند در بحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری برای حکم تکلیفی چهار مرحله ذکر میکند سپس اشکال آن بحث را با توجه به این مراحل جواب میدهد. کلام ایشان چنین است: «بعد از اینکه حکم از نشئه عدم خارج شده و به نشئه وجود میآید، در این نشئه مراتبی دارد. مرحله اول مرتبهای است که حکم فقط شأنیت و اقتضای وجود را دارد بدون اینکه حتی آن مقتضی بالفعل موجود باشد. مرحله دوم این است که قانونگذار آن حکم را انشا میکند، لکن به عللی آن را به اجرا نمیگذارد؛ یعنی به هیچوجه اراده و کراهتی نسبت به آن ندارد.
مرحله سوم این است که قانونگذار پس از وجود مقتضی و انشای خطاب، نسبت به آن بعث و زجر فعلی نیز دارد، بدون اینکه حکم به مرحلهای برسد که مخالفت آن موجب استحقاق عقاب بر آن بشود. به عبارت دیگر، بدون اینکه حکم بر او منجز شود. مرحله چهارم این است که حکم علاوه بر دارا بودن مراتب گذشته به مرحله تنجز و استحقاق عقاب نیز ـ در صورت مخالفت با آن ـ میرسد.
سپس مرحوم آخوند میفرماید: بعید نیست که بگوییم احکام قبل از بعثت نبی مکرم اسلام(ص) مرحله اولی (مقتضی) را دارا بودند، لیکن مانعی یا فقدان شرطی موجب شده که انشا نشوند. همچنین در مرحله دوم که حکم انشا شده، به حدی نبوده که اراده و کراهت بعث و زجر نسبت به آن باشد. مشابه آن غالب احکام در صدر اسلام است که به خاطر عدم استعداد مردم برای پذیرش در همان مرحله انشا باقی مانده بودند سپس به تدریج در پی استعداد مردم، بعث و زجر و اراده و کراهت به آنها تعلق گرفت و به مرحله سوم رسیدند. بعد از آن چنانچه مکلفین به واسطه علم یا علمی (امارات معتبره) به آن حکم آگاه شوند حکم به مرحله چهارم خود که همان تنجز و استحقاق عقاب است میرسد.
برای روشن شدن کامل بحث لازم است که ما در اینجا این مراحل را مفصل بررسی کرده و اشکالات مربوط به هر یک از مراتب را ذکر کنیم.
البته لازم است این نکته را متذکر شویم که در اصل وجود این چهار مرحله اختلافی وجود ندارد، منتها اختلاف در برشمردن این مراتب به عنوان مراتب حکم میباشد که عدهای برای حکم سه مرحله و عدهای دو مرحله و عدهای دیگر یک مرحله ذکر کردهاند.
⬇️⬇️⬇️
@tafaqqoh
تفقه
⬆️⬆️⬆️ 🔹 کلام مرحوم آخوند در درر الفوائد[۳] آخوند در بحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری برای حکم تکلیف
⬆️⬆️⬆️
🔹 الف) مرحله اقتضا
از کلمات مرحوم آخوند استفاده میگردد که در این مرحله و همین طور مرحله انشا، ملاک حکم وجود ندارد، لذا اینکه مرحله اقتضا از مراحل حکم برشمرده شده است به منظور بیان حقیقت و واقعیت حکم در این مرحله نمیباشد، بلکه منظور وجود شأنی یا شأنیت وجود حکم میباشد که از آن به مرحله اقتضا تعبیر میشود.
البته مرحوم آخوند در فوائد الأصول[۴] از مرحله اول تعبیری دارند که چنانکه مرحوم اصفهانی[۵] تذکر دادهاند، آن تعبیر، تعبیری مسامحی است. ایشان در فایده هشتم میفرمایند: اولین مرتبه حکم عبارت است از «ثبوته بمجرد ثبوت مقتضیه من دون إنشائه وتشریعه». چنانکه ملاحظه میشود ظاهر این تعبیر این است که حکم در مرحله اولی نیز یک نحوه ثبوت هر چند ثبوت بالعرض دارد. ولکن این تعبیری است مسامحی و به تعبیر دقیقتر به گفته مرحوم اصفهانی همان است که در درر الفرائد در مورد این مرحله فرموده است: «أولها: أن یکون له شأنه من دون أن یکون بالفعل بموجود أصلاً»[۶]. وی در این عبارت هرگونه وجودی را از حکم نسبت به این مرحله نفی میکند.
🔹 اشکال در وجود مرتبه اقتضا برای حکم
با وجود این، بعضی از بزرگان مثل مرحوم بروجردی[۷] و حضرت امام[۸] به وجود چنین مرحلهای برای حکم، اشکال کردهاند و حاصل بیانشان این است که مصلحت و مفسده علت تحقق حکم میباشد؛ یعنی هرگاه در فعلی مصلحت و مفسدهای باشد، آن مصلحت و مفسده موجب تحقق حکم نسبت به آن فعل میشود پس جزء مراحل حکم نباید منظور شود.
🔹 توجیه اثبات مرحله اقتضا برای حکم
برخی وجود مرحله اقتضا برای حکم را چنین توجیه کردهاند:
۱ـ همانطوری که در معقول بیان شده است هر مقتضایی در مرحله مقتضی به نحو مناسب موجود است البته نه با وجود مناسب خودش، بلکه با وجودی که مناسب مقتضی میباشد، لذا درست است که اصالتاً وجود از آنِ مقتضی است اما وجود مقتضی را به نحو اندکاک به مقتضا هم نسبت میدهند. بنابراین هر کجا که مقتضی مصلحت و مفسده موجود باشد، مقتضای حکم نیز موجود است.
۲ـ همانطوری که در معقول و فلسفه مطرح گردیده است، مقبول یک نحو وجودی در قابل دارد منتها وجودی مناسب با مرتبه قابل نه مقبول و در مورد بحث نیز میتوان گفت که مصلحت و مفسده، قابل و وجوب و حرمت، مقبول هستند و این دو حکم به نحو وجود مناسبی در قابل وجود دارند.
⬇️⬇️⬇️
@tafaqqoh
تفقه
⬆️⬆️⬆️ 🔹 الف) مرحله اقتضا از کلمات مرحوم آخوند استفاده میگردد که در این مرحله و همین طور مرحله ان
⬆️⬆️⬆️
🔹 پاسخ محقق اصفهانی به دو توجیه مذکور
محقق اصفهانی پس از نقل دو توجیه ذکر شده برای اثبات مرحله اقتضا در کلام آخوند، به نقد این دو توجیه میپردازند.
نسبت به توجیه اول ایشان میفرمایند: «اینکه هر مقتضایی در مرتبه ذات مقتضی خود به نحو مناسب با وجود مقتضی موجود است، اگرچه سخن درستی است، لکن تطبیقش در ما نحن فیه محل اشکال است؛ چراکه این حرف در مورد مقتضی به معنای علت فاعلی و وجود دهنده درست است نه در مورد مقتضی به معنای علت غایی، و پرواضح است که در ما نحن فیه مصلحت و مفسده علت فاعلی وجود حکم نیستند، بلکه صرفاً داعی مولا برای حکم کردن میباشند. به عبارت دیگر، وجود مصلحت و مفسده در فعلی باعث میشود که مولا به آن امر یا نهی داشته باشد. پس مصلحت و مفسده الآن در خارج موجود نیستند، بلکه غایت حکم مولا میباشند و تصورشان نیز که برای مولا موجب داعی بر امر و نهی میشود، علت غایی است برای حکم، بنابراین آن مطلبی که از فلسفه نقل شد در ما نحن فیه تطبیق نمیشود.
اما توجیه دوم نیز ناتمام است؛ چراکه قابلی که مقبول در رتبه او با وجود مناسب قابل موجود است عبارت است از قابلهایی که استعداد مادی برای قبول مقبول داشته باشند. به عبارت دیگر، این توجیه در مورد ماده و صورت که صورت مقبول است درست میباشد نه در مورد استعداد ماهوی و در ما نحن فیه نمیتوان گفت که مصلحت «في سبیل المادیة والترقی إلی الصورة الحکمیة» مثل وجوب است.
بله یک مطلب را میتوان گفت و آن اینکه نماز مثلاً به خاطر این استعداد ماهوی دارد و با اتیان آن مراجع مؤمن محقق میشود لذا صلاة استعداد ماهوی را برای وجوب دارد و البته در این مرحله فقط استعداد و شأنیت حکم وجود دارد نه وجود الحکم و لذا بهتر است که از آن تعبیر به ثبوت مقتضی شود نه ثبوت حکم».[۹]
بعضی از اساتید نقد مرحوم اصفهانی را نسبت به توجیه دوم پذیرفتهاند ولی آن را نسبت به توجیه اول رد کردهاند، بدین بیان که: اولاً، اینکه در مرحله اول از مراتب حکم (اقتضا) مسئله مصلحت و مفسده را مطرح کنیم و به آخوند نسبت دهیم، حرفی است نادرست؛ چراکه آخوند در این مرحله هرگز حرفی از مصلحت و مفسده به میان نیاورده است. چنانکه این مطلب از عبارت آخوند در حاشیهاش بر رسائل در تبیین مرحله اولی و همچنین از سایر کلماتش در فوائد الأصول به وضوح به دست میآید. ثانیاً، کلام محقق اصفهانی اگرچه موجب ردّ توجیه اول میشود، ولی این مطلب را که مقتضا در مرتبه وجودی مقتضی به معنای علت تامه با وجود مناسب با آن مرحله موجود است، به کلی نفی نمیکند و با توجه به اینکه گفتیم در کلام آخوند حرفی از مصلحت و مفسده که علت غایی برای تحقق حکماند نشده است میتوان گفت که حکم در این مرحله موجود است به وجود همان علت فاعلیاش که خداوند باشد.
⬇️⬇️⬇️
@tafaqqoh
تفقه
⬆️⬆️⬆️ 🔹 پاسخ محقق اصفهانی به دو توجیه مذکور محقق اصفهانی پس از نقل دو توجیه ذکر شده برای اثبات مر
🔹 ب) مرحله انشا
دومین مرتبهای که مرحوم آخوند برای حکم ذکر کرده است، مرتبه انشای حکم و وجود انشایی برای حقیقت حکم است. برای روشن شدن این مرحله و وجود انشایی حکم، نظر مرحوم آخوند را در این مورد ذکر میکنیم:
فاعلم أن الإنشاء هو القول الذي به إیجاد المعنی في نفس الأمر لا الحکایة عن ثبوته و تحفقه في موطنه من ذهن أو خارج… والمراد من وجوده في نفس الأمریة هو ما لا یکون بمجرد فرض الفارض لا ما یکون بحذائه شيء في الخارج بل بأن یکون منشأ إنتزاعه فیه مثلاً ملکیة المشتری للمبیع قبل إنشاء التملیك.. والبیع بصیغته لم یکن له ثبوت أصلاً إلا بالفرض کفرض الإنسان جماداً والجماد إنساناً وبعد ما حصل لها خرجت عن مجرد الفرض وحصلت لها واقعیة ما کانت بدونه. وبالجملة لا نفي من وجودها بالصیغة إلا مجرد التحقیق الإنشائي لها الموجب مع الشرائط لنحو ووجدها الحاصل بغیرها من الأسباب الاختیاریة کحیازة المباحث أو الاضطراریة الإرث وغیره.[۱۰]
توضیح مطلب اینکه: در باب حقیقت انشا به طور کلی چهار نظریه مطرح شده است که در آن میان یکی رأی مشهور اصولیین و دیگری نظریه مرحوم آخوند است.
انشا در نظر مشهور عبارت است از ایجاد معنا به واسطه لفظ در وعاء مناسب با آن معنا، بدین بیان که: وقتی منشئ معنایی را انشا میکند آن معنا از هر سنخ از معانی که باشد ـ چه از معانی واقعیه باشد و چه از معانی اعتباریه ـ در همان وعاء به واسطه لفظ آن معنا ایجاد میشود؛ مثلاً اگر منشئ ملکیت را انشا کرد، چون ملکیت یک امر اعتباری عقلایی است در همان وعاء معنای ملکیت ایجاد میشود، لذا طبق این تفسیر آنها قائلاند که معانی انشائیهای مثل استفهام، تمنی و ترجّی، در مورد خداوند معنا ندارد؛ زیرا اگر خداوند بخواهد چنین معانیای را انشا کند باید آنها را در عالم مناسب که همان عالم واقع است ایجاد نماید و ایجاد آنها در عالم واقع به اسباب تکوینی نیاز دارد که در مورد خداوند تحقق آن اسباب محال است؛ چراکه او هیچگاه فاقد شیء نیست تا آن را تمنی یا ترجّی کند، لذا باید استفهامات و تمنیات صادر شده از ناحیه خداوند را مجاز دانست.
مرحوم آخوند با توجه به این اشکال یعنی عدم تصور بعضی از انشائیات در مورد خداوند، برای حل آن حقیقت انشا را به گونهای دیگر تفسیر نموده و فرموده است: «انشا عبارت است از ایجاد معنا به واسطه لفظ در نفس الامر نه در وعاء مناسب با آن معنا» و در ادامه، عالم «نفس الأمر» را این چنین تعریف میکند:
مراد از آن عالم خارج نیست، چراکه چهبسا در مواردی نسخ آن معنایی که به واسطه لفظ قصد ایجاد آن را داریم، از سنخ امور خارجیه نیست. مضافاً به اینکه اصلاً معقول نیست که لفظ علت وجود امری در خارج باشد و از همینجا معلوم میشود که مراد از نفس الامر عالم ذهن نیز نمیتواند باشد؛ زیرا معقول نیست که لفظ به خودی خود علت وجود معنایی در ذهن باشد. و این انتقالی که از شنیدن الفاظ نسبت به معانی آنها پیدا میشود، ربطی به علیّت لفظ برای وجود معنا در ذهن ندارد، بلکه این انتقال به خاطر ملازمه وضعیهای است که بین تصور لفظ و تصور معنا به وجود آمده است. وانگهی اگر این انتقال ناشی از علیّت لفظ برای وجود معنا در ذهن باشد پرواضح است که این مطلب اختصاص به الفاظ انشائیه ندارد، بلکه در تمام الفاظ موضوعه جاری است. پس مراد از نفس الامر، حد ذات شیء است و اینکه میگوییم کلام انشایی «قول قصد به ثبوت المعنی» مراد ثبوت معنای آن در وعائی است که ربطی به فرضکننده ندارد. چنانکه ثبوت زوجیت برای عدد چهار ذاتی است در قبال ثبوت زوجیت برای عدد پنج که فقط به مجرد فرض متصور است و نقش لفظ در این میان این است که منشأ انتزاع و مورد اختراع چنین معنایی خواهد بود که البته این منشأیت انتزاع برای لفظ به واسطه وضع ایجاد شده است. غایة الأمر منشأیت شیئی برای انتزاع امری از آن، گاه حقیقی است و گاه جعلی که در ما نحن فیه از قسم دوم میباشد.[۱۱]
سپس مرحوم آخوند در ادامه میفرماید: مشخصات این وجود انشایی همانا مشخصات مُنشئ و تشخیص لفظ آن است، اگرچه ممکن است آن معنا به لحاظ وجود دیگری مثل وجود خارجی آن، متشخص نباشد.
بنابراین ممکن است مُنشئ به صیغه طلب، طلبی را انشا کند اگرچه طالب حقیقی (خارجی) آن نباشد و به خاطر وجود داعی دیگری انشا کند. به همین صورت است دیگر صفاتی که قائم به نفساند مثل استفهام تمنّی و ترجی که میتوان آنها را به این نحو از وجودی که ذکر کردیم (وجود انشایی) ایجاد کرد؛ هر چند در خارج مصداقی نداشته باشند. از اینجا اشکالی که در انشای اینها در مورد خداوند مطرح بود، مرتفع میگردد.[۱۲]
در اینجا لازم است نکته مهمی را تذکر دهیم و آن اینکه مرحوم آخوند در انشای بعضی از امور اعتباری مثل عقود و ایقاعات فرموده است: پس از اینکه این امور در همان عالم نفس الأمر ایجاد میشوند و به نحوی که گذشت وجود انشایی پیدا میکنند؛ صلاحیت مییابند که منشأ انتزاع اعتب
تفقه
⬆️⬆️⬆️ 🔹 پاسخ محقق اصفهانی به دو توجیه مذکور محقق اصفهانی پس از نقل دو توجیه ذکر شده برای اثبات مر
اراتی شوند که شرعاً یا عرفاً بر آنها مترتب است[۱۳] و این غیر از نظریه مشهور است که قائلاند به محض اینکه مُنشئ مثلاً ملکیت را انشا میکند یک ملکیت اعتباری در ظرف اعتبار عقلانی آن ایجاد میشود. البته این حرف با کلام مرحوم آخوند تفاوت دارد و چنانکه بعضی از اصولیین نیز گفتهاند ثمرات مهمی بر هر یک از دو نظریه مترتب میشود که ذکر آنها در اینجا از موضوع بحث ما خواهد بود.
مطلب مهم دیگری که درباره مراد مرحوم آخوند از مرتبه ثانیه حکم که همان مرحله انشا است باید ذکر کنیم این است که: دو مرحله گذشته یعنی مرحله اقتضا و مرحله انشا، فاقد ملاک و روح حکم میباشد و هر دو مرحله یا حداقل مرحله اول (اقتضا) داخل در «ما سکت الله عند رحمة منه علی العباد» است. چنانکه از امیرالمؤمنین روایت شده است:
إِنَّ اللَهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَدَّ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ فَرَائِضَ فَلَا تَنْقُصُوهَا وَ سَكَتَ عَنْ أَشْيَاءَ وَ لَمْ يَسْكُتْ عَنْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا رَحْمَةً مِنَ اللَهِ لَكُمْ.[۱۴]
نتیجه این مطلب که این دو مرحله فاقد روح و ملاک حکم است این است که اگر مکلفین علم تفصیلی یا اجمالی نیز به حکم در این دو مرحله پیدا کنند، موافقتش واجب نیست تا آنکه مخالفتش موجب عقاب گردد.[۱۵]
@tafaqqoh
تفقه
اراتی شوند که شرعاً یا عرفاً بر آنها مترتب است[۱۳] و این غیر از نظریه مشهور است که قائلاند به محض
🔹 ثمرات مترتب بر حکم انشایی در نظر آخوند
پس از شرح مراد مرحوم آخوند در مرتبه انشا این نکته را باید مورد توجه قرار داد که مرحوم آخوند از وجود چنین مرحلهای برای حکم در مواردی استفاده کرده است و به تعبیر دیگر، تنها راه تخلص از بعضی اشکالات را منحصر به التزام به وجود مرحله انشا برای حکم دانسته است. برخی از این موارد عبارتاند از:
۱ـ در مورد مشکل تصویب و اشتراک احکام بین عالم و جاهل در بحث اجزا و اجتهاد و تقلید[۱۶] تصریح کرده است که اشتراک احکام بین عالم و جاهل فقط در مرحله انشا میباشد نه در مرحله فعلیت.
۲ـ در بحث جمع بین حکم ظاهری و واقعی و حل مشکلاتی از قبیل نقض غرض و تفویت مصلحت و القای در مفسده و اجتماع ضدین، میگوید: تمام این مشکلات وقتی است که ما قائل شویم حکم واقعی در مورد حکم ظاهری فعلی است اما اگر گفتیم حکم واقعی در موارد حکم ظاهری انشایی است همه این اشکالها حل میشود.[۱۷]
البته مرحوم آخوند در بحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری در کفایة الاصول این بیان را که بگوییم حکم واقعی در موارد حکم ظاهری انشایی است قبول نکرده و قائل به فعلیت معلّقه شده و گویا اشتراک و مرحله حکم واقعی را در موارد حکم ظاهری در همین مرتبه فعلیت معلّقه میداند.[۱۸] ما در آینده در توضیح مرتبه فعلیت به این بیان مرحوم آخوند که فعلیت را دو قسم میداند ( فعلیت معلّقه و فعلیت حتمیه) اشاره خواهیم کرد.
۳ـ ثمره دیگر برای وجود مرحله انشا، تفکیک بین ثواب و عقاب است، بدین بیان که: عامل به حکم انشایی استحقاق ثواب دارد ولی استحقاق عقاب فقط اختصاص به مخالفت با حکم فعلی دارد و مخالفت با حکم انشایی استحقاق عقاب را ندارد.[۱۹] عبارت آخوند در امر اول از مباحث قطع چنین است:
«.. وان کان ربما یوجب موافقته استحقاق المثوبة..».
اگرچه تعبیر به «ربما» در این عبارت موجب شده است که بین شارحین[۲۰] و منتقدین کلام آخوند اختلافاتی به وجود بیاید، لیکن اصل اینکه مرحوم آخوند در صدد بیان فرق بین ثواب و عقاب در حکم انشایی است، محل شبهه نیست.
۴ـ از کلمات آخوند این ثمره نیز استفاده میشود که در مواردی که به فعلیت رسیدن حکم منوط به تحقق شرایطی است، اگر حکم قبلاً انشا شده باشد در موقع تحقق شرایط فعلیت، حکم به مرحله سوم میرسد و نیازی نیست که دوباره انشا شود بعد به فعلیت برسد.[۲۱] البته این ثمره در موالی عرفی خیلی واضحتر است؛ چراکه ممکن است مولا در هنگام فعلیت حکم و تحقق شرایط آن به کلی غافل بشود ولی چون قبلاً انشا کرده است حکم خود به خود فعلی میگردد.
@tafaqqoh