⭕️بیانیه مرکز مدیریت حوزه علمیه
در محکومیت اهانت رئیس جمهور فرانسه به پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم آخرین و بزرگترین پیامبر الهی است که تمامی معارف و آموزههای دیگر پیامبران تاریخ را کمال بخشید و جامعترین شریعت الهی را به بشریت تقدیم کرد، پیامبری که خدای عظیم مدال (وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ) قلم 4، را به وی عطا نمود و وی را بهعنوان مظهر (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ) الانبیاء 107، ستود. آن بزرگ نه تنها فلسفه بعثت خویش را نشر فضائل اخلاقی معرفی کرد (إِنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلاقِ) بلکه قرآن وحیانی را از جانب خدای مهربان جهانیان بهعنوان برنامه زندگی انسانها به ارمغان آورد که مسیحیان عالم را نزدیکترین دوستان مؤمنان معرفی کرد (وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ) مائده 82 و تکلیف مسلمانان را در برابر بقیه بشریت که به جنگ و تجاوز آلوده نشدهاند ( عدالت ) و ( نیکی ) دانسته است (لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) ممتحنه8،
🔸شگفتآور است که مدعیان تمدن و رؤسای جمهور کشورهایی که صدها سال دستشان به غارت کشورهای شرق و خون میلیونها انسان مظلوم الجزائری و آفریقایی و آسیایی آلوده است به خود اجازه میدهند که به بزرگترین پیامبر رحمت و تندیس اخلاق و حامل کتاب وحی الهی جسارت و اهانت نمایند. و کسانی که نَفَس آزادیخواهی ملل مظلوم را گرفتند با کمال بیشرمی نام این اهانتها را آزادی بیان بنامد. شاید حکمت آن باشد که جامعه بشری احترام ادیان آسمانی و پیامبران الهی و کتب مقدس آنان توسط ملت مسلمان ایران را با این وقاحت و بیادبی غرب پر ادعا مقایسه کند و عمق ارزشهای اخلاقی دین مبین اسلام بیشتر شناخته گردد.
🔸حوزههای علمیه ضمن محکوم کردن لایحه ضداسلامی امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه و حمایت او از اهانت به قرآن و بزرگترین پیامبر الهی انتظار دارد که فرهیختگان، شخصیتها و مسئولان کشورهای اسلامی و دیگر ادیان آسمانی به اقدام عاجل و قاطع خویش راه را بر این آتشافروزان بسته و زمینههای ارتقای وحدت و تعامل سازنده ادیان ابراهیمی را در جهان فراهم نمایند.
✍️علیرضا اعرافی
مدیر حوزههای علمیه
قم مقدسه
https://hawzahnews.com/x9SfT
🚨پیام رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسه در پی اقدام توهینآمیز رئیسجمهور فرانسه درباره پیامبر اعظم(ص)
🔻اظهارات امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در تأیید کاریکاتور توهینآمیز به پیامبر اسلام صلواتاللهعلیهوآله، باعث خشم مسلمانان در سرتاسر جهان شده است. به همین علت حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسوی پیامی کوتاه صادر کردند. متن این پیام که به زبان فرانسوی در شبکههای اجتماعی منتشر شد، به شرح زیر است:
🏳بسمه تعالی
🔰جوانان فرانسه !
🔹️از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت میکند و آن را آزادی بیان میشمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهرههای درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟
🔹️سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در اینباره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟
سیدعلی خامنهای
۷ آبان ۱۳۹۹
@Khamenei_ir
#صوت #تفسیر_آموزشی
#جلسه3
جلد 4 تفسیر آموزشی
آیات 96و97 آل عمران
پنجشنبه 8 آبان 99
12 ربیع الاول: میلاد رسول الله صلی الله علیه و آله
و آغاز هفته وحدت مبارک باد
در علل الشرائع، ج2، ص397 چند روایت در وجه تسمیه «بکة» آمده:
§ به خود شهر «مکة» گفته اند و به جایی که کعبه قرار دارد(محوطه مسجد الحرام)«بکّة»(امام صادق ع: مَوْضِعُ الْبَيْتِ بَكَّةُ وَ الْقَرْيَةُ مَكَّةُ).
§ در وجه تسمیه، گاه به «بکَّ» که ریشه آن است اشاره شده: آنجا جایی است که در اثر ازدحام جمعیت، مردم با دست خود به دیگران فشار می آورند؛
§ و گاه به اشتقاق کبیر آن اشاره شده(بکَّ و بکی): در آنجا مردم، فراوان گریه می کنند.
§ سایر نکات
§ «مکة» فقط یک بار در قرآن آمده(24 فتح: ببطن مکة) کما اینکه «بکّة» فقط یکبار در قرآن آمده(96 آل عمران) و «مُکاء» هم فقط یکبار در قرآن آمده(35 انفال).
§ روایاتی که در علل الشرائع، 2، 397 و 398 است و وجه تسمیه مکه و بکه گفته شده به این شرح است:
136 باب العلة التي من أجلها سميت مكة مكة
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِي مَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ سُمِّيَتْ مَكَّةُ مَكَّةَ لِأَنَّ النَّاسَ كَانُوا يَمْكُونَ فِيهَا وَ كَانَ يُقَالُ لِمَنْ قَصَدَهَا قَدْ مَكَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً فَالْمُكَاءُ التَّصْفِيرُ وَ التَّصْدِيَةُ صَفْقُ الْيَدَيْنِ.
137 باب العلة التي من أجلها سميت مكة بكة
1 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنِ الْعَزْرَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَتْ مَكَّةُ بَكَّةَ لِأَنَّ النَّاسَ يَتَبَاكُّونَ فِيهَا.
2 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ سُمِّيَتِ الْكَعْبَةُ بَكَّةَ فَقَالَ لِبُكَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِيهَا.
3 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِدْرِيسُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَوْضِعُ الْبَيْتِ بَكَّةُ وَ الْقَرْيَةُ مَكَّةُ.
4 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَتْ مَكَّةُ بَكَّةَ لِأَنَّهُ يُبَكُّ بِهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ وَ الْمَرْأَةُ تُصَلِّي بَيْنَ يَدَيْكَ وَ عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ شِمَالِكَ وَ عَنْ يَسَارِكَ وَ مَعَكَ وَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِنَّمَا يُكْرَهُ فِي سَائِرِ الْبُلْدَانِ.
5 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ سُمِّيَتْ مَكَّةُ بَكَّةَ قَالَ لِأَنَّ النَّاسَ يَبُكُّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِيهَا بِالْأَيْدِي.
جمع بندی این روایات
خلاصه چهار روایت پیرامون «بکّة» چنین است:
1. لِأَنَّ النَّاسَ يَبُكُّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِيهَا بِالْأَيْدِي: گاه از ریشه خودش(بکک) دانسته اند از ثلاثی مجرد معلوم «یَبُکُّ بالایدی»(با دست به هم فشار می آورند)
2. لِأَنَّهُ يُبَكُّ بِهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ: گاه مجهول آن «یُبَکُّ»(مورد فشار واقع می شوند)
3. لِأَنَّ النَّاسَ يَتَبَاكُّونَ فِيهَا: گاه از باب تفاعل آن «یتباکّونَ»(ازدحام کردند و به هم فشار آوردند)
4. لِبُكَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِيهَا: گاه از اشتقاق کبیر استفاده فرمودند یعنی آن را از ریشه «بکی» معنا فرمودند(مردم در آنجا گریه می کنند).
بنابراین ممکن است که در یک کلمه اعتبارات و لحاظ های مختلفی باشد.
2. پاسخ به #شبهه: زیارت قبر مطهر امام حسین ع ثوابش بیش از حجّ است/ نیز حرم امام رضا ع. پس شیعه اهل غلوّ است!
جواب:
ثواب زیارت قبر حسین ع بیش از خانه خدا
کامل الزیارات، ص267
حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِرَجُلٍ مِنْ مَوَالِيه
يَا فُلَانُ أَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع؟
قَالَ نَعَمْ إِنِّي أَزُورُهُ بَيْنَ ثَلَاثِ سِنِينَ أَوْ سَنَتَيْنِ مَرَّةً
فَقَالَ لَهُ وَ هُوَ مُصْفَرُّ الْوَجْهِ أَمَا وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَوْ زُرْتَهُ لَكَانَ أَفْضَلَ لَكَ مِمَّا أَنْتَ فِيهِ
فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ كُلُّ هَذَا الْفَضْلُ
فَقَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي حَدَّثْتُكُمْ بِفَضْلِ زِيَارَتِهِ وَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَكْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَ مَا حَجَّ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَيْحَكَ أَ مَا تَعْلَمُ- أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ [بِفَضْلِ قَبْرِهِ] كَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَ مَكَّةَ حَرَما
قَالَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ: فَقُلْتُ لَهُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَيْتِ وَ لَمْ يَذْكُرْ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ؟
فَقَالَ وَ إِنْ كَانَ كَذَلِكَ فَإِنَّ هَذَا شَيْءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَكَذَا
أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع حَيْثُ يَقُولُ إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ
أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ كَانَ فِي الْحَرَمِ كَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ الْحَرَمِ.
آنچه از حدیث به دست می آید
1. جا دارد که هر سال انسان به کربلا برود.
2. فضل زیارت امام حسین ع آنقدر بیش از حجّ است که اگر مردم می دانستند حجّ مستحبی را رها می کردند.
3. با تمام این اوصاف حجّ واجب شده ولی زیارت امام حسین ع واجب نشده چراکه ملاک در وجوب یا استحبابِ چیزی صرفاً فضیلت بیشتر آن نیست بلکه مثلاً توان مردم در انجامش نیز ملاک است. مثلاً نماز شب ممکن است برکاتش از نمازهای یومیه کمتر نباشد(مقام محمود- فلا تعلم نفس ما اخفی لهم ...) ولی نماز شب مستحب مؤکد شده چون در توان مردم نبوده.
4. شاید وجه افضلیت ثواب زیارت قبور ائمه خاصّه امام حسین ع بر حج این باشد که ایشان بودند که اصل اسلام را حفظ کردند. خون امام حسین ع بود که حج را زنده نگه داشت وگرنه یزیدیان چیزی از قرآن، کعبه و دین باقی نمی گذاشتند(علامه جوادی و مرحوم آیت الله خوشوقت) بنابراین حتی سنّی و وهابی که امروز به حج می رود باید بداند که اگر خون امام حسین ع نبود امروز چیزی از دین برای او هم باقی نبود. کما اینکه یزید بنای تخریب خانه خدا را داشت و کما اینکه محمد بن عبدالوهاب قصد تخریب خانه خدا را داشت ولی از بقیع آغازید و بعدش به دنبال تخریب کربلا بود که دوباره خون حسین ع او را رسوا کرد و موفق نشد.
3. یک روایت در مورد #حجّ و #صلوات
روایت
الکافی، 2، 494
راوی: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي دَخَلْتُ الْبَيْتَ وَ لَمْ يَحْضُرْنِي شَيْءٌ مِنَ الدُّعَاءِ إِلَّا الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَخْرُجْ أَحَدٌ بِأَفْضَلَ مِمَّا خَرَجْتَ بِهِ.
من وارد خانه (كعبه) شدم و هيچ دعائى به خاطر نداشتم جز صلوات بر محمد و آل محمد؟ فرمود: آگاه باش كه هيچ كس مانند تو (در فضيلت و ثواب) از خانه بيرون نيامده است.
4. دلیل #تشریع_حج از لسان مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها:
در «کتاب من لا یحضره الفقیه، 3، 568» آمده: «فاطمةُ فی خُطبةٍ لها:
فرض اللهُ ... الحجَّ تَسنیةً للدّین
- تسنیة: شُکوه.
- خدای متعال حج را مایه شکوه و شوکت دین قرار دید. هیچ دینی به اندازه اسلام بر «اجتماعات مسلمین» تأکید نکرده و برای آن برنامه طراحی ننموده. نماز جماعت، نماز جمعه به عنوان میتینگ سیاسی هفتگی و ثابت مسلمانان. هیچ کشوری نمی تواند در سال 52 بار اهل خود را جمع کند ولی نماز جمعه می تواند. این قدرت اسلام است.
- اعتکاف از مصادیق دیگر شکوه دین است، اینکه عده ای مسلمان جمع شوند سه روز در مسجد خانه خدا(که ایامش نزدیک است: ایام البیض ماه بعدی یعنی رجب) و سیاحتشان این باشد که در مسجد با خدای خود خلوت کنند.
- حج هم کنگره عظیم مسلمانان است که در حال حاضر بیش از 3 میلیون نفر از 80 کشور دنیا در آن اجتماع می کنند که در این قسمت حضرتشان به «حج» اشاره فرمود.
- اما امروزه آنچه که بیشتر از حج، نمود یافته، حماسه اربعین است که در سالی که گذشت، حدود 25 میلیون نفر از 100 کشور دنیا، حول حسین فاطمه جمع شدند. این شوکت تشیع و اسلام است و هیچ کشور و دولتی نمی تواند چنین جمعیتی را در طول ده روز و با این امنیت و سلامت و بدون کار دولتی و فقط با اداره کردن مردم، گرد هم جمع کند. اینها را باید قدر دانست.
برنامه هفته بعد:
درس 2 تفسیر آموزشی جلد 4
یعنی آیات 98 تا 102 آل عمران
لطفاً همه امور مرتبط را به انجام رسانید:
1. صرف افعال این آیات
2. اعراب کامل آیات
3. مقایسه اعراب خودتان با نظر کتاب تفسیر آموزشی و الجدول و ...
4. مطالعه کامل درس 2 از کتاب
طرح سؤالات خوب از درس(حُسنُ السؤال نصفُ العلم)
حشرکم الله مع القرآن و العترة الطاهرة
#استدراک درس #جلسه3
دیروز در کلاس بیان شد که «مقامُ ابراهیمَ» بدل بعض از کلّ است.
استدلال ما هم بیان شد.
الان هم بر همان استدلال هستم.
ولی دوستان گفتند که «الجدول» این واژه را «بدل اشتمال» دانسته.
تحقیق کردم و دیدم که «البحر المحیط» هم آن را «بدل کل از کلّ» دانسته!
لذا وجه هر سه قول را با تأمل یافتم و تقدیم می کنم:
✅انوار التنزیل(بیضاوی)
مَقامُ إِبْراهِيمَ مبتدأ محذوف خبره أي منها مقام إبراهيم، أو بدل من آيات بدل البعض من الكل.
نکته: بنا بر نظر «بیضاوی» از آنجا که «بیت» در این آیه در معنای مجازی آمده(ذکر الجزءِ المهمِّ و ارادةُ الکُلِّ/ یا به علقه مجاورت) یعنی «بیت» گفته شده ولی اراده تمام مسجد الحرام شده؛ و از آنجا که «مقامُ ابراهیمَ» در چنین فرضی، جزء بیت(یعنی مسجد الحرام) است لذا «بدل بعض از کلّ» استعمال شده.
اقول: شاهد استعمال مجازی بیت در این آیه شریفه این است که در ادامه فرمود: «و من دخلهُ کانَ آمناً» و روشن است که مراد از ضمیر منصوبی در «دخله» همانا مسجد الحرام است نه خصوص بیت الله.
✅ الجدول
(مقام) بدل اشتمال من آيات
ظاهراً الجدول قائل شده که مراد از «بیت» در این آیه همان بیت است نه مسجد الحرام. لذا گفته که «مقام ابراهیم» چون جزء بیت نیست بلکه «بیت» به نوع بر او اشتمال دارد(اتصال دارد) لذا مثل «سُرِقَ زیدٌ ثوبُه» است لذا بدل اشتمال است.
✅بحر المحیط
گفته: بدل کل از کل است از «آیات» به این معنا که همین یک آیه، خودش از نواحی مختلفی آیه است لذا «آیات» است نه «آیه».
أعرَبوا «مقامُ ابراهيمَ» بدلاً، و هو بدل كل من كل، من قوله: آيات؛
و أعرَبوه «خبرَ مبتداٍ محذوفٍ». ... فكيف يُبدَلُ المفردُ مِنَ الجمعِ، أو يخبر به عن الجمع؟ و أجيب ... بِأن يُجعَلَ وحدَه بمنزلةِ آياتٍ كثيرةٍ لظهورِ شَأنه و قوّةِ دَلالتِه على قُدرَةِ اللّهِ و نبوّةِ ابراهيمَ ع مِن تأثيرِ قَدَمِه في حَجَرٍ صَلدٍ.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ضمناً یکی از دوستان گفتند که سیوطی در شرح الفیه خود، همین آیه را آورده و «مقام» را بدل اشتمال دانسته. حقیر در نرم افزار ادبیات عرب نور هم جستجو کردم و چنین چیزی نیافتم. در البهجة المرضیة، این آیه در بحث بدل آمده ولی سیوطی در واژه «من استطاع» گفته که بدل «بعض از کل» است ولی نسبت به «مقامُ» ساکت است.
#جانشینی #علت_جواب_شرط به جای #جواب_شرط
در آیه 97 آل عمران(مَن کفرَ فانَّ الله غنی عن العالمین) اشاره شد که مرحوم شیخ اعظم در بحث «برائت» از «رسائل» آیات دیگری را نیز معرفی می کنند که چنین وضعی دارند.
#فرائد_الاصول، ج2، ص563
إقامةُ العلةِ مُقامَ الجزاء لا تحصى كثرة في القرآن و غيره مثل قوله تعالى
1. وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ [فإنَّ الله یعلمُه] فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى
2. إِنْ تَكْفُرُوا [لا تَضرّونَ اللهَ] فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ
3. وَ مَنْ كَفَرَ [لا یَضُرُّ اللهَ] فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ
4. وَ مَنْ كَفَرَ [لا یَضُرُّ اللهَ] فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ
5. فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ [لا یضرُّ دینُ اللهِ ] فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ
6. إِنْ يَسْرِقْ [فلا عَجَبَ] فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ
7. إِنْ يُكَذِّبُوكَ [فلا عَجَبَ] فَقَدْ كَذَّبَتْ
#ابن_هشام
#مغنی
#من_بیانیه
#فتح29
#زندیق
#مقاله
#راسل
ابن هشام در
مغنی اللبیب، ج1، ص319
می نویسد:
و فى كتاب المصاحف لابن الأنبارى أن بعضَ الزنادقة، تمسّك بقوله تعالى (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً)(29 فتح) فى الطعنِ على بعض الصحابة
و الحقُّ أن مِن فيها للتبيين لا للتبعيض، أى الذين آمنوا هم هؤلاء ... .
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پاسخ به او:
المیزان: «من» البيانيةَ لا تَدخُلُ على الضّمير مطلقًا في كلامهم
اما استدلال به نفع مرحوم علامه چنین می تواند باشد:
1️⃣ شرح رضی بر کافیه، 4، 218 در توضیح «مِن» بیانیه نکته مهمی دارد: «و الذی بعدَ «مِن» عطفُ بیانٍ له».
پس روشن شد که ما بعد «من» بیانیه در حکم «عطف بیان» است و احکام عطف بیان را دارد. چراکه قرار است با وضوح بیشتری نسبت به «مُبَیَّنِ خود» قصد از آن را بیان کند.
2️⃣ تعریف عطف بیان در الفیه این بود:
فذو البیانِ تابعٌ شبهُ الصفة حقیقة القصدِ به منکشفة
بنابراین ذو البیان آن است که حقیقت قصد را به وضوح روشن کند؛ و عطف بیان در جوامد همان نعت است در مشتقات.
3️⃣ قاعده ضمیر: الضمیرُ(المضمر) لا یوصفُ و لا یوصف به.
این قاعده را تصریح کرده اند: اشمونی، 4، 77(اخبار به الذی) ابن عقیل، 2، 401؛ اوضح المسالک(ابن هشام صاحب مغنی)، 4، 217؛ شرح رضی بر کافیه، 2، 301 هم قاعده را آورده هم علت آن را بیان کرده.
و خود مغنی اللبیب، 2، 453 این قاعده را آورده. ضمن آنکه مغنی در ابتدای باب رابع، در تفاوت عطف بیان و بدل، اولین تفاوت را همین قرار داده که ضمیر نمی تواند عطف بیان یا متبوعش باشد به خلاف بدل.
لذا ضمیر نمی تواند عطف بیان باشد خاصّه اگر ضمیر غائب باشد چراکه در خود ضمیر هم ضمیر متکلم اعرف از مخاطب اعرف از غائب است و عمده مشکل در فهم متون عربی این است که مرجع ضمایر یافت شود.
هدایت شده از مغنی و بلاغت - تدریس 99 راسل
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
میلاد رسول خدا
صلی الله علیه و آله
و امام صادق
علیه آلاف التحیه و الثنا
بر همه مسلمین
بالاخص بر پیروان مذهب حق جعفری اثناعشری
فراوان مبارک باد.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
جالب است که در روز میلاد رسول خدا ص
امام صادق ع به زیارت امیرمومنان ع رفتند که "جان پیغمبر" است
زیارتنامه مهمی است و مشحون از ذکر فضائل حضرت مولی علی ع👇
متن زیارت در #ایتا
کانال #قرآن_و_نهج_البلاغه
@masoumieh_qoran
#صوت #تفسیر_آموزشی
#جلسه4
نیمه اول درس دوم از جلد 4 تفسیر آموزشی
آیات 98 و 99 آل عمران
پنجشنبه 15 آبان 99:
#مقاله
#منصوب_بنزع_خافض
#آیه99 #آل_عمران
#تبغونها_عوجا
#تفسیر_آموزشی
درس2 ج4 ص30 خط11
#نقد
تبغونها عوجاً
بغاه: طلَبهُ(الوسیط)
ها: مفعول به/ عوجا: حال از مفعول به: سبیل خدا را می طلبید در حالی که اعوجاج داشته باشد(یعنی آن را کج و معوج نشان می دهید)
قیل: عوجاً: مفعول به/ ها: منصوب به نزع «لام»: اعوجاج را طلب می کنید برای سبیل خدا.
وجه ضعف این قول اخیر این است که منصوب به نزع خافض سماعی، مقصور به سماع است و در قرآن کریم یا نداریم یا خیلی کم؛ لذا به راحتی نمی توان ادعای منصوب بنزع خافض کرد(البته در «أنّ و أن» قیاسی است و فراوان داریم مثل آیه 127 نساء و 2 ق).
التحریر و التنویر
و معنى تَبْغُونَها عِوَجاً:
1. يجوز أن يكون عوجا باقيا على معنى المصدرية، فيكون عِوَجاً مفعول تَبْغُونَها، و يكون ضمير النصب في تبغونها على نزع الخافض كما قالوا: شكرتك و بعتك كذا: أي شكرت لك و بعت لك، و التقدير: و تبغون لها عوجا، أي تتطلبون نسبة العوج إليها، و تصوّرونها باطلة زائغة.
2. و يجوز أن يكون عوجا، وصفا للسبيل على طريقة الوصف بالمصدر للمبالغة، أي تبغونها عوجاء شديدة العوج فيكون ضمير النصب في تَبْغُونَها مفعول تبغون، و يكون عوجا حالا من ضمير النّصب أي ترومونها معوجّة أي تبغون سبيلا معوجّة و هي سبيل الشرك.
دیروز در کلاس درس، متوجه شدم که مسأله #اسناد_فعل با #ارجاع_ضمیر برای برخی دوستان، در هم آمیخته.
این اشکال، شایع است
لذا نمودار مختصری برایش آماده شده که تقدیم می شود
لطفاً با دقت ملاحظه بفرمایید.
مطلب مهمی است:
#نمودار
#جدول
#مؤنث و #مذکر
#اسناد_فعل به چیزی
#ارجاع_ضمیر به چیزی
حاصل تحقیق در #صرف_ساده و چند کتاب دیگر
#راسل
هدایت شده از روح الله راسل
تحقیق یک برگی مرجع ضمیر و اسناد.pdf
228.5K
#تفاسیر_ادبی
#ادبی
#ادبیات_عرب #کاربردی
تلاش بفرمایید در طول هفته با قلم این کتاب ها آشنایی بیشتر حاصل شود
همه اینها در #جامع_التفاسیر اثر #علوم_اسلامی_نور #نور موجود است👇
دیروز در کلاس نظر ابوحیان درباره فعل «صدَّ» که در ص28 کتاب تفسیر آموزشی ج4 آمده بود مورد بررسی قرار گرفت.
ظاهر آن است که ادعای ابوحیان همان بود که به عرض رسید.
اما امروز فرصتی شد تا دوباره تحقیق بیشتری درباره فعل «صَدَّ» در لغت کنم.
حاصل تحقیق را تقدیم شما دوستان عزیز می کنم.
ظاهر آن است که ادعای ابوحیان اشکال داشته باشد.