eitaa logo
تفسیر آموزشی و احادیث کافی- راسل
172 دنبال‌کننده
76 عکس
28 ویدیو
84 فایل
سلام بر شما از ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ تفسیر آموزشی جلد ۱ و درس حدیث(برگزیده فضل قرآن کافی) در حال تدریس است. این کانال پل ارتباطی ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
جمع بندی این روایات خلاصه چهار روایت پیرامون «بکّة» چنین است: 1. لِأَنَّ النَّاسَ يَبُكُّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِيهَا بِالْأَيْدِي: گاه از ریشه خودش(بکک) دانسته اند از ثلاثی مجرد معلوم «یَبُکُّ بالایدی»(با دست به هم فشار می آورند) 2. لِأَنَّهُ يُبَكُّ بِهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ: گاه مجهول آن «یُبَکُّ»(مورد فشار واقع می شوند) 3. لِأَنَّ النَّاسَ يَتَبَاكُّونَ فِيهَا: گاه از باب تفاعل آن «یتباکّونَ»(ازدحام کردند و به هم فشار آوردند) 4. لِبُكَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِيهَا: گاه از اشتقاق کبیر استفاده فرمودند یعنی آن را از ریشه «بکی» معنا فرمودند(مردم در آنجا گریه می کنند). بنابراین ممکن است که در یک کلمه اعتبارات و لحاظ های مختلفی باشد.
2. پاسخ به : زیارت قبر مطهر امام حسین ع ثوابش بیش از حجّ است/ نیز حرم امام رضا ع. پس شیعه اهل غلوّ است! جواب: ثواب زیارت قبر حسین ع بیش از خانه خدا کامل الزیارات، ص267 حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِرَجُلٍ مِنْ مَوَالِيه يَا فُلَانُ أَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع‏؟ قَالَ نَعَمْ إِنِّي أَزُورُهُ بَيْنَ ثَلَاثِ سِنِينَ أَوْ سَنَتَيْنِ مَرَّةً فَقَالَ لَهُ وَ هُوَ مُصْفَرُّ الْوَجْهِ أَمَا وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَوْ زُرْتَهُ لَكَانَ أَفْضَلَ لَكَ مِمَّا أَنْتَ فِيهِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ كُلُّ هَذَا الْفَضْلُ فَقَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي حَدَّثْتُكُمْ بِفَضْلِ زِيَارَتِهِ وَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَكْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَ مَا حَجَّ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَيْحَكَ أَ مَا تَعْلَمُ- أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ [بِفَضْلِ قَبْرِهِ‏] كَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَ مَكَّةَ حَرَما قَالَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ: فَقُلْتُ لَهُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَيْتِ وَ لَمْ يَذْكُرْ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ؟ فَقَالَ وَ إِنْ كَانَ كَذَلِكَ فَإِنَّ هَذَا شَيْ‏ءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَكَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع حَيْثُ يَقُولُ إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ كَانَ فِي الْحَرَمِ كَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ الْحَرَمِ. آنچه از حدیث به دست می آید 1. جا دارد که هر سال انسان به کربلا برود. 2. فضل زیارت امام حسین ع آنقدر بیش از حجّ است که اگر مردم می دانستند حجّ مستحبی را رها می کردند. 3. با تمام این اوصاف حجّ واجب شده ولی زیارت امام حسین ع واجب نشده چراکه ملاک در وجوب یا استحبابِ چیزی صرفاً فضیلت بیشتر آن نیست بلکه مثلاً توان مردم در انجامش نیز ملاک است. مثلاً نماز شب ممکن است برکاتش از نمازهای یومیه کمتر نباشد(مقام محمود- فلا تعلم نفس ما اخفی لهم ...) ولی نماز شب مستحب مؤکد شده چون در توان مردم نبوده. 4. شاید وجه افضلیت ثواب زیارت قبور ائمه خاصّه امام حسین ع بر حج این باشد که ایشان بودند که اصل اسلام را حفظ کردند. خون امام حسین ع بود که حج را زنده نگه داشت وگرنه یزیدیان چیزی از قرآن، کعبه و دین باقی نمی گذاشتند(علامه جوادی و مرحوم آیت الله خوشوقت) بنابراین حتی سنّی و وهابی که امروز به حج می رود باید بداند که اگر خون امام حسین ع نبود امروز چیزی از دین برای او هم باقی نبود. کما اینکه یزید بنای تخریب خانه خدا را داشت و کما اینکه محمد بن عبدالوهاب قصد تخریب خانه خدا را داشت ولی از بقیع آغازید و بعدش به دنبال تخریب کربلا بود که دوباره خون حسین ع او را رسوا کرد و موفق نشد.
3. یک روایت در مورد و روایت الکافی، 2، 494 راوی: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي دَخَلْتُ الْبَيْتَ وَ لَمْ يَحْضُرْنِي شَيْ‏ءٌ مِنَ الدُّعَاءِ إِلَّا الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَخْرُجْ أَحَدٌ بِأَفْضَلَ مِمَّا خَرَجْتَ بِهِ. من وارد خانه (كعبه) شدم و هيچ دعائى به خاطر نداشتم جز صلوات بر محمد و آل محمد؟ فرمود: آگاه باش كه هيچ كس مانند تو (در فضيلت و ثواب) از خانه بيرون نيامده است.
4. دلیل از لسان مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها: در «کتاب من لا یحضره الفقیه، 3، 568» آمده: «فاطمةُ فی خُطبةٍ لها: فرض اللهُ ... الحجَّ تَسنیةً للدّین - تسنیة: شُکوه. - خدای متعال حج را مایه شکوه و شوکت دین قرار دید. هیچ دینی به اندازه اسلام بر «اجتماعات مسلمین» تأکید نکرده و برای آن برنامه طراحی ننموده. نماز جماعت، نماز جمعه به عنوان میتینگ سیاسی هفتگی و ثابت مسلمانان. هیچ کشوری نمی تواند در سال 52 بار اهل خود را جمع کند ولی نماز جمعه می تواند. این قدرت اسلام است. - اعتکاف از مصادیق دیگر شکوه دین است، اینکه عده ای مسلمان جمع شوند سه روز در مسجد خانه خدا(که ایامش نزدیک است: ایام البیض ماه بعدی یعنی رجب) و سیاحتشان این باشد که در مسجد با خدای خود خلوت کنند. - حج هم کنگره عظیم مسلمانان است که در حال حاضر بیش از 3 میلیون نفر از 80 کشور دنیا در آن اجتماع می کنند که در این قسمت حضرتشان به «حج» اشاره فرمود. - اما امروزه آنچه که بیشتر از حج، نمود یافته، حماسه اربعین است که در سالی که گذشت، حدود 25 میلیون نفر از 100 کشور دنیا، حول حسین فاطمه جمع شدند. این شوکت تشیع و اسلام است و هیچ کشور و دولتی نمی تواند چنین جمعیتی را در طول ده روز و با این امنیت و سلامت و بدون کار دولتی و فقط با اداره کردن مردم، گرد هم جمع کند. اینها را باید قدر دانست.
برنامه هفته بعد: درس 2 تفسیر آموزشی جلد 4 یعنی آیات 98 تا 102 آل عمران لطفاً همه امور مرتبط را به انجام رسانید: 1. صرف افعال این آیات 2. اعراب کامل آیات 3. مقایسه اعراب خودتان با نظر کتاب تفسیر آموزشی و الجدول و ... 4. مطالعه کامل درس 2 از کتاب طرح سؤالات خوب از درس(حُسنُ السؤال نصفُ العلم) حشرکم الله مع القرآن و العترة الطاهرة
درس دیروز در کلاس بیان شد که «مقامُ ابراهیمَ» بدل بعض از کلّ است. استدلال ما هم بیان شد. الان هم بر همان استدلال هستم. ولی دوستان گفتند که «الجدول» این واژه را «بدل اشتمال» دانسته. تحقیق کردم و دیدم که «البحر المحیط» هم آن را «بدل کل از کلّ» دانسته! لذا وجه هر سه قول را با تأمل یافتم و تقدیم می کنم: ✅انوار التنزیل(بیضاوی) مَقامُ إِبْراهِيمَ‏ مبتدأ محذوف خبره أي منها مقام إبراهيم، أو بدل من آيات بدل البعض من الكل‏. نکته: بنا بر نظر «بیضاوی» از آنجا که «بیت» در این آیه در معنای مجازی آمده(ذکر الجزءِ المهمِّ و ارادةُ الکُلِّ/ یا به علقه مجاورت) یعنی «بیت» گفته شده ولی اراده تمام مسجد الحرام شده؛ و از آنجا که «مقامُ ابراهیمَ» در چنین فرضی، جزء بیت(یعنی مسجد الحرام) است لذا «بدل بعض از کلّ» استعمال شده. اقول: شاهد استعمال مجازی بیت در این آیه شریفه این است که در ادامه فرمود: «و من دخلهُ کانَ آمناً» و روشن است که مراد از ضمیر منصوبی در «دخله» همانا مسجد الحرام است نه خصوص بیت الله. ✅ الجدول (مقام) بدل اشتمال من آيات‏ ظاهراً الجدول قائل شده که مراد از «بیت» در این آیه همان بیت است نه مسجد الحرام. لذا گفته که «مقام ابراهیم» چون جزء بیت نیست بلکه «بیت» به نوع بر او اشتمال دارد(اتصال دارد) لذا مثل «سُرِقَ زیدٌ ثوبُه» است لذا بدل اشتمال است. ✅بحر المحیط گفته: بدل کل از کل است از «آیات» به این معنا که همین یک آیه، خودش از نواحی مختلفی آیه است لذا «آیات» است نه «آیه». أعرَبوا «مقامُ ابراهيمَ» بدلاً، و هو بدل كل من كل، من قوله: آيات؛ و أعرَبوه «خبرَ مبتداٍ محذوفٍ». ... فكيف يُبدَلُ المفردُ مِنَ الجمعِ، أو يخبر به عن الجمع؟ و أجيب ... بِأن يُجعَلَ وحدَه بمنزلةِ آياتٍ كثيرةٍ لظهورِ شَأنه و قوّةِ دَلالتِه على قُدرَةِ اللّهِ و نبوّةِ ابراهيمَ ع مِن تأثيرِ قَدَمِه في حَجَرٍ صَلدٍ. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ضمناً یکی از دوستان گفتند که سیوطی در شرح الفیه خود، همین آیه را آورده و «مقام» را بدل اشتمال دانسته. حقیر در نرم افزار ادبیات عرب نور هم جستجو کردم و چنین چیزی نیافتم. در البهجة المرضیة، این آیه در بحث بدل آمده ولی سیوطی در واژه «من استطاع» گفته که بدل «بعض از کل» است ولی نسبت به «مقامُ» ساکت است.
به جای در آیه 97 آل عمران(مَن کفرَ فانَّ الله غنی عن العالمین) اشاره شد که مرحوم شیخ اعظم در بحث «برائت» از «رسائل» آیات دیگری را نیز معرفی می کنند که چنین وضعی دارند. ، ج2، ص563 إقامةُ العلةِ مُقامَ الجزاء لا تحصى كثرة في القرآن و غيره مثل قوله تعالى‏ 1. وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ‏ [فإنَّ الله یعلمُه] فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‏ 2. إِنْ تَكْفُرُوا [لا تَضرّونَ اللهَ] فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ‏ 3. وَ مَنْ كَفَرَ [لا یَضُرُّ اللهَ] فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ‏ 4. وَ مَنْ كَفَرَ [لا یَضُرُّ اللهَ] فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ 5. فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ [لا یضرُّ دینُ اللهِ ] فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ 6. إِنْ يَسْرِقْ‏ [فلا عَجَبَ] فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ‏ مِنْ قَبْلُ‏ 7. إِنْ‏ يُكَذِّبُوكَ‏ [فلا عَجَبَ] فَقَدْ كَذَّبَتْ‏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابن هشام در مغنی اللبیب، ج1، ص319 می نویسد: و فى كتاب المصاحف لابن الأنبارى أن بعضَ الزنادقة، تمسّك بقوله تعالى‏ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً)(29 فتح) فى الطعنِ على بعض الصحابة و الحقُّ أن مِن فيها للتبيين لا للتبعيض، أى الذين آمنوا هم هؤلاء ... . ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ پاسخ به او: المیزان: «من» البيانيةَ لا تَدخُلُ على الضّمير مطلقًا في‏ كلامهم اما استدلال به نفع مرحوم علامه چنین می تواند باشد: 1️⃣ شرح رضی بر کافیه، 4، 218 در توضیح «مِن» بیانیه نکته مهمی دارد: «و الذی بعدَ «مِن» عطفُ بیانٍ له». پس روشن شد که ما بعد «من» بیانیه در حکم «عطف بیان» است و احکام عطف بیان را دارد. چراکه قرار است با وضوح بیشتری نسبت به «مُبَیَّنِ خود» قصد از آن را بیان کند. 2️⃣ تعریف عطف بیان در الفیه این بود: فذو البیانِ تابعٌ شبهُ الصفة حقیقة القصدِ به منکشفة بنابراین ذو البیان آن است که حقیقت قصد را به وضوح روشن کند؛ و عطف بیان در جوامد همان نعت است در مشتقات. 3️⃣ قاعده ضمیر: الضمیرُ(المضمر) لا یوصفُ و لا یوصف به. این قاعده را تصریح کرده اند: اشمونی، 4، 77(اخبار به الذی) ابن عقیل، 2، 401؛ اوضح المسالک(ابن هشام صاحب مغنی)، 4، 217؛ شرح رضی بر کافیه، 2، 301 هم قاعده را آورده هم علت آن را بیان کرده. و خود مغنی اللبیب، 2، 453 این قاعده را آورده. ضمن آنکه مغنی در ابتدای باب رابع، در تفاوت عطف بیان و بدل، اولین تفاوت را همین قرار داده که ضمیر نمی تواند عطف بیان یا متبوعش باشد به خلاف بدل. لذا ضمیر نمی تواند عطف بیان باشد خاصّه اگر ضمیر غائب باشد چراکه در خود ضمیر هم ضمیر متکلم اعرف از مخاطب اعرف از غائب است و عمده مشکل در فهم متون عربی این است که مرجع ضمایر یافت شود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 میلاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه آلاف التحیه و الثنا بر همه مسلمین بالاخص بر پیروان مذهب حق جعفری اثناعشری فراوان مبارک باد. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 جالب است که در روز میلاد رسول خدا ص امام صادق ع به زیارت امیرمومنان ع رفتند که "جان پیغمبر" است زیارتنامه مهمی است و مشحون از ذکر فضائل حضرت مولی علی ع👇 متن زیارت در کانال @masoumieh_qoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیمه اول درس دوم از جلد 4 تفسیر آموزشی آیات 98 و 99 آل عمران پنجشنبه 15 آبان 99:
درس2 ج4 ص30 خط11 تبغونها عوجاً بغاه: طلَبهُ(الوسیط) ها: مفعول به/ عوجا: حال از مفعول به: سبیل خدا را می طلبید در حالی که اعوجاج داشته باشد(یعنی آن را کج و معوج نشان می دهید) قیل: عوجاً: مفعول به/ ها: منصوب به نزع «لام»: اعوجاج را طلب می کنید برای سبیل خدا. وجه ضعف این قول اخیر این است که منصوب به نزع خافض سماعی، مقصور به سماع است و در قرآن کریم یا نداریم یا خیلی کم؛ لذا به راحتی نمی توان ادعای منصوب بنزع خافض کرد(البته در «أنّ و أن» قیاسی است و فراوان داریم مثل آیه 127 نساء و 2 ق). التحریر و التنویر و معنى‏ تَبْغُونَها عِوَجاً: 1. يجوز أن يكون عوجا باقيا على معنى المصدرية، فيكون‏ عِوَجاً مفعول‏ تَبْغُونَها، و يكون ضمير النصب في تبغونها على نزع الخافض كما قالوا: شكرتك و بعتك كذا: أي شكرت لك و بعت لك، و التقدير: و تبغون لها عوجا، أي تتطلبون نسبة العوج إليها، و تصوّرونها باطلة زائغة. 2. و يجوز أن يكون عوجا، وصفا للسبيل على طريقة الوصف بالمصدر للمبالغة، أي تبغونها عوجاء شديدة العوج فيكون ضمير النصب في‏ تَبْغُونَها مفعول تبغون، و يكون عوجا حالا من ضمير النّصب أي ترومونها معوجّة أي تبغون سبيلا معوجّة و هي سبيل الشرك.
دیروز در کلاس درس، متوجه شدم که مسأله با برای برخی دوستان، در هم آمیخته. این اشکال، شایع است لذا نمودار مختصری برایش آماده شده که تقدیم می شود لطفاً با دقت ملاحظه بفرمایید. مطلب مهمی است:
تلاش بفرمایید در طول هفته با قلم این کتاب ها آشنایی بیشتر حاصل شود همه اینها در اثر موجود است👇
دیروز در کلاس نظر ابوحیان درباره فعل «صدَّ» که در ص28 کتاب تفسیر آموزشی ج4 آمده بود مورد بررسی قرار گرفت. ظاهر آن است که ادعای ابوحیان همان بود که به عرض رسید. اما امروز فرصتی شد تا دوباره تحقیق بیشتری درباره فعل «صَدَّ» در لغت کنم. حاصل تحقیق را تقدیم شما دوستان عزیز می کنم. ظاهر آن است که ادعای ابوحیان اشکال داشته باشد.
بررسی فعل «صَدَّ» در 4 آیه قرآن کریم با رویکرد لغوی، نحوی، بلاغی حتماً به ظرافت های لغوی، نحوی و بلاغی آن دقت ویژه شود
صَدَّ ✅صحاح - صَدَّ عنه‏ يَصدُّ صُدُوداً: أَعْرَضَ. - صَدَّهُ‏ عن الأمر صَدًّا. مَنَعَهُ و صَرَفَه عنه. ✅قاموس المحیط: مثل «صحاح» - صَدَّ عنه‏ صُدوداً: أعْرَضَ - صَدَّ فلاناً عن كذا صَدَّاً: مَنَعَهُ، و صَرَفَه‏ ✅مصباح المنیر - صَدَدْتُ‏ عَنْهُ: أَعْرَضْت‏ُ. - صَدَدْتُهُ‏ عَنْ كَذَا: مَنَعْتُهُ و صَرَفْتُهُ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✔️ جمع بندی و بررسی 4 آیه قرآن کریم صَدَّ عنه(: لازم) یعنی «اَعرَضَ». صَدَّ فلاناً عن کذا(: متعدی) یعنی «مَنَعَه و صَرَفَهُ». 1️⃣ لذا در آیه 99 آل عمران(: لِمَ تَصُدُّونَ عن سبیلِ اللهِ مَن آمَنَ) متعین است در معنای «باز داشتن» چون «مَن» مفعول به است. 2️⃣ اما در آیه 2 منافقون(: اتَّخَذوا اَیمانَهم جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبیلِ الله) محتمل است که لازم باشد(به معنای «فَاَعرَضوا عن سبیل الله») یا متعدی باشد که مفعول به آن حذف شده(به معنای «یَمنَعونَ الناسَ أو المؤمنینَ عن سبیل الله») که در این صورت باید به این سؤال بلاغی جواب داد: چرا مفعول به حذف شده؟ 3️⃣ ولی در آیه 61 نساء(: یَصُدُّونَ عنکَ صُدوداً) متعین است در اینکه لازم باشد(: یُعرِضونَ عنکَ اِعراضاً) چون «صُدود» که مصدر لازم است ذکر شده نه «صَدًّا» که مفعول متعدی است؛ مگر آنکه کسی قائل شود که «صُدوداً» مفعول مطلق نیابی است شبیه آیه «تَبَتَّل الیه تبتیلاً»(8 مزّمل) که البته این ادعا خلاف ظاهر است(چراکه اصل آن است که مفعول مطلق، نیابت نکرده باشد). ✅ نکته البته تمام آنچه گفته شد درباره فعل «صَدَّ یَصُدُّ»(بر وزن فَعَلَ یَفعُلُ) است کما اینکه مصباح المنیر در بررسی این واژه آورده: «مِن بابِ قَتَلَ یَقتُلُ». 4️⃣ اما فعل دیگری هم داریم: صَدَّ منه یَصِدُّ صَدیدًا(از باب ضَرَبَ یَضرِبُ) که به معنای «ضَجَّ»: صدا بلند کرد؛ که در آیه 57 زخرف آمده: «اذا قومُکَ مِنهُ یَصِدّونَ». این را قاموس المحیط گفته و اضافه کرده که مضارع آن «یَصُدُّ» هم استعمال می شود.
ترجمه صحیح «نَبیّ»: «پیامبر» ؟ یا «والامقام»؟ یا ✅ ریشه «نبو» در قرآن فقط 80 بار آمده که 17 بار آن در سوره احزاب(جنگ خندق) است. در سوره آل عمران(جنگ احد) 11 بار، در بقره(بعد از پیروزی برکفار مکه و تمکن در تشکیل حکومت اسلامی) 8 بار، در انفال(جنگ بدر) 4 بار، در توبه(جنگ تبوک) 4 بار، در تحریم(جنگ دو همسر پیامبر ص با ایشان) 4 بار. ✅ همانطور که تفسیر ذیل آیه 41 مریم می گوید در ریشه کلمه «نبیّ» اختلاف شده و برخی آن را از «نبأ» به معنای خبر مهم می دانند و برخی آن را از «نبو» به معنای رفعت مقام می دانند. ✅ از آنجا که حسب برخی روایات، خود نبی اکرم از اینکه ایشان را «یا نَبیءَ الله»(به همزه) صدا کنند نهی فرمودند، روشن می شود که ریشه این کلمه همان «نبو» است نه «نبأ» لذا از نظر لغوی «نبیّ» از «نبو» به معنای «رفعت مقام» است لذا «نبیّ» به معنای «والامقام» است نه «پیامبر»(از نبأ). ✅ لذاست که این واژه (نبیّ) در سوره هایی آمده که نام برده شد یعنی در مواضعی بود که می خواستند پیامبر ص را به خیال خود خوار و ذلیل کنند، این واژه به کار رفته تا نشان دهد که پیامبر ص والا مقام است و کسی نمی تواند ایشان را خوار کند. لذا در سوره تحریم فرمود: یومَ لا یُخزِی اللهُ النّبِیَّ و الذین آمنوا معه. یعنی «نبی»(والامقام) آن کسی است که نمی توان خوارش کرد، ای دو همسر ایشان! این را بدانید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ به نظر می رسد اینکه برخی ایشان را «نبیءَ الله»(به همزه) صدا می کرده اند و ایشان نهی می فرمودند، توطئه ای از جانب آنان بوده است چراکه می خواستند عنوان ایشان را از «والامقام، رفیع الدرجة و ...» به «پیام آور» تنزّل دهند. یعنی می خواسته اند بگویند: ایشان هم شخصی مثل خود ماست(ما انتم الاّ بشرٌ مثلُنا) و این طور نیست که «مقام ولایی» داشته باشد بلکه او صرفاً یک پیام دریافت کرده که باید برساند و بعد هم برود دنبال کار خود! درست مثل «پستچی» که کارش فقط ارائه پیام است و بعد هم باید برود. حال آنکه قرآن کریم در آیه 44 نحل، شأن ایشان را علاوه بر ارائه پیام، تبیین و شرح آیات برای مردم می داند یعنی نبی اکرم ص، معلم قرآن است و پیوست دائمی قرآن است که از قرآن جدا نیست، ولی عده ای با «پیامبر» خواندن ایشان به دنبال تنزل درجه ایشان بوده اند و بعید نیست که طبق معمول، پای «» در میان بوده باشد.
لذا بهترین ترجمه برای در زمان ما ای بسا این باشد: این امر باعث می شود که میان دو ریشه(نبأ و نبو) را جمع کنیم(تا هر دو قول را شامل شود) و ضمناً تأکید کنیم که ایشان «عالی درجه» اند نه یک بشر معمولی. آری او «بشرٌ مِثلُکم» است ولی با یک فارق عظیم: «یوحَی الیّ»(110 کهف) زِ اَحمد تا اَحَد یک میم فرق است *** جهانی اندر این یک میم غرق است
مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب و بلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم کنی باخبر از وقت ظهورم کنی» 🌸🌸 ۲۳ ربیع الاول ،سالروز ورود پر خیر و برکت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شهر قم مبارک باد. 💐💐خیر مقدم به قدوم مبارکشان صلوات... 💐اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم