تفسیر آموزشی و احادیث کافی- راسل
#نکات مطرح شده در جلسه امروز ۹۹/۲/۲
۱- حرف راء در کلمه "فِرقَهِِ" در آیه ۱۲۲ سوره مبارکه توبه تفخیم می شود چرا که بعد از راء ساکن(با آنکه ما قبل مکسور است) حرف استعلاء آمده است.(حروف استعلاء عبارتند از: ص،ض،ط،ظ،غ،ق،خ)
۲- اگر بر "نون" و "میم" وقف کنیم، اظهار می شوند.
۳- اسم مبالغه معنای فاعلی می دهد همراه با زیادت و تکثیر. صفت مشبهه گاه معنای فاعل و گاه معنای مفعولی را با عنایت به معنای ثبوت می رساند.
۴- تاثیر قرائن متصله در فهم آیه:
در آیه ۴۲ سوره مبارکه انعام برای یافتن معنای کلمه های "البَاسَآءِ" و " الضَّرَّآءِ" باید از دو آیه ۴۳ و ۴۴ کمک گرفت تا به معنای صحیح برسیم.
۵-حرف "لام" در "لَقَد" و "لَئِن" همیشه لام مُوذنه(موطّئه) قسم است که به جای یک "و الله" آمده است.
این مطلب در #مغنی بحث #لام_مفرده آمده.
تفسیر آموزشی و احادیث کافی- راسل
#نکات کلاس ۶ اردیبهشت ۹۹:
1. اضافه کردن بررسی مصادر قیاسی به مرحله ی دوم فهم ادبی(مثل "قتال") و نیز #صرف_عرضی افعال ثلاثی مجرد(مثل "تَکرَهوا")
2. در بیان صیغه امر افعال مضاعف (در صورت استعمال های مختلف) فکّ ادغام را مقدم کنید، سپس با فتحه و سپس کسره و سپس اگر ضمه داشت(دلیل این امر در کلاس بیان شد).
3. غالبا "محبّ-محبوب" استفاده می شود. یعنی اسم فاعل را از باب افعال و اسم مفعول را از ثلاثی مجرد می گیرند.
4. (مو) در الوسیط یعنی برای دوران فصاحت نیست و مولَّد است لذا با آن معنا نمی شود آیه و حدیث نبوی و علوی را فهم کرد.
۵. خوب و بد// خوب تر و بدتر// خوب ترین و بدترین
معانی خیر و شرّ هستند.
6. الوسیط #عسی را خوب مطرح نکرده. لذا باید کتابی مانند #مغنی را محکم خواند.
عسی: للترجی فی المحبوب و الاشفاق فی المکروه(مثل ۲۱۶ بقره که هر دو استعمالش آمده به همین ترتیب).
7. چه مناطی باعث مي شود 7 جمله از 14 نوع جمله در زبان عربي، محل اعرابي پيدا مي كنند؟
پاسخ: چون مي توان بجاي آن جملات، مفردي را قرار داد.
#تحقیقات
1. سوره مبارکه جّن ص573 قرآن آیه 16، موارد تاثیر تجوید در اعراب
2. حکمت 420 نهج البلاغه (صبحی صالح) با توجه به استعمال "قاتله الله ما افصحه" در الوسیط
چرا اصحاب حضرت از این جمله عصبانی شدند؟
#ابن_هشام
#مغنی
#من_بیانیه
#فتح29
#زندیق
#مقاله
#راسل
ابن هشام در
مغنی اللبیب، ج1، ص319
می نویسد:
و فى كتاب المصاحف لابن الأنبارى أن بعضَ الزنادقة، تمسّك بقوله تعالى (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً)(29 فتح) فى الطعنِ على بعض الصحابة
و الحقُّ أن مِن فيها للتبيين لا للتبعيض، أى الذين آمنوا هم هؤلاء ... .
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پاسخ به او:
المیزان: «من» البيانيةَ لا تَدخُلُ على الضّمير مطلقًا في كلامهم
اما استدلال به نفع مرحوم علامه چنین می تواند باشد:
1️⃣ شرح رضی بر کافیه، 4، 218 در توضیح «مِن» بیانیه نکته مهمی دارد: «و الذی بعدَ «مِن» عطفُ بیانٍ له».
پس روشن شد که ما بعد «من» بیانیه در حکم «عطف بیان» است و احکام عطف بیان را دارد. چراکه قرار است با وضوح بیشتری نسبت به «مُبَیَّنِ خود» قصد از آن را بیان کند.
2️⃣ تعریف عطف بیان در الفیه این بود:
فذو البیانِ تابعٌ شبهُ الصفة حقیقة القصدِ به منکشفة
بنابراین ذو البیان آن است که حقیقت قصد را به وضوح روشن کند؛ و عطف بیان در جوامد همان نعت است در مشتقات.
3️⃣ قاعده ضمیر: الضمیرُ(المضمر) لا یوصفُ و لا یوصف به.
این قاعده را تصریح کرده اند: اشمونی، 4، 77(اخبار به الذی) ابن عقیل، 2، 401؛ اوضح المسالک(ابن هشام صاحب مغنی)، 4، 217؛ شرح رضی بر کافیه، 2، 301 هم قاعده را آورده هم علت آن را بیان کرده.
و خود مغنی اللبیب، 2، 453 این قاعده را آورده. ضمن آنکه مغنی در ابتدای باب رابع، در تفاوت عطف بیان و بدل، اولین تفاوت را همین قرار داده که ضمیر نمی تواند عطف بیان یا متبوعش باشد به خلاف بدل.
لذا ضمیر نمی تواند عطف بیان باشد خاصّه اگر ضمیر غائب باشد چراکه در خود ضمیر هم ضمیر متکلم اعرف از مخاطب اعرف از غائب است و عمده مشکل در فهم متون عربی این است که مرجع ضمایر یافت شود.