#جلسه121 #مصطفی_آرام
موضوع له اسم جنس، خود ماهیت بدون هیچ قید و شرطی است و حتی قید لا بشرطی هم ندارد یعنی موضوع له آن، ماهیت لا بشرط مقسمی است و ماهیت لا بشرط قسمی نیست زیرا لا بشرط قسمی یک مفهوم کلی و عقلی است که جایگاه آن فقط در ذهن است
مسئله دوم علم جنس است یعنی اسم خاصی که برای عموم وضع شده است مانند اسامه برای جنس اسد
به نظر آخوند علم جنس هیچ فرقی با اسم جنس ندارد مانند تانیث لفظی که قید تانیث جزء معنای لفظ نیست زیرا اگر قید تانیث جزء موضوع له علم جنس باشد در این صورت قابل انطباق بر مصادیق خارجی نخواهد بود
#جلسه121 #موسوی_زاده_فر
از جمله الفاظی که علمای اصول به آن مطلق می گویند، مفرد معرف به ال است. مثل الماء، الرجل و...
(ال یا لام بر سه نوع است: 1. موصوله؛ 2. زائده که بر دو نوع زائده و غیر زائده است؛ 3. تعریف که بر دو نوع عهد و جنس است و عهد بر سه نوع حضوری ذکری و ذهنی است و ذکری بر دو قسم صریحی و کنار و جنس بر سه نوع است استغراق صفات و ال ماهیت و استغراق افراد که بر دو نوع حقیقی و عرفی است)
مفرد معرف به لام دارای پنج قسم است:
1. مفرد محلی به لام استغراق.
2. مفرد محلی به لام جنس.
3. مفرد محلی به ال عهد ذکری (مدخول ال قبلا ذکر شده است).
4. مفرد محلی به ال عهد ذهنی (مدخول ال در ذهن وجود دارد).
5. مفرد محلی به ال عهد حضوری (مدخول ال در حضور فرد است).
درباره این اقسام، چهار نظریه معروف است:
1. این خصوصیات (استغراق، جنس، عهد ذکری و ذهنی و حضوری) از لام به نحو اشتراک لفظی استفاده می شود. یعنی ال یعنی پنج قسم بالا.
طبق این نظریه، این خصوصیات از لام استفاده می شود از باب تعدد دال و مدلول. مثلا ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا، ال برای استغراق وضع شده است به نحو تعدد دال و مدلول، ال دال بر استغراق است و مدخول آن دال بر معنای آن است و مدلول هم دو چیز
است که استغراق و معنا می باشد.
2. این خصوصیات از لام به نحو اشتراک معنوی استفاده می شود، یعنی ال برای تعریف و تعیین وضع شده است که قدر جامع بین پنج قسم لا است.
صاحب کفایه: این نظریه باطل است، چون:
صغری: اگر ال در مفرد معرف به لام جنس برای تعریف و تعیین وضع شده باشد، لازمه اش این است برای تعریف و تعیین ذهنی وضع شده باشد. چون جنس بما هو جنس، در خارج وجود ندارد، پس در عالم ذهن، جنس از سایر طبایع جدا می شود. در نتیجه معنای الرجل، جنس رجل در عالم ذهن و این همان دو اشکالی که بر علم جنس وارد بود، وارد می شود.
کبری: و اللازم باطل.
نتیجه: فالملزوم مثله.
3. این خصوصیات از مدخول لام استفاده می شود، یعنی بعد از آمدن ال بر سر کلمه، تبدیل به جنس می شود.
4. صاحب مرحوم رضی و صاحب کفایه: ال همیشه برای زینت است و این خصوصیات با قرینه استفاده می شود.
#موسوی_فر_زاده #جلسه124
جلسه 122و123و124
مفرد معرف به لام، دارای اقسام خمسه است (مفرد معرف به لام استغراق، مفرد معرف به لام جنس، مفرد معرف به لام عهد با اقسام ثلاثه آن)، در باره این اقسام، خمسه، چهار نظریه معروف است:
1. لام به نحو اشتراک لفظی برای این خصوصیات وضع شده است (لام برای استغراق، برای جنس، برای عهد)، طبق این نظریه، خصوصیت برای هر یک از اقسام، از لام استفاده می شود با این توضیح که لام دال بر خصوصیت و مدخول دال بر نفس المعنی است از باب تعدد دال و مدلول.
2. لام به نحو اشتراک معنوی برای این خصوصیات وضع شده است.
توضیح: لام برای تعریف و تعیین وضع شده است
که قدر جامع بین اقسام خمسه است، طبق این نظریه خصوصیت در هر یک از اقسام از قرائن مقامیه استفاده می شود با این توضیح که قرینه دال بر خصوصیت و مدخول دال بر نفس المعنی است از باب تعدد دال و مدلول.
این نظریه باطل است، چون:
صغری: اگر در مفرد معرف به لام جنس، لام برای تعریف و تعیین باشد، لازمه اش این است که برای تعیین ذهنیه باشد (به واسطه ال این جنس از سایر اجناس در ذهن ممتاز می شود، پس مفاد الرجل، رجل حاضر ممتاز در ذهن می شود) نه خارجیه (چون جنس بما هو جنس در خارج نیست تا به واسطه ال از سایر اجناس ممتاز شود).
کبری: و اللازم باطل به همان دو دلیلی که در علم جنس گفته شد.
نتیجه: فالملزوم مثله.
3. مدخول ال به نحو اشتراک لفظی برای این خصوصیات وضع شده است.
4. لام برای تزیین است و خصوصیات از قرائن مقامیه استفاده می شود.
رد قول دوم
صاحب کفایه اول یک رد به قول دوم می زند که لام به نحو اشتراک معنوی دلالت بر خصوصیات می کند، چون:
صغری: اگر لام برای تعریف و تعیین وضع شده باشد، لازمه اش لغویت وضع است.
چون اگر ال برای تعیین وضع شده باشد، این خصوصیات بالا از کجا استفاده می شود؟ جواب این است که از قرینه استفاده شده است، حال با وجود قرینه دیگر نیازی نیست که ال برای معنایی وضع شده باشد. مثلا در آیه الانسان لفی خسر الا الذین...، قرینه داریم که استغراق مراد است و این کافی است و نیاز نیست گفته شود ال برای تعیین وضع شده است.
کبری: واللازم باطل.
نتیجه: فالملزوم مثله.
صاحب فصول: ال برای زینت نیست بلکه برای دال بر تعریف و تعیین است. چون جمع معرف به ال دال بر عموم است و این کاشف بر این است که ال برای تعریف و تعیین وضع شده است.
وضع ال برای تعریف و تعیین بعلاوه تعین ذهنی مرتبه علیا از بین مراتب جمع مساوی با عموم است.
توضیح: اولا که ال برای تعریف و تعیین وضع شده است و جمع هم مراتبی دارد، مرتبه علیای جمع، تمامی افراد است و مرتبه سفلای آن 3 نفر است و بین آن مرتبه وسطی است، حال چیزی که در ذهن شنونده حاضر است، مرتبه علیا است، یعنی چیزی که شنونده توقع دارد به جمع محلای به ال بدون قرینه به او بفهمانیم، مرتبه علیا است.
حال اگر ال برای تعیین باشد و مرتبه علیا هم تعین داشته باشد، جمع محلی به ال برای عموم وضع شده است. با این حرف از معلول به علت می رسد.
جواب اول: مرتبه سفلی هم تعین ذهنی دارد، یعنی در ذهن شنونده هم پذیرش مرتبه سفلی هم دارد، مخصوصا شنونده عرب که مراتب جمع را می داند، پس دلالت بر عموم، مستند دلالت ال برای تعیین عموم و مرتبه علیا نیست بلکه بخاطر مجموع ال و مدخول است.
استاد: صاحب کفایه در مقام رد صاحب فصول این حرف را زده و خودش این را قبول ندارد و می گویند ال و مدخول هیچکدام دلالت بر عموم ندارد.
جواب دوم: بر فرض که عموم مستند به ال باشد
دیگر احتیاج نیست این ال دال بر عموم با واسطه باشد و بدون واسطه هم ال دال بر عموم است و نیاز به واسطه تعیین نمی باشد.
استاد: صاحب کفایه در مقام رد صاحب فصول این حرف را زده و خودش این را قبول ندارد و می گویند ال و مدخول و مجموع هیچکدام دلالت بر عموم ندارد
یکی از الفاظی که علماء به آن مطلق می گویند، نکره است که دو صورت دارد: گاهی برای مخاطب مجهول است، در اینجا موضوع له نکره، فرد معلوم برای متکلم و مجهول برای مخاطب می شود. و گاهی برای مخاطب و متکلم مجهول است، مثلا می گوید جئنی برجل، در اینجا موضوع له نکره، حصه محتمله است که ذات له الرجولیه است که بر تک تک افراد تطبیق می کند.درباره معنای نکره، دو نظریه است:
1. صاحب کفایه: نکره دارای دو معنا است:
الف: در برخی از امثله، معنای نکره، فرد معین در واقع است اعم از اینکه نزد متکلم معلوم و برای مخاطب مجهول باشد یا برعکس. مثلا جاء رجلٌ من اقصی المدینة که رجل در عالم واقع مشخص است و برای متکلم معلوم است اما برای مخاطب خیر. یا مثل ای رجل جائک که رجل در واقع مشخص است و برای مخاطب معلوم است اما برای متکلم معلوم نیست.
ب: در برخی از امثله، معنای نکره، طبیعت مقیده
2. صاحب فصول: معنای نکره، فرد مردد بین افراد است.
رد: صغری: اگر معنای نکرده، فرد مردد بین افراد باشد، لازمه اش این است که با اتیان یک فرد خارجی، جئنی برجل امتثال نشود. چ
ون در صورتی فرد امتثال کرده است که فرد مردد بیاورد در حالی که اصلا فرد مردد نداریم.
کبری: و اللازم باطل. چون با اتیان فرد خارجی، جئنی امتثال شده است.
نتیجه: فالملزوم مثله.
#جلسه124 #محمدیان
مفرد معرفه به ال :
اعم از این که《 ال 》در اینجا برای جنس ، استغراق و عهد باشد مانند الرجل و العالم.
ظاهراً معنای رجل چه با ( ال ) و چه بدون ( ال ) باشد ، فرقی نمیکند و خصوصیت تعریف توسط ( ال ) و یا قرینه مقامیه القا میشود یعنی در معنای رجل وجود ندارد ، تا گفته شود ، لفظ رجل در معنای جنس ، استغراق و اقسام سه گانه عهد به نحو اشتراک لفظی و یا مجاز استعمال میشود.
همچنین ظاهراً ( ال ) در اینجا دلالت بر تعریف ذهنی مدخول دارد و نه تعریف خارجی ، زیرا اگر الرجل بر تعریف خارجی دلالت کند در این صورت بر افراد مختلف خارجی قابل حمل نخواهد بود.
نقش ( ال ) در اینجا :
1. مشهور : برای تعریف وضع شده است.
2. مصنف : برای تزیین است و استفاده معانی جنس ، استغراق و عهد به کمک قرائن خارجی است.
اشکالات مصنف به نظر مشهور :
1. اگر ( ال ) مفید تعریف باشد ، به ناچار باید بر تعریف و تعین ذهنی دلالت کند و در این صورت قابل حمل بر مصادیق خارجی نخواهد بود و نمی توان گفت : زید الرجل ، زیرا زید تعین خارجی و الرجل تعین ذهنی دارد.
2. برای حمل که خیلی زیاد واقع میشود ، به ناچار باید مرتباً امثال الرجل را از این قید ذهنی تجرید نمود و سپس بر افرادش حمل کرد.
حتی اگر ( ال ) برای اشاره به تعریف و تعین ذهنی وضع شده باشد برای تعیین هر یک از معانی جنس ، استغراق و معانی سهگانه عهد ، محتاج قرینه معینه است و این خود شاهد بر درستی نظریه مصنف است که خود ( ال ) نقشی ندارد و زینت است و تمام این معانی توسط قرائن افاده میشود.
این که لفظ ( علماء ) دلالت بر عموم ندارد ولی لفظ ( العلماء ) بر آن دلالت دارد دلیل بر این نمی شود که ( ال ) در اینجا برای استغراق وضع شده است بلکه ( ال ) در اینجا نیز برای تزیین است لکن واضع جمع محلی به( ال ) را روی هم رفته برای افاده عموم وضع کرده است و تعریف ( العلماء ) یک تعریف لفظی است و جزء معنای آن نمی باشد همانطور که در علم جنس گذشت.
نکره :
نکره همان اسم جنس همراه با تنوین است مانند رجلُ.
معانی الفاظ نکره :
1. در مقام اخبار به معنای فردی است که نزد متکلم مشخص ولی نزد مخاطب مجهول است.
2. در مقام انشاء به معنای طبیعت واحد است. البته در عین حال کلیت دارد و برمصادیق زیادی انطباق دارد.
☆. استعمال لفظ ( مطلق ) در اسم جنس و نکره به معنای طبیعت واحده ، لغتا و اصطلاحا استعمال حقیقی است چرا که هر یک از این دو لفظ در معنای رها و بی قید و شرط خود به کار می روند.
علی محمدیان
#جلسه124 #زیرک
مصنف یکی از چیزهایی که به عنوان مطلق یاد شده جمع معرف به لام است.
عمومیت از وضع مجموع لام و جمع فهمیده میشه یا از خصوص لام.
جمع بر عموم دلالت نمیکند.
پس لام دال بر عمومیت دلالت دارد یا جمع به همراه لام.
لام بر تعیین دلالت میکند وقتی وارد جمع شود بر تعیین این جمع دلالت میکند.
جمع همهی افراد جنس تنها جمعی است که مرتبط دارد.و نیاز به قرینه ندارد و مرتبه اعلا است.
مصنف.اینکه گفتن مرتبه اعلا جمع مرتبه عموم است مرتبه اقل هم تعیین دارد.
اشکال بعدی اگر لامی که وارد جمع شده بر عموم دلالت کند ازین جهت که برای عموم وضع شده اگر اینو بگیم لازمش این است که اگر الف لام بر استغراق دلالت کند دیگه تعریفی وجود ندارد و لفظی میشود.
#جلسه124 #احمدی
#الفاظ_مطلق
4. جمع معرف به لام
#مشهور:
جمع معرف به لام بر عموم دلالت دارد.
#آخوند:
اینکه مشهور گفتند جمع معرف به لام بر عمومیت دلالت می کند را نمی پذیریم زیرا:
#اولا: مرتبه اعلاء جمع شامل تمام افراد می شود و مرتبه معین است
اما مرتبه اقل هم بر مرتبه معین دلالت دارد
در این صورت لازم نیست مرتبه اعلاء جمع؛ مراد باشد و عمومیت از آن فهمیده شود.
#ثانیا: لامی که بر جمع وارد شده اگر بخواهد بر عموم دلالت کند از این جهت که لام برای عموم وضع شده؛ لازمه اش این است که اگر لام بر استغراق دلالت کند هیچ تعریف ندارد مگر تعریف لفظی.
5. نکره
از دیگر الفاظ مطلق نکره است که دو قسم است:
الف) آنچه معین است ولی نزد مخاطب مجهول است
مثل: و جاء رجل من اقصی المدینه
ب) بر طبیعت با قید وحدت دلالت دارد
مثل: جئنی برجل.
#جلسه124 #آیت_اللهی
مصنف فرمودند که لام رد جمع معرف به الف و لام برای تزیین است و معانی سه گانه از قرائن ثابت میشوند.
برخی گفته اند که لام دلالت بر تعیّن دارد، خود جمع دارای مراتب بسیار است ولی چون لام بر ان وارد شده و لام دلالت بر تعیین دارد، پس ان متربه از جمع که مرتبه اعلی است و دلالت بر عمومیت دارد تعیین شده است پس چاره ای نیست که استغراق از تعریف ثابت شود.
جواب مصنف: نقضی: انچه در جمع دارای تعیین است فقط مرتبه اعلی نیست بللکه مرتبه اقل هم دارای تعیین است و دلالت بر عمومی ثابت نمیشود.
حلی: اگر لام بر عموم دلالت کند و وضع برای عموم باشد لازمهاش این است که بر استغراق دلالت دارد و دیگر تعریف نداریم و تعریف لفظی است.
نکره دیگر لفظ اطلاق:
نکره دو صورت است: 1) برای یک چیز مشخص است ولکن این چیز در نزد مخاطب مجهول است برای همین در سیاق نکره بیان میشود. استعمال نکره در اِخبار
2) برای طبیعت به قید وحدت است که انطباق بر افراد کثیر دارد و کلی است. استعمال در مقام انشاء.
اسم جنس و نکره به معنای دوم حقیقتاً مطلق هستند.
این که گفته اند نکره بر مردد دلالت دارد درست نیست زیرا مردد در خارج وجود ندارد و نکره برای مصداق خارجی به کار رفته است و تنوین نکره قید وحدت است.
#جلسه124 #کرهار
ال اگر برجمع وارد شود دلالت بر تعیین دارد مگر اینکه بالاترین درجه آن را مد نظر داشته باشیم
مرتبه اعلی افراد جنس ، تعیین که نیاز به قرینه ندارد و
غیر اعلی نیاز به قرینه دارد.
مرتبه اعلی ،مرتبه عموم میباشد
و مرتبه اقل جمع هم که عموم دارد؟
واگر بر عموم دلالت کند ،لازم میاد که تعریفی نباشد الا اینکه لفظی است.
ال نقشی ندارد و زینت است و تمام معانی توسط قرینه فهمیده میشود
اینکه علماء با ال ،العلماء بر عموم دلالت دارد ،دلیل بر این نیست که برای استغراق است.بلکه برای تزئین است.
و العلما یک تعریف لفظی میباشد
نکره: همان اسم جنس همراه با تنوین است .مانند رجل
معانی الفاظ نکره : در مقام اخبار به معنای فردی است که نزد متکلم مشخص ولی نزد مخاطب مجهول است .
.........
#جلسه124 #جعفری
مفرد معرفه به ال:
اعم از اینکه ال برای جنس ،استغراق و عهد باشد.
معنای رجل چه با ال و چه بدون ال باشد فرقی نمیکند و خصوصیت تعریف توسط ال و یا قرینه ی مقامیه القا شود.
همچنین ظاهرا ال در اینجا دلالت بر تعریف ذهنی مدخول دارد و نه تعریف خارجی
مشهور:برای تعریف وضع شده
اخوند:برای تزیین
نکره:نکره همان اسم جنس همراه با تنوین
معانی الفاظ نکره:
۱.در مقام اخبار.به معنای فردی که نزد متکلم مشخص ولی حزد مخاطب مجهول است
۲.در مقام انشا،به معنای طبیعت واحد
#جلسه124 #جوینی
بحث درمورد جمع معرف به لام است،وجمع معرف به لام بر عموم دلالت دارد حال سوال این است که این عمومیتازجمله فهمیده میشود یاازخصوص لام چون مسلم است که جمع بر عموم دلالت ندارد ودوران امر است لام به تنهایی بر عمومیت دلالت میکندیاجمع به همراه لام،
لام برتعین دلالت میکندووقتی برجمع واردشود برتعیین دلالت میکند
تنهاجمعی که تعیین میشودجمع همه افراد جنس است،اگر بخواهییممرتبه ایی ازجمع رامعین کنیم مرتبه اعلی ان است وان درغیرقلت است
اخوندمرتبه اعلی جمع مرتبه عموم است وهمین تعین داردومرتبه اقلش هم تعین دارد واین که مشهور گفته اندجمع معرف به لام برعمومیت دلالت داردصحیح نیست
#الفاظ_مطلق
#جمع_معرف_به_لام
در جمع معرف به لام دلالتی بر تعیین نیست و از لام نه تعیین فهمیده میشود و دلالتش بر استغراق هم به سبب دلالتش بر تعیین نیست
لکن واضع جمع محلی به لام را برای افاده عموم وضع کرده است و تعریف در اینجا یک تعریف لفظی محسوب میشود و داخل در معنای آن نیست
#النکره
در جمله خبریه مفهومش فرد معینی ست که در واقع معلوم و لکن نزد مخاطب مجهول است
و در جمله انشاییه مفهومش طبیعت همراه با قید وحدت است نه اینکه مفهومش فرد مردد باشد
#اصول۵
#جلسه124
#تاریخ۱۴۰۰/۱/۱۸
#محمود_مجردیان
#جلسه124 #سلمانپور
جمع معرف باللام:
بر عموم دلالت دارد،اما این عموم یا از جهت وضع لام ویا جمع یا از خصوص لام یا آن جمع بر عموم دلالت نمی کند
لام وقتی بر مفرد وارد می شود دلالت بر یک فرد می کند اما وقتی بر جمعی وارد می شود ،چون یک جمع مشخص نداریم ،بالاترین جمع را در نظر می گیریم که جمع غیر قله است
این که گفتند مرتبه اعلی جمع ،مرتبه عموم آن است ،به همین دلیل بر بر مرتبه اقلش هم تعین دارد،لذا اگر لام افاده عموم کند نیاز به اعلی مرتبه ندارد،در نتیجه آخوند می فرماید اطلاق و عمومیت فهمیده نمی شود
محمد سلمانپور
#جلسه124 #خداوردی
مفرد معرفه به ال:
اعم از اینکه ال برای جنس ،استغراق و عهد باشد.
معنای رجل چه با ال و چه بدون ال باشد فرقی نمیکند و خصوصیت تعریف توسط ال و یا قرینه ی مقامیه القا شود.
همچنین ظاهرا ال در اینجا دلالت بر تعریف ذهنی مدخول دارد و نه تعریف خارجی
مشهور:برای تعریف وضع شده
اخوند:برای تزیین
نکره:نکره همان اسم جنس همراه با تنوین
معانی الفاظ نکره:
۱.در مقام اخبار.به معنای فردی که نزد متکلم مشخص ولی حزد مخاطب مجهول است
۲.در مقام انشا،به معنای طبیعت واحد
#جلسه124 #فیض_آبادی
بحث در مورد مفرد معرفه به ال:
اعم از اینکه ال برای جنس ،استغراق و عهد قرار داده شده باشد یاخیر
معنای رجل چه با ال و چه بدون ال باشد فرقی نمیکند و این را باید گفت که ال در اینجا دلالت به تعریف ذهنی دارد
که مشهورعلما میفرمایند که ال برای تعریف وضع شده ولی مرحوم اخوند رضوان الله تعالی میفرمایند خیر بلکه برای تزیین وضع شده و دلالت برآن نیز دارد
در تعریف اسم نکره: اسم جنس تنوین دار
معانی الفاظ نکره:الف.در مقام اخبار.به معنای فردی که نزد متکلم مشخص اما نزد مخاطب مجهول نیز میباشد ب.در مقام انشا،به معنای طبیعت واحد نیز میباشد
#جلسه124 #یاربی
صاحب فصول: ال برای زینت نیست بلکه برای دال بر تعریف و تعیین است. چون جمع معرف به ال دال بر عموم است و این کاشف بر این است که ال برای تعریف و تعیین وضع شده است.وضع ال برای تعریف و تعیین بعلاوه تعین ذهنی مرتبه علیا از بین مراتب جمع مساوی با عموم است.توضیح: اولا که ال برای تعریف و تعیین وضع شده است و جمع هم مراتبی دارد، مرتبه علیای جمع، تمامی افراد است و مرتبه سفلای آن 3 نفر است و بین آن مرتبه وسطی است، حال چیزی که در ذهن شنونده حاضر است، مرتبه علیا است، یعنی چیزی که شنونده توقع دارد به جمع محلای به ال بدون قرینه به او بفهمانیم، مرتبه علیا است.حال اگر ال برای تعیین باشد و مرتبه علیا هم تعین داشته باشد، جمع محلی به ال برای عموم وضع شده است. با این حرف از معلول به علت می رسد.جواب اول: مرتبه سفلی هم تعین ذهنی دارد، یعنی در ذهن شنونده هم پذیرش مرتبه سفلی هم دارد، مخصوصا شنونده عرب که مراتب جمع را می داند، پس دلالت بر عموم، مستند دلالت ال برای تعیین عموم و مرتبه علیا نیست بلکه بخاطر مجموع ال و مدخول است. جواب دوم: بر فرض که عموم مستند به ال باشد، دیگر احتیاج نیست این ال دال بر عموم با واسطه باشد و بدون واسطه هم ال دال بر عموم است و نیاز به واسطه تعیین نمی باشد. یکی از الفاظی که علمای اصول به آن مطلق می گویند، نکره است و نکره همان اسم جنسی است که تنوین دارد.درباره معنای نکره، دو نظریه است: صاحب کفایه: نکره دارای دو معنا است: الف: در برخی از امثله، معنای نکره، فرد معین در واقع است اعم از اینکه نزد متکلم معلوم و برای مخاطب مجهول باشد یا برعکس. مثلا جاء رجلٌ من اقصی المدینة که رجل در عالم واقع مشخص است و برای متکلم معلوم است اما برای مخاطب خیر. یا مثل ای رجل جائک که رجل در واقع مشخص است و برای مخاطب معلوم است اما برای متکلم معلوم نیست.
#جلسه124 #جلسه122 #عباسی
مفرد معرفه به ال :
اعم از این که( ال) در اینجا برای جنس ، استغراق و عهد باشد مانند الرجل و العالم.
ظاهراً معنای رجل چه با ( ال ) و چه بدون ( ال ) باشد ، فرقی نمیکند و خصوصیت تعریف توسط ( ال ) و یا قرینه مقامیه القا میشود یعنی در معنای رجل وجود ندارد ، تا گفته شود ، لفظ رجل در معنای جنس ، استغراق و اقسام سه گانه عهد به نحو اشتراک لفظی و یا مجاز استعمال میشود.
همچنین ظاهراً ( ال ) در اینجا دلالت بر تعریف ذهنی مدخول دارد و نه تعریف خارجی ، زیرا اگر الرجل بر تعریف خارجی دلالت کند در این صورت بر افراد مختلف خارجی قابل حمل نخواهد بود.
نقش ( ال ) در اینجا :
1. مشهور : برای تعریف وضع شده است.
2. مصنف : برای تزیین است و استفاده معانی جنس ، استغراق و عهد به کمک قرائن خارجی است.
اشکالات مصنف به نظر مشهور :
1. اگر ( ال ) مفید تعریف باشد ، به ناچار باید بر تعریف و تعین ذهنی دلالت کند و در این صورت قابل حمل بر مصادیق خارجی نخواهد بود و نمی توان گفت : زید الرجل ، زیرا زید تعین خارجی و الرجل تعین ذهنی دارد.
2. برای حمل که خیلی زیاد واقع میشود ، به ناچار باید مرتباً امثال الرجل را از این قید ذهنی تجرید نمود و سپس بر افرادش حمل کرد.
حتی اگر ( ال ) برای اشاره به تعریف و تعین ذهنی وضع شده باشد برای تعیین هر یک از معانی جنس ، استغراق و معانی سهگانه عهد ، محتاج قرینه معینه است و این خود شاهد بر درستی نظریه مصنف است که خود ( ال ) نقشی ندارد و زینت است و تمام این معانی توسط قرائن افاده میشود.
این که لفظ ( علماء ) دلالت بر عموم ندارد ولی لفظ ( العلماء ) بر آن دلالت دارد دلیل بر این نمی شود که ( ال ) در اینجا برای استغراق وضع شده است بلکه ( ال ) در اینجا نیز برای تزیین است لکن واضع جمع محلی به( ال ) را روی هم رفته برای افاده عموم وضع کرده است و تعریف ( العلماء ) یک تعریف لفظی است و جزء معنای آن نمی باشد همانطور که در علم جنس گذشت.
نکره :
نکره همان اسم جنس همراه با تنوین است مانند رجلُ.
معانی الفاظ نکره :
1. در مقام اخبار به معنای فردی است که نزد متکلم مشخص ولی نزد مخاطب مجهول است.
2. در مقام انشاء به معنای طبیعت واحد است. البته در عین حال کلیت دارد و برمصادیق زیادی انطباق دارد.
☆. استعمال لفظ ( مطلق ) در اسم جنس و نکره به معنای طبیعت واحده ، لغتا و اصطلاحا استعمال حقیقی است چرا که هر یک از این دو لفظ در معنای رها و بی قید و شرط خود به کار می روند.
#جلسه125 #قائمی
پنچمین لفظ مطلق نکره میباشد.که بردوقسم:1:به جهت عدم تعیین وجهل مخاطب2:به جهت عدم معین بودن
اسم جنس برای طبیعت مرددوضع نشده بلکه برای طبیعت مهمل وضع شده است
نکره به قید وحدت میباشداسم جنس ونکره به معنای دوم مطلق میباشدهمان طورکه درلغت مطلق دلالت دارد
نکره ازجهت معنامطلق میباشدهمانطورکه ازجهت لفظ دلالت داردوفوایدمطلق ازآن برداشت میشود
#احمدی
#جلسه125
#الفاظ_مطلق
ادامه بحث نکره ...
برای نکره دو قسم ذکر شد که مراد از الفاظ مطلق در نکره معنای دوم است.
🔸 در خصوص مطلق دو قول وجود دارد:
#قول_مختار
مواردی که ذکر شد از قبیل اسم جنس؛ مفرد معرف به لام و... علاوه بر اینکه در لفظ مطلق اند در معنا هم مطلق اند و مراد ما در اینجا معنا است.
#قول_مشهور
محقق قمی مطلق را به ارسال و شمول تعریف کرده است و این تعریف را به مشهور نسب داده است.
در حالی که اگر این معنا را برای مطلق گرفتیم اسم جنس و نکره مطلق نخواهد بود چون ایندو بر شمول و ارسال دلالت ندارند.
#آخوند در خصوص این معنا از مطلق نظراتی دارند:
#اولا: تعریف که به مشهور نسبت داده شد صحیح نیست حتی در نسبت تعریف به مشهور هم تردید است.
#ثانیا: اگر مطلق را به معنای ارسال و شمول بگیریم تقیید کنار می رود؛ بنابراین باید معنایی باشد که قابلیت داشته باشد و بحث استعمال مجازی و تجرید پیش نیاید.
اگر مطلق به معنای ارسال و شمول باشد مجازیت اتفاق می افتد ولی اگر به معنای ماهیت مبهمه باشد در تقیید مجازیتی رخ نمی دهد.
اگر مطلق را در معنای مقید استعمال کنیم یعنی بگوئیم اعتق رقبه و قائل شویم مراد رقبه مومنه است مجازیت رخ می دهد.
اما اگر مطلق را بیاوریم و قید مومنه را هم ذکر کنیم در اینصورت مجازیت اتفاق نمی افتد.
اعتق رقبه مومنه.
#آیت_اللهی #جلسه125
بحث درباره چیزی است که به حمل شایع مفهوم نکره بر آن انطباق دارد.
گفتیم معنای نکره فرد مردد نیست زیرا اگر در امر مولا جئنی برجل عبد یک مرد را بیاورد امتثال امر مولا کرده زیرا مامور به کلی به قید وحدت بوده است.
اسم جنس و نکره به معنای دوم حقیقتاً در مطلق به کار رفته اند اما مشهور گفته اند که مطلق برای ماهیت به قید سریان و شیوع بدلی وضع شده است. یعنی شیوعش به نحو بدلی است.
مصنف کلام سه اشکال دارد:
1) اتصاف این قول به مشهور را قبول نداریم
2) اسم جنس و نکره به معنای دوم از مصادیق مطلق نباشد در حالی که این دو از مصادیق اظهر مطلق هستند.
3) بنا به این کلام تقیید مطلق همیشه موجب مجازیت است و حال اینکه تقیید مطاق بسیار است و بعید است و دور از حکمت لفظی وضع شود و در اکثر استعمالش مجاز باشد.
#جلسه125 #زیرک
پنجم از لفظ مطلق. نکره است که بردو قسم است.
گاهی از جهت مخاطب است.
گاهی از عدم معین بودن در واقع است که در جایی است که امر شده و طلب شده.
مصنف میفرماید فرد مردد وجود ندارد.
اونی که در خارج واقع میشود تحقق دارد.
شی خارجی که محقق شده در خارج واقع شده خودش است.
نتیجه.اسم جنس و نکره به معنای دوم حقیقتا مطلق اند.
لفظ اسم جنس در هر زبانی یه لفظ است.
نکره غیر از اینکه در عرب مطلق است از جهت معنا هم مطلق است.
فرد مردد در خارج معنا ندارد بلکه در ذهن است.
آخوند اگر مطلق را به ماهیت مرسل تعریف کنیم.
قابلیت تقیید کنار گذاشته میشود.
ارسال و شمول در معنای مطلق نباید باشد.
معنایی باید بگوییم که قابلیت داشته باشد.
نکته.غرض از وضع استعمال است از نوع حقیقی
اگر بگوییم مطلق از نوع ماهیت مبهم است درست است.چون نه ارسال داخلش است نه شمول.
#جلسه125 #جعفری
اقوال در تقیید و لزوم مجازیت:
اخوند:از تقیید مطلق مجازیت لازم نمی اید.
مشهور:استعمال مطلق در اثر تقیید مجاز است.
اخوند:مطلق از مصادیق معنای لا بشرط مقسمی است و با تقیید هیچ تصرفی در معنای ان صورت نمیگیرد ولذا لفظ مطلق هنگام تقیید در معنای خودش به کار رود و معنای قید هم از قرینه ی همراه ان استفاده می شود.
یعنی از باب تعدد دال و مدلول است.
مشهور: هنگام تقیید معنای قید دار و محدود از لفظ مطلق اراده می شود مجاز لازم می اید.