#آیت_اللهی #جلسه121
دومین لفظ از الفاظ مطلق: علم الجنس
تعریف: علم الجنس برای طبیعتی وضع شده که به تعیین ذهنی معین شده است، مرحوم آخوند این حرف را قبول ندارد.
البته با علم جنس معامله معرفه میشود ولی این معرفه بودن به اعتبار لفظ است و نه معنا. اگر به اعتبار معنا بودن اطلاق را از بین میبرد ولی حال که به اعتبار لفظ است ضرری برای اطلاق ندارد( مانند معامله تأنیث با خورشید که لفظی است)
مرحوم آخوند دو دلیل برای رد کلام بیان شده میآورند:
دلیل اول: اگر علم جنس برای متعیّن به تعیین ذهنی وضع شده باشد، قابل صدق به مصداق خارجی نیست زیرا قید ذهنی دارد و موطن آن ذهن است نه مصداق خارجی حال آنکه علم جنس بر مصداق خارجیس حمل میشود.
دلیل دوم: بنا به کلام شما اگر علم جنس بخواهد بر مصداق خارجی بار شود، در هردفعه نیاز به تأویل است، و این بیعد و دور از ذهن است مضاف بر اینکه وضع لفط برای معنایی که همیشه در استعمالش نیاز به عنایت(تأویل) داشته باشد، مخالف حکمت است.
#جلسه121 #جعفری
علم جنس:
مانند اسامه برای اسد
مشهور است که علم جنس برای طبیعت وضع شده ولی نه برای بنا هی هی به طور مطلق بلکه به این لحاظ که در ذهن مشخص می باشد.
وبا این قید میان علم جنس و اسم جنس تفاوت گذارده میشود،چون اسم جنس برای ماهیت وضع شده،ولی علم جنس برای ماهیت مقید در ذهن که معین است وضع شده.
اخوند:معنای اسم جنس با علم جنس هیچ فرقی با هم ندارند و خصوصیت معرفت و علم بودن یک ویژگی لفظی است که در معنای ان دخالت ندارد.مانند مونث لفظی
دلیل:
۱.اگر قید تعین ذهنی جزو موضوع له علم جنس باشد .قابل صدق بر مصادیق خارجی نخواهد بود.
۲.هنگام حمل علم جنس باید ان قید را برداشت و علم جنس را تحرید و بر نوضوع حمل کرد حال انکه بالوجدان چنین چیزی نیست.
۳.وضع چنین الفاظی برای معانی که لازم است لغو است
#جلسه121 #احمدی
#علم_جنس
#مشهور
علم جنس مثل اسامه برای طبیعتی وضع شده که به تعین ذهنی معین شده است.
علم جنس برای نفس معنا وضع شده است؛ معرفه است ولی لفظی است.
#آخوند
علم جنس برای صرف معنا وضع شده است نه تعین ذهنی
اگر علم جنس برای تعین ذهنی وضع شود دو اشکال پیش می آید:
اول: قابل صدق بر امور خارجی نیست در حالی که علم جنس بر امور خارجی حمل می شود.
دوم: اگر علم جنس بر امور خارجی بخواهد وضع شود نیاز به تاویل دارد؛ برای استعمال بر امر خارجی بایستی همیشه تاویل شود و این بعید است و دور از حقیقت؛ جدای از اینکه استعمال برای معنایی که همیشه نیاز به تاویل دارد خلاف حکمت است.
#جلسه121 #مرادی
2.علم : مشهور=> برای طبیعتی وضع شده که به تعیین ذهنی معین شده است. یعنی معامله اسم معرفه با آن می شود. مثل اسامه
مصنف: علم جنس برای نفس ٱن معنا وضع شده بدون لحاظ شی دیگری و معرفه بودن آن لفظی است نه معنوی لذا این معرفه بودن لفظی ضرری به اطلاقش نمی زند. (بله اگر معرفه معنوی بود با اطلاق سازگار نبود)
2دلیل مصنف:
1.علم جنس اگر برای تعین ذهنی وضع شده بود دیگر قابلیت صدق به امور خارجی را نداشت لکن به وفور قابلیت صدق دارد.
2.طبق معنا شما در صورت صدق به امور خارجی نیاز به تاویل همیشگی دارد که بعید و قبیح و خلاف حکمت و زاید است.
#الفاظ_مطلق
#علم_جنس
معروف و مشهور اینست علم جنس وضع شده برای طبیعت به قید تعیّن در ذهن است
اما مرحوم آخوند میفرماید اینطور نیست که علم جنس و اسم جنس در وضع برای طبیعت باهم فرقی داشته باشند و اینکه با علم جنس معامله معرفه میشود بخاطر تقید به تعین ذهنی نیست بلکه تعریفش لفظی ست که دخلی در معنایش ندارد
مرحوم آخوند برای مخالفتش با نظر مشهور دلائلی رو بیان میکند
۱.اگر ما قید تعین ذهنی را جزء موضوع له علم جنس بدانیم پس نباید منطبق بر افراد شود بدون اینکه تصرفی شود
۲.زمانی که قرار است حمل شود باید قید تعین ذهنی برداشته شود در حالیکه هنگام حمل همچین اتفاقی نمی افتد
#اصول ۵
#جلسه121
#تاریخ ۱۴۰۰/۱/۱۸
#محمود_مجردیان
#محمد_تکمیلی
#اصول۵
#جلسه121
#علم جنس
مثلا اسامه،برای طبیعت وضع شده که به تعیین ذهنی معین شده است
علم با معرفه یکسان شمرده میشود و معامله معرفه میشود با آن
#نظر مصنف
معرفه بودن علم جنس لفظی است نه معنوی
و معرفه بودن ضرری به اطلاق نمیزند چون اعتبار به لفظ است نه معنا
#ادله مصنف
۱؛اگر علم جنس برای متعین ذهنی بود ،قابل صدق بر خارج نیست در حالی که در خارج مصداق دارد
۲؛اگر بخواهد به امر خارجی حمل شود نیاز به عنایت دارد و نیاز به تجرید دارد
و این امر بعیدی است و خلاف حکمت است
#زیرک #جلسه121
آخوند.اسم جنس از اسما کلی است از جواهر و عرضیات.
موضوع له اینها ماهیت خودشان است به ماهی هی.و مبهم و محمل.
ماهیت یا به شرط شی است یا به شرط لا یا لابشرط است.
لابشرط اسمی هم موضوع له اسم جنس نیست
نمونه دیگر اسم مطلق.علم جنس است.
علم جنس برای طبیعتی وضع شده که به تعیین جنسی وضع شده.
علم جنس مثل اسم جنس است برای نفس آن معنا وضع شده است.
معرفه بودن ضرری نمیزند به اطلاق.
#جلسه121 #هجری
در نسخ اقتضای حکم قبل تمام میشود و مصلحت و مفسده اش تا زمان امدن ناسخ است ولی به دلایلی مولا اولی را در ظاهر مستمر بیان نموده.
لذا حقیقت نسخ دفع است اگرچه ظاهرش رفع است.
از انجا که جهل برای خدا معنا ندارد برداشتن حکم معنا ندارد به نحو رفع
و این ناشی از جهل یا غفلت از اینده یا تغییر حاکم است یا اینکه حاکم منفعت طلبی خود را در نظر بگیرد یا دنبال تنوع است که اینها در پروردگار منتفی ست. پس نسخ به معنای دفع است
#جلسه121 #یاربی
مصنف علیه الرحمة درباره اسم جنس چند ادعا داشت ادعای دیگر وی : مدعای سلبی: موضوع له اسم جنس، ماهیت بشرط شیء (شیء یعنی شمول در ماهیت مرسله و عموم بدلی در ماهیت بدلیه) نیست. دلیل:اگر اسم جنس برای ماهیت بشرط شیء وضع شده باشد لازمه اش این است که حمل آن بر مصادیق بدون تجرید (از جزء معنی که شمول و عموم بدلی است) جایز نباشد.و اللازم باطل بالوجدان (چون بالوجدان تمام المعنی حمل می شود).فالملزوم مثله.مدعای سلبی: موضوع له اسم جنس، ماهیت لا بشرط قسمی (ماهیت متصوره که نسبت به شیء خارجی، لا بشرط است) نیست. دلیل:اگر اسم جنس برای ماهیت لا بشرط قسمی وضع شده باشد لازمه اش این است که بر افراد خارجیه بدون تجرید (از جزء معنی که تصور باشد) صادق نباشد.و اللازم باطل بالوجدان. (چون بالوجدان تمام المعنی حمل می شود)نتیجه: فالملزوم مثلهدومین از کلماتی که علماء اصول به آن مطلق می گویند، علم جنس است.درباره علم جنس، دو نظریه معروف است:مشهور از ادباء: موضوع له علم جنس، طبیعت به قید حضور تمیّزی آن در جنس. یعنی شما وقتی به طرف می خواهید بگوئید اسامه، اول حیوان مفترس را در ذهن حاضر می کنید و بعد این را از سایر اجناس مثل زدن و حیوان ناطق، ممتاز (غیر سایر طبیعت است) می دانید، بعد واضع می گوید من کلمه اسامه را برای حیوان مفترس حاضر در ذهن ممتاز کردم. صاحب کفایه: این نظریه به دو دلیل باطل است:اولا: اگر موضوع له علم جنس این باشد، نباید بر موضوع له خارجی حمل شود، مثلا به فرد خارجی اشاره می شود هذا اسامة، اسامة امر ذهنی بوده است و نمی توان به اسامه خارجی حمل شود، و اللازم باطل و هر کس این را به کار می برد و حمل الفاظ به تمام معنا کرده است. پس موضوع له علم جنس این نیست. ثانیا: اگر موضوع له علم جنس این باشد، لازمه اش این است که وضع لغو شود، چون واضع وضع لفظ می کند تا متکلمین از این الفاظ استفاده کنند و معنای موضوع له را به مخاطبین بفهمانند، حال می بینیم 999 استعمال از 1000 استعمال در مقام بیان حد خارجی هستند و فقط در یک جا در این مقام نیستند و آن جایی است که بخواهند چیزی را تعریف کنند، پس 99 درصد علم جنس برای معنایی وضع شده است که مردم نمی خواهند آن را بفهمانند و این خلاف وضع است.
.
#جلسه121 #خداوردی
علم جنس:
مشهور است که علم جنس برای طبیعت وضع شده ولی نه برای بنا هی هی به طور مطلق بلکه به این لحاظ که در ذهن مشخص می باشد.
وبا این قید میان علم جنس و اسم جنس تفاوت گذارده میشود،چون اسم جنس برای ماهیت وضع شده،ولی علم جنس برای ماهیت مقید در ذهن که معین است وضع شده.
اخوند:معنای اسم جنس با علم جنس هیچ فرقی با هم ندارند و خصوصیت معرفت و علم بودن یک ویژگی لفظی است که در معنای ان دخالت ندارد.
دلیل:
۱.اگر قید تعین ذهنی جزو موضوع له علم جنس باشد .قابل صدق بر مصادیق خارجی نخواهد بود.
۲.هنگام حمل علم جنس باید ان قید را برداشت و علم جنس را تحرید و بر نوضوع حمل کرد حال انکه بالوجدان چنین چیزی نیست.
۳.وضع چنین الفاظی برای معانی که لازم است لغو است
#جلسه121 #شفیعی
علم جنس: برای طبیعتی وضع شده که به تعیین ذهنی معین شده یعنی این علم با معرفه یکسان شمارده می شود.
علم جنس در نفس آن معنا وضع شده بدون لحاظ گرفتن شی دیگری معرفه بودن لفظی است و به اطلاق ضرری نمی رساند و اگر معرفه بودن معنایی باشد با اطلاق سازگاری ندارد زیرا اطلاق به معنای شمول افرادی و عدم خصوصیت و جزئیت است و معرفه بودن معنایی چنین نیست.
مرحوم اخوند:ادله لفظی بودن معرفه در علم جنس ۱-اگر علم جنس برای متعین به تعیین ذهنی وضع شده باشد که قابل صدق بر خارج ندارد.
امیررضا شفیعی
#جلسه121 #سلمانپور
الفاظ مطلق:
علم جنس:مثل اسامه،برای طبیعت وضع شده،برای تعین ذهنی،یعنی این علم با اسم اشاره یکجا آورده می شود،و با آن معامله اسم معرفه می شود گاهی حکم معرفه دارد با اینکه ادات تعریف ندارد اما معرفه است.
مصنف:علم جنس مثل اسم جنس برای لفظ آن،معنا وضع شده است مثل خورشید و ماه که مذکر و مونث هستند در حالی که ادات تذکیر و تانیث ندارند .
معرفه بودن علم جنس ضرری به اطلاق نمی زند چون معنوی است نه لفظی .
فرق علم جنس با اسم جنس:
در اسم جنس می گوییم ماهیت انسان بما هی هی،اما در علم جنس وقتی می گوییم اسامه یعنی فردی از ماهیت انسان.
مصنف:اگر علم جنس برای متعین ذهنی وضع شده باشد،قابل صدق بر امور خارجی نیست و به تاویل نیاز دارد واین امر بعید وزاید است.
محمد سلمانپور
#جلسه121 #مصطفی_آرام
موضوع له اسم جنس، خود ماهیت بدون هیچ قید و شرطی است و حتی قید لا بشرطی هم ندارد یعنی موضوع له آن، ماهیت لا بشرط مقسمی است و ماهیت لا بشرط قسمی نیست زیرا لا بشرط قسمی یک مفهوم کلی و عقلی است که جایگاه آن فقط در ذهن است
مسئله دوم علم جنس است یعنی اسم خاصی که برای عموم وضع شده است مانند اسامه برای جنس اسد
به نظر آخوند علم جنس هیچ فرقی با اسم جنس ندارد مانند تانیث لفظی که قید تانیث جزء معنای لفظ نیست زیرا اگر قید تانیث جزء موضوع له علم جنس باشد در این صورت قابل انطباق بر مصادیق خارجی نخواهد بود
#جلسه121 #موسوی_زاده_فر
از جمله الفاظی که علمای اصول به آن مطلق می گویند، مفرد معرف به ال است. مثل الماء، الرجل و...
(ال یا لام بر سه نوع است: 1. موصوله؛ 2. زائده که بر دو نوع زائده و غیر زائده است؛ 3. تعریف که بر دو نوع عهد و جنس است و عهد بر سه نوع حضوری ذکری و ذهنی است و ذکری بر دو قسم صریحی و کنار و جنس بر سه نوع است استغراق صفات و ال ماهیت و استغراق افراد که بر دو نوع حقیقی و عرفی است)
مفرد معرف به لام دارای پنج قسم است:
1. مفرد محلی به لام استغراق.
2. مفرد محلی به لام جنس.
3. مفرد محلی به ال عهد ذکری (مدخول ال قبلا ذکر شده است).
4. مفرد محلی به ال عهد ذهنی (مدخول ال در ذهن وجود دارد).
5. مفرد محلی به ال عهد حضوری (مدخول ال در حضور فرد است).
درباره این اقسام، چهار نظریه معروف است:
1. این خصوصیات (استغراق، جنس، عهد ذکری و ذهنی و حضوری) از لام به نحو اشتراک لفظی استفاده می شود. یعنی ال یعنی پنج قسم بالا.
طبق این نظریه، این خصوصیات از لام استفاده می شود از باب تعدد دال و مدلول. مثلا ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا، ال برای استغراق وضع شده است به نحو تعدد دال و مدلول، ال دال بر استغراق است و مدخول آن دال بر معنای آن است و مدلول هم دو چیز
است که استغراق و معنا می باشد.
2. این خصوصیات از لام به نحو اشتراک معنوی استفاده می شود، یعنی ال برای تعریف و تعیین وضع شده است که قدر جامع بین پنج قسم لا است.
صاحب کفایه: این نظریه باطل است، چون:
صغری: اگر ال در مفرد معرف به لام جنس برای تعریف و تعیین وضع شده باشد، لازمه اش این است برای تعریف و تعیین ذهنی وضع شده باشد. چون جنس بما هو جنس، در خارج وجود ندارد، پس در عالم ذهن، جنس از سایر طبایع جدا می شود. در نتیجه معنای الرجل، جنس رجل در عالم ذهن و این همان دو اشکالی که بر علم جنس وارد بود، وارد می شود.
کبری: و اللازم باطل.
نتیجه: فالملزوم مثله.
3. این خصوصیات از مدخول لام استفاده می شود، یعنی بعد از آمدن ال بر سر کلمه، تبدیل به جنس می شود.
4. صاحب مرحوم رضی و صاحب کفایه: ال همیشه برای زینت است و این خصوصیات با قرینه استفاده می شود.