eitaa logo
طاها مهاجر | محمد سالار
25 دنبال‌کننده
89 عکس
21 ویدیو
15 فایل
سوره انفال: ‎﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ الله ...[آیه ٧٤]﴾‏ به سوی حق و حقیقت مهاجرت کنیم... یادداشت‌های محمد سالار راوندی @MohammadSalar14
مشاهده در ایتا
دانلود
دوگانه‌ی کاذب؛ اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی! امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی): «بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه‌ی مقابل اصول‌گرا، اصلاح‌طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصول‌گرا نیست. نقطه‌ی مقابل اصول‌گرا، آدم بی‌اصول و لااُبالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می‌کند که بشدت ضدسرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری حرکت کند، یک روز هم منافع‌اش یا فضا ایجاب می‌کند که طرفدار سرسخت سرمایه‌داری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصول‌گرای اصلاح‌طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به صورت روزبه روز و نوبه نو.» [19 اردی‌بهشت 1384] 🖼 yon.ir/rJUFa گفتمانی که امام جامعه از دهه‌ی 80 آغاز کردند، نشان می‌دهد که این دو جناح سیاسی (اصول‌گرا و اصلاح‌طلب) در کشور، ضد هم تعریف نشده‌اند اما با فضاسازی رسانه‌ای می‌بینید به جای این‌که روی اشتراکات دست بگذارند، روی اختلاف و تضاد اساسی می‌پردازد که این خیلی نگران‌کننده است. یک موضوعی که یک کلان‌نگر، همه‌جانبه‌نگر و آینده‌نگر به بیانات امام جامعه‌اش مراجعه می‌کند، به یک نکته‌ی کلیدی و بسیار مهم مواجه می‌شود و آن هم این است که ثنویتی که امام جامعه تعریف می‌کند، ثنویت و است. بله! این پاردایم‌شیفت است. از ثنویت اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به ثنویت انقلابی و غیرانقلابی. چرا؟ آیا اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان دو حزب و جناح سیاسی کشور، کشور را به منافع ملّی، عزت و فلاح ملّی و سعادت ملّی سوق دادند یا خیر؟ هر چه به فکر فرو می‌روم، به سوال، جواب منفی می‌دهم. در جامعه می‌بینم بر سر هم می‌زنند! به مسائلی می‌پردازند که در اولویت‌‌های کم‌اهمیت نظام اسلامی است یا اصلاً در نظام اسلامی دیده نمی‌شود. به مسائلی می‌پردازند که آن موضوع به تاریخ پیوسته است؛ دعوای آن تمام شده است. اما باز هم می‌بینیم که این دعواها تمام نمی‌شود و ادامه دارد. برای درک و فهم درست و دقیق باید دید این سیاست دوحزبی و دوقطبی از کجا آمده است؟ و چگونه ترویج داده می‌شوند؟ بله همان‌طور که خودتان می‌دانید، این سیاست دوحزبی از آمریکا آمده است و با ابزاری به نام فوتبال به دیگر کشورها صادر شده است. اما یک مسئله‌ی مهم این است که این نوع سیاست به کشور ما آمده است. کشوری که مبنای آن اسلام، قرآن کریم و عترت می‌باشد. ما از منابع گران‌بهایی بهره می‌بریم حالا چرا از فلان کشور، فلان سیاست را بپذیریم؟ الآن جواب نمی‌دهم هرچند کسانی که این‌جانب را می‌شناسند، پاسخم را می‌دانند! مهم‌ترین نکته‌ای که در این دوقطبی‌سازی‌ها جای تأمل دارد التقاطی بودن دوقطبی‌های مذکور از هندسه سیاسی غرب است. جمهوری اسلامی که در سال 59 با نفی شرق و غرب حاکمیت خود را تثبیت کرد درنهایت به‌واسطه التقاط مدیران و منتقدان سبب احیای ایدئولوژی‌های شرق و غرب می‌شود. چپ که مؤید تفکرات بلوک شرق است و راست مؤید تفکرات بلوک غرب. لذا به نظر می‌رسد به‌واسطه ضعف ساختار فکری و اندیشه‌ای مدیران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره این دوقطبی‌های ضاله در زیر لوای جمهوری اسلامی حیات خود را احیا و ابقا نموده است. علاوه بر این اصلاح‌طلب و اصول‌گرا نیز دوقطبی مستقل جمهوری اسلامی محسوب نمی‌شود و آن نیز روگرفتی از هندسه ایدئولوژیک غرب در تاریخ استراتژیک مسیحیت است. اصلاح‌طلبی که ترجمانی از جریان‌های رفورمیستی و روگرفتی از کلیسای پروتستان و اصول‌گرایی که ترجمانی از جریان‌های فاندامنتالیستی و روگرفتی از کلیسای ارتودکس است. التقاط جریان‌های سیاسی در تنظیم هندسه سیاسی جمهوری اسلامی نمایی و نمادی از عدم اصالت این دوقطبی‌ها و ابطال‌پذیری آن‌ها می‌باشد. پس ما نیاز به اندیشیدن و نظریه‌پردازی داریم. اگر ما به حزب و تشکل نیاز داریم که داریم، باید دید چگونه این‌ها تعریف می‌شوند؟ آن‌ها را روش‌شناسی کنیم. و ... . یک دردی که وجود دارد، این است که از سیاست‌مدارن گرفته تا مردم، همراه و ملازم امام جامعه نیستند. وقتی سخن از ثنویت انقلابی و غیرانقلابی هست، چه نیازی به گفتن ثنویت اصول‌گرا و اصلاح‌طلبی است؟ @TahaMohajer1444
امام خامنه‌ای: باید مقابل جریان #غیرانقلابی داخل نظام ایستاد! #ثنویت_توحیدی #انقلابی و #غیرانقلابی @TahaMohajer1444
سکولاریسم Secularism در اواخر قرن 16 و اوایل قرن 17، دوره‌ی واژه‌ی در پیمان وستفالی به کار رفت. واژه سکولاریسم secularism برگرفته از واژه لاتینی secularis، مشتق از seculum به معنای «نیا» یا «گیتی» در برابر «مینو» است. به معنی واقعی کلمه، سکولاریسم می‌نامند. مکتب سکولاریسم، مکتبی است که حضور را در ابعاد مختلف زندگی بشر نظیر سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، دفاعی-امنیتی، علم، آموزش و پرورش، حکومت، اخلاق، و غیره را غائب و به مرور زمان نفی و حذف می‌کند. سکولاریسم از زمانی آغاز شد که انگاره‌ی قداست‌زدایی مطرح شد. با تقدس‌زدایی بود که سکولاریسم بوجود آمد. قداست‌زدایی با وارد کردن شک و شبهه بر عصمت انبیاء، ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام، کتب آسمانی به ویژه قرآن کریم پدید می‌آید. در حالی‌که در آیه‌ی 2 سوره‌ی بقره، آمده است که «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ؛ در این کتاب (قرآن کریم)، برای متقین هیچ شک و ریبی وجود ندارد.» سکولاریسم، دنیاسازیِ بی‌توجه به عقبا است. در این تلقی، دنیا باید ساخته شود. world حاصل‌جمع دو واژه weor و old به معنای قدمت بشر است. یعنی همه‌ی مدل‌ها و قوانینی که بشرهای قبل از امروز بر جای گذاشته‌اند روی هم جمع شده و مجموعه قوانینی ساخته که در نگاه انسان امروز عرف تلقی می‌شوند. در قرآن کریم بارها بیان شده که «هرگاه به آن‌ها گفته شد چرا ایمان نمی‌آورید پاسخ می‌گفتند: چون نیاکان و اجداد ما به این صورت بودند.» حال نیز گفته‌ می‌شود که عرف است. عرف یا دنیویت یعنی نفی حرام و نفی حلال و نفی مستحب و نفی مکروه؛ حد وسطِ مباح، باقی مانده تا همه‌ی اعمال و رفتار انسان با آن دیده و سنجیده شود. مباح گرفتن همه‌چیز همان اباحی‌گری یا است. به کانال «جنبش مردمی رهایی از لیبرالیسم» بپیوندید: @NoLiberalism و @TahaMohajer1444
حکمت عقل / عقل از سوی الله، حباء می‌شود! * الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّه واژه‌ی «Reason» در قرن هفدهم میلادی به کار رفت اما این واژه چه معنی‌ای دارد؟! همان‌طور که گفته شد برای دسترسی به مفهوم واقعی و حقیقی یک واژه، باید آن واژه را نخست ریشه‌شناسی کنیم، سپس از منظر اصطلاح و مفهوم آن در دوره‌های متعدد، مفهوم‌شناسی کرد: https://eitaa.com/TahaMohajer1444/7 واژه‌ی انگلیسی «Reason» از ریشه‌ی لاتینی «ration» مشتق شده و در زبان یونانی معادل «Nous» بوده است. واژه‌ی «Intellect» هم نیز معادل ریزن به کار می‌رود. هم‌چنین در زبان فارسی ریزِن به «خِرَد» و «اندیشه» و در عربی به «فهم» و «تفکر» ترجمه می‌شود که به هیچ عنوان نمی‌توان این واژه‌ها را معادل هم دانست زیرا برداشت مفهومی از هر واژه در هر زبان منحصر به فرد است. بزرگترین انحرافی که در طول تاریخ صورت گرفت این بود که بین ریزن و خلط کردند کما این‌که واژه‌ی یک واژه‌ی قرآنی است که هیچ قرابتی با معادل‌های ترجمه‌ای خود در زبان‌های عربی و حتی فارسی ندارد. «عقل» در لغت به معنی «بازداشتن» و «منع» است و از این رو به این نام خوانده شده است که شبیه عقالِ شتر است؛ چون همان‌طور که افسار شتر، وی را از بی‌راهه رفتن باز می‌دارد. عقل نیز صاحبش را از و عدول راه راست باز‌می‌دارد. ریشه‌ی «عقل» در قرآن کریم، 49 بار تکرار شده است. حوزه‌ی تعقل در قرآن کریم، به قلب انسان برمی‌گردد. قلب انسان، مانند قطب‌نمایی است که گاهی نور ایمان به آن می‌تابد و گاهی نیز در تاریکی کفر می‌ماند؛ گاهی در شک است و گاهی در یقین [سوره توبه آیه 110]. در اصول کافی آمده است که: «قَالَ الرِّضَا عَلَیهِ‌السَّلام: الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّهِ وَ الْأَدَبُ كُلْفَةٌ فَمَنْ تَكَلَّفَ الْأَدَبَ قَدَرَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدَدْ بِذَلِكَ إِلَّا جَهْلا ؛ امام رضا علیه اسلام می‌فرمایند: عقل از سوی الله، حباء (هدیه) می‌شود و ادب با رنج سختى به دست آيد پس كسى كه در كسب ادب زحمت كشد آن را به دست آرد و كسى كه در كسب عقل رنج برد بر نادانى خويش افزايد. [اصول کافی؛ ج1؛ ص234]» لذا حکمت عقل، مکتب حباء را برمی‌تابد. انسان خود نمی‌تواند با تلاش و کوشش آن را کسب نماید؛ در حالی‌که به دست آوردنی است. فلذا باید تلاش و کوشش خود را معطوف به کسب ادب نماید هر چند که این تکلیف همراه با پذیرش رنج و سختی باشد. انسان برای تعقل به «قوام» که در لغت به غذایی گفته می‌شود که برای انسان کافی باشد، نیاز دارد که در اصطلاح به معنی «بن‌مایه» و «اساس» چیزی اطلاق می‌شود که آن را کفایت نماید. زیرا «قوام» انسان در «عقل» او است. قوام، به عنوان قاعده‌ای از عقل مبتنی بر مکتب حباء، به تبیین چسیتی، چرایی و چگونگی برتافتن عقل به عنوان بن‌مایه‌ی انسان و پایه و اساس دین است، می‌پردازد. امام جعفر صادق علیه‌السلام در حدیث ، ثنویت عقل و جهل را در می‌بیند؛ توحید جعفری، توحیدی است که دو ستون و را معلوم نموده و ستون جهل را می‌زداید؛ این زمانی محقق می‌شود که در ما رکن عقل باشد و با جهل به تقابل خیزد. مکتب یا خِرَدگراییِ شمارش‌گر، مکتبی است که اصالت را به خِرَد می‌دهند که با تکیه بر اصول منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار به کار گرفته می‌شود. رسیونالیسم توسط دکارت در فرانسه، مال برانش و اسپینوزا، آن را پایه‌گذاری کردند. به غلط در بین دانشگاهیان و کتب متعدد، رسیونالیسم را به ترجمه کردند در حالی‌که معادل خردگرایی است. بعد از فلاسفه خِرَدگرایی، تجربه‌گرایان انگلیسی، به این نتیجه رسیدند که منشأِ شناختِ بشر در واقع تمام از تجربه‌ی حسی و حواس پنج‌گانه است نه عقل! حال این‌که آنان نه انسان را از منظر کیسیتی می‌شناسند و نه عقل را؛ زیرا که آنان همه چیز را مبتنی بر حس [ ] و تجربه [] می‌سنجند و به دنبال اثبات آن هستند! در نتیجه، عقل، دهنه و مهار فکر و خیال است که معیار آن برای تحدید فکر و خیال، است. به شهادت ، همه از نعمت عقل برخوردار نیستند: «أَکثَرُهُم لَایَعقِلُونَ» اگر ورزیده و لایق شدیم، قلب ما آماده‌ی تعقل می‌شود در این صورت خدا عقل را به انسان می‌کند. عقل و دو روی یک سکه‌اند؛ زیرا هر دو با معین‌نمودن حدود الهی، عمل ما را تحدید و کنترل می‌کنند. پس عقل، حجت و رسول درون در نسبت با آورده‌ی حجت و رسول بیرون (وحی) است. با نشر این ، برای تبدیل شدن آن به گفتمان عمومی قدمی برداریم. إن‌شاء‌الله و @TahaMohajer1444
اثبات‌گرایی Positivism و حس‌گرایی Empiricism واژه «Positive» از ریشه‌ی لاتینی «positivus» مشتق شده و مفهومی مدرن است که توسط آگوست کُنت وضع گردیده است. «پوزیتیو» در زبان عربی به «مثبت» در مقابل منفی، و به «محصّل» و «واقعی» در مقابل خیالی ترجمه شده و در اصطلاح «اثبات» و «تحصل» به کار می‌رود. مکتب یا ، مکتبی است که معرفت بشری را بر پایه‌ی می‌دانند. پوزیتیو یعنی برای هر واقعیتی که مشاهده می‌شود، نگاتیو (فرمول) تهیه شده و آن را روش کرد؛ سپس هرگاه از این روش استفاده شد، کاری پوزیتیویستی انجام شده است. برای مثال، سیبی از درخت می‌افتد و بر اساس این اتفاق، فرمول سقوط کشف می‌شود، سپس استفاده از این فرمول برای موارد دیگر، کاری پوزیتیویستی است. صددرصد علومی که در دانشگاه‌ها ارائه می‌شود، این‌گونه هستند. اما آیا این روندی که در علوم نظیر فلسفه، فیزیک، ریاضی، اقتصاد، حقوق، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، عمران، کشاورزی و رشته‌های مختلف دیگر طی شده است و به نتایجی رسیدند که آن نتایج، مستند و نگارش شده و حتی برخی از تجربه‌ها به نتایج درستی رسیده، به معرفت نیل پیدا می‌کند؟ تمام معرفت تنها این علوم تجربی است؟! آیا هرکسی چنین مدارج و مراحلی را طی نمود، به عالی‌ترین سطح رسیده است؟ اما در مکتب Empiricism، برپایه‌ی تجربه، دانش شکل می‌گیرد و معرفت بشری نمی‌تواند از مرزهای تجربه‌ی حسی فراتر رود. از فیلسوفان تجربه‌گرا می‌توان از جرج بارکلی، و نام برد. این مکتب مقابل خردگرایی یا است. در مشاهده می‌گردد که برخی از افراد قوم بنی‌اسرائیل، علم الله را محدود به ظواهر امور مادی می‌دانستند اما قرآن کریم با تکیه بر حاضر و ناظربودن خداوند متعال و آگاهی او بر همه امور پیدا و پنهان، بر تصور آن‌ها که از عقیده به (اصالت ماده) و حس ناشی می‌شد، خط بطلان کشیده و مبارزه خود را با این عقاید پوچ اعلام نموده است. یکی از عواملی که منجر به می‌شود، است. قرآن کریم اشاره به این عامل می‌فرماید: «وقالوا ما هي إلا حياتنا الدنيا نموت ونحيا وما يهلكنا إلا الدهر وما لهم بذلك من علم إن هم إلا يظنون؛ و گفتند: زندگى جز همين زندگى دنيا نيست دستهاى مىميرند و دستهاى ديگر زنده مىشوند و ما را جز روزگار هلاك نمىكند اينان هيچ علمى به سخنان خود ندارند و جز مظنه و پندار دليلى ندارند.». خداوند در این آیات قرآن حکیم به نقل سخن «دهریون» پرداخته، که مبدأ و معاد را انکار میکنند؛ اما هیچ دلیلی بر انکار خود ندارند، بلکه ، آنها را بر این عقیده واداشته است. و علت دیگری که در قرآن حکیم برای حس‌گرایی بیان شده، روحیه‌ی استکباری است: «وقال الذين لا يرجون لقاءنا لولا أنزل علينا الملائكة أو نرى ربنا لقد استكبروا في أنفسهم وعتوا عتوا كبيرا؛ كسانى كه معاد را منكرند، گويند: چرا ملائکه به ما نازل نمىشوند يا چرا پروردگار خويش را نمىبينيم؟! حقا كه خويش را سخت بزرگ شمردند و زيادهروى كردند، زيادهروى کبیر! [سوره فرقان آیه 21]»؛ بیان کلی آیه این است که کفار به دلیل روحیه‌ی استکباری از رسول‌الله، ایمان آوردنشان را مشروط به این‌که خدا و ملائکه را به صورت حسی مشاهده کنند! معرفت بشری بر مبنای ایدئولوژی و تنها مبتنی بر «حس» و «تجربه» موضوعیت می‌یابد، فلذا آن‌چه که به واسطه‌ی حواس و داده‌های حسی «اثبات» نشود نه‌تنها علم نیست بلکه مهمل و بی‌معنا تلقی می‌شود. در نهایت نیز در قرن بیستم میلادی ایدئولوژی «نئوپوزیتیویسم» در ادامه‌ی مکتب پوزیتیویسم، حتی از برتافتن گزاره‌های «متافیزیکی» سرباز می‌زند. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ خلق نکردم جن و انس را جزء این‌که مرا عبادت کنند. [سوره ذاریات آیه 56]» مفسرین «لِيَعْبُدُونِ» را ناظر به «لِيَعْرِفُون» دیدند. معنای این نیست که «عَبَدَ» به معنای «عَرَفَ» است یا به معنای است، خیر؛ بل‌که به معنای این است که عبادت بدون معرفت امکان ندارد و عبادت نیست. جامعه‌ای که به عبودیت خدا می‌رسد، یعنی به معرفت کامل خدا می‌رسد، تخلق به اخلاق‌الله پیدا می‌کند؛ این، آن نهایت کمال انسانی است. بنابراین هدف نهایی معرفت است. البته هدف قبل از آن؛ ایجاد است که هدف بسیار بزرگ و بسیار والایی است. و @TahaMohajer1444
اومانیسم Humanism ريشه‌ی اين واژه، «Humdle» است و از واژه لاتين «Humus» به معني خاک يا زمين مشتق شده است. مکتب یا بشرگرایی، مکتبی است که را در کانون مناسبات هستی قرار می‌دهد، و همه چیز و همه کس با بشر تعریف می‌شود. حتی خدا در اومانیسم نیز در نسبت با بشر دیده و تبیین می‌شود. اومانیست‌ها به یک مکتب فکری معتقدند که موجود انسانی را با سایر گونه‌های متمایز است. مبتنی بر این تعریف «Human Rights» (مسامحتاً ) به وجود آمد؛ اما آیا این همان حقوق بشر به معنی واقعی و حقیقی کلمه است؟ معنای واقعی و حقیقی هر واژه و مفهومی به این دلیل مهم است که با وجود تنوع فرهنگ‌ها در کنار بن‌مایه‌های فلسفی و عقیدتی کشورهای مختلف باعث می‌شود هنگام ترجمه از زبانی به زبان دیگر معنای اصلی را از دست داده و گاه به شکلی متفاوت حقیقی خود ترجمه شود؛ نتیجه این امر به‌هم‌ریختگی معنایی و آشفتگی معرفتی در زبان مقصد است. براستی «Human Rights» چیست؟ آیا «Human Rights» همان‌ «حقوق‌ بشر» است؟ واژه‌ی «Truth» انگلیسی، و واژه‌ی «Veritas» لاتینی، مابه‌ازای واژه‌ی «درستی» در فارسی هستند، لیکن معادل واژه‌ی «حق» و «حقیقت» قرآنی نیستند، بلکه واژه‌ی عربی «صحیح» را می‌توان نزدیک‌ترین مفهوم به آن‌ها در نظر گرفت. Rights به عمل‌کردن و قضاوت‌کردن بر طبق آن‌چه Truth است گفته می‌شود. فلذا ایدئولوژی «راستی» در راستای تحقق آن‌چه «درست» است، صورت می‌پذیرد. مبتنی بر ایدئولوژی راستی، عبارت‌هایی نظیر «Human Rights»، «Political Rights» و «Civil Rights» تدوین می‌شود. اومانیسم آمد تا ارزش و عاملیت انسان‌ها را به صورت فردی و جمعی فراهم کند. آن‌چه که در قلب و نقطه‌ی کانونی اومانیسم موضوعیت دارد این است که "انسان چه می‌خواهد؟". نیازهای انسان را مبتنی بر رفتار مطالعه نمودند اما چرا انسانِ ، عمیقاً از زندگی و حیات خود، لذت نمی‌برد؟ چرا انسانِ اومانیست، ناآرام است؟ چرا انسان با ، نمی‌تواند خیر و مصلحت خودش را بسنجد و تشخیص دهد؟ آیا هر چیزی انسان می‌خواهد، لزوماً مطلوب وی است؟ چرا در جوامع گوناگون، انسانِ اومانیست، مشکل روحی و روانی دارد؟ و سوالاتی از این دست ... . و | و @TahaMohajer1444
🔰 وقتی نظام سلطه با مذاکرات (که ذیل هست) بتونه ایران رو تحت نظارت و کنترل خودش دربیاره، کانال نفوذ رو برای سلطه مستکبرین بر مسلمانان هموار ساختیم! 🌐 دشمن، همه‌جانبه سعی می‌کنه با برجام ۱ (هسته‌ای)، ۲ (موشکی)، ۳ (منطقه‌ای)، ۴ ( )، کرونایی و ... مقاومت جامعه رو در هم بشکونه! 🔺 خیلی جالبه بدونین که ۱ دانشگاه‌ها ۲ علوم مبتنی بر جهان‌بینی غیرتوحیدی موجود در دانشگاه‌ها ۳ مدیرانی که دانشگاه‌ها تربیت می‌کنه و ۴ تصمیم و تدبیری که در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری توسط این مدیران ساخته و پرداخته می‌شود، نقش رو ایفا می‌کنند و عاملین نابسامانی در کشور هستند. ✅ راه‌کار چیه؟ برگزاری «کرسی نظریه‌پردازی» در جنبش نرم‌افزاری و ؛ تولید علم مبتنی بر جهان‌بینی توحیدی. سازوکار؟ طرح‌ریزی استراتژیک و قدرریزی فقهی مبتنی بر علم توحیدی. به چی می‌رسیم؟ سخن امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه یا علم اقتدارآفرین. 🔺 این‌جاست که هم شکست می‌خورد و هم جریان تحریم. #️⃣ @TahaMohajer1444 TahaMohajer.blog.ir