بسم الله النور
ن و القلم و مایسطرون
عرض سلام و احترام خدمت همه همراهان بزرگوار
اینجانب یاسر طاهررحیمی دکترای فلسفه اسلامی، معلم و مدرس دانشگاه هستم دغدغه ام عموم مسایل فرهنگی و دینی است و مباحثی مانند جنسیت، خانواده و دین برایم موضوعیت بیشتری دارد.
به یاری خداوند رحمان؛ و ذیل توسل به کریم اهل بیت علیه السلام در این کانال، کوتاه نوشت هایی را با عنوان «#یه_حبه_قند» پیرامون موضوعات فوق با شما به اشتراک خواهم گذاشت و صمیمانه از همه دوستان درخواست می کنم که حقیر را از نقدها یا بیان نقطه نظراتشان بی نصیب نگذارند.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
حرم، حریم، حرمت، محرَم
در تعالیم دینی ریشه یابی لغوی؛ در بسیاری از موارد می تواند موجب رفع سوءتفاهمات یا روشن شدن حقایق شود.
مثلا در منطق دینی مرد و زن غربیه نسبت به هم اصطلاحا نامحرم نامیده می شوند و دین برای این نسبت؛ حدودی تعیین کرده است. این مرز گذاری را می توان با سوءظن تحلیل کرد و برای آن بافته های موهوم ردیف کرد از بدبینی اسلام نسبت به امر جنسی تا متضاد دیدن مرد و زن یا منزوی خواهی زن و...
اما حکمت این فاصله گذاری را می شود تا حد زیادی از خود لغت و ریشه یابی آن متوجه شد. نامحرم با واژه هایی چون حرام، حرمت، محرّم، حرم و حریم هم ریشه است.
وقتی میگوییم فلان مکان،حرم است«مثل مسجدالحرام» یا نام روزهایی را«محرّم الحرام» می گذاریم بدین معناست که این مکانها یا زمانها از منظر الهی دارای احترامی ویژه است که باید آن را حفظ کرد بر همین مبنا وقتی می گوییم فردی نامحرم است یعنی دارای حریمی است که باید محترم شمرده شود نه اینکه او شرّ و شیطانی است و باید از او دور شد! این حرمت، هم برای مردان و هم زنان به ویژه زن و مرد مومن، صادق است یعنی این طور نیست که فقط زن و مرد نسبت به هم حریم داشته باشند و نامحرم باشند بلکه بین خود مردان و زنان نیز مرزهای شرعی و اخلاقی موضوعیت دارد مثلا دو مرد یا دو زن نمی توانند به هر قسمتی از بدن یکدیگر نگاه کنند هرچند بدون قصد جنسی باشد، همچنین انسان شرعا اجازه نگاه جنسی به هیچ محرم و نامحرمی را جز همسر ندارد یعنی افراد در دایره این حدود نسبت به هم نامحرم اند. پس #انسان و حریم #جنسی و #جنسیتی او محترم است و اقتضائات متفاوت جنسی و جنسیتی زنان و مردان نسبت به هم موجب می شود که حریم های مختلفی برای حفظ این حرمت، میان ایشان تعریف شود اما جنس و #جنسیت زن در این حوزه حامل گوهرها و مزیت های ویژه ای است و به تبع آن دارای حریم و حرمتی متفاوت است که توجه به حفظ آن ضروری تر و شکستن آن مخرب تر است.این مطلب فراتر از پوشش شرعی است.
خلاصه آنکه در منطق دین؛ زن، #عفت و #عزت او حرم است و کسی جز محارم به حریم این حرم راه ندارند آن هم در حد و حدودش. تنها همسر است که به همه این حریم راه دارد شرط ورود کامل به این حریم، رعایت #حرمت، پذیرش #مسئولیت و تعهد به #مراقبت از آن است(#غیرت)
پاسداشت حرمت این حرم، هم بر دوش مردان است و هم خود زن چون حرمت این حرم اولا و بالذات، حق الله است نه حق فردی زن
اساسا مالک اولیه بدن ما و همه زیبایی هایش خداست(یا مالک رقّی) و شکستن حریم و حرمت جسم و متعلقات آن، بالذات حق هیچ کسی نیست و انسان امانت دار این حرم است. تلک حدود الله فلا تقربوها https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
.
یه حبه قند:
داستان تکوین و تشریع
#تکوین یعنی خلقت و نظام تکوین یعنی قواعد وساختارهای حاکم بر آن
#تشریع هم همان شریعت است و نظام تشریع یعنی قواعد و احکامی که از سوی خدا به انبیا، وحی میشود
«نظام تکوین و تشریع بر هم منطبق و با هم هماهنگ است» علت این اصل این است که منشاء صدور هر دو نظام (تکوین و تشریع) یک چیز است و آن، خداست و خداوندحکیم است
پس آنچه حلال یا واجب شده به دلیل منفعت و حُسن حقیقی آن و نیز به دلیل انطباقش با نظام #ثابت تکوین بوده و هرچه حرام شده به دلیل قبح حقیقی آن و تناقضی است که با نظام تکوین داشته است «یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث پاکیزه ها را بر ایشان حلال و ناپاکیزه ها را برآنها حرام می کند» اعراف۱۵۷
توجه به همین اصل ساده اما مهم در رویکرد کلی ما به دین بسیار موثر است
کسی که فکر می کند خدا خط قرمزهایی که اصلا معلوم نیست حکمتی تکوینی دارد یا نه را برای بشر تشریع کرده وبرای آنها تشویق بهشت و تنبیه جهنم را قرار داده است مثل دانشجویی است که خودش پزشکی را دوست ندارد اما چون پدرش در ازای اخذ مدرک پزشکی توسط او وعده های مالی گسترده ای به او داده، می رود و پزشکی را می خواند
دین داری با چنین پیش فرضی احتمالا انسان را بیشتر طلبکار میکند
اما کسی که می داند دستورات دینی برطرف کننده نیازهای طبیعی و فطری او به شکل کافی، سالم و بهینه است و با تبعیت از دستوراتی که همگی به نفع خود اوست پاداش مضاعفی هم دریافت می کند، هرچه بیشتر دین داری کند خود را بدهکارتر و شرمنده تر می بیند مثل کسی که برای سلامتی خودش به دستور پزشک گوش می کند و برای این تبعیت، از خود پزشک پاداش مفصلی هم دریافت می کند
• انسان فطرتا برای تغذیه روحی و فکری اش نیازمند اتصال روزانه به مبدا خویش است؟ دین هم به همین دستور داده
• #طبیعت زن و مرد و کارکردهای جنسیتی آنها در نظام تکوین متفاوت است؟ دین هم برهمین مدار حکم کرده
• پوشیدگی، نگهبان #عشق و #عفت است؟ دین هم همین را خواسته.
• جریان طبیعت بر محور #زوجیت سامان یافته است؟ دین هم بر همین مبنا همجنسگرایی و خودارضایی را نفی کرده و بر تاهّل و نفی تجرد تاکید کرده است. خلقناکم ازواجا
• #عقل و قلب معیار تمایز ما از حیوان است؟ دین نیز دشمن هر چیزی است که عامل رکود و رخوت این دو موهبت عظیم است
• غریزه جنسی طبعا #سرکش و نیازمند مدیریت است تا آسیب نزند؟ اصول اخلاق جنسی دین مانند اصل غیرت و حیا نیز برهمین قاعده استوار شده
البته حکیمانه بودن دستورات دین به این معنا نیست که دست عقل بشری به حکمت تمام احکام یا تمام حکمت یک حکم می رسد.
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
ما یک منِ مرکزی داریم که منشأ و مصدر همه افعال ما نیت های ما اهداف ما غم ها و شادی های ماست
آدم های کوچک اهدافشان هم کوچک است نیت هایشان هم کوچک است افعالشان هم، غم ها و شادی هایشان هم
آدم های بزرگ اهدافشان هم بزرگ است نیت هایشان هم غم ها و شادی هایشان هم
کار اصلی دین هم با همین من مرکزی ماست چون این من، اصلی ترین مبدا کشف #معنا در انسان است و حقیقتی است که جهان و به تعبیر دقیق تر«عالم» هر انسانی را به نسبت ظرفیتش و میزان درکش از حقیقت می سازد. همه انواع ادراکات کار همین #من است امانکته اینجاست که برای اتصال وجودی ما به عالم ماوراء ماده، تنها یک بستر وجود دارد و آن بستر نفس ماست. هر نوری بخواهد به عالم انسان ورود کند از همینجاست.
جانکاه ترین درد بشر امروز هم بیگانه شدن با همین من معنادار و گم کردن آن است. از نشانه های مهم این از خودبیگانگی، ترس انسان امروز از «خلوت» با خود است. حقیقتا هم خلوت با پدیده غریبه ای که دائما بی معنایی و میان تهی بودن هویت انسان را به او یادآوری میکند ترسناک است. وقتی انسان در درون، معنا و هویتی برای خود پیدا نکند این هویت را در بیرون از خود و در نسبت خود با افراد، اشیاء، پول و غیره به شکلی موهوم می آفریند. اینجاست که فرم، سرگرمی، مُد، تکثّر و تَن در زندگی انسان نقشی حیاتی و اصیل پیدا میکند هم برای معنابخشی خارجی به یک بی معنایی درونی، هم برای فرار پی در پی از مواجهه باآن من ترسناک، هم به این دلیل که اگر تنها چشم ناظردر زندگی ما چشم انسان های دیگر فرض شود لاجرم همه همت انسان باید معطوف به کسب رضایت ازهمین چشمها شود. اینگونه است که انسان، زمین خالی وجود خود را با دیگری «من مجازی» و دیگران پر میکند و درواقع به ایشان واگذار میکند. از ریشه های تکیه زیاد به قانون نیز همین گم شدن من اصیل و نقش آن در حیات بشر است
#دین چه میکند؟همه این مسیر را برعکس می رود. یعنی تلاش میکند انسان را به خلوت عمیق با این من معنادار بکشاند تا آدمی با فهم جوهر الهی نفس، دریچه اتصال به ملکوت را به روی خود بگشاید این من مرکزی که به ماوراء متصل شد به غنای حق غنی؛ به عزت او عزیز و به رحمت او رحیم می شود. نفس که نورانی شد این #نور در تمام افعال، نیت ها؛ هدف ها و ارتباطات خارجی انسان نیز جاری می شود و تمام ابعاد او را دربر میگیرد و #تنظیم میکند این یک جهت شدن، هماهنگ شدن، یک رنگ شدن و یکی شدن ابعاد مختلف وجود انسان، همان توحید عملی است. اینگونه حتی عادی ترین و غریزی ترین کارهای انسان هم برایش نورانیت می آفریند
خلوت، #خودآگاهی و خداخواهی با هم نسبت مستقیم دارند
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
کلام اعجاز و اعجاز کلام
#قرآن زمانی نازل شد که عرب به شعر، ادبیات و قدرت کلام خود به شدت میبالید اصلا #عجم [در مقابل عرب] یعنی گنگ و کسی که نمی تواند مانند #عرب خوب حرف بزند
قرآن که نازل شد دوست و دشمن به #غیر_عادی بودن #لفظ آن اعتراف داشتند مومنین آن را #اعجاز و دشمنان، #سحر می دانستند
هیچ یک از پیروان ادیان امروزی لفظ کتاب هایشان را #مقدس؛ اعجاز یا از جانب خدا نمی دانند مثلا انجیل های چهارگانه همگی نقل قول های بشری از سخنان وحیانی #مسیح و تعالیم و تاریخ اوست
بله! تردیدی نیست که قرآن صرفا برای خواندن نیست بلکه اصل؛ فهمیدن و عمل کردن به آن است اما قرائت قرآن به خودی خود بر #روح ما اثرگذار است. چرا؟ چون خود این الفاظ؛ #مقدس است؛ مانند اثر آرام بخشی که صدای مادر و نوازش او بر نوزاد دارد با این که نوزاد نه متوجه محتوای کلام #مادر می شود و نه حتی شناختی آگاهانه درباره نسبت مادر با خودش دارد. انس و #سنخیت ضمیر بشر با خالقش موجب می شود که از ظاهر کلام وحی نیز اثر بپذیرد
نه فقط عربی، بلکه هیچ زبانی را نمی شود دقیقا با ظرافت های معنایی اش به زبانی دیگر ترجمه کرد کسی که بخواهد زیبایی و لطافت کلام #حافظ را بچشد فقط باید فارسی بیاموزد فاصله ترجمه فرانسوی حافظ با خود آن، زمین تا آسمان خواهد بود چه رسد به قرآن که اولا یک متن عربی معمولی نیست بلکه موزون؛ آهنگین و پر از ظرافت ها و دقتهای معنایی عجیب و #عمیق است ثانیا الفاظش #اعجاز است.
مثلا قرآن در توضیح مراحل تکوّن جنین می گوید بعد از #نطفه، عَلقه شکل می گیرد درکتاب لغت، #علقه سه معنا دارد؛ خون بسته؛ زالو؛ آویزه. مترجم، قاعدتا معنای اول را انتخاب می کند اما امروز که با چشم مسلح، جنین را می نگرند می گویند ساختار جنین در آن مرحله عینا شبیه ساختار بدن زالوست و ضمنا از دیواره رحِم آویزان است! اعجاز یعنی این
از همین جا می شود فهمید که چرا نمی شود #نماز را به فارسی خواند؛ چون قرآن را نمی شود دقیقا ترجمه کرد! معنای بسم الله الرحمن الرحیم در ساده ترین شکل، حداقل نیاز به ده پانزده صفحه توضیح و تفسیر دارد بگذریم که فقط در توضیح همین عبارت می شود کتاب ها نوشت چنانچه نوشته اند!
پ ن :البته برای آشنایی کلی با معارف قرآن، ترجمه سلیس و قابل فهم آن برای عموم جامعه امری ضروری است
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
اصالت #شیعه
تصور رایج این است که گروهی که امروزه به اهل سنت مشهورند و وجه مشترک ایشان قبول حقانیت خلفای چهارگاه بعد از پیامبر است؛ از همان ابتدا وجود داشته اند در حالی که دسته بندی شیعه و سنی بدین شکل؛ اساسا در قرنهای اولیه صدر اسلام وجود نداشته است و سابقه این دیدگاه یعنی حقانیت هر چهار خلیفه باهم به قرن دوم و اوایل قرن سوم باز می گردد
توضیح آنکه : بعد از #شهادت_علی ع چند گروه عمده میان مسلمانان وجود داشت
اول گروه کوچکی که خود را شیعه علی ع می نامید و به جانشینی بلافصل علی ع بعد از پیامبر اعتقاد داشت که از طرف دشمنان رافضی خوانده میشد مانند #سلمان، ابوذر و مقداد
دوم کسانی که سه خلیفه اول و #معاویه را حق می دانستند و علی ع را ظالم؛ به این ها عثمانیه می گفتند
سوم گروهی که دو خلیفه اول و علی ع را بر حق ولی #عثمان را ظالم می پنداشتند بسیاری از یاران اطراف علی ع اینها بودند که درکتاب های تاریخی در قرن ۱ و ۲ به اسم شیعه معروف بودند درحالی که خود امام بسیاری از تفکراتشان راقبول نداشت
دسته چهارم #خوارج بودند که ابتدا همراه علی ع و با عثمان مخالف بودند و بعد از ماجرای حکمیت، دشمن علی ع شدند و با او جنگید
گروه پنجم می گفتند بین علی ع و عثمان یکی باطل است اما ما نمی دانیم حق باکیست بی طرفیم!! اینها به مُرجئه اولی شهرت یافت.
یعنی بعداز شهادت علی ع هیچ جریانی در جامعه اسلامی همزمان به حقانیت خلفای چهارگانه اعتقاد نداشت. این گروه در واقع از اوایل قرن سوم در زمان #متوکل_عباسی تدریجا ایجاد شد.مسلمانان به فرقه های متعددی به لحاظ سیاسی، فقهی و کلامی تقسیم شده بودند عده ای از جمله احمد ابن حنبل (رئیس فرقه حنبلی) تلاش کردند با کمک حکومت مرکزی یک جریان رسمی ایجاد کنند و فرقه های افراطی را عملا از دایره این جریان رسمی خارج کنند این جریان در درجه اول با فرقه های روشنفکر مسلکی که گمان می رفت از «#سنت» پیامبر فاصله گرفته اند (مثل معتزله) و نیز گروههایی که تنگ نظرانه به اندک اختلافی حکم به کفر دیگران داده و دست به شمشیر می شدند و در «#جماعت» مسلمین تفرقه می کردند (مثل خوارج و جهمیه) شکل گرفت لذا گروهی با چند فرقه که حتی قرار بود شیعه هم جزو آن باشد، با عنوان اهل «سنت» و «جماعت» به شکل رسمی و حکومتی تشکیل شد و برای پایان دادن به نزاع ها همه #خلفای_اربعه به رسمیت شناخته شدند!
جالب این که برخی از فرقه های اهل سنت که اساسا این جریان برای کنار زدن ایشان تشکیل شده بود یا از ابتدا با آنها مشکل داشتند(مثل حنفی ها) بعدها اهل سنت شناخته شدند.
دقیقا مانند «سازمان ملل متحد» که در جنگ جهانی دوم اساسا برای مقابله با آلمان و ایتالیا و ژاپن تشکیل شد اما بعدها با تغییر ماهیت خود همه کشورها را در برگرفت
https://eitaa.com/taherrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️والله بالله ما در برابر این قضیه مسئولیم
💠سخنرانی طوفانی #شهید_مطهری درمورد #فلسطین
#روز_قدس
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: یک عکس دوست داشتنی
این عکس را خیلی دوست دارم!
می گویند انتهای عرفان، بازگشت به فطرت اولیه و پاک الهی است و عید #فطر نیز عید بازگشت به همین فطرت است.
خدا وقتی بشر را آفرید خود را با تعلیم اسماء به انسان شناساند (و علّم آدم الاسما کلّها) و نه فقط زشتی فجور و زیبایی تقوا را به او الهام کرد ( فالهمها فجورها و تقواها) بلکه تمایل به انجام خیر را نیز در کام او ریخت که تفاوت مهمی با قبلی دارد (و اوحینا الیهم فعل الخیرات) ، ایمان را در دل او زینت بخشید و آن را خواستی کرد(حبّب الیکم ایمان و زیّنه فی قلوبکم) آنگاه از بشر میثاق ربوبیت گرفت و پرسید آیا من همان اله مدبّر و مربی تو نیستم؟ و انسان که هنوز آلوده به کفر حقیقت نشده بود بی درنگ پاسخ داد: بلی(الست بربکم؟ قالو بلی)
خدا انسان را به دنیای دنی فرستاد اما کتابی به دست او داد تا ذکر باشد و تذکار برای همه آن تعلیم اسماء و الهام فجور و تقوا و ایمان و ربوبیت که در فطرت آدمی نهفته بود (فیه ذکرکم)
این ذکر، باطل السّحر انس انسان با دنیای دنی و تسویل نفس و فریب شیطان بود و همه اینها برای اینکه انسان آنچه را درون خود دارد نپوشاند و کفر نورزد (کفر یعنی پوشاندن)
ما با روزه، قرآن و ادعیه ماه رمضان در واقع چه می کنیم؟ دائم توجه مان را به پوشانندگی و کفروری خودمان جلب می کنیم و زشتی آن را متذکر می شویم (انا الذی عصیت جبار السّما انا الذی...) سپس زیر #باران ذکر همان اسماءالحسنی می نشینیم( اللهم انی اسئلک بسمک... ) و آنگاه خود را در آغوش تدبیر و تقدیر و #ربوبیت او رها می کنیم(آخرین فراز دعای ابوحمزه) و از همه نارها و زنجیرها خلاص می شویم (خلصنا من النار یا #رب)
بازگشت به فطرت اولیه کودکی، خسته شده از تُنگ تَنگ دنیا، رو به ملکوت اعلی، دو دستی چسبیده به ذکر، آرام، امیدوار؛ همه چیزی است که من از این عکس میفهمم و شاید همه تحفه و توشه ای که باید در انتهای رمضان با خود داشته باشیم
این عکس را خیلی دوست دارم...
https://eitaa.com/taherrahimi