eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
276 دنبال‌کننده
174 عکس
32 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
ما یک منِ مرکزی داریم که منشأ و مصدر همه افعال ما نیت های ما اهداف ما غم ها و شادی های ماست آدم های کوچک اهدافشان هم کوچک است نیت هایشان هم کوچک است افعالشان هم، غم ها و شادی هایشان هم آدم های بزرگ اهدافشان هم بزرگ است نیت هایشان هم غم ها و شادی هایشان هم کار اصلی دین هم با همین من مرکزی ماست چون این من، اصلی ترین مبدا کشف در انسان است و حقیقتی است که جهان و به تعبیر دقیق تر«عالم» هر انسانی را به نسبت ظرفیتش و میزان درکش از حقیقت می سازد. همه انواع ادراکات کار همین است امانکته اینجاست که برای اتصال وجودی ما به عالم ماوراء ماده، تنها یک بستر وجود دارد و آن بستر نفس ماست. هر نوری بخواهد به عالم انسان ورود کند از همینجاست. جانکاه ترین درد بشر امروز هم بیگانه شدن با همین من معنادار و گم کردن آن است.‌ از نشانه های مهم این از خودبیگانگی، ترس انسان امروز از «خلوت» با خود است. حقیقتا هم خلوت با پدیده غریبه ای که دائما بی معنایی و میان تهی بودن هویت انسان را به او یادآوری می‌کند ترسناک است. وقتی انسان در درون، معنا و هویتی برای خود پیدا نکند این هویت را در بیرون از خود و در نسبت خود با افراد، اشیاء، پول و غیره به شکلی موهوم می آفریند. اینجاست که فرم، سرگرمی، مُد، تکثّر و تَن در زندگی انسان نقشی حیاتی و اصیل پیدا میکند هم برای معنابخشی خارجی به یک بی معنایی درونی، هم برای فرار پی در پی از مواجهه باآن من ترسناک، هم به این دلیل که اگر تنها چشم ناظردر زندگی ما چشم انسان های دیگر فرض شود لاجرم همه همت انسان باید معطوف به کسب رضایت ازهمین چشمها شود. اینگونه است که انسان، زمین خالی وجود خود را با دیگری «من مجازی» و دیگران پر می‌کند و درواقع به ایشان واگذار می‌کند. از ریشه های تکیه زیاد به قانون نیز همین گم شدن من اصیل و نقش آن در حیات بشر است چه می‌کند؟همه این مسیر را برعکس می رود. یعنی تلاش می‌کند انسان را به خلوت عمیق با این من معنادار بکشاند تا آدمی با فهم جوهر الهی نفس، دریچه اتصال به ملکوت را به روی خود بگشاید این من مرکزی که به ماوراء متصل شد به غنای حق غنی؛ به عزت او عزیز و به رحمت او رحیم می شود. نفس که نورانی شد این در تمام افعال، نیت ها؛ هدف ها و ارتباطات خارجی انسان نیز جاری می شود و تمام ابعاد او را دربر می‌گیرد و می‌کند این یک جهت شدن، هماهنگ شدن، یک رنگ شدن و یکی شدن ابعاد مختلف وجود انسان، همان توحید عملی است. اینگونه حتی عادی ترین و غریزی ترین کارهای انسان هم برایش نورانیت می آفریند خلوت، و خداخواهی با هم نسبت مستقیم دارند https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند یک نفس عمیق زیر باران! می گفت: آقا اصلا بهترین شعر دنیا... اگه همین بهترین شعر رو مجبور باشی روزی سه بار بخونی، تکراری نمیشه؟ ازش دلزده نمیشی؟ خب نماز هم همین طوریه دیگه! گفتم: سوال خوبی است اما 🔺اولا باید توجه کرد که آن تکراری ملال آور و مذموم است که فقط تکرار باشد و خاصیت دیگری بر آن مترتب نباشد یعنی اگر تکرار یک کار مشخص، هربار نتیجه جدیدی عاید انسان کند آن تکرار، مطلوب خواهد بود در واقع اصلا تکرار رخ نداده مثل بیل زدن که ظاهرش تکرار است اما هر بار انسان را به هدف نزدیک تر می کند 🔺ثانیا زیبایی برخی پدیده ها در تکرار آنهاست مثلا زیبایی باران به تکرار پی در پی نزول قطرات آب است و همین تکرار، باران را به وجود می آورد 🔺ثالثا تکرار برخی کارها به دلیل تکرار نیاز ما به آنهاست مثلا ادامه حیات آدمی وابسته به تکرار تنفس است دوستی به شوخی می گفت هر غذایی را انسان سه چهار روز پشت سر هم بخورد زده می شود اما نمی دانم این چایی شیرین صبحانه با این که هر روز می خوریم چرا هیچ وقت تکراری نمی شود! درواقع چایی شیرین نوعی پاسخ به نیاز طبیعی بدن و ذائقه ماست و این نیاز و ذائقه مداوم است. 🔺رابعا بعضی کارها فقط با تکرار، رشدآفرین است مثل تمرین درس؛ در تحصیل، برخی تکرارها برای یادآوری است، برخی برای تثبیت و تسلط و برخی برای تعمیق و اما نماز اگر از روی اخلاص و با توجه باشد: هم مانند باران است که تکرارش زیباست و از این جهت مانند تکرار نام لیلی است توسط مجنون هم برای روح مانند تنفس است چراکه انسان با نماز به اصل و مبدا خود متوجه و متصل می شود. به قول مولوی هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش هم «یادآوری کننده» جایگاه بنده نسبت به خدا و نیز یادآوری کننده وضعیت باطن انسان به خود اوست. هم موجب تثبیت حقایق توحیدی و اعتقادی در قلب است و مثل تکرار یک ذکر عمل کرده و اطمینان قلبی ایجاد می کند هم باعث تعمیق روحی و فکری بیشتر است چون هم نوعی خلوت با خود است و هم سبب اتصال به مبدا حقیقت است و همین خلوت با خود و خدا می تواند هر بار پنجره «جدیدی» از و معرفت [عرفان] را نسبت به خود، خدا و عالم به روی قلب آدمی بگشاید مانند بیل زدن که ظاهرش یک‌ کار تکراری است اما هر بار حالت جدیدی در زمین خلق می کند ثمره نماز آرامش است و آرامش هرگز تکراری نمی شود. پ ن : اگرچه صورت افعال و برخی اذکار نماز تکراری است اما به لحاظ فقهی بعد از گفتن اذکار واجبِ محدود، می توان هر ذکر یا دعا یا مناجات مستحبی دلخواه را بیان کرد کوتاه یا بلند، چه در رکوع چه سجده چه دعای دست. انتخاب سوره بعد از حمد نیز انتخابی است. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: از غریزه جنسی تا خدا ۱. یکی از اصلی ترین ویژگی‌های انسان این است که می تواند خودش را از بالا ببیند و نقد کند؛ حیوان ممکن است بهره ای از فکر داشته باشد اما نمی تواند فکر و عملش را مانند انسان مجددا تجزیه و تحلیل کند لذا پیشرفت نمی کند، سوالات بنیادین ندارد و شعاع انتخابش محصور به دامنه غریزه است ۲. انسان اما امکان سنجش، مقایسه و گزینش دارد همین ویژگی هاست که قابلیتی منحصربه فرد در او ایجاد می کند و آن، قابلیت ایجاد طیفی از معنا و ارزش است! رفتار انسان معنادار و معناساز است و این معنا در جبر غریزه خلاصه نمی شود. آب خوردن یک حیوان یک معنا دارد: تشنگی اما آب خوردن انسان درحالات و شرایط مختلف می تواند دهها معنای متفاوت داشته باشد. تغییر افق فکری و وجودی انسان معنا و عیار افعال او را تغییر می دهد ‏ ‏ ۳. وجه تمایز دیگر انسان، فطرت است، فطرت یعنی «نوع خاص خلقت»، یعنی انسان حتی غریزی ترین رفتارها را هم عینا مانند حیوانات انجام نمی دهد بلکه آن را از فیلتر اقتضائات ویژه خلقت خودش عبور می دهد و به شیوه خود عمل می‌کند. مثلا نمی پَرد تا گوشت حیوان شکار شده را همان طور روی بدنش بخورد!؛ جدا می‌کند، می پزد، ترکیب می‌کند، تزئین می‌کند بعد می خورد ‏ ‏ ۴. همین قدرت گزینش و خلق معنا و فیلتر فطرت، ماهیت رفتارهای غریزی انسان را به کلی متفاوت می‌کند اینجاست که استفاده از غریزه جنسی می‌تواند صورت و معنایی به مراتب پست تر و پلشت تر از شکل حیوانی اش داشته باشد و می تواند حقیقتا تا یک فعل اخلاقی مستحب ارتقا یابد، مَرکب رشد معنوی و «حیات طیبه» انسان شود و در یک کلام موجب تقرّب او به خدا گردد. تصریح روایات متعدد بر ثوابهای گسترده در رابطه جنسی حلال، مؤید این نکته است ‏ ‏ ۵. ‏پس بیشتر، نحوه تعامل ما با قوا و غرایز است که متّصف به حیوانی و انسانی می‌شود نه خود غرایز. به طورکلی راکد گذاشتن و عدم استفاده «احتکار» یا استفاده سوء «اسراف» از هر استعداد، قوه و نعمتی در نظام هستی، خلاف عدل تکوینی، مصداق کفران و مستحق جزاست و لذا «غیرالهی» و«غیرانسانی» است ‏ ۶. نمونه ای از اقتضائات فطری در رابطه جنسی؛ پنهانی بودن؛ آسیب نزدن و آزار نرساندن، توجه به «نیازها» و «تفاوتها»ی طرفین، پاکیزگی و...است که عدم توجه به این موارد موجب تلقی رفتاری حیوانی از آن می‌شود ۷. رابطه حلال جنسی در افق نگاه مومن، هدیه ارزشمند و لطیفی است از جانب پرورگار که هم مایه «نشاط» و «تعادل» اوست هم «سپر» او و همسرش درمقابل حرام ها هم ابزار «تحکیم خانواده» و هم وسیله «تولید نسل صالح» و در افقی بالاتر سمبل اتحاد مظاهر جلال و جمال و درنتیجه تکامل انسان https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند انفجار از درون، طغیان در بیرون «بحران ها» تقریبا همیشه محصول بن بست ها هستند چه بن بست های معرفتی، چه روحی چه روانی. انسان، بی نهایت طلب؛ عمیقاً متمایل به جاودانگی و مطلقا کمال گراست و مطلوبیت حرکت برایش ذاتی است اگر نظام هستی با آنچه درون انسان است انطباقی نداشته باشد و شعاع وجودی انسان و دایره «حرکت» او محصور به این دنیا و این دنیا محصور به بن بست ماده باشد انسان لاجرم به ورطه بحران خواهد افتاد و این همان چیزی است که جهان بینی مادی با انکار «روح» و «ماوراء» و «معنا» برای انسان معاصر رقم زده است. کسی که قرص انرژی زا مصرف کرده است اگر وزنه ای نزند یا در مسیری ندَود از درون منفجر می شود جنینی که مستمرا درحال رشد است اگر متولد نشود در بن بست رحم خفه شده و خواهد پوسید. برای روحی که بی نهایت خواه، جاودانه طلب و اخلاق مدار خلق شده اما با بن بست ماده و مرگ و بی معنایی مواجه است چند حالت بیشتر قابل فرض نیست: یا از دون به انفجار می رسد و دچار نوعی طغیان، «آنارشیسم» و هیپیگری می شود؛ یا در خود فرورفته و در تنگنای رحم دنیای مادی به نوعی «خفه گی» مبتلا می شود و به افسردگی، بحران هویت و پوچی می‌گراید؛ یا به طور مستمر دچار «حرکتی درجا» و «کثرتی بی معنا» می‌شود تا با دویدنی بی حاصل، ضمن ارضاء حس حرکت، حداقل حواس خود را از این بی معنایی دهشتناک پرت کند! مانند حرکت موشی که دائما بر یک تردمیل دوّار می دود. در دنیایی زندگی می‌کنیم که خودکشی و جنگ از مهمترین عوامل مرگ و میر انسان هاست و افسردگی، بیماری قرن لقب گرفته و طغیان اخلاقی بشر در بسیاری عرصه ها همچون عرصه جنسی به وضوح قابل مشاهده است، سرگرمی مستمر انسان در تردمیل دوّار «مُد» ، «تکثّر» ، «تنوّع» ، «تخیل»، «غریزه» ، «رهایی» و «نسبیت» بخش مهمی از سبک زندگی او شده است. این بحران ها ثمره آن بن بست هاست. انسان به گواهی ساختار خلقتش، برای «بزرگتر از ماده» و «بیشتر از غریزه» و «طولانی تر از هشتاد سال» خلق شده و در قواره های دنیای مادی جا نمی شود و انطباق نمی یابد حتی اگر با «اومانیسم» او را سرکار بگذاری و پادشاه این مادهِ کوچکِ بی معنا کنی. فرَج به معنای گشایش است؛ گشایشی که زمینه خروج انسان از بن بست ها است که نتیجه اش، جاری شدن انسان با امتداد متعالی اش و اتصال او به آن مبدا بی انتهاست خدایا فرج ما را برسان قال المهدی عج: اکثرُوا الدُّعاء بتعجیل الفَرَجِ فَإِنَّ فی ذلک «فَرَجَکُم» شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص ۴۸۵ https://eitaa.com/taherrahimi