eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
در انتظار طلوع سحر (اگر چه مثل نسیمی همیشه دربدرم دلم خوش است که از کوی دوست می¬گذرم) سلام من برسان ای صبا به یار و بگو زبار هجر تو درهم شکست بال و پرم غم فراق تو مانند شمع آبم کرد ببین چگونه رود سیل اشک از بصرم ببوی عطر مسیحائی تو مفتونم چرا که رائحه عطر توست همسفرم نه آرزوی بهشتم بود نه دیدن حور بهشت کوی تو باشد مدام در نظرم بهار عمر اگر شد خزان ملالی نیست خوشم که جذبه عشق تو بوده راهبرم زهجر روی تو ای عندلیب گلشن قدس میان بوتۀ حرمان چو شمع شعله ورم اگر به تربت من بگذری پس از صد سال بشوق رؤیت رویت به تن کفن بدرم کتاب شعر من از مشق عشق سرشار است امید آنکه شود جاودانه این اثرم بشام تار «مقدم» بیا بتاب که من در انـتـظار طلوع سپیده سحرم @takbitnab 🌹🌹🌹
انصاف نباشد که در این شهر دَرَندَشت ضرب المثل سوزنِ در کاه، تو باشی @takbitnab 🌹🌹🌹
دیدنت باعث دلتنگی من خواهد شد بعد هر آمدن رفتن اگر هست نیا! @takbitnab 🌹🌹🌹
صحبت از ماندن یک عمر بماند به کنار قدر نوشیدن یک چای بمانی کافیست @takbitnab 🌹🌹🌹
نومید مشو ز چاره جُستن کز دانه شگفت نیست رُستن کاری که نه زو امید داری باشد سبب امیدواری در نومیدی بسی امید است پایان شبِ سیه سپید است... @takbitnab 🌹🌹🌹
سبزه از مژگان من سامانِ شادابی گرفت نرگس از چشمِ تَرم تعلیم بی‌خوابی گرفت نقدِ اشکم را به زور از مردمِ چشمم ربود گِرد او گردم که باج از مردم آبی گرفت! @takbitnab 🌹🌹🌹
از حادثهٔ جهان زاینده مترس وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس این یکدم عمر را غنیمت میدان از رفته میندیش وز آینده مترس - رباعی شمارهٔ ۹۷۶ @takbitnab 🌹🌹🌹
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر بند پایی که به دست تو بود تاج سر است @takbitnab 🌹🌹🌹
امر به معروفم‌ نکن‌، معروف‌ من‌ چشمان‌ تو دینم‌ لبت‌، فکرم‌ غمت‌، جانم‌ میان‌ جان‌ تو @takbitnab 🌹🌹🌹
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست @takbitnab 🌹🌹🌹
گذشتم از سرِ عالم کسی چه میداند که من به گوشهٔ خلوت چه عالمی دارم @takbitnab 🌹🌹🌹
من فدای نام تو، در قلب تو جا مانده ام دل برای ماندنِ تو، حیله ها دارد به سر @takbitnab 🌹🌹🌹
گفت: دیگر مثل آن ایام عاشق نیستی گفتم ای دلبر تو هم معشوق سابق نیستی @takbitnab 🌹🌹🌹
شرم می‌گفت نگاهت نکنم، گفتم چشم عشق می‌خواست ببیند نظری، دعوا شد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه‌السلام علی جان الا ای میر بحر و بر علی جان الا ای مظهر داور علی جان بسویت طایر عشق و امیدم زند پیوسته بال و پر علی جان سلام آدم و عالم سراسر نثارت تا صف محشر علی جان خوشا آن کس که اندر سینه دارد زعشقت گوهر احمر علی جان بُوَد عشق تو سیمرغ سعادت الا نام تو تاج سرعلی جان بنازم آن نمازی که از لطف نمودی بذل انگشتر علی جان پی آرامش دل ها نخفتی شبی آرام در بستر علی جان تو باب شهر علم مصطفائی به فلک دین توئی لنگر علی جان ولایت را که رمز رستگاری است کنم از صدق دل باور علی جان غبار غم ز پیغمبر زدودی به هر میدان و هر سنگر علی جان کجا پیروز گشتی فوج اسلام نبودی گر تو در خیبر علی جان نباشد برتر از این افتخاری که زهرا را توئی همسر علی جان که را آن هیبت و قدرت که گوید؟ سلونی بر سر منبر علی جان پی نابودی بت ها نهادی قدم بر دوش پیغمبر علی جان خوشا آنان که در غوغای محشر بگیرند از کَفَت ساغر علی جان قدم بگذار ای روح کرامت به چشمم در دم آخر علی جان تــوسّل بــر شما جوید «مقدم» ندارد چون کس دیگر علی جان @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام ای خواب به چشمی که نمی‌خفت بیا ای خنده به غنچه‌ای که نشکفت بیا دیوار و در کوفه زبان شد که مرو اما چه کنم فاطمه می‌گفت بیا @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام روی سجاده ز خونِ سرِ او گلگون شد چشم جبریل امین از غمِ او پُر خون شد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام تیغی که بین سجده شکسته سر مرا قبلا غلاف آن کمرم را شکسته بود... @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام ناگاه تمامِ شهر، شد پیر آن‌شب از داغ بزرگ، شد زمین‌گیر آن‌شب هرکس که سرِ تو دید، مبهوت شد از شقُّ القمری که کرد شمشیر آن‌شب @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام ای خواب به چشمی که نمی‌خفت بیا ای خنده به غنچه‌ای که نشکفت بیا دیوار و درِ کوفه زبان شد که مرو اما چه کنم فاطمه می‌گفت بیا @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام روی سجاده ز خونِ سرِ او گلگون شد چشم جبریلِ امین از غمِ او پُر خون شد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام رباعی۱ ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل عمل، دست پر از پینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آئینه علی‌ست رباعی۲ هرکس که در این جهان گرفتار علی‌ست با قیمت جان و دل خریدار علی‌ست عمری‌ست جهان ریزه‌خور سفره‌ی اوست هرچند که نان‌ونمک افطار علی‌ست رباعی۳ هر دل که شناخته‌ست راهی به‌علی پس رو زده با کوه گناهی به‌علی پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی" رباعی۴ بر پای تو کوه درد و غم سجده کند نامت که نوشته شد، قلم سجده کند از بس که به سجده رفته ای در دل شب حق است که برتوسجده هم سجده کند رباعی۵ بار غم اگر به شانه برداشت علی در کوفه نهال عشق را کاشت علی هر شب در اوج خلوت نخلستان باچاه قرار درددل داشت علی رباعی۶ یک‌عمر به فکر دیگران بود علی با دشمن و دوست مهربان بود علی تاریخ گواه است که تا روز ابد مظلوم‌ترین مرد جهان بود علی رباعی۷ شب‌های زمین بدون او بی‌بدر است حتی شب قدر بی‌علی بی‌قدر است در زمره‌ی خوبان جهان در تاریخ تا روز حساب نام او در صدر است رباعی۸ بودند اگرچه دورش افراد دورو هرگز دو خورش نبود بر سفره‌ی او از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛ خاری در چشم و استخوانی به گلو رباعی۹ امشب خبری نشد از آن مرد کریم خالی مانده‌ست ظرف طفلان یتیم این‌بار به دست کافری معجزه شد در مسجد کوفه ماه گردید دونیم رباعی۱۰ شب شاهد چشم‌های بیدار علی‌ست تاریخ در انتظار تکرار علی‌ست خوشبخت کسی که مُهر پرونده‌ی او امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علی‌ست @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی! ابن ملجم درشب احیاء چه قرآنی گشود @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام شب تا به سحر نماز می‌خواند علی با دیده‌ی تَر، نماز می‌خواند علی آن صبح که سجده‌گاه در خون غلتید گفتند: «مگر نماز می‌خواند علی؟» @takbitnab 🌹🌹🌹
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو اکنون تو ز من دلزده‌ای من ز تو دلتنگ... @takbitnab 🌹🌹🌹