eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
ای رفته ز یاران تو به یک گوشه کران فریاد تو از خوی بد و بار گران گر شیر نری چه می‌گریزی ز نران ور لاشه خری و سوی لاشه خران @takbitnab 🌹🌹🌹
جانا دلم ز دَرد فراق تو کم نسوخت آخر چه شد که هیچ دلت بر دلم نسوخت؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
گر تو سنگ صخره و مرمر شوی چون به صاحب دل رسی گوهر شوی مهر پاکان درمیان جان نشان دل مده الا به مهر دلخوشان @takbitnab 🌹🌹🌹
ای بی ‌تو فراخای جهان بر ما تنگ ما را به تو فَخرست و تو را از ما ننگ ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ آخر بنگویی که دلست این یا سنگ...؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
گفتی چه کَسی؟ درچه خیالی؟ به کجائی؟ بیتاب تُو اَم ، مَحو تُو اَم ، خانه خَرابم.... @takbitnab 🌹🌹🌹
هزار بار مرا مرگ به از این سختی است برای مردم بدبخت، مَرگ خوشبختی است... @takbitnab 🌹🌹🌹
دیگر اکنون دیری و دوری‌ست کاین پریشان‌مرد، این پریشانِ پریشانگرد، در پس زانوی حیرت‌مانده، خاموش است. سخت بیزار از دل و دست و زبان بودن، جمله‌تن، چون درِّ دریا، چشم پای تا سر، چون‌صدف، گوش است‌. لیک در ژرفای‌خاموشی، ناگهان بی‌اختیار از خویش می‌پرسد: کآن چه‌حالی بود؟ آنچه می‌دیدیم و می‌دیدند بود خوابی، یا خیالی بود؟ خامش، ای آوازخوان! خامش، در کدامین پرده می‌گویی؟ وز کدامین شور یا بیداد؟ با کدامین دلنشین گلبانگ، می‌خواهی این شکسته‌خاطرِپژمرده را از غم کنی آزاد؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
عاشق روی جوانی خوش نوخاسته‌ام وز خدا دولت این غم به دعا خواسته‌ام عاشق و رند و نظربازم و می‌گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام شرمم از خرقه آلوده خود می‌آید که بر او وصله به صد شعبده پیراسته‌ام خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز هم بدین کار کمربسته و برخاسته‌ام با چنین حیرتم از دست بشد صرفه کار در غم افزوده‌ام آنچ از دل و جان کاسته‌ام همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا بو که در بر کشد آن دلبر نوخاسته‌ام @takbitnab 🌹🌹🌹
شب گشت درین سینه چه سوز است عجب می‌پندارم کاول روز است عجب در دیدهٔ عشق می‌نگنجد شب و روز این دیدهٔ عشق دیده دوز است عجب @takbitnab 🌹🌹🌹
خواهی که ترا دولت ابرار رسد⁣ مپسند که از تو بر کس آزار رسد⁣ از مرگ میندیش و غم رزق مخور⁣ کین هر دو بوقت خویش ناچار رسد⁣ ⁣ @takbitnab 🌹🌹🌹
علی جان ای رکن دین ز سعی تو آباد یا علی حبل المتین و سرور ایجاد، یا علی دلبستگان مهر تو فردای رستخیز هستند مهر عرصه¬ی میعاد، یا علی ای افتخار عترت طاها که هل اتی ست از قرب حق به شأن تو انشاد، یا علی ایزد به پاس مقدم والا مقام تو باب از حرم به روی تو بگشاد، یا علی کندی چو در ز قلعه¬ی خیبر صلا زدند افلاکیان که دست مریزاد، یا علی گردید باصلابت و با عزم و رأی تو محکم اساس محکمه¬ی داد، یا علی یک ضربتت به غزوه¬ی خندق ز هم شکست تومار خصم و حلقه¬ی الحاد، یا علی با خشم ذوالفقار تو ای قهرمان عشق دادی به باد ریشه¬ی بیداد، یا علی کردی عروج چون به سردوش مصطفی آثار بت ز کعبه برافتاد، یا علی حق الیقین و تاج سر آفرینشی باب المراد و افضل زهاد، یا علی بی گوهر ولای تو در روز حشر نیست مقبول حق عبادت عباد، یا علی عشق تو چلچراغ امید «مقدم» است او را مبر زلطف خود از یاد یاعلی @takbitnab 🌹🌹🌹
عاشقان پیدا و دلبر ناپدید در همه عالم چنین عشقی که دید نارسیده یک لبی بر نقش جان صد هزاران جان ها تا لب رسید @takbitnab 🌹🌹🌹
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام ساقی شکر دهان و مطرب شیرین سخن همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام بزمگاهی دل‌نشان چون قصر فردوس برین گلشنی پیرامنش چون روضه‌ی دارالسلام صف نشینان نیکخواه و پیشکاران با ادب دوستداران صاحب‌اسرار و حریفان دوست‌کام باده‌ی گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام غمزه‌ی ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ زلف جانان از برای صید دل گسترده دام نکته‌دانی بذله‌گو چون حافظ شیرین سخن بخشش‌آموزی جهان‌افروز چون حاجی قوام هر که این عشرت نخواهد خوش‌دلی بر وی تباه وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام @takbitnab 🌹🌹🌹
به کنار تپه شب رسید با طنین روشن پایش آینه فضا را شکست دستم در تاریکی اندوهی بالا بردم و کهکشان تهی تنهایی را نشان دادم شهاب نگاهش مرده بود غبار کاروان‌ها را نشان دادم و تابش بیراهه‌ها و بیکران ریگستان سکوت را و او پیکره‌اش خاموشی بود لالایی اندوهی بر ما وزید تراوش سیاه نگاهش با زمزمه سبز علف‌ها آمیخت و ناگاه از آتش لبهایش جرقه لبخندی پرید در ته چشمانش تپه شب فرو ریخت و من در شکوه تماشا، فراموشی صدا بودم... @takbitnab 🌹🌹🌹
پیشانی بلند تو در نور شمع‌ها آرام و رام بود چو دریای روشنی با ساقهای نقره نشانش نشسته بود در زیر پلکهای تو رویای روشنی من تشنه‌ی صدای تو بودم که می‌سرود در گوشم آن کلام خوشِ دلنواز را چون کودکان که رفته ز خود گوش می‌کنند افسانه های کهنه‌ی لبریز راز را آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت بال بلور قوس و قزح‌های رنگ‌ رنگ در سینه قلب روشن محراب می‌تپید من شعله ور در آتش آن لحظه‌ی درنگ گفتم خموش آری و همچون نسیم صبح لرزان و بی‌قرار وزیدم بسوی تو اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز در سینه هیچ نیست به جز آرزویِ تو @takbitnab 🌹🌹🌹
‌‌من را نگاه كن كه دلم شعله‌ور شود بگذار در من این هیجان بیشتر شود قلبم هنوز زیر غزل لرزه‌های توست بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود من سعدی‌ام اگر تو گلستان من شوی من مولوی سماع تو برپا اگر شود من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر شیراز چشم‌های تو پر شور و شر شود «ترسم كه اشك در غم ما پرده‌در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود» آنقدر واضح است غم بی تو بودنم اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود دیگر سپرده‌ام به تو خود را كه زندگی هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود @takbitnab 🌹🌹🌹
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما سرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام زلف دلدار چو زنار همی‌فرماید برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر عاقبت دانه‌ی خال تو فکندش در دام چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید جای در گوشه محراب کنند اهل کلام @takbitnab 🌹🌹🌹
تو جوان بودی و قانع تر بدی زرطلب گشتی خود اول زر بدی رز بدی پر میوه چون کاسد شدی وقت میوه پختنت فاسد شدی @takbitnab 🌹🌹🌹
توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی عشقت بشنید از من به این ممتحنی از هیزم توبهٔ من آتش بفروخت می‌سوخت مرا که توبه دیگر نکنی @takbitnab 🌹🌹🌹
آفتاب عشق غمی ز هجر تو بیش از حساب دارم من به شوق توست اگر صبر و تاب دارم من بروی شیشه قلبم به غیر عکس تو نیست میان سینه فقط از تو قاب دارم من غم فراق تو ایدوست بس که سنگین است ز دیده اشک روان چون سحاب دارم من ز گنج مهر تو در آستانه دل خود هزار گوهر نایاب و ناب دارم من تو ماه کشور حُسن و ملاحتی بخدا که از تجلّی تو ماهتاب دارم من ز نور عشق تو ای آفتاب مُلک وجود درون خانه دل آفتاب دارم من اگر چه موی سیاهم سفید شد اما هنوز عشق ترا چون شباب دارم من اگر به تربت من بگذری پس از صد سال برای فیض حضورت شتاب دارم من پی وصال تو ای تک سوار کشور دل قسم بدوست که پا در رکاب دارم من کمال عشق «مقدم» فقط توئی ایدوست خوشم که مایه به حدّ نصاب دارم من @takbitnab 🌹🌹🌹
اما "من و تو" دور از هم مى‌پوسيم غمم از وحشتِ پوسيدن نيست غمم از زيستن بى تو در اين لحظه‌ى پُردلهره است .. @takbitnab 🌹🌹🌹
من عمله‌ٔ مرگِ خود بودم و ای دریغ که زندگی را دوست داشتم ! آیا تلاشِ من یکسر بر سرِ آن بود تا ناقوسِ مرگِ خود را پُرصداتر به نوا درآوردم؟ من پرواز نکردم من پَرپَر زدم ...! @takbitnab 🌹🌹🌹
نعمت آرَد غفلت و شُکر انتِباه صید نعمت کُن به دام شُکر شاه شُکر جان نعمت و نعمت چو پوست زانکه شُکر آرد تو را تا کوی دوست @takbitnab 🌹🌹🌹
در آرزوی وصال ای خوش آنروز که بینم رُخ زیبای ترا تاکنم مایه ی جان عطر فریبای ترا عجبی نیست اگر از پی آرامش جان بر سر و دیده نهم خاک کف پای ترا می کند قامت سرو تو قیامت ایدوست نازم آن قامت سرو و قدو بالای ترا بخیالت همه شب تا سحر ای مظهر عشق در دلم نقش کنم عکس دلارای ترا بس که دلبسته و مفتون توأم دارم بیم در دل خاک کشم شوق و تمنّای ترا نرگس چشم تو برده است زصدقافله دل نازم آن وسوسه نرگس شهلای ترا در فلک دیده براه تو نشسته است مسیح تا مگر بوسه زند خال مسیحای ترا خضر را چون هوس لعل شکربارت بود دید در آب بقا پرتو سیمای ترا ره به سرچشمۀ خورشید هدایت نَبَرَد هرکه گم کرد ره عشق و تولای ترا شده از جام ولای تو «مقدم» شاداب بـه دو عالم ندهـد جرعۀ مینای ترا @takbitnab 🌹🌹🌹
دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی‌کردم سرم خورده به دیواری که فکرش را نمی‌کردم مدارجبر هستی را فقط بیهوده می‌گردم اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمی‌کردم خرابم می‌کند با اخم وبا لبخند می‌سازد دلم را برده معماری که فکرش را نمی‌کردم زمین را مثل اسکندربه حکم عشق او گشتم شدم سرباز بیماری که فکرش را نمی‌کردم ولی هرنقطه‌ای رفتم شعاع درد دورم زد به دستش داشت پرگاری که فکرش را نمی‌کردم به هر دستی که دور گردنم افتاد دل بستم مرا زد عاقبت ماری که فکرش را نمی‌کردم @takbitnab 🌹🌹🌹