eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
ای‌دوستی که هست... ... ... دل افکار خویش را... @takbitnab 🌹🌹🌹
تا دل مجروح من عاشق زار تو شد هیچ ندیدیم و عمر در سر کار تو شد زنده بود عاشقی، کز هوس روی تو بر سر کوی تو مرد، خاک دیار تو شد @takbitnab 🌹🌹🌹
گاه موج اشک و گاهی گرد افغانست دل روزگاری شد به ‌کار عشق حیرانست دل دیدهٔ یعقوب و بوی یوسف اینجا حاضر است در وصال هجر مجبوریم کنعانست دل @takbitnab 🌹🌹🌹
زمانی که به تو فکر میکنم جهانم رنگ دیگری میگیرد حتی رویایم نیز به رنگ عشق در می آید کنارم باش که باتو دنیایم عاشقانه بماند (حازم) @takbitnab 🌹🌹🌹
نگاه كردى و يك سوره، نور نازل شد طلسم حادثه‌هاى سياه، باطل شد درست، ثانيه‌ى آخرِ شكستنِ من كسى ميانِ من و هر چه بود، حائل شد دلم كه سر به بيابان شب گذاشته بود مخاطبِ "قُم" ِ "ياٰ اَيُّهَا الْمُزَّمِّلْ" شد غزل غزل، به تنِ صبح، شعر پوشاندم قلم گداخت و در من طلوع، كامل شد همين كه پنجره را روبه‌روت وا كردم وزيد عطرِ حضورِ تو نرم داخل شد به لطف توست كه دار و ندارم از دنيا شكافت، سوخت، تَرَك خورد، خرد شد، "دل" شد! @takbitnab 🌹🌹🌹
زمانی که به تو فکر میکنم جهانم رنگ دیگری میگیرد حتی رویایم نیز به رنگ عشق در می آید کنارم باش که باتو دنیایم عاشقانه بماند (حازم) @takbitnab 🌹🌹🌹
سحر کجاست که فراش جلوه‌گاه توام نشسته بر سر ره دیده‌بان راه توام هنوز خفته چو بخت منند خلق که من برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام @takbitnab 🌹🌹🌹
... چه کنم جان و جهان را... ... چه کنم سود و زیان را... @takbitnab 🌹🌹🌹
من اگر مستم اگر هشیارم... بنده چشم خوش آن یارم... @takbitnab 🌹🌹🌹
با ناز و کرشمه‌ی تو وصلت... بامی‌ست که نردبان ندارد... @takbitnab 🌹🌹🌹
نقش نامَت کرده دل... محراب تسبیح وجود... @takbitnab 🌹🌹🌹
چون خانه... دل ز غم شود تنگ... در وی شه دلنواز تنهاست... @takbitnab 🌹🌹🌹
دیگران چون بروند... ... ... رفته که جان در بدنی... @takbitnab 🌹🌹🌹
شب خانه روشن می شود... چون یاد نامت می کنم... @takbitnab 🌹🌹🌹
به روز وصل اگر ما را... ... پس آن دلبر دگر باشد... ... @takbitnab 🌹🌹🌹
فاتحه‌ای چو آمدی... بر سر خسته‌ای بخوان... لب بگشا که می‌دهد... لعل لبت به مرده جان... @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز تو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کن چو لباس تو درانند تو لباس وصل می‌دوز به موافقت بیابد تن و جان سماع جانی ز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموز به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوز تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز @takbitnab 🌹🌹🌹
ای درخت آشنا شاخه های خویش را ناگهان کجا جا گذاشتی؟ یا به قول خواهرم فروغ: «دستهای خویش را در کدام باغچه عاشقانه کاشتی؟!» این قرارداد تا ابد میان ما برقرار باد : چشمهای من به جای دستهای تو...! من به دست تو آب می دهم تو به چشم من آبرو بده من به چشمهای بی قرار تو قول میدهم: ریشه های ما به آب شاخه های ما به آفتاب می رسد ما دوباره سبز می شویم! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای روز ز روی تو شب سایه موی تو چون ماه برآ امشب ای طالع و فالت خوش گر لطف و وصال آری ور جور و محال آری آمیخته‌ای با جان ای جور و محالت خوش @takbitnab 🌹🌹🌹
از خبرچینان شنیدم بیقرارم نیستی دیگر آن دلداده‌ی بی‌اختیارم نیستی گفته‌ای چون انتظارِ احتمالی خوب نیست بعد از اینها بی‌سبب چشم‌انتظارم نیستی چون تفاوتهای عقل و عشق در آسودگی‌ست از همین رو عاشقِ دیوانه‌وارم نیستی خوش خیالم با تمام خاطراتت، سالهاست در تمامِ لحظه‌هایی که کنارم نیستی! یک به یک موی سفیدم را شمارش می‌کنم می‌شمارم، می‌شمارم، می‌شمارم نیستی! کاش دست دوستی هرگز نمی‌دادی به من کاش می‌گفتی کسی که دوست دارم نیستی حاصلِ شب‌گریه هایم را غزل نامیده‌ام خواستم بر شانه‌ات قدری ببارم... نیستی @takbitnab 🌹🌹🌹
هم بر آن باش که یک جام شرابم بدهی هم در اندیشه که یک بوسه‌ی نابم بدهی به خدا آنقدر از طعم لبت می‌پرسم تا به تنگ آیی و با بوسه جوابم بدهی خواب را هم تو ز چشمان ترم دزدیدی تا مبادا که یکی بوسه به خوابم بدهی همه اندیشه‌ام آن است که همچون گیسو بر سر دوش خود ای کاش که تابم بدهی هر چه دل از تو طلب کرد خلافش کردی طلب زهر کنم تا که شرابم بدهی چه بگویم که ز اکسیر بقا ناب‌تر است جام زهری که تو با قهر و عتابم بدهی جان به شکرانه دهم بهر تو گر از سر لطف گاه گاهی ز غم عشق عذابم بدهی... @takbitnab 🌹🌹🌹
چون هلاکم می‌کنی جز کوی خود خاکم مکن کز ازل مشت گلم مشتاق خاک کوی تست گر به روی من در رحمت گشاید دست بخت گرد آن آیینه می‌گردم که رو بر روی تست @takbitnab 🌹🌹🌹
چنان مشتاقم اي دلبــــــــــر به ديـــــــدارت که از دوري بــــر آیـــد از دلـــــــم آهـــی بــــســـوزد هـــفـــت دريا را @takbitnab 🌹🌹🌹
سخت زیبا دلبرست او، چشم بد دور از رخش ماه را ماند که می‌تابد همی نور از رخش گر به بستان آید آن گل‌چهر با این غنج و ناز گل بماند در حجاب و غنچه مستور از رخش @takbitnab 🌹🌹🌹
وقتی که با من دارد اینجا سر گران را طاقت ندارم خنده‌اش با دیگران را سخت است در ظاهر بدون درد باشی در سینه اما جا دهی آتشفشان را وقتی که حتی مقصدی دیگر نداری راحت بکن سردردهای بادبان را آنقدر دلتنگم که حتی گاه گاهی می‌بوسمش جای لبش بر استکان را ناشکری است اما نمی‌دیدم من ای کاش تیر نگاه چشم آن ابرو کمان را اویی که من تنها بزرگش کرده بودم آخر کشید از زیر پایم نردبان را از غصه‌اش آواره‌ی دنیا شدم، حیف دیگر نمی‌خواهد منِ بی‌خانمان را از مغز من حرفی برایش نیست دیگر ای کاش بر دل می‌نهادند این زبان را @takbitnab 🌹🌹🌹