•🕊️•#سرداڔدݪـها
به من آموختی پریدن را، رسم شیرین پر کشیدن را...🕊️
آه! ای مرد آسمانی، زندگی بعد تو نفس گیر است🥺
کجایی شهید همیشه جاویدان، آسمان را خدا به نامت زد...🍃☘️🍃
تا ابد ما اسیر پایینیم، تا ابد جایگاه تو بالاست...
شهیدحاج قاسم سلیمانی🌱
🍃
🌺🍃 @takhooda 🕊
موانع استجابت_31.mp3
16.13M
#موانع_استجابت_دعا ۳۱
⛓ گناه، شبیه زنجیر است ....
پای دعاهایمان را به زمین، بند میکند،
و مانع اجابتش میشود؟
مکانسیم تأثیر گناه، در عدم استجابت دعاهای ما، چگونه است؟
#اسناد شجاعی 🎤
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
(مولا و غلام مشتبه شدند)
در زمان خلافت امیر مومنین (ع) مردی کوهستانی با غلام خود به حج می رفتند، در بین راه غلام مرتکب تقصیری شده و مولایش او را کتک زد، غلام برآشفته و به مولای خود گفت تو مولای من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من می باشی، و پیوسته یکدیگر را تهدید می کردند و به هم می گفتند: ای دشمن خدا بر سخنت ثابت باش تا تو را نزد امیرالمؤمنین (ع) ببرم، چون به کوفه برگشتند هر دو با هم نزد علی (ع) رفته و مولای «ضارب» گفت این شخص غلام من است و خلافی کرده او را زدم بدین سبب از اطاعت من سر بر تافته و مرا غلام خود می خواند.
دیگری گفت: به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من می باشد و پدرم وی را به منظور راهنمایی و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده و مرا غلام خود می داند تا از این راه اموالم را تصرف کند، امیرالمؤمنین (ع) به آنان فرمود: بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و حقیقت حال را بیان نمایید، چون صبح شد امیرالمؤمنین (ع) به قنبر فرمود: دو سوراخ در دیوار مهیا کن و آن حضرت عادت داشت همه روزه پس از آنکه نماز صبح به جای می آورد به خواندن تعقیب و دعا مشغول می شد تا خورشید به اندازه ای در افق بالا می آمد، آن روز هنوز از تعقیب نماز صبح فارغ نشده بود که آن دو مرد حاضر شدند و مردم دور ایشان ازدحام کرده و می گفتند امروز قضیه ای برای امیرالمؤمنین روی داده که نمی تواند آنرا حل نماید، آن حضرت پس از فراغ از عبادت برخاسته و جلو آمد و به آن دو فرمود چه می گویید: آنان مجدداً شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگری غلام! علی (ع) به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل کنید، و به قنبر فرمود :
زود باش شمشیر رسول خدا (ص) را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم، غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید، و آن دیگ سرش را همچنان نگهداشت.
امیرالمؤمنین (ع) رو به غلام کرده و فرمود: مگر تو ادعا نمیکردی غلام نیستم، گفت آری ولکن این مرد به من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم!
پس آن حضرت از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وی تسلیم نمود.
قضاوت های حضرت علی (ع)
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
4_508430192616669388.mp3
9.12M
#سمینارکلید های موفقیت 👌
#دکتر شاهین فرهنگ
#جلسه سیزدهم
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
💐💓💐💓
#داستانهای_قرآنی
#حضرت_آدم_8
💐💓💐💓
قسمت 8
زندگینامه حضرت آدم علیه السلام
________________________
بدین جهت شيطان با چهره دوستانه و خیرخواهانه نزد آدم و حوا آمد و آنها را به خوردن میوه درختی که از آن نهی شده بودند ، دعوت کرد .
💐💞💐💞
آدم و حوا با توجه به نهی خداوند ، سخن او را نپذیرفتند ، و لب به آن میوه ممنوعه نزدند ، ولی شیطان دست بردار نبود ، دیگر باز آمد و سخنش را با لحنی دلسوزانه مطرح کرد .
💐💞💐💞
باز هم موثر واقع نشد برای آنها قسم یاد کرد که من خیر خواه شما هستم و از این پیشنهاد جز سعادت شما چیزی نمیخواهم
💐💞💐💞
خداوند شما را از خوردن میوه این درخت نهی کرده ، زیرا اگر از آن بخورید ، همانند فرشتگان خواهید شد و عمری جاودانه و بی پایان خواهید یافت .
💐💞💐💞
اینجا شیطان ، مطلبی را مطرح کرد که برای آدم و حوا فوق العاده مهم بود ، خلود و ابدیت .
💐💞💐💞
علاقه به جاودانگی جز ذات همه انسانهاست و هر انسانی علاقه دارد نابود نشود و از عمر جاودانه بهره مند گردد .
💞💐💞💐
آدم و حوا نیز از این قاعده کلی مستثنی نبودند . لذا وقتی شیطان گفت اگر از میوه این درخت بخورید ، جاودانه خواهید شد ، بر روی نقطه ضعف آنها انگشت گذاشت و محکم ترین ضربه را بر اراده آنها فرود آورد و آنچه نباید ، اتفاق افتاد .
ادامه داستان در قسمت بعد ...
_____________________
منابع :
دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی
سوره اعراف آیه 21
________________________
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊